برخيز دلا که دل به دلدار دهيم
جان را به جمال آن خريدار دهيم
اين جان و دل و ديده پي ديدن اوست
جان و دل و ديده را به ديدار دهيم
#هوشنگ_ابتهاج
@pome_music
جان را به جمال آن خريدار دهيم
اين جان و دل و ديده پي ديدن اوست
جان و دل و ديده را به ديدار دهيم
#هوشنگ_ابتهاج
@pome_music
فتنه چشم تو چندان پی بیداد گرفت
که شکیب دل من دامن فریاد گرفت
آن که آیینه صبح و قدح لاله شکست
خاک شب در دهن سوسن آزاد گرفت
آه از شوخی چشم تو،که خونریز فلک
دید این شیوه مردم کشی و یاد گرفت!
منم و شمع دلسوخته ، یارب مددی
که دگر باره شب آشفته شد و باد گرفت
شعرم از ناله عشاق غم انگیز تر است
داد از آن زخمه که دیگر ره بیداد گرفت
سایه! ما کشته عشقیم ، که این شیرین کار
مصلحت را ، مدد از تیشه فرهاد گرفت...
#هوشنگ_ابتهاج
@pome_music
که شکیب دل من دامن فریاد گرفت
آن که آیینه صبح و قدح لاله شکست
خاک شب در دهن سوسن آزاد گرفت
آه از شوخی چشم تو،که خونریز فلک
دید این شیوه مردم کشی و یاد گرفت!
منم و شمع دلسوخته ، یارب مددی
که دگر باره شب آشفته شد و باد گرفت
شعرم از ناله عشاق غم انگیز تر است
داد از آن زخمه که دیگر ره بیداد گرفت
سایه! ما کشته عشقیم ، که این شیرین کار
مصلحت را ، مدد از تیشه فرهاد گرفت...
#هوشنگ_ابتهاج
@pome_music
صبر کن ای دل پر غصه در این فتنه و شور
گرچه از قصه ی ما می ترکد سنگ صبور
از جهان هیچ ندیدیم و عبث عمر گذشت
ای دریغا که ز گهواره رسیدیم به گور
تو عجب تنگه ی عابرکشی ای معبر عشق
که به جز کشته ی عاشق نکند از تو عبور
در فروبند برین معرکه که کآن طبل تهی
گوش گیتی همه کر کرد ز غوغای غرور
تیز برخیز ازین مجلس و بگریز چو باد
تا غباری ننشیند به تو از اهل قبور
مرگ می بارد ازین دایره ی عجز و عزا
شو به میخانه که آنجا همه سورست و سرور
شعله ای برکش و برخیز ز خاکستر خویش
زان که تا پاک نسوزی نرسی سایه به نور
#هوشنگ_ابتهاج
@pome_music
گرچه از قصه ی ما می ترکد سنگ صبور
از جهان هیچ ندیدیم و عبث عمر گذشت
ای دریغا که ز گهواره رسیدیم به گور
تو عجب تنگه ی عابرکشی ای معبر عشق
که به جز کشته ی عاشق نکند از تو عبور
در فروبند برین معرکه که کآن طبل تهی
گوش گیتی همه کر کرد ز غوغای غرور
تیز برخیز ازین مجلس و بگریز چو باد
تا غباری ننشیند به تو از اهل قبور
مرگ می بارد ازین دایره ی عجز و عزا
شو به میخانه که آنجا همه سورست و سرور
شعله ای برکش و برخیز ز خاکستر خویش
زان که تا پاک نسوزی نرسی سایه به نور
#هوشنگ_ابتهاج
@pome_music
نگاهت می کنم خاموش و خاموشی زبان دارد
زبان عاشقان چشم است و چشم از دل نشان دارد
چه خواهش ها در این خاموشیِ گویاست نشنیدی؟
تو هم چیزی بگو چشم و دلت گوش و زبان دارد
بیا تا آنچه از دل می رسد بر دیده بنشانیم
زبان بازی به حرف و صوت معنی را زیان دارد
چو هم پرواز خورشیدی مکن از سوختن پروا
که جفت جان ما در باغ آتش آشیان دارد
الا ای آتشین پیکر! برآی از خاک و خاکستر
خوشا آن مرغ بالاپر که بال کهکشان دارد
زمان فرسود دیدم هرچه از عهد ازل دیدم
زهی این عشق عاشق کش که عهد بی زمان دارد
ببین داس بلا ای دل مشو زین داستان غافل
که دست غارت باغ است و قصد ارغوان دارد
درون ها شرحه شرحه است از دم و داغ جدایی ها
بیا از بانگ نی بشنو که شرحی خون فشان دارد
دهان سایه می بندند و باز از عشوه ی عشقت
خروش جان او آوازه در گوش جهان دارد
#هوشنگ_ابتهاج
@pome_music
زبان عاشقان چشم است و چشم از دل نشان دارد
چه خواهش ها در این خاموشیِ گویاست نشنیدی؟
تو هم چیزی بگو چشم و دلت گوش و زبان دارد
بیا تا آنچه از دل می رسد بر دیده بنشانیم
زبان بازی به حرف و صوت معنی را زیان دارد
چو هم پرواز خورشیدی مکن از سوختن پروا
که جفت جان ما در باغ آتش آشیان دارد
الا ای آتشین پیکر! برآی از خاک و خاکستر
خوشا آن مرغ بالاپر که بال کهکشان دارد
زمان فرسود دیدم هرچه از عهد ازل دیدم
زهی این عشق عاشق کش که عهد بی زمان دارد
ببین داس بلا ای دل مشو زین داستان غافل
که دست غارت باغ است و قصد ارغوان دارد
درون ها شرحه شرحه است از دم و داغ جدایی ها
بیا از بانگ نی بشنو که شرحی خون فشان دارد
دهان سایه می بندند و باز از عشوه ی عشقت
خروش جان او آوازه در گوش جهان دارد
#هوشنگ_ابتهاج
@pome_music
بخت اگر بیدار باشد خواب بردارد مرا
یکسر از بستر در آغوش تو بگذارد مرا!
از چه دریا آمدم با ابر بی پایان غم
کآسمان عمریست تا یکریز میبارد مرا
آخرین پیمانهی شبگیر این خمخانه ام
تا کدامین مستِ درد آشام بگسارد مرا
گنج بیقدرم به دست روزگار مردهدوست
آن گهم داند که خود در خاک بسپارد مرا
گرچه مرگم پیشتر از فرصت دیدار توست
همچنان شوق وصالت زنده می دارد مرا
سینهی صافی گفتم پیش چشم روزگار
تا درین آیینه هر کسی خود چه انگارد مرا
سایه گر خود در هوایت خاک گردد باک نیست
عاقبت روزی به کویت باد می آرد مرا!
یاد آن فرزانهی آزردهخاطر خوش که گفت
خامشی جستم که حاسد مرده پندارد مرا
#هوشنگ_ابتهاج
@pome_music
یکسر از بستر در آغوش تو بگذارد مرا!
از چه دریا آمدم با ابر بی پایان غم
کآسمان عمریست تا یکریز میبارد مرا
آخرین پیمانهی شبگیر این خمخانه ام
تا کدامین مستِ درد آشام بگسارد مرا
گنج بیقدرم به دست روزگار مردهدوست
آن گهم داند که خود در خاک بسپارد مرا
گرچه مرگم پیشتر از فرصت دیدار توست
همچنان شوق وصالت زنده می دارد مرا
سینهی صافی گفتم پیش چشم روزگار
تا درین آیینه هر کسی خود چه انگارد مرا
سایه گر خود در هوایت خاک گردد باک نیست
عاقبت روزی به کویت باد می آرد مرا!
یاد آن فرزانهی آزردهخاطر خوش که گفت
خامشی جستم که حاسد مرده پندارد مرا
#هوشنگ_ابتهاج
@pome_music
به سان رود
که در نشیب دره سر به سنگ میزند
رونده باش،
امید هیچ معجزی ز مرده نیست،
زنده باش...
#هوشنگ_ابتهاج
@pome_music
که در نشیب دره سر به سنگ میزند
رونده باش،
امید هیچ معجزی ز مرده نیست،
زنده باش...
#هوشنگ_ابتهاج
@pome_music