🆔 @piaderonews 👈 ڪلیڪ
🔸شعری از #ژک_دوپان
🔹ترجمه ی #آسیه_حیدری
خاک بد ذات
زمین بی حاصل
آب یخ بسته ی کوزه را با تو تقسیم می کنم
هوای میله ها
و تختی که تخت نیست
تنها ترانه ای یاغی
به سنگینی می نشیند باز
از دسته دسته ی گندمت
ترانه ای که دروغیست در خویش
شبنم نشسته بر تک شاخه
هوایمان را شادمانه می کند
از شکاف دیوار
ستاره ها را به این سو اگر بکشانی
http://www.uupload.ir/files/xirf_a.h.jpg
☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://www.piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2403
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
◾️بخش : #ادبیات_فرانسه
زیر نظر آسیه حیدری
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
🔸شعری از #ژک_دوپان
🔹ترجمه ی #آسیه_حیدری
خاک بد ذات
زمین بی حاصل
آب یخ بسته ی کوزه را با تو تقسیم می کنم
هوای میله ها
و تختی که تخت نیست
تنها ترانه ای یاغی
به سنگینی می نشیند باز
از دسته دسته ی گندمت
ترانه ای که دروغیست در خویش
شبنم نشسته بر تک شاخه
هوایمان را شادمانه می کند
از شکاف دیوار
ستاره ها را به این سو اگر بکشانی
http://www.uupload.ir/files/xirf_a.h.jpg
☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://www.piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2403
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
◾️بخش : #ادبیات_فرانسه
زیر نظر آسیه حیدری
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews 👈 ڪلیڪ
🔸نفخ صور
🔹 شعری از #آنژیلا_عطایی
حکایت چهارده زن است با هفت گوزن
پدر پسر روحالقدس
زبانهای بریده
گودالی از جسد
تاریخ رو به رشد
گورخوابها جذامیان شهرهای جدیدند
امروز کسی از جذام نمیمیرد
اما نشر اکاذیب درباره روال براندازی
منجر به اعلام قرنطینه در سطوح جهانیست
لطفا یکی بیاید مرس را از خبرگزاریهای بزرگ بیرون بیاورد
خط خط نقطه
پیامبران به سرزمین موعود بازنمیگردند
خط نقطه خط
زنان از همسران خود بار نمیگیرند
نقطه نقطه نقطه
صفر تا بینهایت و یک
تجمع وراثت معیوب
من مردی با ریش سیاه زاییدهام
صاحب چند زن
بطریهای نوشابه و اسید
احتمالا هفت گذرنامه
و ایمان به انتحار ...
یکی بیاید مردان مرده را به گور بازگرداند
هنوز زود است اسرافیل!
وراثت معیوب ما را به روز حادثه خواهد برد
و آنروز کوهها چون پشم زده شده ...
صور سرما برف
زنانی بیصورت
کجاست آستانه درد؟
خط خط خط
http://www.uupload.ir/files/6al8_a.a.jpg
☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://www.piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2404
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
◾️بخش : #شعر_امروز_ایران
زیر نظر محمد آشور
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
🔸نفخ صور
🔹 شعری از #آنژیلا_عطایی
حکایت چهارده زن است با هفت گوزن
پدر پسر روحالقدس
زبانهای بریده
گودالی از جسد
تاریخ رو به رشد
گورخوابها جذامیان شهرهای جدیدند
امروز کسی از جذام نمیمیرد
اما نشر اکاذیب درباره روال براندازی
منجر به اعلام قرنطینه در سطوح جهانیست
لطفا یکی بیاید مرس را از خبرگزاریهای بزرگ بیرون بیاورد
خط خط نقطه
پیامبران به سرزمین موعود بازنمیگردند
خط نقطه خط
زنان از همسران خود بار نمیگیرند
نقطه نقطه نقطه
صفر تا بینهایت و یک
تجمع وراثت معیوب
من مردی با ریش سیاه زاییدهام
صاحب چند زن
بطریهای نوشابه و اسید
احتمالا هفت گذرنامه
و ایمان به انتحار ...
یکی بیاید مردان مرده را به گور بازگرداند
هنوز زود است اسرافیل!
وراثت معیوب ما را به روز حادثه خواهد برد
و آنروز کوهها چون پشم زده شده ...
صور سرما برف
زنانی بیصورت
کجاست آستانه درد؟
خط خط خط
http://www.uupload.ir/files/6al8_a.a.jpg
☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://www.piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2404
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
◾️بخش : #شعر_امروز_ایران
زیر نظر محمد آشور
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews 👈 ڪلیڪ
🔸آواز
▫️شعری از #کریستینا_جورجینا_روزتی
🔹ترجمه ی #مولود_غلامی
کریستینا جورجینا روزتی (به انگلیسی: Christina Georgina Rossetti) (زاده ۵ دسامبر ۱۸۳۰ - درگذشته ۲۹ دسامبر ۱۸۹۴) شاعر و نویسنده مطالب رمانتیک و مذهبی و کودکان انگلیسی بود.
آنگاه که مرده ام محبوب من
مخوان برای من آواز غم
گل سرخی بر مزارم مگذار
نه حتی سرونازی سایه دار
چمن سبز باش به بالینم
چون شکوه ژاله به وقت صبحدم
خواه خاطرم زنده دار
خواه فانیم می پندار
سایه سرو را نخواهم دید
باران سرد را نخواهم چشید
ناله مرغ را نخواهم شنید
و خیال بافی را هنگام شفق
نه طلوعست، نه غروبست، نه شفق
خاطرم ماند اگر...
خاطرم رفت اگر...
When I am dead, my dearest
Sing no sad songs for me
Plant thou no roses at my head
Nor shady cypress tree
Be the green grass above me
With showers and dewdrops wet
And if thou wilt, remember
And if thou wilt, forget
I shall not see the shadows
I shall not feel the rain
I shall not hear the nightingale
Sing on, as if in pain
And dreaming through the twilight
That doth not rise nor set
Haply I may remember
And haply may forget
http://www.uupload.ir/files/5o1o_c.r.jpg
☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://www.piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2405
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
◾️بخش : #ادبیات_جهان
زیر نظر آزیتا قهرمان
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
🔸آواز
▫️شعری از #کریستینا_جورجینا_روزتی
🔹ترجمه ی #مولود_غلامی
کریستینا جورجینا روزتی (به انگلیسی: Christina Georgina Rossetti) (زاده ۵ دسامبر ۱۸۳۰ - درگذشته ۲۹ دسامبر ۱۸۹۴) شاعر و نویسنده مطالب رمانتیک و مذهبی و کودکان انگلیسی بود.
آنگاه که مرده ام محبوب من
مخوان برای من آواز غم
گل سرخی بر مزارم مگذار
نه حتی سرونازی سایه دار
چمن سبز باش به بالینم
چون شکوه ژاله به وقت صبحدم
خواه خاطرم زنده دار
خواه فانیم می پندار
سایه سرو را نخواهم دید
باران سرد را نخواهم چشید
ناله مرغ را نخواهم شنید
و خیال بافی را هنگام شفق
نه طلوعست، نه غروبست، نه شفق
خاطرم ماند اگر...
خاطرم رفت اگر...
When I am dead, my dearest
Sing no sad songs for me
Plant thou no roses at my head
Nor shady cypress tree
Be the green grass above me
With showers and dewdrops wet
And if thou wilt, remember
And if thou wilt, forget
I shall not see the shadows
I shall not feel the rain
I shall not hear the nightingale
Sing on, as if in pain
And dreaming through the twilight
That doth not rise nor set
Haply I may remember
And haply may forget
http://www.uupload.ir/files/5o1o_c.r.jpg
☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://www.piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2405
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
◾️بخش : #ادبیات_جهان
زیر نظر آزیتا قهرمان
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews 👈 ڪلیڪ
🔹سه شعر از #الهام_صادقی
🔸یک
من سردم است که قرنهاست سردم است
که من یک زنم به نام کوچک یلدا
که قرنهاست سردم است
که جاماندهایم در آینه من و یک دقیقهی موهایم
چله
شب است
و چه مهربان یلدا
با چشمهایی نافذ
که قرنهاست
در آینه جامانده است
شرم نگاهش
میچکد از تکتک سلولهای خاکستریام
پاییز آخر ثانیهها
یخ بسته است
در این شب سرد
و سوار است بر دوشهای من هنوز
در تنم عطر تلخ تو ریشه کرده است
غوغاست در من و
غوغاها
شب از نیمه گذشته است
شبحی است خیالم
که پر میکشد از
از کالبد غمگینم
قصه کوتاه و
گیسوان تو بلند یلدا
فالت را میگیرم
با شعر شاملوی آویخته به لبهایم
ترک برمیدارد خندههام
زیر پوست انار ساوهی شهر
میدود سرخ
مایل به سیاه
و خوشبختی تلوتلو میخورد
امشب
چراغی روشن میگذارم
نمیخواهم چیزی از دست بدهم چیزی را
حتا زخمهای عمیقی
که در فتیلههای چراغ میسوزم
من
با لحن جنوبیام
و زبان شیرین مادری
پردهی ماهور را بالا میزنم
باد میآید
و همچنان
پای پنجره در انتظار پاهایت
شب را به صبح میرسانم
درد میکشم تا
تا دنیا دوباره بزاید
فرزندی به دنیا بیاید
به نام عهد عتیق
به نام وفاداری
و زمستان
بر خطوط موازی چنگ بنوازد
من شراب چشمهای خمار شکنت را
در پیالهای قدیمی
صبح میشوم
تا قناری محزون لبهایم
زار، زار گریه کند
شعر خیسم را
🔸دو
هر بار که آمدم تو نبودی کم آوردم
هربار که آمدم چیزی بگویم
چشمهای تو نگذاشت
نگاهم
کم آورد از شدت ابری چشمهات
نفسها
طوفانی دریاییست
که لبخند- گریههایم
میکوبد و
میکوبد و
میکوبد
بر ساحلی که دلم بود
که نتوانستم
چیزی بگویم از
از
از
از تو
🔸سه
و ما بی همانیم همان دو خط موازی
که بقیهاش را شما بنویسید لطفن!
چشمهای تو
ایستگاه قطاریست!
که زیر باران ایستادهام
و شعرهایی که مرا سروده است
در سکوت شب
زیر باران
پر از نگفتهی حرفهایم
از درد لبریز
از شبزندهداریها
سر میخورد کلمات
لابهلای انگشتانم
و من
برای تو مینویسم
برای ما
برای ما که بی همانیم
و با هم
http://www.uupload.ir/files/u64f_e.s.jpg
☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://www.piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2406
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
◾️بخش : #شعر_امروز_ایران
زیر نظر محمد آشور
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
🔹سه شعر از #الهام_صادقی
🔸یک
من سردم است که قرنهاست سردم است
که من یک زنم به نام کوچک یلدا
که قرنهاست سردم است
که جاماندهایم در آینه من و یک دقیقهی موهایم
چله
شب است
و چه مهربان یلدا
با چشمهایی نافذ
که قرنهاست
در آینه جامانده است
شرم نگاهش
میچکد از تکتک سلولهای خاکستریام
پاییز آخر ثانیهها
یخ بسته است
در این شب سرد
و سوار است بر دوشهای من هنوز
در تنم عطر تلخ تو ریشه کرده است
غوغاست در من و
غوغاها
شب از نیمه گذشته است
شبحی است خیالم
که پر میکشد از
از کالبد غمگینم
قصه کوتاه و
گیسوان تو بلند یلدا
فالت را میگیرم
با شعر شاملوی آویخته به لبهایم
ترک برمیدارد خندههام
زیر پوست انار ساوهی شهر
میدود سرخ
مایل به سیاه
و خوشبختی تلوتلو میخورد
امشب
چراغی روشن میگذارم
نمیخواهم چیزی از دست بدهم چیزی را
حتا زخمهای عمیقی
که در فتیلههای چراغ میسوزم
من
با لحن جنوبیام
و زبان شیرین مادری
پردهی ماهور را بالا میزنم
باد میآید
و همچنان
پای پنجره در انتظار پاهایت
شب را به صبح میرسانم
درد میکشم تا
تا دنیا دوباره بزاید
فرزندی به دنیا بیاید
به نام عهد عتیق
به نام وفاداری
و زمستان
بر خطوط موازی چنگ بنوازد
من شراب چشمهای خمار شکنت را
در پیالهای قدیمی
صبح میشوم
تا قناری محزون لبهایم
زار، زار گریه کند
شعر خیسم را
🔸دو
هر بار که آمدم تو نبودی کم آوردم
هربار که آمدم چیزی بگویم
چشمهای تو نگذاشت
نگاهم
کم آورد از شدت ابری چشمهات
نفسها
طوفانی دریاییست
که لبخند- گریههایم
میکوبد و
میکوبد و
میکوبد
بر ساحلی که دلم بود
که نتوانستم
چیزی بگویم از
از
از
از تو
🔸سه
و ما بی همانیم همان دو خط موازی
که بقیهاش را شما بنویسید لطفن!
چشمهای تو
ایستگاه قطاریست!
که زیر باران ایستادهام
و شعرهایی که مرا سروده است
در سکوت شب
زیر باران
پر از نگفتهی حرفهایم
از درد لبریز
از شبزندهداریها
سر میخورد کلمات
لابهلای انگشتانم
و من
برای تو مینویسم
برای ما
برای ما که بی همانیم
و با هم
http://www.uupload.ir/files/u64f_e.s.jpg
☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://www.piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2406
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
◾️بخش : #شعر_امروز_ایران
زیر نظر محمد آشور
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews 👈 ڪلیڪ
🔹 شعری از #زینب_چوقادی
تشنه ی دشت های دلتنگی
دل بیچاره ی سراپا تو
ماهی توی خاک رقصیده
آن طرف های و هوی دریا، تو!
دل من گوشه گوشه اش غوغاست
دل من عصر روز عاشوراست
دل من زخم خورده ی تنهاست
جنگجویی نمانده الا تو!
لشگر تشنه ی غنیمت گیر!
رحم کن رحم بر لبان اسیر!
من که بی زور حلقه و زنجیر
این همه راه آمدم با تو
من که با پای خود اسیر شدم
از تمام جهات سیر شدم!
راهی گیج این مسیر شدم
ذره ذره کشاندی ام تا "تو"
خاکی راههای پی در پی
خاک کردم هوات را از کی؟
خاک کردم تو را در این رگ و پی
خاک کردم هوام را با تو
خالیِ از تمام دنیا من!
خالیِ از تب تماشا من!
بر تنم هیچ نیست حتی من!
بر تنم هیچ نیست، حتی تو!
سنگ سرد موازی ام با تو
به همین قبر راضی ام با تو
حیف گور بلند بالا من!
حیف گور بلند بالا تو!
http://www.uupload.ir/files/0bk0_z.ch.jpg
☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://www.piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2408
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
◾️بخش : #غزل_معاصر_ایران
زیر نظر شهرام میرزایی
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
🔹 شعری از #زینب_چوقادی
تشنه ی دشت های دلتنگی
دل بیچاره ی سراپا تو
ماهی توی خاک رقصیده
آن طرف های و هوی دریا، تو!
دل من گوشه گوشه اش غوغاست
دل من عصر روز عاشوراست
دل من زخم خورده ی تنهاست
جنگجویی نمانده الا تو!
لشگر تشنه ی غنیمت گیر!
رحم کن رحم بر لبان اسیر!
من که بی زور حلقه و زنجیر
این همه راه آمدم با تو
من که با پای خود اسیر شدم
از تمام جهات سیر شدم!
راهی گیج این مسیر شدم
ذره ذره کشاندی ام تا "تو"
خاکی راههای پی در پی
خاک کردم هوات را از کی؟
خاک کردم تو را در این رگ و پی
خاک کردم هوام را با تو
خالیِ از تمام دنیا من!
خالیِ از تب تماشا من!
بر تنم هیچ نیست حتی من!
بر تنم هیچ نیست، حتی تو!
سنگ سرد موازی ام با تو
به همین قبر راضی ام با تو
حیف گور بلند بالا من!
حیف گور بلند بالا تو!
http://www.uupload.ir/files/0bk0_z.ch.jpg
☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://www.piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2408
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
◾️بخش : #غزل_معاصر_ایران
زیر نظر شهرام میرزایی
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews 👈 ڪلیڪ
🔸اسبی از گُلبرک آلاله
▫️#شیرکو_بی_کس
🔹ترجمه ی #دلاور_رحیمی
ابر بسی از ما بهتر
کوه را می شناسد
و کوه بسیار از ابر خوبتر دره و مه دامنه ی خود را
باشد ابر زبان به سخن نَگُشاید
کافیست یکی قطره از او به سخن درآید!
بگذار کوه نیز خاموش بماند
کافیست یکی بوته از او به سخن در آید!
روایتِ حکایتِ رودخانه ها را از کنارها بپرس
تو از کلوخ و جوی
و از شن و ماسه از گرد و غبار
از خار و خاشاك آبکند و از لجَنزار بپرس
آنان سرگذشتِ تمامِ عشقِ آب و صدای موج های
دیوانه و شیدایش را در می یابند
و آنان می دانند اندوه از کجا
شروع به نالیدن وباریدن کرد و در کجا خُشکسالی
و مرگ زمین به افسانه و به شعر ما پیوستن!
http://www.uupload.ir/files/0u1y_sh.b.jpg
☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://www.piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2409
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
◾️بخش : #ادبیات_کردستان
زیر نظر بابک صحرانورد
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
🔸اسبی از گُلبرک آلاله
▫️#شیرکو_بی_کس
🔹ترجمه ی #دلاور_رحیمی
ابر بسی از ما بهتر
کوه را می شناسد
و کوه بسیار از ابر خوبتر دره و مه دامنه ی خود را
باشد ابر زبان به سخن نَگُشاید
کافیست یکی قطره از او به سخن درآید!
بگذار کوه نیز خاموش بماند
کافیست یکی بوته از او به سخن در آید!
روایتِ حکایتِ رودخانه ها را از کنارها بپرس
تو از کلوخ و جوی
و از شن و ماسه از گرد و غبار
از خار و خاشاك آبکند و از لجَنزار بپرس
آنان سرگذشتِ تمامِ عشقِ آب و صدای موج های
دیوانه و شیدایش را در می یابند
و آنان می دانند اندوه از کجا
شروع به نالیدن وباریدن کرد و در کجا خُشکسالی
و مرگ زمین به افسانه و به شعر ما پیوستن!
http://www.uupload.ir/files/0u1y_sh.b.jpg
☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://www.piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2409
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
◾️بخش : #ادبیات_کردستان
زیر نظر بابک صحرانورد
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews 👈 ڪلیڪ
🔸معرفی مجموعه «عشق کولی» #صباح_الدین_علی
🔹ترجمه ی #شهرام_دشتی
#کتاب_شناسی_ادبیات_ترکیه
«عشق کولی» مجموعهییست از داستانهای کوتاه ساباهاتتین عآلی Sabahattin Ali یا همان صباحالدین علی از شاعران و نویسندهگان مهم و مشهور ترکیه که شهرام دشتی از زبان ایستانبولی به فارسی برگردانده است.
ساباهاتتین عآلی در 25 شوبات Şubat منطبق بر ماهِ فوریه و در سالِ ۱۹۰۷ در شهر آردینو Ardino دیده به جهان گشود. این شهر قبلن جزء امپراتوریِ عثمانی بود که امروزه در کشور بلغارستان قرار دارد. ساباهاتتین عآلی در شهرهایی مثلِ ایستانبول، چاناککاله Çanakkale یا همان چاناکقلعه و ادرمیت Edremit مقیم بود و بعد در شهر بالیکاسیر Balıkesir به مدرسه رفت. در سال ۱۹۲۶ بار دیگر در ایستانبول اقامت گزید و در سال ۱۹۲۶ از دانشکدهی تربیت معلم همانجا فارغالتحصیل شد. بعد از آن یک سال در شهرِ یوزگات Yozgat یا همان یوزغاد مشغول به تدریس شد اما در سال ۱۹۲۸ پس از قبولی در آزمونی که ادارهی آموزش و پرورش برگزار کرده بود، برای طی یک دورهی دو ساله به آلمان رفت. دو سال بعد به ترکیه برگشت و در دبیرستانهای شهرهایی مثل آیدین Aydın و کونیا Konya یا همان قونیه مشغول تدریس زبان آلمانی شد.
در دورهی تدریس در کونیا به دلیل سرودن شعری در انتقاد از سیاستهای آتاتورک دستگیر شد. مدتی را در زندان سپری کرد تا آنکه در سال ۱۹۳۳ در پیِ عفو عمومی از زندان آزاد شد. از ادارهی آموزش و پرورش درخواست مجوز همکاری کرد، و بعد از آنکه با درخواست او مؤافقت شد کار خود را در ادارهی نشریات وزارت آموزش ملی پی گرفت. در ۱۶ ماییس منطبق بر ماهِ می و در سالِ ۱۹۳۵ ازدواج کرد و در سال ۱۹۴۴ بار دیگر دستگیر و زندانی شد. ساباهاتتین عآلی پس از آزادی از زندان دچار مشکلات مالی شد و تصمیم به ترک کشور گرفت اما درخواستِ وی برای گرفتن گذرنامه موردِ تأیید قرار نگرفت. در نتیجه او تصمیم گرفت به شکلِ قاچاقی از مرز رد شود اما در 2 نیسان Nisan منطبق بر ماهِ آوریل و در سالِ 1948 به قتل رسید.
ساباهاتتین عآلی کتابهای متعددی در زمینههایی مثلِ شعر، داستان کوتاه و رمان منتشر کرده است. او در حدود 60 داستانِ کوتاه دارد که شهرام دشتی ده داستان از این نویسنده را برگزیده، بعد از ترجمه در کتاب «عشق کولی» گرد آورده است. در این کتاب داستانهایی با این عناوین پیشِ روی مخاطب قرار دارد: عشق کولی/ شاهکاری که نجات نیافت/ داستان مشعلی که به ناگاه خاموش میشود/ ویولنسل/ فراری/ آپارتمان/ ماشین یکی پنج کروش/ رفیق عزیزتر از جان/ آب گرم/ و دشمن
شهرام دشتی از مترجمان نکتهسنج و پرکار زبان ایستانبولیست که در ترجمهی متون، همیشه در وفاداری به اصل اثر وسواس چشمگیری دارد. از دیگر ترجمههای او میتوانم به این عناوین اشاره کنم:
- خداحافظ پدر/ از فاکیر بایکورت Fakir Baykurt (یا همان فقیر بایکورت)/ در حوزهی ادبیات داستانی
- کودک درون ما/ از دوعان جوجلاوعلو Doğan Cüceloğlu (یا همان دوغان جوجلاوغلو)/ در حوزهی روانشناسی
- هنر ارتباط/ از دوعان جوجلاوعلو Doğan Cüceloğlu (یا همان دوغان جوجلاوغلو)/ در حوزهی روانشناسی
- آخرین حرف حوشانا/ از آهمت آباکای Ahmet Abakay (یا همان احمد آباکای)/ در حوزهی ادبیات داستانی
کتاب «عشق کولی» در سال 1393 و به همت انتشارات رسپینا و در 109 صفحه چاپ و منتشر شده است.
http://www.uupload.ir/files/p22i_sh.d.jpg
☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://www.piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2410
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
◾️بخش : #ادبیات_ترکیه
زیر نظر ابوالفضل پاشا
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
🔸معرفی مجموعه «عشق کولی» #صباح_الدین_علی
🔹ترجمه ی #شهرام_دشتی
#کتاب_شناسی_ادبیات_ترکیه
«عشق کولی» مجموعهییست از داستانهای کوتاه ساباهاتتین عآلی Sabahattin Ali یا همان صباحالدین علی از شاعران و نویسندهگان مهم و مشهور ترکیه که شهرام دشتی از زبان ایستانبولی به فارسی برگردانده است.
ساباهاتتین عآلی در 25 شوبات Şubat منطبق بر ماهِ فوریه و در سالِ ۱۹۰۷ در شهر آردینو Ardino دیده به جهان گشود. این شهر قبلن جزء امپراتوریِ عثمانی بود که امروزه در کشور بلغارستان قرار دارد. ساباهاتتین عآلی در شهرهایی مثلِ ایستانبول، چاناککاله Çanakkale یا همان چاناکقلعه و ادرمیت Edremit مقیم بود و بعد در شهر بالیکاسیر Balıkesir به مدرسه رفت. در سال ۱۹۲۶ بار دیگر در ایستانبول اقامت گزید و در سال ۱۹۲۶ از دانشکدهی تربیت معلم همانجا فارغالتحصیل شد. بعد از آن یک سال در شهرِ یوزگات Yozgat یا همان یوزغاد مشغول به تدریس شد اما در سال ۱۹۲۸ پس از قبولی در آزمونی که ادارهی آموزش و پرورش برگزار کرده بود، برای طی یک دورهی دو ساله به آلمان رفت. دو سال بعد به ترکیه برگشت و در دبیرستانهای شهرهایی مثل آیدین Aydın و کونیا Konya یا همان قونیه مشغول تدریس زبان آلمانی شد.
در دورهی تدریس در کونیا به دلیل سرودن شعری در انتقاد از سیاستهای آتاتورک دستگیر شد. مدتی را در زندان سپری کرد تا آنکه در سال ۱۹۳۳ در پیِ عفو عمومی از زندان آزاد شد. از ادارهی آموزش و پرورش درخواست مجوز همکاری کرد، و بعد از آنکه با درخواست او مؤافقت شد کار خود را در ادارهی نشریات وزارت آموزش ملی پی گرفت. در ۱۶ ماییس منطبق بر ماهِ می و در سالِ ۱۹۳۵ ازدواج کرد و در سال ۱۹۴۴ بار دیگر دستگیر و زندانی شد. ساباهاتتین عآلی پس از آزادی از زندان دچار مشکلات مالی شد و تصمیم به ترک کشور گرفت اما درخواستِ وی برای گرفتن گذرنامه موردِ تأیید قرار نگرفت. در نتیجه او تصمیم گرفت به شکلِ قاچاقی از مرز رد شود اما در 2 نیسان Nisan منطبق بر ماهِ آوریل و در سالِ 1948 به قتل رسید.
ساباهاتتین عآلی کتابهای متعددی در زمینههایی مثلِ شعر، داستان کوتاه و رمان منتشر کرده است. او در حدود 60 داستانِ کوتاه دارد که شهرام دشتی ده داستان از این نویسنده را برگزیده، بعد از ترجمه در کتاب «عشق کولی» گرد آورده است. در این کتاب داستانهایی با این عناوین پیشِ روی مخاطب قرار دارد: عشق کولی/ شاهکاری که نجات نیافت/ داستان مشعلی که به ناگاه خاموش میشود/ ویولنسل/ فراری/ آپارتمان/ ماشین یکی پنج کروش/ رفیق عزیزتر از جان/ آب گرم/ و دشمن
شهرام دشتی از مترجمان نکتهسنج و پرکار زبان ایستانبولیست که در ترجمهی متون، همیشه در وفاداری به اصل اثر وسواس چشمگیری دارد. از دیگر ترجمههای او میتوانم به این عناوین اشاره کنم:
- خداحافظ پدر/ از فاکیر بایکورت Fakir Baykurt (یا همان فقیر بایکورت)/ در حوزهی ادبیات داستانی
- کودک درون ما/ از دوعان جوجلاوعلو Doğan Cüceloğlu (یا همان دوغان جوجلاوغلو)/ در حوزهی روانشناسی
- هنر ارتباط/ از دوعان جوجلاوعلو Doğan Cüceloğlu (یا همان دوغان جوجلاوغلو)/ در حوزهی روانشناسی
- آخرین حرف حوشانا/ از آهمت آباکای Ahmet Abakay (یا همان احمد آباکای)/ در حوزهی ادبیات داستانی
کتاب «عشق کولی» در سال 1393 و به همت انتشارات رسپینا و در 109 صفحه چاپ و منتشر شده است.
http://www.uupload.ir/files/p22i_sh.d.jpg
☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://www.piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2410
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
◾️بخش : #ادبیات_ترکیه
زیر نظر ابوالفضل پاشا
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews 👈 ڪلیڪ
🔹 شعری از #سیده_محبوبه_بصری
یک مرد ، یک رویای زخمی ، بیل در دستش
یک زن ، زبانِ بسته و زنبیل در دستش
یک زن که زخم تازه را با درد میبندد
یک زن دخیلش را به یک نامرد میبندد
یک زن که از دامن به اَبرو برده چینش را
انداخت روی شانه هایش سرزمینش را
یک زن ، زبانِ بسته و زنبیل در دستش
یک مرد آمد ، دست عزرائیل در دستش!
یک رویداد سرخِ بی انگیزه در حجله
زن بودن اجباریِ دوشیزه در حجله
زن میرود! تن ، روح را بر تخت میبندد
این شهر دارد از دهاتش رخت میبندد
سگهای دِه با گوسفندان توله میسازند
یک شهر را بر روی یک بیغوله میسازند
* * *
یک شهر با زنهای بی زنبیل و بی ناله
با دختران گل فروش سیزده ساله ...
مخفی شدن های کذایی پشت سانسورها
بوسیدن هر لاابالی در آسانسورها
در کادرهای بسته با تصویر یک لبخند
ناخن جویدن های مخفی زیر یک لبخند
لبهای بسته غصه ها را قاب میگیرند
پس مانده را از کیسه ی ارباب میگیرند
اصلا خدایی نیست! میگویند او رفته
یک شهر در تابوت تاریکش فرو رفته
رقاصه ها خلخال را از پا در آوردند
رفتند بالا ، یک خدای دیگر آوردند
تا باز بنویسد میان دورهای دیر
یک سورئال تازه را در دفتر تقدیر
رویای زن ، یک مرد با اسب سفیدش بود
آن مرد در آغوش معشوق جدیدش بود
رقاصه ها زنبیل را از سیب پُر کردند
شب با سلاح گرم ، دنیا را ترور کردند
* * *
یک زن که از دامن به اَبرو برده چینش را
خواباند با لالایی آخر ، جنینش را
یک مرد رفته ، بیل را هم با خودش برده
زن رفته و زنبیل را هم با خودش برده
http://www.uupload.ir/files/yqbn_m.b.jpg
☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://www.piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2411
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
◾️بخش : #غزل_معاصر_ایران
زیر نظر شهرام میرزایی
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
🔹 شعری از #سیده_محبوبه_بصری
یک مرد ، یک رویای زخمی ، بیل در دستش
یک زن ، زبانِ بسته و زنبیل در دستش
یک زن که زخم تازه را با درد میبندد
یک زن دخیلش را به یک نامرد میبندد
یک زن که از دامن به اَبرو برده چینش را
انداخت روی شانه هایش سرزمینش را
یک زن ، زبانِ بسته و زنبیل در دستش
یک مرد آمد ، دست عزرائیل در دستش!
یک رویداد سرخِ بی انگیزه در حجله
زن بودن اجباریِ دوشیزه در حجله
زن میرود! تن ، روح را بر تخت میبندد
این شهر دارد از دهاتش رخت میبندد
سگهای دِه با گوسفندان توله میسازند
یک شهر را بر روی یک بیغوله میسازند
* * *
یک شهر با زنهای بی زنبیل و بی ناله
با دختران گل فروش سیزده ساله ...
مخفی شدن های کذایی پشت سانسورها
بوسیدن هر لاابالی در آسانسورها
در کادرهای بسته با تصویر یک لبخند
ناخن جویدن های مخفی زیر یک لبخند
لبهای بسته غصه ها را قاب میگیرند
پس مانده را از کیسه ی ارباب میگیرند
اصلا خدایی نیست! میگویند او رفته
یک شهر در تابوت تاریکش فرو رفته
رقاصه ها خلخال را از پا در آوردند
رفتند بالا ، یک خدای دیگر آوردند
تا باز بنویسد میان دورهای دیر
یک سورئال تازه را در دفتر تقدیر
رویای زن ، یک مرد با اسب سفیدش بود
آن مرد در آغوش معشوق جدیدش بود
رقاصه ها زنبیل را از سیب پُر کردند
شب با سلاح گرم ، دنیا را ترور کردند
* * *
یک زن که از دامن به اَبرو برده چینش را
خواباند با لالایی آخر ، جنینش را
یک مرد رفته ، بیل را هم با خودش برده
زن رفته و زنبیل را هم با خودش برده
http://www.uupload.ir/files/yqbn_m.b.jpg
☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://www.piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2411
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
◾️بخش : #غزل_معاصر_ایران
زیر نظر شهرام میرزایی
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews 👈 ڪلیڪ
🔸شعری از آساف هالِت چلبی Asaf Halet Çelebi
▫️- که در ایران آصف حالت چلبی هم معرفی شده است -
🔹برگردان از #مجتبا_نهانی
🔸پنجرهها و درها
پنجرههایام تکتک باز شدند
پنجرهیی را ستارهها و شبها احاطه کردند
در پنجرهیی زمستانها سر برآوردند
در پنجرهیی دیگر رنگها پخش شدند
براق و نورانی.
از جایی صداهایی به گوش رسید
بهار به باغچهیی فرود آمد، بهار.
و همهی پنجرههایام به روی تو باز شدند
درهایام تکتک گشوده گشتند
از یکی از درها رؤیاهای کودکی طلاق گرفت
از در دیگر چهرههای آشنا و دوست
و از آن یکی در ساقیِ مرگ به راه افتاد
از قدحاش
سرّ زیباییها
قطرهیی یاقوت
بر لبهایام چکید
و همهی درهایام به روی تو باز شدند.
تکتکِ پنجرههایام بسته شدند
تکتکِ درهایام بسته شدند.
🔸Pencereler Ve Kapılar
Birer birer açıldı pencerelerim
birini yıldızlar geceler kapladı
birinden kışlar belirdi
birinde renkler dağıldı
pırıl pırıl.
Sesler geldi bir yerden
bir bahçeye bahar indi
bahar.
Ve bütün pencerelerim sana açıldı
birer birer aralandı kapılarım
birinden çocuk rüyaları boşandı
birinden dost yüzler
birinden ecel sakisi yürüdü
kadehinden güzelliklerin sırrı
bir damla yakut
dudaklarıma damladı
ve bütün kapılarım sana açıldı.
Birer birer kapandı pencerelerim
http://www.uupload.ir/files/8b6_a.h.jpg
☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://www.piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2412
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
◾️بخش : #ادبیات_ترکیه
زیر نظر ابوالفضل پاشا
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
🔸شعری از آساف هالِت چلبی Asaf Halet Çelebi
▫️- که در ایران آصف حالت چلبی هم معرفی شده است -
🔹برگردان از #مجتبا_نهانی
🔸پنجرهها و درها
پنجرههایام تکتک باز شدند
پنجرهیی را ستارهها و شبها احاطه کردند
در پنجرهیی زمستانها سر برآوردند
در پنجرهیی دیگر رنگها پخش شدند
براق و نورانی.
از جایی صداهایی به گوش رسید
بهار به باغچهیی فرود آمد، بهار.
و همهی پنجرههایام به روی تو باز شدند
درهایام تکتک گشوده گشتند
از یکی از درها رؤیاهای کودکی طلاق گرفت
از در دیگر چهرههای آشنا و دوست
و از آن یکی در ساقیِ مرگ به راه افتاد
از قدحاش
سرّ زیباییها
قطرهیی یاقوت
بر لبهایام چکید
و همهی درهایام به روی تو باز شدند.
تکتکِ پنجرههایام بسته شدند
تکتکِ درهایام بسته شدند.
🔸Pencereler Ve Kapılar
Birer birer açıldı pencerelerim
birini yıldızlar geceler kapladı
birinden kışlar belirdi
birinde renkler dağıldı
pırıl pırıl.
Sesler geldi bir yerden
bir bahçeye bahar indi
bahar.
Ve bütün pencerelerim sana açıldı
birer birer aralandı kapılarım
birinden çocuk rüyaları boşandı
birinden dost yüzler
birinden ecel sakisi yürüdü
kadehinden güzelliklerin sırrı
bir damla yakut
dudaklarıma damladı
ve bütün kapılarım sana açıldı.
Birer birer kapandı pencerelerim
http://www.uupload.ir/files/8b6_a.h.jpg
☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://www.piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2412
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
◾️بخش : #ادبیات_ترکیه
زیر نظر ابوالفضل پاشا
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews 👈 ڪلیڪ
🔹 شعری از #مازیار_عارفانی
به راننده گفتم بایستد وسط برف
تا با تو عروسی کنم در سالی که فقط برف باریده بود
خواست بایستد
خواست به روی خودش نیاورد که مقصد فقط تهران بزرگ است
خواست از رستورانهای بین راه برائت کند
و بگذرد از شیون کامیونها
اما نتوانست ادای عاشقها را در نیاورد
مشغول گریه شد
و از آینه نگاه کرد به سلسلهای از برادرانت
که هر کدام سگی در بوران رها کرده بودند
و عکس من از کیف جیبیات افتاد
از پالتوی بلندت
و فروپاشی شدت گرفت
و تو آنقدر لاغر شدی که سگان جاده برایت پارس نکردند
پس درون تو را پر کردند با قرصهای خواب
درون تو را با پرستاران شب و آینههای توالت و کارگران
درون تو را با تیمارستانهای دوزخی...
و تو برخواستی
چشمهای درشتت را گشودی
به آفتاب سلامی دوباره کردی
و مثل یک خوابگزار اعظم فریاد برآوردی که ما هنوز مسافریم
راننده بقیه مسافران را صدا کرد
و تهران، تهران بزرگ بود
که چنان پیر شده بود که دستش میلرزید
که میترسید زیر برگهای امضاء کند
میترسید استعفاء دهد از پایتخت
و میخواست سرش را بگذارد روی شانهات
و اعتراف کند
اما دیگر سری نداشت
و فقط با رگ گردنش سخن میگفت
http://www.uupload.ir/files/6uz5_m.a.jpg
☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://www.piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2413
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
◾️بخش : #شعر_امروز_ایران
زیر نظر محمد آشور
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
🔹 شعری از #مازیار_عارفانی
به راننده گفتم بایستد وسط برف
تا با تو عروسی کنم در سالی که فقط برف باریده بود
خواست بایستد
خواست به روی خودش نیاورد که مقصد فقط تهران بزرگ است
خواست از رستورانهای بین راه برائت کند
و بگذرد از شیون کامیونها
اما نتوانست ادای عاشقها را در نیاورد
مشغول گریه شد
و از آینه نگاه کرد به سلسلهای از برادرانت
که هر کدام سگی در بوران رها کرده بودند
و عکس من از کیف جیبیات افتاد
از پالتوی بلندت
و فروپاشی شدت گرفت
و تو آنقدر لاغر شدی که سگان جاده برایت پارس نکردند
پس درون تو را پر کردند با قرصهای خواب
درون تو را با پرستاران شب و آینههای توالت و کارگران
درون تو را با تیمارستانهای دوزخی...
و تو برخواستی
چشمهای درشتت را گشودی
به آفتاب سلامی دوباره کردی
و مثل یک خوابگزار اعظم فریاد برآوردی که ما هنوز مسافریم
راننده بقیه مسافران را صدا کرد
و تهران، تهران بزرگ بود
که چنان پیر شده بود که دستش میلرزید
که میترسید زیر برگهای امضاء کند
میترسید استعفاء دهد از پایتخت
و میخواست سرش را بگذارد روی شانهات
و اعتراف کند
اما دیگر سری نداشت
و فقط با رگ گردنش سخن میگفت
http://www.uupload.ir/files/6uz5_m.a.jpg
☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://www.piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2413
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
◾️بخش : #شعر_امروز_ایران
زیر نظر محمد آشور
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews 👈 ڪلیڪ
🔹 شعری از #سید_مهدی_نژاد_هاشمی
باید چه کرد با دلِ تنگیِ که مرده است_
_حیثیت غروب ِقشنگی که مرده است
دل سنگ یا که تنگ نفهمیده هیچکس _
_در سینه مانده بغضِ نهنگی که مرده است
فتحت نکرده خورده به بن بست بختِ این _
بازارِ شامِ از همه رنگی که مرده است
در من نشسته است به تختِ حکومت این _
_تمیور لنگِ در پِیِ جنگی که مرده است
حالا سفر مکن که بیایی به دیدن ِ_
_اقصی نقاطِ شهر فرنگی که مرده است
جانم به لب رسیده مزن باز بر رگِ_
افسونِ بی قراریِ چنگی که مرده است
من مبتلا شدم به تو و چشمِ خیره ات
داروی بی اثر شده بر چشمِ خسته ی سنگین دلی که در بَرِ اوهام دور دست مانده است در محاقِ درنگی که مرده است
http://www.uupload.ir/files/u0vi_m.n.jpg
☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://www.piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2414
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
◾️بخش : #غزل_معاصر_ایران
زیر نظر شهرام میرزایی
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
🔹 شعری از #سید_مهدی_نژاد_هاشمی
باید چه کرد با دلِ تنگیِ که مرده است_
_حیثیت غروب ِقشنگی که مرده است
دل سنگ یا که تنگ نفهمیده هیچکس _
_در سینه مانده بغضِ نهنگی که مرده است
فتحت نکرده خورده به بن بست بختِ این _
بازارِ شامِ از همه رنگی که مرده است
در من نشسته است به تختِ حکومت این _
_تمیور لنگِ در پِیِ جنگی که مرده است
حالا سفر مکن که بیایی به دیدن ِ_
_اقصی نقاطِ شهر فرنگی که مرده است
جانم به لب رسیده مزن باز بر رگِ_
افسونِ بی قراریِ چنگی که مرده است
من مبتلا شدم به تو و چشمِ خیره ات
داروی بی اثر شده بر چشمِ خسته ی سنگین دلی که در بَرِ اوهام دور دست مانده است در محاقِ درنگی که مرده است
http://www.uupload.ir/files/u0vi_m.n.jpg
☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://www.piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2414
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
◾️بخش : #غزل_معاصر_ایران
زیر نظر شهرام میرزایی
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews 👈 ڪلیڪ
🔹 شعری از #زبیده_حسینی
به باد اگر اشاره کنم
به تو هجوم برده ام
به ابر اگر هجوم
چند سر ، روی ِ کودکی ِ میز می افتند
با حنجره ی تاخورده بر اجسام
هوا را به سیگار تو می دوزم
تا چشم از آینه نگیری
و لای ِ محوشدگی
به لابه لای ِ درخت نگویی :لانه
(لانه با قرص های تو جوجه ها را می شمارد و خواب یعنی همین که وراجی ام گرفته و دست می برم به عریانی ِ دهان)
موسیقی نا آرامی ، رفته از تو تا کجای تنت در گوش ؟
به مادر اگر اشاره کنم
دست ها بر درختان باغ لیمو می شوند و سیب ِ دهانش ....
(آه چقدر نمک به زخم درختان )
به سمت های دو شعر
دو مرگ ِ دور
پرتم کنید
هوا ، ادامه ی سایه ست بر باغ
http://www.uupload.ir/files/1tui_z.h.jpg
☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://www.piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2415
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
◾️بخش : #شعر_امروز_ایران
زیر نظر محمد آشور
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
🔹 شعری از #زبیده_حسینی
به باد اگر اشاره کنم
به تو هجوم برده ام
به ابر اگر هجوم
چند سر ، روی ِ کودکی ِ میز می افتند
با حنجره ی تاخورده بر اجسام
هوا را به سیگار تو می دوزم
تا چشم از آینه نگیری
و لای ِ محوشدگی
به لابه لای ِ درخت نگویی :لانه
(لانه با قرص های تو جوجه ها را می شمارد و خواب یعنی همین که وراجی ام گرفته و دست می برم به عریانی ِ دهان)
موسیقی نا آرامی ، رفته از تو تا کجای تنت در گوش ؟
به مادر اگر اشاره کنم
دست ها بر درختان باغ لیمو می شوند و سیب ِ دهانش ....
(آه چقدر نمک به زخم درختان )
به سمت های دو شعر
دو مرگ ِ دور
پرتم کنید
هوا ، ادامه ی سایه ست بر باغ
http://www.uupload.ir/files/1tui_z.h.jpg
☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://www.piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2415
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
◾️بخش : #شعر_امروز_ایران
زیر نظر محمد آشور
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews 👈 ڪلیڪ
🔹 شعری از #زهرا_حیدری
از جستوجوی وطن برگرد
ای باد
ای منادی اندیشههای دور
و نقد ویرانگری بر تقدیر درختها بنویس
خرامان چند مفهوم تازه را به خفیهگاه ماهیها ببر
و فروکش کن کنار من
که در جزیره متروک هم
حیوانی سیاسیام
فروکش کن
و این تنهایی رو به وخامت را
به صرافت بینداز ماشه را بکشد
و بچسباند سکوت جزیره را
به ساحل خلاص.
http://www.uupload.ir/files/vef5_zh.jpg
☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://www.piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2416
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
◾️بخش : #شعر_امروز_ایران
زیر نظر محمد آشور
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
🔹 شعری از #زهرا_حیدری
از جستوجوی وطن برگرد
ای باد
ای منادی اندیشههای دور
و نقد ویرانگری بر تقدیر درختها بنویس
خرامان چند مفهوم تازه را به خفیهگاه ماهیها ببر
و فروکش کن کنار من
که در جزیره متروک هم
حیوانی سیاسیام
فروکش کن
و این تنهایی رو به وخامت را
به صرافت بینداز ماشه را بکشد
و بچسباند سکوت جزیره را
به ساحل خلاص.
http://www.uupload.ir/files/vef5_zh.jpg
☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://www.piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2416
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
◾️بخش : #شعر_امروز_ایران
زیر نظر محمد آشور
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews 👈 ڪلیڪ
🔹 شعری از #مریم_مایلی_زرین
خواب سنگین انفرادی بود
و زنی نیمه جان در آغوشش
آخرش کشته ام تو را وقتی
خواب بودی کنار تن پوشش
گفته بودم هوای موهایش
شانه ات را به باد خواهد داد
کندم از خود که زندگی بکنم
مرگ بود عشق و اتفاق افتاد
پوست انداختم که دل بکنم
از تنم لایه لایه کند تو را
گریه هام از شبم بلند شدند
توی زخمم قدم زدند تو را
به خیالت که طاقتم طاق است
روی آوار من خراب شدی
بغض سنگین سایه ات شدم و
مرد همسایه ام حساب شدی
او زنی بود بیگمان می خواست
با صدایش تو را بغل بکند
من زنی بود ناگهان... که تو را
توی سلول هاش حل بکند
من زنی بود یا نبود اصلا؟!
فکرم از روی تخت میافتاد
پرده ها را کشیده بود اشکم
شانهام را سرم تکان می داد
گریه ات کردم از تو سر رفتم
پشت درهای بسته گرگ شدم
پُر شدم توی هر دهان پُری
مثل یک شایعه بزرگ شدم
که زنی توی جنگ تن به تنی
سپر انداخت مرگ زودش را
پیش دشمن گذاشت روی زمین
زره اش را، کلاهخودش را
مثل یک سرزمین جنگ زده
پُرم از زخمهای ریز و درشت
گفته بودم غرور سرکش تو
من دیوانه را نخواهد کشت
خواب سنگین انفرادی بود
تخت دیوانه خانه بود و زنی
من تو را کشته یا خودش را؟ آه
من توام یا تویی که توی منی؟!
http://www.uupload.ir/files/3yo1_mmz.jpg
☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://www.piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2417
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
◾️بخش : #غزل_معاصر_ایران
زیر نظر شهرام میرزایی
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
🔹 شعری از #مریم_مایلی_زرین
خواب سنگین انفرادی بود
و زنی نیمه جان در آغوشش
آخرش کشته ام تو را وقتی
خواب بودی کنار تن پوشش
گفته بودم هوای موهایش
شانه ات را به باد خواهد داد
کندم از خود که زندگی بکنم
مرگ بود عشق و اتفاق افتاد
پوست انداختم که دل بکنم
از تنم لایه لایه کند تو را
گریه هام از شبم بلند شدند
توی زخمم قدم زدند تو را
به خیالت که طاقتم طاق است
روی آوار من خراب شدی
بغض سنگین سایه ات شدم و
مرد همسایه ام حساب شدی
او زنی بود بیگمان می خواست
با صدایش تو را بغل بکند
من زنی بود ناگهان... که تو را
توی سلول هاش حل بکند
من زنی بود یا نبود اصلا؟!
فکرم از روی تخت میافتاد
پرده ها را کشیده بود اشکم
شانهام را سرم تکان می داد
گریه ات کردم از تو سر رفتم
پشت درهای بسته گرگ شدم
پُر شدم توی هر دهان پُری
مثل یک شایعه بزرگ شدم
که زنی توی جنگ تن به تنی
سپر انداخت مرگ زودش را
پیش دشمن گذاشت روی زمین
زره اش را، کلاهخودش را
مثل یک سرزمین جنگ زده
پُرم از زخمهای ریز و درشت
گفته بودم غرور سرکش تو
من دیوانه را نخواهد کشت
خواب سنگین انفرادی بود
تخت دیوانه خانه بود و زنی
من تو را کشته یا خودش را؟ آه
من توام یا تویی که توی منی؟!
http://www.uupload.ir/files/3yo1_mmz.jpg
☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://www.piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2417
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
◾️بخش : #غزل_معاصر_ایران
زیر نظر شهرام میرزایی
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews 👈 ڪلیڪ
🔸طنز مرسل
🔹نوشته ی #محمد_یوسفی
یکی از گونههای شیرین طنزنویسی بهره بردن از نثر مرسل به جای نثر معیار امروزی است. در این شیوه، مطالب طنزآمیز مثل داستان، داستانک، قصه، نقد اجتماعی را در قالب نثر مرسل یا نثر متون کهن ادبی بیان میداریم. البته متون کهنی که به زبان فارسی دری نزدیکترند و از نثرهای مصنوع و بسیار فنّی فاصله دارند؛ متون کهنی مانند: تاریخ سیستان، اسرار التوحید، قابوسنامه، تاریخ بیهقی، سیاستنامه، تذکره الاولیا، کیمیای سعادت. ویژگی بارز این متون استفاده از جملات کوتاه، تکرارهای دلنشین، استفادۀ بیشتر از لغات پارسی و ترکیبهای زیباست.
بهره بردن از این روش چندین حسن دارد
http://www.uupload.ir/files/5d61_m.y.jpg
🔴لطفاً ادامه ی متن را در سایت مطالعه بفرمایید :
http://www.piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2418
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
◾️بخش : #اندیشه_و_نقد
زیر نظر سید حمید شریف نیا
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
🔸طنز مرسل
🔹نوشته ی #محمد_یوسفی
یکی از گونههای شیرین طنزنویسی بهره بردن از نثر مرسل به جای نثر معیار امروزی است. در این شیوه، مطالب طنزآمیز مثل داستان، داستانک، قصه، نقد اجتماعی را در قالب نثر مرسل یا نثر متون کهن ادبی بیان میداریم. البته متون کهنی که به زبان فارسی دری نزدیکترند و از نثرهای مصنوع و بسیار فنّی فاصله دارند؛ متون کهنی مانند: تاریخ سیستان، اسرار التوحید، قابوسنامه، تاریخ بیهقی، سیاستنامه، تذکره الاولیا، کیمیای سعادت. ویژگی بارز این متون استفاده از جملات کوتاه، تکرارهای دلنشین، استفادۀ بیشتر از لغات پارسی و ترکیبهای زیباست.
بهره بردن از این روش چندین حسن دارد
http://www.uupload.ir/files/5d61_m.y.jpg
🔴لطفاً ادامه ی متن را در سایت مطالعه بفرمایید :
http://www.piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2418
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
◾️بخش : #اندیشه_و_نقد
زیر نظر سید حمید شریف نیا
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews 👈 ڪلیڪ
🔸رسالة من تحت الماء
▫️شعری از #نزار_قبانی
🔹ترجمه ی #تیرداد_آتشکار
اگر تو محبوب منی مرا کمک کن تا از تو سفر کنم
اگر تو طبیب من هستی به من کمک کن تا از تو شفا پیدا کنم
من اگر می دانستم که عشق این گونه خطر ناک است عاشق نمی شدم
من اگر می دانستم دریا این گونه عمیق است
دل به دریا نمی زدم ((دریا نوردی نمی کردم)).
من اگر می دانستم پایان من چنین است آغاز نمی کردم.
مشتاق تو شدم پس به من بیاموز در اشتیاق نباشم
به من بیاموز چگونه ریشه های عشق تو را از اعماق بِبُرم.
به من بیاموز چگونه اشک در حدقه های چشم می میرد؟
به من بیاموز چگونه عشق می میرد و شوق چگونه خودکشی می کند؟
ای کسی که دنیا را برای من همچون قصیده ی شعری زیبا تصویر کردی
و زخم در دلم کاشتی و صبر را ربودی
اگر برای تو عزیز هستم دستم را بگیر
چرا که من از سر تا پاهایم عاشق هستم
موجی آبی در چشمان تو مرا به عمق دریا فرا می خواند
ومن نه تجربه ای در عشق دارم و نه قایقی برای دریا نوردی.
من زیر آب نفس می کشم
من غرق می شوم غرق می شوم غرق می شوم غرق می شوم.
ای تمام اکنون و گذشته ای عمرِ عمر
آیا صدای مرا از اعماق دریا می شنوی؟
اگر تو توانا هستی مرا از این دریا خارج کن
من شنا کردن بلد نیستم.
ان کنت حبیبي ساعدنی کی ارحل عنک
او کنت طبیبي ساعدنی کی اشفیء منک
لو اني اعرف ان الحب خطیرٌ جداً ما احببت.
لو اني اعرف ان البحر عمیقٌ جداً ما بحرت
لو انی اعرف خاتمتي ما کنت بدأت
اشتقت الیک فعلمنی ان لا اشتاق
علمنئي کیف اقص جذور هواک من الاعماق
علمنی کیف تموت الدمعة في الاحداق
علمني کیف یموت الحب و تنتحر الاشواق
یا من صورت لی الدنیا کاقصیدة شعر
وزرعت الجراحة في قلبی و اخذت الصبر
انکنت اعز الیک فخذ بیدی
فأنا مفتونٌ من رأسی حتی قدمی
الموج الارزق فی عینیک ینادینی نحو الاعماق
وأنا ماعندي تجربهٌ بالحب و لاعندی زورق
انی اتنفس تحت الماء
اني اغرق اغرق اغرق اغرق
یا کل الحاضر والماضی یا عمر العمر
فأنا لا اعرف فن العوم
ان کنت قویاً اخرجنی من هذا الیم
هل تسمع صوت الغارق القادم من اعماق البحر
http://uupload.ir/files/udd_n.gh.jpg
☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://www.piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2419
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
◾️بخش : #ادبیات_عرب
زیر نظر تیرداد آتشکار
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
🔸رسالة من تحت الماء
▫️شعری از #نزار_قبانی
🔹ترجمه ی #تیرداد_آتشکار
اگر تو محبوب منی مرا کمک کن تا از تو سفر کنم
اگر تو طبیب من هستی به من کمک کن تا از تو شفا پیدا کنم
من اگر می دانستم که عشق این گونه خطر ناک است عاشق نمی شدم
من اگر می دانستم دریا این گونه عمیق است
دل به دریا نمی زدم ((دریا نوردی نمی کردم)).
من اگر می دانستم پایان من چنین است آغاز نمی کردم.
مشتاق تو شدم پس به من بیاموز در اشتیاق نباشم
به من بیاموز چگونه ریشه های عشق تو را از اعماق بِبُرم.
به من بیاموز چگونه اشک در حدقه های چشم می میرد؟
به من بیاموز چگونه عشق می میرد و شوق چگونه خودکشی می کند؟
ای کسی که دنیا را برای من همچون قصیده ی شعری زیبا تصویر کردی
و زخم در دلم کاشتی و صبر را ربودی
اگر برای تو عزیز هستم دستم را بگیر
چرا که من از سر تا پاهایم عاشق هستم
موجی آبی در چشمان تو مرا به عمق دریا فرا می خواند
ومن نه تجربه ای در عشق دارم و نه قایقی برای دریا نوردی.
من زیر آب نفس می کشم
من غرق می شوم غرق می شوم غرق می شوم غرق می شوم.
ای تمام اکنون و گذشته ای عمرِ عمر
آیا صدای مرا از اعماق دریا می شنوی؟
اگر تو توانا هستی مرا از این دریا خارج کن
من شنا کردن بلد نیستم.
ان کنت حبیبي ساعدنی کی ارحل عنک
او کنت طبیبي ساعدنی کی اشفیء منک
لو اني اعرف ان الحب خطیرٌ جداً ما احببت.
لو اني اعرف ان البحر عمیقٌ جداً ما بحرت
لو انی اعرف خاتمتي ما کنت بدأت
اشتقت الیک فعلمنی ان لا اشتاق
علمنئي کیف اقص جذور هواک من الاعماق
علمنی کیف تموت الدمعة في الاحداق
علمني کیف یموت الحب و تنتحر الاشواق
یا من صورت لی الدنیا کاقصیدة شعر
وزرعت الجراحة في قلبی و اخذت الصبر
انکنت اعز الیک فخذ بیدی
فأنا مفتونٌ من رأسی حتی قدمی
الموج الارزق فی عینیک ینادینی نحو الاعماق
وأنا ماعندي تجربهٌ بالحب و لاعندی زورق
انی اتنفس تحت الماء
اني اغرق اغرق اغرق اغرق
یا کل الحاضر والماضی یا عمر العمر
فأنا لا اعرف فن العوم
ان کنت قویاً اخرجنی من هذا الیم
هل تسمع صوت الغارق القادم من اعماق البحر
http://uupload.ir/files/udd_n.gh.jpg
☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://www.piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2419
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
◾️بخش : #ادبیات_عرب
زیر نظر تیرداد آتشکار
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews 👈 ڪلیڪ
🔸نگاهی به رمان آتش زندان / نوشته ی #ابراهیم_دمشناس
▫️سفر درقند فارسی
🔹 #مهدی_معرف
آتش زندان ، زبان داستانی ابراهیم دمشناس با گامهای بلند است ، نویسنده در قریب هشتصد صفحه هر چه را که میخواهد ، میتواند با دلی آسوده بگوید. از اسطوره به تاریخ بزند و از ادبیات کلاسیک به ادبیات مدرن. روایت پرتاب رستم است به دوران معاصر و ادبیات امروز ؛ تحلیلی جنوبی ست از روایتی خراسانی. کل روایت ، رفت و برگشتی ست ازسفر میان خوزستان و خراسان . داستان ادیسهوار پیش می رود و به عقب باز نمی گردد. حتی بازگشتها هم آن رفتن پیشین نیست.
اسماعیل دهقان به همراه پدر خود رستم سفری را به مقصد مشهد آغاز می کند. او که از مادری عرب و پدری خراسانی ست ، برای نخستین بار پا به خراسان می گذارد.
رستم که رسم پهلوانی و شاهنامهخوانی میداند ، به گفته خودش از چهل سال ، پیش از شروع جنگ به خوزستان آمده تا از میهن دفاع کند . اسماعیل می خواهد داستانی در شرح زندگانی پدر بنویسد و او را رستم ادبیات معاصر کند. او که شناختی از زندگی رستم در خراسان ندارد ، در پی آن است که از او بیشتر بداند. پدر اما او را به صبر دعوت می کند. زیرا که برای شناخت نمیتوان فقط تن پهلوان را دید، سر و قلب را هم باید شناخت.
رمان سرشار از اشاره به اسطوره و شاهنامه است.همزمان این ارجاعات به عرفان و مسیحیت و اساطیر یونان نیز می رسد. روایت در چند سطح شکل می گیرد و امتداد می یابد و ...
http://www.uupload.ir/files/9o90_e.d.jpg
🔴لطفاً ادامه ی متن را در سایت بخوانید :
http://www.piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2420
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
◾️بخش : #اندیشه_و_نقد
زیر نظر سید حمید شریف نیا
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
🔸نگاهی به رمان آتش زندان / نوشته ی #ابراهیم_دمشناس
▫️سفر درقند فارسی
🔹 #مهدی_معرف
آتش زندان ، زبان داستانی ابراهیم دمشناس با گامهای بلند است ، نویسنده در قریب هشتصد صفحه هر چه را که میخواهد ، میتواند با دلی آسوده بگوید. از اسطوره به تاریخ بزند و از ادبیات کلاسیک به ادبیات مدرن. روایت پرتاب رستم است به دوران معاصر و ادبیات امروز ؛ تحلیلی جنوبی ست از روایتی خراسانی. کل روایت ، رفت و برگشتی ست ازسفر میان خوزستان و خراسان . داستان ادیسهوار پیش می رود و به عقب باز نمی گردد. حتی بازگشتها هم آن رفتن پیشین نیست.
اسماعیل دهقان به همراه پدر خود رستم سفری را به مقصد مشهد آغاز می کند. او که از مادری عرب و پدری خراسانی ست ، برای نخستین بار پا به خراسان می گذارد.
رستم که رسم پهلوانی و شاهنامهخوانی میداند ، به گفته خودش از چهل سال ، پیش از شروع جنگ به خوزستان آمده تا از میهن دفاع کند . اسماعیل می خواهد داستانی در شرح زندگانی پدر بنویسد و او را رستم ادبیات معاصر کند. او که شناختی از زندگی رستم در خراسان ندارد ، در پی آن است که از او بیشتر بداند. پدر اما او را به صبر دعوت می کند. زیرا که برای شناخت نمیتوان فقط تن پهلوان را دید، سر و قلب را هم باید شناخت.
رمان سرشار از اشاره به اسطوره و شاهنامه است.همزمان این ارجاعات به عرفان و مسیحیت و اساطیر یونان نیز می رسد. روایت در چند سطح شکل می گیرد و امتداد می یابد و ...
http://www.uupload.ir/files/9o90_e.d.jpg
🔴لطفاً ادامه ی متن را در سایت بخوانید :
http://www.piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2420
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
◾️بخش : #اندیشه_و_نقد
زیر نظر سید حمید شریف نیا
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews 👈 ڪلیڪ
🔹 شعری از #فرناز_فرید
زندگی چیست؟از تو می پرسم
گریه با دوش داخل حمام؟
خوردن غصه با دوتا ژلوفن؟
بوسه ی پس گرفته موقع شام؟
زندگی چیست؟ جز همین تکرار
جز همین صبح را به شب بردن
ساعت عمر خسته را هر روز
هی جلو بردن و عقب بردن
چيدن ميز با دو تا بشقاب
تنگ خالي ، خیانت چنگال
ماهي زل زده به چشم خیس
بازی آب با حباب سوال
خواندن مولوي، دو خط حافظ
فال و كف بيني و دو تا قهوه
منتظر بودنت كنار شوفاژ
و نگاهت كه خيره و محوِ...👇🏼
قاب عكسي كه روي ديوار است
تلخ تر از هميشه خنديدن
قهوه ها را كه از تو سرد شده
تووي گلدان خشک پاشيدن
رفتنت تووي راه بي برگشت
گره هايي كه پشت هم گره خورد
مهرباني دست هاي تو را
باد مثل هميشه با خود برد
زندگي چيست و چه خواهد بود؟
دُور دُور و كمي خوشي كردن
مست از الكل ٩٠ درصد
روي پل از تو خودكشي كردن
http://www.uupload.ir/files/fz48_f.f.jpg
☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://www.piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2421
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
◾️بخش : #غزل_معاصر_ایران
زیر نظر شهرام میرزایی
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
🔹 شعری از #فرناز_فرید
زندگی چیست؟از تو می پرسم
گریه با دوش داخل حمام؟
خوردن غصه با دوتا ژلوفن؟
بوسه ی پس گرفته موقع شام؟
زندگی چیست؟ جز همین تکرار
جز همین صبح را به شب بردن
ساعت عمر خسته را هر روز
هی جلو بردن و عقب بردن
چيدن ميز با دو تا بشقاب
تنگ خالي ، خیانت چنگال
ماهي زل زده به چشم خیس
بازی آب با حباب سوال
خواندن مولوي، دو خط حافظ
فال و كف بيني و دو تا قهوه
منتظر بودنت كنار شوفاژ
و نگاهت كه خيره و محوِ...👇🏼
قاب عكسي كه روي ديوار است
تلخ تر از هميشه خنديدن
قهوه ها را كه از تو سرد شده
تووي گلدان خشک پاشيدن
رفتنت تووي راه بي برگشت
گره هايي كه پشت هم گره خورد
مهرباني دست هاي تو را
باد مثل هميشه با خود برد
زندگي چيست و چه خواهد بود؟
دُور دُور و كمي خوشي كردن
مست از الكل ٩٠ درصد
روي پل از تو خودكشي كردن
http://www.uupload.ir/files/fz48_f.f.jpg
☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://www.piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2421
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
◾️بخش : #غزل_معاصر_ایران
زیر نظر شهرام میرزایی
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews 👈 ڪلیڪ
🔹 دو شعر از #داود_مائیلی
🔸شعر اول :
چیزهایی از قبیل محاصره بین انگشتهای تو
و طرز عجیبی از خندیدن، که روی لبهای تو پرسه میزد
تو از رفتن، سکوت کردن را فهمیده بودی
و مثل یه فوت بلند
پشت گوشی تلفن
از دستهای من دور میشدی
حتا بدون اینکه فکر کرده باشی پروانهها برای ریختن نور توی اتاق
به دریچهها احتیاج دارند
من برای آمدن تو از فردا عجله داشتم
گیج روی پاشنهی در
و آمدن تو از فردا
به اختیاری که از ما
توی سیمهای تلفن
گم شده بود توی اتاق نفر سوم
با لرزش خفیفی روی کشالهی ران
و حافظهی کوتاهی که بوسیدن را از شب قبل گم کرده بود
شاید پرندهها نمیفهمند تو، توی فردا گم شدی
آنها به صفکشیدن پشت پنجره عادت کردهاند.
🔸شعر دوم :
از شباهتی که خندههای تو با مردن دارد نباید تعجب کرد
روزی میآید که به عطرهای هم عادت میکنیم
و از هر کوچه
یک چیزی شبیه سر خوردن باد روی شانهی چپمان اتفاق میافتد
من به تو عادت کردهام
مثل لباسهایم
و یا مثل کفشهایم که دیر به دیر عوضشان میکنم
و یا شبیه التماسی که توی خیابان طعم نعناع و میوه استوایی دارد
من به خندههای تو عادت کردهام
باید یکروز خیال گربهها را از روی دیوار بردارم
و تا دم در بیاورمشان
و به سایهای که روی پاشنه این در افتاده بگویم
سلام
http://www.uupload.ir/files/obv5_d.m.jpg
☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://www.piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2422
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
◾️بخش : #شعر_امروز_ایران
زیر نظر محمد آشور
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
🔹 دو شعر از #داود_مائیلی
🔸شعر اول :
چیزهایی از قبیل محاصره بین انگشتهای تو
و طرز عجیبی از خندیدن، که روی لبهای تو پرسه میزد
تو از رفتن، سکوت کردن را فهمیده بودی
و مثل یه فوت بلند
پشت گوشی تلفن
از دستهای من دور میشدی
حتا بدون اینکه فکر کرده باشی پروانهها برای ریختن نور توی اتاق
به دریچهها احتیاج دارند
من برای آمدن تو از فردا عجله داشتم
گیج روی پاشنهی در
و آمدن تو از فردا
به اختیاری که از ما
توی سیمهای تلفن
گم شده بود توی اتاق نفر سوم
با لرزش خفیفی روی کشالهی ران
و حافظهی کوتاهی که بوسیدن را از شب قبل گم کرده بود
شاید پرندهها نمیفهمند تو، توی فردا گم شدی
آنها به صفکشیدن پشت پنجره عادت کردهاند.
🔸شعر دوم :
از شباهتی که خندههای تو با مردن دارد نباید تعجب کرد
روزی میآید که به عطرهای هم عادت میکنیم
و از هر کوچه
یک چیزی شبیه سر خوردن باد روی شانهی چپمان اتفاق میافتد
من به تو عادت کردهام
مثل لباسهایم
و یا مثل کفشهایم که دیر به دیر عوضشان میکنم
و یا شبیه التماسی که توی خیابان طعم نعناع و میوه استوایی دارد
من به خندههای تو عادت کردهام
باید یکروز خیال گربهها را از روی دیوار بردارم
و تا دم در بیاورمشان
و به سایهای که روی پاشنه این در افتاده بگویم
سلام
http://www.uupload.ir/files/obv5_d.m.jpg
☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://www.piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2422
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
◾️بخش : #شعر_امروز_ایران
زیر نظر محمد آشور
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈