#کتاب_بخوانیم
چند خط از کتابِ #سه_شنبه_ها_با_موری
📝 #میچ_آلبوم
موری به من نگاه کرد و گفت: "همه به خوبی می دانند که روزی خواهند مرد. اما کسی این موضوع را باور نمی کند."
موری، مطلبی را پیش از آنکه پیش او بیاین روی کاغذ سفیدی یادداشت کرده بود تا مبادا آن را فراهم فراموش کند. به دلیل رعشه ای که در دستش داشت، خطش بسیار کج و معوج بود، تنها خودش می توانست آن را بخواند.
.
.
.
موری دوباره سخنش را تکرار کرد: "همه خوب می دانند که روزی خواهند مرد، اما کسی آن را باور نمی کند. اگر مرگ را باور داشتیم صد درصد رفتار هایمان را تغییر می دادیم."
گفتم: "در حقیقت خودمان را درباره مرگ فریب می دهیم."
"همین طور است. اما راه بهتری وجود دارد. راه بهتر آن است که بدانی روزی خواهی مرد و برای مردن آماده باشی. در این صورت می توانی تا روزی که زنده هستی بهتر زندگی کنی."
گفتم: "چگونه می توان برای مردن آماده شویم؟"
"می توانیم مثل بودایی ها عمل کنیم. تصور کن که هر روز پرنده ای بر شانه ات می نشیند و می پرسد: "آیا امروز همان روز است که خواهم مرد؟ آیا حاضر هستم؟ آیا تمام کار هایی را که باید انجام می دادم را تمام کرده ام.؟ آیا همان کسی هستم که می خواستم باشم؟"
موری سرش را به سمت شانه اش خم کرد، گویی با آن پرنده صحبت می کند.
گفت: "آیا آن روز فرا رسیده است و باید بمیرم؟"
به من نگاه کرد و گفت: "می دانی میچ، اگر بیاموزی که چگونه می میری، می آموزی که چگونه زندگی کنی. این یک حقیقت است."
🔸🔸اگر می خواهی زندگی کردن را بیاموزی باید چگونه مردن را بیاموزی.
@psychology_moshaveran
چند خط از کتابِ #سه_شنبه_ها_با_موری
📝 #میچ_آلبوم
موری به من نگاه کرد و گفت: "همه به خوبی می دانند که روزی خواهند مرد. اما کسی این موضوع را باور نمی کند."
موری، مطلبی را پیش از آنکه پیش او بیاین روی کاغذ سفیدی یادداشت کرده بود تا مبادا آن را فراهم فراموش کند. به دلیل رعشه ای که در دستش داشت، خطش بسیار کج و معوج بود، تنها خودش می توانست آن را بخواند.
.
.
.
موری دوباره سخنش را تکرار کرد: "همه خوب می دانند که روزی خواهند مرد، اما کسی آن را باور نمی کند. اگر مرگ را باور داشتیم صد درصد رفتار هایمان را تغییر می دادیم."
گفتم: "در حقیقت خودمان را درباره مرگ فریب می دهیم."
"همین طور است. اما راه بهتری وجود دارد. راه بهتر آن است که بدانی روزی خواهی مرد و برای مردن آماده باشی. در این صورت می توانی تا روزی که زنده هستی بهتر زندگی کنی."
گفتم: "چگونه می توان برای مردن آماده شویم؟"
"می توانیم مثل بودایی ها عمل کنیم. تصور کن که هر روز پرنده ای بر شانه ات می نشیند و می پرسد: "آیا امروز همان روز است که خواهم مرد؟ آیا حاضر هستم؟ آیا تمام کار هایی را که باید انجام می دادم را تمام کرده ام.؟ آیا همان کسی هستم که می خواستم باشم؟"
موری سرش را به سمت شانه اش خم کرد، گویی با آن پرنده صحبت می کند.
گفت: "آیا آن روز فرا رسیده است و باید بمیرم؟"
به من نگاه کرد و گفت: "می دانی میچ، اگر بیاموزی که چگونه می میری، می آموزی که چگونه زندگی کنی. این یک حقیقت است."
🔸🔸اگر می خواهی زندگی کردن را بیاموزی باید چگونه مردن را بیاموزی.
@psychology_moshaveran