@piaderonews
#حافظ_موسوی :
بیژن الهی یکی از رازآلودترین چهرههای شعر نیم قرن اخیر ایران بود . نامی پرجاذبه که گویی فقط یک نام بود . یک دال بدون مدلول . یا بهتر است بگوییم دالی که مدلولش مخفی بود . مخفی و رازآلود . بودی که خودش را به نبودن زده بود . از خودش یک غیاب ساخته بود . گاهی بر زبان دیگران حاضر میشد . گاهی چون شایعهای دهان به دهان میگشت . مرگش هم آنقدر ناگهانی و غافلگیر کننده بود که گویی میخواسته است تا دیر نشده همهٔ جستجوگرانش را برای همیشه ناکام بگذارد. نهمین روز از نهمین ماه سال هشتاد و نه ، به راحتی آب خوردن مرد.
http://s1.upzone.ir/98707/B.H.jpg
(به بهانه ی ششمین سالگرد درگذشت شاعر و مترجم بزرگ معاصر #بیژن_الهی )
☑️مجله ادبی پیاده رو
سایت پیشرو در ادبیات معاصر ایران
@piaderonews
#حافظ_موسوی :
بیژن الهی یکی از رازآلودترین چهرههای شعر نیم قرن اخیر ایران بود . نامی پرجاذبه که گویی فقط یک نام بود . یک دال بدون مدلول . یا بهتر است بگوییم دالی که مدلولش مخفی بود . مخفی و رازآلود . بودی که خودش را به نبودن زده بود . از خودش یک غیاب ساخته بود . گاهی بر زبان دیگران حاضر میشد . گاهی چون شایعهای دهان به دهان میگشت . مرگش هم آنقدر ناگهانی و غافلگیر کننده بود که گویی میخواسته است تا دیر نشده همهٔ جستجوگرانش را برای همیشه ناکام بگذارد. نهمین روز از نهمین ماه سال هشتاد و نه ، به راحتی آب خوردن مرد.
http://s1.upzone.ir/98707/B.H.jpg
(به بهانه ی ششمین سالگرد درگذشت شاعر و مترجم بزرگ معاصر #بیژن_الهی )
☑️مجله ادبی پیاده رو
سایت پیشرو در ادبیات معاصر ایران
@piaderonews
@piaderonews
" منظره با دو قبر و یک سگ آشوری "
فدریکو گارسیا لورکا
ترجمه ی #بیژن_الهی
1
برخیز ای یار
شنیدنْ زوزه ی سگ آشوری را .
سه حوری ی سرطان رقصیده اند ،
پسرم .
از کوهستان ، موم قرمز آورده ند
و شمد های خشن که خفته بود در آن
سرطان .
اسب ، چشمی در گردن داشت
و ماه چندان در آسمان یخ بود
که کوه ناهیدش را
بایست می درید
و قبور کهن را خفه می ساخت
به خون و خاکستر .
ای یار ، بیدار شو :
کو ها هنوز دم نمی زند
و گیاهان دلم ، جای دیگری ست .
2
مهم نیست که لبریز آب های دریا باشی
دراز زمانیْ من ،دوستار کودکی بودم
که پَر کوچکی به روی زبان داشت
و ما صد سال در یک چاقو
زندگی کردیم .
بیدارشو! خاموش! گوش کن! قد بیافراز اندکی!
زوزه
زبان دراز بنفشی ست
که موران ترس را و باده ی تیراژه را به جای می نهد .
به سوی صخره می آید . ریشه یی ندوان !
نزدیک می شود . می نالد . هقهقه در خواب مزن ای یار .
برخیز ای یار
شنیدنْ زوزه ی سگ آشوری را !
"نرگس"
فدریکو گارسیا لورکا
کودک ،
می روی به رودخانه بیافتی!
در ته آب ، گل سرخی هست
و در آن گل سرخ، رود دیگری.
پس ببین این پرنده را ! نگاهی آنجا
به این پرنده ی زرد بیانداز !
افتاده چشم های من
به ته آب.
خدای من! اما
سُر می خورد این کودک!
... و خودم ، به دل گُل سرخ .
در آب که گم شد ،
فهمیدم . شرح نمی دهم .
http://s9.picofile.com/file/8279629342/F_G_L.jpg
☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=1708
🔴شعر "منظره با دو قبر و یک سگ آشوری" از مجموعه "شاعر در نیویورک" به گزارش یدالله رویایی به نگارش بیژن الهی
شعر "نرگس" از مجموعه ی "آواز ها" به گزارش ا. اسفندیاری به نگارش بیژن الهی
برگرفته از دفتر "شعر دیگر" یک . سال 1347
◾️بخش : #شعر_خوب
به انتخاب میثم ریاحی
با کانال " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://telegram.me/joinchat/BNRUYzu3hryL-0Np9O6uGA
" منظره با دو قبر و یک سگ آشوری "
فدریکو گارسیا لورکا
ترجمه ی #بیژن_الهی
1
برخیز ای یار
شنیدنْ زوزه ی سگ آشوری را .
سه حوری ی سرطان رقصیده اند ،
پسرم .
از کوهستان ، موم قرمز آورده ند
و شمد های خشن که خفته بود در آن
سرطان .
اسب ، چشمی در گردن داشت
و ماه چندان در آسمان یخ بود
که کوه ناهیدش را
بایست می درید
و قبور کهن را خفه می ساخت
به خون و خاکستر .
ای یار ، بیدار شو :
کو ها هنوز دم نمی زند
و گیاهان دلم ، جای دیگری ست .
2
مهم نیست که لبریز آب های دریا باشی
دراز زمانیْ من ،دوستار کودکی بودم
که پَر کوچکی به روی زبان داشت
و ما صد سال در یک چاقو
زندگی کردیم .
بیدارشو! خاموش! گوش کن! قد بیافراز اندکی!
زوزه
زبان دراز بنفشی ست
که موران ترس را و باده ی تیراژه را به جای می نهد .
به سوی صخره می آید . ریشه یی ندوان !
نزدیک می شود . می نالد . هقهقه در خواب مزن ای یار .
برخیز ای یار
شنیدنْ زوزه ی سگ آشوری را !
"نرگس"
فدریکو گارسیا لورکا
کودک ،
می روی به رودخانه بیافتی!
در ته آب ، گل سرخی هست
و در آن گل سرخ، رود دیگری.
پس ببین این پرنده را ! نگاهی آنجا
به این پرنده ی زرد بیانداز !
افتاده چشم های من
به ته آب.
خدای من! اما
سُر می خورد این کودک!
... و خودم ، به دل گُل سرخ .
در آب که گم شد ،
فهمیدم . شرح نمی دهم .
http://s9.picofile.com/file/8279629342/F_G_L.jpg
☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=1708
🔴شعر "منظره با دو قبر و یک سگ آشوری" از مجموعه "شاعر در نیویورک" به گزارش یدالله رویایی به نگارش بیژن الهی
شعر "نرگس" از مجموعه ی "آواز ها" به گزارش ا. اسفندیاری به نگارش بیژن الهی
برگرفته از دفتر "شعر دیگر" یک . سال 1347
◾️بخش : #شعر_خوب
به انتخاب میثم ریاحی
با کانال " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://telegram.me/joinchat/BNRUYzu3hryL-0Np9O6uGA
چندان تنگ خفتهاید که نیمی از خواب را تو میبینی و نیمی را او
و جملهیعبرانیان
از میان شما میگذرند
بیآنکه خیس شوند.
#بیژن_الهی
- بخشی از یک شعر -
🔴مجله ادبی پیاده رو :
@piaderonews
و جملهیعبرانیان
از میان شما میگذرند
بیآنکه خیس شوند.
#بیژن_الهی
- بخشی از یک شعر -
🔴مجله ادبی پیاده رو :
@piaderonews
درهی علف هزار رنگ
گردانده های #بیژن_الهی
نشر بیدگل
🔴با ما در "پیاده رو" هم قدم باشید: 👇👇👇👇
https://telegram.me/joinchat/BNRUYzu3hryL-0Np9O6uGA
گردانده های #بیژن_الهی
نشر بیدگل
🔴با ما در "پیاده رو" هم قدم باشید: 👇👇👇👇
https://telegram.me/joinchat/BNRUYzu3hryL-0Np9O6uGA
🆔 @piaderonews 👈 ڪلیڪ
10 آذر ماه ، سالروز درگذشت شاعر بزرگ معاصر #بیژن_الهی است . گرامی باد یاد او .
تنها یک بار
میتوانست
در آغوشش کشند،
و میدانست آنگاه
چون بهمنی فرو میریزد
و میخواست
به آغوشم پناه آورد ،
نامش برف بود
تنش، برفی
قلبش از برف
و تپشش
صدای چکیدن برف
بر بامهای کاهگلی
و من او را
چون شاخه ای که زیر بهمن شکسته باشد
دوست میداشتم.
http://www.uupload.ir/files/wn8q_b.e.jpg
🔵 #مسعود_کیمیایی سال 1392 مصاحبه ای در رابطه با الهی داشته است که دعوت می کنیم بخوانید : 👇🏻
http://goo.gl/QEwy9S
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
10 آذر ماه ، سالروز درگذشت شاعر بزرگ معاصر #بیژن_الهی است . گرامی باد یاد او .
تنها یک بار
میتوانست
در آغوشش کشند،
و میدانست آنگاه
چون بهمنی فرو میریزد
و میخواست
به آغوشم پناه آورد ،
نامش برف بود
تنش، برفی
قلبش از برف
و تپشش
صدای چکیدن برف
بر بامهای کاهگلی
و من او را
چون شاخه ای که زیر بهمن شکسته باشد
دوست میداشتم.
http://www.uupload.ir/files/wn8q_b.e.jpg
🔵 #مسعود_کیمیایی سال 1392 مصاحبه ای در رابطه با الهی داشته است که دعوت می کنیم بخوانید : 👇🏻
http://goo.gl/QEwy9S
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈