🆔 @piaderonews👈ڪلیڪ
🔹چهار شعر از #جورج_حنین
—پیشگام سوررئالیستهای عرب
◾️ترجمه ی #حمزه_کوتی
🔸در دوردست
در دوردست
در مکان
در جایی که کاهدانِ کوتاه مینامند
کسانی نظم را تحقیر میکنند
کسانی راز را تحقیر میکنند
و هیچ کس با چیزی
سازگار نیست.
به جای پسربچهی پرجوش
که نه در تاکستانها میگنجد
نه در گیاهان
و نه در چیزهای ناشناخته.
ــ جهان را درنَوشتم.
این را مرد بیایمانی گفت که زیر پایش سنگ میغلتید.
ــ شهرهایی دیدم که دندان کم داشتند، و دلم میخواهد بعد از این همه وحشت، خود را دوباره میان شما پیدا کنم. ای مردم بی هدف.
(۱۹۱۴/قاهره ــ۱۹۷۳/پاریس)
🔸عطایِ زندگی
منم انسانِ نشسته بر کنارهی راه.
اکنون وقت مناسبی است
تا آدمی برای دوستانش
بنویسد.
بنویسد و کلمات را خفه
و صداها را سلاخی کند.
و آنان را که به نظر
بسنده کرده
بر سر آنان که
به فهم اکتفا کردهاند
بکوبد؛
و از آن هالهای بنفش و بزرگ
بر گرد چشمها
حاصل شود
که آدمی هرگز از آن
شفا نمییابد.
منم آن که بر کنارهی راه نشست
آن که دشمنانش را
زیر سایهی خستگیاش
باقی میگذارد
آن که هنوز هم میبیند
که هر چیز
امکان کَنده شدن دارد.
مهم نیست زندگی
بسی شعلهور باشد
یا که ناگهان بینتیجه
متوقف شود.
مهم نیست برای انسانی که
انتقام میگیرد
از اهمیت کمی که
به انسان داده میشود.
۱۹۱۴ـقاهره/ ۱۹۷۳ـپاریس
🔸بی بصیرت
صدفِ پیداشده وسط جنگل
اهانتِ پیداشده در صمیمیتِ گور
شادیِ پیداشده بر بالش
جیغِ پیداشده در دهان.
ما گنجهای خود را میشناسیم
اما این زنِ روستایی که خود را میان ما نمیشناسد. زنی که ناقوسها برایش به صدا درنمیآید جز در نهان، زخمهای آتشین ما را کجا پیدا کند.
چیزی برایش نمانده است
جز پنجاه بُرجِ اصلیِ پشمآگین
پنجاه سکوی بالـکوبان
پنجاه ابروی بور چون پنجاه ببر
پنجاه چاهِ بی انتها برای پنجاه ستارهی بیآسمان.
آری ای شادیگسار
ای فانی
شاید کسی جز ما
برایش باقی نمانَد.
(۱۹۱۴/قاهره ـ۱۹۷۳/پاریس)
http://uupload.ir/files/assp_h.k.jpg
🔴ترجمه ی اثر چهارم را در مجله ادبی پیاده رو مطالعه بفرمایید :
http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2105
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
▪️بخش : #ادبیات_عرب
زیر نظر تیرداد آتشکار
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
🔹چهار شعر از #جورج_حنین
—پیشگام سوررئالیستهای عرب
◾️ترجمه ی #حمزه_کوتی
🔸در دوردست
در دوردست
در مکان
در جایی که کاهدانِ کوتاه مینامند
کسانی نظم را تحقیر میکنند
کسانی راز را تحقیر میکنند
و هیچ کس با چیزی
سازگار نیست.
به جای پسربچهی پرجوش
که نه در تاکستانها میگنجد
نه در گیاهان
و نه در چیزهای ناشناخته.
ــ جهان را درنَوشتم.
این را مرد بیایمانی گفت که زیر پایش سنگ میغلتید.
ــ شهرهایی دیدم که دندان کم داشتند، و دلم میخواهد بعد از این همه وحشت، خود را دوباره میان شما پیدا کنم. ای مردم بی هدف.
(۱۹۱۴/قاهره ــ۱۹۷۳/پاریس)
🔸عطایِ زندگی
منم انسانِ نشسته بر کنارهی راه.
اکنون وقت مناسبی است
تا آدمی برای دوستانش
بنویسد.
بنویسد و کلمات را خفه
و صداها را سلاخی کند.
و آنان را که به نظر
بسنده کرده
بر سر آنان که
به فهم اکتفا کردهاند
بکوبد؛
و از آن هالهای بنفش و بزرگ
بر گرد چشمها
حاصل شود
که آدمی هرگز از آن
شفا نمییابد.
منم آن که بر کنارهی راه نشست
آن که دشمنانش را
زیر سایهی خستگیاش
باقی میگذارد
آن که هنوز هم میبیند
که هر چیز
امکان کَنده شدن دارد.
مهم نیست زندگی
بسی شعلهور باشد
یا که ناگهان بینتیجه
متوقف شود.
مهم نیست برای انسانی که
انتقام میگیرد
از اهمیت کمی که
به انسان داده میشود.
۱۹۱۴ـقاهره/ ۱۹۷۳ـپاریس
🔸بی بصیرت
صدفِ پیداشده وسط جنگل
اهانتِ پیداشده در صمیمیتِ گور
شادیِ پیداشده بر بالش
جیغِ پیداشده در دهان.
ما گنجهای خود را میشناسیم
اما این زنِ روستایی که خود را میان ما نمیشناسد. زنی که ناقوسها برایش به صدا درنمیآید جز در نهان، زخمهای آتشین ما را کجا پیدا کند.
چیزی برایش نمانده است
جز پنجاه بُرجِ اصلیِ پشمآگین
پنجاه سکوی بالـکوبان
پنجاه ابروی بور چون پنجاه ببر
پنجاه چاهِ بی انتها برای پنجاه ستارهی بیآسمان.
آری ای شادیگسار
ای فانی
شاید کسی جز ما
برایش باقی نمانَد.
(۱۹۱۴/قاهره ـ۱۹۷۳/پاریس)
http://uupload.ir/files/assp_h.k.jpg
🔴ترجمه ی اثر چهارم را در مجله ادبی پیاده رو مطالعه بفرمایید :
http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2105
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
▪️بخش : #ادبیات_عرب
زیر نظر تیرداد آتشکار
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈