روانکاوی و جامعه شناسی
3.36K subscribers
56 photos
22 videos
2 files
273 links
Download Telegram
دکتر ناصر سبزیان پور

برای داشتن جامعه با انسان های خوشحال باید مدارسی شاد و خوشحال بنا کرد.

در سال ۱۹۶۶ جیمز کلمن جامعه شناس معروف آمریکایی نظریه ای ارائه داد که موفقیت تحصیلی یک کودک تنها به خانواده ی کودک ارتباط دارد و مدرسه نمی تواند تفاوت چندانی در آینده ی تحصیلی کودک ایجاد کند. از همان زمان پژوهش های بسیاری در رد این نظریه انجام شد و نشان داده شد، مدرسه نه تنها بر پیشرفت تحصیلی و آینده شغلی کودک تاثیر گذار است، بلکه خصوصا دوره ی دبستان تاثیر شگرفی در میزان شادکامی و خوشحالی انسان ها در تمام دوران زندگی آنها دارد.
تا آنجا که گفته می شود، معلم و محیط امن دبستان می تواند حتی تعدیل کننده ی بحران های عاطفی کودک در خانواده باشد.
کودک ۷ ساله ای که آغازین سال های زندگی اش را در رعب وحشت از معلم و نمره بگذراند ، تمام شور و‌شوق زیستن او نابود می شود و آسیب های جبران ناپذیری به روان و آینده اجتماعی اش وارد می شود و اعتماد به نفس و خلاقیت و شوق یادگیری اش برای همه ی عمر لطمه ای جدی می خورد.
اهمیت این مسئله تا حدی است که:
اریک‌هانوشک اقتصاددان می‌گوید «در صورت جایگزینی 5 تا 8 درصد آموزگاران انتهای جدول کیفیت با آموزگاران متوسط، می‌توان آمریکا را به بالای جدول رتبه‌بندی بین‌المللی ریاضیات و علوم رساند.»

پ.ن: پدر و مادرهای عزیز به خصوص خاطرتان باشد دبستان مانند خانواده ی دوم کودک اهمیت دارد، معلمی مهربان و مشفق زندگی کودک شما را دگرگون می کند، حتما پیش تر با معلم کودک خود صحبت کنید و داشتن سلامت روانی او را جدی بگیرید.

پ.ن:بسیاری از اندیشمندان علوم اجتماعی معتقدند برای تحول یک جامعه باید آموزش و پرورش جامعه را دگرگون کرد.
پ.ن: دیدن این ویدیو برای شما چه خاطراتی (خوشایند یا ناخوشایند)از دوره ی تحصیل را یاداوری می کند.

https://t.me/psychoanalysisandsociolgy
https://www.instagram.com/p/CVVhlDEITlV/?utm_medium=copy_link
لایو امشب در اینستاگرام در رابطه با رابطه س عدالت و کارما و سیستم دفاع روانی
برای دیدن پیج اینستاگرام روی لینک کلیک کنید
https://www.instagram.com/p/CVVhlDEITlV/?utm_medium=copy_link
لایو امشب در اینستاگرام در رابطه با رابطه س عدالت و کارما و سیستم دفاع روانی
بهاره رهنما و احساس چندشِ اخلاقی
دکتر ناصر سبزیان پور
چندش یا انزجار احساسی است که در تکامل شکل گرفته است، که انسان ها را از مواد ناپاک،فاسد و عفونی دور کند، بعدها این احساس به ناپاکی اخلاقی هم سرایت می کند، یعنی ما انسانها وقتی ناپاکی اخلاقی را مشاهده می کنیم دچار احساس انزجار و چندش می شویم تا از آن دوری کنیم،چون ناپاکی اخلاقی منتشر می شود و جامعه را عفونی می کند.
با اینکه همواره سعی می کنم از موضع شفقت با انسان ها فاصله نگیرم، اما نمی توانم کتمان کنم که از حرف بهاره رهنما دچار انزجار و چندش شدم،
گویی مغزم ناپاک ترین نوعِ بی اخلاقی را مشاهده کرده است، همان واکنشی را که به عفونت می دهد، عفونتی که تمام جامعه را بیمار می کند، عفونتی که به طرفدارانش می آموزد به جای همدلی با افراد دردمند، (در جامعه ای که اغلب آنها به لطف حکومت در فقر غوطه ورند )بر آنها برچسب بی عرضه بزنند و آنها را مقصر این وضعیت اسف بار بدانند.
در جامعه ای که می بینیم اغلب انسان های شریف و زحمت کش آن بعد سی سال کار بعد از بازنشستگی و دو شیفت کار خرج روزمره شان نمی گذرد.
جز احساس انزجار چیزی دیگری نسبت به این یاوه گویی نمی توانم تجربه کنم.
هرچه فکر می کنم می بینم در این رابطه انزجار اخلاقی ترین احساسی است که می توان تجربه کرد، همان احساسی که به خیلی ها دست نمی دهد و امثال این خانوم را میلیونی دنبال می کنند و نتیجه عفونت است که در مغز این مردم سرایت می کند.

https://t.me/psychoanalysisandsociolgy
قا اجازه مدادمون افتاد زیر میز،
اجازه هست برش داریم؟
این جمله آینه تمام نمای روان متولدین دهه های پیشین است، برای کوچکترین کنشی در مدرسه باید اجازه می گرفتی، به کار بردن ضمیر “من”
بی احترامی محسوب می شد و باید می گفتی “ما”.
راه خوبی بود، فرهنگی استبداد پرور از همان کودکی فردیت و آزادی انسان را نشانه گرفته بود،
از همان کودکی می آموزی فردیت و آزادی تو‌
بی احترامی به مراجع قدرت(خانواده،معلم..)محسوب می شود، در کنارش کلی توصیه های فرهنگی و دینی هم‌
وجود داشت که احترام‌ به بزرگتر و‌ فرمانبرداری را به عنوان یک ارزش انسانی رواج می دادند.
انسان “بله گو”بهترین گزینه است برای استبداد، فرقه سازی و گروه بازی و نابودی زندگی و آدمیت.اما انسان به “نه”گفتنش تمدن و‌ فرهنگ ساخته است نه به آری. نه به زور، نه به تزویر، نه به هرچیز تحمیلی.
برای آینده ی ایران آزاد به ایرانیانی آزاده نیاز داریم، ایرانیانی که دلیرانی حق خواه باشند نه حیوانات دست آموزی که در خدمت اربابان به این و آن
حمله ور شوند.
همچنین ما به دیگر گونه خدایانی نیاز داریم،
خدایانی که از سرکشی و‌ طغیان بنده ی خود بیشتر مسرور شادمان گردند تا اطاعت محض او.
(فرهنگی که آزادگی‌ ارج نهد نه بردگی را)
این اوضاع و احوال سیاسی از نظر من بد نیست، ما نیاز به بحث و گفتگو داریم، چه بهتر که به راحتی به نتیجه نمی رسیم، این نشان از پختگی و توان “نه گفتن “جامعه ی ایران دارد. از این بحث ها نهراسیم و بکوشیم‌در این ایام از هرگونه سرسپردگی به دور باشیم، بخوانیم و بشنویم و بدون خصومت و خشونت بحث کنیم، بپرسیم، پاسخ بدهیم و پاسخ بگیریم که این مسیر روشن ایران را رقم می زند. در این روزها تمرین کنیم بی تعصب بودن را، تمرین کنیم عدم گروه بازی را و
آغاز کنیم مسیر زیبای آزادگی
ناصر سبزیان پور
https://t.me/psychoanalysisandsociolgy
ما بردیم
و مایی که غرق در شادی و گریه شدیم.
ما بردیم. شاید مهمترین پیروزی مردم ایران در چند دهه ی اخیر، مهمتر از پیروزی تیم ملی فوتبال و
مهمتر از هر برد دیگری. بردی که ریشه در دردِ زیستن ما دارد، بردی که جان های کشته شده، چشم های تخلیه شده و جسم های زندانی شده و درد این مردم غم زده را به یادمان می آورد و گریه امان نمی دهد. سوگ هایی که به دلیل حجم انبوه شان فرصت رسیدگی بهشان را نداشتیم زنده
شدند. می خندیم و گریه امان نمی دهد.
شاید تا سالها در هر شادی های جمعی اشک ها
ما را به گذشته ببرند، تا به یادآریم که چه ها که دیدیم، تا به یادآریم بر ما چه گذشت،
تا فراموش نکنیم راه دشوار آزادی را.
😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭

https://t.me/psychoanalysisandsociolgy
تقدیم به همه ی بی عقلان اقتصادی.
آنها که زندگی معمولی شان را به
تجارت خانه تبدیل نکردند.
در این شرایط خیلی از ما برچسب بی عقل اقتصادی را حمل می کنیم، سرزنشمان می کنند که فکر اقتصادی نداشتی. نه اشتباه نکنید! ما بی عقل نبودیم! ما فقط نمی خواستیم زندگی مان را به بازار بورسی تبدیل کنیم که هر لحظه باید تصمیم بگیریم چیزی بخریم یا بفروشیم.
ما کاسبِ زندگی نبودیم، ما از گرگ والستریت بودن بیزار بودیم، ما از سود خرید و فروش دلار و سکه لذت نمی بردیم، ما از چرتکه بودن منزجر بودیم.
ما از کتاب و طبیعت و هنر و ورزش و فرهنگ هیجان زده می شدیم نه از بالا و پایین رفتن قیمت ماشین و مسکن.
ما زندگی معمولی می خواستیم با پول معمولی اما با فرهنگ غیر معمولی.
نامهربان ترین رویکرد این است که خود را مقصر این شرایط بدانیم. این همان چیزی است که مقصران اصلی این شرایط از ما می خواهند،
آنها می خواهند باور کنیم مقصر خودِ ما هستیم که درست زندگی نکردیم، درکی از اقتصاد نداشتیم.
ما درست بودیم اتفاقا. شما نادرستان کاری کردید که شریف ترین مردم جامعه سرخورده شوند و دیگران هم آنان را نادان و بی عقل بدانند.
ما درست بودیم فقط در حکومت نادرستی زندگی کردیم.
خودتان را سرزنش نکنید، به خود ببالید که آنچه
می خواستید زندگی بود و انسانیت.
در این روزهای نامهربان،
حداقل با خود مهربان باشیم.
ناصر سبزیان پور
رواندرمانگر
https://t.me/psychoanalysisandsociolgy
دکتر ناصر سبزیان پور
چرا خویشتن داری به واسطه ی روزه داری
به پرورش صفات اخلاقی خوب دیگر
منجر نمی شود؟
همواره سرزنشی متوجه دینداران است که این چه نماز و روزه ای است که در شما صفات خوب اخلاقی دیگر را ایجاد نمی کند، پس نماز و‌ روزه ی شما حقیقی نیست، اما مسئله این است که نماز و روزه لزوما ربطی به پرورش صفات نیک اخلاقی دیگر ندارد!!!! و این حرف از اساس اشتباه است.
و این موضوعی است که هم دینداران و هم غیر دینداران را به اشتباه می اندازد. چرا؟ با مثال توضیح می دهم.
شاید افرادی را دیده باشید که در برابر غذا بسیار خویشتن دار هستند اما در مقابل دود و مخدرات یا خشم خود کنترلی بر خویش ندارند.
کوهنوردانی را دیده اید که نسبت به ساعت ها کوهپیمایی خسته و‌ گرسنه صبوری می کنند اما از همان کوه که پایان می آیند در یک معمولی ترافیک صبوری ندارند،
افرادی هستند که شجاعت بسیار در مواجه با خطرهای واقعی (مثل ارتفاع)دارند اما در ارتباطشان با دیگران شجاعت نه گفتن ندارند،
افرادی قدرت حل پیچیده ترین مسایل ریاضی را دارند اما در برابر حل مسائل زندگی خود ناتوانند.
مهارت های انسانی ما موضوعی و تخصصی رشد می کنند نه کلی و عمومی. ما تصوری از یک من یکپارچه و درونی داریم که وقتی یاد می گیرد ساعت ها گرسنگی را تحمل کند، حالا می تواند بر خشم بر حسادت بر خساست نیز مهار بزند، این مانند این است که بگوییم اگر کسی ریاضیات بیاموزد حتما ادبیاتش هم خوب شود.
روزه داری ممکن است توان خویشتن داری فرد را صرفا در این ماه (با شرایط محیطی و روانی )را افزایش دهد، زیرا اغلب پس از این ماه دوباره به همان الگوی عادتی خود باز می گردند( بماند که عده ای از روزه داران در این ماه هم اضافه وزن پیدا می کنند). اما بر حوزه های دیگر رفتاری چنان که می بینیم تاثیر چندانی ندارد.
زیرا دیگر ویژگی های رفتاری به آموزش و خاص خود نیاز دارند، درمان کمر درد به درمان معده درد منجر نمی شود.
این سوتفاهم به خودسرزنشی شدید دینداران و دیگر سرزنشی غیردینداران تبدیل می شود
دین نه طبیب و نه ریشه مشکلات اخلاقی انسان هاست، بلکه تربیت، ژنتیک، دیدگاه هاو ده ها عامل دیگر دخیل هستند. دین صرفا قرار است حوزه ی معنویات را ارتقا دهد نه حوزه ی اخلاق را، که میان این دو ممکن است اشتراکاتی باشد اما در عین حال حوزه هایی جداگانه اند. فردی که می خواهد با نماز و روزه پرخاشگری خود را درمان کند هم درمانده می شود و از دین ناامید و هم راه درمان را نمی یابد،مانند آنکه می خواد با ورزش کردن هنرمند شود، در نهایت از ورزش هم بیزار می شود.
گاهی یک قرص اعصاب از سالها نماز و روزه برای بهبود خلق فرد موثرتر است😜

https://t.me/psychoanalysisandsociolgy
شروع دوره ی جدید بی خویشتنی
برای کسب اطلاعات بیشتر با شماره
۰۹۰۵۹۶۰۱۹۱۶
تماس بگیرید
تقدیم به همه ی آدم های معمولی

اجتماع انسانی با صدها روش افراد برجسته ی
جامعه را تحسین و حمایت می کند و به هزاران
روش آدم های معمولی را نادیده می گیرد.
اما من می خواهم بگویم آدم های معمولی
بسیار زیبا هستند، همان ها که بدون حمایت اجتماعی خاصی، بدون تحسین و صد
باریکلله و گاهی با کمترین نور امید
زندگی می کنند، همان ها که گاهی برای
یک خسته نباشید و نه تحسین!!!سالها تلاش
می کنند، همان ها که برای یک لبخند ده ها
بغض و اندوه را قورت می دهند،
همان ها که شب با سرخوردگی می خوابند
و صبح بازهم ادامه می دهند.
تقدیم به همه ی آنهایی که گاه در چشم همسر، پارتنر، فرزند، والدین شان می خوانند که تو ندرخشیدی، نتوانستی، خفن نیستی اما باز هم
اما باز هم به دوست داشتن ادامه می دهند.
تقدیم به آنها که هر روز حسرت صدها
چیز را می خورند و باز خود را به
کوچکترین ها دلگرم می کنند.
آنها که نه تنها حمایت نشدند که ده ها مانع
بر سر هر قدمشان وجود دارد، اما باز هم برای
هر قدمشان می جنگند.
تقدیم به آنها که هر روز بی پناه و بی پشتوانه
از زندگی می ترسند ، رنج می برند اما
زندگی می کنند.
جامعه به ما نمی گوید افراد برجسته
چه پیشینه ی خانوادگی، اقتصادی، فرهنگی
و میراث ژنتیکی داشته اند. نمی گوید که
این افراد سخت کوشی شان نیز تابع
هزار عوامل دیگر بوده است. جامعه
انتها را می بیند اما نقطه ی آغاز را خیر.
تو زیبایی، تو شکوهمندی، و همین زندگی
معمولیت سند افتخار توست.
«جنگلی هستی تو ای انسان
جنگل، ای روییده آزاده
سر بلند و سبزباش »
ناصر سبزیان پور
https://t.me/psychoanalysisandsociolgy