نگاهی به شعرهای هوشنگ چالنگی در «زنگولهی تنبل»
میلاد کامیابیان
http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=1640
@piaderonews
میلاد کامیابیان
http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=1640
@piaderonews
یاد علی اکبر مهجوریان
شاعر تازه درگذشته و پیشکسوت استان مازندران گرامی باد .
مجله ادبی پیاده رو
عکس از سید حمید شریف نیا
@piaderonews
شاعر تازه درگذشته و پیشکسوت استان مازندران گرامی باد .
مجله ادبی پیاده رو
عکس از سید حمید شریف نیا
@piaderonews
@piaderonews
در ستایش علی اکبر مهجوریان نماری
محمد لوطیج
شنبه اول آذر 1395 علی اکبر مهجوریان، پس از چند ماه درگیری با سرطان درگذشت و در این فاصله کوتاه ، فقط می توان از خوبی های این مرد آزاده گفت و نوشت و اعتراف به این حقیقت که به درستی شناخته نشد و دست کم به اندازه ی لیاقتش، قدر ندید.
علی اکبر مهجوریان را به اعتبار چند ویژگی و شاخصه ی دوست داشتنی می توان تا ابد دوست داشت، حتی پس از مرگش. شاعر، منتقد، نویسنده و پژوهشگر ادبیات بومی. بی ادعا و همواره عاشق خواندن و دانستن. مردی شیک پوش و با سر و وضعی آراسته و اندامی تراشیده.
(1)
اگر بخواهم جایگاه مهجوریان را در ادبیات بومی تبیین کنم باید بگویم که اگر او تنها یک کتاب منتشر می کرد و آن هم کتاب یاریگری بود، ادبیات بومی مازندران تا همیشه مدیون این مرد می ماند.
مهجوریان در حوزه ی پژوهش ها و گردآوری فرهنگ مردم، به سراغ موضوعاتی می رفت که از تیررس دیگران دور مانده بود. از این منظر دو کتاب شاخص از او در ادبیات بومی به جا مانده که تیزهوشی او را در انتخاب موضوعات نشان می دهد. «باورها و بازی های مردم آمل» که بعدها با متن متوسع تری با نام «باورها و بازی های مردم مازندران» منتشر شد، نخستین اثری ست که در آن بازی های محلی و بومی گردآوری و شرح شده؛ بازی هایی که اکنون دیگر اثری از آنها باقی نمانده است و حتی مسن ترها هم چیزی از آنها به خاطر ندارند.
(2)
عوام بر این باورند که مرگ انسان را خبر می کند و ساده تر این که آدمی به نوعی از زمان مرگش آگاهی می یابد. انگار عمو اکبر مهجوریان نیز از زمان مرگش باخبر شده بود. این را می توان از حجم کارهای منتشر شده اش در چند سال اخیر دریافت. سه مجموعه شعر در این سال ها از مهجوریان منتشر شده و نیز چندین مقاله ی تحقیقی- بنیادی در نشریات مازندرانی از او نشریافت، علاوه بر این کتابی درباره ی افسانه ی عاشقانه ی طالب و زهره در دست انتشار است که عمرش کفاف دیدنش را نداد.
(3)
شعر و کلمه گاه بهانه ای می شود که شاعران واقعی را بشناسیم. شاعرانی که در متن زندگی خویش شاعرانه زیستن را به دیگران نشان می دهند و اکبر مهجوریان یکی از این آدم ها بود. خاطرات بسیاری از او در ذهن من است که این ادعا را اثبات می کند. سال 89 یا 90، به نحوی دریافتم که با یک نفر دچار مشکل مالی شده و نمی تواند حقش را از او بگیرد و سرانجام دست به دامن قانون شده بود. تقریبا هر روز او را می دیدم که ساعت یک یا دوی بعداظهر از دادگستری برمی گشت. اما هیچ گاه به من نمی گفت کجا بوده و چرا؟
تا این که من به واسطه ی دوستی از مشکل ایشان باخبر شدم و بعد که سر صحبت را باز کردم، فهمیدم که واقعا گیر آدم شیّادی افتاده که مپرس!
وقتی از او پرسیدم که چرا این مشکل را از من پنهان کرده، جواب جالبی به من داد.
گفت: ما مثلا مدعی شاعری هستیم، اگر ما هم سر از دادگاه دربیاوریم، دیگر حساب بقیه ی مردم پاک است، من برخلاف میلم به دادگاه مراجعه کرده ام و دوست ندارم کسی از آن مطلع شود.
آن روز فهمیدم تصوری که او از شاعر داشت، یک مفهوم فوق العاده آسمانی بود. شاعر در ذهن او، تجسم گذشت، فداکاری و صبوری بود و فکر می کرد شاعر، یک مقام مقدس است و دست کم از خودش انتظار داشت که در قبال جامعه، الگویی تمام عیار باشد و...
اما وقتی پای هنر و ادبیات در میان بود، کوتاه نمی آمد و محافظه کاری پیشه نمی کرد. نمونه اش را از نادعلی فلاح شنیده ام. فلاح می گفت:
یکی دو سال پیش جلسه ای در آمل برگزار شد و قرار بود در آن جلسه، از چهره های ادبی و هنری شهر تقدیر شود. خیلی از دوستان من که عمرشان را برای ادبیات و فرهنگ شهر و دیار خود صرف کرده بودند، به این مراسم دعوت شدند. باور همه هم بر این بود که قرار است از چهره های باتجربه و پیشکسوت قدردانی شود. جلسه شروع شد و برخلاف تصور همه، علاوه بر آدم های همیشگی، چند نفر از فارغ التحصیلان دانشگاه آزاد به عنوان محقق و یکی دو نفر دیگر که معرفی آنها بیشتر شبیه طنز بود... به عنوان چهره های فرهنگی شهر معرفی شدند. همه ی دوستان حاضر دم برنیاوردند، شاید به این تصور که اعتراض به این جلسه به معنی ناراحتی شخصی است. اما مهجوریان بلند شد و با صراحت از رویه ی جلسه انتقاد کرد و آن را نوعی کلاهبرداری ادبی دانست که سعی دارد، آدم های بی ربط را به عنوان چهره ی ادبی حقنه کند.
فهرست آثار علی اکبر مهجوریان نماری:
فرهنگ واژگان مازندرانی در شعر نیما
باورها و بازی های مردم آمل
باورها و بازی های مردم مازندران
یاریگری در فرهنگ عامیانه ی مردم مازندران
از دیار خانه های بارانی(مجموعه شعر)
به گندم هایی که بعد از ما می رویند(مجموعه شعر)
طالب و زهره(در دست انتشار)
یاد عزیزش را گرامی می دارم و باز هم از او می نویسم.
http://s1.upzone.ir/94989/photo_2016-11-22_13-23-51.jpg
منبع :
http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=1643
@piaderonews
در ستایش علی اکبر مهجوریان نماری
محمد لوطیج
شنبه اول آذر 1395 علی اکبر مهجوریان، پس از چند ماه درگیری با سرطان درگذشت و در این فاصله کوتاه ، فقط می توان از خوبی های این مرد آزاده گفت و نوشت و اعتراف به این حقیقت که به درستی شناخته نشد و دست کم به اندازه ی لیاقتش، قدر ندید.
علی اکبر مهجوریان را به اعتبار چند ویژگی و شاخصه ی دوست داشتنی می توان تا ابد دوست داشت، حتی پس از مرگش. شاعر، منتقد، نویسنده و پژوهشگر ادبیات بومی. بی ادعا و همواره عاشق خواندن و دانستن. مردی شیک پوش و با سر و وضعی آراسته و اندامی تراشیده.
(1)
اگر بخواهم جایگاه مهجوریان را در ادبیات بومی تبیین کنم باید بگویم که اگر او تنها یک کتاب منتشر می کرد و آن هم کتاب یاریگری بود، ادبیات بومی مازندران تا همیشه مدیون این مرد می ماند.
مهجوریان در حوزه ی پژوهش ها و گردآوری فرهنگ مردم، به سراغ موضوعاتی می رفت که از تیررس دیگران دور مانده بود. از این منظر دو کتاب شاخص از او در ادبیات بومی به جا مانده که تیزهوشی او را در انتخاب موضوعات نشان می دهد. «باورها و بازی های مردم آمل» که بعدها با متن متوسع تری با نام «باورها و بازی های مردم مازندران» منتشر شد، نخستین اثری ست که در آن بازی های محلی و بومی گردآوری و شرح شده؛ بازی هایی که اکنون دیگر اثری از آنها باقی نمانده است و حتی مسن ترها هم چیزی از آنها به خاطر ندارند.
(2)
عوام بر این باورند که مرگ انسان را خبر می کند و ساده تر این که آدمی به نوعی از زمان مرگش آگاهی می یابد. انگار عمو اکبر مهجوریان نیز از زمان مرگش باخبر شده بود. این را می توان از حجم کارهای منتشر شده اش در چند سال اخیر دریافت. سه مجموعه شعر در این سال ها از مهجوریان منتشر شده و نیز چندین مقاله ی تحقیقی- بنیادی در نشریات مازندرانی از او نشریافت، علاوه بر این کتابی درباره ی افسانه ی عاشقانه ی طالب و زهره در دست انتشار است که عمرش کفاف دیدنش را نداد.
(3)
شعر و کلمه گاه بهانه ای می شود که شاعران واقعی را بشناسیم. شاعرانی که در متن زندگی خویش شاعرانه زیستن را به دیگران نشان می دهند و اکبر مهجوریان یکی از این آدم ها بود. خاطرات بسیاری از او در ذهن من است که این ادعا را اثبات می کند. سال 89 یا 90، به نحوی دریافتم که با یک نفر دچار مشکل مالی شده و نمی تواند حقش را از او بگیرد و سرانجام دست به دامن قانون شده بود. تقریبا هر روز او را می دیدم که ساعت یک یا دوی بعداظهر از دادگستری برمی گشت. اما هیچ گاه به من نمی گفت کجا بوده و چرا؟
تا این که من به واسطه ی دوستی از مشکل ایشان باخبر شدم و بعد که سر صحبت را باز کردم، فهمیدم که واقعا گیر آدم شیّادی افتاده که مپرس!
وقتی از او پرسیدم که چرا این مشکل را از من پنهان کرده، جواب جالبی به من داد.
گفت: ما مثلا مدعی شاعری هستیم، اگر ما هم سر از دادگاه دربیاوریم، دیگر حساب بقیه ی مردم پاک است، من برخلاف میلم به دادگاه مراجعه کرده ام و دوست ندارم کسی از آن مطلع شود.
آن روز فهمیدم تصوری که او از شاعر داشت، یک مفهوم فوق العاده آسمانی بود. شاعر در ذهن او، تجسم گذشت، فداکاری و صبوری بود و فکر می کرد شاعر، یک مقام مقدس است و دست کم از خودش انتظار داشت که در قبال جامعه، الگویی تمام عیار باشد و...
اما وقتی پای هنر و ادبیات در میان بود، کوتاه نمی آمد و محافظه کاری پیشه نمی کرد. نمونه اش را از نادعلی فلاح شنیده ام. فلاح می گفت:
یکی دو سال پیش جلسه ای در آمل برگزار شد و قرار بود در آن جلسه، از چهره های ادبی و هنری شهر تقدیر شود. خیلی از دوستان من که عمرشان را برای ادبیات و فرهنگ شهر و دیار خود صرف کرده بودند، به این مراسم دعوت شدند. باور همه هم بر این بود که قرار است از چهره های باتجربه و پیشکسوت قدردانی شود. جلسه شروع شد و برخلاف تصور همه، علاوه بر آدم های همیشگی، چند نفر از فارغ التحصیلان دانشگاه آزاد به عنوان محقق و یکی دو نفر دیگر که معرفی آنها بیشتر شبیه طنز بود... به عنوان چهره های فرهنگی شهر معرفی شدند. همه ی دوستان حاضر دم برنیاوردند، شاید به این تصور که اعتراض به این جلسه به معنی ناراحتی شخصی است. اما مهجوریان بلند شد و با صراحت از رویه ی جلسه انتقاد کرد و آن را نوعی کلاهبرداری ادبی دانست که سعی دارد، آدم های بی ربط را به عنوان چهره ی ادبی حقنه کند.
فهرست آثار علی اکبر مهجوریان نماری:
فرهنگ واژگان مازندرانی در شعر نیما
باورها و بازی های مردم آمل
باورها و بازی های مردم مازندران
یاریگری در فرهنگ عامیانه ی مردم مازندران
از دیار خانه های بارانی(مجموعه شعر)
به گندم هایی که بعد از ما می رویند(مجموعه شعر)
طالب و زهره(در دست انتشار)
یاد عزیزش را گرامی می دارم و باز هم از او می نویسم.
http://s1.upzone.ir/94989/photo_2016-11-22_13-23-51.jpg
منبع :
http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=1643
@piaderonews
@piaderonews
شعری از #علی_علیرضایی
سکولار می شوی برای همه
مذهبی می شوی کنار من
لایحه:طرح ملی بوسه!
دستِ رد می زنی به کار من
مثل بازاریابیِ هرمی
عاشقانت زیاد و ... قارونی
خواستم "زیرشاخه" ات باشم
گفتی از منعِ سختِ قانونی
با همه ناز و عشوه و غمزه
پیش من لهجه ی غلیظِ دعا
با همه نسخ و کوفی و تعلیق
سهم من خط میخی و مایا !
خسته ام از دوگانگی هایت
خسته ام من ؛ نگو … نگو از کی؟
از دو تا "چ" که سد من بودند
چشم و چادر که هر دو تا مشکی
قوس ها روی صورت گردت
خنده:معماریِ مسلمانیت
فکر کردم که رام تر شده ای
نقش زد هفت ؛ زیر پیشانیت
عصبانی نمی شوم اصلا
ترشرویی به من ؛ مزاجت هست
باز هم رو گرفته ای از من
که رضا شاه ؛ احتیاجت هست ...
http://s1.upzone.ir/95004/a.a.jpg
منبع :
http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=1644
بخش : غزل معاصر ایران
@piaderonews
شعری از #علی_علیرضایی
سکولار می شوی برای همه
مذهبی می شوی کنار من
لایحه:طرح ملی بوسه!
دستِ رد می زنی به کار من
مثل بازاریابیِ هرمی
عاشقانت زیاد و ... قارونی
خواستم "زیرشاخه" ات باشم
گفتی از منعِ سختِ قانونی
با همه ناز و عشوه و غمزه
پیش من لهجه ی غلیظِ دعا
با همه نسخ و کوفی و تعلیق
سهم من خط میخی و مایا !
خسته ام از دوگانگی هایت
خسته ام من ؛ نگو … نگو از کی؟
از دو تا "چ" که سد من بودند
چشم و چادر که هر دو تا مشکی
قوس ها روی صورت گردت
خنده:معماریِ مسلمانیت
فکر کردم که رام تر شده ای
نقش زد هفت ؛ زیر پیشانیت
عصبانی نمی شوم اصلا
ترشرویی به من ؛ مزاجت هست
باز هم رو گرفته ای از من
که رضا شاه ؛ احتیاجت هست ...
http://s1.upzone.ir/95004/a.a.jpg
منبع :
http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=1644
بخش : غزل معاصر ایران
@piaderonews
@piaderonews
"پاپوش" نوشتهی ناتالی کوئینتان
ترجمه علیرضا بهنام
انتشارات نصیرا / سال 1395
- امیرحسین بریمانی :
تنها چیزی که ناتالی کوئینتان را برای ما جذاب می سازد، فاصله مناسب گزین گویه های او با رویکردهای روان و پدیدارشناسانه است. درواقع چیزی که نوشتار او را نوشتاری ادبیاتی می سازد، این است که نوشته او در هیچ قالب دیگری نمی گنجد! ادبیت اشعار کوئینتان، خلاصه کردن وضعیت های روزمره در یک وضعیت مینیمال است. البته مراد ما از "مینیمال"، خلاصه ای از یک خلاصه کردن یک وضعیت چند وجهی در یک متن ادبی است. در این حالت، متن، الزاما مهم ترین نشانه های وضعیت را در بر نمی گیرد بلکه نشانگان حاضر در هر گزین گویه، بر اساس رفتارهای عاطفی ذهن گزینش شده است. درواقع آن چیزی که ناتالی کوئینتان را یک فرانسویِ قرن بیست و یکمی می سازد، ادغام وضعیت های بی اهمیت روزمره با عواطف هیجانی راوی است؛ از همان نوع اتفاقاتی که در فیلم های برادران داردن می بینیم: شکل دهی یک درام ساده و پیشبرد آن بر اساس پردازش نیمه اغراق گون هیجانات شخصیت ها. که نمونه ی دست دوم آن، در فیلم اخیر فرهادی قابل مشاهده است. شعر کوئینتان، حتی بخش های فانتاستیک شعر ساده هانری مشونیک را نیز ندارد و به طور کلی، از پتانسیل های فانتزی ادبیات بهره ای نمی برد. بدین دلیل، مخاطب در حین خوانش اشعار کوئینتان، همواره از خود می پرسد: آیا چیزی که می خوانم، مصداقی از ادبیات است؟!
http://s1.upzone.ir/95009/Alireza.Behnam.jpg
منبع :
http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=1645
بخش بررسی کتاب
@piaderonews
"پاپوش" نوشتهی ناتالی کوئینتان
ترجمه علیرضا بهنام
انتشارات نصیرا / سال 1395
- امیرحسین بریمانی :
تنها چیزی که ناتالی کوئینتان را برای ما جذاب می سازد، فاصله مناسب گزین گویه های او با رویکردهای روان و پدیدارشناسانه است. درواقع چیزی که نوشتار او را نوشتاری ادبیاتی می سازد، این است که نوشته او در هیچ قالب دیگری نمی گنجد! ادبیت اشعار کوئینتان، خلاصه کردن وضعیت های روزمره در یک وضعیت مینیمال است. البته مراد ما از "مینیمال"، خلاصه ای از یک خلاصه کردن یک وضعیت چند وجهی در یک متن ادبی است. در این حالت، متن، الزاما مهم ترین نشانه های وضعیت را در بر نمی گیرد بلکه نشانگان حاضر در هر گزین گویه، بر اساس رفتارهای عاطفی ذهن گزینش شده است. درواقع آن چیزی که ناتالی کوئینتان را یک فرانسویِ قرن بیست و یکمی می سازد، ادغام وضعیت های بی اهمیت روزمره با عواطف هیجانی راوی است؛ از همان نوع اتفاقاتی که در فیلم های برادران داردن می بینیم: شکل دهی یک درام ساده و پیشبرد آن بر اساس پردازش نیمه اغراق گون هیجانات شخصیت ها. که نمونه ی دست دوم آن، در فیلم اخیر فرهادی قابل مشاهده است. شعر کوئینتان، حتی بخش های فانتاستیک شعر ساده هانری مشونیک را نیز ندارد و به طور کلی، از پتانسیل های فانتزی ادبیات بهره ای نمی برد. بدین دلیل، مخاطب در حین خوانش اشعار کوئینتان، همواره از خود می پرسد: آیا چیزی که می خوانم، مصداقی از ادبیات است؟!
http://s1.upzone.ir/95009/Alireza.Behnam.jpg
منبع :
http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=1645
بخش بررسی کتاب
@piaderonews
@piaderonews
شش هایکو
از هاتف اسداللهی :
1)
نشان تازگی
بر جلوخان دکه
جان می دهد ماهی
2)
گم می شود
خنده ی چند کودک
در خاکسپاری
3)
فریاد می زند
پیش از خودش
چرخ های نمکی
4)
فرو آوردند سوی خاک
شاخه ی جوان را
خرمالو های کال
5)
می شمارم
از آن سوی جاده
دنده های یابوی پیر را
6)
آه ، دم عیسی
شکوفه ای خشک
در دستم
http://s1.upzone.ir/95011/H.A.jpg
منبع :
http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=1646
بخش : شعر امروز ایران
@piaderonews
شش هایکو
از هاتف اسداللهی :
1)
نشان تازگی
بر جلوخان دکه
جان می دهد ماهی
2)
گم می شود
خنده ی چند کودک
در خاکسپاری
3)
فریاد می زند
پیش از خودش
چرخ های نمکی
4)
فرو آوردند سوی خاک
شاخه ی جوان را
خرمالو های کال
5)
می شمارم
از آن سوی جاده
دنده های یابوی پیر را
6)
آه ، دم عیسی
شکوفه ای خشک
در دستم
http://s1.upzone.ir/95011/H.A.jpg
منبع :
http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=1646
بخش : شعر امروز ایران
@piaderonews
@piaderonews
شعری از
علی خاکزاد
می دود این خدای دیوانه در من
تا درخت خانه ام باشد و خاک
خون منجمدم
ایستاده به تماشا
از جیک و پوک موریانه ها می گویم از سرنوشت آدمی که جنگل است
بال درآورده ام بال
بگو پر بزنم آن طرف ترک
توک به توکم بگذاری ای مرغ
چه در حنجره داری که می سوزد
چه زیر پر
زنی یا که درختی و جوجه هات
من آشیانه ات.
http://s1.upzone.ir/95015/A.Kh.jpg
منبع :
http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=1647
بخش : شعر امروز ایران
@piaderonews
شعری از
علی خاکزاد
می دود این خدای دیوانه در من
تا درخت خانه ام باشد و خاک
خون منجمدم
ایستاده به تماشا
از جیک و پوک موریانه ها می گویم از سرنوشت آدمی که جنگل است
بال درآورده ام بال
بگو پر بزنم آن طرف ترک
توک به توکم بگذاری ای مرغ
چه در حنجره داری که می سوزد
چه زیر پر
زنی یا که درختی و جوجه هات
من آشیانه ات.
http://s1.upzone.ir/95015/A.Kh.jpg
منبع :
http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=1647
بخش : شعر امروز ایران
@piaderonews
@piaderonews
سه شعر از
مریم نجار
1
ترک کرده خود را
یا ترک خود نشسته تک
چرخ ﻣﻲزند در خود
میان حجم عظیم استخوان
زیر ﻣﻲگیرد سگی را
که قفس
سینه استخوانی در دهانش بود
سرخی که خاطره بسته دور کمر
در ﺣﻤﻠﻪای انتحاری
قرمز را کشت
چرخ ﻣﻲزند
این چرخ فلک زده
گیج ﻣﻲرود سر
ﻣﻲرود
ﻣﻲریزد
دهان پر از لاله ﻣﻲشود
چرخ ایستاد
کسی خودش را زیر گرفته است
2
بیرون از حدقه دنبال چه ﻣﻲگردی؟
که مرگ زیر گرفته خط رگهاست؟
که آخرین گلبول
همخوابه خیابانی شد و ترکت کرد؟
چقدر ﻣﻲچرخی؟
سیاﺭﻩای سرت که دور هر دایره ﻣﻲچرخید
هر قاﺭﻩاش ببین
معلق یک ﺳﻴﺎﻩچاله است!
اینجا ﭼﻬﺮﻩی یک مرد را ﻣﻲشنوید
که لال زل زده
باران اسید شده در ﭼﺸﻢهایش
فریاد ﻣﻲبارد
یک ﺣﻔﺮﻩی خالی
یک آسمان ابر با تک ﻧﻘﻂﻪای آبی
او چرخ ﻣﻲزند
با ساکی از باران
دور ﻣﻲشود
3
تنها
میان این داﻳﺮﻩی عظیم
به فاجعه برﻣﻲگردم
رد خون را ازلیواﻥها
رد خون را از رویاهایم پاک ﻣﻲکنم
جمع ﻣﻲکنم تکه ﺗﻜﻪهایم را
از میان ﺳﻴﻨﻪهای پولاد
ﻋﺼﺐهای سر
ﺳﻴﻢهای بمبی ساﻋﺘﻲست
ﻣﻲترکد
برﻣﻲگردم
کودکی
به صلیب کشیده شده روی دیوار
کنار پرواﻧﻪهای خشک
به ﻛﺮﻡها فکر ﻣﻲکند
وقتی درون قبر
برای آخرین قطعه جنگ ﻣﻲکنند
موریاﻧﻪها در گذﺷﺘﻪهایم پرسه ﻣﻲزنند
موریاﻧﻪای
که زمین را روی دوش گرفته
به لانه ﻣﻲبرد
میان داﻳﺮﻩای که منم ﻣﻲچرخم
اما همیشه خورشید در قطب مقابل است
مشکوکم
به سطر سطر حافظه
وقتی سم تمام آﻓﺖهای زمین را کشت
تو آخرین بازمانده بودی
آخرین بازمانده
تنهایی را عمیقﺗﺮ ﻣﻲکند
http://s1.upzone.ir/95024/M.N.jpg
منبع :
http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=1648
بخش : شعر امروز ایران
@piaderonews
سه شعر از
مریم نجار
1
ترک کرده خود را
یا ترک خود نشسته تک
چرخ ﻣﻲزند در خود
میان حجم عظیم استخوان
زیر ﻣﻲگیرد سگی را
که قفس
سینه استخوانی در دهانش بود
سرخی که خاطره بسته دور کمر
در ﺣﻤﻠﻪای انتحاری
قرمز را کشت
چرخ ﻣﻲزند
این چرخ فلک زده
گیج ﻣﻲرود سر
ﻣﻲرود
ﻣﻲریزد
دهان پر از لاله ﻣﻲشود
چرخ ایستاد
کسی خودش را زیر گرفته است
2
بیرون از حدقه دنبال چه ﻣﻲگردی؟
که مرگ زیر گرفته خط رگهاست؟
که آخرین گلبول
همخوابه خیابانی شد و ترکت کرد؟
چقدر ﻣﻲچرخی؟
سیاﺭﻩای سرت که دور هر دایره ﻣﻲچرخید
هر قاﺭﻩاش ببین
معلق یک ﺳﻴﺎﻩچاله است!
اینجا ﭼﻬﺮﻩی یک مرد را ﻣﻲشنوید
که لال زل زده
باران اسید شده در ﭼﺸﻢهایش
فریاد ﻣﻲبارد
یک ﺣﻔﺮﻩی خالی
یک آسمان ابر با تک ﻧﻘﻂﻪای آبی
او چرخ ﻣﻲزند
با ساکی از باران
دور ﻣﻲشود
3
تنها
میان این داﻳﺮﻩی عظیم
به فاجعه برﻣﻲگردم
رد خون را ازلیواﻥها
رد خون را از رویاهایم پاک ﻣﻲکنم
جمع ﻣﻲکنم تکه ﺗﻜﻪهایم را
از میان ﺳﻴﻨﻪهای پولاد
ﻋﺼﺐهای سر
ﺳﻴﻢهای بمبی ساﻋﺘﻲست
ﻣﻲترکد
برﻣﻲگردم
کودکی
به صلیب کشیده شده روی دیوار
کنار پرواﻧﻪهای خشک
به ﻛﺮﻡها فکر ﻣﻲکند
وقتی درون قبر
برای آخرین قطعه جنگ ﻣﻲکنند
موریاﻧﻪها در گذﺷﺘﻪهایم پرسه ﻣﻲزنند
موریاﻧﻪای
که زمین را روی دوش گرفته
به لانه ﻣﻲبرد
میان داﻳﺮﻩای که منم ﻣﻲچرخم
اما همیشه خورشید در قطب مقابل است
مشکوکم
به سطر سطر حافظه
وقتی سم تمام آﻓﺖهای زمین را کشت
تو آخرین بازمانده بودی
آخرین بازمانده
تنهایی را عمیقﺗﺮ ﻣﻲکند
http://s1.upzone.ir/95024/M.N.jpg
منبع :
http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=1648
بخش : شعر امروز ایران
@piaderonews
@piaderonews
سه شعر از
ابوالفضل حسینی
1
دست در تراكم كاش مي كشي
دير مي فهمي كه اشيا تنها اسباب تسلا بودند
چرا كه بودند
شانه به شانه ي هستن
زاويه به زاويه در اتاق
يك روز كلمه اي مي آمد كه برقصان مرا
روزي فوجي كلمه تا برقصانندم
تباه كردم جانبِ جهان هاي نازك كلمات را
وقتي عبوس خيره بي اعتنا
تظاهر كردم كه مساله
نبودنِ قلم يا كاغذ
يا نورِ اندك است
كجايند من هاي جهان هاي ساتن-نپوشيده ي شعر
پيچيده نبود
هيچ چيز در ساتن يا ملحفه پيچيده نبود
مثل اشيا كه عريان بودند براي تسلا
و ابرها كه بيرون در معاشقه
و نور كه از پشت پرده كافي بود
و كاغذ كه با گرده ي سپيدش به من مي نگريست
تباه شد عرياني اشيا
تباه شد كلمه
تباه شد من هايِ ممكن
2
بگو تا زمين به درخشش به چرخش درآيد
بگو كه كلمات از سايه بيرون خزند
و فوران كند چيزهاي ناديدني از درون
در جاده وقتي تاريك است وقتِ تنهايي،
در جاده وقتي مي راني خط بي معناست عقربه سربالاست
در جاده ي تند احتمال تصادف
بالاست
احتمال فكرهاي بالارونده
حالاست
به مقصد برسي و خانه تاريك باشد
كليد بچرخد دست به ديوار بسايد
كم نورترين چراغ
روشن شود براي اشيا
رختخواب سرد باشد اما
بكشاني تن را لاي لحاف
و هنوز مقصد در راه
دور مي شود از تو يا نزديك فرقي نيست
رسيده اي و مقصد نرسيده
كجاست خاب؟
3
فکر در فکر فرو رفته در هیات یک کلاغ
نشسته بر کنگره ی معنا
به قرمزهای شیرین فکر می کند فکر
به روشن های محیط
به زردها که بی پاییز می آیند
به چیزهای چیز
در رنگِ آگاهی رنگی نیست
که بلرزاند رویای مژه ها را
مردّد است فکر در استکان چای
و پیرش می کند انتظار
می رود به خواب و نمی رود
می پلکد در حوالی تصویر روز
یک شب طولانی است فکر
در دیرینه های معلق اشیا
مثل آهی آویزان
خوشا لمسِ سنگ های اندیشه ی یک دیوانه
و همین همین های لا به لا
که پیچش گلبرگ را به زمین یاد می دهد
http://s1.upzone.ir/95027/A.H.jpg
منبع :
http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=1649
بخش : شعر امروز ایران
@piaderonews
سه شعر از
ابوالفضل حسینی
1
دست در تراكم كاش مي كشي
دير مي فهمي كه اشيا تنها اسباب تسلا بودند
چرا كه بودند
شانه به شانه ي هستن
زاويه به زاويه در اتاق
يك روز كلمه اي مي آمد كه برقصان مرا
روزي فوجي كلمه تا برقصانندم
تباه كردم جانبِ جهان هاي نازك كلمات را
وقتي عبوس خيره بي اعتنا
تظاهر كردم كه مساله
نبودنِ قلم يا كاغذ
يا نورِ اندك است
كجايند من هاي جهان هاي ساتن-نپوشيده ي شعر
پيچيده نبود
هيچ چيز در ساتن يا ملحفه پيچيده نبود
مثل اشيا كه عريان بودند براي تسلا
و ابرها كه بيرون در معاشقه
و نور كه از پشت پرده كافي بود
و كاغذ كه با گرده ي سپيدش به من مي نگريست
تباه شد عرياني اشيا
تباه شد كلمه
تباه شد من هايِ ممكن
2
بگو تا زمين به درخشش به چرخش درآيد
بگو كه كلمات از سايه بيرون خزند
و فوران كند چيزهاي ناديدني از درون
در جاده وقتي تاريك است وقتِ تنهايي،
در جاده وقتي مي راني خط بي معناست عقربه سربالاست
در جاده ي تند احتمال تصادف
بالاست
احتمال فكرهاي بالارونده
حالاست
به مقصد برسي و خانه تاريك باشد
كليد بچرخد دست به ديوار بسايد
كم نورترين چراغ
روشن شود براي اشيا
رختخواب سرد باشد اما
بكشاني تن را لاي لحاف
و هنوز مقصد در راه
دور مي شود از تو يا نزديك فرقي نيست
رسيده اي و مقصد نرسيده
كجاست خاب؟
3
فکر در فکر فرو رفته در هیات یک کلاغ
نشسته بر کنگره ی معنا
به قرمزهای شیرین فکر می کند فکر
به روشن های محیط
به زردها که بی پاییز می آیند
به چیزهای چیز
در رنگِ آگاهی رنگی نیست
که بلرزاند رویای مژه ها را
مردّد است فکر در استکان چای
و پیرش می کند انتظار
می رود به خواب و نمی رود
می پلکد در حوالی تصویر روز
یک شب طولانی است فکر
در دیرینه های معلق اشیا
مثل آهی آویزان
خوشا لمسِ سنگ های اندیشه ی یک دیوانه
و همین همین های لا به لا
که پیچش گلبرگ را به زمین یاد می دهد
http://s1.upzone.ir/95027/A.H.jpg
منبع :
http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=1649
بخش : شعر امروز ایران
@piaderonews
@piaderonews
چهار شعر از
واهه آرمن :
1
ﺑﺮ ﻣﺰاﺭ ﭘﺪﺭ
ﻣﺜﻞ ﻛﻮﺩﻛﻲ ﺩﺭ ﺗﻪ ﻳﻚ ﭼﺎﻩ
ﺑﻪ ﮔﺮﻳﻪ اﻓﺘﺎﺩﻡ
ﺑﺮ ﻣﺰاﺭ ﻣﺎﺩﺭﻡ
ﻣﺜﻞ ﺩﻳﻮاﻧﻪاﻱ ﺑﺮ ﻟﺒﻪي ﭼﺎﻩ
ﺭﻳﺴﻪ ﻣﻲﺭﻓﺘﻢ
ﺁﻥﺭﻭﺯ
ﻣﺎﺩﺭﻡ
ﭘﻨﻬﺎﻥ اﺯ ﺩﻳﮕﺮاﻥ
ﻗﻠﻘﻠﻜﻢ ﻣﻲﺩاﺩ
2
ﺳﺮﺩم ﻛﻪ ﻣﻲﺷﻮﺩ
ﺑﻪ ﻋﻜﺴﻲ ﻧﮕﺎﻩ ﻣﻲﻛﻨﻢ
ﻛﻪ ﺑﺎ ﻛﻼﻫﻲ ﺑﺮ ﺳﺮ
ﻧﺸﺴﺘﻪاﻱ
و ﺩﺳﺖﻫﺎﻳﺖ ﺭا
با فنجانِ چای ﮔﺮﻡ ﻣﻲﻛﻨﻲ
ﮔﺮﻣﻢ ﻛﻪ ﻣﻲﺷﻮﺩ
ﺑﺎﺯ ﺑﻪ ﻫﻤﺎﻥ ﻋﻜﺲ ﻧﮕﺎﻩ ﻣﻲﻛﻨﻢ
ﻛﻪ ﺑﺎ ﻛﻼﻫﻲ ﺑﺮ ﺳﺮ
ﻧﺸﺴﺘﻪاﻱ
و ﺩﺳﺖﻫﺎﻳﺖ ﺭا
ﺑﺎ ﻓﻨﺠﺎﻥِ ﭼﺎﻱ ﮔﺮﻡ ﻣﻲﻛﻨﻲ
و ﺑﻪ ﺑﺮﻓﻲ ﻛﻪ ﻣﻲﺑﺎﺭﺩ
ﻟﺒﺨﻨﺪ ﻣﻲﺯﻧﻲ
3
ﻧﻤﻲﺩاﻧﻢ
ﺧﻮﺏ اﺳﺖ ﻳﺎ ﺑﺪ
ﻛﻪ ﻧﻤﻲﺩاﻧﻢ
ﺗﻔﻨﮓ ﺑﺮﻧﻮ
ﺑﺎ ﻛﻼﺷﻴﻨﻜﻒ ﭼﻪ ﻓﺮﻗﻲ ﺩاﺭﺩ
و ﻣﻲﺩاﻧﻢ
ﻛﻪ ﺭﺧﺶِ ﺭﺳﺘﻢ
ﺑﻮﺭاﺑﺮﺵ ﺑﻮﺩ و
ﺳﻴﻪ ﭼﺸﻢ و
ﭘﻴﻞﺗﻦ
4
ﺩﺭ ﻛﻮﺩﻛﻲ
ﺩﻟﻢ ﻣﻲﺧﻮاﺳﺖ ﻧﺎﺧﺪاﻳﻲ ﺑﺎﺷﻢ
ﻛﻪ ﺑﺎ ﻛﺸﺘﻲاﺵ
ﺩﺭﻳﺎﻱ ﻧﻮﺭ ﺭا
ﺑﻪ ﻫﻨﺪﻭﺳﺘﺎﻥ ﻣﻲﺑَﺮَﺩ
و ﺷﻌﺮﻱ اﺯ ﺗﺎﮔﻮﺭ
ﻫﺪﻳﻪ ﻣﻲﮔﻴﺮﺩ
http://s1.upzone.ir/95031/V.A.jpg
منبع :
http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=1650
بخش : شعر امروز ایران
@piaderonews
چهار شعر از
واهه آرمن :
1
ﺑﺮ ﻣﺰاﺭ ﭘﺪﺭ
ﻣﺜﻞ ﻛﻮﺩﻛﻲ ﺩﺭ ﺗﻪ ﻳﻚ ﭼﺎﻩ
ﺑﻪ ﮔﺮﻳﻪ اﻓﺘﺎﺩﻡ
ﺑﺮ ﻣﺰاﺭ ﻣﺎﺩﺭﻡ
ﻣﺜﻞ ﺩﻳﻮاﻧﻪاﻱ ﺑﺮ ﻟﺒﻪي ﭼﺎﻩ
ﺭﻳﺴﻪ ﻣﻲﺭﻓﺘﻢ
ﺁﻥﺭﻭﺯ
ﻣﺎﺩﺭﻡ
ﭘﻨﻬﺎﻥ اﺯ ﺩﻳﮕﺮاﻥ
ﻗﻠﻘﻠﻜﻢ ﻣﻲﺩاﺩ
2
ﺳﺮﺩم ﻛﻪ ﻣﻲﺷﻮﺩ
ﺑﻪ ﻋﻜﺴﻲ ﻧﮕﺎﻩ ﻣﻲﻛﻨﻢ
ﻛﻪ ﺑﺎ ﻛﻼﻫﻲ ﺑﺮ ﺳﺮ
ﻧﺸﺴﺘﻪاﻱ
و ﺩﺳﺖﻫﺎﻳﺖ ﺭا
با فنجانِ چای ﮔﺮﻡ ﻣﻲﻛﻨﻲ
ﮔﺮﻣﻢ ﻛﻪ ﻣﻲﺷﻮﺩ
ﺑﺎﺯ ﺑﻪ ﻫﻤﺎﻥ ﻋﻜﺲ ﻧﮕﺎﻩ ﻣﻲﻛﻨﻢ
ﻛﻪ ﺑﺎ ﻛﻼﻫﻲ ﺑﺮ ﺳﺮ
ﻧﺸﺴﺘﻪاﻱ
و ﺩﺳﺖﻫﺎﻳﺖ ﺭا
ﺑﺎ ﻓﻨﺠﺎﻥِ ﭼﺎﻱ ﮔﺮﻡ ﻣﻲﻛﻨﻲ
و ﺑﻪ ﺑﺮﻓﻲ ﻛﻪ ﻣﻲﺑﺎﺭﺩ
ﻟﺒﺨﻨﺪ ﻣﻲﺯﻧﻲ
3
ﻧﻤﻲﺩاﻧﻢ
ﺧﻮﺏ اﺳﺖ ﻳﺎ ﺑﺪ
ﻛﻪ ﻧﻤﻲﺩاﻧﻢ
ﺗﻔﻨﮓ ﺑﺮﻧﻮ
ﺑﺎ ﻛﻼﺷﻴﻨﻜﻒ ﭼﻪ ﻓﺮﻗﻲ ﺩاﺭﺩ
و ﻣﻲﺩاﻧﻢ
ﻛﻪ ﺭﺧﺶِ ﺭﺳﺘﻢ
ﺑﻮﺭاﺑﺮﺵ ﺑﻮﺩ و
ﺳﻴﻪ ﭼﺸﻢ و
ﭘﻴﻞﺗﻦ
4
ﺩﺭ ﻛﻮﺩﻛﻲ
ﺩﻟﻢ ﻣﻲﺧﻮاﺳﺖ ﻧﺎﺧﺪاﻳﻲ ﺑﺎﺷﻢ
ﻛﻪ ﺑﺎ ﻛﺸﺘﻲاﺵ
ﺩﺭﻳﺎﻱ ﻧﻮﺭ ﺭا
ﺑﻪ ﻫﻨﺪﻭﺳﺘﺎﻥ ﻣﻲﺑَﺮَﺩ
و ﺷﻌﺮﻱ اﺯ ﺗﺎﮔﻮﺭ
ﻫﺪﻳﻪ ﻣﻲﮔﻴﺮﺩ
http://s1.upzone.ir/95031/V.A.jpg
منبع :
http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=1650
بخش : شعر امروز ایران
@piaderonews
http://s1.upzone.ir/95044/piadero.jpg
مجله ادبی پیاده رو
سایت پیشرو در ادبیات معاصر ایران
لطفاً جهت عضویت در کانال روی لینک زیر کلیک بفرمایید :
@piaderonews
نحوه ارسال اثر :
بخش " شعر امروز ایران " زیر نظر محمد آشور
تلگرام
@mohammad_ashour
ایمیل
piadero.ashour@gmail.com
بخش "غزل معاصر ایران " زیر نظر مریم جعفری آذرمانی
azarmani.piadero@yahoo.com
بخش "داستان" زیر نظر احمد درخشان :
تلگرام
@Ahmad_derakhshan
ایمیل
ahmadderakhshan@yahoo.com
بخش "ادبیات جهان" زیر نظر غلامرضا صراف
reza_saraf54@yahoo.com
بخش "اندیشه و نقد" زیر نظر سید حمید شریف نیا
pegadis@yahoo.com
بخش "بررسی کتاب" زیر نظر امیر حسین بریمانی
amirhossein.barimani@yahoo.com
تلگرام
@amirhosseinbarimani
تماس با سردبیر : میثم ریاحی
@bankiman
meysamriahi@yahoo.com
آدرس سایت :
www.piadero.ir
@piaderonews
مجله ادبی پیاده رو
سایت پیشرو در ادبیات معاصر ایران
لطفاً جهت عضویت در کانال روی لینک زیر کلیک بفرمایید :
@piaderonews
نحوه ارسال اثر :
بخش " شعر امروز ایران " زیر نظر محمد آشور
تلگرام
@mohammad_ashour
ایمیل
piadero.ashour@gmail.com
بخش "غزل معاصر ایران " زیر نظر مریم جعفری آذرمانی
azarmani.piadero@yahoo.com
بخش "داستان" زیر نظر احمد درخشان :
تلگرام
@Ahmad_derakhshan
ایمیل
ahmadderakhshan@yahoo.com
بخش "ادبیات جهان" زیر نظر غلامرضا صراف
reza_saraf54@yahoo.com
بخش "اندیشه و نقد" زیر نظر سید حمید شریف نیا
pegadis@yahoo.com
بخش "بررسی کتاب" زیر نظر امیر حسین بریمانی
amirhossein.barimani@yahoo.com
تلگرام
@amirhosseinbarimani
تماس با سردبیر : میثم ریاحی
@bankiman
meysamriahi@yahoo.com
آدرس سایت :
www.piadero.ir
@piaderonews
@piaderonews
بیستمین جشنواره «گلاویژ» آغاز شد
بیستمین دوره جشنواره بینالمللی «گلاویژ» با حضور فعالان ادبی از ایران، ارمنستان، عراق، سوریه، ترکیه و اقلیم کردستان در شهر سلیمانیه در اقلیم کردستان عراق آغاز شد.
به گزارش ایسنا به نقل از روابط عمومی این برنامه، مراسم افتتاحیه این جشنواره با حضور تعدادی از شخصیتهای فرهنگی و سیاسی کُرد همراه بود. همچنین از اهل قلم ایرانی، فرزان سجودی استاد دانشگاه و زبانشناس، مشیت علایی منتقد ادبی، اصغر نوری مترجم، سارا سالار داستاننویس، قاسم کشکولی داستاننویس، بیتا ملکوتی داستاننویس و سابیر هاکا شاعر در این جشنواره حضور دارند.
قرار است نشستی با عنوان «شعر و ادبیات فارسی» با حضور چهرههای ایرانی در جشنواره گلاویژ برگزار شود که مریوان حلبچهای مترجم کُرد اقلیم کردستان مدیریت آن را برعهده خواهد داشت.
بیستمین دوره جشنواره بینالمللی «گلاویژ» در بخشهای رقابتی و غیرقابتی، برپایی نمایشگاه نقاشی هنرمندان کُرد و ارمنستانی، و نمایشگاه کتاب و مجلات مختلف ادبی در روزهای ۲۰ تا ۲۳ نوامبر ۲۰۱۶ در سالن توار در شهر سلیمانیه در اقلیم کردستان برگزار میشود و در روز اختتامییه نیز برندگان بخشهای مختلف رقابتی داستان، شعر و تحقیق معرفی میشوند. جایزه «حسین عارف» رماننویس کُرد نیز به یک رماننویس کُرد اهدا خواهد شد.
http://cdn.isna.ir/d/2016/11/22/3/57389872.jpg
بخش : بازتاب
@piaderonews
بیستمین جشنواره «گلاویژ» آغاز شد
بیستمین دوره جشنواره بینالمللی «گلاویژ» با حضور فعالان ادبی از ایران، ارمنستان، عراق، سوریه، ترکیه و اقلیم کردستان در شهر سلیمانیه در اقلیم کردستان عراق آغاز شد.
به گزارش ایسنا به نقل از روابط عمومی این برنامه، مراسم افتتاحیه این جشنواره با حضور تعدادی از شخصیتهای فرهنگی و سیاسی کُرد همراه بود. همچنین از اهل قلم ایرانی، فرزان سجودی استاد دانشگاه و زبانشناس، مشیت علایی منتقد ادبی، اصغر نوری مترجم، سارا سالار داستاننویس، قاسم کشکولی داستاننویس، بیتا ملکوتی داستاننویس و سابیر هاکا شاعر در این جشنواره حضور دارند.
قرار است نشستی با عنوان «شعر و ادبیات فارسی» با حضور چهرههای ایرانی در جشنواره گلاویژ برگزار شود که مریوان حلبچهای مترجم کُرد اقلیم کردستان مدیریت آن را برعهده خواهد داشت.
بیستمین دوره جشنواره بینالمللی «گلاویژ» در بخشهای رقابتی و غیرقابتی، برپایی نمایشگاه نقاشی هنرمندان کُرد و ارمنستانی، و نمایشگاه کتاب و مجلات مختلف ادبی در روزهای ۲۰ تا ۲۳ نوامبر ۲۰۱۶ در سالن توار در شهر سلیمانیه در اقلیم کردستان برگزار میشود و در روز اختتامییه نیز برندگان بخشهای مختلف رقابتی داستان، شعر و تحقیق معرفی میشوند. جایزه «حسین عارف» رماننویس کُرد نیز به یک رماننویس کُرد اهدا خواهد شد.
http://cdn.isna.ir/d/2016/11/22/3/57389872.jpg
بخش : بازتاب
@piaderonews
Forwarded from اتچ بات
@piaderonews
شعر ، صدا و تصویر احمدرضا احمدی
در آینه گویم :
بهار آمد
تقدیم به مسعود کیمیایی
.........
مجله ادبی پیاده رو
سایت پیشرو در ادبیات معاصر ایران
آدرس کانال در تلگرام :
@piaderonews
آدرس سایت
www.piadero.ir
شعر ، صدا و تصویر احمدرضا احمدی
در آینه گویم :
بهار آمد
تقدیم به مسعود کیمیایی
.........
مجله ادبی پیاده رو
سایت پیشرو در ادبیات معاصر ایران
آدرس کانال در تلگرام :
@piaderonews
آدرس سایت
www.piadero.ir
Forwarded from اتچ بات
@piaderonews
شعر ، صدا و تصویر حافظ موسوی
منبع : مجله گوهران
.........
مجله ادبی پیاده رو
سایت پیشرو در ادبیات معاصر ایران
آدرس کانال در تلگرام :
@piaderonews
آدرس سایت
www.piadero.ir
شعر ، صدا و تصویر حافظ موسوی
منبع : مجله گوهران
.........
مجله ادبی پیاده رو
سایت پیشرو در ادبیات معاصر ایران
آدرس کانال در تلگرام :
@piaderonews
آدرس سایت
www.piadero.ir
Telegram
attach 📎
Forwarded from اتچ بات
@piaderonews
بخشی از سخنرانی غلامحسین ساعدی
در شب چهارم برنامه شب های گوته
با موضوع "شبه وبا یا شبه هنرمند"
سال 1356 - باغ سفارت آلمان
.........
مجله ادبی پیاده رو
سایت پیشرو در ادبیات معاصر ایران
آدرس کانال در تلگرام :
@piaderonews
آدرس سایت
www.piadero.ir
بخشی از سخنرانی غلامحسین ساعدی
در شب چهارم برنامه شب های گوته
با موضوع "شبه وبا یا شبه هنرمند"
سال 1356 - باغ سفارت آلمان
.........
مجله ادبی پیاده رو
سایت پیشرو در ادبیات معاصر ایران
آدرس کانال در تلگرام :
@piaderonews
آدرس سایت
www.piadero.ir
Telegram
attach 📎