✍️ مجله ادبی پیاده رو
1.26K subscribers
1.1K photos
45 videos
8 files
1.68K links
سردبیر
@bankiman
شعر آزاد
@mohammad_ashour
شعر کلاسیک
@Shahrammirzaii
داستان
@Ahmad_derakhshan
نقد و اندیشه
@Sharifnia1981
ادبیات جهان
@Azitaghahreman
ادبیات ترکیه آذربایجان
@Alirezashabani33
ادبیات فرانسه

ادبیات عرب
@Atash58
کردستان
@BABAKSAHRA
Download Telegram
🆔 @piaderonews👈ڪلیڪ

▪️مرسدس
🔸هلن وودز با نام مستعار آنا کاوان
🔹ترجمه ی #جلیل_جلالی

بنا به دلایلی، در محل زندگی‌ام تاکسی کم پیدا می‌شود. در شبی بارانی مثل امشب آن هم دیر وقت، تعداد انگشت شماری که دوربرمان هستند بی‌شک مشغولند، تازه اگر راننده‌هایشان به گرمای خانه پناه نبرده باشند. بنابراین، نگران این بودم که نتوانم برای ام تاکسی گیر بیارم، زیرا که از عصر با یک بیمار قرار ملاقات گذاشته بود و قرار بود سر راه خود به او سر بزند. شارژ به نظر می‌رسید؛ زیرا در مورد مرسیدس بزرگ و شگفت‌انگیزی صحبت می‌کرد که قرار بود به محض اینکه مقداری پول دستش بیاد، آن را بخرد، و همچنین اوقات خوشی که قرار بود کنار هم با مرسیدس تجربه کنیم---این از بازی نیمه جدی ما که سالهاست سر خود را با آن سرگرم کرده‌ایم. ساعت فرا رسید و او ناگهان از جای خود پرید و گفت باید بی‌درنگ برود، تو گویی اگر تا یک نیم ساعت دیگر آنجا نباشد، بیمار زنده نمی‌ماند.
‌در این لحظه صدای زنگ تلفن به گوش رسید، زنش بود؛ کلافه و نگران چونکه بیمار به او زنگ زده و گفته که ام پیش او نیامده است، و او حدس زده بود ام پیش من است. به من گفته بود که نگذارم پیش من بماند چونکه بعد از بیماریی‌اش خیلی زود خسته می‌شد و حتما نباید تا دیر وقت بیرون بماند ...

http://uupload.ir/files/u3mu_1.jpg

🔴لطفاً ادامه ی متن را در سایت بخوانید :

http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2681#_ftn1

🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆

▪️بخش : #ادبیات_جهان
زیر نظر آزیتا قهرمان

🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw

🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈