✍️ مجله ادبی پیاده رو
1.26K subscribers
1.1K photos
45 videos
8 files
1.68K links
سردبیر
@bankiman
شعر آزاد
@mohammad_ashour
شعر کلاسیک
@Shahrammirzaii
داستان
@Ahmad_derakhshan
نقد و اندیشه
@Sharifnia1981
ادبیات جهان
@Azitaghahreman
ادبیات ترکیه آذربایجان
@Alirezashabani33
ادبیات فرانسه

ادبیات عرب
@Atash58
کردستان
@BABAKSAHRA
Download Telegram
🆔 @piaderonews 👈 ڪلیڪ

🔸رویکردهای معترضانه
▫️خوانش«همصدایی با دوئت شبانصبحگاهی» #هادی_ابراهیمی_رودبارکی
🔹#سریا_داودی_حموله

در مجموعه ی «همصدایی با دوئت شبانصبحگاهی»(1) هادی ابراهیمی رودبارکی، رویکردهای انتقادی و تعارضی متأثر از شگردهای معنایی است.
آشنایی زدایی های مضمونی آمیخته به حس های نوستالژیکی است. بافتار شعرها رویکردی معترضانه دارند و ساختار معنایی آنها در خط روایی شکل می گیرد، آن چنان که زبان حسی ـ مفهومی هم جهت جهان نگری های فردی و اجتماعی است.البته با باید هایی که نتیجه ی هست نیستند،(2)بلکه نتیجه عکس دارند.
به واسطه ی منِ» انسانی و«منِ» اجتماعی بافتارهای هستی مند فرم می گیرد. در این همپیوندی حرکت سطرها در محوریت«عشق ـ مرگ» و « طبیعت ـ انسان» بازنمود برجسته دارند:
ـ خیالم/ به هزار راه رفته است/تکه های هزار پاره ی ارغوانی رنگ/ وام دار غرق غروب/ در آسمان ناکجای غرب/همین حوالی ذهن./شعرِ«42»
ساختار و ماهیت شعرها بُعدهای مختلفی را در بر می گیرد. اشاره های اجتماعی و سیاسی در چند زمان به موازات هم تکرار می شوند، که سبب تناسب و تناظرهای معنایی شده اند ...

http://www.uupload.ir/files/ydof_s.d.jpg

🔴لطفاً ادامه ی متن را در مجله ادبی پیاده رو مطالعه بفرمایید :

http://www.piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2323

🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆

◾️بخش : #اندیشه_و_نقد
زیر نظرسید حمید شریف نیا

🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw

🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews 👈 ڪلیڪ

🔸سه شعر از #ایلهان_برک İlhan Berk
🔹برگردان از #آیدین_روشن و #میراندا_میناس

🔸BİR SABAH GELEN İÇİN ŞİİR

Allah sabah kılığında geldi
Kaldı.

(Saçlarının kelebeği altında uyurken sen)

🔹شعری برای آن کس که صبح آمد

هنگامی که
در زیر پروانه‌ی زلفانت
به خواب ناز بودی
خدا در کسوت یک صبح
آمد و ماند!

🔸SOYUNUK

Soyundu tarandı beni yanına aldı
"Yalnızlığın dükkânlarında hasır koltuklarda oturduk"

🔹عریان

عریان شد
شانه زد زلفانش را
درکنارش کشید مرا؛
«در حجره‌های تنهایی
بر صندلی‌های حصیری نشستیم!»

🔸YAPRAK

Yaprak
gölgesini bilmez
sana
düşmeden

🔹برگ

برگ
سایه‌اش را نمی‌شناسد
تا بر تو نیفتاده است!

http://www.uupload.ir/files/zu65_i.b.jpg

☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران

http://www.piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2324

🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆

◾️بخش : #ادبیات_ترکیه
زیر نظر ابوالفضل پاشا

🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw

🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews 👈 ڪلیڪ

🔸در باز و به دنبال کلیدیم هنوز
▫️نگاهی به کتاب گزینه ی رباعیاتِ #ایرج_زبردست
🔹#عبدالمجید_زنگویی

بعد از سالها انتظار گزینه رباعی های ایرج زبردست توسط انتشارات وزین مروارید چاپ و منتشر شد . " زبردست " شاعر نام آشنای روزگار ما که حدود سه دهه است فقط رباعی می سراید آن هم با ذهن و زبانی تازه و متفاوت که همین امر باعث شده است بسیاری از بزرگان پیرامون چهارگانی هایش نقدها بنویسند و سخن ها برانند . کتاب "حیات دوباره رباعی " که چاپ سوم آن به کوشش بهاءالدین خرمشاهی و محمد اجاقی توسط نشر شانی منتشر شده است نمایه کاملی از نگاه بزرگان شعر و ادب معاصر درباره رباعیات ماندگار اوست . غزل سرای بی بدیل سیمین بهبهانی برای این شاعر چنین سروده است : خیام که زد به روی دریاها خشت / می گفت به گوش مه رخی بر لب کشت/ بعد از من باده نوش استاد ازل /نام خوش "ایرج زبردست " نوشت ( نگاه پنج شنبه . خرداد ۱۳۹۲ ) از سوی دیگر قرآن پژوه و حافظ شناس مطرح جناب استاد بهاءالدین خرمشاهی زبردست را چنین ...

http://www.uupload.ir/files/a0wr_i.z.jpg

🔴لطفاً ادامه ی متن را در مجله ادبی پیاده رو مطالعه بفرمایید :

http://www.piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2325

🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆

◾️بخش : #اندیشه_و_نقد
زیر نظر سید حمید شریف نیا

🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw

🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews 👈 ڪلیڪ

🔹 شعری از #فرشاد_سنبل_دل

من شاعری ساده ام که در خودش میپیچد
زانوی سر به رحل قال میکند که کتابم
کار، کار ناشر تازه است که سر در میاورد از خشم و سر فرو میکند در چشم
من آن رضا براهنی ام که ترانه های جهان را به ترکی هندی
به شیرازی باکو میخواند
سینه میزند و میخواند و نفس میزند
من آن رضا براهنی ام در ناله های آن روز صبح
که ریش بلندی درآورده و ریشهایش ریخته اند و درنمی آیند

کتاب تازه من را اینطور شروع کن: من آن شاعر ساده ام که در خودش میپیچد
چراغ اول را تو روشن کن یار
شقیقه ام میان دو گلدسته به هوای اذان
و ناشری در چشم و یک رضا براهنی در چشم دیگرم دارم
چراغ دوم را تو روشن کن یار
و پیشانی مرا از بالای البرز بردار و دستی بر آن بذار
بگو همش همان بود که دیدی و نخواهی شنید و نشنیدی
من دیدم
من از درون دو تا بادگیر فضای داخل خانه را دیدم
اول تیزی تری بر وریدش سراند
بعد آبش دادم
بعد بالا را نگاه کرد درست در چشمان من نگاه کرد و رضا براهنی را شناخت
پیشانی ام را از آن بام برداشتم و هزار بار پیشانی ام از آن بام برداشته شد

در تنهایی یک شاعر
پیشانی نجیب یک گنبد زرد
درست به معنی یک شعر قدمایی سبز است
در تنهایی همان شاعر جوان اما
لبی در حد فاصل دو برج بلند
دو تا مصراع که عمودی شدند و نمای نیمایی دارند سطری را زمزمه میکند
که مال یکی از دوستان من است

اکبر چراغ اول و دوم را خاموش میکند و پس بر سر تاریخ باز میشود
اینجا کنار من مینشیند
و علم را در میان دو کتل رام میکند به جمعیت سلام میدهد و رام میکند

به تمثال او خیره میشوم و به خود او که از شروع این شعر تا این اتاق تاریک کش آمده است
قد بلندی دارد و سبیلی کوچک که از شعری دیگر به این اتاق افتاده
خطابش میکنم در صفحه ای که تمام میشود
ایا تمثال من در آینه های پشت جلد
یا پیشانی ام که برای دو کودک زانو قصه میگوید
ای بندی از شعر بعدی
ای ماجرای من با این اتاق
خطابم به توست در صفحه ای که تمام میشوی
بیا و باش

http://www.uupload.ir/files/n5yt_f.s.jpg

☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران

http://www.piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2326

🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆

◾️بخش : #شعر_امروز_ایران
زیر نظر محمد آشور

🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw

🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews 👈 ڪلیڪ

🔸شعرهایی از #امیلی_الیزابت_دیکنسون
🔹ترجمه ی #کامبیر_جعفری_تژاد

▪️#Emily_Elizabeth_Dickinson
▫️1830-1886

#امیلی_دیکنسون در شهر کوچک «اَمِرست» واقع در ایالت ماساچوست به دنیا آمد و امروزه یکی از بزرگترین شاعران آمریکا شناخته می شود. دیکنسون به ندرت از خانه بیرون می رفت یا زادگاهش را ترک می کرد. او از پس یک ناکامی عشقی و مرگ والدین به کلی خانه نشین شد و هرگز ازدواج نکرد. از اینرو زندگیش ظاهری پر فراز و فرود نداشت و او که برای ارتباط با دیگران نامه نگاری را برگزیده بود سرانجام در سن 55 سالگی چشم از جهان فرو بست.
شعرهای دیکنسن کوتاه هستند. زبانی ساده و پرشور دارند و ضمن سرپیچی گاه و بیگاه از قواعد دستوری به مضامینی پیچیده و مفاهیمی ژرف می پردازند که ریشه در تنهایی ها و تردیدهایش دارند. او به رابطه ی فرد با خدایش توجه داشت و اغلب با پرداختن به «خود» می کوشید شناختی کامل نسبت به نام و نشان خویش به دست آورد تا از این طریق به درک جهان هستی نایل شود.
دیکنسن فقط اندکی از اشعار خود را در زمان حیاتش منتشر کرد. اما خواهرش مجموعه‌ای بالغ بر 40 دفتر و تعداد زیادی اوراق پراکنده را یافت که در صندوقچه ای نگاهداری می شدند. نخستین نسخه از شعرهای دیکنسن در سال ۱۸۹۰ منتشر شد.

🔸از هیچ به پوچ

از هیچ به پوچ -
بر راهی بی نام و بی نشان
و با پاهایی چون پای عروسکان کوکی گام برداشتم -
تا بایستم - بپوسم – یا به پیش بروم -
و این همه برای من یکسان بوده است -

هر راه که به پایان رساندم و هر در که بستم
دری به راه دیگر داشت
و مرا روز و روزگار آشکارا به ابهام گذشت –
پس چشم فرو بستم – و کورمال کورمال جُستم
نور دیده ام افزونتر شد – و کور بودن را برگزیدم -

🔸From Blank to Blank

From Blank to Blank—
A Threadless Way
I pushed Mechanic feet—
To stop—or perish—or advance—
Alike indifferent—

If end I gained
It ends beyond
Indefinite disclosed—
I shut my eyes—and groped as well
'Twas lighter—to be Blind—

🔹من کسی نیستم! تو که هستی؟

من کسی نیستم! تو که هستی؟
تو هم کسی نیستی؟
پس ما جفتِ همیم
ولی صداش رو در نیار
که رسوا و نفی بَلَدمان می کنن!

و من چقدر دلم می گیره
که کسی باشم!
و چقدر شرم می کنم که سرتاسر بهار
قورباغه وار و یک بند
اسمم رو
به گوش مردابی کاسه لیس جار زنم!

🔹I’m Nobody! Who are you?

I’m Nobody! Who are you?
Are you – Nobody – too?
Then there’s a pair of us!
Don’t tell! they’d advertise – you know!

How dreary – to be – Somebody!
How public – like a Frog –
To tell one’s name – the livelong June –
To an admiring Bog!

http://www.uupload.ir/files/s0sn_e.e.d.jpg

☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران

http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2190

🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆

◾️بخش : #ادبیات_جهان
زیر نظر آزیتا قهرمان

🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw

🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews 👈 ڪلیڪ

🔸معرفی «بچه‌های امروز معرکه‌اند» #عزیز_نسین
🔹ترجمه ی #داوود_وفایی

کتاب «بچه‌های امروز معرکه‌اند» با عنوان اصلی Şimdiki Çocuklar Harika از آثار آزیز نسین Aziz Nesin یا همان عزیز نسین است که چاپ هشتم آن با ترجمه‌ی داوود وفایی به تازگی وارد کتاب‌فروشی‌ها شده است و نشر مرکز - ناشر این کتاب - باز در صدد برآمده است که آن را تجدید چاپ کند و این بار چاپ نهم آن را در دست‌رس علاقه‌مندان قرار بدهد. این داستان زیبا و خواندنی از جمله‌ی کتاب‌های طنزی به شمار می‌آید که آزیز نسین برای کودکان نوشته است؛ هرچند خود او در جایی اشاره دارد که خواندن این کتاب برای بزرگ‌ترها هم سودمند است.
اصل کتاب به زبان ایستانبولی در سال ۱۹۶۰ یعنی قریب به شصت سال پیش در ترکیه منتشر شد و بعد از آن بیش از ۴۰ بار زیر چاپ رفت. این کتاب، یک اثر تربیتی‌ست و وضعیت آن روز ترکیه را به انتقاد می گیرد که شباهت زیادی به اوضاع کنونی کشور ما داشته است.
داوود وفایی - این مترجم توانا و کم‌نظیر - این کتاب را ده سال پیش ترجمه کرد اما طی مراحل کسب مجوز بیش از حد انتظار طول کشید و سرانجام چاپ اول این کتاب در اسفند 1394 به بازار کتاب راه یافت و بعد از کم‌تر از دو سال به چاپ هشتم رسید.
طنز آزیز نسین اجتماعی - سیاسی است. او مشکلات جامعه را با چشم تیزبین خود می‌بیند و آن را با زبان مردم کوچه و بازار و با ظرافت مطرح می‌کند. کتاب‌های او همیشه پرخواننده بوده است. آزیز نسین یک چهره‌ی جهانی‌ست که همواره بر اشاعه‌ی روشن‌گری در کشورش اهتمام داشته است.
آزیز نسین در سال ۱۹۱۵ دیده به جهان گشود و در سال 1995 دیده از جهان فروبست. یونسکو چندی پیش در گزارشی اعلام کرد آثار آزیز نسین بعد از اورهان پاموک، یاشار کمال و ناظیم هیکمت، به بیش‌تر زبان‌های دنیا ترجمه شده است.
آزیز نسین در طول حیات نویسندگی خود اغلبِ گونه‌های ادبی را آزمود؛ اما بیش‌ترِ آثار او در حوزه‌ی طنز اجتماعی جای می‌گیرد. او در مصاحبه‌یی در خصوص طنز متعهد و مسئول بحث کرده گفته است: «معتقدم فقر و محرومیت بیش از عوامل دیگر موجب بروز طنز می‌شود؛ طنزپرداز باید به طبقه‌ی اجتماعی خود واقف باشد و برای رفع دردها و آلام مردم طبقه‌ی خود بنویسد.»
این نویسنده‌ی توانا در بسیاری از آثار خود به هجو دیوان‌سالاری و نابرابری‌های اقتصادی در جامعه‌ی ترکیه می‌پردازد و مردم با خواندن این آثار با او هم‌ذات‌پنداری می‌کنند.
شایان ذکر است که آزیز نسین تجربه‌ی سرودن شعر هم دارد و پنج مجموعه‌ی شعر مؤفق و خواندنی از او منتشر شده است.
کتاب «بچه‌های امروز معرکه‌اند» مکاتبات دو هم‌کلاسی به نام‌های احمد و زینب را شامل می‌شود. آن‌ها از اوضاع مدرسه، خانواده، محله و علایق‌شان برای هم می‌نویسند. مطالب کتاب در عین برخورداری از جاذبه و کشش لازم و در عین آمیختگی با طنز، بسیار عبرت‌آموز است.
چاپ هشتم کتاب «بچه‌های امروز معرکه‌اند» در 200 صفحه، با شمارگان 1000 نسخه، در سال جاری و به همت نشر مرکز چاپ و منتشر شده است.

http://www.uupload.ir/files/q6s4_d.v.jpg

☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران

http://www.piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2328

🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆

◾️بخش : #ادبیات_ترکیه
زیر نظر ابوالفضل پاشا

🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw

🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews 👈 ڪلیڪ

🔹 شعری از #سمیه_جلالی

حالا که خوب می‌آوازی سینه‌ی سرخت را
پابرَهنه با لِیسیِ سبز بر سرت
سایه شو
و سنگین کن خواب مُغ‌های بی‌بر را
تا قدمت را از شانه‌هاشان برداری
و کِل بکشی عروس درختانت را

زار تو را که در بَر گیرد
می‌لرزانی شانه‌هات را
و شانه‌های نخلستان
چه غرّا می‌لرزاند زمین را
به جن‌هایی که حلول می‌کنند در تو
و سُم‌هاشان را می‌کوبند بر گرده‌ات

تاخت می‌زنی، پایِ برَهنه
و لیسی سبزت که هوا را مشوش می‌کند
این خواب که در سرت بشکند
و از گودی چشم‌هات زنانی متبلور شوند
با لبّاده‌هایی سرخ
کفِ دست‌هایی سرخ
سینه‌هایی سرخ
تا زار بزنند گلویت را
و مادرِ زار بپیچاند تو را، لای ملحفه‌های سفید
که سرخی از سینه‌ات بگریزد

حالا آواز سینه‌سرخ‌ها
سرخ‌تر از خاک هرمز
در گوش راستت می‌جنبد
و گوشِ چپت را

این نخلستان خالی از سینه‌سرخ‌هاست
تا تو در مخیله‌ات پروازشان دهی
و زیر پوستت آوازشان را گوش تا گوش بگسترانی.


پ ن:
* لیسی: سرپوش
مُغ: درخت نخل

http://www.uupload.ir/files/cmr4_s.j.jpg

☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران

http://www.piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2329

🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆

◾️بخش : #شعر_امروز_ایران
زیر نظر محمد آشور

🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw

🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews 👈 ڪلیڪ

🔹 سه شعر از #اسماعیل_شهاب_احمدی

🔸شعر اول :

کفش شدم
بیفتم به التماس پاهایت
چنان که بچینم ناخن‌های بلندم را از رفتن.
جاده‌ای طولانی می‌سازی
در پیچ پیچ خطرناک جمجمه‌ات
تا نگاه کنم فقط
به اتومبیل‌هایی که برمی‌گردند
از افتادن‌هایی که چشمت نمی‌کند.
و تو با چنگ و دندان می‌دوی
روی اشک‌های من
روی نمکی که
در این دریاچه رسوب می‌کند حالا.
بگو
چه مرهمی بگذارم
بر دل موج‌هایی که
تا خود قیامت شور می‌زند این‌جا؟

🔸شعر دوم :

شما مهاجرت کنید
من خسته‌ام
از این‌همه وسعت که در من نیست
از این‌همه کوه عظیم
اقیانوس پهناور
و شهرهای سر به فلک کشیده.
شما مهاجرت کنید
من
باید چشمانم را بزرگ کنم.

🔸شعر سوم :

گمانم بزرگی کوه
تمام مقابلم را اشغال کرده است،
که الماس
لابه‌لای انگشتانم گم می‌شود.
این روزها
از بس خارجی شده‌ام
داخلم مدام درد می‌کند
باید
دست نگاهم را بلند کنم
روی این‌همه کوتاهی که در من است.

http://www.uupload.ir/files/7v4l_e.sh.a.jpg

☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران

http://www.piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2330

🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆

◾️بخش : #شعر_امروز_ایران
زیر نظر محمد آشور

🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw

🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews 👈 ڪلیڪ

🔸پرواز با بال های رویا
▫️خوانشی بر داستان «پیرمردی با بال های بسیار بزرگ» نوشته ی #گابریل_گارسیا_مارکز
🔹#حامد_رمضانی

واقعیت و رویا، تاریخ و اسطوره گاه چنان در هم می آمیزند که تفکیک آنان از یکدیگر امکان ناپذیر است. گاه آنچه در خواب دیده ایم شباهتی غیر قابل انتظار به واقعیت دارد و گاه تجربیات واقعی ما تنها با منطق رویا توجیه پذیر می گردد. در دوران کودکی این در هم آمیختگی در بالاترین حد خود قرار دارد و به تدریج عواملی همچون آداب اجتماعی و تعلیم و تربیت – به ویژه نوع مدرن آن – بر رویاهای ما سرپوش می گذارند وآنها را محدود می سازند. حال اگر یک فرد بزرگسال آسمان را در حال سخن گفتن با خود ببیند از نظر دیگران به اختلال روانی دچار شده است. اما در گذشته ای نه چندان دور و در جوامع به اصطلاح ابتدایی تر این امور به مثابه یک توانایی ذیل عناوینی همچون " کرامت " و " معجزه " جای می گرفتند. امروزه تنها فرصت مجاز برای ظهور این قبیل رویاها، خواب های شبانه است و دیدن فرشته ای پیر با بالهای بسیار بزرگ در حیاط خانه در روزی بارانی " توهم " خوانده می شود. در حالیکه در جوامع مذکور دیدن یک فرشته یا جن اگرچه شگفت انگیز اما در عین حال چنان منطقی بود که به صورت جمعی و همزمان توسط افراد جامعه رویت می شد. (لطیفه تکین در شرح زندگی اش می گوید که در بچگی در اتاق پذیرایی خانه شان با جن ها قایم باشک بازی می کرد.) در چنین وضعیتی رویا و اسطوره چنان در لایه لایه ی زندگی انسان رسوخ کرده است که به مثابه " امر واقع " متجلی و به تبع آن روایت می شود ...

http://www.uupload.ir/files/p3eo_h.r.jpg

🔴لطفاً ادامه ی متن را در مجله ادبی پیاده رو مطالعه بفرمایید :

http://www.piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2331

🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆

◾️بخش : #اندیشه_و_نقد
زیر نظر سید حمید شریف نیا

🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw

🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews 👈 ڪلیڪ

🔸گنج
🔹داستانی از #حسن_نیکوفرید

چشم چشم را نمی دید. خورشید کاسه سرش را میان دست گرفته بود و فشار می داد . با وجود شال سفید و نازکی که عباس داده بود و دور سر و صورتش پیچیده بود و شیار نازکی در جلوی چشم هایش باز ، ولی با این همه ضربات گرم و ریز ماسه را روی گونه هاو پیشانی حس میکرد. لب هاکمی متورم شده بودند و هربار که با زبان مرطوبشان میکرد، طعمی تلخ و شور را می چشید که تشنگی را تشدید می کرد.
از زمانی که آخرین بار عباس رادید بود ساعاتی می گذشت و هرچه بیشتر در پی اش می گشت امید به یافتنش کمرنگ تر میشد. پاهایش سست تر شده بودند و نیرویش کمتر . در همان حال، ترسی ناشناخته در دلش کم کَمک جا باز می کرد و بیش از پیش خود را شایسته سرزنش می دید که چرا تسلیم وسوسه های احمقانه او شده است .
از دوماه پیش که عباس برای اول بار در باره آن کتاب بقول خودش طلایی صحبت بمیان آورد، تا شب پیش که در خانه مخروبه ای نزدیکی پمپ بنزین جندق با هزار نگرانی شب را سحر کردند، مثل جن زده ها روی زمین بند نمی شد و همه فکر و ذکرش دست یافتن به دفینه ای بود که در کتاب ، نقشه ی محلش رسم شده بود ...

http://www.uupload.ir/files/cepu_h.n.jpg

🔴لطفاً ادامه ی داستان را در مجله ادبی پیاده رو مطالعه بفرمایید :

http://www.piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2332

🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆

◾️بخش : #داستان
زیر نظر احمد درخشان

🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw

🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews 👈 ڪلیڪ

🔹 شعری از #آسیه_حیدری_شاهی_سرایی

🔸شعر اول :

صدایم را صاف می‌کنم
موج
به
موج
کسی در من پهلو می‌گیرد
ها شور می‌زند بر حافظه‌ام
شاید دستی در کار...
باشد!
من انقلابی ترسیده‌ای
که در صدایش
تیر می‌کشد

🔸شعر دوم :

در سپیده‌دم خانه داری
و هر بار
تنها
قدِ یک فنجان چای شیرین
به هم می‌خوریم

http://www.uupload.ir/files/8ucu_a.h.jpg

☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران

http://www.piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2333

🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆

◾️بخش : #شعر_امروز_ایران
زیر نظر محمد آشور

🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw

🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews 👈 ڪلیڪ

▪️سه شعر از #جیحون_ییلماز Ceyhun Yılmaz
🔹برگردان از #مجتبا_نهانی


🔸Ağrı

Her gecenin en yorgunu ben
Aşk nakliyatçısıyım
Omuzumda sen diye bi yük
Benden başkası taşımaz
Bıraksam omuzum belki rahat ama
Kalbim ağrır o zaman

🔸درد

خسته‌ترینِ هر شب من‌ام
باربرِ عشق‌ام
بر دوش‌ام باری به نام تو
جز من کسی حمل‌اش نمی‌کند
اگر رهای‌اش کنم شاید شانه‌ام آسوده شود
اما قلب‌ام درد می‌گیرد

🔸Yokuş

saçlarından ödünç ver
dört bahar geçti
çiçek kokusu öpmedim
çok oldu mutluluktan vazgeçeli...
gülüşünden ver
ömrümden al

🔸سربالایی

چند تار موی‌ات را به عاریه بگذار
چهار بهار گذشت
بوی گُل را نبوسیدم
مدت‌هاست از خوشب‌ختی دست کشیده‌ام...
از خنده‌ات بده و
از عمرم بگیر

🔸Ayrılık

Islak bir sokakta bulursun kendini
Yüreğin taş, dudakların yok
Yaşadığını zannedip yürümek istersin
Ellerin titrer, gözlerin dolar
Yüreğinde ne varsa yaş olup akar gözlerinden
Üşüdüğünü zannedersin; ölmektesindir
Sıkı dur bebeğim buna AYRILIK derler.....


🔸جدایی

در کوچه‌یی خیس و نم‌ناک خودت را می‌یابی
قلب‌ات سنگ است و بی‌لب هستی
به گمان‌ات زنده‌یی، می‌خواهی قدم بزنی
دست‌های‌ات می‌لرزند، چشم‌های‌ات پر از اشک می‌شوند
در قلب‌ات هر چه هست اشک شده و
از چشم‌های‌ات جاری می‌شود
فکر می‌کنی سردت شده؛ اما در حال مردنی
صبر کن عزیزم، نام این جدایی است...


http://www.uupload.ir/files/f54k_m.n.jpg

☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران

http://www.piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2334

🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆

◾️بخش : #ادبیات_ترکیه
زیر نظر ابوالفضل_پاشا

🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw

🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews 👈 ڪلیڪ

🔸این سنگ که بر شانه ی هر من
▫️#خوانش_شعر «من...سنگ... دانه... مور» از مجموعة «من اینم از خودم- درست شنیدی!» / سروده #محمد_آشور.
🔹#سامان_اصفهانی

«سیزیف» از نهاد به یاد انتقال می یابد و در زنجیره ی تداعی ها گریبان مورچه را می گیرد. این تقابل در وهله ی اول مذهب غریزه را از مورچه خواهد گرفت: عمل غریزی شاید ناشی از احساسی درک نکردنی از هستی باشد و بیهودگی، که بخشی از ذات آشتی ناپذیر هستی با موجودات است، یکی از مفاهیمی است که توجیه کننده ی این احساس است. اما تقابل «سیزیف» با مورچه، مفهوم دیگری به عمل مورچه می دهد. همان طور که می دانیم با دانستن حکایت سیزیف، ابهام ظاهری ابتدای شعر از میان می رود ولی از دیدِ من با ورود عناصری مانند «گندم» و «موریانه» بر ابهام ذاتی شعر افزوده می شود. چنین ابهامی حسی در ما پدیدار می کند؛ کنشی از نوع احساسات مبهمی که در نتیجه ی درک نامریی پوچی در ما هست. اما شاعر از این فراتر می رود، کار او تعمیم عمل سیزیفی به عمل غریزی مورچه است.
تو را به یاد چه وقتی که دانه ی گندم را ...
هنگامی که پای «تو» به میان کشیده می شود، گندم هم از وجه درونی و اساطیری اش بیرون می آید و با در نظر گرفتن خودِ شاعر، همه ی اینها در خدمت تقابل هایی قرار می گیرند که هر دو در برخورد با چرایی این پرسش: «مرا» به یاد مورچه و «تو» را به یاد چه؟ به یک بیداری وجدانی مشترک خواهند رسید (به این علت وجدانی که انگار درک حس های نامریی هستی نیاز به معرفتی این چنین دارد و فکر می کنم که واژه ی وجدان اینجا مناسب تر باشد). شاعر در جایگاه اول شخص، مخاطب را به سمت «گندم» و درک دیگری از آن سوق می دهد تا این خبر توجیه بیشتری پیدا کند ...

http://www.uupload.ir/files/4gdn_s.e.jpg

🔴لطفاً ادامه ی متن را در مجله ادبی پیاده رو مطالعه بفرمایید :

http://www.piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2335

🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆

◾️بخش : #اندیشه_و_نقد
زیر نظر سید حمید شریف نیا

🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw

🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews 👈 ڪلیڪ

🔸هم‌سایه‌ها
🔹 شعری از #آزاده_زارعیان

ما با هم هم‌خانه‌ایم
از طرفِ یک در می‌رسیم به هم
ما با هم هم‌خانواده‌ایم
از طرفِ چند کلمه می‌رسیم به هم
بعضی‌ها خویشاوندانِ نزدیک
بعضی دور
دور
طوری که نشانیِ جدیدشان در جهان را نمی‌دانیم
بعضی‌ها آن‌چنان نزدیک
که هر دو به یک اسم صدایشان می‌زنیم
و با هم به دیدنشان می‌رویم
نشانیِ دقیقِ همه‌شان
شگفتی و ناامیدی است

http://www.uupload.ir/files/2bl3_a.z.jpg

☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران

http://www.piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2336

🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆

◾️بخش : #شعر_امروز_ایران
زیر نظر محمد آشور

🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw

🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews 👈 ڪلیڪ

🔸آنتولوژی شعر امروز ایران
🔹به کوشش: #الهام_گردی و #کورش_بیگ‌پور

این مجموعه به درخواست مرکز ایران‌شناسی دانشگاه کالیفرنیا ارواین در ۶۲۰ صفحه (۲۷۲ شعر) از ۱۳۷ شاعر، گردآوری و به زبان فارسی در دانشگاه "یو سی آی" منتشر شده و مرجع مناسبی‌ست برای مطالعه و تحقیق افرادی‌ که خارج از ایران ساکن هستند (از جمله دانشجویان ادبیات و زبان فارسی).
قرار است جلد دوم این آنتولوژی نیز به‌زودی گردآوری شود.

▪️اسامی شاعران حاضر در این آنتولوژی:

فرزاد آبادی، بکتاش آبتین، علیرضا آبیز، علیرضا آدینه، شبنم آذر، سعید آرمات، سحر آریا، محمد آشور، شمس آقاجانی، مانا آقایی، امین احراری، صنم احمد‌زاده، کبوتر ارشدی، الهام اسلامی، حسین اشراق، مهدی اشرفی، آرش الله‌وردی، محمد امینی، رضا باب‌المراد، هانا بامداد، هانیه بختیار، مرتضی بخشایش، غلامرضا بروسان، امیر حسین بریمانی، خسرو بنایی، بهزاد بهادری، ارمغان بهداروند، محسن بیدوازی، کورش بیگ‌پور، فرزین پارسی‌کیا، سهند پاک‌بین، وحید پورزارع، رویا تفتی، صمد تیمورلو، ستار جانعلی‌پور، سپیده جدیری، رزا جمالی، علیرضا جهانشاهی، رضا چایچی، روجا چمنکار، آتفه چهارمحالیان، آسیه حاج‌جعفری، اسرار حامد مقتدر، زبیده حسینی، شوکا حسینی، سولماز حسن‌زاده، محمد علی حسنلو، مهدی حسین‌زاده، زهرا حیدری، رضا حیرانی، ساناز داودزاده‌فر، سریا داودی حموله، سمیه دیندارلو، حامد رحمتی، بهاره رضایی، حسین رضایی، کتایون ریزخراتی، بابک زمانی، ماندانا زندیان، نغمه ساروی، جهانگیر سایانی، ساره سکوت، احسام سلطانی، حامد سلیمان‌تبار، قارن سوادکوهی، وحیده سیستانی، مرتضی شاهین‌نیا، نیلوفر شریفی، طیبه شنبه‌زاده، مظاهر شهامت، مرتضی شهید حنیفی، شاهین شیرزادی، فریاد شیری، شهرام شیدایی، مجید ضرغامی، مازیار عارفانی، ابراهیم عالی‌پور، علیرضا عباسی، علی عبداللهی، بهزاد عبدی، مریم عبدی، عطیه عطارزاده، شهریار عطایی، الیاس علوی، وحید علیزاده رزازی، آیدا عمیدی، مصطفا غضنفری، حسین فاضلی، على فتحى‌مقدم، امید فرج‌الهی، لیلا فرجامی، نگین فرهود، علیرضا فریدون گودرزی، بهاره فریس‌آبادی، بنفشه فریس‌آبادی، ساجد فضل‌زاده، مهرداد فلاح، جواد قاسمی، مهرنوش قربانعلی، مهدی قلایی، علی قنبری، فرزانه قوامی، عبدالصابر کاکایی، میلاد کامیابیان، کورش کرم‌پور، سعیده کشاورزی، خالق گرجی، الهام گردی، سعدی گل‌بیانی، لیلی گله‌داران، محمد گنابادی، پدرام مجیدی، شیدا محمدی، امین مرادی، مهدی مرادی، فروغ مصدق، داریوش معمار، پویان مقدسی، بی‌تا ملکوتی، محمد مهدی‌پور، کیوان مهرگان، گراناز موسوی، محسن موسوی میرکلایی، اسماعیل مهرانفر، آرمان میرزانژاد، فریاد ناصری، الینا نریمان، سهیل نصرتی، محمدعلی نوری، سمیرا نیک‌نوروزی، مازیار نیستانی، فرشته وزیری‌نسب، سابیر هاکا، هنگامه هویدا، بردیا یادگاری، معصومه یگانه، پدرام یگانه‌معافی.

http://www.uupload.ir/files/21ld_a.jpg

◾️بخش : #بازتاب

🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw

🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews 👈 ڪلیڪ

🔸روانشناختی پیش سازها و پس سازها
در شکل گیری اندیشه ی ادبی #احمد_شاملو
🔹#عابدین_پاپی

آنچه متبادر به ذهن است این که وقتی یک پارادایم (الگو) فکری در برهه ای از زمان ِ پر فراز و فرود یک جامعه خودی را نشان می دهد و این پارادایم فکری مورد مطالعه و مداقه ی جامعه قرار می گیرد پیامد این جنبش فکری نظرات و انتقاداتی است که بر این پارادایم فکری وارد می شود و این مهم به خاطر دو دلیل عمده شکل می گیرد : نخست این که فرد الگو فکری تازه ای را در جامعه به وجود می آورد و این تازگی بر روحیات برخی از پیشینیان خوشایند نمی آید و دیگر این که هرالگوی فکری که بنیان ِآن به مرور زمان در جامعه مستحکم و پخته می شود خود مسببی است مبنی بر این که مورد تجزیه و تحلیل و یا احیانن نقد قرار بگیرد . بنابراین یکی از اندیشه های ادبی در دایره ی شعر نو را می توان اندیشه ی ادبی شاملو برشمرد که تاکنون صدها نقد و نظر بر آثار و اندیشه ی این روشنفکر نوشته اند . با این تعابیر نظر این است که اسب سخن در دایره ی شعر و گفتمان ِ شاملو با توجه به این همه نوشتار درمورد این اندیشمند بسی دشوار و شاید توأم با تکرار معنا و مفهوم باشد . لذا در این «نوشتار» سعی بر آن داشته تا که با رویکردی روانشناسانه و در چند زاویه اندیشه ی ادبی این متفکر به شرح ذیل مورد وارسی قرار بگیرد ...

http://www.uupload.ir/files/h5dp_a.p.jpg

🔴لطفاً ادامه ی متن را در مجله ادبی پیاده رو مطالعه بفرمایید :

http://www.piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2337

🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆

◾️بخش : #اندیشه_و_نقد
زیر نظر سید حمید شریف نیا

🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw

🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews 👈 ڪلیڪ

🔸شعری از #فرناندو_پسوا
🔹ترجمه ی #مبین_اعرابی

اگر به دنبال شعر ساده و سرراست می گردید، بهتر است از همینجا دور بزنید و به سراغ خیل عظیم شاعرانی بروید که شعرهایشان فهم آسان تری دارد، چراکه در شعر پسوا باید به دنبال لایه های پنهان گشت و رفت و برگشتی مداوم میان واقعیت (واقعیت چیست؟) و خیال را تجربه کرد. موضوع وقتی پیچیده تر می شود که با شخصیت هایی آشنا شویم که به جای پسوا سخن می گویند. این چند شخصیتی، چه بیماری مزمن پسوا بوده باشد چه شیوه انتخابی وی برای خلق آثارش، ما را با چند شاعر مواجه می کند و اگر به شیوه گذشتگان، زندگی و تفکرات شاعر را نیز در فهم و دسته بندی اشعارش دخالت دهیم، هریک از حداقل سه همزاد اصلی پسوا پیشینه، تفکرات و زبان خاص خود را دارند.
فرناندو پسوا شاعر پرتغالی متولد 1888 در لیسبون است که به واسطه ازدواج مادرش با مردی که کنسول پرتغال در آفریقای جنوبی بود، کودکی پر فراز و نشیبی را از سر گذراند. وقتی که دوباره به لیسبون بازگشت 17 سال داشت و پس از دوسال که تصمیم به ترک دانشگاه گرفت، مطالعات گسترده و نوشتن را به طور جدی تر آغاز کرد. هرچند پسوا در طول حیاتش نیز به واسطه چاپ آثار، نوشتن در ستون های مجلات و نامه نگاری با بزرگان ادبیات... به عنوان شاعری جدی شناخته شده بود، اما کشف نبوغش پس از مرگ وی در 1935 و دسته بندی و چاپ آثار عمده اش که در چمدانی بزرگ نگهداری می شد، صورت پذیرفت.
اختلال چند شخصیتی که پیشتر به آنها اشاره شد، به حدی در زندگی پسوا جدی بود که آثارش را با نام همزادهای ابداعی اش می نوشت و هریک از این همزادها، نام، تحصیلات، زندگی و شخصیت منحصر به فردی داشتند و گاه به نوشتن و اظهار نظر درباره آثار یکدیگر نیز می پرداختند. هرچند استفاده از نام های مستعار برای انتشار آثار، به اغراض مختلف توسط شاعران و نویسندگان زیادی مورد استفاده قرار گرفته است، اما برای پسوا موضوع بسیار فراتر از نام ادبی مستعاربوده است. سه همزاد اصلی وی عبارتند از: آلبرتو کایرو که ساکن روستا بود و درس نخوانده، خداپرست و شیفته طبیعت و فهم ناب اشیاء. کایرو به اشاره‌ی پسوا در سال 1887 (یک سال زودتر از خودِ شاعر) به دنیا آمد و در 1915 از بیماری سل درگذشت. آلوارو دِ کَمپوس که متولد 1890 مهندس نیروی دریایی و ساکن انگلستان و تحت تاثیر والت ویتمن و فوتوریست های ایتالیایی بود. ریکاردو رِیش، پزشکی سلطنت طلب که شعر کلاسیک با شیوه گذشتگان می سراید. علاوه بر اینها تعداد زیادی نام دیگر وجود دارد که پسوا علاوه بر نام اصلی خود، تحت نقاب آنها نوشته است. نام هایی همچون بِرناردو سوارز، آنتونیو مورا، بارون تیو و حتی زنی به نام ماریا خوزه. پسوآ در جایی نوشت: «من به همه‌ی اینها گوشت و خون دادم، کارآمدی‌هایشان را سنجیدم، دوستی‌هاشان را شناختم، گفتگوهایشان را شنیدم… به نظرم رسید که در بین آنها، آفریننده‌شان، کمترین چیز است… انگار همه اینها جدا از من رخ داده بود و همچنان نیز رخ خواهد داد…»
نکته جالب دیگر در زندگی ادبی فرناندو پسوا علاقه بسیار وی به خیام است، این علاقه بخشی از فلسفه ذهنی پسوا است که گاهی به وضوح در اشعار وی مشهود است.
شعری که مشاهده می کنید، با نام آلوارو دِ کَمپوس نوشته شده است.

$$$

پشت فرمان شورولتی در راه سینترا
میان مهتاب و رویا، در جاده ای متروک
تنها و کُند می رانم
اینطور به نظر می‌رسد یا می خواهم اینطور به نظر برسد:
که دارم می روم به جاده ای دیگر، به رویایی دیگر، به دنیایی دیگر
که دارم می روم
بی آنکه لیسبون را ترک کرده باشم و بی آنکه سینترا پیش رویم باشد
که دارم می روم و چه چیز آنجا هست که باید رفت و نایستاد؟ که باید رفت
شب را در سینترا می گذرانم، چون نمی توانم در لیسبون بمانم
اما به محض رسیدن به سینترا، پشیمان خواهم شد از ترکِ لیسبون
همواره این دل نگرانیِ بی اساس، بی هدف و بی اثر با من است
همواره، همواره، همواره
اندوهی بی حساب برای هیچ
در جاده‌ی رو به سینترا، در جاده‌ی رو به رویاها، در جاده‌ی رو به زندگی

باید مراقب حرکات ناخودآگاهی باشم که ماشینِ قرضی ام را چپ می کند
حرکاتِ ناخودآگاه پشت فرمان، در اطرافم، در خودم
به علامت راهنمایی می خندم وقتی که فکر می کنم، گردش به راهِ راست
در چند وسیله‌ی قرضیِ جهان راه می پیمایم؟ ... ⬇️

http://www.uupload.ir/files/iyw9_f.p.jpg

🔴لطفاً ادامه ی شعر را در سایت بخوانید :

http://www.piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2338

🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆

◾️بخش : #ادبیات_جهان
زیر نظر آزیتا قهرمان

🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw

🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
جهان عوض شد، من هم عوض شدم

گفت‌وگوی ایسنا با شمس لنگرودی به مناسبت سالروز تولد 67 سالگی شاعر را در لینک زیر بخوانید👇👇
http://bit.ly/2zZ6QQN
ویدئوی کامل 👇👇
http://bit.ly/2zE3dPC

🆔@piaderonews 👈
🆔 @piaderonews 👈 ڪلیڪ

🔸شعری از #راینر_ماریا_ریلکه
🔹ترجمه ی #کامبیز_جعفری_نژاد

1926 - 1875
#Rainer_Maria_Rilke

📚ریلکه از بزرگترین شاعران و نویسندگان آلمانی زبان است. او در پراگ که در زمان تولد وی بخشی از امپراتوری اتریش- مجارستان بود چشم به جهان گشود. در سال 1897 با بانویی بنام «لو آندریاس سالومه» آشنا شد که وی را با افکار و اندیشه های نیچه آشنا کرد و به سفر ایتالیا و روسیه برد.
ریلکه در سال 1900 با مجسمه سازی بنام «کلارا» ازدواج کرد. در سال 1916 و در بحبوحه ی جنگ جهانی اول به خدمت سربازی فراخوانده شد و به شدت تحت تاثیر فجایع حاصل از جنگ قرار گرفت.
آثار ریلکه که عبارتند از نامه ها، داستان ها و تعدادی دفتر شعر حاکی از عبور وی از سنت و پیوندش با مدرنیسم هستند. این آثار اغلب حول مضامینی هستی گرایانه چون صفات فردی، عشق، مرگ، انزوا و دشواری ارتباط با دیگران می چرخند و از ترس های دوران کودکی و تمایلات قلبی او نسبت به خداوند پرده برمی دارند.


▪️نیم تنه ی اساطیری آپولو

ما را شناختی نیست به آن گمگشته سَر اساطیری
و آن چشمها که چون دو میوه ی رسیده بودند. و هنوز
گویی آن پیکره ی بی سر چون فانوسی از درون روشن است،
با نگاهی نافذ و در سکوت به ما می نگرد

و در نهایت قدرت می درخشد. آری اینگونه است
که سینه های خوش تراشش شگفت زده ات می کنند
و لبخندت فرو می لغزد بر آن نقطه ی ممنوعه، آن مرکز تاریکی
که روزگاری آتش فروزان زندگی و زادوری را بر می افروخت.

و غیراین اگر بود، پیکره جز توده ای سنگ سخت
به زیر شانه هایی فراخ و شفاف نبود
و بسان خز نرم یکی سمور وحشی چنین به درخشش و درتلالو نبود:

و چون ستاره ای دُرشت و درخشان در تمامی ابعاد و زوایا
شکوفا نمی شد: و از هر پست و بلندی شاهد تو نبود.
آری باشد که در زندگی راه و رسمی دیگر اختیار کنی.


▫️آپولو: پسر زئوس و لتو بود. او را خدای شعر و موسیقی و آفتاب و نور نامیده اند.


▪️Archaic Torso of Apollo
▫️Rainer Maria Rilke, 1875 – 1926
▫️Translated by Stephen Mitchell


We cannot know his legendary head
with eyes like ripening fruit. And yet his torso
is still suffused with brilliance from inside,
like a lamp, in which his gaze, now turned to low,

gleams in all its power. Otherwise
the curved breast could not dazzle you so, nor could
a smile run through the placid hips and thighs
to that dark center where procreation flared.

Otherwise this stone would seem defaced
beneath the translucent cascade of the shoulders
and would not glisten like a wild beast’s fur:

would not, from all the borders of itself,
burst like a star: for here there is no place
that does not see you. You must change your life.


http://www.uupload.ir/files/nlr3_m.r.jpeg

☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران

http://www.piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2339

🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆

◾️بخش : #ادبیات_جهان
زیر نظر آزیتا قهرمان

🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw

🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews 👈 ڪلیڪ

🔹شعری از #الهام_گردی

توسلِ کدام مهمان بود
که بر ضریح میز، چنگال زد
و مرغان
به شکار دهان‌ها، نوک

آه! دوستان‌ام
یقه بازِ مجلسی به جانِ عکس‌هایشان، افتاده‌اند
و فرمی پیداست
سوانح سوختگی
مناظر یکدست

رقصی به سینه‌هایشان آویز
رقص
رقص
مبارزی خسته
در قیام تنهایی

نیمی در دکورها، پنهان می‌شوند
نیمی در زخم زبان اشیا

در ملکوت رفاقت
- صفاحی ایام-
تیرگی، ویترینِ غالب است!

ای کمرگاه من
موسیقیِ شکستن
به هر جهت که خیز برداشتی
مهره‌ای از تو
در تو
فرو افتاد!

http://www.uupload.ir/files/o4nw_e.g.jpg

☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران

http://www.piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2340

🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆

◾️بخش : #شعر_امروز_ایران
زیر نظر محمد آشور

🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw

🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈