گل واژه
26 subscribers
2.15K photos
42 videos
16 files
3 links
Download Telegram
من ندانستم از اول که
تو بی مهر و وفایی
عهد نابستن از آن به که
ببندی و نپایی

دوستان عیب کنندم که
چرا دل به تو دادم
باید اول به تو گفتن که
چنین خوب چرایی

عشق و درویشی
و انگشت نمایی و ملامت
همه سهلست
تحمل نکنم بار جدایی

گفته بودم چو بیایی
غم دل با تو بگویم
چه بگویم
که غم از دل برود چون تو بیایی

#سعدی

@pome_music
بیا که در غم عشقت مشوشم بی تو
بیا ببین که در این غم چه ناخوشم بی تو

شب از فراق تو می‌نالم ای پری رخسار
چو روز گردد گویی در آتشم بی تو

دمی تو شربت وصلم نداده‌ای جانا
همیشه زهر فراقت همی چشم بی تو

اگر تو با من مسکین چنین کنی جانا
دو پایم از دو جهان نیز درکشم بی تو

پیام دادم و گفتم بیا خوشم می‌دار
جواب دادی و گفتی که من خوشم بی تو

#سعدی
@pome_music
عشاق به درگهت اسیرند بیا
بدخویی تو بر تو نگیرند بیا

هرجور و جفا که کرده‌ای معذوری
زان پیش که عذرت نپذیرند بیا

#سعدی
@pome_music
من آن نیم که دل از مهر دوست بردارم
و گر ز کینه دشمن به جان رسد کارم

نه روی رفتنم از خاک آستانه دوست
نه احتمال نشستن نه پای رفتارم

کجا روم که دلم پای بند مهر کسیست
سفر کنید رفیقان که من گرفتارم

نه او به چشم ارادت نظر به جانب ما
نمی‌کند که من از ضعف ناپدیدارم

اگر هزار تعنت کنی و طعنه زنی
من این طریق محبت ز دست نگذارم

مرا به منظر خوبان اگر نباشد میل
درست شد به حقیقت که نقش دیوارم

در آن قضیه که با ما به صلح باشد دوست
اگر جهان همه دشمن شود چه غم دارم

به عشق روی تو اقرار می‌کند سعدی
همه جهان به درآیند گو به انکارم

کجا توانمت انکار دوستی کردن
که آب دیده گواهی دهد به اقرارم

#سعدی
@pome_music
گر توانی که بجویی دلم...
امروز بجوی
وَر نه بسیار بجویی و
نیابی بازم!

#سعدی‌

@pome_music
آمدی وه که چه مشتاق و پریشان بودم
تا برفتی ز برم صورت بی‌جان بودم

نه فراموشیم از ذکر تو خاموش نشاند
که در اندیشه اوصاف تو حیران بودم

بی تو در دامن گلزار نخفتم یک شب
که نه در بادیه خار مغیلان بودم

زنده می‌کرد مرا دم به دم امید وصال
ور نه دور از نظرت کشته هجران بودم

به تولای تو در آتش محنت چو خلیل
گوییا در چمن لاله و ریحان بودم

تا مگر یک نفسم بوی تو آرد دم صبح
همه شب منتظر مرغ سحرخوان بودم

سعدی از جور فراقت همه روز این می‌گفت
عهد بشکستی و من بر سر پیمان بودم

#سعدی
@pome_music
به خدا اگر بمیرم که دل از تو برنگیرم
برو ای طبیبم از سر که دوا نمی‌پذیرم

همه عمر با حریفان بنشستمی و خوبان
تو بخاستی و نقشت بنشست در ضمیرم

مده ای حکیم پندم که به کار درنبندم
که ز خویشتن گزیرست و ز دوست ناگزیرم

برو ای سپر ز پیشم که به جان رسید پیکان
بگذار تا ببینم که که می‌زند به تیرم

نه نشاط دوستانم نه فراغ بوستانم
بروید ای رفیقان به سفر که من اسیرم

تو در آب اگر ببینی حرکات خویشتن را
به زبان خود بگویی که به حسن بی‌نظیرم

تو به خواب خوش بیاسای و به عیش و کامرانی
که نه من غنوده‌ام دوش و نه مردم از نفیرم

نه توانگران ببخشند فقیر ناتوان را
نظری کن ای توانگر که به دیدنت فقیرم

اگرم چو عود سوزی تن من فدای جانت
که خوشست عیش مردم به روایح عبیرم

نه تو گفته‌ای که سعدی نبرد ز دست من جان
نه به خاک پای مردان چو تو می‌کشی نمیرم

#سعدی
@pome_music
آمدمت که بنگرم باز نظر به خود کنم
سیر نمی شود نظر
بس که لطیف منظری

روی به خاک می نهم گر تو هلاک میکنی
دست به بند می دهم
گر تو اسیر میبری

گفتم اگر نبینمت
مهر فرامشم شود...
میروی و مقابلی!
غایب و در تصوری

#سعدی
@pome_music
دانند جهانیان که در عشق
اندیشه عقل معتبر نیست
گویند به جانبی دگر رو
وز جانب او عزیزتر نیست

#سعدی
@pome_music
از گُل و ماه و پَری
در چشمِ من زیباتری
گُل ز من دل بُرد یا مَه یا پری؟
نی، رویِ تو..

#سعدی
@pome_music