Forwarded from English Magazines
✳️ علاقمندان به آرشیو مطبوعات قدیمی ایران برای خرید نسخه های اسکن شده این روزنامه ها و دانلود فوری آن در تلگرام می توانند با « #آرشیو_ایران » تماس بگیرند.
این آرشیو به صورت اسکن شده و در قالب pdf آماده تحویل فوری به خریداران است.
#آرشیو_ایران بیش از سه هزار عنوان از نشریات دوره های قاجار، پهلوی اول، پهلوی دوم ، دهه شصت، دهه هفتاد و دوره اصلاحات را در گنجینه خود جمع آوری و آن را در اختیار پژوهشگران و علاقمندان قرار داده است.
@ad_arshiveiranir
@arshiveiran_ir
https://www.instagram.com/arshiveiran
این آرشیو به صورت اسکن شده و در قالب pdf آماده تحویل فوری به خریداران است.
#آرشیو_ایران بیش از سه هزار عنوان از نشریات دوره های قاجار، پهلوی اول، پهلوی دوم ، دهه شصت، دهه هفتاد و دوره اصلاحات را در گنجینه خود جمع آوری و آن را در اختیار پژوهشگران و علاقمندان قرار داده است.
@ad_arshiveiranir
@arshiveiran_ir
https://www.instagram.com/arshiveiran
Forwarded from اشتراک روزنامه های خارجی
امکان اشتراک روزنامه های عربی فراهم شد
شامل
لندن دو عنوان
الشرق الاوسط
القدس العربی
عراق 5 عنوان
بحرین
عربستان
سودان
لبنان
الجزایر
امارات متحده عربی
تونس
اردن
عمان
مصر
تماس جهت اشتراک
@magsorder
شامل
لندن دو عنوان
الشرق الاوسط
القدس العربی
عراق 5 عنوان
بحرین
عربستان
سودان
لبنان
الجزایر
امارات متحده عربی
تونس
اردن
عمان
مصر
تماس جهت اشتراک
@magsorder
پیشخوان مطبوعات ایران pinned «امکان اشتراک روزنامه های عربی فراهم شد شامل لندن دو عنوان الشرق الاوسط القدس العربی عراق 5 عنوان بحرین عربستان سودان لبنان الجزایر امارات متحده عربی تونس اردن عمان مصر تماس جهت اشتراک @magsorder»
Forwarded from باشگاه روزنامهنگاران ایران
برای خانم شیده لالمی که لبخندش واقعی بود
ستاره جاوید
روزنامه شرق
نام «شیده لالمی» را از سالها پیش شنیده بودم، از همان روزهای خیلی دور که خبرنگار #همشهری_محله بودم. کنجکاویام، هم به نام فامیلیاش بود و هم به سبک نوشتاری جسورانهاش که در روزنامههای آغازینروزهای دهه هشتاد خورشیدی مرسوم شده بود. از آن زمان تا زمانی که توانستم او را ببینم، بیش از یک دهه گذشت. من از همشهری محله به خبرگزاری ایرنا کوچ کردم و تا سیزده سال بعد از آن کنجکاوی نخستین، یعنی نمایشگاه مطبوعات سال 1395، او را ندیدم.
در 22مین نمایشگاه مطبوعات، من در غرفه روزنامه #وقایع_اتفاقیه حضور داشتم و نماینده آن روزنامه در نمایشکاه بودم. در روز سوم نمایشگاه، آقای محمد عارف و سایر سیاسیون آمدند. من داشتم فیلم میگرفتم که خانمی خوشبرخورد با یک لبخند بزرگ و دسته گلی بزرگتر سمت من آمد و با لحنی صمیمی سراغ یکی از همکاران را گرفت. ابتدا او را نشناختم. یک شاخه رز به من داد و کمی از وضعیت نمایشگاه و غرفه وقایع اتفاقیه پرسید. با یکی دیگر از دوستانش دوچرخه کوچکی را به شکل نمادین درست کرده بودند، خورجین دوچرخه را پر از روزنامه کرده بودند و بغلشان را هم پر از تکشاخههای رز... به هر آدم عادی که میدیدند و مطمئن میشدند رسانهچی نیست و برای بازدید از نمایشگاه آمده، یک شاخه گل و یک نسخه روزنامه میدادند.
کمی گپ زدیم. طوری با من حرف میزد گویی سالهاست در یک سرویس خبری و در «در دسترسترین جغرافیا» کار کردیم. عمیقا از حضورش لذت بردم. تنها کسی بود که آمد و بدون اینکه ادای انسانهای دردمند و تلخ را دربیاورد، با اخلاصی بینظیر، به کار من عشق پاشید و رفت. قبل از اینکه برود، پرسیدم نام شریفتان چیست؟ گفت ما دو تا راهرو آنطرفتر غرفه داریم. اما من دارم با همین دوچرخه میچرخم، اگر آزاده آمد بگویید شیده آمده بود. گفتم شیدهی چی؟ گفت خودش میداند! شیده لالمی.
در همان دیدار بس کوتاه، جسارت او در مواجهه مستقیم با مردم، شهامتش در لبخند زدن، مصمم بودنش برای فرهنگسازی در میان توده مردم را دیدم. منش حرفهای او که از شخصیت قویاش آبشخور داشت، نظرم را جلب کرد کاملا هویدا بود روی خودش کار کرده و شغلش را زندگی کرده است. سیاهنمایی نمیکنم اما تحلیل رفتاری همصنفیهایم، مرا نومید کرده بود. به خصوص در نمایشگاه مطبوعات سال 95 که از صد میهمان نمایشگاه، نودشان روزنامهنگار یا خبرنگار بودند و پر بودند از تلخی، منفینگری و لعن بر تاریکی، غر زدن بر هر چه هست و در پشت ژست تلخ بودن، مغلوب روزمرگی شدن و فراموش کردن شعارها و شعرها... اما خانم لالمی چنین نبود.
او از بطن دردها و کاستیهای اجتماعی قد کشیده بود و رسالت خود را از یک راوی صرف بودن، به یک فعال اجتماعی بیریای #عملگرا ارتقا داده بود. وقتی خندههای از ته دلش را دیدم یقین پیدا کردم که او باید در خلوت خود بارها و بارها گریسته باشد که از عمق دل خندیدن و لبخند پاشیدن به صورت دیگران را خوب بلد است. او درد را مشق کرده بود و نیازی نداشت که وانمود کند روزنامهنگاری خفن و دردمند است. او به جای لعن فرستادن بر تاریکی، با همان دوچرخه نمادین و دسته گل بزرگ و صمیمیت بیریایش، در پی افروختن شمعی در تاریکی بود.
@JournalistsClub1
ستاره جاوید
روزنامه شرق
نام «شیده لالمی» را از سالها پیش شنیده بودم، از همان روزهای خیلی دور که خبرنگار #همشهری_محله بودم. کنجکاویام، هم به نام فامیلیاش بود و هم به سبک نوشتاری جسورانهاش که در روزنامههای آغازینروزهای دهه هشتاد خورشیدی مرسوم شده بود. از آن زمان تا زمانی که توانستم او را ببینم، بیش از یک دهه گذشت. من از همشهری محله به خبرگزاری ایرنا کوچ کردم و تا سیزده سال بعد از آن کنجکاوی نخستین، یعنی نمایشگاه مطبوعات سال 1395، او را ندیدم.
در 22مین نمایشگاه مطبوعات، من در غرفه روزنامه #وقایع_اتفاقیه حضور داشتم و نماینده آن روزنامه در نمایشکاه بودم. در روز سوم نمایشگاه، آقای محمد عارف و سایر سیاسیون آمدند. من داشتم فیلم میگرفتم که خانمی خوشبرخورد با یک لبخند بزرگ و دسته گلی بزرگتر سمت من آمد و با لحنی صمیمی سراغ یکی از همکاران را گرفت. ابتدا او را نشناختم. یک شاخه رز به من داد و کمی از وضعیت نمایشگاه و غرفه وقایع اتفاقیه پرسید. با یکی دیگر از دوستانش دوچرخه کوچکی را به شکل نمادین درست کرده بودند، خورجین دوچرخه را پر از روزنامه کرده بودند و بغلشان را هم پر از تکشاخههای رز... به هر آدم عادی که میدیدند و مطمئن میشدند رسانهچی نیست و برای بازدید از نمایشگاه آمده، یک شاخه گل و یک نسخه روزنامه میدادند.
کمی گپ زدیم. طوری با من حرف میزد گویی سالهاست در یک سرویس خبری و در «در دسترسترین جغرافیا» کار کردیم. عمیقا از حضورش لذت بردم. تنها کسی بود که آمد و بدون اینکه ادای انسانهای دردمند و تلخ را دربیاورد، با اخلاصی بینظیر، به کار من عشق پاشید و رفت. قبل از اینکه برود، پرسیدم نام شریفتان چیست؟ گفت ما دو تا راهرو آنطرفتر غرفه داریم. اما من دارم با همین دوچرخه میچرخم، اگر آزاده آمد بگویید شیده آمده بود. گفتم شیدهی چی؟ گفت خودش میداند! شیده لالمی.
در همان دیدار بس کوتاه، جسارت او در مواجهه مستقیم با مردم، شهامتش در لبخند زدن، مصمم بودنش برای فرهنگسازی در میان توده مردم را دیدم. منش حرفهای او که از شخصیت قویاش آبشخور داشت، نظرم را جلب کرد کاملا هویدا بود روی خودش کار کرده و شغلش را زندگی کرده است. سیاهنمایی نمیکنم اما تحلیل رفتاری همصنفیهایم، مرا نومید کرده بود. به خصوص در نمایشگاه مطبوعات سال 95 که از صد میهمان نمایشگاه، نودشان روزنامهنگار یا خبرنگار بودند و پر بودند از تلخی، منفینگری و لعن بر تاریکی، غر زدن بر هر چه هست و در پشت ژست تلخ بودن، مغلوب روزمرگی شدن و فراموش کردن شعارها و شعرها... اما خانم لالمی چنین نبود.
او از بطن دردها و کاستیهای اجتماعی قد کشیده بود و رسالت خود را از یک راوی صرف بودن، به یک فعال اجتماعی بیریای #عملگرا ارتقا داده بود. وقتی خندههای از ته دلش را دیدم یقین پیدا کردم که او باید در خلوت خود بارها و بارها گریسته باشد که از عمق دل خندیدن و لبخند پاشیدن به صورت دیگران را خوب بلد است. او درد را مشق کرده بود و نیازی نداشت که وانمود کند روزنامهنگاری خفن و دردمند است. او به جای لعن فرستادن بر تاریکی، با همان دوچرخه نمادین و دسته گل بزرگ و صمیمیت بیریایش، در پی افروختن شمعی در تاریکی بود.
@JournalistsClub1
Forwarded from باشگاه روزنامهنگاران ایران
اخلاق حرفهای، کاملا سوای سابقه کاری است
ستاره جاوید / روزنامه شرق
این سطور درباره نفس رفتار و پرسشیست که در نشست خبری «خط فرضی» پرسیده شده و جلسه دفاع از #پژمان_جمشیدی نیست
1- اول اینکه به نظر میرسد برای پرسش توهینآمیز خودشان، توجیهی نظیر بیکار ماندن پیشکسوتان داشتند. ای کاش همان عزتنفس کاذبی که سبب شد با لحنی توهینآمیز مرز ظریف «پرسیدن جسورانه» را با «پرسیدن وقیحانه» جابهجا کنند میدانستند مرز این دو نوع پرسش، به باریکی تار مو است.
2- شوربختانه، #اخلاق_حرفهای_واحدی برای خبرنگاران تبیین نشده و هر کس از ظن خود، یار این طوفان شده است. ای کاش همکاران میدانستند #اخلاق_حرفهای منش و رفتاری نیست که بشود پشت سالیان سابقه کاری جمع کردن یا فالوور توییتر داشتن، کسب کرد. اخلاق کاری، خویی درونصنفی است و بنمایه آن، کاملا از ذات و شخصیت فردی خبرنگار جان میگیرد نه شخصیت صنفی و حرفهای او.
3- در دنیایی که به قول چاپلین، خداوندگار خندههای تلخ، جای کافی به اندازه وافی برای همگان وجود دارد و هیچکس جای دیگری را تنگ نکرده است، نیاز نیست نگران جایگاه دیگران با تحقیر کردن دیگران دیگری، باشیم که قطعا «هدف وسیله را توجیه نمیکند»!
4- اخلاق حرفهای از یک سو، ایجاب میکند نام خبرنگار و رسانه مدعوش معرفی نشود اما همان اخلاق حرفهای به دلیل تعمیم دادن این روند و بدعت غیراخلاقی و مغرضانه به سایر همکاران رسانه، صد درصد ایجاب میکند که همکار خاطی ضمن پوزشخواهی، مرام خود را (هدفش وسیلهاش را توجیه کرده) کاملا جدای از مرام حرفهای خبرنگاران دیگر اعلام کند. چون قطعا «هدف وسیله را توجیه نمیکند». حتی اگر خبرنگاری مشهور باشید یا سی سال سابقه کاری پشت این مرام شخصی اشتباه، خوابیده باشد.
@journalistsclub1
ستاره جاوید / روزنامه شرق
این سطور درباره نفس رفتار و پرسشیست که در نشست خبری «خط فرضی» پرسیده شده و جلسه دفاع از #پژمان_جمشیدی نیست
1- اول اینکه به نظر میرسد برای پرسش توهینآمیز خودشان، توجیهی نظیر بیکار ماندن پیشکسوتان داشتند. ای کاش همان عزتنفس کاذبی که سبب شد با لحنی توهینآمیز مرز ظریف «پرسیدن جسورانه» را با «پرسیدن وقیحانه» جابهجا کنند میدانستند مرز این دو نوع پرسش، به باریکی تار مو است.
2- شوربختانه، #اخلاق_حرفهای_واحدی برای خبرنگاران تبیین نشده و هر کس از ظن خود، یار این طوفان شده است. ای کاش همکاران میدانستند #اخلاق_حرفهای منش و رفتاری نیست که بشود پشت سالیان سابقه کاری جمع کردن یا فالوور توییتر داشتن، کسب کرد. اخلاق کاری، خویی درونصنفی است و بنمایه آن، کاملا از ذات و شخصیت فردی خبرنگار جان میگیرد نه شخصیت صنفی و حرفهای او.
3- در دنیایی که به قول چاپلین، خداوندگار خندههای تلخ، جای کافی به اندازه وافی برای همگان وجود دارد و هیچکس جای دیگری را تنگ نکرده است، نیاز نیست نگران جایگاه دیگران با تحقیر کردن دیگران دیگری، باشیم که قطعا «هدف وسیله را توجیه نمیکند»!
4- اخلاق حرفهای از یک سو، ایجاب میکند نام خبرنگار و رسانه مدعوش معرفی نشود اما همان اخلاق حرفهای به دلیل تعمیم دادن این روند و بدعت غیراخلاقی و مغرضانه به سایر همکاران رسانه، صد درصد ایجاب میکند که همکار خاطی ضمن پوزشخواهی، مرام خود را (هدفش وسیلهاش را توجیه کرده) کاملا جدای از مرام حرفهای خبرنگاران دیگر اعلام کند. چون قطعا «هدف وسیله را توجیه نمیکند». حتی اگر خبرنگاری مشهور باشید یا سی سال سابقه کاری پشت این مرام شخصی اشتباه، خوابیده باشد.
@journalistsclub1
Forwarded from اشتراک روزنامه های خارجی
آرشیو ارزشمند مجله نشنال جئوگرافی
فرمت PDF
National Geographic USA
132 سال از 1888 تا 2022
دوستانی که قبلا آرشیو ر و تهیه کردند میتونند سالهای 1998 تا 2014 رو نیز رایگان دریافت کنند
حجم 30 گیگابایت آماده ارائه به کاربران گرامی میباشد
تماس جهت خرید مجموعه
@magsorder
فرمت PDF
National Geographic USA
132 سال از 1888 تا 2022
دوستانی که قبلا آرشیو ر و تهیه کردند میتونند سالهای 1998 تا 2014 رو نیز رایگان دریافت کنند
حجم 30 گیگابایت آماده ارائه به کاربران گرامی میباشد
تماس جهت خرید مجموعه
@magsorder
Forwarded from اشتراک روزنامه های خارجی
Foreign Affairs - May/June 2022
25 Mb | True PDF
Overview: Foreign Affairs, journal of international relations, published in New York City six times a year, one of the most prestigious periodicals of its kind in the world.
شماره جدید مجله امور خارجه رسید
تماس جهت خرید اشتراک
@magsorder
25 Mb | True PDF
Overview: Foreign Affairs, journal of international relations, published in New York City six times a year, one of the most prestigious periodicals of its kind in the world.
شماره جدید مجله امور خارجه رسید
تماس جهت خرید اشتراک
@magsorder
Forwarded from اشتراک روزنامه های خارجی
العراق - الزوراء ١٦ يونيو ٢٠٢٢.pdf
19.1 MB
هر روز بیش از 100 عنوان روزنامه عربی در کانال خصوصی روزنامه عربی ارسال میشه
تماس جهت اشتراک
@magsorder
تماس جهت اشتراک
@magsorder
Forwarded from باشگاه روزنامهنگاران ایران
قصه تلخ و تکراری نقض کپیرایت
ستاره جاوید
ارایهدهنده و مالک مادی و فکری پروژه «رالی خبرنگاران»
پیرو انتشار خبر رالی خبرنگاران در باشگاه روزنامهنگاران ایران و نقض حق رایت بنده، سکوت را جایز نمیدانم و از همین مجرا با استناد به مستندات موجود و تمام صورتجلسات و شات مربوط به گروه واتساپی که از سه سال پیش به نام رالی خبرنگاران ساختم و نامگذاری کردم، از مدیران جوان و جویای نام کانون جهانگردی و اتوموبیلرانی تقاضا دارم ضمن احترام به همه فعالانی که کانون را مکان امنی برای ارایه طرحهای خود میدانند، اجرای طرح دیگران به نام خودتان را متوقف کنید و برای مالکیت فکری و حق رایت، ارزش قائل باشید.
مهرماه ۱۳۹۷ در راستای علاقهای که به ماشینهای کلاسیک داشتم و مرتبط با حوزه خبری نوینی بود که سالها قبلتر در مطبوعات راهاندازی کرده بودم، از سوی روزنامه شرق برای ساخت مستندی با کانون مکاتبه کردم و برای پوشش رسانهای رالی «تهران تا خزر»، به همراه عکاس و فیلمبردارم، راهی شمال شدیم. چهره اصلی ما برای این مستند خانم «لاله صدیق» بود.
بهمن ماه ۱۳۹۸، در راستای تقویت برندینگ حوزه خبریام در روزنامه شرق، مسوولیت اجتماعی گروه مد را بر شیوه زندگی (Life Style) کلاسیک تعریف کردم و با دو تن از مدیران ماخوذ به اخلاق، پیشکسوت و اسبق کانون جلسه گذاشتم و دو پیشنهاد ارایه دادم. یکی از پیشنهادها پروژه «رالی خبرنگاران» بود که مورد استقبال واقع شد و قرار شد طرح را در قالب پروپوزال به صورت مکتوب تقدیم کنم. جلسه دوم در نیمه خردادماه ۱۳۹۹ درست سه ماه بعد از آغاز پاندمی عالمگیر کووید ۱۹ در میان ترس و دلهره و رعایت محدودیتهای بهداشتی در کانون برگزار و طرح من در ۹ صفحه با تمام جزییات مالی و حتی چگونگی برگزاری نشست خبری برای پروژه، ارایه و مرداد ۱۳۹۹ نهایی شد. پیرو جلسه مردادماه، گروه «رالی خبرنگاران» را در واتساپ ساختم و دو تن از بزرگواران کانون را که از مدیران پیشکسوت و اسبق وقت بودند، به گروه دعوت کردم و قس الی هذا...
با تاثیرات عجیب کرونا بنا بر این شد که تا تعیینتکلیف وضعیت همهگیری، طرح مسکوت بماند. به دلیل مصائب کووید ۱۹، مستند «رالی تهران تا کاسپین» اکران نشد و طرح «رالی خبرنگاران»، سالهای ۱۳۹۹ و ۱۴۰۰ شانس اجرایی نیافت. تا تیرماه سال گذشته مطلع شدم پیرو تغییر و تحولات مدیریتی، مدیر جوان و جویای نامی در کانون، طرح مرا از جانب خودشان به وزارت میراث ارایه دادهاند.
با پیگیری بسیار، سرانجام در روز پنجشنبه ۱۳ مرداد ۱۴۰۱ (درست سه روز قبل از تعطیلی تاسوعا و عاشورا) که مصادف شد با روز خبرنگار، در محل کانون جلسه گذاشتیم و بنده تمام مستندات را به آقای جوانی که پیراهن یقه آخوندی مشکی به تن داشت و از دی ماه ۱۴۰۰ به صندلی مدیریت تکیه زده و پذیرفته بود بر پیشکسوتان و ریشسپیدان کانون، حکمرانی کند، ارایه دادم. ایشان اصلا به مبحثی به نام کاپیرایت و حق مولف یا حق صاحب اثر، اعتقاد نداشت. به معنای واقعی عبارت، اصلا توی باغ نبود. فقط بر منطق غیرمنطقی خود اصرار میکرد. صورتجلسه پارسال هم موجود است. حدود دو ساعت بحث بیحاصل...
با ابراز ناراحتی و عدم رضایت بنده، تعیینتکلیف طرح منوط شد به جلسه دیگری. در مسیر منزل بودم که آن آقای جوان تماس گرفتند و گفتند با مقارن شدن تاسوعا و عاشورا و روز خبرنگار، اصلا طرح برگزار نمیشود و بعد از آن هم جنبش مرحوم مهسا امینی و رویدادهای اجتماعی و سیاسی دیگر، هر گونه پیگیری من برای جلسات بعدی را عقیم گذاشت و مسوول دفتر آن مدیر جوان، وقتی برای تعیینتکلیف طرحم اعلام نکرد تا اینکه در کمال حیرت و ناباوری، خبر رالی خبرنگاران را در باشگاه خواندم.
پیرو رایزنی و مشورتی که با دایره حقوقی انجمن صنفی روزنامهنگاران استان تهران داشتم، حق بنده برای پیگیری قضایی و حقوقی طرحم در قبال اقدام کانون جهانگردی که نقض آشکار مالکیت فکری و حق رایت است، محفوظ خواهد بود. جناب کانون جهانگردی و اتوموبیلرانی بار کج به مقصد نمیرسد. برای رزومهسازی، لطفا از تراوشات ذهن خودتان بهرهبرداری کنید نه حاصل فکری و تلاش دیگران. مهمتر از همهی مسایل اخلاقی و حرفهای، عدم رضایت صاحب اثر است که به قول قدیمیها که همگی باصفا و اهل دل بودند، اگر نارضایتی یا حقکشی توی کار باشد، برکت سفرهای که باز کردهاید از بین میرود و عاقبت به خیری، آرزویی میشود محال...
@JournalistsClub1
ستاره جاوید
ارایهدهنده و مالک مادی و فکری پروژه «رالی خبرنگاران»
پیرو انتشار خبر رالی خبرنگاران در باشگاه روزنامهنگاران ایران و نقض حق رایت بنده، سکوت را جایز نمیدانم و از همین مجرا با استناد به مستندات موجود و تمام صورتجلسات و شات مربوط به گروه واتساپی که از سه سال پیش به نام رالی خبرنگاران ساختم و نامگذاری کردم، از مدیران جوان و جویای نام کانون جهانگردی و اتوموبیلرانی تقاضا دارم ضمن احترام به همه فعالانی که کانون را مکان امنی برای ارایه طرحهای خود میدانند، اجرای طرح دیگران به نام خودتان را متوقف کنید و برای مالکیت فکری و حق رایت، ارزش قائل باشید.
مهرماه ۱۳۹۷ در راستای علاقهای که به ماشینهای کلاسیک داشتم و مرتبط با حوزه خبری نوینی بود که سالها قبلتر در مطبوعات راهاندازی کرده بودم، از سوی روزنامه شرق برای ساخت مستندی با کانون مکاتبه کردم و برای پوشش رسانهای رالی «تهران تا خزر»، به همراه عکاس و فیلمبردارم، راهی شمال شدیم. چهره اصلی ما برای این مستند خانم «لاله صدیق» بود.
بهمن ماه ۱۳۹۸، در راستای تقویت برندینگ حوزه خبریام در روزنامه شرق، مسوولیت اجتماعی گروه مد را بر شیوه زندگی (Life Style) کلاسیک تعریف کردم و با دو تن از مدیران ماخوذ به اخلاق، پیشکسوت و اسبق کانون جلسه گذاشتم و دو پیشنهاد ارایه دادم. یکی از پیشنهادها پروژه «رالی خبرنگاران» بود که مورد استقبال واقع شد و قرار شد طرح را در قالب پروپوزال به صورت مکتوب تقدیم کنم. جلسه دوم در نیمه خردادماه ۱۳۹۹ درست سه ماه بعد از آغاز پاندمی عالمگیر کووید ۱۹ در میان ترس و دلهره و رعایت محدودیتهای بهداشتی در کانون برگزار و طرح من در ۹ صفحه با تمام جزییات مالی و حتی چگونگی برگزاری نشست خبری برای پروژه، ارایه و مرداد ۱۳۹۹ نهایی شد. پیرو جلسه مردادماه، گروه «رالی خبرنگاران» را در واتساپ ساختم و دو تن از بزرگواران کانون را که از مدیران پیشکسوت و اسبق وقت بودند، به گروه دعوت کردم و قس الی هذا...
با تاثیرات عجیب کرونا بنا بر این شد که تا تعیینتکلیف وضعیت همهگیری، طرح مسکوت بماند. به دلیل مصائب کووید ۱۹، مستند «رالی تهران تا کاسپین» اکران نشد و طرح «رالی خبرنگاران»، سالهای ۱۳۹۹ و ۱۴۰۰ شانس اجرایی نیافت. تا تیرماه سال گذشته مطلع شدم پیرو تغییر و تحولات مدیریتی، مدیر جوان و جویای نامی در کانون، طرح مرا از جانب خودشان به وزارت میراث ارایه دادهاند.
با پیگیری بسیار، سرانجام در روز پنجشنبه ۱۳ مرداد ۱۴۰۱ (درست سه روز قبل از تعطیلی تاسوعا و عاشورا) که مصادف شد با روز خبرنگار، در محل کانون جلسه گذاشتیم و بنده تمام مستندات را به آقای جوانی که پیراهن یقه آخوندی مشکی به تن داشت و از دی ماه ۱۴۰۰ به صندلی مدیریت تکیه زده و پذیرفته بود بر پیشکسوتان و ریشسپیدان کانون، حکمرانی کند، ارایه دادم. ایشان اصلا به مبحثی به نام کاپیرایت و حق مولف یا حق صاحب اثر، اعتقاد نداشت. به معنای واقعی عبارت، اصلا توی باغ نبود. فقط بر منطق غیرمنطقی خود اصرار میکرد. صورتجلسه پارسال هم موجود است. حدود دو ساعت بحث بیحاصل...
با ابراز ناراحتی و عدم رضایت بنده، تعیینتکلیف طرح منوط شد به جلسه دیگری. در مسیر منزل بودم که آن آقای جوان تماس گرفتند و گفتند با مقارن شدن تاسوعا و عاشورا و روز خبرنگار، اصلا طرح برگزار نمیشود و بعد از آن هم جنبش مرحوم مهسا امینی و رویدادهای اجتماعی و سیاسی دیگر، هر گونه پیگیری من برای جلسات بعدی را عقیم گذاشت و مسوول دفتر آن مدیر جوان، وقتی برای تعیینتکلیف طرحم اعلام نکرد تا اینکه در کمال حیرت و ناباوری، خبر رالی خبرنگاران را در باشگاه خواندم.
پیرو رایزنی و مشورتی که با دایره حقوقی انجمن صنفی روزنامهنگاران استان تهران داشتم، حق بنده برای پیگیری قضایی و حقوقی طرحم در قبال اقدام کانون جهانگردی که نقض آشکار مالکیت فکری و حق رایت است، محفوظ خواهد بود. جناب کانون جهانگردی و اتوموبیلرانی بار کج به مقصد نمیرسد. برای رزومهسازی، لطفا از تراوشات ذهن خودتان بهرهبرداری کنید نه حاصل فکری و تلاش دیگران. مهمتر از همهی مسایل اخلاقی و حرفهای، عدم رضایت صاحب اثر است که به قول قدیمیها که همگی باصفا و اهل دل بودند، اگر نارضایتی یا حقکشی توی کار باشد، برکت سفرهای که باز کردهاید از بین میرود و عاقبت به خیری، آرزویی میشود محال...
@JournalistsClub1
Forwarded from باشگاه روزنامهنگاران ایران
برای سردبیری خلاق و حامی روزنامهنگاران نواندیش
ستاره جاوید
روزنامهنگار
ضایعه درگذشت نابههنگام آقای ایرج جمشیدی، قلبم را فشرد. سردبیری خلاق و نوگرا با ذهنی داینامیک و قلبی باز که شمه تشخیص بالایی در شناسایی استعدادهای بکر در عرصه رسانه داشت.
او از نخستین و صدالبته معدود سردبیرانی بود که بدون نیاز به متقاعد کردن، حمایت کرد تا کرسی روزنامهنگاری مد در روزنامه آسیا به صورت مستقل پا به عرصه بگذارد و به حیات خود در این روزنامه خلاق که اتفاقا رسم و راه خودگردان شدن مطبوعات جهت حفظ استقلال حرفهای را هم خوب بلد بود، ادامه دهد.
به پاسداشت حق معنوی آقای ایرج جمشیدی که در بالندگی روزنامهنگاری مد و ژورنالیزم تلویزیونی در بستری کلاسیک داشت، بیشک نام او در تاریخ شفاهی و مکتوب مطبوعات ایران و تاریخ شفاهی روزنامهنگاری مد ایران، به یادگار باقی خواهد ماند.
@journalistsclub1
ستاره جاوید
روزنامهنگار
ضایعه درگذشت نابههنگام آقای ایرج جمشیدی، قلبم را فشرد. سردبیری خلاق و نوگرا با ذهنی داینامیک و قلبی باز که شمه تشخیص بالایی در شناسایی استعدادهای بکر در عرصه رسانه داشت.
او از نخستین و صدالبته معدود سردبیرانی بود که بدون نیاز به متقاعد کردن، حمایت کرد تا کرسی روزنامهنگاری مد در روزنامه آسیا به صورت مستقل پا به عرصه بگذارد و به حیات خود در این روزنامه خلاق که اتفاقا رسم و راه خودگردان شدن مطبوعات جهت حفظ استقلال حرفهای را هم خوب بلد بود، ادامه دهد.
به پاسداشت حق معنوی آقای ایرج جمشیدی که در بالندگی روزنامهنگاری مد و ژورنالیزم تلویزیونی در بستری کلاسیک داشت، بیشک نام او در تاریخ شفاهی و مکتوب مطبوعات ایران و تاریخ شفاهی روزنامهنگاری مد ایران، به یادگار باقی خواهد ماند.
@journalistsclub1