وقتی اولین انسان غارنشین توانست آتش روشن کند، کمی پس از آن، دومین انسان غارنشین تصمیم گرفت یاد بگیرد چطور میتواند آتش روشن کند. مشکل اینجا بود که نمیتوانست با خواندن کتاب یا پاس کردن یک درس ۳ واحدی در دانشگاه، روشن کردن آتش را یاد بگیرد. پس شروع به نگاه کردن به انسان غارنشین اول کرد، سعی کرد کار او را تکرار کند، شکست خورد و دوباره سعی کرد تا اینکه موفق به روشن کردن آتش شد. انسان به همین شکل اموزش میبیند: در یک پروسه تکراری نگاه کردن، تمرین کردن، شکست خوردن و تصحیح کردن خود.
اما نحوه استفاده ما از کامپیوتر با این روش تفاوت دارد. ما دیتا را جمع آوری و پیش پردازش کرده و در انبار داده ها و استخرها دخیره میکنیم و سپس به وسیله ابزارهای تحلیل، آنها را مطالعه میکنیم. مشکل اینجاست که ابزار تحلیل، همه چیز را تحلیل نمیکند!صرفا با تکه تکه کردن داده ها و نمایش آنها به درک بهتر آنها توسط انسان کمک میکند.
ما باید کامپیوتر را به همان شکلی که خودمان اموزش میبینیم، اموزش بدهیم. مجموعه ای از داده ها را برای الگوریتم های ماشین لرنینگ که روی پلتفرم های ابری گوگل و IBM پیاده شده، فرستاده و از آنها الگو و بینش های درون دیتا را دریافت کنیم. بدون شک ماشین اشتباه خواهد کرد، و ار ما این است که آن را اصلاح کرده و بارها و بارها این فرایند را تکرار کنیم. بعد از چندبار تکرار، مدل بهتری خواهیم داشت. هدف، کمک به انسان است. ماشین این داده ها را خیلی سریع زیر و رو کرده و با استفاده از مدلی که براساس خود دیتا ساخته شده، به انسان توصیه هایی میکند که میتواند به کمک آنها، الگوها و بینش هایی از این داده ها استخراج کند.
با افزایش طول عمر و افزایش تحصیلات، قدرت شناختی انسان رشد میکند. از حدود سال ۱۹۵۰ قدرت شناختی کامپیوتر شروع به پیشرفت کرد. در سال ۲۰۰۸، میزان قدرت شناختی کامپیوتر به اندازه ۵۰ درصد مغز یک موش تخمین زده شد.
طبق پیشبینی Ray Kurzweil، متخصص هوش مصنوعی، در سال ۲۰۲۰ میزان قدرت شناختی کامپیوتر به اندازه مغز انسان خواهد بود و ۲۵ سال پس از آن، تکینگی(singularity) اتفاق خواهد افتاد، جایی که قدرت شناختی کامپیوتر برابر مغز تمام انسان ها خواهد شد.
اگر میزان رشد قدرت شناختی کامپیوتر را روی یک نمودار در واحد زمان (از ابتدای تمدن تا کنون) رسم کنید، متوجه رشد سریع آن خواهید شد (تقریبا یک خط عمودی خواهد بود) که ما تازه در ابتدای راه درک تاثیر این قدرت روی بشریت هستیم. این موضوع میتواند ترسناک باشد!
منبع: لینک
#machinelearning #artificialinterlligence #ray #kurzweil #singularity #data
@pythonicAI
اما نحوه استفاده ما از کامپیوتر با این روش تفاوت دارد. ما دیتا را جمع آوری و پیش پردازش کرده و در انبار داده ها و استخرها دخیره میکنیم و سپس به وسیله ابزارهای تحلیل، آنها را مطالعه میکنیم. مشکل اینجاست که ابزار تحلیل، همه چیز را تحلیل نمیکند!صرفا با تکه تکه کردن داده ها و نمایش آنها به درک بهتر آنها توسط انسان کمک میکند.
ما باید کامپیوتر را به همان شکلی که خودمان اموزش میبینیم، اموزش بدهیم. مجموعه ای از داده ها را برای الگوریتم های ماشین لرنینگ که روی پلتفرم های ابری گوگل و IBM پیاده شده، فرستاده و از آنها الگو و بینش های درون دیتا را دریافت کنیم. بدون شک ماشین اشتباه خواهد کرد، و ار ما این است که آن را اصلاح کرده و بارها و بارها این فرایند را تکرار کنیم. بعد از چندبار تکرار، مدل بهتری خواهیم داشت. هدف، کمک به انسان است. ماشین این داده ها را خیلی سریع زیر و رو کرده و با استفاده از مدلی که براساس خود دیتا ساخته شده، به انسان توصیه هایی میکند که میتواند به کمک آنها، الگوها و بینش هایی از این داده ها استخراج کند.
با افزایش طول عمر و افزایش تحصیلات، قدرت شناختی انسان رشد میکند. از حدود سال ۱۹۵۰ قدرت شناختی کامپیوتر شروع به پیشرفت کرد. در سال ۲۰۰۸، میزان قدرت شناختی کامپیوتر به اندازه ۵۰ درصد مغز یک موش تخمین زده شد.
طبق پیشبینی Ray Kurzweil، متخصص هوش مصنوعی، در سال ۲۰۲۰ میزان قدرت شناختی کامپیوتر به اندازه مغز انسان خواهد بود و ۲۵ سال پس از آن، تکینگی(singularity) اتفاق خواهد افتاد، جایی که قدرت شناختی کامپیوتر برابر مغز تمام انسان ها خواهد شد.
اگر میزان رشد قدرت شناختی کامپیوتر را روی یک نمودار در واحد زمان (از ابتدای تمدن تا کنون) رسم کنید، متوجه رشد سریع آن خواهید شد (تقریبا یک خط عمودی خواهد بود) که ما تازه در ابتدای راه درک تاثیر این قدرت روی بشریت هستیم. این موضوع میتواند ترسناک باشد!
منبع: لینک
#machinelearning #artificialinterlligence #ray #kurzweil #singularity #data
@pythonicAI