فرهنگ سیاسی
2.96K subscribers
5.78K photos
1.29K videos
15 files
2.93K links
گامی به سوی دوستی و زندگی متعالی شهروندی در جامعه ایرانی با رعایت قوانین و مقررات
Download Telegram
صبح بخیر🌹

@politicalculture
در روی زمین هیچ چیز قطعی نیست،
و معنای چیزها با وزیدن بادی تغییر می کند. و باد دائما می وزد، چه بدانید چه ندانید.

میلان کوندرا
ژاک و اربابش

@politicalculture
لغت ممنوعه در مكالمات ما با ديگران

تنفر به طور ذاتی بار منفی دارد. «تنفر» کلمه بسیار سنگینی است. زخم این واژه بسیار عمیق است.
بسیاری از زن و شوهرها از این واژه برای کارهای یکدیگر استفاده می کنند.

در واقع از سنگینی این واژه سواستفاده می کنند تا خواسته های خود را به طرف مقابل تحمیل کند.
اما این کار علاوه بر اینکه غیر اخلاقی است، ناراحتی های عمیقی در روحیه طرف هم ایجاد می کند.

@politicalculture
ویژگی های سازمان ها و موسسات مدرن گرا !

از دید ساموئل هانتینگتون، نظریه پرداز علوم سیاسی و روابط بین الملل، ویژگی های نهادهای مدرن گرا به قرار ذیلند:

۱- با تغییرات محیط سازگارند
۲- به جای یک هدف بر چند هدف متمرکز می شوند
۳- در تقابل با سنت ها و ارزش های کشورشان نیستند ( مثل ژاپن )
۴- در تصمیم گیری های درون سازمانی مستقل عمل می کنند.

@politicalculture
آشنایی با برخی مکتب ها و اندیشه های سیاسی ( بخش اول)

۱- امپریالیسم:
امپریالیسم از كلمه قدیم تر (امپراطوری) گرفته شده است. و این اصطلاح عنوان برای قدرت یا دولتی بوده كه خارج از محدوده و كشور خود به زور به تصرف سرزمین ها و ممالك دیگر اقدام می كرده، و آنجا را جهت بهره برداری، تحت سلطه خود قرار می داده است. و معنای امپریالیسم با كلمه استعمار پیوندی نزدیك دارند. و امپریالیسم به امپریالیسم نظامی، اقتصادی و فرهنگی تقسیم می شود.

۲. میلیتاریسم:
به معنای ارتش سالاری می باشد. به چهار حالت در سازمان ارتش مانند جنگجویی، سروری ارتش بر دستگاه دولت، بزرگداشت سپاهگیری و بسیج كشور برای هدف های نظامی را ارتش سالاری گویند. وقتی این چهار حالت كاملاً فراهم شد ارتش سالاری كامل گویند.

۳. نازیسم:
عنوانی است برای حكومت آلمان در دورة "آدولف هیتلر" و گاهی هم ردیف معنای فاشیسم می باشد. و نیز نازی علامت اختصاری "حزب ناسیونال سوسیالیست كارگران آلمان" به رهبری هیتلر است.

۴. فاشیسم:
این اصطلاح به صورت عام نامی است برای همه رژیمهایی كه بقایشان بر پایة دیكتاتوری و زور و كشتار استوار است. اما به معنای خاص، نام جنبشی است كه در سال 1929 به رهبری "موسولینی" در ایتالیا به راه افتاد.

۵. فالانژیسم:
نام حزب فاشیست اسپانیا می باشد. این حزب را "خوزه آنتونیو پریمودو ریورا" پسر دیكتاتور پیشین، "پریمودو ریورا"، در سال 1933 بنیان گذاشت.

۶. تیرانی:
عنوانی است برای حكومت ظالمانه ای كه قدرت را از راه غیر قانونی در یونان باستان به دست می گرفت و در یونان "تورانوس" می نامیدند. تیرانی در حقیقت شکل فاسد شده دموکراسی است.

۷. ماكیاولیسم (استبداد جدید):
مكتب ماكیاولیسم كه آن را "فلسفه استبداد جدید" نیز می خوانند، عبارت از مجموعه اصول و دستوراتی است كه ماكیاولی فیلسوف و سیاستمدار ایتالیایی (1469-1527) برای حكومت ارائه داده است. كه خلاصه این مكتب عبارت است از: تأسیس دولتهای متحد و قوی كه تابع كلیسا و دین نباشد. طرفداری از ظلم و استبداد و حكومت نامحدود. انسان موجود سیاسی و فطرتاً شرور است لذا برای علاج شرارت انسان حكومتی مقتدر و مستبد لازم است. اخلاق و مذهب تابع سیاست زمامدار می‌باشد، اگر صلاح دید در حكومت از دین و اخلاق استفاده می كند و اگر صلاح ندید استفاده نمی كند. زمامدار به منزلة قانون است و مردم باید از حاكم و زمامدار اطاعت كنند، اما خودش از قانون مستثنی است و هر چه بخواهد می تواند انجام دهد. روش حكومت در مكتب ماكیاولیسم آن است كه زمامدار برای رسیدن به قدرت و حفظ آن مجاز است به هر عملی مانند زور، حیله، تزویر، جنایت، تقلب، نقض قول و پیمان شكنی و نقض مقررات اخلاقی متوسل شود. و هیچ نوع عملی برای رسیدن به قدرت و حفظ آن برای زمامدار ممنوع نیست، به شرط اینكه تمام این اعمال را پنهانی و سرّی انجام دهد. و جنایاتی كه هیتلر و موسولینی دیكتاتورهای آلمان و ایتالیا انجام دادند بر همین افكار دور می زد.

۸. نیهیلیسم:
نیهیلیسم یا هیچ انگاری، این اصطلاح از واژه نیهیل در زبان لاتین به معنای هیچ آمده است. و نیهیلیسم مكتبی فلسفی است كه منكر هر نوع ارزش اخلاقی و مبلّغ شكاكیت مطلق و نفی وجود است. و گروهی از آنارشیست های قرن 19 روسیه را نیز نیهیلیست خوانده اند. مؤسسه فرقه نیهیلیسم "میخائیل باكونین" بوده است.

۹. سوفیسم (سوفسطائی) :
از نظر اصطلاح سوفیست عنوانی برای فلاسفه قبل از سقراط می باشد. كه آنان مورد انتقاد سقراط و افلاطون قرار گرفتند. اما بعدها به كسانی گفته می‌شد كه در بحث ها و گفتگو با مغالطه و زبان بازی (سفسطه) بر حریف خود پیروز می شدند.

۱۰. آتئیسم:
پیروان این مكتب می گویند چیزی به عنوان مافوق طبیعت وجود ندارد. و انسان را فقط موجود طبیعی می دانند كه باید با همان عقل طبیعی اداره شود.

@politicalculture
آشنایی با برخی مکتب ها و اندیشه های سیاسی ( بخش دوم)

۱۱. كمونیسم:
كمونیسم این اصطلاح از ریشه لاتینی (كمونیس) به معنای اشتراكی گرفته شده است. و این عقیده از سال 1840 م. رواج یافت. و معنای اشتراك محدود به ثروت و دارائی ها نمی شود، بلكه اشتراك شامل زنان و مسائل جنسی می گردد. بنابرنظر كمونیسم تمام منابع اقتصادی كشور اعم از صنعتی و امور دیگر مربوط به جامعه است نه افراد و خانواده ها، اما كمونیسم به معنای جدید عبارت است از اینكه دولت بر تمام مراكز اقتصادی جامعه كنترل داشته باشد و همه چیز باید در دست او قرار گیرد.
۱۲- ماركسیسم:
كمونیسم به معنای خاصی كه امروز در نقاط مختلف دنیا رایج است كمونیسم ماركسیسم است. زیرا مؤسس كمونیسم "كارل ماركس" فیلسوف آلمانی (1883-1818م.) بود كه بعد از ماركس، "فریدریش انگلس (1895-1825م.)"، "لنین" و "استالین" از رهبران كمونیسم بودند. بعد از درگذشت استالین (1953) "مالنكوف" ، "بولگانین" و "خروشچف" جانشین وی شدند. البته آراء ماركس و اِنگلس توسط نفوذ فلاسفه آلمانی مخصوصاً "هگل" و "فویرباخ" گسترش یافت.
۱۳. لنینیسم:
لنینیسم نوع دیگری از ماركسیسم است كه منسوب به "ولادیمیر ایلیچ لنین (7924-1870م.)" بنیانگذار رژیم كمونیست و پیشوای انقلاب اكتبر 1917 روسیه می باشد. لنین در اصول افكار ماركس تغییراتی داد به طوری كه مواردی بر آن افزود و عناصری از آن را حذف كرد، تا مناسب اوضاع جامعه روسیه گردد. و در ضمن عقاید لنین بعد از انقلاب و رسیدن به قدرت نسبت به قبل از انقلاب تغییر یافت.
۱۴. استالینیسم:
بعد از لنین "یوسف استالین (1953-1879م.)" ـ نخست وزیر و دبیر كل حزب كمونیست و دیكتاتور اتحاد شوروی سابق ـ روی كار آمد و در عقائد لنین اصلاحاتی انجام داد كه افكار او به نام استالینیسم مشهور گردید.
۱۵. بولشویسم:
بولشویسم عنوان ایدئولوژی حزب بولشویك به رهبری لنین بود. علت به وجود آمدن بولشویسم به خاطر اختلافی بود كه در حزب مخفی سوسیال دموكرات روسیه بر سر مسأله عضویت در حزب پدید آمد. به دنبال آن، حزب به دو گروه بولشویك (در زبان روسی به معنای اكثریت) به رهبری لنین، و منشویك (به معنای اقلیت) به رهبری "مارتوف" تقسیم شد. و لنین در سال 1918 نام حزب خود ر "حزب كمونیست سراسر روسیه (بولشویكها)" نهاد، و در سال 1925 به نام "حزب كمونیست سراسر اتحاد شوروی" و در سال 1953 به "حب كمونیست اتحاد شوروی" تغییر یافت.
۱۶- پوپولیسم:
پوپولیسم به معنای مردم باوری است. به اینكه هدف های سیاسی را باید بر اساس خواست مردم جدا از احزاب و نهادها پیش برد، و خواست مردم عین حق و اخلاق است. به عبارت دیگر هر چه مردم خواستند همان حق و اخلاق می باشد. كه در واقع بولشویسم تركیبی از ماركسیسم و پوپولیسم است.
۱۷. بورژوا :
در قرون وسطا فردی از اهل شهر آزاد (بورگ) را كه نه ارباب بود و نه دهقان "بورژا" می نامیدند. در قرن های هفدهم و هجدهم ارباب ها و كارفرماها را در برابر كارگران و بازرگانان به این نام خطاب می كردند. در فرانسه عنوانی برای طبقه میانه سوداگر و پیشه ور یا شهرنشینانی كه بر ملاك دارائی از حقوق سیاسی برخوردار بودند اطلاق می شد، و اما در اصطلاحی سیاسی معنای خاص خودش را دارد.
بورژوازی در اصطلاح ماركسیستی به معنای سرمایه داران، سوداگران، پیشه وران و دارندگان مشاغل آزاد است. در برابر "پرولتاریا" (17) كه به كارگرانی گفته می شد كه هیچ وسیله تولیدی جز نیروی كار خود برای تأمین زندگی ندارند.
۱۸. سوسیالیسم:
واژه سوسیالیسم (جامعه باوری) در زبان فرانسه به معنای اجتماعی می باشد. و در انگلیسی (سوسیالیسم سیاستی كه هدف آن نظارت جامعه بر وسایل تولید و اداره‌ آنها به سود همگان است). البته این تعریف، یك تعریف جامع نیست، زیرا نظارت عمومی بر اموال و تولید معنای وسیعی دارد. امابهترین وجه اشتراك سوسیالیست برتری جامعه و سود همگانی بر نظریه فردگرایی و سود فردی است، كه سوسیالیسم به انواع متعددی مانند سوسیالیسم لیبرال، ماركسی، نوین، تكاملی، فابیان، صنفی و پارلمانتر و اقسام دیگر، تقسیم می شود.
۱۹. كاپیتالیسم:
مکتب مشوق سرمایه داری و حمایت از محوریت بخش خصوصی در توسعه اقتصادی، صنعتی و تجاری کشور است. این اندیشه زمینه ساز نظام تجارت آزاد بین المللی است و در تقابل با کمونیسم قرار دارد.
۲۰- ناسیونالیسم:
عبارت است از اعتقاد به برتری یك ملت و قوم بر تمام ملل و اقوام دیگر و لزوم وفاداری مطلق و بدون هیچ قید و شرطی نسبت به قوم و ملت خود، و اولویت دادن منافع ملی خود بر سایر کشورها است. ناسیونالیسم در شکل افراطی خود تبدیل به نژاد پرستی (راسیسم)، فاشیسم یا نازیسم می شود. لازم به ذکر است که درجه ای از ناسیونالیسم برای حفظ موجودیت و توسعه و پیشرفت کشور و برخورداری از جایگاه مناسب در نظام بین الملل ضروری است ولی چنانچه ناسیونالیسم به عنوان یک مکتب ترویج شود به هرج و مرج بین المللی دامن می زند.
آشنایی با برخی مکتب ها و اندیشه های سیاسی ( بخش سوم)
۲۱- آنارشیسم:
در لغت یونانی به معنای حكومت است و آنارشی یعنی بدون حكومت. لذا در مسلك آنارشیسم حكومت را موجب مصائب و بدبختی های مردم می داند. و بنیاد آنارشیسم بر دشمنی با دولت می باشد. البته مخالف هرج و مرج هم هستند، اما به نظام و حكومتی فكر می كنند كه بر اساس همكاری آزاده پدید آید. و پیشوای آنارشیسم جدید "پیر ژوزف پرودون" ( فرانسوی (اوایل قرن 19 م.) می باشد.
۲۲- ایدآلیسم:
ایدآلیسم به معنای آرمان گرایی است و ایدآلیست كسی را گویند كه معتقد است كه سیاست باید تابع آمال یا ایدآل های انسانی گردد. این مسلك در برابر "رئالیسم" یا واقع پرستی و اصالت دادن به واقع قرار دارد.
۲۳. رئالیسم:
همانطوری كه بیان شد رئالیسم (واقع پرستی و دنبال حقیقت بودن) در مقابل ایدآلیسم قرار دارد. رئالیست سعی دارد خود را با حقایق جهان و محیط جامعه وفق دهد و عوامل حقیقی را در حوادث دخالت دهد.
۲۴. فئودالیسم:
فئودالیسم یك سازمان بزرگ اجتماعی و اقتصادی و سیاسی است كه در بسیاری از نقاط اروپا و خاور دور و خاور میانه در قرون وسطی، قبل از تشكیل دولت های ملی جدید وجود داشته است.
خصلت عمده در فئودالیسم آن است كه از طرف شاه هر قسمت از اراضی بزرگ به تصرف اشراف در آمده و اداره می گردد.
۲۵- فیمینیسم (زن سالاری):
مركب از دو كلمه Feminine به معنای مؤنث و زنانه با پسوند ism می باشد كه اولین بار در سال 1837 وارد لغت فرانسوی شد. و در اصطلاح به آنچه در قرن نوزدهم در آمریكا تحت عنوان جنبش زنان معروف بود گفته می شود. این مکتب در پی ارتقای جایگاه زنان در زندگی اجتماعی و جهانی است.
۲۶. دوگماتیسم:
دوگماتیسم آئینی است كه می گوید پذیرش موضوعی احتیاج به استدلال ندارد، و آن را باید بدون دلیل قبول كرد و بدون چون و چرا آن را از بدیهیات شمرد.
۲۷. رادیكالیسم:
در اصطلاح امروز، رادیکال به گروه و جریانی گفته می شود که خواهان جدیت و قاطعیت در پیشبرد اهداف سیاسی، فرهنگی یا مذهبی خود است. گاهی اوقات واژه رادیکالیسم معادل تندروی هم به کار می رود.
۲۸. دموكراسی:
اصطلاح دموكراسی از اصطلاحات تمدن یونان قدیم است، و حكومت مردم بر مردم را دموكراسی می نامیدند. اما در اصطلاح جدید عبارت از حكومت مردم كه با توجه به آراء اكثریت مردم از طریق انتخاب نمایندگان تشكیل می گردد، و اداره امور كشور در اختیار اكثریت ولی با احترام به حقوق اقلیت قرار می گیرد.
۲۹. مائوئیسم:
به افكار مائوتسه تونگ (1976-1893) رهبر انقلاب كمونیستی چین درباره استراتژی جنگ انقلابی و سازگار كردن ماركسیسم - لنینیسم با اوضاع چین گویند. مائو علاوه بر اندیشه كمونیستی در چین، كانون مبارزه را از شهرها به روستاها و از كارگران در شهر به دهقانان در روستا انتقال داد. و مائو با ارتش دهقانی خود و با جنگ های چریكی در هدف خود در سال 1949 پیروز شد.
۳۰- سكولاریسم:
مکتبی است که فرانسه و انگلستان ظهور کرد و معتقد است که امور روحانی و دینی به دلیل قداستی که دارند باید از امور دنیوی مانند سیاست و اقتصاد که آلودگی ها و انحرافاتی با خود دارند فاصله بگیرند.

@politicalculture
آشنایی با برخی مکتب ها و اندیشه های سیاسی ( بخش چهارم)

۳۱. لائیسم:
خواهان جدایی دین از سیاست، اقتصاد و امور دنیوی است ولی در این زمینه با سکولاریسم متفاوت است چون لائیسم با دین و معنویت ضدیت دارد ولی سکولاریسم ضدیت ندارد.

۳۲. لیبرالیسم:
این اصطلاح از واژه لیبرتی به معنی آزادی مشتق شده است. این مسلك عقیده دارد انسان موجودی آزاد و مختار است و حق تعیین سرنوشت خود را دارد. این اندیشه به طور کلی از اروپا و به طور خاص از انگلستان آغاز شد.
لیبرالیسم به دو قسمت اصلی، لیبرالیسم سیاسی و اقتصادی تقسیم می شود و این مسلك در اواخر قرن 18 در انگلیس ظهور پیدا كرد و از مؤسسین آن "جرمی بنتهام، جیمز میل. جان استورات میل، توماس هیل گرین" و در بعد اقتصادی آدام اسمیت هستند. لیبرالیسم عقیده به آزادی های فردی و مدنی در چارچوب قوانین دارد و معتقد است که فرد فرد افراد جامعه و گروه های اقلیت مجازند آن طور که مایلند زندگی کنند مشروط بر آنکه آثار مخربی بر نظم و زندگی اجتماعی نداشته باشد. اندیشه لیبرال در روابط بین المللی نیز خواهان تقویت نقش سازمان های بین المللی در ایجاد شرایط صلح و امنیت و همکاری بین المللی است.
امروزه، اندیشه نئو لیبرال نیز در عرصه روابط بین المللی فعال است و خواهان هماهنگی و همکاری جهانی در عرصه فرهنگی، سیاسی و اقتصادی است و کشورها را تشویق به تعامل، تجارت آزاد، مذاکرات برد- برد می نماید. این همان اندیشه ای است که مروج جهانی سازی ( گلوبالیزیشن) است.

۳۳. اُمانیسم (انسان گرایی):
در مسلك امانیسم (انسان مداری) انسان جای خداوند می نشیند و تكیه گاه تشخیص ارزش ها را خود انسان می داند، و خداوند را برای برطرف شدن دردهای روحی بشر و برآورده كردن نیازهای بشر می باشد و حضرت حق تعالی از خود اصالتی ندارد.

۳۴. اندیویدوالیسم (فردگرایی):
به معنای اصالت دادن به فرد است و معتقدند كه سعادت یك فرد و سودجویی او باعث سعادت جامعه می گردد.

۳۵. مونارشی:
به معنای رژیم سلطنتی ای است كه در آن پادشاه قوای سه گانه را شخصاً در دست دارد. و معمولاً به شكل موروثی یا با زور به قدرت می رسد، و شاه خود را بالاتر از قانون می داند. امروزه، نظام های سلطنتی به اجرای لیبرالیسم سیاسی و اقتصادی تشویق می شوند که در نتیجه شاه به یک مقام تشریفاتی بدل می شود و کشور توسط نخست وزیر و نمایندگان منتخب ملت اداره می گردد.

@politicalculture
انتقاد ارسطو از دموکراسی!

ارسطو عقیده دارد که دموکراسی متکی بر انتخاب مردم است ولی کسانی که انتخاب می شوند در پی تامین منافع شخصی و گروهی خود خواهند بود و نه مردم. از این رو، ارسطو طرز حکومت دیگری موسوم به Polity ( پولیتی) را پیشنهاد می کند که در آن امکان حضور فرد فرد مردم کشور در تصمیم گیری های حکومتی فراهم می گردد!

@politicalculture
دشنام دادن دلیل کسانی است که در واقع حقی ندارند.

ژان ژاک روسو

@politicalculture
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
جزیره‌ای متروکه در دانمارک به تبعیدگاه پناهجویان بزهکار تبدیل می‌شود/ دویچه وله

@politicalculture
Forwarded from فرهنگ سیاسی
چه کشوری توسعه یافته است؟

اگر میخواهید بدانید کشوری توسعه میابد یا نه اصلا سراغ فناوری کارخانه و ابزاری که استفاده میکند نروید ؛ اینها را به راحتی میتوان خرید یا دزدید یا کپی کرد ... .

برای دیدن توسعه بروید :
در دبستانها و پیش دبستانی ببینید آنجا چگونه بچه ها را آموزش میدهند مهم نیست چه چیزی آموزش میدهند بلکه ببینید چگونه آموزش میدهند .
اگر کودکان شما را پرسشگر، خلاق،  صبور، دارای روحیه گفتگو , تعامل ودارای روحیه مشارکت  و کار تیمی بار آورند , اینها انسانها وشخصیت هایی خواهند شد که میتوانند توسعه ایجاد کنند .

داگلاس نورث | برنده نوبل اقتصاد

@politicalculture
فرهنگ سیاسی چیست؟

زمینه های تاریخی، فرهنگی و رفتاری عملکرد و کارکرد نهادهای سیاسی یک کشور را می گویند. معمولا فرهنگ سیاسی هر کشور نتیجه فرآیندها و رخدادهایی است که یک کشور و جامعه در طول تاریخ تجربه نموده اند.‌ برای مثال، اینکه در کشوری انتخابات مبتنی بر رقابت های حزبی است دارای اساسی تاریخی است و به همین دلیل همچنان تداوم یافته است. نمونه دیگر، دولت های تشکیل دهنده بریتانیا که علی رغم استقلال داخلی، پذیرفته اند که همه از یک دولت و پارلمان واحد در لندن تبعیت کنند....

@politicalculture
جاده چالوس زیبای ما ۸۵ ساله شد.‌ با امید به توسعه و آبادانی هر روز ایران زمین

دوستان روزتان شاد باد🌹

@politicalculture
در اقدامی انساندوستانه، دولت برزیل به تناسب فرهنگ آن کشور هر ساله مراسم انتخاب بانوی شایسته را اجرا می نماید.

در اینروز تمام زندانیان زن فرصت میکاپ و پوشیدن لباس های مجلسی توسط طراحان مد و آرایشگرهای مطرح را دارند ...

روانشناسان زندان معتقدند این کار به تبهکاران زن کمک می کند تا درک کنند هیچوقت برای شروعی دوباره دیر نیست ...

@politicalculture
فرهنگ سیاسی pinned «فرهنگ سیاسی چیست؟ زمینه های تاریخی، فرهنگی و رفتاری عملکرد و کارکرد نهادهای سیاسی یک کشور را می گویند. معمولا فرهنگ سیاسی هر کشور نتیجه فرآیندها و رخدادهایی است که یک کشور و جامعه در طول تاریخ تجربه نموده اند.‌ برای مثال، اینکه در کشوری انتخابات مبتنی بر…»
‏احتمالا درست حدس نزدید ، این عکس در سال ۱۹۴۴ از یک دختر ۱۹ ساله فقیر که در شرکت هواپیما سازی گرومن کارگری می‌کنه گرفته شده . دو سال بعد مجموعه از اتفاقات باعث شد تا اون بشه مرلین مونرو

@politicalculture
آیا موج معکوس دموکراسی سازی در راهست؟

فراز چمنی

بشر از سال های قرن ۱۹ تا کنون سه موج دموکراسی سازی را پشت سر نهاده و پس از هر موج با موج معکوس آن نیز مواجه بوده است. به طوری که از ابتدای قرن نوزدهم و متاثر از اندیشه های عصر روشنگری، شاهد انقلاب ها و دگرگونی های سیاسی دموکراتیک در بسیاری کشورهای جهان هستیم که به عنوان موج اول دموکراسی سازی تا سال ۱۹۱۴ و بروز جنگ جهانی اول ادامه یافت و می توان گفت که نهضت مشروطه خواهی در ایران نیز از این موج تاثیر پذیرفته است. اما از جنگ جهانی اول تا سال ۱۹۴۵ و پایان جنگ جهانی دوم شاهد موج مخالف دموکراسی یعنی ظهور اندیشه های رادیکال بخصوص فاشیسم و کمونیسم در جهان هستیم که نتایجی جز جنگ جهانی و هرج و مرج بین المللی در پی نداشت و دارای چنان آثاری بود که حتی اجازه نداد موج دوم دموکراسی سازی ( ۱۹۴۵ - ۱۹۵۳) بیش از هشت سال دوام آورد و سپس ظهور استالینیسم و بروز جنگ سرد در جهان و به عبارتی، موج مخالف دوم ( اوایل دهه ۱۹۵۰ تا اواخر دهه ۱۹۷۰) را در پی داشت که به اقتضای شرایط خاص نظام بین المللی دوقطبی و رقابت دو ابرقدرت آمریکا و شوروی، رژیم های سیاسی خودکامه ای در هر دو بلوک شرق و غرب شکل گرفتند که این روند به مدت سی سال بر ملت های جهان تحمیل شد، تا اینکه، موج سوم دموکراسی سازی از اواخر دهه ۱۹۷۰ با رخدادهای مختلفی نظیر وقوع انقلاب اسلامی در ایران، سیاست حقوق بشر کارتر آغاز و در ادامه منجر به شکل گیری اتحادیه اروپا، فروپاشی اتحاد شوروی، تغییر نظام های کمونیستی اروپای شرقی، اصلاحات در چین ، ظهور اندیشه جهانی سازی و........گردید.

اگر چه موج سوم نتایج بزرگی را در سیاست به همراه داشته است اما نمی توان نادیده گرفت که شکست موج دموکراسی در جهان عرب موسوم به بهار عربی، قدرت یابی دوباره روسیه، توسعه طلبی چین و سپس ظهور دونالد ترامپ با اندیشه های غیر دموکراتیک و گرایش های ناسیونالیستی به عنوان زمامدار ایالات متحده آمریکا، علایمی از بروز موج معکوس سوم را با خود دارند که می تواند خبر از رویکردی دوباره به شکل گیری دیکتاتوری های ناسیونالیست و به تبع آن بالا رفتن احتمال مناقشه های بین المللی داشته باشد.

با این وجود، قوت دموکراسی در بسیاری کشورها و از جمله اروپا، آمریکا، ژاپن، هند و.....شانس تغییر در زمامداری های این کشورها را ارتقا می دهد تا جایی که می توانند در برابر ظهور موج ضد دموکراسی در جهان مقاومت نمایند. برای مثال، کافی است در آمریکا، دموکرات ها به قدرت برسند و در اروپا گرایش به احزاب لیبرال یا سوسیال دموکرات ایجاد شود، در این صورت آسیب های اخیر در روابط اروپا با آمریکا ترمیم می گردد و این دو از نو اندیشه جهانی سازی را تشویق و ترویج می نمایند و در برابر تهدیدهای قدرت های شرقی نیز اتحاد خود را مستحکم می سازند و شاید بتوانند روسیه را نیز با خود همراه سازند، چون در نهایت، این واقعیتی است که روسیه هم در سیاست داخلی خود دموکراسی را پذیرفته است و چه بسا از رویکردهای توسعه طلبانه چین نیز قدری نگران شده باشد و بخواهد به هویت اروپایی خود بازگردد!

بنابراین، نمی توان پیدایش یک موج مخالف را پایانی بر موج سوم دموکراسی سازی در جهان تلقی کرد و بهتر است آن را فقط چالشی در درون موج جهانی دموکراسی تلقی کنیم. موج سوم از آن جهت ریشه دار است، چون ملت ها آگاهند، طوری که حتی قدرت های جهانی نیز نمی توانند بیش از این سدی در برابر آن ایجاد نمایند.

@politicalculture
فرهنگ سیاسی pinned «آیا موج معکوس دموکراسی سازی در راهست؟ فراز چمنی بشر از سال های قرن ۱۹ تا کنون سه موج دموکراسی سازی را پشت سر نهاده و پس از هر موج با موج معکوس آن نیز مواجه بوده است. به طوری که از ابتدای قرن نوزدهم و متاثر از اندیشه های عصر روشنگری، شاهد انقلاب ها و دگرگونی…»
اَجّنه در لباس فدرالیسم

سیامک سپهرنیا

از آن‌جایی که شاهد پنهان شدن «گروه‌های تجزیه‌طلب» در پشت حجاب فدرالیسم هستیم-هر لحظه اجنه در شکلی ظاهر می‌شوند- برآن شدیم تا با نگاهی هرچند مختصر به مفهوم فدرالیسم و نبود موضوعیت آن در ایران حجاب فدرالیسم را از رخ کریه و عریان تجزیه‌طلبان بَرکنیم. کیست نداند همچنان نوادگان پیشه‌وری و حزب‌توده برای پیشبرد اهداف خویش و ترس از «واکنش ملت‌ایران»، سعی در کادوپیچی تجزیه‌طلبی در جعبه فدرالیسم دارند.


در باب فدرالیسم و سابقۀ اجرایی آن به کرات سخنانی به دست داده‌اند، و چند و چون نوع اجرایی فدرالیسم را در کشورهایی چون آمریکا و سوئیس و ... بررسیده‌اند، اما آنچه در بازگویی مفهوم فدرالیسم مغفول واقع شده مضاف بر چیستی، چرایی فدرالیسم است، تاکنون از نظر حقوقی چرایی فدرالیسم به سان دیگر مفاهیم حقوقی در صحرای حقوق عمومی کشور به بحث و فحص گذاشته نشده است. ما در اینجا قصد داریم ابتدا با اشاره به تعریف فدرالیسم، چیستی این شکل حکومتی را روشن کنیم و سپس با ایضاح چرایی ابتناء حکومت فدرالیسم، فقدان موضوعیت آن را در ایران نمودار کنیم.


تعریف فدرالیسم:

در باب تعریف فدرالیسم چنانچه دکتر ابوالفضل قاضی به درستی آورده: «در صورتی که چند کشور مستقل و حاکم تصمیم بگیرند بنا به ملاحظاتی سرنوشت سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و نظامی خود را به هم پیوند دهند و با کمک و معاضدت یکدیگر قدرت بزرگتر و فراگیرتری بوجود آورند،... گام اساسی به سوی ایجاد کشور فدرال برداشته شده است»

تنها نگاهی به تعریف -واضح -آورده شده کافی است که بحث فدرالیسم در ایران را خاتمه دهیم چرا که نمی‌توان تاریخ را تحریف نکرد و قائل به چند کشور مستقل در تاریخ سیاسی گذشتۀ ایران شد، مگر اینکه تخیل را جایگزین تاریخ کنیم

اما چه کنیم که مفهوم فدرالیسم نیز به سان دیگر مفاهیم، توسط اردوگاه چپ یکسره از مضمون خویش خالی شده و با محتوای مارکسیستی آکنده شده است، بنابراین، آنچه از مفهوم فدرالیسم توسط گروه‌های چپ و تجزیه‌طلب مراد می‌شود، تکه‌پاره کردن یک کشور مستقل به چند کشور است نه اتحاد چند کشور مستقل در قالب یک کشور مستقل که این جعل معنایی خود وام گرفته از نظریه‌های تضاد طبقاتی مارکس و وابستگی است.

با این مضمون که مرکز به عنوان حامل قدرت و ایدئولوژی به استثمار پیرامون می‌پردازد و این سبب عقب‌ماندگی بیشتر و در نتیجه وابستگی پیرامون به مرکز می‌شود پس باید به نزاع با مرکز برخاست و با تیکه‌پاره کردن مرکز، چند مرکز شکل داد تا مناسبات وابستگی برهم بخورد

لذا کسانی که نسخه فدرالیسم را شفابخش بیماری توسعه ایران مطرح می‌کنند، ادامۀ همان مارکسیست‌های سابق هستند که تحت لوای مفهوم خلق در پی تجزیه ایران بودند، حال با ابزار تضاد مرکز و پیرامون دوباره پای در صحنۀ تجزیۀ ایران گذاشتند.

اما سوال اساسی دربارۀ فدرالیسم چرایی ایجاد شیوه حکومتی فدرال است که یک دلیل شاید آن باشد که در تعریف بالا از فدرالیسم آوردیم و آن افزایش قدرت اقتصادی و سیاسی کشورهای مستقل همجوار است.

فدرالیسم روشی برای توسعۀ اقتصادی و سیاسی از طریق اتحاد چند کشور مستقل است، نه آن‌که کشور یکپارچه را تکه تکه کنیم و از این طریق به پیشرفت اقتصادی برسیم. پس اگر هدف از فدرالیسم افزایش توان اقتصادی و توسعه سیاسی باشد این مهم از طریق اتحاد چند کشور مستقل همجوار محقق می‌شود، نه برعکس.

دلیل دیگر که به نظر ما اساسی‌ترین دلیل تأسیس حکومت فدرال است، احقاق خیر عمومی یا به عبارتی دیگر مصالح‌عمومی است.

گمشدۀ ایالات تازه استقلال یافتۀ آمریکا، حصول به خیر همگانی و کنار زدن تنش ناشی از نزاع بر سر منافع خصوصی ایالات بود. آنچه جیمزمدیسون در مقالات معروف به فدرالیست از آن دفاع می‌کرد، تحقق خیر عمومی و هشدار نسبت به غلبه منافع خصوصی بر مصلحت عمومی بود. بی‌گفت‌وگوست که ایالات تازه استقلال یافته از انگلستان زمانی می‌توانستند، دولت مدرن را شکل بدهند که امر عمومی را محقق کنند.

لذا به نظر ما آنچه حلقۀ گمشدۀ مباحث حقوق عمومی ایران است، خلاء تبیین مفهوم منفعت عمومی نزد حقوق‌دانان است، نه آنکه وحدت موجود را چگونه به تجزیه بکشانیم.

منبع: ماهنامه سراسری قلم‌یاران/ شماره ۱۳/ مهرماه ۱۳۹۷/ سال دوم.

@politicalculture
‎پنتون رنگ سال ۲۰۱۹ را اعلام کرد،، رنگ مرجان‌زنده


‎انتخاب رنگ سال، از اعماق اقیانوس ها انتخاب شده است و این رنگ "مرجان زنده نام گرفت که شکلی هلویی از رنگ نارنجی با تنی طلایی است که شرکت پنتون آن را به عنوان
رنگ‌سال ۲۰۱۹ معرفی کرده است.

@politicalculture