گل واژه
25 subscribers
2.15K photos
42 videos
16 files
3 links
Download Telegram
من آن نیم که دل از مهر دوست بردارم
و گر ز کینه دشمن به جان رسد کارم

نه روی رفتنم از خاک آستانه دوست
نه احتمال نشستن نه پای رفتارم

کجا روم که دلم پای بند مهر کسیست
سفر کنید رفیقان که من گرفتارم

نه او به چشم ارادت نظر به جانب ما
نمی‌کند که من از ضعف ناپدیدارم

اگر هزار تعنت کنی و طعنه زنی
من این طریق محبت ز دست نگذارم

مرا به منظر خوبان اگر نباشد میل
درست شد به حقیقت که نقش دیوارم

در آن قضیه که با ما به صلح باشد دوست
اگر جهان همه دشمن شود چه غم دارم

به عشق روی تو اقرار می‌کند سعدی
همه جهان به درآیند گو به انکارم

کجا توانمت انکار دوستی کردن
که آب دیده گواهی دهد به اقرارم

#سعدی
@pome_music
گر توانی که بجویی دلم...
امروز بجوی
وَر نه بسیار بجویی و
نیابی بازم!

#سعدی‌

@pome_music
آمدی وه که چه مشتاق و پریشان بودم
تا برفتی ز برم صورت بی‌جان بودم

نه فراموشیم از ذکر تو خاموش نشاند
که در اندیشه اوصاف تو حیران بودم

بی تو در دامن گلزار نخفتم یک شب
که نه در بادیه خار مغیلان بودم

زنده می‌کرد مرا دم به دم امید وصال
ور نه دور از نظرت کشته هجران بودم

به تولای تو در آتش محنت چو خلیل
گوییا در چمن لاله و ریحان بودم

تا مگر یک نفسم بوی تو آرد دم صبح
همه شب منتظر مرغ سحرخوان بودم

سعدی از جور فراقت همه روز این می‌گفت
عهد بشکستی و من بر سر پیمان بودم

#سعدی
@pome_music
به خدا اگر بمیرم که دل از تو برنگیرم
برو ای طبیبم از سر که دوا نمی‌پذیرم

همه عمر با حریفان بنشستمی و خوبان
تو بخاستی و نقشت بنشست در ضمیرم

مده ای حکیم پندم که به کار درنبندم
که ز خویشتن گزیرست و ز دوست ناگزیرم

برو ای سپر ز پیشم که به جان رسید پیکان
بگذار تا ببینم که که می‌زند به تیرم

نه نشاط دوستانم نه فراغ بوستانم
بروید ای رفیقان به سفر که من اسیرم

تو در آب اگر ببینی حرکات خویشتن را
به زبان خود بگویی که به حسن بی‌نظیرم

تو به خواب خوش بیاسای و به عیش و کامرانی
که نه من غنوده‌ام دوش و نه مردم از نفیرم

نه توانگران ببخشند فقیر ناتوان را
نظری کن ای توانگر که به دیدنت فقیرم

اگرم چو عود سوزی تن من فدای جانت
که خوشست عیش مردم به روایح عبیرم

نه تو گفته‌ای که سعدی نبرد ز دست من جان
نه به خاک پای مردان چو تو می‌کشی نمیرم

#سعدی
@pome_music
آمدمت که بنگرم باز نظر به خود کنم
سیر نمی شود نظر
بس که لطیف منظری

روی به خاک می نهم گر تو هلاک میکنی
دست به بند می دهم
گر تو اسیر میبری

گفتم اگر نبینمت
مهر فرامشم شود...
میروی و مقابلی!
غایب و در تصوری

#سعدی
@pome_music
دانند جهانیان که در عشق
اندیشه عقل معتبر نیست
گویند به جانبی دگر رو
وز جانب او عزیزتر نیست

#سعدی
@pome_music
از گُل و ماه و پَری
در چشمِ من زیباتری
گُل ز من دل بُرد یا مَه یا پری؟
نی، رویِ تو..

#سعدی
@pome_music
چون است حال بستان ای باد نوبهاری
کز بلبلان برآمد فریاد بی‌قراری

ای گنج نوشدارو با خستگان نگه کن
مرهم به دست و ما را مجروح می‌گذاری

یا خلوتی برآور یا برقعی فروهل
ور نه به شکل شیرین شور از جهان برآری

گل نسبتی ندارد با روی دلفریبت
تو در میان گل‌ها چون گل میان خاری

ور قید می‌گشایی وحشی نمی‌گریزد
دربند خوبرویان خوشتر که رستگاری

زاول وفا نمودی چندان که دل ربودی
چون مهر سخت کردم سست آمدی به یاری

عمری دگر بباید بعد از فراق ما را
کاین عمر صرف کردیم اندر امیدواری

هر درد را که بینی درمان و چاره‌ای هست
درمان درد سعدی با دوست سازگاری

#سعدی
@pome_music
مرا خود با تو چیزی در میان هست
و گر نه روی زیبا در جهان هست

وجودی دارم از مهرت گدازان
وجودم رفت و مهرت همچنان هست

مبر ظن کز سرم سودای عشقت
رود تا بر زمینم استخوان هست

اگر پیشم نشینی دل نشانی
و گر غایب شوی در دل نشان هست

به گفتن راست ناید شرح حسنت
ولیکن گفت خواهم تا زبان هست

ندانم قامتست آن یا قیامت
که می‌گوید چنین سرو روان هست

توان گفتن به مه مانی ولی ماه
نپندارم چنین شیرین دهان هست

بجز پیشت نخواهم سر نهادن
اگر بالین نباشد آستان هست

برو سعدی که کوی وصل جانان
نه بازاریست کان جا قدر جان هست

#سعدی
@pome_music
مرا خود با تو چیزی در میان هست
و گر نه روی زیبا در جهان هست

وجودی دارم از مهرت گدازان
وجودم رفت و مهرت همچنان هست

#سعدی
@pome_music
یک روز به شیدایی در زلف تو آویزم
زان دو لب شیرین‌ات صد شور برانگیزم

گر قصد جفا داری اینک من و اینک سر
ور راه وفا داری جان در قدمت ریزم

بس توبه و پرهیزم کز عشق تو باطل شد
من بعد بدان شرطم کز توبه بپرهیزم

گفتی به غم‌ام بنشین یا از سر جان برخیز
فرمان برمت جانا بنشینم و برخیزم

گر بی تو بود جنت بر کنگره ننشینم
ور با تو بود دوزخ در سلسله آویزم

با یاد تو گر سعدی در شعر نمی‌گنجد
چون دوست یگانه شد با غیر نیامیزم

#سعدی
@pome_music
هنوز با همه دردم
امید درمانست

که آخری بود آخر
شبان یلدا را
#سعدی
#یلدا
@pome_music
ای مِهر تو در دل‌ها وی مُهر تو بر لب‌ها
وی شور تو در سرها وی سِرّ تو در جان‌ها

تا عهد تو دربستم عهد همه بشکستم
بعد از تو روا باشد نقض همه پیمان‌ها

#سعدی

@pome_music
ما ترک سر بگفتیم، تا دردسر نباشد
غیر از خیال جانان، در جان و سر نباشد

در روی هر سپیدی، خالی سیاه دیدم
بالاتر از سیاهی، رنگی دگر نباشد

رنگ قبول مردان، سبز و سفید باشد
نقش خیال رویش، در هر پسر نباشد

چشم وصال بینان، چشمی‌ست بر هدایت
سری که باشد او را، در هر بصر نباش

در خشک و تر بگشتم، مثلت دگر ندیدم
مثل تو خوبرویی، در خشک و تر نباشد

شرحت کسی نداند، وصفت کسی نخواند
همچون تو ماه سیما، در بحر و بر نباشد

سعدی به هیچ معنی، چشم از تو برنگیرد
تا از نظر چه خیزد، کاندر نظر نباشد

#سعدی
@pome_music
گر بیایی دهمت جان ور نیایی کشدم غم
من که بایست بمیرم...چه بیایی چه نیایی

#سعدی
@pome_music
هزار صبح برآید همان نخستینی…

#سعدی
@pome_music
من ز فکر تو به خود نیز نمی‌پردازم!

#سعدی

@pome_music
در کوی تو معروفم
و از روی تو محروم

گرگ دهن آلوده
یوسف ندریده...

#سعدی
@pome_music
به طاقتی که ندارم

کدام بار کشم...؟؟

#سعدی
@pome_music
هر که باز آید
زِ در پندارم اوست

تشنه مسکین
آب پندارد سراب...!!

#سعدی
@pome_music