من #سپهر_شریفی_طرقبه هستم. من کشته شدم، در تاریخ ۱۵ مهر ماه ۱۴۰۱. بیست و دو سالم بود، متولد ۱۴ مهر ماه ۱۳۷۹. فرزند معین، تک فرزند خانواده و اصالتا اهل طرقبه مشهد و ساکن تهران بودم و با پدر و مادرم تو شهرک دانشگاه زندگی میکردم. دیپلمم رو گرفته بودم و قرار بود بزودی دانشگاه رو شروع کنم، شغلم دستیار فیلمبردار سینما بود، عاشق کارم بودم و آرزوهای بزرگی در سر داشتم. به نواختن موسیقی علاقمند بودم. با مادرم خیلی صمیمی بودم و وابستگی زیادی بهش داشتم. اصولا آدم منطقی و مهربونی بودم.
اعتراضات سراسری بعد از کشته شدن مهسا ژینا امینی در شهریور ماه ۱۴۰۱ شروع شده بود. روز ۱۴ مهر ماه تولدم بود، بعد از فوت کردن شمع تولدم رفتم تو خیابون، مردم در حال شعار دادن بودن، منم شروع کردم به گفتن شعار م ر گ بر دیکتاتور، بسیجیای مزدور بهمون حمله کردن. بامداد ۱۵ مهر ماه بود که ناگهان منو هدف قرار دادن و ۲۸ گلوله به سمتم شلیک کردن. غرق در خون شدم و افتادم زمین و چشم از دنیا فرو بستم…..
بعد از کشته شدنم مامورای امنیتی خانوادمو شدیدا تهدید کردن و تحت فشار گذاشتن که م ر گ منو سیاسی نکنن!!
پیکر بیجون من در بهشت زهرا، قطعه ۶۶، شماره ۶۲ مظلومانه به خاک سپرده شد…
مراسم ختم هم در تاریخ ۱۹ مهر ماه ۱۴۰۱ برگزار شد.
بعد از کشته شدنم پدرم اعتراض کرد که به کدوم گناه ۲۸ گلوله بمن شلیک کردن ولی جواب مامورای امنیتی بازداشتش بود! اونا پدرمو در تاریخ ۱۶ آبان ماه ۱۴۰۱ دستگیر و به زندان بزرگ تهران منتقل کردن. توی زندان همبندیهاش چهلم منو برگزار کردن، مدتی بعد پدرم آزاد شد.
در جشن تولد ۲۳ سالگیم روز ۱۴ مهر ماه ۱۴۰۲ پدرم تو یه پست اینستاگرام نوشت: «امسال جشن تولد پسرم همه دعوت هستین جمعه در آرامگاه ابدی اون دور هم جمع میشیم»….
هموطن من جان عزیزمو در راه میهنم فدا کردم، مزدورای حکومتی بخاطر شعار ضد رژیم منو ناجوانمردانه به قتل رسوندن. من دینمو به وطن و هموطنام ادا کردم ولی الان نوبت تو هست که جای خالی منو پر کنی و با ظلم و بی عدالتی بجنگی. روز آزادی وطن نزدیکه، اونروز از منم یاد کن که با آرزوهام دفن شدم….💔
#مهسا_امینی
اعتراضات سراسری بعد از کشته شدن مهسا ژینا امینی در شهریور ماه ۱۴۰۱ شروع شده بود. روز ۱۴ مهر ماه تولدم بود، بعد از فوت کردن شمع تولدم رفتم تو خیابون، مردم در حال شعار دادن بودن، منم شروع کردم به گفتن شعار م ر گ بر دیکتاتور، بسیجیای مزدور بهمون حمله کردن. بامداد ۱۵ مهر ماه بود که ناگهان منو هدف قرار دادن و ۲۸ گلوله به سمتم شلیک کردن. غرق در خون شدم و افتادم زمین و چشم از دنیا فرو بستم…..
بعد از کشته شدنم مامورای امنیتی خانوادمو شدیدا تهدید کردن و تحت فشار گذاشتن که م ر گ منو سیاسی نکنن!!
پیکر بیجون من در بهشت زهرا، قطعه ۶۶، شماره ۶۲ مظلومانه به خاک سپرده شد…
مراسم ختم هم در تاریخ ۱۹ مهر ماه ۱۴۰۱ برگزار شد.
بعد از کشته شدنم پدرم اعتراض کرد که به کدوم گناه ۲۸ گلوله بمن شلیک کردن ولی جواب مامورای امنیتی بازداشتش بود! اونا پدرمو در تاریخ ۱۶ آبان ماه ۱۴۰۱ دستگیر و به زندان بزرگ تهران منتقل کردن. توی زندان همبندیهاش چهلم منو برگزار کردن، مدتی بعد پدرم آزاد شد.
در جشن تولد ۲۳ سالگیم روز ۱۴ مهر ماه ۱۴۰۲ پدرم تو یه پست اینستاگرام نوشت: «امسال جشن تولد پسرم همه دعوت هستین جمعه در آرامگاه ابدی اون دور هم جمع میشیم»….
هموطن من جان عزیزمو در راه میهنم فدا کردم، مزدورای حکومتی بخاطر شعار ضد رژیم منو ناجوانمردانه به قتل رسوندن. من دینمو به وطن و هموطنام ادا کردم ولی الان نوبت تو هست که جای خالی منو پر کنی و با ظلم و بی عدالتی بجنگی. روز آزادی وطن نزدیکه، اونروز از منم یاد کن که با آرزوهام دفن شدم….💔
#مهسا_امینی