.
#قصههای_فیلسوف
(مجموعه حکایتهای فلسفی)
حکایت پانزدهم: به من ربطی ندارد.
روزی گرگها به این نتیجه رسیدند که دنیا آنگونه که بایسته است پیش نمیرود و وظیفه آنهاست که آن را در جهت درست قرار دهند. نخستین تصمیمی که گرفتند این بود که چنگال جوجهعقابها را از همان بدو تولد ببُرند، زیرا چنگال آنها خطری برای سایر جانوران بود. گوسفندان این قانون را ستودند اما عقابها نزد سگها، دشمن دیرین گرگها رفتند و کمک خواستند. سگها پاسخ دادند این مسئله به آنها ربطی ندارد. گرگها برآن شدند که هر هفته چاقترین گوسفند را بکشند زیرا تعدادشان رو به افزایش بود، گوسفندان وحشتزده نزد سگها رفتند و کمک خواستند تا حمایت آنها را بهدست بیاورند زیرا فقط آنان میتوانستند با گرگها بجنگند، اما سگها همچون گذشته پاسخ دادند به آنها ربطی ندارد و هرکس باید گلیم خودش را از آب بکشد! گرگها با اطمینان خاطر نسبت به پیرامون خود اینبار حکم کردند که سگها باید پوزهبند بزنند تا دندانهای آنان دیگر حیوانات را نترساند، سگها که زیادهروی گرگها را دیدند به گوسفندان و عقابها گفتند تا در برابر گرگها شورش کنند، اما از جانب هیچکس حمایت نشدند، گرگها همواره منتظر رسیدن چنین لحظهای بودند. بزرگترین دشمن آنان پوزهبند بسته بود و گرگها بیهیچ زحمتی توانستند بزرگترین و نیرومندترین سگها را بکشند.
بدین ترتیب، آنها بر دنیایی از موجودات تابع حکومت کردند.
۱۳۲ صفحه|رقعی،شومیز| ۱۷ هزار تومان
انتشارات آفرینگان، چاپ چهارم، ۱۳۹۹
#پخش_ققنوس #انتشارات_ققنوس #نشر_ققنوس #کافهکتاب_ققنوس #کافه_کتاب_ققنوس
@qoqnoosp
@qoqnoospub
@qoqnoosbcg
@qoqnoosbcg
Www.qoqnoosp.com
https://www.instagram.com/p/CIf7xM6lIek/?igshid=1gncqxlgbq0gg
#قصههای_فیلسوف
(مجموعه حکایتهای فلسفی)
حکایت پانزدهم: به من ربطی ندارد.
روزی گرگها به این نتیجه رسیدند که دنیا آنگونه که بایسته است پیش نمیرود و وظیفه آنهاست که آن را در جهت درست قرار دهند. نخستین تصمیمی که گرفتند این بود که چنگال جوجهعقابها را از همان بدو تولد ببُرند، زیرا چنگال آنها خطری برای سایر جانوران بود. گوسفندان این قانون را ستودند اما عقابها نزد سگها، دشمن دیرین گرگها رفتند و کمک خواستند. سگها پاسخ دادند این مسئله به آنها ربطی ندارد. گرگها برآن شدند که هر هفته چاقترین گوسفند را بکشند زیرا تعدادشان رو به افزایش بود، گوسفندان وحشتزده نزد سگها رفتند و کمک خواستند تا حمایت آنها را بهدست بیاورند زیرا فقط آنان میتوانستند با گرگها بجنگند، اما سگها همچون گذشته پاسخ دادند به آنها ربطی ندارد و هرکس باید گلیم خودش را از آب بکشد! گرگها با اطمینان خاطر نسبت به پیرامون خود اینبار حکم کردند که سگها باید پوزهبند بزنند تا دندانهای آنان دیگر حیوانات را نترساند، سگها که زیادهروی گرگها را دیدند به گوسفندان و عقابها گفتند تا در برابر گرگها شورش کنند، اما از جانب هیچکس حمایت نشدند، گرگها همواره منتظر رسیدن چنین لحظهای بودند. بزرگترین دشمن آنان پوزهبند بسته بود و گرگها بیهیچ زحمتی توانستند بزرگترین و نیرومندترین سگها را بکشند.
بدین ترتیب، آنها بر دنیایی از موجودات تابع حکومت کردند.
۱۳۲ صفحه|رقعی،شومیز| ۱۷ هزار تومان
انتشارات آفرینگان، چاپ چهارم، ۱۳۹۹
#پخش_ققنوس #انتشارات_ققنوس #نشر_ققنوس #کافهکتاب_ققنوس #کافه_کتاب_ققنوس
@qoqnoosp
@qoqnoospub
@qoqnoosbcg
@qoqnoosbcg
Www.qoqnoosp.com
https://www.instagram.com/p/CIf7xM6lIek/?igshid=1gncqxlgbq0gg