به اینجا که رسیدی
آینهها به تو پشت میکنند
به هم میخورد آرایش گام هایت
برمیگردی
چیزی از قدم هایت به یاد زمین نمانده است
به کوله پشتی ات دست میبری
جز مشتی خاکستر به چنگ نمیآوری
جایی پا گذاشته ای
که بهجای نام
داغ بر پیشانی کودکان میگذارند
تنها منم
که داغ کودکی ام را به دلم گذاشتهاند.
#بهزاذ_زرین_پور
#ای_کاش_آفتاب_از_چهار_سو_بتابد ۱۳۷۵
#شعر_دهه_هفتاد
▪️به #انتخاب سید حمید شریف نیا
🆔 @piaderonews 👈
آینهها به تو پشت میکنند
به هم میخورد آرایش گام هایت
برمیگردی
چیزی از قدم هایت به یاد زمین نمانده است
به کوله پشتی ات دست میبری
جز مشتی خاکستر به چنگ نمیآوری
جایی پا گذاشته ای
که بهجای نام
داغ بر پیشانی کودکان میگذارند
تنها منم
که داغ کودکی ام را به دلم گذاشتهاند.
#بهزاذ_زرین_پور
#ای_کاش_آفتاب_از_چهار_سو_بتابد ۱۳۷۵
#شعر_دهه_هفتاد
▪️به #انتخاب سید حمید شریف نیا
🆔 @piaderonews 👈
دستش را بر سینه ام گذاشت و چشمانش را بست، فاتحهای خواند و سپس با انگشتِ سبابه اش دقیق روی قلبم فشار آورد:
این را پاک نگه دار... و مداومت کن، آنگاه میخِ[وتد] تو، تو را خواهد یافت. آن روزها خُردسال بودم و خُردسال، دردِ جدایی را درک نمیکند. آن لحظه ها، برایم چون خاطرهای رنگین به یادگار ماند و بزرگتر که شدم دردِ آن را حس کردم. زیرا که درد اولیا مانندِ بدهی است، از کودکان ستانده نمیگردد و با بزرگ شدن از ذّمه برداشته نمیشود. سالها بعد در یکی از جلسات خویش، درست جایی که شاگردان پیرامونم را گرفته بودند، در میانهی تدریس، ناگهان بی مقدّمه یادِ خاطرهی وداع با فاطمه افتادم و های های گریستم.
#محمد_حسن_علوان
#گاه_ناچیزی_مرگ ۲۰۱۶
#ترجمه: #امیر_حسین_الهیاری
#رمان برنده جایزه #بوکر_عربی ۲۰۱۷
▪️به #انتخاب سید حمید شریف نیا
🆔 @piaderonews 👈
این را پاک نگه دار... و مداومت کن، آنگاه میخِ[وتد] تو، تو را خواهد یافت. آن روزها خُردسال بودم و خُردسال، دردِ جدایی را درک نمیکند. آن لحظه ها، برایم چون خاطرهای رنگین به یادگار ماند و بزرگتر که شدم دردِ آن را حس کردم. زیرا که درد اولیا مانندِ بدهی است، از کودکان ستانده نمیگردد و با بزرگ شدن از ذّمه برداشته نمیشود. سالها بعد در یکی از جلسات خویش، درست جایی که شاگردان پیرامونم را گرفته بودند، در میانهی تدریس، ناگهان بی مقدّمه یادِ خاطرهی وداع با فاطمه افتادم و های های گریستم.
#محمد_حسن_علوان
#گاه_ناچیزی_مرگ ۲۰۱۶
#ترجمه: #امیر_حسین_الهیاری
#رمان برنده جایزه #بوکر_عربی ۲۰۱۷
▪️به #انتخاب سید حمید شریف نیا
🆔 @piaderonews 👈
بی دست و پایی اش در کار خانهداری محدود به پخت و پز نمیشد. دوخت و دوزش دست بالا وصله زدن های ناشیانه بود. شست و شویش چنگمالی بودو رخت نو، بعد اولین شور، غالباً چرکمُرد باقی میماند. رُفت و روبش سردستی بود و خبر از آشنایی به خوابِ قالی نمیداد. امّا چه هنرها که از هر پنجهاش میریخت!
انگشتانی داشت نازنین به ریختن لعابِ رشته که هر نقش که خواستی به نوازشی میبست؛ به حبّه ی قند پلکها میتراشید و به سنگِ جهنم میزدود از پُرزو پلیدی؛ نازایی علاج میکرد به پَرزه ی گزانگبین و نباتِ مصری و شکرِ سرخ؛ به مهارت شکستگی جا میانداخت و به ضُمادِ زرده ی مرغانه و مومیائی و موُرْد میبست.
#قاسم_هاشمی_نژاد
#خیر_النسا ۱۳۷۲
#قصه
▪️به #انتخاب سید حمید شریف نیا
🆔 @piaderonews 👈
انگشتانی داشت نازنین به ریختن لعابِ رشته که هر نقش که خواستی به نوازشی میبست؛ به حبّه ی قند پلکها میتراشید و به سنگِ جهنم میزدود از پُرزو پلیدی؛ نازایی علاج میکرد به پَرزه ی گزانگبین و نباتِ مصری و شکرِ سرخ؛ به مهارت شکستگی جا میانداخت و به ضُمادِ زرده ی مرغانه و مومیائی و موُرْد میبست.
#قاسم_هاشمی_نژاد
#خیر_النسا ۱۳۷۲
#قصه
▪️به #انتخاب سید حمید شریف نیا
🆔 @piaderonews 👈
عشق
در قبیلهی من
خنکای برف است و
شعور ضمنی آب
هفت دروازهی آسمان
از آنِ هفت پیکر ناظم
من اگر کفنی داشتم
نگاهِ لیلا میکردم و
میمُردم.
#بهرام_اردبیلی
#شعر_دیگر_۲ ۱۳۴۹
#موج_نو #شعر_دیگر #شعر_حجم #شعر_موج_ناب #شعر_دهه_چهل_پنجاه
▪️به #انتخاب سید حمید شریف نیا
🆔 @piaderonews 👈
در قبیلهی من
خنکای برف است و
شعور ضمنی آب
هفت دروازهی آسمان
از آنِ هفت پیکر ناظم
من اگر کفنی داشتم
نگاهِ لیلا میکردم و
میمُردم.
#بهرام_اردبیلی
#شعر_دیگر_۲ ۱۳۴۹
#موج_نو #شعر_دیگر #شعر_حجم #شعر_موج_ناب #شعر_دهه_چهل_پنجاه
▪️به #انتخاب سید حمید شریف نیا
🆔 @piaderonews 👈
در خواب خیس ماهی
پیغام خشکسالی
شبهای شهرها را
دیدی چگونه آتش؟
دیدی چگونه وسواس؟
در خواب خیس ماهی
اندیشه نشستن
ای دایه های بی مام
با دستهای خالی
چیزی برای میلاد
این هدیه های خونین
از چشمهای ما بود.
در خواب خیس ماهی
اندیشه شنیدن
دیدی که روشنایی
تحقیر روشنی بود
دیدی به ما نگفتند.
در خواب خیس ماهی
شبهای خاک بر سر
ما بره های گمراه...
#ایرج_کیانی
#کتاب_ایرج_کیانی ۱۳۹۴
یادداشت: اولین بار شعر در مجله فردوسی سال ۱۳۴۶ منتشر میشود
#موج_نو #شعر_دیگر #شعر_حجم #شعر_موج_ناب #شعر_دهه_چهل_پنجاه
▪️به #انتخاب سید حمید شریف نیا
🆔 @piaderonews 👈
پیغام خشکسالی
شبهای شهرها را
دیدی چگونه آتش؟
دیدی چگونه وسواس؟
در خواب خیس ماهی
اندیشه نشستن
ای دایه های بی مام
با دستهای خالی
چیزی برای میلاد
این هدیه های خونین
از چشمهای ما بود.
در خواب خیس ماهی
اندیشه شنیدن
دیدی که روشنایی
تحقیر روشنی بود
دیدی به ما نگفتند.
در خواب خیس ماهی
شبهای خاک بر سر
ما بره های گمراه...
#ایرج_کیانی
#کتاب_ایرج_کیانی ۱۳۹۴
یادداشت: اولین بار شعر در مجله فردوسی سال ۱۳۴۶ منتشر میشود
#موج_نو #شعر_دیگر #شعر_حجم #شعر_موج_ناب #شعر_دهه_چهل_پنجاه
▪️به #انتخاب سید حمید شریف نیا
🆔 @piaderonews 👈
چون تابستان
اندام بزرگوارت را
برای من میزایی.
تکخال و شیهه
تپشهای نوظهور من است.
شب غرابه های خالی ی عطش.
شب شاهرگ و دو ریه
که به نام شببوهای مومن ثبت میشود.
ما دو، مکمل واقعیت این شب
که تنها از آن ما دو، مبین ما دوست.
شبی که فلس میفشاند
شبی که حیاطهای کوچک آفتابرو
بر آن گستردهست
و بوتههایی را
از خورشید و باران بینیاز میدارد
شفقی سرخ خاندمت
میان ختمی و خون:
نیمی از تو
در تابستان جاری ست.
پینوشت: بیژن الهی، مانند عباس نعلبندیان در برخی شعرها رسم الخط خود را رعایت میکردند مانند: خاندمت، استخان، سندلی و ...
#بیژن_الهی تولد ۹ آذر ۱۳۸۹
#اندیشه_و_هنر شماره هفت مهر ۱۳۴۴
#موج_نو #شعر_دیگر #شعر_حجم #شعر_موج_ناب #شعر_دهه_چهل_پنجاه
▪️به انتخاب سید حمید شریف نیا
🆔 @piaderonews 👈
اندام بزرگوارت را
برای من میزایی.
تکخال و شیهه
تپشهای نوظهور من است.
شب غرابه های خالی ی عطش.
شب شاهرگ و دو ریه
که به نام شببوهای مومن ثبت میشود.
ما دو، مکمل واقعیت این شب
که تنها از آن ما دو، مبین ما دوست.
شبی که فلس میفشاند
شبی که حیاطهای کوچک آفتابرو
بر آن گستردهست
و بوتههایی را
از خورشید و باران بینیاز میدارد
شفقی سرخ خاندمت
میان ختمی و خون:
نیمی از تو
در تابستان جاری ست.
پینوشت: بیژن الهی، مانند عباس نعلبندیان در برخی شعرها رسم الخط خود را رعایت میکردند مانند: خاندمت، استخان، سندلی و ...
#بیژن_الهی تولد ۹ آذر ۱۳۸۹
#اندیشه_و_هنر شماره هفت مهر ۱۳۴۴
#موج_نو #شعر_دیگر #شعر_حجم #شعر_موج_ناب #شعر_دهه_چهل_پنجاه
▪️به انتخاب سید حمید شریف نیا
🆔 @piaderonews 👈
با اینهمه، مرد آزموده و آگاه بود: همیشه موج نهم تنهایی، قویترین موج، همان که از دورترین نقطه میآید، از دورترین جای دریا، همان است که تو را سرنگون میکند و از سرت میگذرد و تو را به اعماق میکشاند، و سپس ناگهان رهایت میکند، همانقدر که فرصت کنی تا به سطح آب بیایی، دستهایت را بالا ببری، بازوهایت را بگشایی و بکوشی تا به نخستین پَر کاه بچسبی. تنها وسوسهای که کس هرگز نتوانسته است بر آن غالب شود: وسوسه امید.
#رومن_گاری
#پرندگان_می_روند_در_پرو_می_میرند ۱۳۵۲
#رمان #داستان
▪️به #انتخاب سید حمید شریف نیا
🆔 @piaderonews 👈
#رومن_گاری
#پرندگان_می_روند_در_پرو_می_میرند ۱۳۵۲
#رمان #داستان
▪️به #انتخاب سید حمید شریف نیا
🆔 @piaderonews 👈
مقدمه:
در معرفی این روزها وقتی که برای اولینبار خود را دیدم چتر نجاتی در آینه مرا از آسمان پایین میآورد، تا در فرودی عالی، از من انسانی دیگر بسازد. انسانی با بالهای موفق که عجایب را مخاطب خود میگیرد و خود را غنیمت خود میشمارد. بعدها اسم آن حادثه را «اتکای به نفس» نهاده و برای اولینبار از آن ظرفیتهای خود را با شعر امتحان نمودم. در شعر احتیاج به دو انسان داشتم. انسانی که بتواند از طرف من مشکلات خود را مطرح... و انسانی که بتواند در درون من حل این مشکلات را به عهده بگیرد. اولی را «شاعر» و دومی را «کلمه» نام نهادم.
**
وقتی که باد موذن بر برجها
اذان میگفت
تنهایی زمین
با برگهای زرد و عبوس
از چشم غم گرفتهٔ
پاییز میچکید.
اشکی رها میشود
تمام خاک جهان بوی غم گرفت.
پرواز میکنم
پرواز میکنم
با بازوانِ آبی و پرهای آسمان
هر کتف من
دری ست که سالها صیقل خورشید خورده است.
#علی_مومنی
#بیرون_تر_از_نگاه ۱۳۷۶
#شعر_حجم #شعر_موج_ناب #شعر_دیگر #شعر_موج_نو #شعر_دهه_چهل_پنجاه
▪️به #انتخاب سید حمید شریف نیا
🆔 @piaderonews 👈
در معرفی این روزها وقتی که برای اولینبار خود را دیدم چتر نجاتی در آینه مرا از آسمان پایین میآورد، تا در فرودی عالی، از من انسانی دیگر بسازد. انسانی با بالهای موفق که عجایب را مخاطب خود میگیرد و خود را غنیمت خود میشمارد. بعدها اسم آن حادثه را «اتکای به نفس» نهاده و برای اولینبار از آن ظرفیتهای خود را با شعر امتحان نمودم. در شعر احتیاج به دو انسان داشتم. انسانی که بتواند از طرف من مشکلات خود را مطرح... و انسانی که بتواند در درون من حل این مشکلات را به عهده بگیرد. اولی را «شاعر» و دومی را «کلمه» نام نهادم.
**
وقتی که باد موذن بر برجها
اذان میگفت
تنهایی زمین
با برگهای زرد و عبوس
از چشم غم گرفتهٔ
پاییز میچکید.
اشکی رها میشود
تمام خاک جهان بوی غم گرفت.
پرواز میکنم
پرواز میکنم
با بازوانِ آبی و پرهای آسمان
هر کتف من
دری ست که سالها صیقل خورشید خورده است.
#علی_مومنی
#بیرون_تر_از_نگاه ۱۳۷۶
#شعر_حجم #شعر_موج_ناب #شعر_دیگر #شعر_موج_نو #شعر_دهه_چهل_پنجاه
▪️به #انتخاب سید حمید شریف نیا
🆔 @piaderonews 👈
من از رطوبت سبز نگاه او دیدم
که در نهایت چشمش کبوتر دل من،
قلمروی ز برهنه ترین هواها داشت
و اشتیاق تبآلود بامهای بلند،
در آفتاب ز پرواز دور او میسوخت
ز روی پنجرهٔ من،
خیال او پر زد.
و شب ادامه گرفت
و من ادامه گرفتم.
#یدالله_رویایی
#از_دوستت_دارم ۱۳۴۷
#موج_نو #شعر_دیگر #شعر_حجم #شعر_موج_ناب #شعر_دهه_چهل_پنجاه
▪️به #انتخاب سید حمید شریف نیا
🆔 @piaderonews 👈
که در نهایت چشمش کبوتر دل من،
قلمروی ز برهنه ترین هواها داشت
و اشتیاق تبآلود بامهای بلند،
در آفتاب ز پرواز دور او میسوخت
ز روی پنجرهٔ من،
خیال او پر زد.
و شب ادامه گرفت
و من ادامه گرفتم.
#یدالله_رویایی
#از_دوستت_دارم ۱۳۴۷
#موج_نو #شعر_دیگر #شعر_حجم #شعر_موج_ناب #شعر_دهه_چهل_پنجاه
▪️به #انتخاب سید حمید شریف نیا
🆔 @piaderonews 👈
بر گیسوان بلند شب
دیدم که عارف بزرگی بود
برفی که منتشر میشد
آنجا
سقوط
عروجی
دوباره
بود
ای برفهای نهان در آب
آیا کدام دست سوخته از آفتاب عطش
صدها هزار سال پس از این
عرفان خیس شما را خواهد دید؟
#هوشنگ_صهبا
#انسان_شیشه_ای ۱۳۴۹
#موج_نو #شعر_دیگر #شعر_حجم #شعر_موج_ناب #شعر_دهه_چهل_پنجاه
▪️به #انتخاب سید حمید شریف نیا
🆔 @piaderonews 👈
دیدم که عارف بزرگی بود
برفی که منتشر میشد
آنجا
سقوط
عروجی
دوباره
بود
ای برفهای نهان در آب
آیا کدام دست سوخته از آفتاب عطش
صدها هزار سال پس از این
عرفان خیس شما را خواهد دید؟
#هوشنگ_صهبا
#انسان_شیشه_ای ۱۳۴۹
#موج_نو #شعر_دیگر #شعر_حجم #شعر_موج_ناب #شعر_دهه_چهل_پنجاه
▪️به #انتخاب سید حمید شریف نیا
🆔 @piaderonews 👈
همیشه همینطور است
میروی گُلی بچینی
اما
بنفشه عادت زمین نیست
#حبیب_نجفی
منبع: سطرهایی از یکی از شعرهایش بود که اولین بار سال 1380، برایم در گورستان خواند. خدایش رحمت کند
#موج_نو #شعر_دیگر #شعر_حجم #شعر_موج_ناب #شعر_دهه_چهل_پنجاه
**
گفته بودی جفا نمیدانی
هیچ غیر از وفا نمیدانی
چون شنیدم شنا نمیدانی
من تورا غرقِ بوسه خواهم کرد
#سعید_نبوی_بهشهری
اولین بار علی مسعود هزارجریبی، سال 1379 برایم خواند. بعد در مجله فردوسی سال ۱۳۴۶ خواندمش
#شعر_دهه_چهل_پنجاه
▪️به #انتخاب سید حمید شریف نیا
🆔 @piaderonews 👈
میروی گُلی بچینی
اما
بنفشه عادت زمین نیست
#حبیب_نجفی
منبع: سطرهایی از یکی از شعرهایش بود که اولین بار سال 1380، برایم در گورستان خواند. خدایش رحمت کند
#موج_نو #شعر_دیگر #شعر_حجم #شعر_موج_ناب #شعر_دهه_چهل_پنجاه
**
گفته بودی جفا نمیدانی
هیچ غیر از وفا نمیدانی
چون شنیدم شنا نمیدانی
من تورا غرقِ بوسه خواهم کرد
#سعید_نبوی_بهشهری
اولین بار علی مسعود هزارجریبی، سال 1379 برایم خواند. بعد در مجله فردوسی سال ۱۳۴۶ خواندمش
#شعر_دهه_چهل_پنجاه
▪️به #انتخاب سید حمید شریف نیا
🆔 @piaderonews 👈
ای همزاد من
که
نفس هایت
در
حیطه ی جغرافیای ذهنم
آیتی است از بوی جنگلهای کرانهها
بیا
تا با هم،
سوگوار باشیم
برای دستهای من
که اینک از زندگانی تهی مانده
و قلب برادرت
که مدخل تمام سرخرگهایش سنگی
شدهاند
#سیمین_حق_پرست
#مجله_فردوسی شماره ۹۲۹، ۱۳۴۸
#موج_نو #شعر_دیگر #شعر_حجم #شعر_موج_ناب #شعر_دهه_چهل_پنجاه
▪️به #انتخاب سید حمید شریف نیا
🆔 @piaderonews 👈
که
نفس هایت
در
حیطه ی جغرافیای ذهنم
آیتی است از بوی جنگلهای کرانهها
بیا
تا با هم،
سوگوار باشیم
برای دستهای من
که اینک از زندگانی تهی مانده
و قلب برادرت
که مدخل تمام سرخرگهایش سنگی
شدهاند
#سیمین_حق_پرست
#مجله_فردوسی شماره ۹۲۹، ۱۳۴۸
#موج_نو #شعر_دیگر #شعر_حجم #شعر_موج_ناب #شعر_دهه_چهل_پنجاه
▪️به #انتخاب سید حمید شریف نیا
🆔 @piaderonews 👈
ای گلهای مصنوعی
آیا کدام یک از شما...
در بامداد
اشک مرا
در زیر گلبرگهایتان پناه میدهید؟
آیا کدام یک از شما...
در شامگاه
مرا نوید میدهد؟
ای واحههایِ فراموش
از آب،
آب تلخ مانده در اعماقتان
آیا کدام یک
مرا مست میکنید
آیا کدام دست
کدام قلب
اینگونه، زشت ساخته شمارا؟
آیا کدامیک
این سرزمین را سیراب میکنید؟
آی، ای گلهای مصنوعی
ای واحههای فراموشی!
#مجید_نفیسی ۱۳۴۴/۱/۱۸ (مجید نفیسی سیزده سال دارد. کلاس اول دبیرستان. یکسال میشود شعر مینویسد...)
#جنگ_اصفهان ۱۳۴۴
#موج_نو #شعر_دیگر #شعر_حجم #شعر_موج_ناب #شعر_دهه_چهل_پنجاه
▪️به #انتخاب سید حمید شریف نیا
🆔 @piaderonews 👈
آیا کدام یک از شما...
در بامداد
اشک مرا
در زیر گلبرگهایتان پناه میدهید؟
آیا کدام یک از شما...
در شامگاه
مرا نوید میدهد؟
ای واحههایِ فراموش
از آب،
آب تلخ مانده در اعماقتان
آیا کدام یک
مرا مست میکنید
آیا کدام دست
کدام قلب
اینگونه، زشت ساخته شمارا؟
آیا کدامیک
این سرزمین را سیراب میکنید؟
آی، ای گلهای مصنوعی
ای واحههای فراموشی!
#مجید_نفیسی ۱۳۴۴/۱/۱۸ (مجید نفیسی سیزده سال دارد. کلاس اول دبیرستان. یکسال میشود شعر مینویسد...)
#جنگ_اصفهان ۱۳۴۴
#موج_نو #شعر_دیگر #شعر_حجم #شعر_موج_ناب #شعر_دهه_چهل_پنجاه
▪️به #انتخاب سید حمید شریف نیا
🆔 @piaderonews 👈
تو بمان
که شعرها را
روزی به حاشیهی قلبها خواهند نوشت
که شعرها را
روزی از حاشیه قلبها
خواهند کند
و به قلبها خواهند آویخت
که روزی
وقتیکه باران ببارد
تو در باران خواهی ایستاد
و برهنگی ات را
به نوازشی خواهی سپرد
که پوست تنت را
دیگر با ناخن
نمی خراشد.
#شاهرخ_صفایی
#فصل_بد ۱۳۴۶
#موج_نو #شعر_دیگر #شعر_حجم #شعر_موج_ناب #شعر_دهه_چهل_پنجاه
▪️به #انتخاب سید حمید شریف نیا
🆔 @piaderonews 👈
که شعرها را
روزی به حاشیهی قلبها خواهند نوشت
که شعرها را
روزی از حاشیه قلبها
خواهند کند
و به قلبها خواهند آویخت
که روزی
وقتیکه باران ببارد
تو در باران خواهی ایستاد
و برهنگی ات را
به نوازشی خواهی سپرد
که پوست تنت را
دیگر با ناخن
نمی خراشد.
#شاهرخ_صفایی
#فصل_بد ۱۳۴۶
#موج_نو #شعر_دیگر #شعر_حجم #شعر_موج_ناب #شعر_دهه_چهل_پنجاه
▪️به #انتخاب سید حمید شریف نیا
🆔 @piaderonews 👈
همه ما صورت ظاهر خود را از دست دادیم و هریک دارای معایب بیشماری شدیم، کف پاها صاف، شکمهای گنده، سینههای فرورفته چون اسکلت، مفصلهای کج و کوله و همه نوع فساد و معایب فیزیکی در ما وجود داشت. ظاهر هریک نشان میداد که بعلت کسر تغذیه بسیار ضعیف و نحیف شده است و بوضوح پیدا بود که بعضی از ولگردان بشدت مریض هستند، دو نفر از ما فتق بند بسته بودند و در مورد پیرمرد هفتاد و پنج سالهای که شباهت به مردهٔ مومیایی شدهای داشت انسان تعجب میکرد که چطور وی قادر است روزانه مسافتی راه برود. با صورتهای نتراشیده و پف کرده که در اثر بیخوابی بوجود آمده بود هرکس پیش خود تصور میکرد که ما مدتها در حال مستی بسر برده و تازه هوشیار شدهایم و اکنون در خماری بسر میبریم.
#جورج_اُرول
#محرومان_پاریس_و_لندن ۱۳۶۲
#رمان #داستان
▪️به #انتخاب سید حمید شریف نیا
🆔 @piaderonews 👈
#جورج_اُرول
#محرومان_پاریس_و_لندن ۱۳۶۲
#رمان #داستان
▪️به #انتخاب سید حمید شریف نیا
🆔 @piaderonews 👈
گیسوی شهرزادهٔ کدام قصهای؟
اینگونه که شلاله میگذری و
ناز میکُنی؟
رویای آبی کدامی
اینگونه، که دستان آسمان را میگشایی و
باران را،
باز میکنی؟
خود را به چشم عاشق خود واگو!
کدام کلامی به پیشگاه شعر؟
کدام شعوری به دامنم؟
با تو،
چگونه بگویم؟
به مگو که مگو!
#محمد_سینا
#مشق_های_من_در_شعر ۱۳۶۸
چاپ شده در استکهلم_سوئد
#موج_نو #شعر_دیگر #شعر_حجم #شعر_موج_ناب #شعر_دهه_چهل_پنجاه
▪️به #انتخاب سید حمید شریف نیا
🆔 @piaderonews 👈
اینگونه که شلاله میگذری و
ناز میکُنی؟
رویای آبی کدامی
اینگونه، که دستان آسمان را میگشایی و
باران را،
باز میکنی؟
خود را به چشم عاشق خود واگو!
کدام کلامی به پیشگاه شعر؟
کدام شعوری به دامنم؟
با تو،
چگونه بگویم؟
به مگو که مگو!
#محمد_سینا
#مشق_های_من_در_شعر ۱۳۶۸
چاپ شده در استکهلم_سوئد
#موج_نو #شعر_دیگر #شعر_حجم #شعر_موج_ناب #شعر_دهه_چهل_پنجاه
▪️به #انتخاب سید حمید شریف نیا
🆔 @piaderonews 👈
Forwarded from فصلنامه استارباد
سی و دومین شماره از فصلنامهی فرهنگی - هنری #استارباد
ویژهی زمستان ۱۴۰۲ ( آخرین شماره سال نهم) منتشر شد.
استارباد پس از این وارد دهمین سال انتشار خود خواهد شد.
در شمارهی جدید #مجله_استارباد که با همکاری بیش از چهل نفر از اهالی فرهنگ و هنر و قلم #استان_گلستان ( #سرزمین_گرگان ) تهیه و تدوین شده، پروندهی اصلی فصلنامه به چهار برادر شاعر اختصاص دارد که در طول تاریخ ۱۲۰۰ سالهی #شعر_فارسی استثناء هستند.
#احمد_مومنی #محمود_مومنی #ابوالقاسم_مومنی و #علی_مومنی
در این شماره که با ۱۴۰ صفحه مطلب، انتشار یافته ( و نسبت به شمارگان چند سال اخیر #فصلنامه_استارباد از حجم بسیار بیشتری برخوردار است ) مطالب متنوعی به قلم این دوستان دیده میشود:
#مینا_سراوانی
#محمد_حسن_زاده
#سوده_ممشلی
#عبدالرحمن_فرقانی_فر
#علی_جهانگیری
#حمید_شریف_نیا
#محمدمهدی_مصلحی
#فرهاد_قاسمی
#امید_پورحسن
#الهام_زعفرانچی
#فرشته_کابلی
#سمیرا_قدیمی
#علی_بایزیدی
#سارا_سرایلو
#حنیف_خورشیدی
#فهیمه_یوسفی
#ریحانه_دانش_دوست
#علیرضا_حصارنوی
#محمدحسین_مدل
#شاپور_اسلامی
#سید_حمید_شریف_نیا
و تنی دیگر از هنرمندان و اهالی فرهنگ و ادب
💠 @StarbaadMagazine
ویژهی زمستان ۱۴۰۲ ( آخرین شماره سال نهم) منتشر شد.
استارباد پس از این وارد دهمین سال انتشار خود خواهد شد.
در شمارهی جدید #مجله_استارباد که با همکاری بیش از چهل نفر از اهالی فرهنگ و هنر و قلم #استان_گلستان ( #سرزمین_گرگان ) تهیه و تدوین شده، پروندهی اصلی فصلنامه به چهار برادر شاعر اختصاص دارد که در طول تاریخ ۱۲۰۰ سالهی #شعر_فارسی استثناء هستند.
#احمد_مومنی #محمود_مومنی #ابوالقاسم_مومنی و #علی_مومنی
در این شماره که با ۱۴۰ صفحه مطلب، انتشار یافته ( و نسبت به شمارگان چند سال اخیر #فصلنامه_استارباد از حجم بسیار بیشتری برخوردار است ) مطالب متنوعی به قلم این دوستان دیده میشود:
#مینا_سراوانی
#محمد_حسن_زاده
#سوده_ممشلی
#عبدالرحمن_فرقانی_فر
#علی_جهانگیری
#حمید_شریف_نیا
#محمدمهدی_مصلحی
#فرهاد_قاسمی
#امید_پورحسن
#الهام_زعفرانچی
#فرشته_کابلی
#سمیرا_قدیمی
#علی_بایزیدی
#سارا_سرایلو
#حنیف_خورشیدی
#فهیمه_یوسفی
#ریحانه_دانش_دوست
#علیرضا_حصارنوی
#محمدحسین_مدل
#شاپور_اسلامی
#سید_حمید_شریف_نیا
و تنی دیگر از هنرمندان و اهالی فرهنگ و ادب
💠 @StarbaadMagazine
بگذار به تماشا بنشینم به تماشا...
نه کلامیّ و نه اشکی
نه خنده یی.
بگذار تنها میان دو سنگ بنشینم و
آنک!
ردهی باکرگان زرد
در کفی نطفههای باریک و
در کفی دانههای زمرد.
میان دو سنگ
میپذیرم
میپذیرم بنشینم و لال شوم.
با دستها و با چشمهای گلبرگی
پرواز رها میشود از مچها
پرواز سبک
که شانه یی مذاب میخواهد.
به کلامی که مرا خواندهاند
و مرا کبود کرده اند
ضرب نفسهای شب را
تکرار میکنم
شبِ شکسته
از بیگناهی
که دایرهوار میپیچد
با تبسمی طولانی...
پرواز سبک
از حلقه های فتح میگذرد
و لرزش ساقه زنبق
به شمار نفسهای شب میرسد.
#محمود_شجاعی
#از_آبی_نفسهای_کوتاه ۱۳۵۹
#موج_نو #شعر_دیگر #شعر_حجم #شعر_موج_ناب #شعر_دهه_چهل_پنجاه
▪️به #انتخاب سید حمید شریف نیا
🆔 @piaderonews 👈
نه کلامیّ و نه اشکی
نه خنده یی.
بگذار تنها میان دو سنگ بنشینم و
آنک!
ردهی باکرگان زرد
در کفی نطفههای باریک و
در کفی دانههای زمرد.
میان دو سنگ
میپذیرم
میپذیرم بنشینم و لال شوم.
با دستها و با چشمهای گلبرگی
پرواز رها میشود از مچها
پرواز سبک
که شانه یی مذاب میخواهد.
به کلامی که مرا خواندهاند
و مرا کبود کرده اند
ضرب نفسهای شب را
تکرار میکنم
شبِ شکسته
از بیگناهی
که دایرهوار میپیچد
با تبسمی طولانی...
پرواز سبک
از حلقه های فتح میگذرد
و لرزش ساقه زنبق
به شمار نفسهای شب میرسد.
#محمود_شجاعی
#از_آبی_نفسهای_کوتاه ۱۳۵۹
#موج_نو #شعر_دیگر #شعر_حجم #شعر_موج_ناب #شعر_دهه_چهل_پنجاه
▪️به #انتخاب سید حمید شریف نیا
🆔 @piaderonews 👈
بخوان ای یار
بخوان به غروب
و به خون
که نام تو را میچرخاند و
هربار
طلوع میکند دوبار.
به گمان
غبار آبی سینه ست
که اینک بر میخیزد
خسته و بخشنده
و سیاهی را تبدیل میکند
به ستاره.
#محمود_شجاعی
#از_آبی_نفسهای_کوتاه ۱۳۵۹
#موج_نو #شعر_دیگر #شعر_حجم #شعر_موج_ناب #شعر_دهه_چهل_پنجاه
▪️به #انتخاب سید حمید شریف نیا
🆔 @piaderonews 👈
بخوان به غروب
و به خون
که نام تو را میچرخاند و
هربار
طلوع میکند دوبار.
به گمان
غبار آبی سینه ست
که اینک بر میخیزد
خسته و بخشنده
و سیاهی را تبدیل میکند
به ستاره.
#محمود_شجاعی
#از_آبی_نفسهای_کوتاه ۱۳۵۹
#موج_نو #شعر_دیگر #شعر_حجم #شعر_موج_ناب #شعر_دهه_چهل_پنجاه
▪️به #انتخاب سید حمید شریف نیا
🆔 @piaderonews 👈
تجربههایی هست که کسی نمیتواند از آنها جان به در برد. تجربههایی که در پی آنها حس میکنی همه چیز از معنا تهی میشود. همین که به کرانه زندگی دست یافته باشی و تمام آنچه را که در آن مرزهای پرخطر فراهم است به غایت زیسته باشی، تمام رفتارهای روزمره و اشتیاق های معمول، افسون اغواگرانه شان را از دست میدهند. تو تنها با ظرفیتت برای ابژه کردن میتوانی به زندگی ادامه دهی، با توانایی برای رهایی از این فشار بینهایت، با نوشتن. خلاقیت راه نجاتی موقتی از چنگال مرگ است. حس میکنم باید بهخاطر هرآنچه زندگی به من پیشکش کرده منفجر شوم، و نیز بهخاطر دورنمای مرگ. انگار دارم میمیرم از انزوا، عشق، ناامیدی، نفرت و هرآنچه این جهان در اختیارم گذاشته.
#امیل_چوران
#بر_قله_های_ناامیدی ۱۳۹۵
مترجم #سپیده_کوتی
#ادبیات_غیر_داستانی_بزرگسالان
▪️به #انتخاب سید حمید شریف نیا
🆔 @piaderonews 👈
#امیل_چوران
#بر_قله_های_ناامیدی ۱۳۹۵
مترجم #سپیده_کوتی
#ادبیات_غیر_داستانی_بزرگسالان
▪️به #انتخاب سید حمید شریف نیا
🆔 @piaderonews 👈