مقدمه:
در معرفی این روزها وقتی که برای اولینبار خود را دیدم چتر نجاتی در آینه مرا از آسمان پایین میآورد، تا در فرودی عالی، از من انسانی دیگر بسازد. انسانی با بالهای موفق که عجایب را مخاطب خود میگیرد و خود را غنیمت خود میشمارد. بعدها اسم آن حادثه را «اتکای به نفس» نهاده و برای اولینبار از آن ظرفیتهای خود را با شعر امتحان نمودم. در شعر احتیاج به دو انسان داشتم. انسانی که بتواند از طرف من مشکلات خود را مطرح... و انسانی که بتواند در درون من حل این مشکلات را به عهده بگیرد. اولی را «شاعر» و دومی را «کلمه» نام نهادم.
**
وقتی که باد موذن بر برجها
اذان میگفت
تنهایی زمین
با برگهای زرد و عبوس
از چشم غم گرفتهٔ
پاییز میچکید.
اشکی رها میشود
تمام خاک جهان بوی غم گرفت.
پرواز میکنم
پرواز میکنم
با بازوانِ آبی و پرهای آسمان
هر کتف من
دری ست که سالها صیقل خورشید خورده است.
#علی_مومنی
#بیرون_تر_از_نگاه ۱۳۷۶
#شعر_حجم #شعر_موج_ناب #شعر_دیگر #شعر_موج_نو #شعر_دهه_چهل_پنجاه
▪️به #انتخاب سید حمید شریف نیا
🆔 @piaderonews 👈
در معرفی این روزها وقتی که برای اولینبار خود را دیدم چتر نجاتی در آینه مرا از آسمان پایین میآورد، تا در فرودی عالی، از من انسانی دیگر بسازد. انسانی با بالهای موفق که عجایب را مخاطب خود میگیرد و خود را غنیمت خود میشمارد. بعدها اسم آن حادثه را «اتکای به نفس» نهاده و برای اولینبار از آن ظرفیتهای خود را با شعر امتحان نمودم. در شعر احتیاج به دو انسان داشتم. انسانی که بتواند از طرف من مشکلات خود را مطرح... و انسانی که بتواند در درون من حل این مشکلات را به عهده بگیرد. اولی را «شاعر» و دومی را «کلمه» نام نهادم.
**
وقتی که باد موذن بر برجها
اذان میگفت
تنهایی زمین
با برگهای زرد و عبوس
از چشم غم گرفتهٔ
پاییز میچکید.
اشکی رها میشود
تمام خاک جهان بوی غم گرفت.
پرواز میکنم
پرواز میکنم
با بازوانِ آبی و پرهای آسمان
هر کتف من
دری ست که سالها صیقل خورشید خورده است.
#علی_مومنی
#بیرون_تر_از_نگاه ۱۳۷۶
#شعر_حجم #شعر_موج_ناب #شعر_دیگر #شعر_موج_نو #شعر_دهه_چهل_پنجاه
▪️به #انتخاب سید حمید شریف نیا
🆔 @piaderonews 👈
من از رطوبت سبز نگاه او دیدم
که در نهایت چشمش کبوتر دل من،
قلمروی ز برهنه ترین هواها داشت
و اشتیاق تبآلود بامهای بلند،
در آفتاب ز پرواز دور او میسوخت
ز روی پنجرهٔ من،
خیال او پر زد.
و شب ادامه گرفت
و من ادامه گرفتم.
#یدالله_رویایی
#از_دوستت_دارم ۱۳۴۷
#موج_نو #شعر_دیگر #شعر_حجم #شعر_موج_ناب #شعر_دهه_چهل_پنجاه
▪️به #انتخاب سید حمید شریف نیا
🆔 @piaderonews 👈
که در نهایت چشمش کبوتر دل من،
قلمروی ز برهنه ترین هواها داشت
و اشتیاق تبآلود بامهای بلند،
در آفتاب ز پرواز دور او میسوخت
ز روی پنجرهٔ من،
خیال او پر زد.
و شب ادامه گرفت
و من ادامه گرفتم.
#یدالله_رویایی
#از_دوستت_دارم ۱۳۴۷
#موج_نو #شعر_دیگر #شعر_حجم #شعر_موج_ناب #شعر_دهه_چهل_پنجاه
▪️به #انتخاب سید حمید شریف نیا
🆔 @piaderonews 👈
بر گیسوان بلند شب
دیدم که عارف بزرگی بود
برفی که منتشر میشد
آنجا
سقوط
عروجی
دوباره
بود
ای برفهای نهان در آب
آیا کدام دست سوخته از آفتاب عطش
صدها هزار سال پس از این
عرفان خیس شما را خواهد دید؟
#هوشنگ_صهبا
#انسان_شیشه_ای ۱۳۴۹
#موج_نو #شعر_دیگر #شعر_حجم #شعر_موج_ناب #شعر_دهه_چهل_پنجاه
▪️به #انتخاب سید حمید شریف نیا
🆔 @piaderonews 👈
دیدم که عارف بزرگی بود
برفی که منتشر میشد
آنجا
سقوط
عروجی
دوباره
بود
ای برفهای نهان در آب
آیا کدام دست سوخته از آفتاب عطش
صدها هزار سال پس از این
عرفان خیس شما را خواهد دید؟
#هوشنگ_صهبا
#انسان_شیشه_ای ۱۳۴۹
#موج_نو #شعر_دیگر #شعر_حجم #شعر_موج_ناب #شعر_دهه_چهل_پنجاه
▪️به #انتخاب سید حمید شریف نیا
🆔 @piaderonews 👈
همیشه همینطور است
میروی گُلی بچینی
اما
بنفشه عادت زمین نیست
#حبیب_نجفی
منبع: سطرهایی از یکی از شعرهایش بود که اولین بار سال 1380، برایم در گورستان خواند. خدایش رحمت کند
#موج_نو #شعر_دیگر #شعر_حجم #شعر_موج_ناب #شعر_دهه_چهل_پنجاه
**
گفته بودی جفا نمیدانی
هیچ غیر از وفا نمیدانی
چون شنیدم شنا نمیدانی
من تورا غرقِ بوسه خواهم کرد
#سعید_نبوی_بهشهری
اولین بار علی مسعود هزارجریبی، سال 1379 برایم خواند. بعد در مجله فردوسی سال ۱۳۴۶ خواندمش
#شعر_دهه_چهل_پنجاه
▪️به #انتخاب سید حمید شریف نیا
🆔 @piaderonews 👈
میروی گُلی بچینی
اما
بنفشه عادت زمین نیست
#حبیب_نجفی
منبع: سطرهایی از یکی از شعرهایش بود که اولین بار سال 1380، برایم در گورستان خواند. خدایش رحمت کند
#موج_نو #شعر_دیگر #شعر_حجم #شعر_موج_ناب #شعر_دهه_چهل_پنجاه
**
گفته بودی جفا نمیدانی
هیچ غیر از وفا نمیدانی
چون شنیدم شنا نمیدانی
من تورا غرقِ بوسه خواهم کرد
#سعید_نبوی_بهشهری
اولین بار علی مسعود هزارجریبی، سال 1379 برایم خواند. بعد در مجله فردوسی سال ۱۳۴۶ خواندمش
#شعر_دهه_چهل_پنجاه
▪️به #انتخاب سید حمید شریف نیا
🆔 @piaderonews 👈
ای همزاد من
که
نفس هایت
در
حیطه ی جغرافیای ذهنم
آیتی است از بوی جنگلهای کرانهها
بیا
تا با هم،
سوگوار باشیم
برای دستهای من
که اینک از زندگانی تهی مانده
و قلب برادرت
که مدخل تمام سرخرگهایش سنگی
شدهاند
#سیمین_حق_پرست
#مجله_فردوسی شماره ۹۲۹، ۱۳۴۸
#موج_نو #شعر_دیگر #شعر_حجم #شعر_موج_ناب #شعر_دهه_چهل_پنجاه
▪️به #انتخاب سید حمید شریف نیا
🆔 @piaderonews 👈
که
نفس هایت
در
حیطه ی جغرافیای ذهنم
آیتی است از بوی جنگلهای کرانهها
بیا
تا با هم،
سوگوار باشیم
برای دستهای من
که اینک از زندگانی تهی مانده
و قلب برادرت
که مدخل تمام سرخرگهایش سنگی
شدهاند
#سیمین_حق_پرست
#مجله_فردوسی شماره ۹۲۹، ۱۳۴۸
#موج_نو #شعر_دیگر #شعر_حجم #شعر_موج_ناب #شعر_دهه_چهل_پنجاه
▪️به #انتخاب سید حمید شریف نیا
🆔 @piaderonews 👈
ای گلهای مصنوعی
آیا کدام یک از شما...
در بامداد
اشک مرا
در زیر گلبرگهایتان پناه میدهید؟
آیا کدام یک از شما...
در شامگاه
مرا نوید میدهد؟
ای واحههایِ فراموش
از آب،
آب تلخ مانده در اعماقتان
آیا کدام یک
مرا مست میکنید
آیا کدام دست
کدام قلب
اینگونه، زشت ساخته شمارا؟
آیا کدامیک
این سرزمین را سیراب میکنید؟
آی، ای گلهای مصنوعی
ای واحههای فراموشی!
#مجید_نفیسی ۱۳۴۴/۱/۱۸ (مجید نفیسی سیزده سال دارد. کلاس اول دبیرستان. یکسال میشود شعر مینویسد...)
#جنگ_اصفهان ۱۳۴۴
#موج_نو #شعر_دیگر #شعر_حجم #شعر_موج_ناب #شعر_دهه_چهل_پنجاه
▪️به #انتخاب سید حمید شریف نیا
🆔 @piaderonews 👈
آیا کدام یک از شما...
در بامداد
اشک مرا
در زیر گلبرگهایتان پناه میدهید؟
آیا کدام یک از شما...
در شامگاه
مرا نوید میدهد؟
ای واحههایِ فراموش
از آب،
آب تلخ مانده در اعماقتان
آیا کدام یک
مرا مست میکنید
آیا کدام دست
کدام قلب
اینگونه، زشت ساخته شمارا؟
آیا کدامیک
این سرزمین را سیراب میکنید؟
آی، ای گلهای مصنوعی
ای واحههای فراموشی!
#مجید_نفیسی ۱۳۴۴/۱/۱۸ (مجید نفیسی سیزده سال دارد. کلاس اول دبیرستان. یکسال میشود شعر مینویسد...)
#جنگ_اصفهان ۱۳۴۴
#موج_نو #شعر_دیگر #شعر_حجم #شعر_موج_ناب #شعر_دهه_چهل_پنجاه
▪️به #انتخاب سید حمید شریف نیا
🆔 @piaderonews 👈
تو بمان
که شعرها را
روزی به حاشیهی قلبها خواهند نوشت
که شعرها را
روزی از حاشیه قلبها
خواهند کند
و به قلبها خواهند آویخت
که روزی
وقتیکه باران ببارد
تو در باران خواهی ایستاد
و برهنگی ات را
به نوازشی خواهی سپرد
که پوست تنت را
دیگر با ناخن
نمی خراشد.
#شاهرخ_صفایی
#فصل_بد ۱۳۴۶
#موج_نو #شعر_دیگر #شعر_حجم #شعر_موج_ناب #شعر_دهه_چهل_پنجاه
▪️به #انتخاب سید حمید شریف نیا
🆔 @piaderonews 👈
که شعرها را
روزی به حاشیهی قلبها خواهند نوشت
که شعرها را
روزی از حاشیه قلبها
خواهند کند
و به قلبها خواهند آویخت
که روزی
وقتیکه باران ببارد
تو در باران خواهی ایستاد
و برهنگی ات را
به نوازشی خواهی سپرد
که پوست تنت را
دیگر با ناخن
نمی خراشد.
#شاهرخ_صفایی
#فصل_بد ۱۳۴۶
#موج_نو #شعر_دیگر #شعر_حجم #شعر_موج_ناب #شعر_دهه_چهل_پنجاه
▪️به #انتخاب سید حمید شریف نیا
🆔 @piaderonews 👈
گیسوی شهرزادهٔ کدام قصهای؟
اینگونه که شلاله میگذری و
ناز میکُنی؟
رویای آبی کدامی
اینگونه، که دستان آسمان را میگشایی و
باران را،
باز میکنی؟
خود را به چشم عاشق خود واگو!
کدام کلامی به پیشگاه شعر؟
کدام شعوری به دامنم؟
با تو،
چگونه بگویم؟
به مگو که مگو!
#محمد_سینا
#مشق_های_من_در_شعر ۱۳۶۸
چاپ شده در استکهلم_سوئد
#موج_نو #شعر_دیگر #شعر_حجم #شعر_موج_ناب #شعر_دهه_چهل_پنجاه
▪️به #انتخاب سید حمید شریف نیا
🆔 @piaderonews 👈
اینگونه که شلاله میگذری و
ناز میکُنی؟
رویای آبی کدامی
اینگونه، که دستان آسمان را میگشایی و
باران را،
باز میکنی؟
خود را به چشم عاشق خود واگو!
کدام کلامی به پیشگاه شعر؟
کدام شعوری به دامنم؟
با تو،
چگونه بگویم؟
به مگو که مگو!
#محمد_سینا
#مشق_های_من_در_شعر ۱۳۶۸
چاپ شده در استکهلم_سوئد
#موج_نو #شعر_دیگر #شعر_حجم #شعر_موج_ناب #شعر_دهه_چهل_پنجاه
▪️به #انتخاب سید حمید شریف نیا
🆔 @piaderonews 👈
بگذار به تماشا بنشینم به تماشا...
نه کلامیّ و نه اشکی
نه خنده یی.
بگذار تنها میان دو سنگ بنشینم و
آنک!
ردهی باکرگان زرد
در کفی نطفههای باریک و
در کفی دانههای زمرد.
میان دو سنگ
میپذیرم
میپذیرم بنشینم و لال شوم.
با دستها و با چشمهای گلبرگی
پرواز رها میشود از مچها
پرواز سبک
که شانه یی مذاب میخواهد.
به کلامی که مرا خواندهاند
و مرا کبود کرده اند
ضرب نفسهای شب را
تکرار میکنم
شبِ شکسته
از بیگناهی
که دایرهوار میپیچد
با تبسمی طولانی...
پرواز سبک
از حلقه های فتح میگذرد
و لرزش ساقه زنبق
به شمار نفسهای شب میرسد.
#محمود_شجاعی
#از_آبی_نفسهای_کوتاه ۱۳۵۹
#موج_نو #شعر_دیگر #شعر_حجم #شعر_موج_ناب #شعر_دهه_چهل_پنجاه
▪️به #انتخاب سید حمید شریف نیا
🆔 @piaderonews 👈
نه کلامیّ و نه اشکی
نه خنده یی.
بگذار تنها میان دو سنگ بنشینم و
آنک!
ردهی باکرگان زرد
در کفی نطفههای باریک و
در کفی دانههای زمرد.
میان دو سنگ
میپذیرم
میپذیرم بنشینم و لال شوم.
با دستها و با چشمهای گلبرگی
پرواز رها میشود از مچها
پرواز سبک
که شانه یی مذاب میخواهد.
به کلامی که مرا خواندهاند
و مرا کبود کرده اند
ضرب نفسهای شب را
تکرار میکنم
شبِ شکسته
از بیگناهی
که دایرهوار میپیچد
با تبسمی طولانی...
پرواز سبک
از حلقه های فتح میگذرد
و لرزش ساقه زنبق
به شمار نفسهای شب میرسد.
#محمود_شجاعی
#از_آبی_نفسهای_کوتاه ۱۳۵۹
#موج_نو #شعر_دیگر #شعر_حجم #شعر_موج_ناب #شعر_دهه_چهل_پنجاه
▪️به #انتخاب سید حمید شریف نیا
🆔 @piaderonews 👈