گل واژه
25 subscribers
2.15K photos
42 videos
16 files
3 links
Download Telegram
خیال خام پلنگ من به سوی ماه جهیدن بود
و ماه را زِ بلندایش به روی خاک کشیدن بود

پلنگ من -دل مغرورم- پرید و پنجه به خالی زد
که عشق -ماه بلند من- ورای دست رسیدن بود

گل شکفته ! خداحافظ، اگرچه لحظه دیدارت
شروع وسوسه‌ای در من، به نام دیدن و چیدن بود

من و تو آن دو خطیـم آری، موازیان به ناچاری
که هردو باورمان ز آغاز، به یکدگر نرسیدن بود

اگرچه هیچ گل مرده، دوباره زنده نشد امّا
بهار در گل شیپوری، مدام گرم دمیدن بود

شراب خواستم و عمرم، شرنگ ریخت به کام من
فریبکار دغل‌پیشه، بهانه ‌اش نشنیدن بود

چه سرنوشت غم‌انگیزی، که کرم کوچک ابریشم
تمام عمر قفس می‌بافت، ولی به فکر پریدن بود

#حسین_منزوی

@pome_music
دلم در دست او گیر است
خودم از دست او دلگیر

عجب دنیای بيرحمى
دلم گیر است و دلگیرم

#حسین_منزوی

@pome_music
دیوانگی زین بیشتر؟ زین بیشتر، دیوانه جان
با ما سر دیوانگی داری اگر دیوانه جان

در اولین دیدار هم بوی جنون آمد ز تو
وقتی نشستی اندکی نزدیک تر دیوانه جان

چون می نشستی پیش من، گفتم که اینک خویش من
ای آشنا در چشم من با یک نظر دیوانه جان

ما وصل را با واژه هایی تازه معنا می کنیم
روزی بیامیزیم اگر با یکدگر دیوانه جان

تا چاربند عقل را ویران کنی اینگونه شو
دیوانه خود، دیوانه دل، دیوانه سر، دیوانه جان

ای حاصل ضرب جنون در جانِ جانِ جانِ من
دیوانه در دیوانگی، دیوانه در دیوانه جان

هم عشق از آنسوی دگر سوی جنونت می کشد
گیرم که عاقل هم شدی زین رهگذر دیوانه جان

یا عقل را نابود کن یا با جنون خود بمیر
در عشق هم یا با سپر یا بر سپر دیوانه جان

#حسین_منزوی
@pome_music
بی خبر در بزن و سر زده از راه برس
مثل باران بهاری که نمی گوید کی


#حسین_منزوی

@pome_music
ای شیوه ی نگاهت
از شعر ناب خوشتــر ...

#حسین_منزوی


@pome_music
« دلم گرفته برایت»
زبان سادهٔ عشق است

سلیس و ساده بگویم:
دلم گرفته برایت!

#حسین_منزوی
@pome_music
عید گلت خجسته، گل بی‌خزان من!‏
یاس سپید واشده دربازوان من!

باد بهار کز سر زلف تو می‌وزد ‏
با گل نوشته نام تورا، بر خزان من

ناشکری است جز تو و مهر تو از خدا
چیز دگر بخواهم اگر، مهربان من

با شادی تو شادم و با غصه‌ات غمین
آری همه به جان تو بسته است جان من

هنگامه می‌کند سخنم در حدیث عشق
واکرده تاکلید تو، قفل زبان من

بگشای سینه تا که درآئینه گل کنند
با هم امید تازه و بخت جوان من

دستی که می‌نوشت بر اوراق سرنوشت
پیوست داستان تو با داستان من

گل می‌کند به شوق تو شعرم دراین بهار
ای مایه‌ی شکفتگی واژگان من

اما، مرا نمی‌رسد از راه عید گل
تابوسه‌ی تو گل نکند بردهان من

#حسین_منزوی
@pome_music
مگر این باد خوش از راه عشق‌آباد می‌آید؟
که بوی عشق‌های کهنه ، از این باد می‌آید

کجا و کی، دراین اقلیم بی معنی است، این عشق است
و عشق از بی «زمان»، از «ناکجا آباد» می‌آید

به هفت‌آرایی مشاطه‌گان، او را نیازی نیست
که شهرآشوب من، با حُسن مادرزاد می‌آید

«هراس از باد هجرانی نداری؟» - وصل می‌پرسد -
و از عاشق جواب «هر چه باداباد» می‌آید

جهان انگار، در تسخیر شیرین است و تکثیرش
که از هر سو، صدای تیشه‌ی فرهاد می‌آید

گشاده‌سینگی کن، عشق اگر بسیار می‌خواهی
که سهم قطره و دریا، به استعداد می‌آید

همایون باد عشق، آری، اگر چه شِکوه از گل را
در آوازِ چکاوک، غلتی از بیداد می‌آید

مجزا نیستند از عشق، وصل و فصل و نوش و نیش
شگفتا او، که با ترکیبی از اضداد می‌آید

تو بوی نافه را از باد می‌گیری و می‌نوشی
من از خون دل آهوی چینم، یاد می‌آید

مده بیمم ز موج آری که خود ترجیع توفان است
که در پروازهای مرغ دریازاد می‌آید 

#حسین_منزوی
@pome_music