@piaderonews
"رستم نامه"
شعری از #حبیب_موسوی_بی_بالانی
پهلوي پنجشنبه را رستم دريده است/ پهلوي چشم جمعه غروب را هم رستم دريده است/ رستم هميشه پهلو را هم دريده است/ غم را هم/ رسيدن مرهم را هم/ رملهاي مؤنث در دهن ابر/ مثل بخار نفس اسب سيدها در زمهرير/ حتا شبان دلتنگي/ شبهاي آبياريي گلهاي قالي از روزهاي تو بودي/ بوي چاي ديشب/ بوي خيس خوردن لباس خواب/ اشاره كه ميكند غريزهي ديوارها/ حتا فرو ريختن پرچم را هم رستم دريده است/ پيغمبري كه گفت: دير برس دكتر!/ پيغمبري كه روي سيمهاي تلگراف تخم گذاشته بود/ پيغمبري كه معجزهاش را يك مرد كودن با چشمهاي زرد عوض كرد/ پيغمبري كه پاشيد از هم را هم رستم دريده است/ رستم كه ميدرد /:دندان اُژدها و دندان اسب حسودي ميكنند/ رستم كه ميدرد /:فُكهاي قطبيي جنوب در بهت كوسههاي فقير هورا ميكشند/ زندگي كردن يك اشعهي خيس/ زندگي كردن يك حباب سحرخيز/ رستم كه ميدرد /:زندگي كردن - فرار كردن/ چه قدر طبيعيست/
طبيعيست جانماز سبز - رستم كه ميدرد - يك قطعه از حواس جهت باشد/ يا ماهي روي شيارهاي تُنگ - دنبال ساعت ديواري - دنبال باغ/ دم غروب - در كوچههاي آب/ يا ماهي/ رستم كه ميدرد/ سطرهاي روزنامه را قدم بزند/ سطرهاي قدم را هم رستم دريده است/ انعكاس «صورت تو مثل پنجهي آفتاب»/ اين تو اگر رستم نباشد/ گاو مش حسن/ طوطيي داش آكَل/ غلام همّت آن نازنين خوشخو باشد/ اگر رستم نباشد/ صورت تو مثل پنجهي آفتاب/ اين تو حتما تمايل دارد اكثراً باشد/ كثرتي نامگذاري/ اين تو/ سر تمام آنهايي را كه رستم دريده است روي زانويش ميگذارد/ برايشان لالاييهايي به فراخور عميق شدن ِرستم دريده است ميخواند/ امّا اين تو/ براي تو/ لالا – لايي/ مهره بر دست داري/ لالا – لايي/ دكتر دير رسيد/ اين گياه وگرنه/ صورت تو مثل پنجهي آفتاب را/ اين گياه وگرنه/ توصيف مهرهاي كه روي بازويت بود/ قورت نميداد/لالا – لايي/ لعنتي نمير/ رستم دريده است/ چرا بوي چشم تو كم كم؟ چرا فوارهي رنگ آخرين دقايق غروب از دهان تو كم كم؟/ لعنتي/ چرا شراب بيرون دهان تو ﺟﻮبار است؟/ امّا بهشت نيست؟/ كوه مذاب روان/ لعنتي/ ماگما در دهان تو چه كار ميكند؟/ رستم دريده است/ تو ميميري؟/ لالا – لايي/ خواب نشسته در مصاديق عنفوان جواني/ مقدار پادشاهيي ردّي كه مانده است/ حتا دهان ببند/ جلد شناسنامه را/ تو قبل از شناسنامهات پوست ريختي/ حتا پوست ريختنت در علفزار/ لالا – لايي/ كاملترين تن/ بالاي دستهاي قير و سنگريزه/ گياه كامل معظم را هم رستم دريده است/ لعنتي نمير/ دكتر دير رسيد/ پس چرا وقتي سيب دير رسيد نمرد؟/ چرا فقط از درخت پايين آمدي؟/ كه عادت كند درخت: وقتي چيزي دير ميرسد فقط از درخت پايين ميآيي/ لالا – لايي/ قواي رستم تحليل رفته است/ بابايي/ بوس بده/ صورت تو مثل پنجهي آفتاب/ گاهي كه لابهلاي كتابها دنبال اسم هوا گرديده ميشود/ گاهي كه .../ هي/ بابايي/ بوس بده/ لالا – لايي/ قلب هي/ جهت گرفتن آن طرف رودخانه/ از سُم ِاسب بوي شكايت ميآيد/ هي/ رستم دريده است/ جا پاي اسب كه نگذارد/ لالا – لايي/ لعنتي/ قرار بود سمنگان بروي"
http://s1.upzone.ir/102564/H.M.jpg
☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=1679
◾️بخش : شعر امروز ایران
زیر نظر محمد آشور
@piaderonews
"رستم نامه"
شعری از #حبیب_موسوی_بی_بالانی
پهلوي پنجشنبه را رستم دريده است/ پهلوي چشم جمعه غروب را هم رستم دريده است/ رستم هميشه پهلو را هم دريده است/ غم را هم/ رسيدن مرهم را هم/ رملهاي مؤنث در دهن ابر/ مثل بخار نفس اسب سيدها در زمهرير/ حتا شبان دلتنگي/ شبهاي آبياريي گلهاي قالي از روزهاي تو بودي/ بوي چاي ديشب/ بوي خيس خوردن لباس خواب/ اشاره كه ميكند غريزهي ديوارها/ حتا فرو ريختن پرچم را هم رستم دريده است/ پيغمبري كه گفت: دير برس دكتر!/ پيغمبري كه روي سيمهاي تلگراف تخم گذاشته بود/ پيغمبري كه معجزهاش را يك مرد كودن با چشمهاي زرد عوض كرد/ پيغمبري كه پاشيد از هم را هم رستم دريده است/ رستم كه ميدرد /:دندان اُژدها و دندان اسب حسودي ميكنند/ رستم كه ميدرد /:فُكهاي قطبيي جنوب در بهت كوسههاي فقير هورا ميكشند/ زندگي كردن يك اشعهي خيس/ زندگي كردن يك حباب سحرخيز/ رستم كه ميدرد /:زندگي كردن - فرار كردن/ چه قدر طبيعيست/
طبيعيست جانماز سبز - رستم كه ميدرد - يك قطعه از حواس جهت باشد/ يا ماهي روي شيارهاي تُنگ - دنبال ساعت ديواري - دنبال باغ/ دم غروب - در كوچههاي آب/ يا ماهي/ رستم كه ميدرد/ سطرهاي روزنامه را قدم بزند/ سطرهاي قدم را هم رستم دريده است/ انعكاس «صورت تو مثل پنجهي آفتاب»/ اين تو اگر رستم نباشد/ گاو مش حسن/ طوطيي داش آكَل/ غلام همّت آن نازنين خوشخو باشد/ اگر رستم نباشد/ صورت تو مثل پنجهي آفتاب/ اين تو حتما تمايل دارد اكثراً باشد/ كثرتي نامگذاري/ اين تو/ سر تمام آنهايي را كه رستم دريده است روي زانويش ميگذارد/ برايشان لالاييهايي به فراخور عميق شدن ِرستم دريده است ميخواند/ امّا اين تو/ براي تو/ لالا – لايي/ مهره بر دست داري/ لالا – لايي/ دكتر دير رسيد/ اين گياه وگرنه/ صورت تو مثل پنجهي آفتاب را/ اين گياه وگرنه/ توصيف مهرهاي كه روي بازويت بود/ قورت نميداد/لالا – لايي/ لعنتي نمير/ رستم دريده است/ چرا بوي چشم تو كم كم؟ چرا فوارهي رنگ آخرين دقايق غروب از دهان تو كم كم؟/ لعنتي/ چرا شراب بيرون دهان تو ﺟﻮبار است؟/ امّا بهشت نيست؟/ كوه مذاب روان/ لعنتي/ ماگما در دهان تو چه كار ميكند؟/ رستم دريده است/ تو ميميري؟/ لالا – لايي/ خواب نشسته در مصاديق عنفوان جواني/ مقدار پادشاهيي ردّي كه مانده است/ حتا دهان ببند/ جلد شناسنامه را/ تو قبل از شناسنامهات پوست ريختي/ حتا پوست ريختنت در علفزار/ لالا – لايي/ كاملترين تن/ بالاي دستهاي قير و سنگريزه/ گياه كامل معظم را هم رستم دريده است/ لعنتي نمير/ دكتر دير رسيد/ پس چرا وقتي سيب دير رسيد نمرد؟/ چرا فقط از درخت پايين آمدي؟/ كه عادت كند درخت: وقتي چيزي دير ميرسد فقط از درخت پايين ميآيي/ لالا – لايي/ قواي رستم تحليل رفته است/ بابايي/ بوس بده/ صورت تو مثل پنجهي آفتاب/ گاهي كه لابهلاي كتابها دنبال اسم هوا گرديده ميشود/ گاهي كه .../ هي/ بابايي/ بوس بده/ لالا – لايي/ قلب هي/ جهت گرفتن آن طرف رودخانه/ از سُم ِاسب بوي شكايت ميآيد/ هي/ رستم دريده است/ جا پاي اسب كه نگذارد/ لالا – لايي/ لعنتي/ قرار بود سمنگان بروي"
http://s1.upzone.ir/102564/H.M.jpg
☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=1679
◾️بخش : شعر امروز ایران
زیر نظر محمد آشور
@piaderonews