#مصاحبه_با_وحید_تمنا
#من_علوم_انسانی_را_زندگی_می_کنم.
سوال:
آقای تمنا برای مخاطبان ما رشتۀ دبیرستان و تحصیلات دانشگاهی خود را معرفی بفرمایید:
سال سوم راهنمایی که بودم تصمیمم برای عدم ورود به حوزه #علوم_انسانی قطعی بود. چرا که در آن زمان علوم انسانی بیش از امروز در مهجوریت بود و فضای دبیرستانهای علوم انسانی هم چندان مناسب نبود و از آنجا که پدرم مدیر دبیرستان علوم انسانی بود من با این محیط آشنایی بیشتری داشتم. در نتیجه بنا را بر انتخاب بین رشته ریاضی و تجربی گذاشته بودم.
در نهایت سال دوم دبیرستان، رشته ریاضی فیزیک را انتخاب نمودم، با این استدلال که اگر زمانی بخواهم تغییر رشته بدهم و از رشتۀ ریاضی به تجربی یا انسانی وارد شوم، احتمال موفقیتم خیلی بیشتر خواهد بود.
تا زمانی که به سال چهارم دبیرستان رسیدم و تصمیم گرفتم در رشتة ریاضی کنکور بدهم ولی انتخاب رشته نکنم. و همین نیز شد. کنکور دادم ولی انتخاب رشته نکردم. دلیلش این بود که به هیچ عنوان نمیتوانستم خودم را در قالب یک مهندس تصور کنم.
از سال سوم دبیرستان نمیتوانستم تصور کنم که مهندس شوم.
تصمیمم این بود که جامعهشناسی یا روانشناسی بخوانم. کنکورم را که دادم، در نهایت رشتۀ جامعه شناسی را به عنوان رشتة اول انتخاب کردم. دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران پذیرفته شدم و چه دنیایی بود دانشکدة علوم اجتماعی. از خودم و از بخت و از هر چه که بود ممنونم که این انتخاب را کردم.
از سال ۶۹ همزمان به سمت کار رفتم و در سال ۷۱ ازدواج کردم و بیش از گذشته عهدهدار مسئولیت شدم. یکی دوبار نیز در کنکور ارشد شرکت کردم، قبول هم شدم ولی به دلایل گوناگون برای ادامه تحصیل به دانشگاه نرفتم. اما جبران کردم. چطور؟ با #خواندن و #خواندن و #خواندن. از سال ۷۶ به بعد تمام دروس و کتابهایی که در مقطع ارشد ارائه میشد و آنچه ارائه نمیشد اما اساسی بود، تهیه کرده و مطالعه نمودم.
💢پاسخ به سوالات دیگر را در پست های روزهای بعدی، دنبال کنید...
#من_علوم_انسانی_را_زندگی_می_کنم.
سوال:
آقای تمنا برای مخاطبان ما رشتۀ دبیرستان و تحصیلات دانشگاهی خود را معرفی بفرمایید:
سال سوم راهنمایی که بودم تصمیمم برای عدم ورود به حوزه #علوم_انسانی قطعی بود. چرا که در آن زمان علوم انسانی بیش از امروز در مهجوریت بود و فضای دبیرستانهای علوم انسانی هم چندان مناسب نبود و از آنجا که پدرم مدیر دبیرستان علوم انسانی بود من با این محیط آشنایی بیشتری داشتم. در نتیجه بنا را بر انتخاب بین رشته ریاضی و تجربی گذاشته بودم.
در نهایت سال دوم دبیرستان، رشته ریاضی فیزیک را انتخاب نمودم، با این استدلال که اگر زمانی بخواهم تغییر رشته بدهم و از رشتۀ ریاضی به تجربی یا انسانی وارد شوم، احتمال موفقیتم خیلی بیشتر خواهد بود.
تا زمانی که به سال چهارم دبیرستان رسیدم و تصمیم گرفتم در رشتة ریاضی کنکور بدهم ولی انتخاب رشته نکنم. و همین نیز شد. کنکور دادم ولی انتخاب رشته نکردم. دلیلش این بود که به هیچ عنوان نمیتوانستم خودم را در قالب یک مهندس تصور کنم.
از سال سوم دبیرستان نمیتوانستم تصور کنم که مهندس شوم.
تصمیمم این بود که جامعهشناسی یا روانشناسی بخوانم. کنکورم را که دادم، در نهایت رشتۀ جامعه شناسی را به عنوان رشتة اول انتخاب کردم. دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران پذیرفته شدم و چه دنیایی بود دانشکدة علوم اجتماعی. از خودم و از بخت و از هر چه که بود ممنونم که این انتخاب را کردم.
از سال ۶۹ همزمان به سمت کار رفتم و در سال ۷۱ ازدواج کردم و بیش از گذشته عهدهدار مسئولیت شدم. یکی دوبار نیز در کنکور ارشد شرکت کردم، قبول هم شدم ولی به دلایل گوناگون برای ادامه تحصیل به دانشگاه نرفتم. اما جبران کردم. چطور؟ با #خواندن و #خواندن و #خواندن. از سال ۷۶ به بعد تمام دروس و کتابهایی که در مقطع ارشد ارائه میشد و آنچه ارائه نمیشد اما اساسی بود، تهیه کرده و مطالعه نمودم.
💢پاسخ به سوالات دیگر را در پست های روزهای بعدی، دنبال کنید...