✍️ مجله ادبی پیاده رو
1.26K subscribers
1.1K photos
45 videos
8 files
1.68K links
سردبیر
@bankiman
شعر آزاد
@mohammad_ashour
شعر کلاسیک
@Shahrammirzaii
داستان
@Ahmad_derakhshan
نقد و اندیشه
@Sharifnia1981
ادبیات جهان
@Azitaghahreman
ادبیات ترکیه آذربایجان
@Alirezashabani33
ادبیات فرانسه

ادبیات عرب
@Atash58
کردستان
@BABAKSAHRA
Download Telegram
@piaderonews

🔹شعرهایی از #هوشنگ_چالنگی


🔸اینجا ...


اینجا پرنده ها
در یک شعاع محدود
پشت حصارهایی از آهن
خود را،
با زندگی تازه خود وقف داده اند
اینجا
وقتی که (طرح صبح)
بی اعتراض حتی گنجشکی
مردود شد!
گنجشک های پیر که دیگر
حتی صدایشان هم فرتوت گشته است
در چارچوب پنجره ها (شب) را
در یک مرور سطحی می خوانند
***

اینجا نگاه کردن
تا زیر بیرق ها آزاد است

اینجا،
برنامه تفرج فوج پرندگان
بر لوح های بزرگ منقوش است
اینک تمام سطح بودن
در امتزاج نور
و بوی گرده هایی مخلوط
- در دست ها-
با رفتن سریع،
و بازآمدن تکرار می شود

......

اینک (آرام بودن) در اینجا!
اینک (آرام مردن) در اینجا!
با ناخن نحیف گنجشکان
و سینه نرم کبوترها
اقرار می شود

🔸مجله فردوسی
شماره ۸۱۵- ۹ خرداد ۱۳۴۶


♦️"سرود کهنه"

اینک دوباره من
خود را قرار می دهم آهسته
در کوچه- در برودت- در باران
همچو گیاه کوچک خمیازه
که از دهان پر گس من در باد

اینک دوباره شب
با آنهمه سخاوت بی پایان
مانند یک رفیق فروتن
با من به سازش و مدارا
و من سرود کهنه خود را
که یک سرود ساده و تکراری ست
در گوش او به زمزمه می خوانم
ای شب ....
ای آگه از تمامی اندوهم
من از تمام راز تو آگاهم
دیگر مرا نیاز به صبحی نیست
من خویش را کنار تو می خواهم


🔸مجله فردوسی
شماره ۷۵۴-۱۰ اسفند ۱۳۴۴


http://s8.picofile.com/file/8280622476/H_CH.jpg


☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران

http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=1725

◾️بخش : #شاعران_معاصر
به انتخاب میثم ریاحی

🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://telegram.me/joinchat/BNRUYzu3hryL-0Np9O6uGA
♦️همراهان عزیز ، به دلایلی نام صفحه ی #شعر_خوب به #شاعران_معاصر تغییر یافت . تمام آثار منتشر شده در پیاده رو منهای این صفحه ، آثار رسیده یا دریافت شده از مولفین محترم است ؛ بنابراین شعرها و داستان ها و ترجمه هایی که در این کانال و سایت پیاده رو مطالعه می فرمایید اورجینال است و به هیچ وجه کپی برداری از کانال های دیگر نیست ؛ به همین علت خواهشمندیم از ارسال آثاری که قبلاً در جامعه مجازی منتشر کرده اید به آی دی دبیران خودداری فرمایید .
♦️از امروز جناب آقای #بابک_شاکر مسئولیت صفحه #شعر_عرب پیاده رو را بعهده گرفته اند . امیدواریم با هم شاهد اتفاقات خوبی در این بخش باشیم . به زودی دبیر جدید بخش #ادبیات_جهان هم معرفی می گردد .
🔵سپاس که با ما هستید
@piaderonews
@piaderonews

🔹چهار شعر از #علی_مومنی

1
"به علی مسعود هزارجریبی "

می آیی ای سراغ!
می گیری و دوباره دور می شوی
بر سنگ ردّ پایی و
در آسمان خورشید
می درخشی و
دوباره سنگ می شوی
صدها هزار دایره بر آب و
دورتر تا خاک ...
بر خاک ساحلی و باز ،
در آسمان
زمین
پلّه ای تنهاست .

2

و هنوز "منم"
سنگی بر روی سنگ
رویایی
پُر از این جا
که می رفت و
خاک را نقطه چین می کرد .
ای سنگ!
ای خاکِ نستعلیق!
پُر از کلمه
کمی پاییز
زرد
برای نوشتن خورشید .

3
در این شبِ طوطی
که باز ، ماه می تابد
از این گلایه ی تابان
دوباره سایه ی من
ویرگولِ سکوت
و واژه ای
بدون واژه ی دیگر
هنوز در من و
باز ماه می تابد
و باز در قفسش
عُمر ،
طوطی فرداست !

4

به رفتنت سلام می گویم
به آمدنت خداحافظ
به رفت و آمدی که زمان
در خلیج می ریزد
سوار کشتیِ خویش
و یا سوار بادبادکی
که بر لبِ بام
نخِ نفس نفسش را
کبوتران پلّه پر می داد
سلام
سلام و پرستو
به جانبی پر از آب و
آفتابِ بر لبِ بام
که جای سبز
تو را مرغزار می سازد .

http://s8.picofile.com/file/8280810418/A_M.jpg

☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=1726
🔸برگرفته از مجموعه شعر "به نام اسم" / انتشارات داستان سرا / سال 1385

◾️بخش : #شاعران_معاصر
به انتخاب میثم ریاحی

🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://telegram.me/joinchat/BNRUYzu3hryL-0Np9O6uGA
@piaderonews 👈 ڪلیڪ

🔹شعرهایی از #شیوا_ارسطویی

♦️" کاغذ که دختر جنگل بود "

کاغذ که دختر جنگل بود
عاشق تو شد تا نوشتم نام تورا
عروسی کاغذهای باکره آغاز شد
و اندوهِ مادر جنگل ها که می دانست
آغشتگی چراست بر نازک دخترهاش

کاغذ که قافیه از جنگل آورده بود
نامم را کنار نام تو گذاشت
تا فواره باران را نیالاید
تا حوضِ بعد از ظهر هر روز
پارکِ عزای رنگ باشد و رکود آب

کاغذ که نیمکت را هم از جنگل آموخته بود
نامم را کنار نام تو ننشست
تا حجاب مبل پذیرایی
حُجب ما را نیالاید
تا پشت پرده همیشه جنگل باشد

کاغذ که عاشق تو ماند
عروسی دعوتم نکرد
تا عاقد
روحانیِ چوب از درخت باشد


♦️"از خون رنگ به رنگ"

از خون رنگ به رنگ من بوی پوست اولین پسته می آمد
تو که از گیاه تو بوی اولین واژه ی دنیا !
راست می گویی
جز من با کسی نبوده ای اینگونه

من که سیب ترین زن دنیا را گاز می زنم
تو که با گیاه تو مرجان ترین گل دریا را بو می کشم
راست می گویی
جز من با کسی نبوده ای اینگونه
برای من
که از خون من بوی پوست اولین پسته می آمد
راست می گویی
جز پوست آخرین سگ های خیابان نیاوردی
برای من
که ابریشم ترین ساعت دنیا را
کوک می کنم برای تو
تو که با گیاه تو مرجان ترین گل دریا را ...

جز من برای کسی نگفته ای اینگونه
که با کسی نبوده ای اینگونه
کسی که می گویی
بوهای جنینی را
سپرده به کهنه ترین روزنامه ها
من که
دندان هایم سگ بودنم را هم انکار می کنند
من
که از خون رنگ به رنگ من بوی پوست اولین پسته می آمد

شاپرک ترین واژه هایت بال می زنند راست می گویی
جز من با کسی نبوده ای اینگونه
دیده ای خوابیدنشان را تا صبح
صندل شان در تاریکی
بوده ای تا ابریشم ترین ساعت دنیا
با آنها
راست می گویی
جز من با کسی نبوده ای اینگونه


♦️"گم "

تو هیچ نقشی در فنجان
و قهوه فقط عصری ارمنی در فنجان فردوسی گم
میدان فردوسی گم
و اعداد کولی دستخوانم
در دستکش های زنی که گوشه ی کافه تقویمش را ورق می زد
و هر چه در کیفش
در فنجانی که قهوه اش
در قلب قهوه ای ام گم
گم
انگشت سبابه ام ته آن فنجان را که می فشرد
ترنج چل تکه ی عشق را می بافت
گم
گم آنکه بدانم چشم های تو زیباست عاشق تو و
چشم های تو تا فنجان دنیا را پر کند
گم
طواف تهمینه چسبیده به فنجان تن و
قرمز پوش جنونم دور میدان فردوسی
گم
چای تازه ای دم کرده کولی
برگها در استکان و انگشتانم
در دستکش های زنی که گوشه ی کافه تقویمش را ورق می زد
گم
چای تازه ای دم کرده کولی
برگها در استکان و انگشتانم
در دستکش های زنی که گوشه ی کافه تقویمش را ورق می زد
گم
غروب را روی فرش ارزانم اذان یا ...
تا طواف تهمینه با قرمزپوش جنونم دور میدان فردوسی
گم
چای تازه ای دم کرده کولی
برگ های پخته ی چای چسبیده به دیوار استکان
نشانی ما را
گم
پاهایم نشانی هیچ کفشی را
تهمینه روی بازوهای طوافم
گم

قرمز پوش جنونم ...
جنون
اما
گم ...
http://s8.picofile.com/file/8281056442/SH_A.jpg

☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=1730

🔸برگرفته از مجموعه شعر "گُم" / نشر قطره / سال 1384

◾️بخش : #شاعران_معاصر
به انتخاب میثم ریاحی

🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://telegram.me/joinchat/BNRUYzu3hryL-0Np9O6uGA
@piaderonews 👈 ڪلیڪ

🔸شعرهایی از #رستم_اله_مرادی

🔹" به نفعِ رویاها"

برابر این کوه
نفس هایم به نام کیست
صبح عجیب
در طنین نور
گوشم به خاکستر
که از شکفتن می نویسم
برابر این کوه
نمی دانم نفس هایم به نام کیست
و به نفعِ کدام رویا
آه چه جانی می خواهد
گوش به گداخته گیِ خویش دادن


🔹"دیوانه ترین رنگ از سپیدی ها "

دانستم این نسترن
دیوانه ترین رنگ از سپیدی هاست
خطا نمی کند چشمم
تا ظهر این ایوان خاک خواهد شد
این گونه که بازو به بازوی من است
- باد !
از چهره ام
دسته ای از سپیدی ها بچین
می بینی ؟!
دارم کور می شوم از رایحه
جوانی ات را ببخشا
- بر جوانی ام


🔹"ترانه ای می خواهد رخ دهد"

بوی تلخی وُ گوزن می دهم
نه گرم آنقدر و نه سرد
در عین حال ترانه ای هم می خواهد رخ دهد
در گلوی هر چه به رنگ رویا
موج بر می دارد پژواک های نامنتظر
و عجیب که با من
کسی دوردستِ پرندگان را پلک می گشاید .


🔹" به حنجره ی باد "


مزید بر گل های یاد
حرف که می زنیم
سنگ ها
ظالمانه تر تنها می شوند
دست بگشاییم وُ رعشه بر گیریم از آب ها
که نشسته ی شب به حنجره ی بادیم
طلسم بنفشه های خویش
در هاله ای کبود


🔹" می مانم "


بگذار بخوابم
بر روشنای آب وُ
بر کول گرم موج
چرا بیرون از دریا شعله ور شوم
آتش به جان شن می کشم وُ
می مانم در خاطر هر موج .

http://s8.picofile.com/file/8281265726/R_A.jpg

☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران

http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=1734

🔸برگرفته از مجموعه شعر " به نفع رویاها " / زنده یاد رستم اله مرادی / انتشارات تپش نو / 1387

◾️بخش : #شاعران_معاصر
به انتخاب میثم ریاحی

🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://telegram.me/joinchat/BNRUYzu3hryL-0Np9O6uGA
@piaderonews 👈 ڪلیڪ

🔹شعری از #م_موید


🔸" گُلی – اما آفتابگردان "


قهوه ای و هاشوریْ سرخْ سوخته و زرد
و آفتاب
و آفتابگردان


گُلی – اما آفتابگردان
در کنارِ گُلی
اما آفتابگردان
آمیخته ای از گُلی
اما آفتابگردان
همپای چند گُلی
اما آفتابگردان
در گلزارِ گُلهایی
اما آفتابگردان
آمیخته ای از گُلهایی
اما آفتابگردان
گداختگیِ مس
در سطح سوم

هماغوشیِ آفتابِ سوزان و زمینِ تابان
در متنِ باد
و باد
عزیزم
و باد
عزیزم
و باد
و آفتاب
و آفتابگردان
و زرد
و هاشوریْ سوخته
و قهوه ای
1352/03/19

http://s8.picofile.com/file/8281337534/M_M.jpg


☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران

http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=1739

📚برگرفته از مجموعه شعر "گُلی - اما آفتابگردان" / م.موید / انتشارات نامجوفرد/سال 1380

◾️بخش : #شاعران_معاصر
به انتخاب میثم ریاحی

🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://telegram.me/joinchat/BNRUYzu3hryL-0Np9O6uGA
@piaderonews 👈 ڪلیڪ

🔹شعرهایی از #هوشنگ_چالنگی

🔸"از ابرها "

از ابرها
آن تکه یی که تویی
نخواهد بارید
مِه همان خواهد بود
چشم بسته و فرو رونده
که بهتر ببیند
پرنده ی گلگون را
و تنها پرنده ی گلگون
نه این که هر لحظه شکوفاتر ست
بر فرقِ اسبِ رهگذر
نه چکمه های کوچکش
که به گونه های او مهمیز می زنند .


🔸"مرا بیدار می کند "

مرا بیدار می کند
پلکهایم را می فشارد
زنبوری کور
که در خونم به رنگ سبز تهدیدش می کنم

با من گوش می دهد
صدای باد را که در پیرهنم می پیچد

در باران رهایم می کند
تا یالهایم را ببویم

مرا بیدار می کند
تا بنگرم پوستم را
که بوی سقوط ستاره ای می دهد
و وقتی دیوانه می شوم
و گندم را می گویم
بعد از من گام بردارد
به من می گوید
بخواب
بخواب ای کودک
روی زبانِ این اژدها .


http://s9.picofile.com/file/8281335350/H_CH.jpg

☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران

http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=1738

📚برگرفته از مجموعه شعر"زنگوله ی تنبل" / هوشنگ چالنگی / نشر سالی / 1380

◾️بخش : #شاعران_معاصر
به انتخاب میثم ریاحی

🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://telegram.me/joinchat/BNRUYzu3hryL-0Np9O6uGA
@piaderonews 👈 ڪلیڪ

🔹 #ندا_آبکاری

🔸 یک

پس از تو
من می مانم
با طعم گس عصرها
رازها و نگاه ها

پس از تو
جمعه ها آنقدر زیاد می شود
که من نمی توانم از میانشان بگذرم
و برای خود بگریم .

🔸 دو

با او راه می روم
او که اگر باد رهاش نکند
فرو می ریزد
اگر آبشار دست از شال آبیش برندارد
خشک می شود

با او حرف می زنم
او که چترش تنها به اندازه ی هموست
جیب هایش آنقدر کوچک است که آفتاب از آن نمی گذرد
و دست هایش یخ بسته است

با او زندگی می کنم
روی خیزاب
و گاهی از پس جالباسی چوبی
از آن سوی پیراهن ها ، ریسمان ها
صدایش می زنم .

🔸 سه

بی تندیس و خاطره ای
که زیر باران این همه سال آب می شود
تو ماندی وُ
شب در جعبه های کهنه ی مهمانی پنهان شد .
از راه خلوت ماه برو
تا باد تو را به جای چراغی کوچک در دست گیرد
و من نگاه کنم .

🔸 چهار

باد از سه شنبه ها می آید
ماه
نیمه راه بارانیش را در شیشه می ماند
بیابان ترسی خزنده است
شب از جاده بیرون می ریزد
مسافر در قهوه خانه های سپیده دم نماز از آب و علف می گذارد
و زن از چشمهایش بر زمینه ی آرام
کوه و درخت می سازد
مرد از همیشه می وزد
باد نمی آید .


📚 کتابشناسی :
تجربه های خام رستن ، نشر ابتکار، 1365
از راه سایه ها ، نشر ابتکار ، 1370

◾️بخش : #شاعران_معاصر
به انتخاب میثم ریاحی


🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://telegram.me/joinchat/BNRUYzu3hryL-0Np9O6uGA
@piaderonews 👈 ڪلیڪ

🔹 شعری از #پگاه_احمدی

برای من که از بالی کنده شدم در باد
برای من آوازی بخوان
بادبادکِ بی بند !
آسمانِ مرا پس نمی دهند

ما اینجائیم که ترسهامان را بتکانیم
دوربین مان را برداریم وُ در همین صحنه بکاریم
عاشقانه بازی کن !

فردا حق داری خواب بمانی
حق داری راه ات را خط بزنی در ترن
یا جا بمانی از ایستگاهِ من !
بلیتِ یک نفره !
تختِ یک نفره !
در شعری که می شود همیشه عاشق ماند
فردا در کاغذ های بی سرنشین
نه بوسه ای مانده ست
نه حتی زنی که در گوشه های لباسش می گریست
ما اینجائیم که ترسهامان را در آغوشِ هم بتکانیم
باران مثل صدای قاشق ها و النگوهای کهنه از یاد می رود
برایم کارت پستالی از "نپال“ بفرست.

http://s8.picofile.com/file/8281919276/P_A.jpg


◾️بخش : #شاعران_معاصر
به انتخاب میثم ریاحی


🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://telegram.me/joinchat/BNRUYzu3hryL-0Np9O6uGA
@piaderonews 👈 ڪلیڪ

🔹 شعری از #نسرین_جافری

به چیزی اضافه ام نکن
حتی به دورِ کُندِ میکروفونی در گلوی این چکاوک
که خورشید بدون هیچ مبالغه ای
پای بیانش را امضا می کند
- برای حروفچینیِ دوباره

فقط بگذار
در فضای درکِ جمعیِ این قوم
ساده تر بمیرم
مثلِ همین نهال
که خاکِ دلش زیر سایه صفر
شبیهِ چهار رنگِ چخماق
می خندد و پیرتر می شود .
از بخشش و گناه چیزی نمی دانم
فقط بغلتانم میانِ رنگی که از تقدس و تقدیر
گریزان است
به عکس این دو خطِ ایستا
این خردِ تحمیل شده به سیبی
که هرگاه سقوط می کند
پشتِ هر پدیده
شرم آورترین فضیلت را
به خود نسبت می دهد
تو مثل من نباش عزیزم !
در هر آکادمی که دلت می خواهد
ثبت نام کن
و زیرِ درختِ بادامی که
سبزترین سایه اش را از خود تکانده است
یک مجسمه بساز
که دائم الخمر نباشد
و از ذهنش همه ی صورت ها را پاک کن
بدونِ سانسور
فقط یک درامِ کهنه کافیست .
اُپرای عمومی تعطیل است
این کاملاً بدیهی است
دقت کن !
پاریس چیزِ دیگری ست عزیزم!

http://s9.picofile.com/file/8281969700/N_J.jpg


📚 کتابشناسی زنده یاد نسرین جافری:
🔸زخم سایه و بید ، 1369
🔸رملِ هندسی آفتابگردان ، نشر دارینوش ، 1375
🔸نیمی از مرا کشته اند ، نشر دارینوش ، 1379
🔸به سمت هرگز به سوی هیچ ، نشر دارینوش ، 1382

◼️بخش : #شاعران_معاصر
به انتخاب میثم ریاحی


🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://telegram.me/joinchat/BNRUYzu3hryL-0Np9O6uGA
🔶همراهان عزیز
متاسفانه بارها و بارها مشاهده شده که آثار منتشر شده در سایت و کانال پیاده رو بدون ذکر منبع و مطابق عادت در کانال های دیگر تلگرام منتشر شده است و صحت و سُقم قضیه هم با مقایسه تاریخ و ساعت انتشار قابل ردیابی است . لطفاً در این زمینه استحضار و آگاهی داشته باشید .
مجدداً تکرار می شود که تمام آثاری که درسایت و کانال پیاده رو ملاحظه می فرمایید منهای صفحه ی #شاعران_معاصر که به قصد معرفی شاعر و آشنایی بیشتر مخاطبان منتشر می گردد آثار رسیده یا دریافتی از نویسندگان ، شاعران و مترجمین عزیز و معاصر کشور است .
خوشحالیم که با ما هستید 🌹

@piaderonews