✍️ مجله ادبی پیاده رو
1.27K subscribers
1.08K photos
45 videos
8 files
1.67K links
سردبیر
@bankiman
شعر آزاد
@mohammad_ashour
شعر کلاسیک
@Shahrammirzaii
داستان
@Ahmad_derakhshan
نقد و اندیشه
@Sharifnia1981
ادبیات جهان
@Azitaghahreman
ادبیات ترکیه آذربایجان
@Alirezashabani33
ادبیات فرانسه

ادبیات عرب
@Atash58
کردستان
@BABAKSAHRA
Download Telegram
@piaderonews 👈 ڪلیڪ

🔹شعری از #مهدی_قلایی


اوایل می گفتی
به هر رنگی علاقه مندی بگو
تا بزنم به موهام
می گفتم مشکی... می زدی
اوایل چنین بود که عاشق ات بودم
می گفتم "کبود"ی های اطراف جاده ی خرم آباد به کوهدشت ‌...می زدی
یک بار برای امتحان گفتم
فردا دوازدهم آذر است و من عاشق کبودی های زیر گردن ...سیزدهم نشده زدی

آذر !
چه مُرکب کبودی در قلم توست
که تاریخِ سنگ قبر ها را به طعنه
می نویسی
آذر!شاعران شبیه هم به دنیا می آیند
اما شبیه هم نمی روند
یکی از " تو "می رود
یکی لبش را می دوزد به هم
و یکی گلوش را آنق...در فشار می دهند
تا پرنده ای از دهان اش می پرد بیرون

می شود در این سرما
تو را با آن دو چشم سبزِ ترس خورده نپوشید ؟
می شود پاهای جوان ات را در فارسی باز نکرد ؟
دیر آمده ای و درختان نام ها را از سنگ ها پوشانده اند

چقدر آدم ها را دوست دارم
وقتی تو را دوست دارم
چقدر کلمات را دوست دارم
وقتی تو را دوست دارم
چقدر موسیقی را
وقتی تو را دوست دارم
حتا محمد علیزاده هم
می تواند چندی مرا به سماع درآورد وقتی تو را دوست دارم
و سی و دو حرف فارسی و ردیف دندان های جلو زیادی اند جز این حروف "دوستت دارم " وقتی تو را دوست دارم

تو! کنایه ای به دیگران
تو !شبی که به هزار و یک شب خواهم افزود
تا در آن بی گفت و گو به تو برسم
رسم عاشقان چنین است
بی گفت و گو به هم می رسند


خدای من شاهد است
تو آغوش ات وطن ام بود
زبان ات
زبان مادری ام بود
تو آغوش ات را گرفتند
من زبان مادری ام را
و خنده های بریده بریده بریده ات
خط سبقت بود که گرفتم از همه
تا دل ام را بی سرقفلی به تو واگذار‌ کنم
مشکل اما دل من بود که چون دل تو شعبه ای دیگر نداشت
بگذار قبل از بوسه ای که بین ما رد و بدل می شود
قبل از کتابی که به تو امانت می دهم
و زیر جاهای مهم اش را خط می کشم
روی بعضی ها را فسفری خط بکشیم
بعضی ها را باید از صدر اسلام تا کنون دوست داشت
زن های بالای سی سال را باید از زن های زیر سی سال جدا کرد
بوسه های بالای یک دقیقه را باید از بوسه های زیر یک دقیقه جدا کرد
حساب تو از افراد کما فی سابق جدا ست
تو علی رغم سن کم ات مثل زن های بالای سی سال می بوسی
مثل زن های بالای سی سال نگران آدم می شوی
زنگ می زنی :
"مهدی! امروز دوازدهمه نگران ام
فقط یه کلمه بگو رسیدی خونه یا نه ؟"


http://s8.picofile.com/file/8281550268/M_GH.jpg


☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران

http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=1744

◾️بخش : #شعر_امروز_ایران
زیر نظر محمد آشور

🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://telegram.me/joinchat/BNRUYzu3hryL-0Np9O6uGA
🆔 @piaderonews 👈 ڪلیڪ

🔹شعری از #مهدی_قلایی

دیر آمدی و از دهان افتادم
رسمی حرف می زدی
و سرِ زانوهای ام پاره می شد
اوایل ضربان قلب ام که از پروانه بالا می رفت
به پهلو می خوابیدم
دست به کمر
خودم را به نفس های عمیق می بستم
میگفتم : مال من نیست
کنار می زدم و خاموش

می گفتم
و شهید می آوردند
می گفتم
و تاریکی می آوردند
می گفتم و تو آبستن می شدی
تلویزیون را بستم
جمعه را بستم
صدایِ سیما را بستم
فرمانِ دستم به جاده هایی کشید که شانه ی خاکیِ شان افتاده بود
دیگر تنها چیزی که به سگ ها حقیقت را می گفت دویدن بود
صدا
به صدا نمی رسید
کلیه ها
رو به شیشه ها ی اتاق ات
سنگ برداشته بودند
و آزمایشگاه را o منفی برداشته بود
در عکس رادیولوژی
خاطره ی مشترکی دیده نمی شود
دکتر به نور گرفت و گفت:
کلمات ام دیگر حاوی تو نیستند
به چه درد می خورد دهانی که حاوی تو نیست
به چه درد می خورد آدمی که حاوی تو نیست
وقتی نمی توان دو بهار صبر کرد
بهار را عوض می کنم
صبر را بهتر می کنم
تا چیزهای تازه ای از تو رو شود
خبرها را به دقت دنبال می کنم
و قبول دارم
نمی شود کسی را دوست داشت و به سرامیک های اتاق اش حسادت نکرد
من
تو را کم دارم
و دیگران نمی دانند با زیادت چه کنند
به دل حق انحصاری دلتنگی می دهم
حق حسادت به دست هایی که
نمی دانند با دلتنگی هات چه کنند
برای دلتنگی های تو باید شعر نوشت
و مرد ی که تو مبارک اش کنی
باید از موهات سر صحبت را باز کند
بد نیست
منبعد به قلعه هایی فکر کنیم
که دروازه ندارند
و آدمهایی
که آنقدر از هم دور می شوند
تا به آغوش تازه ای
نزدیک
شوند.

http://uupload.ir/files/y0vf_m.gh.jpg

☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران

http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=1996

🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆

◾️بخش : #شعر_امروز_ایران
زیر نظر محمد آشور

🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw

🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews 👈 ڪلیڪ

🔹 دو شعر از #مهدی_قلایی

🔸شعر اول :

لهجه‌ات را
وقتی فارسیِ غلیظ می‌گویی که پنهان‌اش کنی
لهجه‌‌ات را!
وقتی در «قاف»ِ عاشقتم
دستت رو می‌شود که لری!
لهجه‌ات را دوست دارم
ما "قاف" را خوب تلفظ نمی‌کنیم
و برای همین می‌گویم
من و تو به جایی نمی‌رسیم

شنیده‌ام کسی که صدای‌اش را نازک می‌کند عاشق است
صدای‌ات را وقتی نازک می‌کنی
دوست دارم
و من از صدای تو فهمیدم
مدتی است تووی درد سر افتاده‌ای
و یک دوره صداقت
برای‌ات ضروری‌ست

حتی عاشق دماغ‌ات
که هر صبح تا یک بعدازظهر کیپ است
همه‌ی این‌ها روی هم
به اضافه‌ی محمد برادرت
به اضافه‌ی چند کیلو اضافه وزن
و پسری که دوران دبیرستان عاشق‌اش بوده‌ای
حتی به اضافه‌ی
علاقه‌ای که این‌روزها کلافه‌ات کرده
و چهار سال دیگر خبری از آن نیست.

آن‌وقت
هر شعر تازه‌ی مرا بخوانی
و ردی از معشوقه‌ای که تو نیستی پیدا شود
بغض و کمی گریه می‌کنی
اما دیگر نه خبری از دولت اعتدال است
و نه : "تو را دوست دارم
با دلتنگی و کلافه ‌شدن‌ات در جمعه‌ها
و حتی بی‌توجهی‌ات به حساسیت‌های من
که بارها گفته‌ام بلند بلند نخند
که بارها گفته‌ام سکوت
وقتی علف تا نیازمندی‌های آدمی تلخ است نکن
با این‌همه
نمی‌خواهم به‌خاطر من عوض شوی
من عاشق همین آدمم که اشتباه می‌کند
و گاهی سرِ حرفی که سؤتفاهم پیش می‌آورَد
برای‌اش غریبه‌ای هفتاد چینی می‌شوم
من عاشق همین آدمم که قهر می‌کند
می‌رود
پشت سرش را نگاه نمی‌کند
و اجازه می‌دهد ما هم به زندگی‌مان برسیم.

🔸شعر دوم :

کاش! مرا خراب خودت نمی‌کردی
کاش مرا
گذاشته بودی برای بالای سی‌وسه سالگی‌ات
برای روزهایی که یک زن کاملی
و می‌فهمی وجود یک شاعر که برای زیبایی‌ات شعر می‌گوید
از نان شب واجب‌تر است
کاش مرا گذاشته بودی
برای دردهای ماهانه‌ات
وقتی باید پاچه‌ی کسی را بگیری
وقتی با اتوبوس‌های تعاونی ۴
برمی‌گردی
و تا صبح به این فکر می‌کنی
که چرا در هیج برگشتی
توقف نیست
وقتی از بیمارستان امام خمینی می‌گذری
وقتی از کنار آخرین میدان عبور می‌کنی
ساعت مچی‌ات را باز کن
دستت را بگذار زیر سرت
و به پاییزهای پیش رو فکر کن
به غروب‌های چهارشنبه
به قرارهایی که دیگر نداریم.

http://www.uupload.ir/files/jigc_m.gh.jpg

☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران

http://www.piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2371

🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆

◾️بخش : #شعر_امروز_ایران
زیر نظر محمد آشور

🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw

🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews 👈 ڪلیڪ

🔹شعری از #مهدی_قلایی

درون قلب تو باید
دست‌ها را ها کرد و به هم مالید
درون قلب تو نباید خوابید
باید گل‌کوچک بازی کرد و به سلامتی دست خدا نوشید
درون قلب تو باید با خط درشت نوشت: "خوب شد تو را دیدم تا خیلی‌ها را نادیده بگیرم"
درون قلب تو باید پیغام گذاشت: " هرچه سریع‌تر با من تماس بگیر"
درون قلب تو باید تنها بود
تنها آواز خواند
تنها اصلاح کرد
پا روی پا انداخت
و با خیال راحت آخرین قیمت‌های طلا، نفت
و فروش گیشه‌ها را سرچ کرد
درون قلب تو فقط باید به بیرون قلب تو فکر کرد
خانه‌ای رویایی خرید
و به دیوار خانه عکس‌های جیم جارموش، فروغ و براتیگان را چسباند
به مهرداد ابراهیمی هم سفارش داد
با جیرجیر نستعلیق روی کاغذ خوش‌نویسی بنویسد:
"حالا
نزدیک‌تر بیا و، کلید در باغ را
از من بگیر
نشانی آن باغ را
روی کلید
برای تو در این‌جا نوشته‌ام"

http://uupload.ir/files/y0vf_m.gh.jpg

☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران

http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2613

🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆

◾️بخش : #شعر_امروز_ایران
زیر نظر محمد آشور

🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw

🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈