✍️ مجله ادبی پیاده رو
1.27K subscribers
1.08K photos
45 videos
8 files
1.67K links
سردبیر
@bankiman
شعر آزاد
@mohammad_ashour
شعر کلاسیک
@Shahrammirzaii
داستان
@Ahmad_derakhshan
نقد و اندیشه
@Sharifnia1981
ادبیات جهان
@Azitaghahreman
ادبیات ترکیه آذربایجان
@Alirezashabani33
ادبیات فرانسه

ادبیات عرب
@Atash58
کردستان
@BABAKSAHRA
Download Telegram
@piaderonews 👈 ڪلیڪ

دو شعر از #نیلوفر_فولادی


🔸یک :

در بیشه
باد ﺑﻲجهت ﻣﻲوزید
هرز ﻋﻠﻒها بیدار به استغفار:
"ما آمرزیده خواهیم شد."

من آن برگزﻳﺪﻩی در راه مانده را
به سرخی افیوﻧﻲام صلا دادم:
آی رسول به گل نشسته!
-در تمامی جهات
در تمام ساﺣﺖها-
باد آیات غریبت را ﻣﻲخواند.


🔸دو :

تصویر آن ﺷﻘﻴﻘﻪی عریان
با رﻳﺴﻪی موهایت
آواﺯﻱست
-آواز مورﭼﻪها در گور-

اﻧﮕﺸﺖهای مرﺛﻴﻪخوانم
ﻣﻲساید
کنج کرﺷﻤﻪی تنت را
تار غریب دامنت را

هیهات
در من صحاری مرموﺯﻱ ست
ﺁﻥدم که خاک از خون تهی شد
با ﭘﻠﻚهای برهنه خوابیدمت

ﺁﻥگاه
صبح از تن مخروﻃﻲات دمید

ﻣﻲآمدی
از هرگز
از هیچ
از مرگ

ﻣﻲآمدی چنان
که مرا مرگ
وسوسه ﻣﻲکرد.

http://uupload.ir/files/tms9_n.f.jpg

☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران

http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=1759


🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆

◾️بخش : #شعر_امروز_ایران
زیر نظر محمد آشور

🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://telegram.me/joinchat/BNRUYzu3hryL-0Np9O6uGA
@piaderonews 👈 ڪلیڪ


"معجزه در باران"
🔹شعری از #عباس_صفاری

در باران نم نم لندن
زیر چتر صورتی ات آنشب
شبیه دریا دلی شده بودی
که حاضر است یکضرب
در پی رویای باد برده اش
تا سواحل نقره ای ماه پارو بزند
و او
بر شیروانی خیس این دنیا
دیگر نمی خواست کبوتر نامه رسانی باشد
که کاغذ آغشته به اشکی
بر ساق نازک پایش تا ابد
نا خوانده بماند

× × ×

در آن خلوت از خود بی خود
مهم نبود پیش از آن
تو کجا بوده ای
و او چه کرده است
تو را خیال خام
کنار کدام خرمرد رند
خوابانده است
و او در پشه بند بی ستاره اش
خواب کدام زیبای خود شیفته را می دیده است
مهم
بارانی بود
که همپای شما نم نمک می آمد
و لحظه مبارکی که پی بردید
هزار سال است همدیگر را می شناسید
و سابقه ی هزار ساله
در شهری که سگ صاحبش را نمی شناسد
هیچ دست کمی
از معجزه نداشت

http://uupload.ir/files/caaa_a.s.jpg

☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران

http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=424

🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆

◾️بخش : #شعر_امروز_ایران
زیر نظر محمد آشور

🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://telegram.me/joinchat/BNRUYzu3hryL-0Np9O6uGA
@piaderonews 👈 ڪلیڪ


"صدف شكسته"
🔹شعری از #مانا_آقایی

چه به دريا نزديك بودم
آن شب كه نمك دهان تو مى لغزيد
زير زبانم
صخره ها دندان هايشان را
با چاقوى باد تيز مى كردند
ومن مزه ی شور مرد را با حرص فرو مى بردم
تا تشنه تر شوم
به گمانم توفان گوش هاى تو را
از بيخ بريده بود
زيرا بى صدا روى امواج سفر مى كردى
مرا نمى شنيدى
كه خونم را مى تكاندم روى ماسه ها
اكنون ردم را بگير و بيا
در دامنم صدفى شكسته بينداز
من هنوز همان زنى هستم
كه مى خواست برايت اقيانوسى از مرواريد بدنيا بياورد
پارو بزن
و رختخوابت را نزديك تر بياور
در اين تاريكى بى فانوس .

http://uupload.ir/files/ey6p_m.a.jpg

☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران

http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=161

🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆

◾️بخش : #شعر_امروز_ایران
زیر نظر محمد آشور

🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://telegram.me/joinchat/BNRUYzu3hryL-0Np9O6uGA
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔵شعر و اجرا : #یدالله_رویایی

🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://telegram.me/joinchat/BNRUYzu3hryL-0Np9O6uGA
@piaderonews 👈 ڪلیڪ


"زیر سنگ"
🔹شعری از #کوروش_همه_خانی


در اتفاق های جان و
روزمره ی تن
چیزی ازخستگی
به جا می ماند
لحظه ها ی مرا از جان
کم
کم
کم می کند


تنها فرصتی کوتاه
زیر لب
مرا به یاد ها می ریزد
آنجا که عبرت من
از زمزمه ی سنگ
ناخوانا مانده است


سطر ها با بوی تو
حضور لحظه ها را
در حضور متن انتشار می دهد
تا زیر سنگ هم
به یاد تو پیر شوم

http://uupload.ir/files/2hh_k.h.jpg

☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران

http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=165

🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆

◾️بخش : #شعر_امروز_ایران
زیر نظر محمد آشور

🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://telegram.me/joinchat/BNRUYzu3hryL-0Np9O6uGA
Forwarded from فریاد ناصری
ناشر تخصصی ادبیات و فلسفه

کانال حکمت‌کلمه را به دوستان خود معرفی کنید. تلاش ما با خبر شدن شما از کتاب‌های خوب است.

Telegram.me/hekmatkalame
"هما"
کاظم رضا
انتشارات رشدیه /1395
@piaderonews
@piaderonews 👈 ڪلیڪ

🔸ترجمه ی چند هایکو
🔹 #هاتف_اسداللهی

1) باد بهاری
می رسم به ابرها
با بادبادک
Vinay LeoR
India


2) اخبار جنگ
کوچک و تاریک
ابرهای پاییز
Paresh Tiwari
India


3) در ازدحام خیابان
از سوی قبرستان
بوی گل رز
Swaran singh Nijhar
India


4) راه طولانی
همراه با شوالیهء تاریکی
کرم شب تاب


Neelam Dadhwal
India


5) شفق ژرف
شکوفه های سپید گیلاس
به سیاهی می زنند


Emmanuel Jessie Kalusian
Nigeria



6)برف بهاری
شکوفه های گلابی
سفیدتر


John J .Han
Usa



7)نسیم شامگاهی
فرود قوی سیاه
بر روی ماه

Elmedin Kadrić
Sweden


8)روز بارانی
عطر شاه بلوط
میان باد

Vessislava Savova
Bulgaria

http://uupload.ir/files/kgz5_h.a.jpg

☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران

http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=1760

🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆👆

◾️بخش : #ادبیات_جهان
زیر نظر آزیتا قهرمان

🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://telegram.me/joinchat/BNRUYzu3hryL-0Np9O6uGA
@piaderonews 👈 ڪلیڪ

"دوستم داشته باش "
🔸شعری از نزار قبانی
🔹ترجمه ی آکا صفوی


دوستم داشته باش،دوستم داشته باش
بدون هیچ تردیدی
در لای خط های کف دستانم پنهان شو
برای یک هفته،چند روز و حتی چند ساعت دوستم داشته باش
چون من به ابدیت ایمانی ندارم
دوستم داشته باش ،دوستم داشته باش
بیا و همچون باران بر تشنگی و خشکی من ببار
و چون شمع لای لبهایم بسوز و به روحم بپیوند
من را با همه ی خوبی ها و بدی هایم دوست بدار
دوستم داشته باش و با پیرهنی از گل پیکرم را بپوشان
دوستم داشته باش،دوستم داشته باش
تو جنگلی از مهر و محبتی
من آن مرد بی سرنوشتم
تو سرنوشت و هدفم باش
دوستم داشته باش،دوستم داشته باش
بدون آنکه شیوه ی دوست داشنت را بپرسی،دوستم بدار
نگذار شرم و حیایت موجب درنگت شود
نگذار ترس در وجودت راه یابد
هم دریا و هم ساحلم باش
همچون سرزمینی باش برای آسایش و تبعیدم
همچو طوفان و نسیم
همچو نرمی و خشم
دوستم داشته باش،دوستم داشته باش
همانند من در آتش عشق بسوز
با تمام وجود عاشقم باش
بدور از هر ترس و رنجی
دوستم داشته باش،دوستم داشته باش

http://uupload.ir/files/udd_n.gh.jpg

☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران

http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=1761

🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆

◾️بخش : #ادبیات_عرب
زیر نظر بابک شاکر

🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://telegram.me/joinchat/BNRUYzu3hryL-0Np9O6uGA
🔹گفت‌وگو با شمس لنگرودی
🔴 شعرهای آقای رویایی و براهنی شعر نیست؛ هذیان است. آقای باباچاهی مثل آدمی است که کراوات بزند و با کت و بیژامه به خیابان بیاید
http://www.isna.ir/news/95102415205

@piaderonews
تمام حرف
بر سر حرفی‌ ست
که از گفتن آن عاجزیم

#یدالله_رویایی

🔘با ما در "پیاده رو" هم قدم باشید : 👇👇👇
https://telegram.me/joinchat/BNRUYzu3hryL-0Np9O6uGA
✍️ مجله ادبی پیاده رو
🔹گفت‌وگو با شمس لنگرودی 🔴 شعرهای آقای رویایی و براهنی شعر نیست؛ هذیان است. آقای باباچاهی مثل آدمی است که کراوات بزند و با کت و بیژامه به خیابان بیاید http://www.isna.ir/news/95102415205 @piaderonews
"پیاده رو " بابت بازنشر این جملات از عالیجنابان دکتر یدالله رویایی ، دکتر رضا براهنی و استاد علی باباچاهی و ... که در کانال از برخی از این عزیزان افتخار میزبانی هم دارد ، عذرخواهی می کند . 🌺🙏 ساده نویسی ! ساده گویی ! قضاوت با مخاطب آگاه .
نه در پاسخ که تلنگری به شمس لنگرودی ''
🔸منصور خورشیدی

🔹گفت‌وگو با شمس لنگرودی
🔴 شعرهای آقای رویایی و براهنی شعر نیست؛ هذیان است '
**
همین گرایش به شعر ساده
شمس لنگرودی را به ساده اندیشی و خروج از شعر برده است '
شما پل والری را بد خوانی کردی و فکر کردی فهمیدی ' شعر حجم را که هرگز نمی فهمی ! شاعران حجم استقلال زبانی دارند !
به همین دلیل تابع تفکری نیستند ! ذهن مستقل هریک از شاعران حجم راه به ماورا باز می کند '
که نمی دانی در کجای جغرافیای زبان است ! پرسپکتیو پدیده ها ' در جهان اطراف شاعر با ساده نویسی و ساده اندیشی درک نمی شود ؟ تجربه های انسانی در زبان انتقال پذیرند، زیرا زبان قدرت انتقال دارد و می تواند در زمان بستری باز کند برای تعاطی افکار،عواطف و احساسات ' زمان یک تجربه است پُر از دانائی و آگاهی که به راحتی می تواند آن را به ذهن و زبان گیرنده ی متن انتقال دهد !
و این اقتدار زبان است که هرگز به آن نرسیدی !

🔘با ما در "پیاده رو" هم قدم باشید : 👇👇👇
https://telegram.me/joinchat/BNRUYzu3hryL-0Np9O6uGA
حکایت شمس لنگرودی که ... در خزینه ریخت

🔹ابوالفضل پاشا :

در مثل مناقشه نیست. می‌گویند سلمانی ها که بیکار می‌شوند سر یکدیگر را می‌تراشند. حالا بگو شاعران شکست خورده‌یی مثل شمس لنگرودی که بیکار می‌شوند چه کنند؟ این آقا خیلی وقت است که در شعر به آخر خط رسیده است و از آن‌جایی که میل به شهرت او را رها نمی‌کند و آتش این اژدهای درون کم مانده است که بیرون را بسوزاند لاجرم مثل غریقی که به هر حال به هر چیزی دست می‌اندازد بل‌که نجات یابد او نیز به هنرهای دیگر روی می‌آورد تا مبادا شهرت او مخدوش شود، آواز می‌خواند، بازیگری می‌کند و به لطایف‌الحیل می‌خواهد همچنان حضور داشته باشد برای او شهرام و بهرام هم ندارد هر رشته‌یی که شد سرک می‌کشد و البته از شعر هم رویگردان نیست اما شعر از او رویگردان شده است چرا که این معشوق (شعر) بسیار زودرنج است و اگر عاشق (شاعر) کمی با او بی‌مهری کند معشوق می‌رود و پشت سر را نیز نگاه نمی کند، که بر سر شمس لنگرودی همین آمده و معشوق را از کف داده است اما به سبب میل به شهرت از طریق همه‌ی هنرها، گاهی مزاحمتی برای شعر به وجود می‌آورد. دیرزمانی که با حقه‌ی ساده‌نویسی شعر را به بازگشت ادبی دچار کرد و جوانان را فریفت. حالا هم می‌خواهد با این شیوه سر زبان‌ها بیفتد. حکایت او حکایت آن کسی‌ست که روز جمعه در خزینه ... ریخت و در کمتر زمانی بر سر زبان‌ها افتاد و مشهور شد. ببینید شمس که از یادها رفته بود با ... ریختن در خزینه چگونه باز بر سر زبانها افتاد!

🔘با ما در "پیاده رو" هم قدم باشید : 👇👇👇
https://telegram.me/joinchat/BNRUYzu3hryL-0Np9O6uGA
🔹 بهزاد خواجات :

مجمع شاعران ساده نویس در وهله ی اول یک مجمع اجتماعی است . در یک طبقه ی هنری آرام گرفته و از خلا میان شاعران پیشرو و مخاطبان نیمه حرفه ای بهره ی مادی و معنوی می برد . این مجمع چون موجودیتش مرهون عامه است و نه خواص چرا نباید بر براهنی و رویایی بتازد تا با نفی ژرف نویسان خود را به اثبات بنشیند ؟ شمس لنگرودی شعرهای درخشانی داشته است. خاکستر و بانو و جشن ناپیدای او هنوز در زمان خود مثال زدنی است و وجه پژوهشگری اش هم نقشی سترگ است اما کسی که براهنی و رویایی را شاعر نداند باید بازگردد و شعر نو را از اول؛از اکابر بخواند .پیچیده اند این دو ؟ خوب باشند.مگر الیوت نیست ؟ مگر حافظ و بیدل نیستند ؟ چرا یک شاعر بعد این قدر قلم زنی و آرتیست بازی در سینما هنوز نمی داند که در هنر منِ مشتمل به معنی منِ اکمل نیست ؟ من نه از شعر رویایی جز در هفتاد سنگ قبر خوشم می آید و نه از شعر براهنی جز یک دو قطعه اما مگر جرات می کنم آن ها را شاعر یا حتا شاعرانی بزرگ ندانم ؟ من زمانی درباره ی شمس نوشتم که آرمان گرایی دهه های چهل و پنجاه در شمسِ دهه ی شصت از بین نرفته بلکه وجه کلامی و معنایی اش در نوعی ایماژیسم مفرط استحاله یافته اما اینک می بینم که در این شعر و صاحب شعر نه ایماژی است که از سطح بگذرد و نه آرمانی که گفتن اش بشاید . در این انسداد عروق روحانی تاریخ تحلیلی آیندگان تاریخ تقلیل است و تسلیم.

🔘با ما در "پیاده رو" هم قدم باشید : 👇👇👇👇
https://telegram.me/joinchat/BNRUYzu3hryL-0Np9O6uGA
از خدا جوییم توفیق ادب
بی ادب محروم گشت از لطف رب
بی ادب تنها نه خود را داشت بد
بلکه آتش درهمه آفاق زد

#مولانا
به انتخاب #قاسم_آهنین_جان
سپاس استاد 🙏
🔹 #عبدالکریم_قیطانی_فرد :

شعر صاحب دارد، و صاحب شعر ذات و ماهیت خودش است. اینگونه نیست که هرکسی هرچه دلش بخواهد بگوید تا کلامش را صاحب شعر نشان دهد. به نظر حقیر ما دو دسته شاعر نوآور داریم دسته ی اول آنهایی هستند که از طریق استخراج مفاهیم حقیقی شعر به شناختی از ذات شعر می رسند و دسته ای دیگر شاعرانی که ابتدا خودشان مفهومی ازحقیقت شعر را خلق کرده و سپس سعی بر تطبیق آن با ذات شعر دارند. حاصل تلاش این دو شاعر یکی میشود شعر نو که علاوه بر تخیل، اندیشه، احساس و موسیقی، آزادی را در شعر فارسی به ارمغان آورد و دیگری می شود شعر ساده که بغیر از آنکه هیچ نوآوری در چنته نداشت ذات و ماهیت شعر فارسی را امروز مورد حمله ی خود قرار می دهد. ما منطق شعری نداریم چرا برخی برای خودشان بدون هیچ دلیل و منطقی فلسفه بافی می کنند٬ خوب بفرض گیریم که منطق شعری هم وجود دارد، این منطق شعری مولفه و تعریفش چیست؟ چه چیزی است که می خواهد کلاه صداقتش را بر سر ماهیت شعر بگذارد؟ ساده نویسی، شعر ساده یا آنچه که منظور جناب شمس لنگرودی است یعنی شعرگونه و شعرگونه یعنی نثری که از لحاظ ساختاری شبیه به شعر است اما شعر نیست. اینکه شعری موسیقی نداشته باشد شعر گونه است ، اینکه شعری تخیل نداشته باشد شعرگونه است، اینکه شعری خالی از احساس باشد شعرگونه است و آنجا که در شعر اندیشه ای نباشد توهم است و این یعنی منطق ریاضی نه منطق شعری و آنهایی که شعرگونه می سرایند راهشان چه از لحاظ فرم و چه از لحاظ محتوا از راه شاعران جدا است.

🔘با ما در "پیاده رو" هم قدم باشید : 👇👇👇👇👇👇👇
https://telegram.me/joinchat/BNRUYzu3hryL-0Np9O6uGA
🔸چقدر شعر را ساده گرفته ایم!
شنبه, ۲۵ دی ۱۳۹۵، ۰۶:۲۶ ب.ظ
🔹 #مریم_جعفری_آذرمانی
"دبیر بخش غزل معاصر پیاده رو"


مصاحبه ای با شمس لنگرودی درباره شعر امروز، در تاریخ 25 دی ماه 1395 در ایسنا منتشر شده با عنوان «خیلی از نوشته‌ها خزعبل و هذیان است». انتقاداتی بر بعضی از حرفهای این شاعر و پژوهشگر دارم، به این شرح:

بر خلاف آنچه آقای لنگرودی می گویند، به نظر من اگر مخاطب برای شعر خاقانی وقت بگذارد، متوجه می شود که اصلاً ارتباط با شعر خاقانی با رمز و اسطرلاب نیست، بلکه بسیار هم، زبان و اندیشه و صور خیال واضحی دارد فقط باید با جهانِ شاعریِ او آشنا شد، به هر حال خاقانی شاعرِ با سوادی است و قرنها از ما فاصله دارد، خوب معلوم است که باید بعضی اصطلاحات را به فرهنگ لغت مراجعه کرد، خیلی از شعرهای سعدی و حافظ هم آسان نیست، فقط چون مخاطب آنها را زیاد شنیده و حتا حفظ کرده، ممکن است تصور کند که کاملا آنها را می فهمد، ولی آیا از لحاظ ادبی هم آنها را می فهمد یا فقط هاله ای از معنا را متوجه می شود؟ و بالاتر از این، مگر خاقانی علم غیب داشته که چند قرن بعد، عده ای می آیند و هر سطر بی معنی و بی موسیقی و بی فرم را با در دست داشتنِ تریبون های کتبی و شفاهی شان، به عنوان شعر معرفی می کنند؟ علاوه بر اینکه جغرافیای زیستی خاقانی متفاوت بوده و در پیِ آن نوعی ویژه از شعر فارسی را ارائه داده، اصلاً به نظر من خاقانی پیچیدگی ندارد، بلکه برای اذهان ساده و مخاطبان عام قابل درک نیست. من هم وقتی شعر را تازه شروع کرده بودم نوجوان بودم و به نظرم خاقانی سخت بود، اما بعد از مدتی که مطالعاتم بیشتر شد متوجه ارزشهای ادبیِ آثار خاقانی شدم.
نکته دوم اینکه، گذاشتنِ نام یداله رویایی در کنار دو نام دیگر، دور از انصاف است، به عبارت دقیقتر می شود گفت از یک سنخ نیستند، الان قصد نقد و ارزشگذاری بر آثار دو نام دیگر را ندارم چون اصولاً شیوه حضورشان در شعر و نقد معاصر متفاوت از یکدیگر است، اینجا فقط درباره رویایی صحبت می کنم و باید بگویم که حداقل چیزی که رویایی به شعر امروز اضافه کرده این است که به زبان، به عنوان یک هنر نگاه می کند، نه وسیله ای برای تطمیع جامعه، رویایی برعکس برخی از معاصران برای اتفاقات سیاسی اجتماعی، هرچیزی را که مردم بپسندند نمی گوید، رویایی خودش است و شبیهی ندارد و تمامِ موجودیتش در شعر معاصر وابسته به تلاش خودش است، هیچ وقت هم سعی نکرده که تظاهر به مردم دوستی کند و مرید جمع کند. من به شخصه با اینکه در اصل شاعر غزلسرا هستم، نه تنها شعرها و نقد و نظرات رویایی در شعر معاصر را جدی و دقیق می دانم، بلکه حتا همان چند سطری که در وبلاگش به عنوان یک امر روزمره منتشر می کند، به من حس نوشتن می دهد، این قضیه برای کسی که اهل خودِ نوشتن و لذت بردن از نوشتن نباشد، شاید آنچنان قابل درک نیست.
نکته سوم این که آقای لنگرودی می گویند شعرهای بودلر و پل والری را می فهمند، خب از کجا می فهمند؟ هرچقدر هم که زبان فرانسه بدانند یا ندانند، شعر را با ترجمه ی متنی یا ذهنی و آن هم ذهنیتِ فارسی می فهمند، خوب این قابل قیاس با زبان مادری نیست، برای اثبات این امر باید بگویم: شعر بودلر و والری که هیچ، من می توانم شعر مالارمه را که اصلا در زبان فرانسه هم چندان قابل فهم نیست، چنان به فارسی ترجمه کنم که بشود یک شاعر ساده نویس! کاری ندارد چند کلمه از یک بند شعر درآوردن و چیدنِ آن در نحوِ زبان فارسی. به هر حال هر چقدر که به یک زبان غیر مادری تسلط داشته باشیم، آن شعر را با زبان مادری خودمان قضاوت می کنیم و این نمی تواند معیاری برای شعر باشد. و حتا برعکس، بارها پیش آمده که یک ترانۀ عامه پسند فارسی را با دوستانم به عنوان شوخی به زبانِ مثلا انگلیسی ترجمه کرده ایم و دیده ایم که در زبان انگلیسی چه شاهکاری شده است!
نکته بعدی اینکه، بسیاری مخاطبانی که به زعم ایشان با شعر آشتی کرده اند، اصلا آشتی نکرده اند، آنها فقط برای آنکه مثلا مد شده است که کتاب شمس لنگرودی را بخرند، آنها هم می خرند، کاری ندارد: می توانید به شکل اتفاقی هم که شده از چند تا از همین مخاطبان بپرسید که معنای فلان شعرتان چیست، آن وقت معلوم می شود که با شعر آشتی نکرده اند، با یک نوع تظاهرِ کتاب خریدن که اصلاً حاصلِ فرهنگی ندارد آشتی کرده اند، جنبه دیگر هم دارد: شاید بتوان گفت که همین ساده نویسی کاری کرده که مخاطب برای درک شعر، تنبل هم شده است، آنقدر ساده و گاهی نه چندان معنی دار بوده، که مخاطب اصلا یادش رفته که استعاره و کنایه و پیچیدگی های فکری و بیانی نیز وجود دارد، پیچیدگی هایی که ناشی از طبیعتِ زبان و مسائل اجتماعی و انسانی است، نه پیچیده کردنِ مسائل، در واقع می شود گفت نه شعرهای پیچیده، بلکه همین جریان ساده نویسی است که مسئله ی شعر و مخاطب را پیچیده کرده است.
ادامه مطلب 👇👇👇
👆👆ادامه مطلب بالا:


درباره ی این که آقای لنگرودی شعر خودشان را سهل و ممتنع می دانند و تلویحاً با شعر سعدی قیاس می کنند باید گفت شعر آقای لنگرودی از سهل و ممتنع بودن گاهی اوقات اولی را هم ندارد چه برسد به دومی، بارها شده است که بسیاری از شعرهای ایشان و همفکرانشان برای مخاطبانِ جدی شعر که این سو و آن سو با آنها برخورد داشته ام، غیر قابل درک بوده است، در حالی که همین ها شعر خاقانی را بسیار دوست دارند و می فهمند، باید دقت کنیم که مخاطبهای جدی شعر، ذهن پیچیده ای دارند و بعضی شعرها که با صفت ساده، توصیف می شوند، برای این مخاطبان، هنر به حساب نمی آید و هنگام خواندنِ این متون درک ذهنشان ممکن است بالاتر از سطح اندیشه و زبانی باشد که در متن هست، دلیلش هم واضح است: ذهن ساده را می شود با تمرین و مطالعه و تجربه ی نوشتن، پیچیده کرد، اما متن ساده، ذهن پیچیده را تحت تأثیر قرار نمی دهد.

🔘با ما در "پیاده رو" هم قدم باشید : 👇👇👇👇👇👇
https://telegram.me/joinchat/BNRUYzu3hryL-0Np9O6uGA
🔹 #محمد_لوطیج

🔸و باز هم شمس لنگرودی عزیز!

گفت و گوی تازه شمس لنگرودی ر‌ا خواندم. آن چه من از حرف های ایشان دریافتم و در پاره ای حرف های این سال هایشان نیز مستتر است این است که شمس لنگرودی خودش را مرکز ثقل ادبی و ذهنیت اش را معیار تشخیص شعر از ناشعر می داند. و اگر این ها شعر باشد٬ ایشان باید بتوانند از آن سردرآورند و چون چنین نیست٬ پس هذیان و خزعبل است. اتفاقا ارائه ی خزعبل به جای شعر در این سال ها کم نبوده٬ اما اقای لنگرودی عمدا یا سهوا آدرس را اشتباه می دهند.
آن چه که شمس عزیز باید بگوید اعتراف به این نکته است که از زیبایی شناسی شعر امروز سردرنمی آورد و این اعتراف برای ایشان بسیار دشوار می نماید. شمس لنگرودی به جای آن که ذهنیت« وقوعی» خود را با نگاهی اسیب شناسانه بازنگری کند٬ در مقام انکار برآمده است که آسان ترین راه برای فرار از نقد منطقی است. مطمئنم که اقای لنگرودی با بازخوانی مصاحبه شان٬ خشم و اضطراب و عصبانیت کلام شان را به خوبی درمی یابند.

او صاحب شعرهای خوبی ست. تاریخ تحلیلی اش غنیمتی است برای منتقدان شعر معاصر و منبعی ارزشمند برای بازخوانی آن. تلاش ها و پشتکارش برای تبدیل ساده نویسی به یک جریان شعری- که مدام در مقام انکارش برمی آیند - می تواند ستایش برخی را به دنبال داشته باشد. اما دیدگاه هایشان در این سال ها بر نگاه یک سویه استوار است که هر شعری جز ساده نویسی را به لطایف الحیل تخطئه می کنند و مایلند تا یک تنه جریان ساز این سال ها ی شعر فارسی شناخته شوند ٬ عنوانی که با مصاحبه و انکار دیگران حاصل نمی شود . حتا با شمارگان و چاپ های مکرر کتاب هم به دست نمی آید که اگر این ها معیار بود٬ مهدی سهیلی و فهیمه ی رحیمی جریان سازان شعر و داستان معاصر می بودند.
حرف های اقای لنگرودی در این مصاحبه٬ نسبتی با نقد و نظر ندارد و گاه به توهین می انجامد. کاش شمس لنگرودی کمی منطقی تر حرف میزد و حتی در صورت عصبانی بودن از جایگاه رویایی و باباچاهی و براهنی و دیگران٬ مستند و مستدل سخن می گفت. پس از خواندن مصاحبه ی احساسی و غضب آلود آقای لنگرودی عزیز و برخی واکنش ها به آن ٬ یک نکته بیشتر به چشم می آید :
این که ما هنوز شیوه ی گفت و گو را نیاموخته ایم و در بهترین حالت استاد انکار دیگران برای اثبات خویشتن ایم.

🔘با ما در "پیاده رو" هم قدم باشید : 👇👇👇👇👇👇
https://telegram.me/joinchat/BNRUYzu3hryL-0Np9O6uGA
🔹 #محمد_آشور :
دبیر بخش شعر امروز پیاده رو

ﺟﻨﺎﺏ ﺷﻤﺲ ﻟﻨﮕﺮﻭﺩﻱ ﺩﺭ ﮔﻔﺘﮕﻮي اﺧﻴﺮﺷﺎﻥ ﺑﺎ اﻳﺴﻨﺎ ﺑﻪ ﻣﺴﺎﻳﻠﻲ اﺷﺎﺭﻩ ﻛﺮﺩﻩاﻧﺪ ﻛﻪ ﺣﺘﺎ اﮔﺮ ﻣﺮﻍ ﭘﺨﺘﻪ ﺭا ﺑﻪ ﺧﻨﺪﻩ ﻧﻴﻨﺪازد ﻻاﻗﻞ ﻫﺮ ﻣﺨﺎﻃﺐ ﺟﺪﻱ ﺷﻌﺮ اﻣﺮﻭﺯ ﺭا ﺑﻪ ﺣﻴﺮﺕ ﻣﻲاﻧﺪاﺯﺩ!؛ ﻫﺮﭼﻨﺪ ﻣﺨﺎﻃﺒﺎﻥ ﺣﺮﻑﻫﺎﻱ اﻳﺸﺎﻥ ﺩﻳﺮﻱﺳﺖ ﺩﺭ ﺯﻣﺮﻩي ﻣﺘﺤﻴﺮاﻧﻨﺪ...
ﺷﺎﻋﺮ ﺑﺰﺭﮔﻮاﺭ ﻣﺎ ﺳﺎﻝﻫﺎﺳﺖ ﺣﺮﻓﺸﺎﻥ ﻫﻤﺎﻥ اﺳﺖ ﻛﻪ ﺑﻮﺩ و ﻣﺮﻏﺸﺎﻥ ﻫﻤﺎﻥ ﻳﻚ ﭘﺎﻳﻲ ﻛﻪ ﺩاﺭد ﺭا ﺗﻮﻱ ﺗﻨﻬﺎ ﻟﻨﮕﻪﻛﻔﺸﻲ ﻛﻪ ﺩاﺭﺩ ﻛﺮﺩﻩ اﺳﺖ.
فرمایشات ایشان درباره «علی باباچاهی» و «رضا براهنی» همان تکرار مکررات است اما اینبار پای «دیگر»ان را هم به میان ﻛﺸﻴﺪﻩاند و البته ﭼﻪ شدّاد و ﭼﻪ غلّاظ!
ﻗﺼﺪ ﻧﻴّﺖﺧﻮاﻧﻲ ﻧﺪاﺭﻡ اﻣﺎ ﭼﻪﻛﻨﻢ (ﻛﻪ اﺯ ﺧﺪا ﻛﻪ ﭘﻨﻬﺎﻥ ﻧﻴﺴﺖ اﺯ ﺷﻤﺎ ﭼﻪ ﭘﻨﻬﺎﻥ) ﻛﻪ ﻧﻤﻲﺗﻮاﻧﻢ ﻣﺨﻔﻲ ﻛﻨﻢ اﻳﻦ ﺭا ﻛﻪ ﻓﻜﺮ ﻣﻲﻛﻨﻢ اﻳﺸﺎﻥ ﻛﻤﻲ ﺗﺎ ﻗﺴﻤﺘﻲ ﻧﮕﺮاﻥ ﻭﺿﻌﻴﺖ اﻣﺮﻭﺯ ﺷﻌﺮﻱ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﻛﻪ ﺳﺎﻝﻫﺎﺳﺖ ﭘﺮﭼﻢﺩاﺭ و داﻋﻴﻪﺩاﺭ ﺁﻥ ﺑﻮﺩﻩاﻧﺪ و ﻋﻠﻲﺭﻏﻢ اﻳﻦﻛﻪ ﻣﺪﺕﻫﺎﺳﺖ ﺗﺸﺖ ﺳﺎﺩﻩﻧﻮﻳﺴﻲ اﺯ ﺑﺎﻡ اﻓﺘﺎﺩه و ﺻﺪاﻱ اﻓﺘﺎﺩﻧﺶ خفتگان را پراندﻩ، ﮔﻮﻳﺎ ﻗﺮاﺭ ﻧﻴﺴﺖ اﻳﺸﺎﻥ (ﻛﻪ ﺧﻮﺩ ﺭا ﺑﻪ ﺧﻮاﺏ اصحاﺏ ﻛﻬﻒ ﺯﺩﻩاﻧﺪ) ﺭا ﺑﻴﺪاﺭ ﻛﻨﺪ ﺗﺎ ﺻﺎﺩﻗﺎﻧﻪ ﺑﺎ ﻭﺿﻌﻴﺘﻲ ﻛﻪ ﺧﻮﺩ ﺩﺭ ﺷﻜﻞﮔﻴﺮﻱ ﺁﻥ ﻧﻘﺸﻲ ﺑﺰﺭﮒ ﺩاﺷﺘﻪاﻧﺪ ﻣﻮاﺟﻪ ﻛﻨﺪ!
اﻳﻦ ﺳﻮاﻝ ﺑﺮاﻱ ﻣﻦ ﺑﺮﺟﺎﺳﺖ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺳﺎﻝﻫﺎﻳﻲ ﻛﻪ ﺳﺎﺩﻩﻧﻮﻳﺴﺎﻥ (ﺑﺨﻮاﻧﻴﺪ ﺑﻪ ﻗﻮﻝ اﻳﺸﺎﻥ "ﺳﺎﺩﻩﻟﻮﺡﻧﻮﻳﺴﺎﻥ") ﻣﻲﺗﺎﺧﺘﻨﺪ و ﻋﺮﺻﻪ ﺭا ﺑﺮ ﺗﻤﺎﻡ ﻧﺤﻠﻪﻫﺎﻱ ﺩﻳﮕﺮ ﺑﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩﻧﺪ اﻳﺸﺎﻥ ﺑﺎ ﺳﻜﻮﺕﺷﺎﻥ ﻛﺪاﻡ ﺳﻴﺎﺳﺖ ﺭا ﭘﻲﮔﺮﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩﻧﺪ و ﺣﺎﻻ ﭼﻪ ﭼﻴﺰ ﺗﻐﻴﻴﺮ ﻛﺮﺩه ﺟﺰ اﻳﻦﻛﻪ اﻳﻦ ﺣﻨﺎ ﺭﻧﮓ ﺑﺎﺧﺘﻪ؟!
ﺟﺰ اﻳﻦﻛﻪ اﻳﻦﺭﻭﺯﻫﺎ ﻣﻮﺝ ﺩﻳﮕﺮﻱ ﺗﺤﺖﻋﻨﻮاﻥ «ﺷﻌﺮ ﺩیگر» ﺑﻪ ﺭاﻩ اﻓﺘﺎﺩﻩ و ﺟﺮﻳﺎﻥ «ﺳﺎﺩﻩﻧﻮﻳﺴﻲ» ﺭا ﺗﺤﺖ ﺷﻌﺎﻉ ﻗﺮاﺭ ﺩاﺩﻩ و ﺧﻮﺵﺑﺨﺘﺎﻧﻪ ﻓﻴﻞ ایشان را ﺑﺎﺯ ﺑﻪﻳﺎﺩ ﻫﻨﺪﻭﺳﺘﺎﻥ ﺷﻌﺮ اﻧﺪاﺧﺘﻪ (ﺩﻭﺳﺘﺎﻥ ﺭا ﺑﻪ ﮔﻔﺘﮕﻮي ﭼﻨﺪﻣﺎﻩ ﭘﻴﺶ اﻳﺸﺎن ﺩﺭﺑﺎﺭﻩي «ﺷﻌﺮ و ﺳﻴﻨﻤﺎ» اﺭﺟﺎﻉ ﻣﻲﺩﻫﻢ و ﻓﺮﻣﺎﻳﺶﺷﺎﻥ ﻛﻪ: اﺯ ﻋﺎﻟﻢ ﺷﻌﺮ ﺧﺴﺘﻪ ﺷﺪﻩاﻡ و ﺑﻪ ﻣﻮﻗﻊ ﺁﻥ ﺭا ﺗﺮﻙ ﻛﺮﺩﻡ و...)
اﻟﺒﺘﻪ ﻧﮕﺎﺭﻧﺪﻩ ﻧﻘﺪ و ﻧﻆﺮ ﺧﻮﺩ ﺭا ﭘﻴﺮاﻣﻮﻥ اﻳﻦ ﻣﻮﺝ ﺗﺎﺯﻩ ﻛﻪ ﭘﺲ ﺑﺎ ﺳﺎﻝﻫﺎ ﺗﺎﺧﻴﺮ ﺑﻪﺭاﻩ اﻓﺘﺎﺩﻩ (رویکرد ﺷﻴﻔﺘﻪوار ﺷﺎﻋﺮاﻥ و مخاطبان به شعر دیگر) ﻧﻴﺰ ﺩاﺭﺩ ﻛﻪ ﺑﻤﺎﻧﺪ اﻣﺎ...

ﺟﻨﺎﺏ ﺷﻤﺲ ﺁﺳﻴﺐﻫﺎﻱ "اﻇﻬﺮ ﻣﻦ اﻟﺸﻤﺲ" ﺟﺮﻳﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﺧﻮﺩ اﺯ ﺑﺎﻧﻴﺎﻥ ﺁﻥ ﺑﻮﺩﻩاﻧﺪ ﺭا ﻧﺎﺩﻳﺪﻩ ﮔﺮﻓﺘﻪ و ﺭﻧﺪاﻧﻪ ﺗﻮﭖ اﻳﻦ ﺑﺎﺯﻱ ﺭا ﺑﻪ ﺯﻣﻴﻦ ﺳﺎﺩﻩﻟﻮﺣﺎﻧﻪﻧﻮﻳﺴﺎﻥ ﻣﻲاﻧﺪاﺯﻧﺪ و ﺷﻌﺮ ﺧﻮﺩ ﺭا ﺳﻮاﻱ ﺁﻥ ﻗﻠﻤﺪاﺩ ﻣﻲﻛﻨﻨﺪ!
ﺧﻴﺮ ﺟﻨﺎﺏ ﺷﻤﺲ ﻟﻨﮕﺮﻭﺩﻱ! اﺗﻔﺎﻗﺎ اﻏﻠﺐ ﺷﻌﺮﻫﺎﻱ اﺧﻴﺮ ﺷﻤﺎ (ﺩﺭ ﻣﻴﺎﻥ ﻧﺎﻣﺪاﺭاﻥ اﻳﻦ ﺟﺮﻳﺎﻥ ﺷﻌﺮﻱ) اﺯ ﻣﺼﺎﺩﻳﻖ ﺑﺮﺟﺴﺘﻪي ﺷﻌﺮ ﺳﺎﺩﻩي ﺗﺨﺖ و ﺗﻚﻻﻳﻪ ﻳﺎ ﻫﻤﺎﻥ ﺷﻌﺮ ﺳﺎﺩﻩﻟﻮﺣﺎﻧﻪ اﺳﺖ!... ﻣﺼﺪاﻕ ﻣﻲﺧﻮاﻫﻴﺪ! ﺳﺮﻱ ﺑﻪ ﭼﻨﺪ ﻛﺘﺎﺏ ﺁﺧﺮﺗﺎﻥ ﺑﺰﻧﻴﺪ و اﮔﺮ ﺑﺎﺯﻳﮕﺮﻱ و ﻛﺘﺎﺏﺳﺎﺯﻱ اﻳﻦ ﻓﺮﺻﺖ ﺭا ﺑﻪ ﺷﻤﺎ ﻣﻲﺩﻫﺪ ﻳﻚﺑﺎﺭ اﺯ ﻣﻮﺿﻊ ﻳﻚ ﻣﺨﺎﻃﺐ ﺣﺮﻓﻪاﻱ ﺑﺎ ﺷﻌﺮﺗﺎﻥ ﻣﻮاﺟﻪ ﺷﻮﻳﺪ... ﺁﻥﻭﻗﺖ اﺣﺘﻤﺎﻻ ﺧﻮﺩﺗﺎﻥ ﺭا ﺩﺭ ﺟﺎﻳﮕﺎﻩ ﺳﻌﺪﻱ ﻣﻌﺎﺻﺮ ﻧﺪﻳﺪﻩ و اﻳﻦﻃﻮﺭ ﺧﻮاﻫﻴﺪ ﺩﻳﺪ ﻛﻪ اﮔﺮ ﻧﺎﻣﺘﺎﻥ ﺭا اﺯ ﺷﻌﺮ ﺣﺬﻑ ﻛﻨﻴﺪ، اﻏﻠﺐ ﺷﻌﺮﻫﺎﺗﺎﻥ ﻫﻢﻛﻨﺎﺭ و ﻫﻢﺭﺩﻳﻒ ﻫﻤﺎﻥ ﺷﻌﺮﻫﺎﻳﻲﺳﺖ ﻛﻪ ﺳﺎﺩﻩﻟﻮﺣﺎﻧﻪ اﺭﺯﻳﺎﺑﻲﺷﺎﻥ ﻣﻲﻛﻨﻴﺪ و ﺣﺴﺎب ﺁﻥ ﺭا اﺯ ﺷﻌﺮ ﺧﻮﺩ ﺟﺪا!
ﺷﻌﺮﻱ ﻛﻪ ﺩﺭ «ﭼﻪ» ﮔﻔﺘﻦ ﻣﺘﻮﻗﻒ ﺷﻮﺩ و ﺑﻪ «ﭼﮕﻮﻧﻪ» ﮔﻔﺘﻦ ﻧﺮﺳﻴﺪﻩ ﺑﺎﺷﺪ، ﺷﻌﺮي که ﺑﺎ ﺗﺮﺟﻤﻪاﺵ ﻓﺎﺻﻠﻪاﻱ ﻣﺤﺴﻮﺱ ﻧﺪاﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ، نهایتا ﭘﻴﺶشعر است!
ﺷﺎﻋﺮﻱ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺯﺑﺎﻥ ﺷﻌﺮﺵ ﺷﺎﻋﺮﻱ ﺯﻧﺪه ﻧﺒﺎﺷﺪ، ﺣﺘﺎ اﮔﺮ ﺩﺭ ﺻﺪ ﺯﺑﺎﻥ ﺩﻳﮕﺮ ﺯﻧﺪﮔﻲ ﻛﻨﺪ ﺷﺎﻋﺮ ﻣﺮﺩﻩاﻱﺳﺖ!

ﺩﻳﮕﺮ اﻳﻦﻛﻪ ﺟﻨﺎﺏ ﺷﻤﺲ ﺩﺭﻙ و ﻓﻬﻢ ﺧﻮﺩ اﺯ ﺷﻌﺮ ﺭا ﻣﻼﻙ ﻗﻀﺎﻭﺕ و ﻣﺘﺮ ﺧﻮﺩ ﺭا ﻣﻌﻴﺎﺭ ﺷﻌﺮ و ﻧﺎﺷﻌﺮ ﻗﺮاﺭ ﺩاﺩﻩاﻧﺪ و ﮔﻮﻳﺎ ﻗﺎﻳﻞ ﻧﻴﺴﺘﻨﺪ ﺑﻪ ﺩﺭﺟﺎﺕ ﻣﺨﺘﻠﻒ ﻓﻬﻢ!
ﺑﺎ اﻳﻦ ﺗﻠﻘﻲ ﻟﺰﻭﻡ اﻧﻘﻼﺏ «ﻧﻴﻤﺎ» ﭼﻪ ﺑﻮﺩ؟ ﻧﻪﻣﮕﺮ اﻳﻦﻛﻪ ﻧﻴﻤﺎ ﺩﺭﻙ ﻣﺨﺎﻃﺐ اﺯ ﺷﻌﺮ ﺭا اﺭﺗﻘﺎ ﺩاﺩ؟ و اﮔﺮ ﻗﺮاﺭ ﺑﻮﺩ ﻣﺘﺮ «ﺩﺭﻙ ﻣﺨﺎﻃﺐ اﺯ ﺷﻌﺮ» ﺭا ﻣﻼﻙ ﺳﺮاﻳﺶ ﻗﺮاﺭ ﺩﻫﺪ، ﺷﻌﺮ اﻭ ﻧﻬﺎﻳﺘﺎ ﺩﺭ ﺳﻂﺢ «اﺷﺮﻑاﻟﺪﻳﻦ ﮔﻴﻼﻧﻲ»ها ﻣﺘﻮﻗﻒ ﻣﻲﻣﺎﻧﺪ!

حرف بسیار است اما کوتاه کنم و اﺭﺟﺎعﺗﺎﻥ ﺩﻫﻢ ﺑﻪ شعری اﺯ «ﺑﻴﮋﻥ اﻟﻬﻲ» و ﺷﻌﺮﻱ اﺯ «ﺷﻤﺲ ﻟﻨﮕﺮﻭﺩﻱ» ﻛﻪ ﺩﻫﻪﻫﺎ ﺑﻌﺪ و اﺣﺘﻤﺎﻻ ﺑﺎ ﻧﻆﺮ ﺑﺮ ﺷﻌﺮ «اﻟﻬﻲ» ﺳﺮﻭﺩﻩ ﺷﺪﻩ ﺗﺎ تخيل ژرف، چندلايه و عميق «الهي» را مقايسه کنيد با تخيل در سطح، ﺗﻚبعدي و در دسترس «شمس لنگرودی»:

"روزی بزرگ می‌گذرد
بر پل
بی‌صدا.
هنوز مردمک‌های تو می‌خارد، ای ناظم!
بخواه! بخواه بر آن
گربه‌یی چنگ بیندازد در تاریکی!
گربه‌یی با سبیل چیده، گربه‌ی گیج،
گربه‌یی با همه‌ی ستاره‌ها
در کیف بنفش یک ملکه!
نابینا شو، ناظم! و کورمال
کورمال، به اتاق من نظم بده، و به اعضای تنم:
دست به جای پا، چشم به جای قلب، دندان جای مژه.
تا بدن‌ها را
نوازش نکنم، طی کنم، بپیمایم
درازتر از جاده‌یی که مسافر را می‌کشد،
تا مهر نورزم، نگه کنم
تا نگه نکنم، بجوم."

(بيژن الهي)

"چشمانی كو كه تو را ببينم
دهانی كه تو را بخوانم
گوشی كه تو را بشنوم
بارانم
میبارم
كورمال، كورمال
در كنارت."

(شمس لنگرودی)

🔘با ما در "پیاده رو" هم قدم باشید : 👇👇👇👇👇👇
https://telegram.me/joinchat/BNRUYzu3hryL-0Np9O6uGA