Psycho.methods
Voice message
📋 درنگ
#دکتر_کاوه_علوی. روانپزشک. تهران
در باب قتل بابک خرمدین و نگاه روانپزشکی به آن
قتل بابک خرمدین و شیوه انجام آن در روزهای اخیر تأثیر زیادی بر احساسات جامعه و همچنین جامعه روانپزشکی و روانشناسی گذاشته است. اقرار میکنم من هم تا اندازهای تحت تأثیر این خبر بودهام و کموبیش اخبار آن را دنبال کردهام. اما آنچه در میان گفتوگوهای جامعهی علمی شکل گرفته، مرا ترغیب کرد تا جمعبندی شخصی خودم را در این مورد ارائه کنم. میدانم همکاران روانشناس و روانپزشک بیشتر این موارد را میدانند و بسیاری پیش از حقیر این موارد را بیان کردهاند. آنچه در زیر خواهم آورد، صرفاً خلاصهای از همین گفتهها است.
۱. از نظر اخلاقی و دستکم به باور بیشتر صاحبنظران، بدون مصاحبه بالینی و تشخیصی نمیتوان روی افراد تشخیص روانپزشکی گذاشت. اگرچه این کار در مورد بسیاری از شخصیتهای تاریخی و هنری انجام شده، تفسیرهای بالینی از گفتار و رفتار و کردار افراد در زندگی روزمره آنها ممکن است دچار تورشهای ناخواستهای شود که نمونه آن را در مورد برخی از شاعران و نویسندگان معاصر دیدهایم. اگرچه شاید (و البته شاید) در مورد سیاستمداران موضوع کمی متفاوت باشد. پدر بابک خرمدین نه جزء بهاصطلاح سلبریتیها است و نه شخصیتهای سیاسی و خود را در معرض افکار عمومی قرار نداده است که ما با این توجیه او را تعبیر و تفسیر کنیم. حتی آنچه از او در رسانهها منتشر شده، ممکن است محصول فشار رسانهها و کارگردانی آنها باشد و نه خواسته خود او.
۲. روایی بسیاری از گفتههای پدر بابک خرمدین هنوز تأیید نشده و به تأمل بیشتری نیاز دارد. ناگفتهها در این مورد بسیار است و زمان ممکن است برخی از این موارد را آشکار کند (یا نکند). برای تکمیل این «پازل» هنوز قطعات زیادی ناپیدا است. نیمه پنهان ماجرا احتمالاً گستردهتر از بخش آشکار آن است.
۳. فضای خانوادگی خانواده خرمدین بهشدت تحت تأثیر اخبار رسانهای این قتل قرار گرفته و حریم خصوصی آنها از بین رفته و نتیجه آن را هم در پسر و دختر دیگر خانواده دیدهایم. دستکم ما نباید به این نقض حریم دامن بزنیم.
۴. اگرچه بخشی از وظایف ما، بهعنوان روانپزشک و روانشناس، آگاهی دادن به جامعه است، قرار نیست ما تحت تأثیر فشار افکار عمومی به بیان دیدگاههای گاه نسنجیده یا احساسی و گاه غیرعلمی و نامستند دست بزنیم. ما در دوران آموزشی خود یاد گرفتهایم برای تعیین تشخیصهای روانپزشکی عجله نکنیم. تشخیصهای اولیه گاه نادرستند و گاه در بستر مجموعهای از تشخیصهای افتراقی مطرح میشوند که ممکن است بعداً با شواهدی تقویت یا رد شوند و ممکن است هیچگاه «اثبات» نشوند. قطعیت نظر در این مورد ضرورتی ندارد و حتی ممکن است نادرست باشد.
۵. عجالتاً بر اساس مرور منابع شواهد زیادی در دست نیست که نشان بدهد اغلب افرادی که دچار قتل خانوادگی یا مثله کردن مقتول پس از قتل میشوند، «سایکوتیک» (روانپریش) هستند. اگر دادههای موجود را در نظر بگیریم، تا اثبات جنون یا روانپریشی پدر و مادر مقتول فاصله زیادی داریم.
۶. تشخیص اختلال روانپریشی اشتراکی (shared psychotic disorder) بر اساس DSM-IV-TR و اختلال هذیانی القایی (induced delusional disorder) بر اساس ICD-10 شواهد قطعی و کافی ندارد و در متنDSM-5 قرار نگرفته است. مانعی برای استفاده سنتی از این اصطلاحات (و اصطلاحات مشابه، مانند folie à deux) وجود ندارد، اما بیان دیدگاه علمی با کمک این اصطلاحات به احتیاط بیشتری نیاز دارد. بهویژه آنکه «هذیان»، بهمعنی رسمی پدیدارشناختی آن، نه در پدر نشان داده شده و نه در مادر.
۷. وظیفهی پزشکی قانونی تشخیصگذاری بر اساس DSM یا ICD نیست و حتی خود ما هم در همهی موارد بر این اساس تشخیصگذاری نمیکنیم. از پزشکی قانونی انتظار نداشته باشیم با بیان یک یا چند تشخیص مبتنی بر این طبقهبندیها ما یا جامعه را اقناع کند. بهعلاوه، در پزشکی قانونی نگاه قانونی و فقهی به مسأله هم مهم است. مسئولیت کیفری با تشخیص روانپزشکی انطباق کامل ندارد.
۸. آنچه از پزشکی قانونی در رسانهها نقل شده، لزوماً دیدگاه رسمی این سازمان نیست و گاه در انتقال پیامها از مراجع قانونی و علمی به رسانهها تغییراتی در واژهها پدید میآید که مفاهیم اصلی را منحرف میکند.
🔻لطفا ورق بزنید...
#تجربههای_روانپزشکانه
#دکتر_کاوه_علوی. روانپزشک. تهران
در باب قتل بابک خرمدین و نگاه روانپزشکی به آن
قتل بابک خرمدین و شیوه انجام آن در روزهای اخیر تأثیر زیادی بر احساسات جامعه و همچنین جامعه روانپزشکی و روانشناسی گذاشته است. اقرار میکنم من هم تا اندازهای تحت تأثیر این خبر بودهام و کموبیش اخبار آن را دنبال کردهام. اما آنچه در میان گفتوگوهای جامعهی علمی شکل گرفته، مرا ترغیب کرد تا جمعبندی شخصی خودم را در این مورد ارائه کنم. میدانم همکاران روانشناس و روانپزشک بیشتر این موارد را میدانند و بسیاری پیش از حقیر این موارد را بیان کردهاند. آنچه در زیر خواهم آورد، صرفاً خلاصهای از همین گفتهها است.
۱. از نظر اخلاقی و دستکم به باور بیشتر صاحبنظران، بدون مصاحبه بالینی و تشخیصی نمیتوان روی افراد تشخیص روانپزشکی گذاشت. اگرچه این کار در مورد بسیاری از شخصیتهای تاریخی و هنری انجام شده، تفسیرهای بالینی از گفتار و رفتار و کردار افراد در زندگی روزمره آنها ممکن است دچار تورشهای ناخواستهای شود که نمونه آن را در مورد برخی از شاعران و نویسندگان معاصر دیدهایم. اگرچه شاید (و البته شاید) در مورد سیاستمداران موضوع کمی متفاوت باشد. پدر بابک خرمدین نه جزء بهاصطلاح سلبریتیها است و نه شخصیتهای سیاسی و خود را در معرض افکار عمومی قرار نداده است که ما با این توجیه او را تعبیر و تفسیر کنیم. حتی آنچه از او در رسانهها منتشر شده، ممکن است محصول فشار رسانهها و کارگردانی آنها باشد و نه خواسته خود او.
۲. روایی بسیاری از گفتههای پدر بابک خرمدین هنوز تأیید نشده و به تأمل بیشتری نیاز دارد. ناگفتهها در این مورد بسیار است و زمان ممکن است برخی از این موارد را آشکار کند (یا نکند). برای تکمیل این «پازل» هنوز قطعات زیادی ناپیدا است. نیمه پنهان ماجرا احتمالاً گستردهتر از بخش آشکار آن است.
۳. فضای خانوادگی خانواده خرمدین بهشدت تحت تأثیر اخبار رسانهای این قتل قرار گرفته و حریم خصوصی آنها از بین رفته و نتیجه آن را هم در پسر و دختر دیگر خانواده دیدهایم. دستکم ما نباید به این نقض حریم دامن بزنیم.
۴. اگرچه بخشی از وظایف ما، بهعنوان روانپزشک و روانشناس، آگاهی دادن به جامعه است، قرار نیست ما تحت تأثیر فشار افکار عمومی به بیان دیدگاههای گاه نسنجیده یا احساسی و گاه غیرعلمی و نامستند دست بزنیم. ما در دوران آموزشی خود یاد گرفتهایم برای تعیین تشخیصهای روانپزشکی عجله نکنیم. تشخیصهای اولیه گاه نادرستند و گاه در بستر مجموعهای از تشخیصهای افتراقی مطرح میشوند که ممکن است بعداً با شواهدی تقویت یا رد شوند و ممکن است هیچگاه «اثبات» نشوند. قطعیت نظر در این مورد ضرورتی ندارد و حتی ممکن است نادرست باشد.
۵. عجالتاً بر اساس مرور منابع شواهد زیادی در دست نیست که نشان بدهد اغلب افرادی که دچار قتل خانوادگی یا مثله کردن مقتول پس از قتل میشوند، «سایکوتیک» (روانپریش) هستند. اگر دادههای موجود را در نظر بگیریم، تا اثبات جنون یا روانپریشی پدر و مادر مقتول فاصله زیادی داریم.
۶. تشخیص اختلال روانپریشی اشتراکی (shared psychotic disorder) بر اساس DSM-IV-TR و اختلال هذیانی القایی (induced delusional disorder) بر اساس ICD-10 شواهد قطعی و کافی ندارد و در متنDSM-5 قرار نگرفته است. مانعی برای استفاده سنتی از این اصطلاحات (و اصطلاحات مشابه، مانند folie à deux) وجود ندارد، اما بیان دیدگاه علمی با کمک این اصطلاحات به احتیاط بیشتری نیاز دارد. بهویژه آنکه «هذیان»، بهمعنی رسمی پدیدارشناختی آن، نه در پدر نشان داده شده و نه در مادر.
۷. وظیفهی پزشکی قانونی تشخیصگذاری بر اساس DSM یا ICD نیست و حتی خود ما هم در همهی موارد بر این اساس تشخیصگذاری نمیکنیم. از پزشکی قانونی انتظار نداشته باشیم با بیان یک یا چند تشخیص مبتنی بر این طبقهبندیها ما یا جامعه را اقناع کند. بهعلاوه، در پزشکی قانونی نگاه قانونی و فقهی به مسأله هم مهم است. مسئولیت کیفری با تشخیص روانپزشکی انطباق کامل ندارد.
۸. آنچه از پزشکی قانونی در رسانهها نقل شده، لزوماً دیدگاه رسمی این سازمان نیست و گاه در انتقال پیامها از مراجع قانونی و علمی به رسانهها تغییراتی در واژهها پدید میآید که مفاهیم اصلی را منحرف میکند.
🔻لطفا ورق بزنید...
#تجربههای_روانپزشکانه
📋 دنبالهی درنگ #دکتر_کاوه_علوی
۹. برای تعیین اختلالات شخصیت لازم است نشان دهیم مجموعهای از صفات، و نه یکی-دو صفت منفرد، بهطور گسترده و در زمان طولانی در فرد مشخص بوده است. به استناد گفتههای پدر مقتول مبنی بر گناهکار بودن فرزند و شایستگی او برای کشته شدن نمیتوان نتیجه گرفت پدر افکار پارانوئیدی داشته است. اصلاً تشخیص پارانویا (بهویژه اگر بهعنوان هذیان مورد نظر باشد) لازم است بستر فرهنگی و مذهبی و سنتی آن بیان شود.
حتی برای تشخیصگذاری اختلال شخصیت ضد اجتماعی نمیتوان به اتفاقات رخداده در این خانواده در این چند سال استناد و اکتفا کنیم.
۱۰. چه لزومی دارد برای کاوش روانپزشکی یک فرد حتماً از تشخیصهای بالینی مشخصی استفاده کنیم؟ تشخیصهای بالینی غالباً syndrome هستند، نه symptom.
۱۱.اگرچه جامعهی ما (و حتی جامعهی بینالمللی) تحت تأثیر این قتل بوده، باید بدانیم چنین رخدادی لزوماً بر بستر یک ناهنجاری و انحراف اجتماعی بنیان ندارد و ممکن است یک رخداد تکگیر (اسپورادیک) باشد و استنتاجهای جامعهشناختی هم باید محتاطانه و مستند باشد.
.
.
.به باورم همه ما لازم داریم راجب اسپورادیک بیشتر بدانیم و بفهمیم.
📌 پی نوشت: #اسپورادیک:بیماری تکگیر (به انگلیسی: Sporadic disease) اصطلاحی در اپیدمیولوژی بیماری است. این اصطلاح به یک بیماری گفته میشود که 📌به ندرت ، بهطور تصادفی ، نامنظم یا گاه گاه در چند مکان بدون ارتباط و بدون الگوی زمانی و مکانی قابل تشخیص رخ میدهد، این نوع بیماری خلاف اصطلاح بیماری همه گیر است زیرا همهگیری در یک مکان و منطقهٔ مشخصی رخ میدهد. نوع بیماریها بسیار موارد اندک (مجرد یا خوشهای) هستند و آنقدر در زمان و مکان جدا شدهای رخ میدهند که درک منبع ابتلا بیماری یا عفونت به سختی صورت میگیرد و میتواند به اپیدمی یا پاندمی تبدیل شود.
🔻پایان
#تجربههای_روانپزشکانه
۹. برای تعیین اختلالات شخصیت لازم است نشان دهیم مجموعهای از صفات، و نه یکی-دو صفت منفرد، بهطور گسترده و در زمان طولانی در فرد مشخص بوده است. به استناد گفتههای پدر مقتول مبنی بر گناهکار بودن فرزند و شایستگی او برای کشته شدن نمیتوان نتیجه گرفت پدر افکار پارانوئیدی داشته است. اصلاً تشخیص پارانویا (بهویژه اگر بهعنوان هذیان مورد نظر باشد) لازم است بستر فرهنگی و مذهبی و سنتی آن بیان شود.
حتی برای تشخیصگذاری اختلال شخصیت ضد اجتماعی نمیتوان به اتفاقات رخداده در این خانواده در این چند سال استناد و اکتفا کنیم.
۱۰. چه لزومی دارد برای کاوش روانپزشکی یک فرد حتماً از تشخیصهای بالینی مشخصی استفاده کنیم؟ تشخیصهای بالینی غالباً syndrome هستند، نه symptom.
۱۱.اگرچه جامعهی ما (و حتی جامعهی بینالمللی) تحت تأثیر این قتل بوده، باید بدانیم چنین رخدادی لزوماً بر بستر یک ناهنجاری و انحراف اجتماعی بنیان ندارد و ممکن است یک رخداد تکگیر (اسپورادیک) باشد و استنتاجهای جامعهشناختی هم باید محتاطانه و مستند باشد.
.
.
.به باورم همه ما لازم داریم راجب اسپورادیک بیشتر بدانیم و بفهمیم.
📌 پی نوشت: #اسپورادیک:بیماری تکگیر (به انگلیسی: Sporadic disease) اصطلاحی در اپیدمیولوژی بیماری است. این اصطلاح به یک بیماری گفته میشود که 📌به ندرت ، بهطور تصادفی ، نامنظم یا گاه گاه در چند مکان بدون ارتباط و بدون الگوی زمانی و مکانی قابل تشخیص رخ میدهد، این نوع بیماری خلاف اصطلاح بیماری همه گیر است زیرا همهگیری در یک مکان و منطقهٔ مشخصی رخ میدهد. نوع بیماریها بسیار موارد اندک (مجرد یا خوشهای) هستند و آنقدر در زمان و مکان جدا شدهای رخ میدهند که درک منبع ابتلا بیماری یا عفونت به سختی صورت میگیرد و میتواند به اپیدمی یا پاندمی تبدیل شود.
🔻پایان
#تجربههای_روانپزشکانه
https://www.aparat.com/v/P3Zc2
درود به
دوستانم
#فیلم_ویکتوریا
🗞 ارغنون
#دکتر_کاوه_علوی. روانپزشک
معرفی فیلم ویکتوریا
🖍 ممکن است یادداشت بخشی از داستان فیلم را آشکار کند.
فیلم «ویکتوریا» یکی از عجیبترین فیلمهایی است که تا حالا دیدهام. داستان فیلم بهآرامی شروع میشود: دختر جوانی بهتنهایی در یک کلوب شبانه میرقصد. بعد کمی ودکا میخورد و راه میافتد تا به سر کارش برگردد. چند پسر جوان به او گیر میدهند، اما هیچ توهین یا پرخاشی ندارند. دختر همراه آنها میشود. تا اینجا طبیعتاً بیننده منتظر است تا بلایی سر دختر بیاید. شاید تجاوز یا قتلی رخ بدهد. شاید تصادفی پیش بیاید. اما هیچکدام از اینها نیست. دختر با این پسرها مشروب میخورد، میگردد، میخندد و بعد خیلی آرام جدا میشود. اما از همینجا تریلر فیلم، بدون آنکه از قواعد ژانری تبعیت کند، پیش میآید. پسرها از دختر میخواهند در کاری آنها را همراهی کند که ظاهراً کار خلافی است، اما قرار نیست برای دختر مشکلی پیش بیاید. شاید هم این را صادقانه میگویند. اما حوادث طور دیگری پیش میرود.
داستان فیلم بسیار منسجم و مستحکم است. آشنایی با دختر جوان اسپانیایی که در مدرسه موسیقی شکست خورده و به برلین آمده و در یک کافیشاپ کار میکند و نیز پسرهایی که با او ملاقات میکنند، خیلی تدریجی است و بیننده را آرامآرام همراه داستان میکند. اتفاقات فیلم هم کاملاً واقعگرایانه و باورپذیرند. اما نقطه قوت فیلم تنها فیلمنامه و کارگردانی عالی نیست. حتی بازی فوقالعاده Laia Cata و بازی بسیار خوب Ferederick Lau (در نقش Sonne؛ پسری که دختر را تا انتها همراهی میکند) هم بزرگترین قوت فیلم نیستند. راستش عجیبترین و بهترین وجه فیلم فیلمبرداری آن است. فیلم تدوین چندانی ندارد. تمام فیلم، بهمدت ۱۳۴ دقیقه، بهطور پیوسته فیلمبرداری شده است و فیلمبردار در تمام لحظهها همراه بازیگرانی است که اجازه ندارند هیچ اشتباهی مرتکب شوند. فیلمبرداری از ساعت چهار و نیم صبح تا هفت صبح روز ۲۷ آپریل ۲۰۱۴ در یک single continuous shot انجام شده است (متوسط shot length فیلم ۷۹۷۵ ثانیه است). اشتباهات ناچیز بازیگران نادیده گرفته شده و حتی در یک صحنه که دختر با تسلطی عجیب پیانو میزند، در حالی که پیانیست نیست، بیننده متوجه نمیشود گاهی دستی که ماهرانه پیانو مینوازد، با پیانو تماس ندارد. در واقع، یکی از دوستان کارگردان و همکاران فیلم مدتی دختر را برای این صحنه آموزش داده، اما به هر حال، دختر پیانیست نبوده است.
فیلم «ویکتوریا» عالی و بهیادماندنی است. فیلم در German Film Award سال ۲۰۱۵ برنده جوایز بهترین فیلم، کارگردان، هنرپیشههای مرد و زن، فیلمبرداری و موسیقی شده و نامزد جایزه بهترین صدا هم بوده. همچنین در جشنواره برلین ۲۰۱۵ علاوهبر دو جایزه فرعی، نامزد جایزه خرس طلا بوده و فیلمبردار فیلم، Sturla Brandth Grøvlen، جایزه خرس نقرهی دستاورد هنری را گرفته است. در European Film Award هم «ویکتوریا» نامرد دریافت جوایز بهترین فیلم، کارگردانی و هنرپیشه زن بوده است. «ویکتوریا» از طرف آلمان به آکادمی اسکار هم معرفی شد، اما حجم بالای دیالوگهای فیلم به زبان انگلیسی باعث شد تا فیلم واجد شرایط نامزدی برای جایزه اسکار بهترین فیلم خارجیزبان نباشد.
#تجربههای_روانپزشکانه
درود به
دوستانم
#فیلم_ویکتوریا
🗞 ارغنون
#دکتر_کاوه_علوی. روانپزشک
معرفی فیلم ویکتوریا
🖍 ممکن است یادداشت بخشی از داستان فیلم را آشکار کند.
فیلم «ویکتوریا» یکی از عجیبترین فیلمهایی است که تا حالا دیدهام. داستان فیلم بهآرامی شروع میشود: دختر جوانی بهتنهایی در یک کلوب شبانه میرقصد. بعد کمی ودکا میخورد و راه میافتد تا به سر کارش برگردد. چند پسر جوان به او گیر میدهند، اما هیچ توهین یا پرخاشی ندارند. دختر همراه آنها میشود. تا اینجا طبیعتاً بیننده منتظر است تا بلایی سر دختر بیاید. شاید تجاوز یا قتلی رخ بدهد. شاید تصادفی پیش بیاید. اما هیچکدام از اینها نیست. دختر با این پسرها مشروب میخورد، میگردد، میخندد و بعد خیلی آرام جدا میشود. اما از همینجا تریلر فیلم، بدون آنکه از قواعد ژانری تبعیت کند، پیش میآید. پسرها از دختر میخواهند در کاری آنها را همراهی کند که ظاهراً کار خلافی است، اما قرار نیست برای دختر مشکلی پیش بیاید. شاید هم این را صادقانه میگویند. اما حوادث طور دیگری پیش میرود.
داستان فیلم بسیار منسجم و مستحکم است. آشنایی با دختر جوان اسپانیایی که در مدرسه موسیقی شکست خورده و به برلین آمده و در یک کافیشاپ کار میکند و نیز پسرهایی که با او ملاقات میکنند، خیلی تدریجی است و بیننده را آرامآرام همراه داستان میکند. اتفاقات فیلم هم کاملاً واقعگرایانه و باورپذیرند. اما نقطه قوت فیلم تنها فیلمنامه و کارگردانی عالی نیست. حتی بازی فوقالعاده Laia Cata و بازی بسیار خوب Ferederick Lau (در نقش Sonne؛ پسری که دختر را تا انتها همراهی میکند) هم بزرگترین قوت فیلم نیستند. راستش عجیبترین و بهترین وجه فیلم فیلمبرداری آن است. فیلم تدوین چندانی ندارد. تمام فیلم، بهمدت ۱۳۴ دقیقه، بهطور پیوسته فیلمبرداری شده است و فیلمبردار در تمام لحظهها همراه بازیگرانی است که اجازه ندارند هیچ اشتباهی مرتکب شوند. فیلمبرداری از ساعت چهار و نیم صبح تا هفت صبح روز ۲۷ آپریل ۲۰۱۴ در یک single continuous shot انجام شده است (متوسط shot length فیلم ۷۹۷۵ ثانیه است). اشتباهات ناچیز بازیگران نادیده گرفته شده و حتی در یک صحنه که دختر با تسلطی عجیب پیانو میزند، در حالی که پیانیست نیست، بیننده متوجه نمیشود گاهی دستی که ماهرانه پیانو مینوازد، با پیانو تماس ندارد. در واقع، یکی از دوستان کارگردان و همکاران فیلم مدتی دختر را برای این صحنه آموزش داده، اما به هر حال، دختر پیانیست نبوده است.
فیلم «ویکتوریا» عالی و بهیادماندنی است. فیلم در German Film Award سال ۲۰۱۵ برنده جوایز بهترین فیلم، کارگردان، هنرپیشههای مرد و زن، فیلمبرداری و موسیقی شده و نامزد جایزه بهترین صدا هم بوده. همچنین در جشنواره برلین ۲۰۱۵ علاوهبر دو جایزه فرعی، نامزد جایزه خرس طلا بوده و فیلمبردار فیلم، Sturla Brandth Grøvlen، جایزه خرس نقرهی دستاورد هنری را گرفته است. در European Film Award هم «ویکتوریا» نامرد دریافت جوایز بهترین فیلم، کارگردانی و هنرپیشه زن بوده است. «ویکتوریا» از طرف آلمان به آکادمی اسکار هم معرفی شد، اما حجم بالای دیالوگهای فیلم به زبان انگلیسی باعث شد تا فیلم واجد شرایط نامزدی برای جایزه اسکار بهترین فیلم خارجیزبان نباشد.
#تجربههای_روانپزشکانه
آپارات - سرویس اشتراک ویدیو
فیلم سینمایی جذاب ویکتوریا