زمان ما تتو در دسترس نبود، من علامت مرگخوارها رو با خودکار رو دستم کشیدم، از بس که جذاب بود!
(اسپویل داستان هری پاتر)
خوب شد هری ولدمورت رو کشت، وگرنه الان میتونست با یه اشاره احضارم کنه!
(اسپویل داستان هری پاتر)
Forwarded from Gooshe
عکسهای #استنلی_کوبریک، از زندگی مردم نیویورک در دهه ۴۰ میلادی، پیش از آغاز فیلمسازی؛ از خیابانها و مترو و اتوبوس تا آزمایشگاهها، از سالنهای رقص و تیاتر و باله تا سیرکهای محلی.
- Before Stanley Kubrick become an iconic film director, he was a staff photographer at “Look” magazine as a photojournalist.
@gooshe
- Before Stanley Kubrick become an iconic film director, he was a staff photographer at “Look” magazine as a photojournalist.
@gooshe
دوباره برگشتهام به طنزنویسی. عاشقانه نوشتن هیچوقت به من نمیآمد عزیزم. نه اینکه خوب نتوانم از عشق بنویسم، میشد؛ اما انگار مال من نبود. آدمها بامزههایی که مینویسم را دوست دارند. تو هم اگر میشنیدی شاید خوشت میآمد. شاید تعریف میکردی، شاید هم خیلی جدی ایرادهایشان را میگفتی. فرقی نمیکرد؛ من در هر صورت گوش نمیدادم. محو صورت شاد یا جدیات میشدم. من همینم دیگر، عوض هم نمیشوم انگار.
این اردیبهشت از هر راهی که میشد با من حرف زدی. از بارانهای ناگهان تا نوازش نسیم. لبخندت را انگار دیدم.
بیش از هر وقتی حس میکنم نزدیکی...
بگو عزیزم، من و خستگیهایم هیچ؛ تو از خیالی بودن خسته نشدی؟
این اردیبهشت از هر راهی که میشد با من حرف زدی. از بارانهای ناگهان تا نوازش نسیم. لبخندت را انگار دیدم.
بیش از هر وقتی حس میکنم نزدیکی...
بگو عزیزم، من و خستگیهایم هیچ؛ تو از خیالی بودن خسته نشدی؟