@piaderonews 👈 ڪلیڪ
لطفا بگو سرخ؛ سلفی
🔸شعری از #یونس_رضایی
🔹ترجمه از زبان کردی: #سیامند_مهتدی
سر بَرِ سرت گرم خون
در بستر ابرهایت
که پائیز در کولههایشان...آلبومیست از جدایی
تنها من و تو...و خوشبختی تکرار میشود
در کوچههای صبح
بگذار دموکراسی در میان پروندهها ویلان تر
و من نیز در درههای تو
چشم در چشمت که بیکرانتر
از پژواک آئینهها ... و کرختی به جوار تنهایی
شکوفههایشان آفتاب.
حقوق انسان در فرهنگ مغرب
باری؛ تا به روشنایی بدرخشد ....
شباهنگام
حقوق من نیز در مطلع نگاهت
بر قامت صخرهها... مضمونیست مَلَس از درد
در کنار دریاها عکسی به اتفاق تشنگی
به کنار کوهها.. موزهای از تاریخ برف
بر شاخ آفریقا...
نقشهی سفید جنگلهای دوزخ
و پنجههای بیابان سینا ... مملو از گامهای فرعون و کبوتر
دوربینها کُرچ رویدادند همگی
دور از تنهایی کبوترهای سفید من و تو
که تشنه بر نقشههای سرخ...
تا آشیانهای ز آتش.
دور از جهان یکی سلفی ... ای سرزمینم!
تا با هم بسوی سرخی ... که رنگ زمانست
دوباره شکوفا شو در سیمای شعله
تا دور
که فرصتیست ما بین گلولهها و آوارهگیم.
http://uupload.ir/files/xq1i_y.r.jpg
☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=1875
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
◾️بخش : #ادبیات_جهان
زیر نظر آزیتا قهرمان
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hryS9xz_VhZlvg
لطفا بگو سرخ؛ سلفی
🔸شعری از #یونس_رضایی
🔹ترجمه از زبان کردی: #سیامند_مهتدی
سر بَرِ سرت گرم خون
در بستر ابرهایت
که پائیز در کولههایشان...آلبومیست از جدایی
تنها من و تو...و خوشبختی تکرار میشود
در کوچههای صبح
بگذار دموکراسی در میان پروندهها ویلان تر
و من نیز در درههای تو
چشم در چشمت که بیکرانتر
از پژواک آئینهها ... و کرختی به جوار تنهایی
شکوفههایشان آفتاب.
حقوق انسان در فرهنگ مغرب
باری؛ تا به روشنایی بدرخشد ....
شباهنگام
حقوق من نیز در مطلع نگاهت
بر قامت صخرهها... مضمونیست مَلَس از درد
در کنار دریاها عکسی به اتفاق تشنگی
به کنار کوهها.. موزهای از تاریخ برف
بر شاخ آفریقا...
نقشهی سفید جنگلهای دوزخ
و پنجههای بیابان سینا ... مملو از گامهای فرعون و کبوتر
دوربینها کُرچ رویدادند همگی
دور از تنهایی کبوترهای سفید من و تو
که تشنه بر نقشههای سرخ...
تا آشیانهای ز آتش.
دور از جهان یکی سلفی ... ای سرزمینم!
تا با هم بسوی سرخی ... که رنگ زمانست
دوباره شکوفا شو در سیمای شعله
تا دور
که فرصتیست ما بین گلولهها و آوارهگیم.
http://uupload.ir/files/xq1i_y.r.jpg
☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=1875
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
◾️بخش : #ادبیات_جهان
زیر نظر آزیتا قهرمان
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hryS9xz_VhZlvg
@piaderonews 👈 ڪلیڪ
🔹شعرهایی از #هومن_گلهو
از اهل درون و ایل دردم، مردم!
یک مرد غریب کوچه گردم، مردم!
القصّه، اگر خطّی اگر خطخطیام
یک نسخهٔ منحصر بهفردم، مردم!
٭٭٭٭٭
از از از از... از از از... از...آن...جا
تا تا تا تا... تا تا تا... تا...تا...تا...
از بس که گریخت راه از من، من از او...
من از نفس افتاده ام و راه از پا...
٭٭٭٭٭
ناگاه یکی مرا صدا زد: هو...من!
پر شد در و بام خانه از هرسو من
او آمد، او نشست، او گفت، او رفت
بیچاره در ازدحام او، پس کو من؟
http://uupload.ir/files/6cta_h.g.jpg
☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=1872
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
◾️بخش : #غزل_معاصر_ایران
زیر نظر مریم جعفری آذرمانی
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hryS9xz_VhZlvg
🔹شعرهایی از #هومن_گلهو
از اهل درون و ایل دردم، مردم!
یک مرد غریب کوچه گردم، مردم!
القصّه، اگر خطّی اگر خطخطیام
یک نسخهٔ منحصر بهفردم، مردم!
٭٭٭٭٭
از از از از... از از از... از...آن...جا
تا تا تا تا... تا تا تا... تا...تا...تا...
از بس که گریخت راه از من، من از او...
من از نفس افتاده ام و راه از پا...
٭٭٭٭٭
ناگاه یکی مرا صدا زد: هو...من!
پر شد در و بام خانه از هرسو من
او آمد، او نشست، او گفت، او رفت
بیچاره در ازدحام او، پس کو من؟
http://uupload.ir/files/6cta_h.g.jpg
☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=1872
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
◾️بخش : #غزل_معاصر_ایران
زیر نظر مریم جعفری آذرمانی
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hryS9xz_VhZlvg
@piaderonews 👈 ڪلیڪ
🔸 #ناصر_خسرو؛ پدر معنوی #احمد_کسروی
🔹 #کاظم_هاشمی
شاید عجیب به نظر برسد اما وقتی آثار و زندگی ناصرخسرو و احمد کسروی را بررسی می کنیم می بینیم که این دو از ابعادی شبیه هم هستند. به عبارت دقیق تر احمد کسروی به همان سبک و سیاق رفتار می کند که ناصرخسرو؛ گویی ناصرخسرو تولدی دیگر یافته است و در احمد کسروی متبلور شده است. در واقع پربیراه نیست اگر بگوییم ناصرخسرو پدر معنوی احمد کسروی است و کسروی، وی را الگوی خود قرار داده است. کسروی با آثار ناصرخسرو آشنا بوده؛ به طوری که از سفرنامۀ وی به عنوان یکی از نثرهای خوب یاد می کند. محمدعلی همایون کاتوزیان تنها کسی است که به این نکته اشاره کرده است. وی در مقالۀ «کسروی و ادبیات» در چند سطر به این موضوع پرداخته است. ما در اینجا سعی می کنیم به صورت کوتاه به چند مورد از این تشابهات اشاره کنیم...
http://uupload.ir/files/ue26_k.h.jpg
🔴لطفاً ادامه ی متن را در مجله ادبی پیاده رو مطالعه بفرمایید :
http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=1874
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
◾️بخش : #اندیشه_و_نقد
زیر نظر سید حمید شریف نیا
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hryS9xz_VhZlvg
🔸 #ناصر_خسرو؛ پدر معنوی #احمد_کسروی
🔹 #کاظم_هاشمی
شاید عجیب به نظر برسد اما وقتی آثار و زندگی ناصرخسرو و احمد کسروی را بررسی می کنیم می بینیم که این دو از ابعادی شبیه هم هستند. به عبارت دقیق تر احمد کسروی به همان سبک و سیاق رفتار می کند که ناصرخسرو؛ گویی ناصرخسرو تولدی دیگر یافته است و در احمد کسروی متبلور شده است. در واقع پربیراه نیست اگر بگوییم ناصرخسرو پدر معنوی احمد کسروی است و کسروی، وی را الگوی خود قرار داده است. کسروی با آثار ناصرخسرو آشنا بوده؛ به طوری که از سفرنامۀ وی به عنوان یکی از نثرهای خوب یاد می کند. محمدعلی همایون کاتوزیان تنها کسی است که به این نکته اشاره کرده است. وی در مقالۀ «کسروی و ادبیات» در چند سطر به این موضوع پرداخته است. ما در اینجا سعی می کنیم به صورت کوتاه به چند مورد از این تشابهات اشاره کنیم...
http://uupload.ir/files/ue26_k.h.jpg
🔴لطفاً ادامه ی متن را در مجله ادبی پیاده رو مطالعه بفرمایید :
http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=1874
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
◾️بخش : #اندیشه_و_نقد
زیر نظر سید حمید شریف نیا
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hryS9xz_VhZlvg
@piaderonews 👈 ڪلیڪ
🔸 #نادين_الاسعد
🔹برگردان : #بابك_شاكر
***************
📚معرفي : دكتر نادين الاسعد شاعر و نويسنده معاصر زن لبناني است . او تحصيلكرده دانشگاه بوستون در آمريكاست . نادين از ديدگاه منتقدين عرب شاعر متمايز خوانده مي شود زيرا در فرم و محتوا دست به خلق بدايع مي زند ...او بيش از شش مجموعه شعر و داستان تاكنون منتشر كرده و اشعار و نوشته هايش در رسانه هاي عرب انعكاس قابل توجهي داشته است . ايشان برنامه ساز تلويزيون نيز مي باشد.
روز اول زمان از حركت ايستاد
آن روز من به دنيا آمدم
از ناكجابادي سياه
زير پاهاي خونين مادرم
سينه هاي مادرم بريده بود
پاهايش گوشه بيابان جا مانده بود
يكي كه عاشقش بود
پدرم نبود
مردي كه چهره اش بسته بود
او را نيافتم زيرا رئيس مردان ِمرده بود
تكه هاي مادرم را جمع كردم
درون قابي كه شكسته بود
من آهنگي شدم غمگين
رها روي قله هاي بلند
زير پاهاي مردان رو بسته
كه اينبار رئيس جهنم بودند
زيستن براي من موسيقي خاصي دارد
هر ثانيه اش نواي كهنه گي ست
هر دقيقه اش اركستر بزرگي
هر ساعتش سمفوني حيرت انگيزي
تمام اين موسيقي را خودم نوشته ام
نوايي حزن انگيز
اركستري مأيوس و دائمي
و سمفوني اش مارش عزا دارد
زيستن من نُت هاي خودش را دارد
و تمام نمي شود
و تنها مي نوازند
با همان نواي خودش
http://uupload.ir/files/rfuq_n.a.jpg
☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=1876
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
◾️بخش : #ادبیات_عرب
زیر نظر بابک شاکر
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hryS9xz_VhZlvg
🔸 #نادين_الاسعد
🔹برگردان : #بابك_شاكر
***************
📚معرفي : دكتر نادين الاسعد شاعر و نويسنده معاصر زن لبناني است . او تحصيلكرده دانشگاه بوستون در آمريكاست . نادين از ديدگاه منتقدين عرب شاعر متمايز خوانده مي شود زيرا در فرم و محتوا دست به خلق بدايع مي زند ...او بيش از شش مجموعه شعر و داستان تاكنون منتشر كرده و اشعار و نوشته هايش در رسانه هاي عرب انعكاس قابل توجهي داشته است . ايشان برنامه ساز تلويزيون نيز مي باشد.
روز اول زمان از حركت ايستاد
آن روز من به دنيا آمدم
از ناكجابادي سياه
زير پاهاي خونين مادرم
سينه هاي مادرم بريده بود
پاهايش گوشه بيابان جا مانده بود
يكي كه عاشقش بود
پدرم نبود
مردي كه چهره اش بسته بود
او را نيافتم زيرا رئيس مردان ِمرده بود
تكه هاي مادرم را جمع كردم
درون قابي كه شكسته بود
من آهنگي شدم غمگين
رها روي قله هاي بلند
زير پاهاي مردان رو بسته
كه اينبار رئيس جهنم بودند
زيستن براي من موسيقي خاصي دارد
هر ثانيه اش نواي كهنه گي ست
هر دقيقه اش اركستر بزرگي
هر ساعتش سمفوني حيرت انگيزي
تمام اين موسيقي را خودم نوشته ام
نوايي حزن انگيز
اركستري مأيوس و دائمي
و سمفوني اش مارش عزا دارد
زيستن من نُت هاي خودش را دارد
و تمام نمي شود
و تنها مي نوازند
با همان نواي خودش
http://uupload.ir/files/rfuq_n.a.jpg
☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=1876
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
◾️بخش : #ادبیات_عرب
زیر نظر بابک شاکر
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hryS9xz_VhZlvg
@piaderonews 👈 ڪلیڪ
🔹سه شعر از #جواد_سیفی
🔸یک
به خواندن گلوی شکستهام بیا
به خوانشِ قلب در چشم
تار به تارِ شکستهی صوتیم
آنچنان بزرگ که قلبام شکستهست
هر صورت آیینهای تمام قد ترسیم میکند در شنواییام از تو
و در بویاییام لکنت دارم
این یعنی که تو نیستی
که آینه معنای ِآینه باشد .
دستان او بریده باد
وقتی ذخیرهی بوسههای تاریخ
بر تکّههای لب ، دل میداد
و گل بنفش ِمرگ میرویید
پروانهماهیهای بنفش
جان ِدریا را میمکم ، یکنفس ، تمام دنیاها را
و در استخوانِ یک روح ِ خونآشام ذخیره میکنم پلکپلکاَت را ؛ به هر لبخند
وَ میمیرم ، می شکفم ، میافتم و
مسافرِ بادهای شمال
رأس ِ ساعت ِ
و به هیبت نیمهی گمشدهام در میآیم ـــ
سرگردان !
از شرق به غرب
از جنوب شرقی ِمرگ
با دوندگی ِشقیقههای گل ِسرخرگ
به تابستان ِچشم
پس دندان در استخاره بشکند ؛ باید
همه استخوان هاش در قلب بشکند ؛ باید
جنگ شود و جهات را بسوزاند ـــــ
دستان پینهﺑﺴﺘﻪی پیران را
که اسپند تش نگیرد ، نپّرد
جوانه زند بیدلیل
توی سینهی سیاه ِ اسپندسوز
🔸دو
در بوسه چیست که درﺧﺖهای دو سوی خیابان گُل ﻣﻲدهند و ﺑﺮﮒهاشان
هر دم در میان ﻣﻲافتد .
ــ به ﺳﺎﻕهای تو چه ﻣﻲگذشت؟
و چه بود آن دم ِآتش که ﻣﻴﻠﻴﻮﻥها رنگ
مثل ِ سینما
ﻳﻚجا سوخت
و گوﺷﻪی کاغذ ِ رویاها
که تا همیشه
که نصفه بماند
پَس ِ واقعیّت ِ آتش
پَس ِ آتش
پَس ِ لب
🔸سه
ـــ بیخیالِ برگ که درست لحظهی افتادن ﻣﻲافتد
مجرمترین بهار ِمنظوﻣﻪهای خودمحورَم ـــ
این
شکلی از واقعیّت ِ من است : بی ضلع
بدون اشاره و خطّی خوانا
که دوتار بینوایم
در آن شکلی نداشت
http://uupload.ir/files/65x_j.s.jpg
☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=1878
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
▪️بخش : #شعر_امروز_ایران
زیر نظر محمد آشور
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hryS9xz_VhZlvg
🔹سه شعر از #جواد_سیفی
🔸یک
به خواندن گلوی شکستهام بیا
به خوانشِ قلب در چشم
تار به تارِ شکستهی صوتیم
آنچنان بزرگ که قلبام شکستهست
هر صورت آیینهای تمام قد ترسیم میکند در شنواییام از تو
و در بویاییام لکنت دارم
این یعنی که تو نیستی
که آینه معنای ِآینه باشد .
دستان او بریده باد
وقتی ذخیرهی بوسههای تاریخ
بر تکّههای لب ، دل میداد
و گل بنفش ِمرگ میرویید
پروانهماهیهای بنفش
جان ِدریا را میمکم ، یکنفس ، تمام دنیاها را
و در استخوانِ یک روح ِ خونآشام ذخیره میکنم پلکپلکاَت را ؛ به هر لبخند
وَ میمیرم ، می شکفم ، میافتم و
مسافرِ بادهای شمال
رأس ِ ساعت ِ
و به هیبت نیمهی گمشدهام در میآیم ـــ
سرگردان !
از شرق به غرب
از جنوب شرقی ِمرگ
با دوندگی ِشقیقههای گل ِسرخرگ
به تابستان ِچشم
پس دندان در استخاره بشکند ؛ باید
همه استخوان هاش در قلب بشکند ؛ باید
جنگ شود و جهات را بسوزاند ـــــ
دستان پینهﺑﺴﺘﻪی پیران را
که اسپند تش نگیرد ، نپّرد
جوانه زند بیدلیل
توی سینهی سیاه ِ اسپندسوز
🔸دو
در بوسه چیست که درﺧﺖهای دو سوی خیابان گُل ﻣﻲدهند و ﺑﺮﮒهاشان
هر دم در میان ﻣﻲافتد .
ــ به ﺳﺎﻕهای تو چه ﻣﻲگذشت؟
و چه بود آن دم ِآتش که ﻣﻴﻠﻴﻮﻥها رنگ
مثل ِ سینما
ﻳﻚجا سوخت
و گوﺷﻪی کاغذ ِ رویاها
که تا همیشه
که نصفه بماند
پَس ِ واقعیّت ِ آتش
پَس ِ آتش
پَس ِ لب
🔸سه
ـــ بیخیالِ برگ که درست لحظهی افتادن ﻣﻲافتد
مجرمترین بهار ِمنظوﻣﻪهای خودمحورَم ـــ
این
شکلی از واقعیّت ِ من است : بی ضلع
بدون اشاره و خطّی خوانا
که دوتار بینوایم
در آن شکلی نداشت
http://uupload.ir/files/65x_j.s.jpg
☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=1878
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
▪️بخش : #شعر_امروز_ایران
زیر نظر محمد آشور
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hryS9xz_VhZlvg
@piaderonews 👈 ڪلیڪ
🔹شعری از #داریوش_عزیزی
پر کرده خط ساحلي را عطر شاليزار
اما دلم را.... اضطراب لحظه ديدار
اي دختر باران هواي خاطرت شرجيست
چشمان تو طبع لطيف ابرباران بار
ازقلب من تا قلب تو هرچندراهي نيست
اين فاصله اين عامل اندوه را بردار
يخ کرده ام از غربت آغوش تب دارت
دستان گرمت را بيا دردست من بگذار
بانوي زيباي غزل هاي شب دوري
مفهوم زيبا وسليس عشق بي تکرار
راهي نمانده تا تو اين را خوب ميفهمم
پرکرده خط ساحلي را عطر شاليزار
http://uupload.ir/files/o4cc_d.a.jpg
☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=1879
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
▪️بخش : #غزل_معاصر_ایران
زیر نظر مریم جعفری آذرمانی
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hryS9xz_VhZlvg
🔹شعری از #داریوش_عزیزی
پر کرده خط ساحلي را عطر شاليزار
اما دلم را.... اضطراب لحظه ديدار
اي دختر باران هواي خاطرت شرجيست
چشمان تو طبع لطيف ابرباران بار
ازقلب من تا قلب تو هرچندراهي نيست
اين فاصله اين عامل اندوه را بردار
يخ کرده ام از غربت آغوش تب دارت
دستان گرمت را بيا دردست من بگذار
بانوي زيباي غزل هاي شب دوري
مفهوم زيبا وسليس عشق بي تکرار
راهي نمانده تا تو اين را خوب ميفهمم
پرکرده خط ساحلي را عطر شاليزار
http://uupload.ir/files/o4cc_d.a.jpg
☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=1879
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
▪️بخش : #غزل_معاصر_ایران
زیر نظر مریم جعفری آذرمانی
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hryS9xz_VhZlvg
@piaderonews 👈 ڪلیڪ
🔹شعری از #مینا_سراوانی
به ناکامی نگاهت بین مردم کرده رسوایم
همان موجم که خشکیدم اگر اعجاز موسایم
به رازم پی نمی بردی هزاران سال دیگر هم
نمی افتاد اگر در چشم تو چشمِ یهودایم
تمام زندگیِ من خیابانی ست طولانی
نگاهِ سردِ هر عابر به من می گفت: تنهایم !
گذشت آن روزهای سالم و سرشار بعد از تو
زنی مومن به فصل ساکتِ غمگینِ سرمایم
به غیر از عشق چیزی در بساطِ سفره ی من نیست
اگر در بندِ امروزم اگر درگیرِ فردایم
زره بر تن بپوشان یوسفِ شرقی مغرورم
که من سرلشگر دلهای خونِ صد زلیخایم
http://uupload.ir/files/dfo_m.s.jpg
☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=1880
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
▪️بخش : #غزل_معاصر_ایران
زیر نظر مریم جعفری آذرمانی
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hryS9xz_VhZlvg
🔹شعری از #مینا_سراوانی
به ناکامی نگاهت بین مردم کرده رسوایم
همان موجم که خشکیدم اگر اعجاز موسایم
به رازم پی نمی بردی هزاران سال دیگر هم
نمی افتاد اگر در چشم تو چشمِ یهودایم
تمام زندگیِ من خیابانی ست طولانی
نگاهِ سردِ هر عابر به من می گفت: تنهایم !
گذشت آن روزهای سالم و سرشار بعد از تو
زنی مومن به فصل ساکتِ غمگینِ سرمایم
به غیر از عشق چیزی در بساطِ سفره ی من نیست
اگر در بندِ امروزم اگر درگیرِ فردایم
زره بر تن بپوشان یوسفِ شرقی مغرورم
که من سرلشگر دلهای خونِ صد زلیخایم
http://uupload.ir/files/dfo_m.s.jpg
☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=1880
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
▪️بخش : #غزل_معاصر_ایران
زیر نظر مریم جعفری آذرمانی
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hryS9xz_VhZlvg
@piaderonews 👈 ڪلیڪ
و تجسم آفرودیت
به : پارامیتی آپوتان تئوس
🔹 حسین طوّافی ( ح ط لاهیجی )
🔸یک
آنجا که توفانی اینچنین
موج می کشد
به ساحل می رسیم
به کوهه های شادمان
و رودی که تا سپیدی ِ کمرگاهی
تاب می آورد
ما به ساحل رسیدیم
راه گم کردگان دریاهای هول
که عطش
وامی داشتش
شهرهای تو بسیارند
نیلوفر ِ پنهان ِ تو
شرم ِ زیبایی
در تصویر
و یا
گستاخی ِ زبان
تکرار ِ هجای مألوف
و باد
بی آنکه بدانم اش
یا آزموده باشم
هر آنچه نیست
در کشاکشی دیرپای
که سوی افق
گسترده است
پس نیلوفر را
با آدمیان اش دوست دارم
ستارک ِ منفردت را
بر دروازه ی روز
و کشاکش ِ بی روزن اش
که اینچنین پای می فشارم
🔸دو
آنان که روز را
به کرانه های گل های گوشواره بردند
از تو نوشیده بودند
از دو انگور ِ بی تاب
و آنچه از میانه ی تاکستان می گذرد
موّاجی ِ بی تابی ِ انسان است
تا ، آنچه نیلوفرش نام نهادم
آنچه از آن ِ سریر ِ خدایان است
نه
از کناره ی گلهای گوشواره نمی گذرم
چنان که گل ِ تگرگ خورده می داند
توفانی بزرگ
در راه خواهد بود
اگر مرغ ِ باران
از انگورزاران بگذرد
چنان که تو
انکسار ِ مرطوب ِ شکفتنی
افسانه چه بود ؟
جز عبور ِ سهره ای
که روز را قیچی می کند
و شب را می فرستد
به باغ های بیدار
شریان ِ شکفتن ِ فلق
در نیلوفر ِ پنهان
و آنچه بی تابی اش نام نهادیم
در گلهای گوشواره
آفرودیت
و زمانی
که در پیشانی ِ باران ،
بند می آمد
آبخُستی به شکل ِ نیلوفر
و نیلوفران ِ چرخان
داستانی
نه تازه
در آفتابی
کوتاه
در خنکای مدیترانه
و سرمای برزبالای فراسو
در سوگ ِ چشم و
بی تابی ِ مواج ِ
دریایی ، که منم
🔸سه
مدیترانه از توست
به شهر ِ تو وارد می شوم
به انگور زاری
که از پستانهای تو رویید ؛
و آتش
کمرگاه ِ تو را وانهاده است
که رود ِ واپسین نیایش انسان
به سلامت
از شکاف ِ انگورزاران ِ تو بگذرد
چنان که گرداب ِ نیلوفر
کشتی های کشف را غرق کرده است
و آنکه از دست ِ تو خواهد نوشید
شکوفه های گیلاس را پاس میدارد
تا کمینگاه ِ تو باشد رنگ
و باشد
تا کلمه باشد
که تو را فتح کرده است
باشد اژه
به میراث ِ تو بازگردد
🔸چهار
از جزایری که با نام ِ تو گم شده اند
چیزی نمی دانستم
این شهر ِ کوچک چه دارد که بی پروایم می کند
که چون اودیسه ئوس می گویم :
"Eros ! Eros!"
و برگی از مادینگی ِ سبز
می رقصد در باد
وبادی از گرده افشانی گوشواره هایت می پیچد به موج
و رودی
بر شکمگاه ِ مقدس ِ تو
خیز برمی دارد
رودی که رنگهای نقاشی مرده را با خود حمل می کند
و آفتابی از حضور می سازد محو
در بی تابی ِ سپاروخی مست
که پایداری ِ تاریخ را
تاب آورده است
در ژرفای نیلوفری
که از میانه ی رانهای تو
روئیده است
از جزایری که با نام ِ تو گم شدند
چیزی نمی دانستم
تنها چرخید زمان و گسست ِ آب
به قصه های تو می پیوست
چنان که تکثیرت کند کلام
هر روز
صبح
کشیده و تبدار
از شالیزاران تو می گذرد
مُوستان هایت را تدهین کرده
و مردمانت
در آبهای عالم
تن می شویند
تابنده باد تن ِ تو !
که قرار ِ بی تنان ِ عالم است
تابنده باد !
http://uupload.ir/files/lht_h.t.jpg
☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=1881
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
▪️بخش : #شعر_امروز_ایران
زیر نظر محمد آشور
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hryS9xz_VhZlvg
و تجسم آفرودیت
به : پارامیتی آپوتان تئوس
🔹 حسین طوّافی ( ح ط لاهیجی )
🔸یک
آنجا که توفانی اینچنین
موج می کشد
به ساحل می رسیم
به کوهه های شادمان
و رودی که تا سپیدی ِ کمرگاهی
تاب می آورد
ما به ساحل رسیدیم
راه گم کردگان دریاهای هول
که عطش
وامی داشتش
شهرهای تو بسیارند
نیلوفر ِ پنهان ِ تو
شرم ِ زیبایی
در تصویر
و یا
گستاخی ِ زبان
تکرار ِ هجای مألوف
و باد
بی آنکه بدانم اش
یا آزموده باشم
هر آنچه نیست
در کشاکشی دیرپای
که سوی افق
گسترده است
پس نیلوفر را
با آدمیان اش دوست دارم
ستارک ِ منفردت را
بر دروازه ی روز
و کشاکش ِ بی روزن اش
که اینچنین پای می فشارم
🔸دو
آنان که روز را
به کرانه های گل های گوشواره بردند
از تو نوشیده بودند
از دو انگور ِ بی تاب
و آنچه از میانه ی تاکستان می گذرد
موّاجی ِ بی تابی ِ انسان است
تا ، آنچه نیلوفرش نام نهادم
آنچه از آن ِ سریر ِ خدایان است
نه
از کناره ی گلهای گوشواره نمی گذرم
چنان که گل ِ تگرگ خورده می داند
توفانی بزرگ
در راه خواهد بود
اگر مرغ ِ باران
از انگورزاران بگذرد
چنان که تو
انکسار ِ مرطوب ِ شکفتنی
افسانه چه بود ؟
جز عبور ِ سهره ای
که روز را قیچی می کند
و شب را می فرستد
به باغ های بیدار
شریان ِ شکفتن ِ فلق
در نیلوفر ِ پنهان
و آنچه بی تابی اش نام نهادیم
در گلهای گوشواره
آفرودیت
و زمانی
که در پیشانی ِ باران ،
بند می آمد
آبخُستی به شکل ِ نیلوفر
و نیلوفران ِ چرخان
داستانی
نه تازه
در آفتابی
کوتاه
در خنکای مدیترانه
و سرمای برزبالای فراسو
در سوگ ِ چشم و
بی تابی ِ مواج ِ
دریایی ، که منم
🔸سه
مدیترانه از توست
به شهر ِ تو وارد می شوم
به انگور زاری
که از پستانهای تو رویید ؛
و آتش
کمرگاه ِ تو را وانهاده است
که رود ِ واپسین نیایش انسان
به سلامت
از شکاف ِ انگورزاران ِ تو بگذرد
چنان که گرداب ِ نیلوفر
کشتی های کشف را غرق کرده است
و آنکه از دست ِ تو خواهد نوشید
شکوفه های گیلاس را پاس میدارد
تا کمینگاه ِ تو باشد رنگ
و باشد
تا کلمه باشد
که تو را فتح کرده است
باشد اژه
به میراث ِ تو بازگردد
🔸چهار
از جزایری که با نام ِ تو گم شده اند
چیزی نمی دانستم
این شهر ِ کوچک چه دارد که بی پروایم می کند
که چون اودیسه ئوس می گویم :
"Eros ! Eros!"
و برگی از مادینگی ِ سبز
می رقصد در باد
وبادی از گرده افشانی گوشواره هایت می پیچد به موج
و رودی
بر شکمگاه ِ مقدس ِ تو
خیز برمی دارد
رودی که رنگهای نقاشی مرده را با خود حمل می کند
و آفتابی از حضور می سازد محو
در بی تابی ِ سپاروخی مست
که پایداری ِ تاریخ را
تاب آورده است
در ژرفای نیلوفری
که از میانه ی رانهای تو
روئیده است
از جزایری که با نام ِ تو گم شدند
چیزی نمی دانستم
تنها چرخید زمان و گسست ِ آب
به قصه های تو می پیوست
چنان که تکثیرت کند کلام
هر روز
صبح
کشیده و تبدار
از شالیزاران تو می گذرد
مُوستان هایت را تدهین کرده
و مردمانت
در آبهای عالم
تن می شویند
تابنده باد تن ِ تو !
که قرار ِ بی تنان ِ عالم است
تابنده باد !
http://uupload.ir/files/lht_h.t.jpg
☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=1881
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
▪️بخش : #شعر_امروز_ایران
زیر نظر محمد آشور
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hryS9xz_VhZlvg
@piaderonews 👈 ڪلیڪ
"در درونم هم یک زن وجود دارد هم یک مرد"
🔹مصاحبهی روزنامهی خبر ترکیه با #الیف_شافاک
🔸ترجمه از #کیومرث_نظامیان
http://uupload.ir/files/v4j7_elif.jpg
🔴لینک مصاحبه در مجله ادبی پیاده رو :
http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=1882
◼️بخش : #ادبیات_ترکیه
زیر نظر ابوالفضل پاشا
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hryS9xz_VhZlvg
"در درونم هم یک زن وجود دارد هم یک مرد"
🔹مصاحبهی روزنامهی خبر ترکیه با #الیف_شافاک
🔸ترجمه از #کیومرث_نظامیان
http://uupload.ir/files/v4j7_elif.jpg
🔴لینک مصاحبه در مجله ادبی پیاده رو :
http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=1882
◼️بخش : #ادبیات_ترکیه
زیر نظر ابوالفضل پاشا
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hryS9xz_VhZlvg
@piaderonews 👈 ڪلیڪ
🔸شعری از #محمود_درویش
🔹ترجمه ی #بابک_شاکر
در انتظار تو هستم
كه خود را به من نمي رساني
روزها و شبهاي سختي دارم
همه اش كنار جاده ايستاده ام
تمام سايه ها فريبم مي دهند
تمام عابران دروغ مي گويند
مگر مي شود زني را نديده باشند
با پيراهن آبي
موهاي شانه كرده
كفش هاي سفيد
كه مي رقصد
شعر مي خواند
و مي آيد
مگر مي شود زني را نديده باشند
كه نام مرا تكرار مي كند
وسراغ مرا از عابران نگيرد
منتظرم هميشه منتظرم
http://uupload.ir/files/gm5s_m.d.jpg
☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=1883
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
◾️بخش : #ادبیات_ترکیه
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hryS9xz_VhZlvg
🔸شعری از #محمود_درویش
🔹ترجمه ی #بابک_شاکر
در انتظار تو هستم
كه خود را به من نمي رساني
روزها و شبهاي سختي دارم
همه اش كنار جاده ايستاده ام
تمام سايه ها فريبم مي دهند
تمام عابران دروغ مي گويند
مگر مي شود زني را نديده باشند
با پيراهن آبي
موهاي شانه كرده
كفش هاي سفيد
كه مي رقصد
شعر مي خواند
و مي آيد
مگر مي شود زني را نديده باشند
كه نام مرا تكرار مي كند
وسراغ مرا از عابران نگيرد
منتظرم هميشه منتظرم
http://uupload.ir/files/gm5s_m.d.jpg
☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=1883
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
◾️بخش : #ادبیات_ترکیه
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hryS9xz_VhZlvg
@piaderonews 👈 ڪلیڪ
🔹شعری از #حامد_رمضانی
بِگُریز از خودت به وسعتِ شهر
بگریز از خودت به میدان ها
در هیاهوی بوقِ ماشین ها
وسطِ ازدحامِ انسان ها
بگریز از خودت به جایی که
گم شوی مثل رودِ خشکیده
بعد معمارهای زحمتکش
پل بسازند بر اتوبان ها
پل بسازند و از تو رد بشوند
کامیون های غول پیکرشان
از تو در قهوه خانه گپ بزنند
هر چه راننده ی بیابان ها
از پل رودخانه گم کرده
جسمی از سنگ و تیرآهن و شن
با ستون های محکمِ بتنی
خسته از بادها و توفان ها
از پلی بین دوزخ و دوزخ
مثلا ً بین شهر نو و اوین
سرپناه زنی گریزان از
فاحشه خانه ها و زندان ها
از پلی روی درّه ی جنّی
در گذرگاهِ خانه های سیاه
وعده گاه فروغ های جوان
با هماغوشیِ گلستان ها
***
پل شدن ایده ی قشنگی نیست
شعر را می بریم سمت عقب
بند اوّل، پلان دوّم فیلم
مصرع ِ «از خودت به میدان ها»
بر خلافِ مسیرِ عقربه ها
دور میدان بچرخ و باز بچرخ
آن قَدَر که زمان عقب برود
به قرارِ خدا و شیطان ها
به سرآغاز، سِفر پیدایش :
«کارها با شما، عذاب از من»
به «رسولان سرشکسته» بگو
سرکاری ست کلّ جریان ها
***
عمرِ اسطوره هم تمام شد و
ژانر این شعر مستند شده است
ای مخاطب، امیدوار بمان
به تکامل میان حیوان ها
http://s3.picofile.com/file/8284108392/H_R_1.jpg
☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=1884
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
◾️بخش : #غزل_معاصر_ایران
زیر نظر مریم جعفری آذرمانی
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hryS9xz_VhZlvg
🔹شعری از #حامد_رمضانی
بِگُریز از خودت به وسعتِ شهر
بگریز از خودت به میدان ها
در هیاهوی بوقِ ماشین ها
وسطِ ازدحامِ انسان ها
بگریز از خودت به جایی که
گم شوی مثل رودِ خشکیده
بعد معمارهای زحمتکش
پل بسازند بر اتوبان ها
پل بسازند و از تو رد بشوند
کامیون های غول پیکرشان
از تو در قهوه خانه گپ بزنند
هر چه راننده ی بیابان ها
از پل رودخانه گم کرده
جسمی از سنگ و تیرآهن و شن
با ستون های محکمِ بتنی
خسته از بادها و توفان ها
از پلی بین دوزخ و دوزخ
مثلا ً بین شهر نو و اوین
سرپناه زنی گریزان از
فاحشه خانه ها و زندان ها
از پلی روی درّه ی جنّی
در گذرگاهِ خانه های سیاه
وعده گاه فروغ های جوان
با هماغوشیِ گلستان ها
***
پل شدن ایده ی قشنگی نیست
شعر را می بریم سمت عقب
بند اوّل، پلان دوّم فیلم
مصرع ِ «از خودت به میدان ها»
بر خلافِ مسیرِ عقربه ها
دور میدان بچرخ و باز بچرخ
آن قَدَر که زمان عقب برود
به قرارِ خدا و شیطان ها
به سرآغاز، سِفر پیدایش :
«کارها با شما، عذاب از من»
به «رسولان سرشکسته» بگو
سرکاری ست کلّ جریان ها
***
عمرِ اسطوره هم تمام شد و
ژانر این شعر مستند شده است
ای مخاطب، امیدوار بمان
به تکامل میان حیوان ها
http://s3.picofile.com/file/8284108392/H_R_1.jpg
☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=1884
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
◾️بخش : #غزل_معاصر_ایران
زیر نظر مریم جعفری آذرمانی
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hryS9xz_VhZlvg
@piaderonews 👈 ڪلیڪ
🔸شعری از #بیلی_کالینز
🔹ترجمه ی #سعید_جهانپولاد
بیلی کالینز (به انگلیسی: Billy Collins) شاعر و نویسنده آمریکایی قرن بیستم.
وی در سال ۱۹۴۱ در نیویورک به دنیا آمد. او چندین کتاب شعر از جمله کتاب های گردش دسته جمعی آذرخش، هنر غرق شدن، پرسش هایی درباره فرشتگان و سیبی که پاریس را متعجب کرد منتشر کرده است. اشعار او در گزیده های ادبی و مجله های شعر چاپ شده است.
کالینز در سال ۱۹۹۲ از طرف کتابخانه عمومی نیویورک عنوان شیر ادبی را دریافت کرد و همچنین طی سال های متمادی اتاق کار شعر در ایرلند را مدیریت کرده است.
¶¶ پیش درآمد شعر ¶¶
تمنا کردمشان
شعرم را بردارند و
جلوی نور بگیرند
درست
شبیه نوار اسلایدی رنگی
یا گوشی ی را
کیپ بگیرند
به کندوی شعرم
تا مگر شنیده شود
" همه آن چیزها که گفته بودم "
به آنان گفتم؛
" اصلا ، موشی را
درون شعرم بیندازند
و تا ببینند
چطور راهش را می جوید "
یا خواستم
کف اتاق شعرم
قدم بزنند
و دیوارهاش را
یکی به یکی وارسی کنند
_ درون کلید برق !!
خواستم بر پهنه ی شعرم
و بر بلندای شهرت شاعر
اسکی آبی بروند
روی موجی بلند
تا سواحل شعرم برسند
اما
همه ی آنچه میل شان بود
همه ی خواست شان
تنها این بود
که یقه ی شعرم را
با کراواتی سفت به صندلی ببندند
و هی شکنجه پشت شکنجه
تا مگر اعترافی از دهانش بیرون بکشند
شعرم را
با تسمه یی زدند
و اینگونه بود
که از شعرم معنا خواستند
* توضیح مترجم
در دو سطر این شعر به طور آزاد ، دو یا سه واژه و معادل را دخالت دادم که در متن اصلی نمی باشد و تنها برای رساندن مفهوم و فضا و ایده ی مد نظر بوده است
http://uupload.ir/files/oi99_b.k.jpg
☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=1885
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
◾️بخش : #ادبیات_جهان
زیر نظر آزیتا قهرمان
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hryS9xz_VhZlvg
🔸شعری از #بیلی_کالینز
🔹ترجمه ی #سعید_جهانپولاد
بیلی کالینز (به انگلیسی: Billy Collins) شاعر و نویسنده آمریکایی قرن بیستم.
وی در سال ۱۹۴۱ در نیویورک به دنیا آمد. او چندین کتاب شعر از جمله کتاب های گردش دسته جمعی آذرخش، هنر غرق شدن، پرسش هایی درباره فرشتگان و سیبی که پاریس را متعجب کرد منتشر کرده است. اشعار او در گزیده های ادبی و مجله های شعر چاپ شده است.
کالینز در سال ۱۹۹۲ از طرف کتابخانه عمومی نیویورک عنوان شیر ادبی را دریافت کرد و همچنین طی سال های متمادی اتاق کار شعر در ایرلند را مدیریت کرده است.
¶¶ پیش درآمد شعر ¶¶
تمنا کردمشان
شعرم را بردارند و
جلوی نور بگیرند
درست
شبیه نوار اسلایدی رنگی
یا گوشی ی را
کیپ بگیرند
به کندوی شعرم
تا مگر شنیده شود
" همه آن چیزها که گفته بودم "
به آنان گفتم؛
" اصلا ، موشی را
درون شعرم بیندازند
و تا ببینند
چطور راهش را می جوید "
یا خواستم
کف اتاق شعرم
قدم بزنند
و دیوارهاش را
یکی به یکی وارسی کنند
_ درون کلید برق !!
خواستم بر پهنه ی شعرم
و بر بلندای شهرت شاعر
اسکی آبی بروند
روی موجی بلند
تا سواحل شعرم برسند
اما
همه ی آنچه میل شان بود
همه ی خواست شان
تنها این بود
که یقه ی شعرم را
با کراواتی سفت به صندلی ببندند
و هی شکنجه پشت شکنجه
تا مگر اعترافی از دهانش بیرون بکشند
شعرم را
با تسمه یی زدند
و اینگونه بود
که از شعرم معنا خواستند
* توضیح مترجم
در دو سطر این شعر به طور آزاد ، دو یا سه واژه و معادل را دخالت دادم که در متن اصلی نمی باشد و تنها برای رساندن مفهوم و فضا و ایده ی مد نظر بوده است
http://uupload.ir/files/oi99_b.k.jpg
☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=1885
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
◾️بخش : #ادبیات_جهان
زیر نظر آزیتا قهرمان
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hryS9xz_VhZlvg
@piaderonews 👈 ڪلیڪ
🔹شعرهایی از #سیاوش_خسروآبادی
کنُداست صدایِ تپشِ فرصت مان
بایدکه کمی تند شود،این ضَرَبان
بایدکه بدزدیم همین ثانیه را
ازسُرعتِ بی وقفه ی ساعت ،الآن
درحافظه ام بذرتراخواهم کاشت
درآینه تصویرتوخواهم انباشت
هروقت دلم برای توتنگ شود
دریک قدمی عطرِتراخواهم داشت
http://uupload.ir/files/bfd_s.kh.jpg
☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=1886
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
◾️بخش : #غزل_معاصر_ایران
زیر نظر مریم جعفری آذرمانی
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hryS9xz_VhZlvg
🔹شعرهایی از #سیاوش_خسروآبادی
کنُداست صدایِ تپشِ فرصت مان
بایدکه کمی تند شود،این ضَرَبان
بایدکه بدزدیم همین ثانیه را
ازسُرعتِ بی وقفه ی ساعت ،الآن
درحافظه ام بذرتراخواهم کاشت
درآینه تصویرتوخواهم انباشت
هروقت دلم برای توتنگ شود
دریک قدمی عطرِتراخواهم داشت
http://uupload.ir/files/bfd_s.kh.jpg
☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=1886
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
◾️بخش : #غزل_معاصر_ایران
زیر نظر مریم جعفری آذرمانی
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hryS9xz_VhZlvg
@piaderonews 👈 ڪلیڪ
🔹شعری از #سیده_محدثه_حسینی
چه سرد می شود آهی اثر نداشته باشد
سلام، پاسخ گرمی اگر نداشته باشد
برای آدم تنها عجیب نیست اگرکه
دل و دماغ برای سفر نداشته باشد
چه فرق می کند اینجا به انتظار که باشی
در آن زمان که اتاق تو در نداشته باشد
پرنده باشی وپرواز و ... بین راه ببینی
که بالهای تو از ریشه پر نداشته باشد
تمام عمر بگویی: خداکند که بیاید
و این دعای تو اصلا اثر نداشته باشد
چقدر بغض برای خودت ذخیره کنی و
کسی از اینهمه ثروت خبر نداشته باشد
چه خوب بود صدای بنان و سوز سه تارت
برای هیچکسی هم ضرر نداشته باشد
تراسمان پر چایی و شعر باشد و باشی!
و ارتفاع برایم خطر نداشته باشد
چه غربتی است که آدم میان اینهمه آدم
برای درد دلش یک نفر نداشته باشد!؟
http://uupload.ir/files/dvhh_m.h.jpg
☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=1887
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
◾️بخش : #غزل_معاصر_ایران
زیر نظر مریم جعفری آذرمانی
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hryS9xz_VhZlvg
🔹شعری از #سیده_محدثه_حسینی
چه سرد می شود آهی اثر نداشته باشد
سلام، پاسخ گرمی اگر نداشته باشد
برای آدم تنها عجیب نیست اگرکه
دل و دماغ برای سفر نداشته باشد
چه فرق می کند اینجا به انتظار که باشی
در آن زمان که اتاق تو در نداشته باشد
پرنده باشی وپرواز و ... بین راه ببینی
که بالهای تو از ریشه پر نداشته باشد
تمام عمر بگویی: خداکند که بیاید
و این دعای تو اصلا اثر نداشته باشد
چقدر بغض برای خودت ذخیره کنی و
کسی از اینهمه ثروت خبر نداشته باشد
چه خوب بود صدای بنان و سوز سه تارت
برای هیچکسی هم ضرر نداشته باشد
تراسمان پر چایی و شعر باشد و باشی!
و ارتفاع برایم خطر نداشته باشد
چه غربتی است که آدم میان اینهمه آدم
برای درد دلش یک نفر نداشته باشد!؟
http://uupload.ir/files/dvhh_m.h.jpg
☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=1887
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
◾️بخش : #غزل_معاصر_ایران
زیر نظر مریم جعفری آذرمانی
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hryS9xz_VhZlvg
@piaderonews 👈 ڪلیڪ
🔸نگاهی به شیوۀ نوشتاریِ #اسماعیل_زرعی
🔹 #مهناز_رضائی
اسماعیل زرعی نویسندۀ آثار داستانیِ:
راز معبد آفتاب
روزشمار اموات
نفرین شده
خوابهای غمگین
سفر در غبار
شوهر ایرانی خانم لیزا
جنگافزارهای معیوب
فصلها نمیخواهند بروند
کمی از کابوسهای من
رویای برزخی
و ...
نام آشنای همگان است. وی در زمینۀ شعر و فرهنگ عامه نیز قلم زده است.
کثرتِ آثار این نویسنده، فرصتی فراهم میآورد که به کُل آنچه ازقلم او تراویده، به مثابه داستانی دیگر نظر بیندازیم و به مؤلفهها و ویژگیهای مکرر در این آثار به عنوانِ موتیفهایی از جنس دیگر، توجه کنیم.
بیهیچ اصراری بر رویکرد روانشناختی، در این مجال، میتوان حضور مؤلف را در پس این آثار درک کرد. زرعی همچون هر صاحب قلم دیگری، برخواسته از بن مایههای تاریخی و فرهنگی خویش است. زبان آثار وی نیز پالودۀ مسیری هستند که نویسنده پسِ پشت نهاده ... .
شیوۀ قلمِ وی، مخاطب را به جلوههای گوناگون حیاتِ آدمی توجه میدهد. مخاطب در کشف و شهودی سهیم میگردد که پیشتر دغدغۀ آن را نداشت...
http://uupload.ir/files/vprv_m.r.jpg
🔴لطفاً ادامه ی متن را در مجله ادبی پیاده رو مطالعه بفرمایید :
http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=1888
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
◾️بخش : #اندیشه_و_نقد
زیر نظر سید حمید شریف نیا
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hryS9xz_VhZlvg
🔸نگاهی به شیوۀ نوشتاریِ #اسماعیل_زرعی
🔹 #مهناز_رضائی
اسماعیل زرعی نویسندۀ آثار داستانیِ:
راز معبد آفتاب
روزشمار اموات
نفرین شده
خوابهای غمگین
سفر در غبار
شوهر ایرانی خانم لیزا
جنگافزارهای معیوب
فصلها نمیخواهند بروند
کمی از کابوسهای من
رویای برزخی
و ...
نام آشنای همگان است. وی در زمینۀ شعر و فرهنگ عامه نیز قلم زده است.
کثرتِ آثار این نویسنده، فرصتی فراهم میآورد که به کُل آنچه ازقلم او تراویده، به مثابه داستانی دیگر نظر بیندازیم و به مؤلفهها و ویژگیهای مکرر در این آثار به عنوانِ موتیفهایی از جنس دیگر، توجه کنیم.
بیهیچ اصراری بر رویکرد روانشناختی، در این مجال، میتوان حضور مؤلف را در پس این آثار درک کرد. زرعی همچون هر صاحب قلم دیگری، برخواسته از بن مایههای تاریخی و فرهنگی خویش است. زبان آثار وی نیز پالودۀ مسیری هستند که نویسنده پسِ پشت نهاده ... .
شیوۀ قلمِ وی، مخاطب را به جلوههای گوناگون حیاتِ آدمی توجه میدهد. مخاطب در کشف و شهودی سهیم میگردد که پیشتر دغدغۀ آن را نداشت...
http://uupload.ir/files/vprv_m.r.jpg
🔴لطفاً ادامه ی متن را در مجله ادبی پیاده رو مطالعه بفرمایید :
http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=1888
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
◾️بخش : #اندیشه_و_نقد
زیر نظر سید حمید شریف نیا
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hryS9xz_VhZlvg
@piaderonews 👈 ڪلیڪ
🔹شعری از #ﺳﺎﺭا_ﻟﻴﺎﻗﺘﻲ
كلاه آهني
فرصت زيادي براي مردن ندارد
حتي وقتي
سرباز سلامش را به احترام باد
به باد ﻣﻲدهد
حتي
وقتي
سنگيني سلاح خاﻃﺮﻩي دور دختر همسايه را
موهايش را
و چال روي گوﻧﻪاش را
زير پوﺗﻴﻦهايش سبز ﻣﻲكند
زماني براي مردن نداري
بايد روي سر مرد
مرد بماني
و تمام سربازاني كه از تو رد ﺷﺪﻩاند را
با خود ببري
به قرن بعد
شايد آن سال
آن روز
نشان پيروزي را
ميان ﺧﻨﺪﻩهاي دور دخترانش
پيدا كني
شايد آن روز فرصتي باشد
كه ديگر
سر بي جان مردي را
از خاطراتش، جدا، نكني.
http://uupload.ir/files/pvdv_s.l.jpg
☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=1889
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
◾️بخش : #شعر_امروز_ایران
زیر نظر محمد آشور
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hryS9xz_VhZlvg
🔹شعری از #ﺳﺎﺭا_ﻟﻴﺎﻗﺘﻲ
كلاه آهني
فرصت زيادي براي مردن ندارد
حتي وقتي
سرباز سلامش را به احترام باد
به باد ﻣﻲدهد
حتي
وقتي
سنگيني سلاح خاﻃﺮﻩي دور دختر همسايه را
موهايش را
و چال روي گوﻧﻪاش را
زير پوﺗﻴﻦهايش سبز ﻣﻲكند
زماني براي مردن نداري
بايد روي سر مرد
مرد بماني
و تمام سربازاني كه از تو رد ﺷﺪﻩاند را
با خود ببري
به قرن بعد
شايد آن سال
آن روز
نشان پيروزي را
ميان ﺧﻨﺪﻩهاي دور دخترانش
پيدا كني
شايد آن روز فرصتي باشد
كه ديگر
سر بي جان مردي را
از خاطراتش، جدا، نكني.
http://uupload.ir/files/pvdv_s.l.jpg
☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=1889
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
◾️بخش : #شعر_امروز_ایران
زیر نظر محمد آشور
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hryS9xz_VhZlvg
@piaderonews 👈 ڪلیڪ
🔹شعری از #محمد_مطلوب_طلب
روی اتاقی که ندارم بسته ام در را
پر داده ام از پنجره مرگ کبوتر را
یک هست در پیشم که دنبال شباهت نیست
آیینه هام(مکسور)روبروی نابرابر را
این میزهای چیده تای آخرش خالیست
بگذار تا تنها بماند شام آخر را
می کندن از زخمی که در قلبم تو بگذاریست
پر کرده ام در قلب های جای خنجر را
از ابتدای ریشه میکردیم گسترده
در روزهامان سایه هامان(مکسور)تناور را
پارو بزن در خوابهامان غرق خواهد کرد
این تخت بیدار میاناما شناور را!
در آتشی که هی پرش کندند میسوزند
سیمرغ این بیچاره ی بی بال و بی پر را
در من مسیر زندگی بر عکس طی میشد
فرزندهایم من که زاییدند مادر را!
http://uupload.ir/files/minj_m.m.jpg
☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=1890
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
◾️بخش : #غزل_معاصر_ایران
زیر نظر مریم جعفری آذرمانی
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hryS9xz_VhZlvg
🔹شعری از #محمد_مطلوب_طلب
روی اتاقی که ندارم بسته ام در را
پر داده ام از پنجره مرگ کبوتر را
یک هست در پیشم که دنبال شباهت نیست
آیینه هام(مکسور)روبروی نابرابر را
این میزهای چیده تای آخرش خالیست
بگذار تا تنها بماند شام آخر را
می کندن از زخمی که در قلبم تو بگذاریست
پر کرده ام در قلب های جای خنجر را
از ابتدای ریشه میکردیم گسترده
در روزهامان سایه هامان(مکسور)تناور را
پارو بزن در خوابهامان غرق خواهد کرد
این تخت بیدار میاناما شناور را!
در آتشی که هی پرش کندند میسوزند
سیمرغ این بیچاره ی بی بال و بی پر را
در من مسیر زندگی بر عکس طی میشد
فرزندهایم من که زاییدند مادر را!
http://uupload.ir/files/minj_m.m.jpg
☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=1890
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
◾️بخش : #غزل_معاصر_ایران
زیر نظر مریم جعفری آذرمانی
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hryS9xz_VhZlvg
@piaderonews 👈 ڪلیڪ
🔹شعرهایی از #سعید_جهان_پولاد
۱
🔸زدن
من این «زدن» را
«نزدم»، «خوردم»...!!
توی خیابان
با مشت...!
با لگد...!!
با ﺣﺮﻑهایی که
«نزدم» / «خوردم»...!!
روزی،
باید این زدوخوردها
به پایان برسد
روزی که کلاغی
از شاﺧﻪی دوردستی
جوﺟﻪهاش را
به منقار بگیرد و
بپرد...!!
من این زدن را
نزدم / خوردم...
۲
🔸مفقودی
پدربزرگ
ﺗﻔﻨﮓش را
از شاﻧﻪی دیوار برداشت
_ ﻣﻲشود !!
سکوت را به خیابان آورد؟!
و رفت...!
و برنگشت...!!
۳
🔸غنائم
از غنائم جنگی
تنها لبی را ﺑﺮﻣﻲدارم
ﻣﻲگذارم، درست
زیر ﭼﺸﻢهایی که
ﺳﺎﻝهاست
با من ﺣﺮﻑها داشت و
ﻧﻤﻲزد...!!
۴
🔸دید
ما گناهی نداشتیم
ﭘﻨﺠﺮﻩی خاﻧﻪی روﺑﻪرویی
هر صبح، دﺳﺖهاش را
باز ﻣﻲکرد
طلای موی دختری را
ﻣﻲریخت
به خیابان...!!
ما گناهی نداشتیم
ﺁﻥقدر... ﺁﻥقدر
ﻣﻲنشستیم و
هی ﻣﻲنشستیم و
نگاه ﻣﻲزدیم...
تا شاشبند ﻣﻲشدیم
ما گناهی نداآآ....
( _ هی!!
یالله پسر، د ِ... بلند شو
نوبت منه!!)
http://uupload.ir/files/f85z_s.j.jpg
☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=1891
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
◾️بخش : #شعر_امروز_ایران
زیر نظر محمد آشور
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hryS9xz_VhZlvg
🔹شعرهایی از #سعید_جهان_پولاد
۱
🔸زدن
من این «زدن» را
«نزدم»، «خوردم»...!!
توی خیابان
با مشت...!
با لگد...!!
با ﺣﺮﻑهایی که
«نزدم» / «خوردم»...!!
روزی،
باید این زدوخوردها
به پایان برسد
روزی که کلاغی
از شاﺧﻪی دوردستی
جوﺟﻪهاش را
به منقار بگیرد و
بپرد...!!
من این زدن را
نزدم / خوردم...
۲
🔸مفقودی
پدربزرگ
ﺗﻔﻨﮓش را
از شاﻧﻪی دیوار برداشت
_ ﻣﻲشود !!
سکوت را به خیابان آورد؟!
و رفت...!
و برنگشت...!!
۳
🔸غنائم
از غنائم جنگی
تنها لبی را ﺑﺮﻣﻲدارم
ﻣﻲگذارم، درست
زیر ﭼﺸﻢهایی که
ﺳﺎﻝهاست
با من ﺣﺮﻑها داشت و
ﻧﻤﻲزد...!!
۴
🔸دید
ما گناهی نداشتیم
ﭘﻨﺠﺮﻩی خاﻧﻪی روﺑﻪرویی
هر صبح، دﺳﺖهاش را
باز ﻣﻲکرد
طلای موی دختری را
ﻣﻲریخت
به خیابان...!!
ما گناهی نداشتیم
ﺁﻥقدر... ﺁﻥقدر
ﻣﻲنشستیم و
هی ﻣﻲنشستیم و
نگاه ﻣﻲزدیم...
تا شاشبند ﻣﻲشدیم
ما گناهی نداآآ....
( _ هی!!
یالله پسر، د ِ... بلند شو
نوبت منه!!)
http://uupload.ir/files/f85z_s.j.jpg
☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=1891
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
◾️بخش : #شعر_امروز_ایران
زیر نظر محمد آشور
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hryS9xz_VhZlvg
@piaderonews 👈 ڪلیڪ
🔸نگاهی به معشوقِ #شعر_فارسی
🔹 #لیلا_درخش
نگاه عاشقانۀ #شاملو به زن هرچند به ظاهر شبیه نگاه شاعران گذشتۀ شعر فارسی سرشـار از خواستن زن و گفتن از زیباییها و خوبیهاي اوست، اما به واقع، تفاوتهاي بسیاري با آن دارد. زن- معشوق شاملو، مهربان و معصوم و بخشنده و شکیباست و در عین برخورداري از همۀ زیباییها، دردمند است. زنی است که -نان و رختش را در این قربانگاه بی عدالت/ برخی محکومی -که همان شاعر- عاشق باشد میکند.شاملو1380 :477 و مهمتـر از همـه، ایـن زنِ معشـوق، همسر عاشق-شاعر است نه هر زنی! و این چیزي است که در شعر و ادبیات گذشتۀ ما به چشم نمی آید؛حتي اگرنظامي درخسروشيرين ازآفاق گفت دقت داشته باشيدكه چندي ازمرگِ آفاق گذشته است .ازاينرو شعرشاملو رامي توان نمونه اي ازسنت شكني توصيفِ معشوق دانست.
عشق در شعر #اخوان ، ابتدا سطحی و کلیشهاي آغاز میشود؛ عشقی که نهایت خواسته ی عاشق ، پیوستگی جسمانی و غریزي است؛ نمونۀ چنین عشقی به ویژه در برخی شعرهاي مجموعه ی ارغنون، مثل عشق از یاد رفته و مجموعۀ زمستان رك اخوان ثالث 1362 : 9 در توصیف معشوق شاعر (توران)وجود دارد و حتّی اخوان از معشوقش در شعر خویش همچون شاملو، نام می برد، اما کار او با شاملو تفاوت دارد؛ این عشق اخوان معمولاً با نوعی رندي همراه است که شاعر به شیوه گذشتگان ...
http://uupload.ir/files/wi9h_l.d.jpg
🔴 لطفاً ادامه ی متن را در مجله ادبی پیاده رو مطالعه بفرمایید :
http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=1892
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
◾️بخش : #اندیشه_و_نقد
زیر نظر سید حمید شریف نیا
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hryS9xz_VhZlvg
🔸نگاهی به معشوقِ #شعر_فارسی
🔹 #لیلا_درخش
نگاه عاشقانۀ #شاملو به زن هرچند به ظاهر شبیه نگاه شاعران گذشتۀ شعر فارسی سرشـار از خواستن زن و گفتن از زیباییها و خوبیهاي اوست، اما به واقع، تفاوتهاي بسیاري با آن دارد. زن- معشوق شاملو، مهربان و معصوم و بخشنده و شکیباست و در عین برخورداري از همۀ زیباییها، دردمند است. زنی است که -نان و رختش را در این قربانگاه بی عدالت/ برخی محکومی -که همان شاعر- عاشق باشد میکند.شاملو1380 :477 و مهمتـر از همـه، ایـن زنِ معشـوق، همسر عاشق-شاعر است نه هر زنی! و این چیزي است که در شعر و ادبیات گذشتۀ ما به چشم نمی آید؛حتي اگرنظامي درخسروشيرين ازآفاق گفت دقت داشته باشيدكه چندي ازمرگِ آفاق گذشته است .ازاينرو شعرشاملو رامي توان نمونه اي ازسنت شكني توصيفِ معشوق دانست.
عشق در شعر #اخوان ، ابتدا سطحی و کلیشهاي آغاز میشود؛ عشقی که نهایت خواسته ی عاشق ، پیوستگی جسمانی و غریزي است؛ نمونۀ چنین عشقی به ویژه در برخی شعرهاي مجموعه ی ارغنون، مثل عشق از یاد رفته و مجموعۀ زمستان رك اخوان ثالث 1362 : 9 در توصیف معشوق شاعر (توران)وجود دارد و حتّی اخوان از معشوقش در شعر خویش همچون شاملو، نام می برد، اما کار او با شاملو تفاوت دارد؛ این عشق اخوان معمولاً با نوعی رندي همراه است که شاعر به شیوه گذشتگان ...
http://uupload.ir/files/wi9h_l.d.jpg
🔴 لطفاً ادامه ی متن را در مجله ادبی پیاده رو مطالعه بفرمایید :
http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=1892
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
◾️بخش : #اندیشه_و_نقد
زیر نظر سید حمید شریف نیا
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hryS9xz_VhZlvg
@piaderonews 👈 ڪلیڪ
🔸شعری از #گولتن_آکین Gülten Akın
به همراه اصل شعر
🔹ترجمه از #آیدا_مجیدآبادی
🔸Çağrı
Evler büyük dedikçe büyük
Ben insanların en garibi
Uzağı ilk defa kavradım
Görür yahut dokunur gibi
Eski bir saçakta kuşlarla
Yele yağmura karşı oturdum
İç içe daireler çiziyor
İçine adımı yazıyorum
Gün uzun türküsünü bitirdi
Karlı dallara yürüdü karanlık
Yalnızlık çekilmez bu vakit
Delirdi denizde yosun çayda balık
Gel artık…
🔸دعوت
خانهها بزرگتر از بزرگ
من، غریبترینِ انسانها
اولین بار است که دور را درک میکنم
شبیه دیدن و یا لمس کردن
با پرندهها، بر روی قندیلی قدیمی
در مقابله با باد و باران نشستهام
دایرههایی تو در تو میکشم
و نامم را درونش می نویسم
روز ترانهی طولانیاش را تمام کرد
و تاریکی بر روی شاخههای برفی قدم نهاد.
دور از تحمل است در این وقت تنهایی
دیوانه شده است ماهی رود و خزهی دریا
دیگر بیا...
http://uupload.ir/files/as4_g.a.jpg
☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=1893
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
◾️بخش : #ادبیات_ترکیه
زیر نظر ابوالفضل پاشا
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hryS9xz_VhZlvg
🔸شعری از #گولتن_آکین Gülten Akın
به همراه اصل شعر
🔹ترجمه از #آیدا_مجیدآبادی
🔸Çağrı
Evler büyük dedikçe büyük
Ben insanların en garibi
Uzağı ilk defa kavradım
Görür yahut dokunur gibi
Eski bir saçakta kuşlarla
Yele yağmura karşı oturdum
İç içe daireler çiziyor
İçine adımı yazıyorum
Gün uzun türküsünü bitirdi
Karlı dallara yürüdü karanlık
Yalnızlık çekilmez bu vakit
Delirdi denizde yosun çayda balık
Gel artık…
🔸دعوت
خانهها بزرگتر از بزرگ
من، غریبترینِ انسانها
اولین بار است که دور را درک میکنم
شبیه دیدن و یا لمس کردن
با پرندهها، بر روی قندیلی قدیمی
در مقابله با باد و باران نشستهام
دایرههایی تو در تو میکشم
و نامم را درونش می نویسم
روز ترانهی طولانیاش را تمام کرد
و تاریکی بر روی شاخههای برفی قدم نهاد.
دور از تحمل است در این وقت تنهایی
دیوانه شده است ماهی رود و خزهی دریا
دیگر بیا...
http://uupload.ir/files/as4_g.a.jpg
☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=1893
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
◾️بخش : #ادبیات_ترکیه
زیر نظر ابوالفضل پاشا
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hryS9xz_VhZlvg