🆔 @piaderonews 👈 ڪلیڪ
🔹 شعری از #حسین_تقلیلی
سالها مي گريختم ازجنگ
ازنبردي که تن به تن بوده
به تو ازپشت ميکند شليک
آنکه مهرش کمرشکن بوده
خواستم تا سفير صلح شوم
با کبوتر لباس پوشيدم
از صفير گلوله دانستم
اينکه پوشيده ام کفن بوده...
آب و دان مرا عوض کرده
جاي خواب مرا عوض کرده
شکل ماه مرا عوض کرده
هرچه کرده براي من بوده...
مرد بودي فرار هم کردي
ساده بودي دروغ هم گفتي
هرچه گفتي خلاف آن کردي
تو چه بودي؟ تو او که زن بوده...
هديه روز اولت جان بود
کارهايت به من نشان دادند
آنچه از عاشقي درآوردي
پيرهن پشت پيرهن بوده!
http://www.uupload.ir/files/8yam_h.t.jpg
☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://www.piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2273
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
◾️بخش : #غزل_معاصر_ایران
زیر نظر بنیامین دیلم کتولی
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
🔹 شعری از #حسین_تقلیلی
سالها مي گريختم ازجنگ
ازنبردي که تن به تن بوده
به تو ازپشت ميکند شليک
آنکه مهرش کمرشکن بوده
خواستم تا سفير صلح شوم
با کبوتر لباس پوشيدم
از صفير گلوله دانستم
اينکه پوشيده ام کفن بوده...
آب و دان مرا عوض کرده
جاي خواب مرا عوض کرده
شکل ماه مرا عوض کرده
هرچه کرده براي من بوده...
مرد بودي فرار هم کردي
ساده بودي دروغ هم گفتي
هرچه گفتي خلاف آن کردي
تو چه بودي؟ تو او که زن بوده...
هديه روز اولت جان بود
کارهايت به من نشان دادند
آنچه از عاشقي درآوردي
پيرهن پشت پيرهن بوده!
http://www.uupload.ir/files/8yam_h.t.jpg
☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://www.piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2273
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
◾️بخش : #غزل_معاصر_ایران
زیر نظر بنیامین دیلم کتولی
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews 👈 ڪلیڪ
🔹 شعری از #حسین_تقلیلی
عده اي در کار نان با ديگران برميخورند
عده اي مغرورتر نان تکبّر ميخورند
گاه نان آور همان شخصي که نان آورده نيست!
نانبران هم گاه نان را بادل پرميخورند
گاه مردم برسر يک سفره نان خويش را
باکسي که نانشان را کرده آجر ميخورند..
عده اي نان را درون چادرخود ميپزند
عده اي بيرون چادر نان چادر ميخورند
نان داغ و داغ نان هر يک به شکلي خوردنيست
اين در آخر ميخورند و آن درآخور ميخورند
راست گفت آن دلقک غمگين که ازيک بند باز
بر زمين صاف مردم بيشتر سر ميخورند...
http://www.uupload.ir/files/chtr_h.t.jpg
☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://www.piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2296
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
◾️بخش : #غزل_معاصر_ایران
زیر نظر بنیامین دیلم کتولی
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
🔹 شعری از #حسین_تقلیلی
عده اي در کار نان با ديگران برميخورند
عده اي مغرورتر نان تکبّر ميخورند
گاه نان آور همان شخصي که نان آورده نيست!
نانبران هم گاه نان را بادل پرميخورند
گاه مردم برسر يک سفره نان خويش را
باکسي که نانشان را کرده آجر ميخورند..
عده اي نان را درون چادرخود ميپزند
عده اي بيرون چادر نان چادر ميخورند
نان داغ و داغ نان هر يک به شکلي خوردنيست
اين در آخر ميخورند و آن درآخور ميخورند
راست گفت آن دلقک غمگين که ازيک بند باز
بر زمين صاف مردم بيشتر سر ميخورند...
http://www.uupload.ir/files/chtr_h.t.jpg
☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://www.piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2296
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
◾️بخش : #غزل_معاصر_ایران
زیر نظر بنیامین دیلم کتولی
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews 👈 ڪلیڪ
🔹 شعری از #مهدی_فرجی
دل تو سنگ به قدر شکستن من نیست
تو پاره ی تنمی، پاره ی من آهن نیست
بپرس بعد تو خاموشی غریبم را
از آن چراغ، که در خانه هست و روشن نیست
دلت خوش است که من زنده زنده می سوزم
ولی رها شدن از عاشقی به مردن نیست
چه قدر سنگ زدند و به خود قبولاندم
که ضرب دست تو پشت سرِ فلاخن نیست
چقدر حرف برای تو دارم و هر بار
در آب و تاب تماشا توان گفتن نیست
چه دردناک و غم آلود! این که می دانی
به هر دری بزنی نیمه ی تو این زن نیست
http://www.uupload.ir/files/gztu_m.f.jpg
☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://www.piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2317
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
◾️بخش : #غزل_معاصر_ایران
زیر نظر بنیامین دیلم کتولی
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
🔹 شعری از #مهدی_فرجی
دل تو سنگ به قدر شکستن من نیست
تو پاره ی تنمی، پاره ی من آهن نیست
بپرس بعد تو خاموشی غریبم را
از آن چراغ، که در خانه هست و روشن نیست
دلت خوش است که من زنده زنده می سوزم
ولی رها شدن از عاشقی به مردن نیست
چه قدر سنگ زدند و به خود قبولاندم
که ضرب دست تو پشت سرِ فلاخن نیست
چقدر حرف برای تو دارم و هر بار
در آب و تاب تماشا توان گفتن نیست
چه دردناک و غم آلود! این که می دانی
به هر دری بزنی نیمه ی تو این زن نیست
http://www.uupload.ir/files/gztu_m.f.jpg
☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://www.piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2317
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
◾️بخش : #غزل_معاصر_ایران
زیر نظر بنیامین دیلم کتولی
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews 👈 ڪلیڪ
🔹 شعری از #حسین_شیردل
ما يک شراب کهنه بدهکار دلبريم
گرگيم و سال هاست کسي را نمي دريم
در دور باطلي که فتاديم سرخوشيم
از ابتدا به فکر نفس هاي آخريم
مي خواستي که شرط قمارم شوي،شدي
ما آبروي رفته ي خود را نمي بريم
آنقدر خورده ايم که ترسم به روز حشر
وقت حساب يکسره بالا بياوريم
هر پيک پيکري است به پيکار در شده...
حالم خراب تر شده،بگذار بگذريم
http://www.uupload.ir/files/ardq_h.sh.jpg
☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://www.piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2320
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
◾️بخش : #غزل_معاصر_ایران
زیر نظر بنیامین دیلم کتولی
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
🔹 شعری از #حسین_شیردل
ما يک شراب کهنه بدهکار دلبريم
گرگيم و سال هاست کسي را نمي دريم
در دور باطلي که فتاديم سرخوشيم
از ابتدا به فکر نفس هاي آخريم
مي خواستي که شرط قمارم شوي،شدي
ما آبروي رفته ي خود را نمي بريم
آنقدر خورده ايم که ترسم به روز حشر
وقت حساب يکسره بالا بياوريم
هر پيک پيکري است به پيکار در شده...
حالم خراب تر شده،بگذار بگذريم
http://www.uupload.ir/files/ardq_h.sh.jpg
☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://www.piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2320
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
◾️بخش : #غزل_معاصر_ایران
زیر نظر بنیامین دیلم کتولی
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews 👈 ڪلیڪ
🔹 دو شعر از #مریم_کرمی
🔸شعر اول :
برای رنج جهانت ، کمی دعا ازمن
برای آینه هایت ، کمی صدا ازمن
برای آنکه هنوزم برای من هستی
کمی سکوت و صدا و خدا خدا ازمن
کشیده شد به جهانم تمام رنجش را
و التهاب رسیده به انتها ازمن
بخوان که آینه ها را به عمق خود بسته
زنی کشیده تنش را کمی رها از من
چقدر فصل گناه تو آسمان کم داشت
و گیج خوردن یک توبه ، از کجا ؟ ازمن
و می کشید بخواند خدای من تاکی؟
تمام راه تو باشی و من جدا ازمن
ومن برای هنوز تو رنج خواهم برد
و من برای کسی مانده بی صدا ازمن
برای آنکه بمانی هنوز می مانم
برای رد خدایی دراین دعا ازمن
🔸شعر دوم :
خالق تصوير تنهايي در صداي سطرهاي خيس
من تمام وسعتت هستم يك صداي بي صداي خيس
شعرمي خواني نمي فهمم باد آمد آسمان را برد
حسي از ترديد و انكارم در هجوم اين هواي خيس
سنگ قبري درتن باران بي تفاوت در تو مي لرزم
رد پايت را نمي فهمم مي روي با ردپاي خيس
باز مي بوسم تورا درخود خواب مي بينم كه مي آيي
در فضاي كهنه ي اين من ، شعرهاي بي صداي خيس
در تمام سطرهايت هم چشم بازم را نمي بيني
خالق شعري ولي تنها بي تفاوت در نداي خيس
مي نويسي باز باران نه من تمام وسعتت هستم
شاعرم باش اي غزلهايت در شعور تك هجاي خيس
سطر مي بندي به روي من ، مي نويسم با خودم برگشت
تا نمي آيي صدايت را مي سپارم به خداي خيس
http://www.uupload.ir/files/iilc_m.k.jpg
☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://www.piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2322
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
◾️بخش : #غزل_معاصر_ایران
زیر نظر بنیامین دیلم کتولی
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
🔹 دو شعر از #مریم_کرمی
🔸شعر اول :
برای رنج جهانت ، کمی دعا ازمن
برای آینه هایت ، کمی صدا ازمن
برای آنکه هنوزم برای من هستی
کمی سکوت و صدا و خدا خدا ازمن
کشیده شد به جهانم تمام رنجش را
و التهاب رسیده به انتها ازمن
بخوان که آینه ها را به عمق خود بسته
زنی کشیده تنش را کمی رها از من
چقدر فصل گناه تو آسمان کم داشت
و گیج خوردن یک توبه ، از کجا ؟ ازمن
و می کشید بخواند خدای من تاکی؟
تمام راه تو باشی و من جدا ازمن
ومن برای هنوز تو رنج خواهم برد
و من برای کسی مانده بی صدا ازمن
برای آنکه بمانی هنوز می مانم
برای رد خدایی دراین دعا ازمن
🔸شعر دوم :
خالق تصوير تنهايي در صداي سطرهاي خيس
من تمام وسعتت هستم يك صداي بي صداي خيس
شعرمي خواني نمي فهمم باد آمد آسمان را برد
حسي از ترديد و انكارم در هجوم اين هواي خيس
سنگ قبري درتن باران بي تفاوت در تو مي لرزم
رد پايت را نمي فهمم مي روي با ردپاي خيس
باز مي بوسم تورا درخود خواب مي بينم كه مي آيي
در فضاي كهنه ي اين من ، شعرهاي بي صداي خيس
در تمام سطرهايت هم چشم بازم را نمي بيني
خالق شعري ولي تنها بي تفاوت در نداي خيس
مي نويسي باز باران نه من تمام وسعتت هستم
شاعرم باش اي غزلهايت در شعور تك هجاي خيس
سطر مي بندي به روي من ، مي نويسم با خودم برگشت
تا نمي آيي صدايت را مي سپارم به خداي خيس
http://www.uupload.ir/files/iilc_m.k.jpg
☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://www.piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2322
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
◾️بخش : #غزل_معاصر_ایران
زیر نظر بنیامین دیلم کتولی
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews 👈 ڪلیڪ
🔹 سه شعر از #امید_صباغ_نو
🔸شعر اول :
لرزههای تنم طبیعی نیست؛ مثل مجنون...شبیهِ بید تواَم
ناگهان عاشقت شدم، چه کنم؟ من که مُردم بگو شهید تواَم
مثل یک اتفاقِ زنده به گور، در دلم هستی از گذشته ی دور
با توام ای ندای قلبِ صبور! تا ابد ماضیِ بعید تواَم
شک ندارم هنوز بی خبری، نیست غیر از تو در دلم اثری
چون خودم خواستم مرا بخری، از غلامان زرخرید تواَم
- روحت از جنسِ حرمت و پرهیز، جسمت از روح زندگی لبریز
شمس غربت کشیده در تبریز، تو مرادیّ و من مرید تواَم
ای لبت از عسل جدا نشده! با همه –جز من- آشنا نشده!
آه... ای قفلِ سبزِ وا نشده! در به در در پیِ کلید تواَم
ای که تعبیر حال و فال منی! ای که هر لحظه در خیال منی!
همه ی روزهای سالِ منی! من که سر بارِ سررسیدِ تواَم!
آخرین قصه ی مگوی منی! مثل آیینه رو به روی منی
تو همان قدر آرزوی منی که منِ بی نوا امید تواَم...
🔸شعر دوم :
نهالی کاشتم، هی صبر کردم تا به بار آمد
چه یخ ها آب شد در سینه من تا بهار آمد
زمین دور سرم چرخید تا باور کنم مستم
شراب تلخ لبخند تو آخر سر به کار آمد
دلم چیزی به غیر از عشق در مشتش نبود، اما
بدون هیچ تردیدی سر میز قمار آمد
شبیه مرد عاشق پیشه ای بودم که از شهرش
به دنبال طبابت رفت، اما شهریار آمد!
همیشه دیر کردی، صبر کردم، دیر کردی... حیف
همیشه تا خودم را باختم وقت قرار آمد
تو از آغاز مشکل بودی و من سادگی کردم
که این طفل دبستان پای عشقت مرد بار آمد
نبودت زخم شد؛ این را خودت فهمیدی و رفتی
به من آموختی با زخم ها باید کنار آمد
🔸شعر سوم :
طاعونی از تردید افتاده ست در دینم
حتا به آغوش تو مدت هاست بدبینم
ماندم تو احساس مرا جدی نمی گیری،
یا من شبیه کوه برفی سرد و سنگینم؟
میخواستم دیوانهات باشم ... تماشا کن
حالا که تنها ساکنِ دارالمجانیم
افتادهام از چشم تو... ویران ویرانم
دستی نمی آید چرا دیگر به تسکینم
فرهادم؛ اما چند سالی دیر فهمیدم
افتاده دست دشمنانم قصر شیرینم
چندیست از تعبیر خوابم باز میمانم
چون با زبانهای عجیبی خواب میبینم
وقتی نباشی زندگی تلخ است... خیلی تلخ
حتی اگر لب وا کند دنیا به تحسینم!
http://www.uupload.ir/files/p816_o.s.jpg
☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://www.piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2348
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
◾️بخش : #غزل_معاصر_ایران
زیر نظر بنیامین دیلم کتولی
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
🔹 سه شعر از #امید_صباغ_نو
🔸شعر اول :
لرزههای تنم طبیعی نیست؛ مثل مجنون...شبیهِ بید تواَم
ناگهان عاشقت شدم، چه کنم؟ من که مُردم بگو شهید تواَم
مثل یک اتفاقِ زنده به گور، در دلم هستی از گذشته ی دور
با توام ای ندای قلبِ صبور! تا ابد ماضیِ بعید تواَم
شک ندارم هنوز بی خبری، نیست غیر از تو در دلم اثری
چون خودم خواستم مرا بخری، از غلامان زرخرید تواَم
- روحت از جنسِ حرمت و پرهیز، جسمت از روح زندگی لبریز
شمس غربت کشیده در تبریز، تو مرادیّ و من مرید تواَم
ای لبت از عسل جدا نشده! با همه –جز من- آشنا نشده!
آه... ای قفلِ سبزِ وا نشده! در به در در پیِ کلید تواَم
ای که تعبیر حال و فال منی! ای که هر لحظه در خیال منی!
همه ی روزهای سالِ منی! من که سر بارِ سررسیدِ تواَم!
آخرین قصه ی مگوی منی! مثل آیینه رو به روی منی
تو همان قدر آرزوی منی که منِ بی نوا امید تواَم...
🔸شعر دوم :
نهالی کاشتم، هی صبر کردم تا به بار آمد
چه یخ ها آب شد در سینه من تا بهار آمد
زمین دور سرم چرخید تا باور کنم مستم
شراب تلخ لبخند تو آخر سر به کار آمد
دلم چیزی به غیر از عشق در مشتش نبود، اما
بدون هیچ تردیدی سر میز قمار آمد
شبیه مرد عاشق پیشه ای بودم که از شهرش
به دنبال طبابت رفت، اما شهریار آمد!
همیشه دیر کردی، صبر کردم، دیر کردی... حیف
همیشه تا خودم را باختم وقت قرار آمد
تو از آغاز مشکل بودی و من سادگی کردم
که این طفل دبستان پای عشقت مرد بار آمد
نبودت زخم شد؛ این را خودت فهمیدی و رفتی
به من آموختی با زخم ها باید کنار آمد
🔸شعر سوم :
طاعونی از تردید افتاده ست در دینم
حتا به آغوش تو مدت هاست بدبینم
ماندم تو احساس مرا جدی نمی گیری،
یا من شبیه کوه برفی سرد و سنگینم؟
میخواستم دیوانهات باشم ... تماشا کن
حالا که تنها ساکنِ دارالمجانیم
افتادهام از چشم تو... ویران ویرانم
دستی نمی آید چرا دیگر به تسکینم
فرهادم؛ اما چند سالی دیر فهمیدم
افتاده دست دشمنانم قصر شیرینم
چندیست از تعبیر خوابم باز میمانم
چون با زبانهای عجیبی خواب میبینم
وقتی نباشی زندگی تلخ است... خیلی تلخ
حتی اگر لب وا کند دنیا به تحسینم!
http://www.uupload.ir/files/p816_o.s.jpg
☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://www.piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2348
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
◾️بخش : #غزل_معاصر_ایران
زیر نظر بنیامین دیلم کتولی
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews 👈 ڪلیڪ
🔹 دو شعر از #مجتبا_صادقی
🔸شعر اول :
سابقه دارد که برف، راه ببندد
سابقه دارد که بغض، چاه ببندد
میشود آری که یک قرار قدیمی
پای زنی را به ایستگاه ببندد
نیز پس از سالها فقیه مسلمان
بار خودش را پر از گناه ببندد
پر شود این خاک از هجوم علفها
تا که در خانه را گیاه ببند
وای اگر تیرگی ابر بیاید
چشم جهان را به روی ماه ببندد
سابقه دارد گلوی زخمی ما را
شب همه شب سیل اشک و آه ببند
وای اگر روشنای خانهی ما را
زمزمههای شبی سیاه ببندد
راز نگهدار و دستهات مبادا
پنجرهای را به اشتباه ببندد
روزنهی باز، کورسوی امید است
روزنه را وای اگر نگاه ببندد
آه اگر دست و پای شادی ما را
لشکر غم با کمی سپاه ببندد
ترس من این است پای رفتنمان را
دست کثیفی به پرتگاه ببندد
زندگی و مرگ دست اوست، ولی تو
در به روی زندگی نخواه ببندد.
🔸شعر دوم :
منم و تلخی یک شهر مشوش در من
منم و سرزنش یک تب سرکش در من
گویی از صبح ازل یکسره برپا بوده
مجلس تعزیه و سوگ سیاوش در من
یکطرف رستم و سهراب -نبینید ایکاش-
یکطرف نیز کمان میکشد آرش در من
طبل و شیپور به هم ریخته اعصابم را
این چه جنگیست که پیچیده صدایش در من!؟
امتحان دادهام و سخت به آن میبالم
در هوای تو، ندیدهست کسی غش در من
شعله در شعله به کبریت کشیدی همه را
رفتنت توست که انداخته آتش در من
پردهخوانی کن اگر فرصت نقالی شد
پردهای مانده از آن صحنه، مُنقش در من!
تا بدانند چه آمد به سر زندگیام
تا ببیند چه شد حال و هوایش در من.
http://www.uupload.ir/files/l4r4_m.s.jpg
☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://www.piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2354
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
◾️بخش : #غزل_معاصر_ایران
زیر نظر بنیامین دیلم کتولی
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
🔹 دو شعر از #مجتبا_صادقی
🔸شعر اول :
سابقه دارد که برف، راه ببندد
سابقه دارد که بغض، چاه ببندد
میشود آری که یک قرار قدیمی
پای زنی را به ایستگاه ببندد
نیز پس از سالها فقیه مسلمان
بار خودش را پر از گناه ببندد
پر شود این خاک از هجوم علفها
تا که در خانه را گیاه ببند
وای اگر تیرگی ابر بیاید
چشم جهان را به روی ماه ببندد
سابقه دارد گلوی زخمی ما را
شب همه شب سیل اشک و آه ببند
وای اگر روشنای خانهی ما را
زمزمههای شبی سیاه ببندد
راز نگهدار و دستهات مبادا
پنجرهای را به اشتباه ببندد
روزنهی باز، کورسوی امید است
روزنه را وای اگر نگاه ببندد
آه اگر دست و پای شادی ما را
لشکر غم با کمی سپاه ببندد
ترس من این است پای رفتنمان را
دست کثیفی به پرتگاه ببندد
زندگی و مرگ دست اوست، ولی تو
در به روی زندگی نخواه ببندد.
🔸شعر دوم :
منم و تلخی یک شهر مشوش در من
منم و سرزنش یک تب سرکش در من
گویی از صبح ازل یکسره برپا بوده
مجلس تعزیه و سوگ سیاوش در من
یکطرف رستم و سهراب -نبینید ایکاش-
یکطرف نیز کمان میکشد آرش در من
طبل و شیپور به هم ریخته اعصابم را
این چه جنگیست که پیچیده صدایش در من!؟
امتحان دادهام و سخت به آن میبالم
در هوای تو، ندیدهست کسی غش در من
شعله در شعله به کبریت کشیدی همه را
رفتنت توست که انداخته آتش در من
پردهخوانی کن اگر فرصت نقالی شد
پردهای مانده از آن صحنه، مُنقش در من!
تا بدانند چه آمد به سر زندگیام
تا ببیند چه شد حال و هوایش در من.
http://www.uupload.ir/files/l4r4_m.s.jpg
☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://www.piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2354
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
◾️بخش : #غزل_معاصر_ایران
زیر نظر بنیامین دیلم کتولی
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews 👈 ڪلیڪ
🔹 شعری از #سیاووش_خسروآبادی
یک مردمک تازه به چشمت زده ای
هردفعه برای دیدنم آمده ای
باعینک ذره بینی ات هم حتا
بی فاصله با ندیدنم رد شده ای
تابشکفی ای عطر گریزنده به جانم
بامن ضربانی ست که تا زنده بمانم
تاعطر تپش های تواَم شامه نواز است
پاییز ترین فاصله ها را بتکانم
با مردمک تازه جهانم نو شد
یک حادثه رو به واژگانم نو شد
درگردش خونم اتّفاقی افتاد
آهنگ عتیق ضربانم نو شد
http://www.uupload.ir/files/d20c_s.kh.jpg
☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://www.piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2365
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
◾️بخش : #غزل_معاصر_ایران
زیر نظر بنیامین دیلم کتولی
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
🔹 شعری از #سیاووش_خسروآبادی
یک مردمک تازه به چشمت زده ای
هردفعه برای دیدنم آمده ای
باعینک ذره بینی ات هم حتا
بی فاصله با ندیدنم رد شده ای
تابشکفی ای عطر گریزنده به جانم
بامن ضربانی ست که تا زنده بمانم
تاعطر تپش های تواَم شامه نواز است
پاییز ترین فاصله ها را بتکانم
با مردمک تازه جهانم نو شد
یک حادثه رو به واژگانم نو شد
درگردش خونم اتّفاقی افتاد
آهنگ عتیق ضربانم نو شد
http://www.uupload.ir/files/d20c_s.kh.jpg
☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://www.piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2365
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
◾️بخش : #غزل_معاصر_ایران
زیر نظر بنیامین دیلم کتولی
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews 👈 ڪلیڪ
🔹 شعری از #بهزاد_سعیدی
نمیدانم چرا این روز ها آشفته بازارم
سر از دیوانه بازیهای این دل در نمی آرم
شبی با حکم دل حمام کاشانم پر از خون شد
شبی دیگر خمار دود قلیان های قاجارم
تبر داده به من تا بشکنم خود را، ز دیگر سو
به جرم کفر گویی می برد تا بر سرِ دارم
نفهمیدم هر از گاهی چرا حین فرار از خود
دلم میخواست خود را از دل آیینه بردارم
مرا نجار های این حوالی می شناسندم
که روحی عاشق و دلمرده در جسم سپیدارم
http://www.uupload.ir/files/gdha_b.s.jpg
☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://www.piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2366
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
◾️بخش : #غزل_معاصر_ایران
زیر نظر بنیامین دیلم کتولی
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
🔹 شعری از #بهزاد_سعیدی
نمیدانم چرا این روز ها آشفته بازارم
سر از دیوانه بازیهای این دل در نمی آرم
شبی با حکم دل حمام کاشانم پر از خون شد
شبی دیگر خمار دود قلیان های قاجارم
تبر داده به من تا بشکنم خود را، ز دیگر سو
به جرم کفر گویی می برد تا بر سرِ دارم
نفهمیدم هر از گاهی چرا حین فرار از خود
دلم میخواست خود را از دل آیینه بردارم
مرا نجار های این حوالی می شناسندم
که روحی عاشق و دلمرده در جسم سپیدارم
http://www.uupload.ir/files/gdha_b.s.jpg
☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://www.piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2366
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
◾️بخش : #غزل_معاصر_ایران
زیر نظر بنیامین دیلم کتولی
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews 👈 ڪلیڪ
🔹 شعری از #محمد_رفیعی
مستم ولی قاموس من وجدان فروشی نیست
پیمانه ام شاید ولی پیمان فروشی نیست
پیراهن خونینی از گم کرده ام داری
اینجا ولی《پیراهن عثمان فروشی》نیست!
هر تحفه ای آورده ای ارزانی ات باشد
بازار یوسف دکه ی ارزان فروشی نیست
گفتی که اشکم را خریداری ولی حالا
چتری که داری باز کن باران فروشی نیست
هر روضه ای را در توان داری به ما بفروش
فردا اگر چه روضه ی رضوان فروشی نیست
http://www.uupload.ir/files/e2sl_m.r.jpg
☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://www.piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2375
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
◾️بخش : #غزل_معاصر_ایران
زیر نظر شهرام میرزایی
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
🔹 شعری از #محمد_رفیعی
مستم ولی قاموس من وجدان فروشی نیست
پیمانه ام شاید ولی پیمان فروشی نیست
پیراهن خونینی از گم کرده ام داری
اینجا ولی《پیراهن عثمان فروشی》نیست!
هر تحفه ای آورده ای ارزانی ات باشد
بازار یوسف دکه ی ارزان فروشی نیست
گفتی که اشکم را خریداری ولی حالا
چتری که داری باز کن باران فروشی نیست
هر روضه ای را در توان داری به ما بفروش
فردا اگر چه روضه ی رضوان فروشی نیست
http://www.uupload.ir/files/e2sl_m.r.jpg
☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://www.piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2375
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
◾️بخش : #غزل_معاصر_ایران
زیر نظر شهرام میرزایی
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews 👈 ڪلیڪ
🔹 دو شعر از #محمد_حسین_حجازی
🔸غزل اول:
تا بال های ابر سرم آسمان تان
پر می کشند روی پرم کهکشان تان
خورشید چاره ای به جز آوارگی نداشت
روزی هزار زلزله دارد زبان تان
بهتر نبود هر چه بپاشی نمی شدم
مبهوت شرمساری رنگین کمان تان؟
چک چک چکانده معجزه ی گیس کاکتوس
موج شلال گریه به روی لبان تان
از عمق چاله زار غریوی نمی رسد
تابوت کیست هندسه ی نردبان تان؟
گاهی شبیه شیهه ی خورشید می کشم
گاهی فلوت رویش آتشفشان تان
ناقوس بی قرار کدامین ترانه ام
جا مانده توی حنجره های جهان تان؟
🔸غزل دوم:
میان همهمه ی دره های دربه دری
تو از کجای پریدن به قله می نگری؟
خدای عرش تماشا به عرشه آمده تا
نبرد تن به تن موج و صخره را ببری
چه می شود که برای پران پروازم
فراز قلب خداهات کهکشان بخری
به احترام تو دارد سکوت می رقصد
گلو گلو همه جا آبشار بی خبری
قسم به خاک اگر چه پریده از سرمان
تو از مرور سپیده ی نسیم تازه تری
مگر صدای تو را می کشند روی صلیب
که روی دوش مسیحای مرده بال و پری
مرا به لحظه ی پرواز قله ها بسپار
میان همهمه ی دره های دربه دری
http://www.uupload.ir/files/w34y_m.h.h.jpg
☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://www.piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2378
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
◾️بخش : #غزل_معاصر_ایران
زیر نظر شهرام میرزایی
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
🔹 دو شعر از #محمد_حسین_حجازی
🔸غزل اول:
تا بال های ابر سرم آسمان تان
پر می کشند روی پرم کهکشان تان
خورشید چاره ای به جز آوارگی نداشت
روزی هزار زلزله دارد زبان تان
بهتر نبود هر چه بپاشی نمی شدم
مبهوت شرمساری رنگین کمان تان؟
چک چک چکانده معجزه ی گیس کاکتوس
موج شلال گریه به روی لبان تان
از عمق چاله زار غریوی نمی رسد
تابوت کیست هندسه ی نردبان تان؟
گاهی شبیه شیهه ی خورشید می کشم
گاهی فلوت رویش آتشفشان تان
ناقوس بی قرار کدامین ترانه ام
جا مانده توی حنجره های جهان تان؟
🔸غزل دوم:
میان همهمه ی دره های دربه دری
تو از کجای پریدن به قله می نگری؟
خدای عرش تماشا به عرشه آمده تا
نبرد تن به تن موج و صخره را ببری
چه می شود که برای پران پروازم
فراز قلب خداهات کهکشان بخری
به احترام تو دارد سکوت می رقصد
گلو گلو همه جا آبشار بی خبری
قسم به خاک اگر چه پریده از سرمان
تو از مرور سپیده ی نسیم تازه تری
مگر صدای تو را می کشند روی صلیب
که روی دوش مسیحای مرده بال و پری
مرا به لحظه ی پرواز قله ها بسپار
میان همهمه ی دره های دربه دری
http://www.uupload.ir/files/w34y_m.h.h.jpg
☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://www.piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2378
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
◾️بخش : #غزل_معاصر_ایران
زیر نظر شهرام میرزایی
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews 👈 ڪلیڪ
🔹 شعری از #بهروز_ایرانی
مثل حسّ اتاق بی پرده
يا لباس سياه تا كرده
مثل شايد با فعل برگرده
هستی اما چقد صدات دوره
كلّ روزُ فقط نمی خوابم
شب كه می شه يه كرم شب تابم
من چهل ساله بی تو بی تابم
حال و روزم يه جورِ ناجوره
از تو عكسم منو صدا كردی؟
روزی صد بار بهم نگا كردی؟
تا خود صبح خدا خدا كردی؟
راستی عكس منو هنوز داری؟
واژه هاتو يكی يكی خوردی؟
هر دقيقه توی خودت مردی؟
آبروی ترانه تو بردی؟
اصلاً اين موقع ها تو بيداری؟
تو وجودم يه مرد سرسخته
خيلی حرفا دارم ولی سخته
ميگم اما الان كه بی وخته
ميگم اما شايد يه روز ديگه
توی قلبم نموندی اما من
شعری از من نخوندی اما من
زندگيمو سوزوندی اما من
يه صدايی همش بهم ميگه:
خوب می دونم دلت پر از درده
منتظر باش يه روزی برگرده
باشه اما خدايی نا كرده...
چی به روزم آوردی با انصاف!
تا كه خواستم خودم رو بشناسم
شور و شعر و شعور و احساسم
هر چيزی رو كه مونده بود واسم
دست غربت سپردی با انصاف
ديگه چيزی نمونده از چيزی
توی اين روزگار پاييزی
جز يه رويا، اونم دياليزی
برنگردی، خيالتم راحت
خوب می دونم منو نفهميدی
خوب می دونم صدامو نشنيدی
خوب می دونم گرفتی خوابيدی
لعنت به اين نصفه شبا، لعنت
http://www.uupload.ir/files/w8s4_b.i.jpg
☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://www.piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2382
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
◾️بخش : #غزل_معاصر_ایران
زیر نظر شهرام میرزایی
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
🔹 شعری از #بهروز_ایرانی
مثل حسّ اتاق بی پرده
يا لباس سياه تا كرده
مثل شايد با فعل برگرده
هستی اما چقد صدات دوره
كلّ روزُ فقط نمی خوابم
شب كه می شه يه كرم شب تابم
من چهل ساله بی تو بی تابم
حال و روزم يه جورِ ناجوره
از تو عكسم منو صدا كردی؟
روزی صد بار بهم نگا كردی؟
تا خود صبح خدا خدا كردی؟
راستی عكس منو هنوز داری؟
واژه هاتو يكی يكی خوردی؟
هر دقيقه توی خودت مردی؟
آبروی ترانه تو بردی؟
اصلاً اين موقع ها تو بيداری؟
تو وجودم يه مرد سرسخته
خيلی حرفا دارم ولی سخته
ميگم اما الان كه بی وخته
ميگم اما شايد يه روز ديگه
توی قلبم نموندی اما من
شعری از من نخوندی اما من
زندگيمو سوزوندی اما من
يه صدايی همش بهم ميگه:
خوب می دونم دلت پر از درده
منتظر باش يه روزی برگرده
باشه اما خدايی نا كرده...
چی به روزم آوردی با انصاف!
تا كه خواستم خودم رو بشناسم
شور و شعر و شعور و احساسم
هر چيزی رو كه مونده بود واسم
دست غربت سپردی با انصاف
ديگه چيزی نمونده از چيزی
توی اين روزگار پاييزی
جز يه رويا، اونم دياليزی
برنگردی، خيالتم راحت
خوب می دونم منو نفهميدی
خوب می دونم صدامو نشنيدی
خوب می دونم گرفتی خوابيدی
لعنت به اين نصفه شبا، لعنت
http://www.uupload.ir/files/w8s4_b.i.jpg
☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://www.piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2382
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
◾️بخش : #غزل_معاصر_ایران
زیر نظر شهرام میرزایی
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews 👈 ڪلیڪ
🔹 شعری از #طاهره_خنیا
یا به چشم و دست و یاد .. و چشم و دست و یاد ، پَر ! شبیه ِ زخم کهنه ای برهنه زیر ِ پالتو !
نریز خنده خنده .. خیره .. خسته .. خرد .. جمع کن ! شکسته هات را بچسب ، چسب ِ زخم ِ نو به نو !
نترس از شب ِ دراز و چشم ِ باز و تخت ِ طاق باز و وزن ِ گله ی گراز روی سینه ات !
که زنده ای ! تپنده ای ! اگرچه لای چرخ دنده ای و خرد می شوی و خاک و خون .. بلندشو !
به راه های بد قدم ، جنازه های محترم ، به سایه های روی هم که رو به رو ، امان نده !
نمانده فرصتی به زادنت .. به سیب دادنت .. عقب نیفتی از زمان که از تو می زند جلو ..
تو جای هیچکس نبوده ای و رو به پس نبوده ای و در گزینه های گوه ، مگس نبوده ای !
بریز دور یاد را و فصل ِ انجماد را و زخم ِ بی ضماد را .. برو .. برو .. فقط برو !
تمام قد رسیده ای عصب به درد و خط ِ اخم و زخم ِ دست و چسب ِ زخم و کار .. کار .. کار .. کار ..
که سرپرست ِ خانوار ی و که در فشار ی و که بیمه هم نداری و چقدر زن که مثل ِ تو !
نه همسرت .. نه عطر ِ یک زن ِ غریبه توو به توو ی بسترت .. نه بیش ازین مجال سوزی ِ پرت ..
برید پا .. شکست پل .. تمام شد .. خراب شد .. خراب ِ آن خرابه ای که مانده پشت ِ سر نشو !
نه قلب ِ سرتق ت ، نه جفت ِسابق ت ، نه عاشق ت ، نه فاسق ت ، نه هر غمی که نقب زد به هق هق ت ..
نگو که چند درصداست خون ِ دل که خورده ای .. سلامتی ِ مستی ات که می خورد تلو تلو !
فراتر از چقدر هااا کشیده ای .. دویده ای .. رسیده ای به ناکجا ی هرکجا ی بی کجا ..
چقدر مانده از تنت ؟ به انهدام ِ بودنت ؟ نفس نگیرد اسبی ات ! طاطا ! بدو .. طاطا ! بدو .
http://www.uupload.ir/files/cgz8_t.kh.jpeg
☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://www.piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2393
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
◾️بخش : #غزل_معاصر_ایران
زیر نظر شهرام میرزایی
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
🔹 شعری از #طاهره_خنیا
یا به چشم و دست و یاد .. و چشم و دست و یاد ، پَر ! شبیه ِ زخم کهنه ای برهنه زیر ِ پالتو !
نریز خنده خنده .. خیره .. خسته .. خرد .. جمع کن ! شکسته هات را بچسب ، چسب ِ زخم ِ نو به نو !
نترس از شب ِ دراز و چشم ِ باز و تخت ِ طاق باز و وزن ِ گله ی گراز روی سینه ات !
که زنده ای ! تپنده ای ! اگرچه لای چرخ دنده ای و خرد می شوی و خاک و خون .. بلندشو !
به راه های بد قدم ، جنازه های محترم ، به سایه های روی هم که رو به رو ، امان نده !
نمانده فرصتی به زادنت .. به سیب دادنت .. عقب نیفتی از زمان که از تو می زند جلو ..
تو جای هیچکس نبوده ای و رو به پس نبوده ای و در گزینه های گوه ، مگس نبوده ای !
بریز دور یاد را و فصل ِ انجماد را و زخم ِ بی ضماد را .. برو .. برو .. فقط برو !
تمام قد رسیده ای عصب به درد و خط ِ اخم و زخم ِ دست و چسب ِ زخم و کار .. کار .. کار .. کار ..
که سرپرست ِ خانوار ی و که در فشار ی و که بیمه هم نداری و چقدر زن که مثل ِ تو !
نه همسرت .. نه عطر ِ یک زن ِ غریبه توو به توو ی بسترت .. نه بیش ازین مجال سوزی ِ پرت ..
برید پا .. شکست پل .. تمام شد .. خراب شد .. خراب ِ آن خرابه ای که مانده پشت ِ سر نشو !
نه قلب ِ سرتق ت ، نه جفت ِسابق ت ، نه عاشق ت ، نه فاسق ت ، نه هر غمی که نقب زد به هق هق ت ..
نگو که چند درصداست خون ِ دل که خورده ای .. سلامتی ِ مستی ات که می خورد تلو تلو !
فراتر از چقدر هااا کشیده ای .. دویده ای .. رسیده ای به ناکجا ی هرکجا ی بی کجا ..
چقدر مانده از تنت ؟ به انهدام ِ بودنت ؟ نفس نگیرد اسبی ات ! طاطا ! بدو .. طاطا ! بدو .
http://www.uupload.ir/files/cgz8_t.kh.jpeg
☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://www.piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2393
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
◾️بخش : #غزل_معاصر_ایران
زیر نظر شهرام میرزایی
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews 👈 ڪلیڪ
🔹 شعری از #محمدرضا_طباطبایی
از هر کجای گریه برگردم خطا کردم!
وقتی پس از تو مقصدم بیراهه ی آه است
تا برنگردی برنمیگردم از این کابوس
تا برنگردی عمر این دیوانه کوتاه است
دلشوره های قبل پروازم! ولی در من،
درد سقوط از چشم هایت آخر راه است!
دیوانه ام! در من کسی با گریه میخندد!
سرگرم کابوسم میان خواب و بیداری
هرشب خودم را پشت چشمت دور میریزم
با گریه مشغولم به کار مردم آزاری
شاید شبی از بی تو مردن دست بردارم!
شاید شبی از کشتن من دست برداری!
تلفیقی از تردید و وهم و ترس و ابهامم
چشمم به در جا مانده و در انتظارم تا...
اینجا کسی غیر از تو در تنهایی من نیست
غیر از تو و تنهایی ام چیزی ندارم تا...
تو اتفاق ساده ای بودی! ولی بودی!
از خانه ی بعد از تو در حال فرارم تا...
سر میگذارم روی پای لنگ تنهایی
از آن شبی که چشمهایت سمت در وا بود
رفتی و رفتم از خودم! اما نفهمیدی،
هر لحظه ام با رفتنت روز مبادا بود!
بعد از شکستم کاش میپرسیدم از چشمت،
جنگ تو با من "تن به تن" یا "تن به تنها" بود؟
محو تماشای گل و آواز بارانی!
نادیده میگیری صدای گرم آهم را
تو اشتباه آخر من بودی و هر شب
پک میزنم سیگارهای اشتباهم را
رگبار شعر من تو را سرکوب خواهد کرد!
شاعرتر از آنم که بردارم سلاحم را...
http://www.uupload.ir/files/t83o_m.t.jpg
☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://www.piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2399
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
◾️بخش : #غزل_معاصر_ایران
زیر نظر شهرام میرزایی
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
🔹 شعری از #محمدرضا_طباطبایی
از هر کجای گریه برگردم خطا کردم!
وقتی پس از تو مقصدم بیراهه ی آه است
تا برنگردی برنمیگردم از این کابوس
تا برنگردی عمر این دیوانه کوتاه است
دلشوره های قبل پروازم! ولی در من،
درد سقوط از چشم هایت آخر راه است!
دیوانه ام! در من کسی با گریه میخندد!
سرگرم کابوسم میان خواب و بیداری
هرشب خودم را پشت چشمت دور میریزم
با گریه مشغولم به کار مردم آزاری
شاید شبی از بی تو مردن دست بردارم!
شاید شبی از کشتن من دست برداری!
تلفیقی از تردید و وهم و ترس و ابهامم
چشمم به در جا مانده و در انتظارم تا...
اینجا کسی غیر از تو در تنهایی من نیست
غیر از تو و تنهایی ام چیزی ندارم تا...
تو اتفاق ساده ای بودی! ولی بودی!
از خانه ی بعد از تو در حال فرارم تا...
سر میگذارم روی پای لنگ تنهایی
از آن شبی که چشمهایت سمت در وا بود
رفتی و رفتم از خودم! اما نفهمیدی،
هر لحظه ام با رفتنت روز مبادا بود!
بعد از شکستم کاش میپرسیدم از چشمت،
جنگ تو با من "تن به تن" یا "تن به تنها" بود؟
محو تماشای گل و آواز بارانی!
نادیده میگیری صدای گرم آهم را
تو اشتباه آخر من بودی و هر شب
پک میزنم سیگارهای اشتباهم را
رگبار شعر من تو را سرکوب خواهد کرد!
شاعرتر از آنم که بردارم سلاحم را...
http://www.uupload.ir/files/t83o_m.t.jpg
☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://www.piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2399
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
◾️بخش : #غزل_معاصر_ایران
زیر نظر شهرام میرزایی
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews 👈 ڪلیڪ
🔹 شعری از #زینب_چوقادی
تشنه ی دشت های دلتنگی
دل بیچاره ی سراپا تو
ماهی توی خاک رقصیده
آن طرف های و هوی دریا، تو!
دل من گوشه گوشه اش غوغاست
دل من عصر روز عاشوراست
دل من زخم خورده ی تنهاست
جنگجویی نمانده الا تو!
لشگر تشنه ی غنیمت گیر!
رحم کن رحم بر لبان اسیر!
من که بی زور حلقه و زنجیر
این همه راه آمدم با تو
من که با پای خود اسیر شدم
از تمام جهات سیر شدم!
راهی گیج این مسیر شدم
ذره ذره کشاندی ام تا "تو"
خاکی راههای پی در پی
خاک کردم هوات را از کی؟
خاک کردم تو را در این رگ و پی
خاک کردم هوام را با تو
خالیِ از تمام دنیا من!
خالیِ از تب تماشا من!
بر تنم هیچ نیست حتی من!
بر تنم هیچ نیست، حتی تو!
سنگ سرد موازی ام با تو
به همین قبر راضی ام با تو
حیف گور بلند بالا من!
حیف گور بلند بالا تو!
http://www.uupload.ir/files/0bk0_z.ch.jpg
☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://www.piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2408
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
◾️بخش : #غزل_معاصر_ایران
زیر نظر شهرام میرزایی
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
🔹 شعری از #زینب_چوقادی
تشنه ی دشت های دلتنگی
دل بیچاره ی سراپا تو
ماهی توی خاک رقصیده
آن طرف های و هوی دریا، تو!
دل من گوشه گوشه اش غوغاست
دل من عصر روز عاشوراست
دل من زخم خورده ی تنهاست
جنگجویی نمانده الا تو!
لشگر تشنه ی غنیمت گیر!
رحم کن رحم بر لبان اسیر!
من که بی زور حلقه و زنجیر
این همه راه آمدم با تو
من که با پای خود اسیر شدم
از تمام جهات سیر شدم!
راهی گیج این مسیر شدم
ذره ذره کشاندی ام تا "تو"
خاکی راههای پی در پی
خاک کردم هوات را از کی؟
خاک کردم تو را در این رگ و پی
خاک کردم هوام را با تو
خالیِ از تمام دنیا من!
خالیِ از تب تماشا من!
بر تنم هیچ نیست حتی من!
بر تنم هیچ نیست، حتی تو!
سنگ سرد موازی ام با تو
به همین قبر راضی ام با تو
حیف گور بلند بالا من!
حیف گور بلند بالا تو!
http://www.uupload.ir/files/0bk0_z.ch.jpg
☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://www.piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2408
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
◾️بخش : #غزل_معاصر_ایران
زیر نظر شهرام میرزایی
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews 👈 ڪلیڪ
🔹 شعری از #سیده_محبوبه_بصری
یک مرد ، یک رویای زخمی ، بیل در دستش
یک زن ، زبانِ بسته و زنبیل در دستش
یک زن که زخم تازه را با درد میبندد
یک زن دخیلش را به یک نامرد میبندد
یک زن که از دامن به اَبرو برده چینش را
انداخت روی شانه هایش سرزمینش را
یک زن ، زبانِ بسته و زنبیل در دستش
یک مرد آمد ، دست عزرائیل در دستش!
یک رویداد سرخِ بی انگیزه در حجله
زن بودن اجباریِ دوشیزه در حجله
زن میرود! تن ، روح را بر تخت میبندد
این شهر دارد از دهاتش رخت میبندد
سگهای دِه با گوسفندان توله میسازند
یک شهر را بر روی یک بیغوله میسازند
* * *
یک شهر با زنهای بی زنبیل و بی ناله
با دختران گل فروش سیزده ساله ...
مخفی شدن های کذایی پشت سانسورها
بوسیدن هر لاابالی در آسانسورها
در کادرهای بسته با تصویر یک لبخند
ناخن جویدن های مخفی زیر یک لبخند
لبهای بسته غصه ها را قاب میگیرند
پس مانده را از کیسه ی ارباب میگیرند
اصلا خدایی نیست! میگویند او رفته
یک شهر در تابوت تاریکش فرو رفته
رقاصه ها خلخال را از پا در آوردند
رفتند بالا ، یک خدای دیگر آوردند
تا باز بنویسد میان دورهای دیر
یک سورئال تازه را در دفتر تقدیر
رویای زن ، یک مرد با اسب سفیدش بود
آن مرد در آغوش معشوق جدیدش بود
رقاصه ها زنبیل را از سیب پُر کردند
شب با سلاح گرم ، دنیا را ترور کردند
* * *
یک زن که از دامن به اَبرو برده چینش را
خواباند با لالایی آخر ، جنینش را
یک مرد رفته ، بیل را هم با خودش برده
زن رفته و زنبیل را هم با خودش برده
http://www.uupload.ir/files/yqbn_m.b.jpg
☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://www.piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2411
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
◾️بخش : #غزل_معاصر_ایران
زیر نظر شهرام میرزایی
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
🔹 شعری از #سیده_محبوبه_بصری
یک مرد ، یک رویای زخمی ، بیل در دستش
یک زن ، زبانِ بسته و زنبیل در دستش
یک زن که زخم تازه را با درد میبندد
یک زن دخیلش را به یک نامرد میبندد
یک زن که از دامن به اَبرو برده چینش را
انداخت روی شانه هایش سرزمینش را
یک زن ، زبانِ بسته و زنبیل در دستش
یک مرد آمد ، دست عزرائیل در دستش!
یک رویداد سرخِ بی انگیزه در حجله
زن بودن اجباریِ دوشیزه در حجله
زن میرود! تن ، روح را بر تخت میبندد
این شهر دارد از دهاتش رخت میبندد
سگهای دِه با گوسفندان توله میسازند
یک شهر را بر روی یک بیغوله میسازند
* * *
یک شهر با زنهای بی زنبیل و بی ناله
با دختران گل فروش سیزده ساله ...
مخفی شدن های کذایی پشت سانسورها
بوسیدن هر لاابالی در آسانسورها
در کادرهای بسته با تصویر یک لبخند
ناخن جویدن های مخفی زیر یک لبخند
لبهای بسته غصه ها را قاب میگیرند
پس مانده را از کیسه ی ارباب میگیرند
اصلا خدایی نیست! میگویند او رفته
یک شهر در تابوت تاریکش فرو رفته
رقاصه ها خلخال را از پا در آوردند
رفتند بالا ، یک خدای دیگر آوردند
تا باز بنویسد میان دورهای دیر
یک سورئال تازه را در دفتر تقدیر
رویای زن ، یک مرد با اسب سفیدش بود
آن مرد در آغوش معشوق جدیدش بود
رقاصه ها زنبیل را از سیب پُر کردند
شب با سلاح گرم ، دنیا را ترور کردند
* * *
یک زن که از دامن به اَبرو برده چینش را
خواباند با لالایی آخر ، جنینش را
یک مرد رفته ، بیل را هم با خودش برده
زن رفته و زنبیل را هم با خودش برده
http://www.uupload.ir/files/yqbn_m.b.jpg
☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://www.piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2411
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
◾️بخش : #غزل_معاصر_ایران
زیر نظر شهرام میرزایی
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews 👈 ڪلیڪ
🔹 شعری از #سید_مهدی_نژاد_هاشمی
باید چه کرد با دلِ تنگیِ که مرده است_
_حیثیت غروب ِقشنگی که مرده است
دل سنگ یا که تنگ نفهمیده هیچکس _
_در سینه مانده بغضِ نهنگی که مرده است
فتحت نکرده خورده به بن بست بختِ این _
بازارِ شامِ از همه رنگی که مرده است
در من نشسته است به تختِ حکومت این _
_تمیور لنگِ در پِیِ جنگی که مرده است
حالا سفر مکن که بیایی به دیدن ِ_
_اقصی نقاطِ شهر فرنگی که مرده است
جانم به لب رسیده مزن باز بر رگِ_
افسونِ بی قراریِ چنگی که مرده است
من مبتلا شدم به تو و چشمِ خیره ات
داروی بی اثر شده بر چشمِ خسته ی سنگین دلی که در بَرِ اوهام دور دست مانده است در محاقِ درنگی که مرده است
http://www.uupload.ir/files/u0vi_m.n.jpg
☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://www.piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2414
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
◾️بخش : #غزل_معاصر_ایران
زیر نظر شهرام میرزایی
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
🔹 شعری از #سید_مهدی_نژاد_هاشمی
باید چه کرد با دلِ تنگیِ که مرده است_
_حیثیت غروب ِقشنگی که مرده است
دل سنگ یا که تنگ نفهمیده هیچکس _
_در سینه مانده بغضِ نهنگی که مرده است
فتحت نکرده خورده به بن بست بختِ این _
بازارِ شامِ از همه رنگی که مرده است
در من نشسته است به تختِ حکومت این _
_تمیور لنگِ در پِیِ جنگی که مرده است
حالا سفر مکن که بیایی به دیدن ِ_
_اقصی نقاطِ شهر فرنگی که مرده است
جانم به لب رسیده مزن باز بر رگِ_
افسونِ بی قراریِ چنگی که مرده است
من مبتلا شدم به تو و چشمِ خیره ات
داروی بی اثر شده بر چشمِ خسته ی سنگین دلی که در بَرِ اوهام دور دست مانده است در محاقِ درنگی که مرده است
http://www.uupload.ir/files/u0vi_m.n.jpg
☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://www.piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2414
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
◾️بخش : #غزل_معاصر_ایران
زیر نظر شهرام میرزایی
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews 👈 ڪلیڪ
🔹 شعری از #مریم_مایلی_زرین
خواب سنگین انفرادی بود
و زنی نیمه جان در آغوشش
آخرش کشته ام تو را وقتی
خواب بودی کنار تن پوشش
گفته بودم هوای موهایش
شانه ات را به باد خواهد داد
کندم از خود که زندگی بکنم
مرگ بود عشق و اتفاق افتاد
پوست انداختم که دل بکنم
از تنم لایه لایه کند تو را
گریه هام از شبم بلند شدند
توی زخمم قدم زدند تو را
به خیالت که طاقتم طاق است
روی آوار من خراب شدی
بغض سنگین سایه ات شدم و
مرد همسایه ام حساب شدی
او زنی بود بیگمان می خواست
با صدایش تو را بغل بکند
من زنی بود ناگهان... که تو را
توی سلول هاش حل بکند
من زنی بود یا نبود اصلا؟!
فکرم از روی تخت میافتاد
پرده ها را کشیده بود اشکم
شانهام را سرم تکان می داد
گریه ات کردم از تو سر رفتم
پشت درهای بسته گرگ شدم
پُر شدم توی هر دهان پُری
مثل یک شایعه بزرگ شدم
که زنی توی جنگ تن به تنی
سپر انداخت مرگ زودش را
پیش دشمن گذاشت روی زمین
زره اش را، کلاهخودش را
مثل یک سرزمین جنگ زده
پُرم از زخمهای ریز و درشت
گفته بودم غرور سرکش تو
من دیوانه را نخواهد کشت
خواب سنگین انفرادی بود
تخت دیوانه خانه بود و زنی
من تو را کشته یا خودش را؟ آه
من توام یا تویی که توی منی؟!
http://www.uupload.ir/files/3yo1_mmz.jpg
☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://www.piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2417
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
◾️بخش : #غزل_معاصر_ایران
زیر نظر شهرام میرزایی
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
🔹 شعری از #مریم_مایلی_زرین
خواب سنگین انفرادی بود
و زنی نیمه جان در آغوشش
آخرش کشته ام تو را وقتی
خواب بودی کنار تن پوشش
گفته بودم هوای موهایش
شانه ات را به باد خواهد داد
کندم از خود که زندگی بکنم
مرگ بود عشق و اتفاق افتاد
پوست انداختم که دل بکنم
از تنم لایه لایه کند تو را
گریه هام از شبم بلند شدند
توی زخمم قدم زدند تو را
به خیالت که طاقتم طاق است
روی آوار من خراب شدی
بغض سنگین سایه ات شدم و
مرد همسایه ام حساب شدی
او زنی بود بیگمان می خواست
با صدایش تو را بغل بکند
من زنی بود ناگهان... که تو را
توی سلول هاش حل بکند
من زنی بود یا نبود اصلا؟!
فکرم از روی تخت میافتاد
پرده ها را کشیده بود اشکم
شانهام را سرم تکان می داد
گریه ات کردم از تو سر رفتم
پشت درهای بسته گرگ شدم
پُر شدم توی هر دهان پُری
مثل یک شایعه بزرگ شدم
که زنی توی جنگ تن به تنی
سپر انداخت مرگ زودش را
پیش دشمن گذاشت روی زمین
زره اش را، کلاهخودش را
مثل یک سرزمین جنگ زده
پُرم از زخمهای ریز و درشت
گفته بودم غرور سرکش تو
من دیوانه را نخواهد کشت
خواب سنگین انفرادی بود
تخت دیوانه خانه بود و زنی
من تو را کشته یا خودش را؟ آه
من توام یا تویی که توی منی؟!
http://www.uupload.ir/files/3yo1_mmz.jpg
☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://www.piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2417
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
◾️بخش : #غزل_معاصر_ایران
زیر نظر شهرام میرزایی
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews 👈 ڪلیڪ
🔹 شعری از #فرناز_فرید
زندگی چیست؟از تو می پرسم
گریه با دوش داخل حمام؟
خوردن غصه با دوتا ژلوفن؟
بوسه ی پس گرفته موقع شام؟
زندگی چیست؟ جز همین تکرار
جز همین صبح را به شب بردن
ساعت عمر خسته را هر روز
هی جلو بردن و عقب بردن
چيدن ميز با دو تا بشقاب
تنگ خالي ، خیانت چنگال
ماهي زل زده به چشم خیس
بازی آب با حباب سوال
خواندن مولوي، دو خط حافظ
فال و كف بيني و دو تا قهوه
منتظر بودنت كنار شوفاژ
و نگاهت كه خيره و محوِ...👇🏼
قاب عكسي كه روي ديوار است
تلخ تر از هميشه خنديدن
قهوه ها را كه از تو سرد شده
تووي گلدان خشک پاشيدن
رفتنت تووي راه بي برگشت
گره هايي كه پشت هم گره خورد
مهرباني دست هاي تو را
باد مثل هميشه با خود برد
زندگي چيست و چه خواهد بود؟
دُور دُور و كمي خوشي كردن
مست از الكل ٩٠ درصد
روي پل از تو خودكشي كردن
http://www.uupload.ir/files/fz48_f.f.jpg
☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://www.piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2421
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
◾️بخش : #غزل_معاصر_ایران
زیر نظر شهرام میرزایی
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
🔹 شعری از #فرناز_فرید
زندگی چیست؟از تو می پرسم
گریه با دوش داخل حمام؟
خوردن غصه با دوتا ژلوفن؟
بوسه ی پس گرفته موقع شام؟
زندگی چیست؟ جز همین تکرار
جز همین صبح را به شب بردن
ساعت عمر خسته را هر روز
هی جلو بردن و عقب بردن
چيدن ميز با دو تا بشقاب
تنگ خالي ، خیانت چنگال
ماهي زل زده به چشم خیس
بازی آب با حباب سوال
خواندن مولوي، دو خط حافظ
فال و كف بيني و دو تا قهوه
منتظر بودنت كنار شوفاژ
و نگاهت كه خيره و محوِ...👇🏼
قاب عكسي كه روي ديوار است
تلخ تر از هميشه خنديدن
قهوه ها را كه از تو سرد شده
تووي گلدان خشک پاشيدن
رفتنت تووي راه بي برگشت
گره هايي كه پشت هم گره خورد
مهرباني دست هاي تو را
باد مثل هميشه با خود برد
زندگي چيست و چه خواهد بود؟
دُور دُور و كمي خوشي كردن
مست از الكل ٩٠ درصد
روي پل از تو خودكشي كردن
http://www.uupload.ir/files/fz48_f.f.jpg
☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://www.piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2421
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
◾️بخش : #غزل_معاصر_ایران
زیر نظر شهرام میرزایی
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews 👈 ڪلیڪ
🔹 شعری از #آرش_سیفی
🔸با احترام به استراگون و ولادیمیر
و به ایران
ای غصه دار! چوبه ی از قد بلند تر!
ای دارِ غصه! خونِ دلِ - روی بند - تر!
پیراهنِ دریده ی از تن لوند تر!
ای غرق هر چه مشکل و مشکل پسند تر!!
ابرِ درونِ آب، دو تا چشمِ خونی ات...
باریک بود گردن من یا که مال تو؟
خون من است آنچه که مانده به شال تو
من را گره زده ست کسی با خیال تو
ربط است بین حال من و بین حال تو
من را ببند بر سر زخم درونی ات!
من را که خاطرات تو هر روز با من است
من را که آتشی و دلم مثل خرمن است
انبار کاه! عشقِ تو بدجور سوزن است!!
سیگار را کشیدم و دیدم که روشن است
تکلیف انتهای تو- چرکِ عفونی ات!
ای کاغذ مچاله و ترس از صدای جِر!
غمهای استراگونِ یک عمر منتظر!
بر تو چه رفته گربه ی افتاده توی فر؟
ای خانه ی خراب! چه حاجت به بولدوزر؟!
با ساکنانِ درصددِ واژگونی ات!
آتش زدند قلب تو را در برابرم
ای زخمِ باز! لوطیِ غم دیده! قیصرم!
ای کاسه ی لبالبِ از صبر در سرم!
از تو چه مانده پرچمِ بی میله -کشورم؟!
این شعر، وصف حال و هوای کنونی ات!
http://www.uupload.ir/files/d8k3_a.s.jpg
☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://www.piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2436
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
◾️بخش : #غزل_معاصر_ایران
زیر نظر شهرام میرزایی
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
🔹 شعری از #آرش_سیفی
🔸با احترام به استراگون و ولادیمیر
و به ایران
ای غصه دار! چوبه ی از قد بلند تر!
ای دارِ غصه! خونِ دلِ - روی بند - تر!
پیراهنِ دریده ی از تن لوند تر!
ای غرق هر چه مشکل و مشکل پسند تر!!
ابرِ درونِ آب، دو تا چشمِ خونی ات...
باریک بود گردن من یا که مال تو؟
خون من است آنچه که مانده به شال تو
من را گره زده ست کسی با خیال تو
ربط است بین حال من و بین حال تو
من را ببند بر سر زخم درونی ات!
من را که خاطرات تو هر روز با من است
من را که آتشی و دلم مثل خرمن است
انبار کاه! عشقِ تو بدجور سوزن است!!
سیگار را کشیدم و دیدم که روشن است
تکلیف انتهای تو- چرکِ عفونی ات!
ای کاغذ مچاله و ترس از صدای جِر!
غمهای استراگونِ یک عمر منتظر!
بر تو چه رفته گربه ی افتاده توی فر؟
ای خانه ی خراب! چه حاجت به بولدوزر؟!
با ساکنانِ درصددِ واژگونی ات!
آتش زدند قلب تو را در برابرم
ای زخمِ باز! لوطیِ غم دیده! قیصرم!
ای کاسه ی لبالبِ از صبر در سرم!
از تو چه مانده پرچمِ بی میله -کشورم؟!
این شعر، وصف حال و هوای کنونی ات!
http://www.uupload.ir/files/d8k3_a.s.jpg
☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://www.piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2436
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
◾️بخش : #غزل_معاصر_ایران
زیر نظر شهرام میرزایی
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈