@piaderonews 👈 ڪلیڪ
🔸شعری از #گولتن_آکین Gülten Akın
به همراه اصل شعر
🔹ترجمه از #آیدا_مجیدآبادی
🔸Çağrı
Evler büyük dedikçe büyük
Ben insanların en garibi
Uzağı ilk defa kavradım
Görür yahut dokunur gibi
Eski bir saçakta kuşlarla
Yele yağmura karşı oturdum
İç içe daireler çiziyor
İçine adımı yazıyorum
Gün uzun türküsünü bitirdi
Karlı dallara yürüdü karanlık
Yalnızlık çekilmez bu vakit
Delirdi denizde yosun çayda balık
Gel artık…
🔸دعوت
خانهها بزرگتر از بزرگ
من، غریبترینِ انسانها
اولین بار است که دور را درک میکنم
شبیه دیدن و یا لمس کردن
با پرندهها، بر روی قندیلی قدیمی
در مقابله با باد و باران نشستهام
دایرههایی تو در تو میکشم
و نامم را درونش می نویسم
روز ترانهی طولانیاش را تمام کرد
و تاریکی بر روی شاخههای برفی قدم نهاد.
دور از تحمل است در این وقت تنهایی
دیوانه شده است ماهی رود و خزهی دریا
دیگر بیا...
http://uupload.ir/files/as4_g.a.jpg
☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=1893
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
◾️بخش : #ادبیات_ترکیه
زیر نظر ابوالفضل پاشا
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hryS9xz_VhZlvg
🔸شعری از #گولتن_آکین Gülten Akın
به همراه اصل شعر
🔹ترجمه از #آیدا_مجیدآبادی
🔸Çağrı
Evler büyük dedikçe büyük
Ben insanların en garibi
Uzağı ilk defa kavradım
Görür yahut dokunur gibi
Eski bir saçakta kuşlarla
Yele yağmura karşı oturdum
İç içe daireler çiziyor
İçine adımı yazıyorum
Gün uzun türküsünü bitirdi
Karlı dallara yürüdü karanlık
Yalnızlık çekilmez bu vakit
Delirdi denizde yosun çayda balık
Gel artık…
🔸دعوت
خانهها بزرگتر از بزرگ
من، غریبترینِ انسانها
اولین بار است که دور را درک میکنم
شبیه دیدن و یا لمس کردن
با پرندهها، بر روی قندیلی قدیمی
در مقابله با باد و باران نشستهام
دایرههایی تو در تو میکشم
و نامم را درونش می نویسم
روز ترانهی طولانیاش را تمام کرد
و تاریکی بر روی شاخههای برفی قدم نهاد.
دور از تحمل است در این وقت تنهایی
دیوانه شده است ماهی رود و خزهی دریا
دیگر بیا...
http://uupload.ir/files/as4_g.a.jpg
☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=1893
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
◾️بخش : #ادبیات_ترکیه
زیر نظر ابوالفضل پاشا
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hryS9xz_VhZlvg
@piaderonews 👈 ڪلیڪ
🔸مخاطب یا نامخاطب شعر امروز
🔹يادداشتي از #عارف_معلمی
از بحث هایی که در ارتباط با مخاطب می شود این است که آیا شاعر در سطح مخاطب بنویسد یا به عبارتی برای عوام یا سطح شاعر بالاتر از مخاطب باشد و خواص را مدنظر داشته باشد این دو نظریه نمی تواند جدی باشد چون ثابت شده شعر مخاطب خودش را پیدا خواهد کرد هم برای شعر عوام پسند هم شعر خواص اما مسئله درک مخاطب عام است مخاطبی که نتوانسته در هیچ دوره ای درک درست از ادبیات داشته باشد بقول یدالله رویایی اساسا شعر را نباید برای عوام گفت از معضلات اصلی شعر امروز جدی نگرفتن این هنر است صرفا کسی که عکس می گیرد عکاس نیست صرفا کسی که نقاشی می کشد نقاش نیست و صرفا هر دست به قلمی شاعر نیست فرق بین یک شعر و متنی که به شعریت نرسیده چگونه ...
http://s1.upzone.ir/107584/A.M.jpg
🔴لطفاً ادامه ی متن را در مجله ادبی پیاده رو مطالعه بفرمایید :
http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=1894
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
◾️بخش : #اندیشه_و_نقد
زیر نظر سید حمید شریف نیا
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrxlRmaavELBeg
🔸مخاطب یا نامخاطب شعر امروز
🔹يادداشتي از #عارف_معلمی
از بحث هایی که در ارتباط با مخاطب می شود این است که آیا شاعر در سطح مخاطب بنویسد یا به عبارتی برای عوام یا سطح شاعر بالاتر از مخاطب باشد و خواص را مدنظر داشته باشد این دو نظریه نمی تواند جدی باشد چون ثابت شده شعر مخاطب خودش را پیدا خواهد کرد هم برای شعر عوام پسند هم شعر خواص اما مسئله درک مخاطب عام است مخاطبی که نتوانسته در هیچ دوره ای درک درست از ادبیات داشته باشد بقول یدالله رویایی اساسا شعر را نباید برای عوام گفت از معضلات اصلی شعر امروز جدی نگرفتن این هنر است صرفا کسی که عکس می گیرد عکاس نیست صرفا کسی که نقاشی می کشد نقاش نیست و صرفا هر دست به قلمی شاعر نیست فرق بین یک شعر و متنی که به شعریت نرسیده چگونه ...
http://s1.upzone.ir/107584/A.M.jpg
🔴لطفاً ادامه ی متن را در مجله ادبی پیاده رو مطالعه بفرمایید :
http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=1894
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
◾️بخش : #اندیشه_و_نقد
زیر نظر سید حمید شریف نیا
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrxlRmaavELBeg
@piaderonews 👈 ڪلیڪ
🔸 آخرین درنایی که بازگشت
یادداشتی بر شعرِ #شمس_آقاجانی
🔹 #مهران_شفیعی :
اولین باری که مخاطب اجباری را می خواندم بعد مدت ها بود که لذتی از خواندن کتاب شعر را حس می کردم . شاید مدت ها شعر جالب توجهی نبود تا بتوانم ساعت ها روی آن مکث کنم و هرچه بود گذری بر چشم و فراموشی از ذهن پر مشغله ی روزمره بود . اما مخاطب اجباری شمس را آشنا تر کرد و لذت خواندن متن در شمس چیزی بود که مرا پیگیر کارهای دیگر او می کرد و با راوی دوم شخص ، او بیش از پیش مرا به نوشته هایش نزدیک تر کرد . سیری که از راوی دوم شخص تا گزارش ناگزیری او داشتم کمی ناامیدکننده بود هرچند گزارش ناگزیری قبل تر از راوی دوم شخص منتشر شده بود اما دیرتر سراغ آن رفته و منتظر همان شمسی بودم که پیش از این شناختمش .
شمس آقاجانی شاعری تمام قد ، زبان شعر را با تمام مرسوماتش به خوبی می شناسد و در اجرای آن با ظرافت و سبک و سیاق نوشتاری اش موفق عمل می کند . چیزی که مدتی ست شاعران امروز را درگیر خود کرده بازگشت به دوره ای ست که شعر چندصدایی یا شعر زبان رضا براهنی به راه انداخته بود ...
http://uupload.ir/files/bs3b_m.sh.jpg
🔴لطفاً ادامه ی متن را در مجله ادبی پیاده رو مطالعه بفرمایید :
http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=1895
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
◾️بخش : #اندیشه_و_نقد
زیر نظر سید حمید شریف نیا
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrxlRmaavELBeg
🔸 آخرین درنایی که بازگشت
یادداشتی بر شعرِ #شمس_آقاجانی
🔹 #مهران_شفیعی :
اولین باری که مخاطب اجباری را می خواندم بعد مدت ها بود که لذتی از خواندن کتاب شعر را حس می کردم . شاید مدت ها شعر جالب توجهی نبود تا بتوانم ساعت ها روی آن مکث کنم و هرچه بود گذری بر چشم و فراموشی از ذهن پر مشغله ی روزمره بود . اما مخاطب اجباری شمس را آشنا تر کرد و لذت خواندن متن در شمس چیزی بود که مرا پیگیر کارهای دیگر او می کرد و با راوی دوم شخص ، او بیش از پیش مرا به نوشته هایش نزدیک تر کرد . سیری که از راوی دوم شخص تا گزارش ناگزیری او داشتم کمی ناامیدکننده بود هرچند گزارش ناگزیری قبل تر از راوی دوم شخص منتشر شده بود اما دیرتر سراغ آن رفته و منتظر همان شمسی بودم که پیش از این شناختمش .
شمس آقاجانی شاعری تمام قد ، زبان شعر را با تمام مرسوماتش به خوبی می شناسد و در اجرای آن با ظرافت و سبک و سیاق نوشتاری اش موفق عمل می کند . چیزی که مدتی ست شاعران امروز را درگیر خود کرده بازگشت به دوره ای ست که شعر چندصدایی یا شعر زبان رضا براهنی به راه انداخته بود ...
http://uupload.ir/files/bs3b_m.sh.jpg
🔴لطفاً ادامه ی متن را در مجله ادبی پیاده رو مطالعه بفرمایید :
http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=1895
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
◾️بخش : #اندیشه_و_نقد
زیر نظر سید حمید شریف نیا
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrxlRmaavELBeg
@piaderonews 👈 ڪلیڪ
🔸خوانش مجموعه شعر«مات» #زهرا_حیدری
🔹 #سریا_داودی_حموله
شاعر سعی دارد زبان و فضایی نو را تجربه کند، پس با تجربه های فلسفی ، فکری ، اجتماعی، سیاسی و مضامین عاشقانه را به تصویر می کشد،به طوری که به راحتی مخاطب را در اضطراب و غم و اندوه شرکت می دهد.
راوی از منظر دانای کل شعر را جلو می برد. توانسته تعاملی بین دنیای متن و مخاطب ایجاد کند.با رفتار زبانی هنجارمند برخورد شهودی با جهان پیرامون را دارد. شعر را با مونولوگ گویی یک طرفه را جلو می برد،به واسطه ی هنجار گریزی فردیت شعر را واژگون نشان میدهد. نوعی از شعر ضد روایی که هر موضوع و مضمونی را دست آویز قرار می دهد. تعلیقی در معنا به وجود آورده است، تا تغییری در زاویه دید بوجود آورد. معمولا رویداد ایدهآلیزه شده را به تصوير می کشد. در توصیف عینی از موقعیت ها،از دریچه ی عینیت می نگرد.در پی آن است که فضایی متفاوت را تجربه کند...
http://uupload.ir/files/uf1b_s.d.jpg
🔴لطفاً ادامه ی متن را در مجله ادبی پیاده رو مطالعه بفرمایید :
http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=1896
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
◾️بخش : #اندیشه_و_نقد
زیر نظر سید حمید شریف نیا
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrxlRmaavELBeg
🔸خوانش مجموعه شعر«مات» #زهرا_حیدری
🔹 #سریا_داودی_حموله
شاعر سعی دارد زبان و فضایی نو را تجربه کند، پس با تجربه های فلسفی ، فکری ، اجتماعی، سیاسی و مضامین عاشقانه را به تصویر می کشد،به طوری که به راحتی مخاطب را در اضطراب و غم و اندوه شرکت می دهد.
راوی از منظر دانای کل شعر را جلو می برد. توانسته تعاملی بین دنیای متن و مخاطب ایجاد کند.با رفتار زبانی هنجارمند برخورد شهودی با جهان پیرامون را دارد. شعر را با مونولوگ گویی یک طرفه را جلو می برد،به واسطه ی هنجار گریزی فردیت شعر را واژگون نشان میدهد. نوعی از شعر ضد روایی که هر موضوع و مضمونی را دست آویز قرار می دهد. تعلیقی در معنا به وجود آورده است، تا تغییری در زاویه دید بوجود آورد. معمولا رویداد ایدهآلیزه شده را به تصوير می کشد. در توصیف عینی از موقعیت ها،از دریچه ی عینیت می نگرد.در پی آن است که فضایی متفاوت را تجربه کند...
http://uupload.ir/files/uf1b_s.d.jpg
🔴لطفاً ادامه ی متن را در مجله ادبی پیاده رو مطالعه بفرمایید :
http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=1896
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
◾️بخش : #اندیشه_و_نقد
زیر نظر سید حمید شریف نیا
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrxlRmaavELBeg
@piaderonews 👈 ڪلیڪ
🔹شعری از #محمدرضا_رزاقی
(...)
دهانت به شرق
به آسمان، غرب
به خودماﻧﻲترین ﻟﺤﻆﻪی حاضر
به درون
دهانت به زمین
به موقعیت ِ متفاوت ِ معقولات به غیرش
دهانت به زمین ِ ﭘﺪﺭﻱام
وقتی ابر امروز
زمان باریدن را یادش ﻧﻤﻲآورد....
دهانت به من
من
به دقیقن من
وقتی شرقِ زمینِ منی
و ﺗﻠﺦترینمی، زمان شیرﻳﻨﻲات
در بهترین زمان آرامش باد میان موقعیت زمین.
تصورِ تمرکز، که نه
به هیچ کجای معقولات پدرانم اندیشه
که هرگز نه
تو بوﺳﻪی اﻣﺎﻥ داﺩﻩای
تصویرِ اﻣﺎﻥیافته از باریدن تو بوسه است.
بوﺳﻪهایت باعث گرداندن زمین است
همان که زبانم را شرق کرده است
در خودماﻧﻲترین ﻟﺤﻆﺎﺕات.
http://uupload.ir/files/p1jw_m.r.jpg
☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=1897
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
◾️بخش : #شعر_امروز_ایران
زیر نظر محمد آشور
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrxlRmaavELBeg
🔹شعری از #محمدرضا_رزاقی
(...)
دهانت به شرق
به آسمان، غرب
به خودماﻧﻲترین ﻟﺤﻆﻪی حاضر
به درون
دهانت به زمین
به موقعیت ِ متفاوت ِ معقولات به غیرش
دهانت به زمین ِ ﭘﺪﺭﻱام
وقتی ابر امروز
زمان باریدن را یادش ﻧﻤﻲآورد....
دهانت به من
من
به دقیقن من
وقتی شرقِ زمینِ منی
و ﺗﻠﺦترینمی، زمان شیرﻳﻨﻲات
در بهترین زمان آرامش باد میان موقعیت زمین.
تصورِ تمرکز، که نه
به هیچ کجای معقولات پدرانم اندیشه
که هرگز نه
تو بوﺳﻪی اﻣﺎﻥ داﺩﻩای
تصویرِ اﻣﺎﻥیافته از باریدن تو بوسه است.
بوﺳﻪهایت باعث گرداندن زمین است
همان که زبانم را شرق کرده است
در خودماﻧﻲترین ﻟﺤﻆﺎﺕات.
http://uupload.ir/files/p1jw_m.r.jpg
☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=1897
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
◾️بخش : #شعر_امروز_ایران
زیر نظر محمد آشور
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrxlRmaavELBeg
@piaderonews 👈 ڪلیڪ
🔹شعرهایی از #فرشاد_اسکندری_شرفی
برادر باز هم تنبور می زد
همایون و سه گاه و شور می زد
برادر خود نمی دانست، اما
عجب با دردهایم جور می زد!
نسیمی نارون در بر کشیده ست
حجاب برگ ها از سر کشیده ست
ببوسد از قدم تا فرق و حقّا
طبیعت نقشی ازمحشرکشیده ست
شقایق ازلبانت خون گرفته ست
نسیم ازعطرتومضمون گرفته ست
دلم داغ گران دوریت را
به میراث ازدل مجنون گرفته ست
http://uupload.ir/files/mdne_f.e.jpg
☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=1899
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
◾️بخش : #غزل_معاصر_ایران
زیر نظر مریم جعفری آذرمانی
(غزل و سایر قالب ها )
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrxlRmaavELBeg
🔹شعرهایی از #فرشاد_اسکندری_شرفی
برادر باز هم تنبور می زد
همایون و سه گاه و شور می زد
برادر خود نمی دانست، اما
عجب با دردهایم جور می زد!
نسیمی نارون در بر کشیده ست
حجاب برگ ها از سر کشیده ست
ببوسد از قدم تا فرق و حقّا
طبیعت نقشی ازمحشرکشیده ست
شقایق ازلبانت خون گرفته ست
نسیم ازعطرتومضمون گرفته ست
دلم داغ گران دوریت را
به میراث ازدل مجنون گرفته ست
http://uupload.ir/files/mdne_f.e.jpg
☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=1899
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
◾️بخش : #غزل_معاصر_ایران
زیر نظر مریم جعفری آذرمانی
(غزل و سایر قالب ها )
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrxlRmaavELBeg
@piaderonews 👈 ڪلیڪ
🔹دو شعر از #وحیده_سیستانی
🔸یک :
دارم به باد فکر ﻣﻲکنم
به نور حاﺻﻠﺨﻴﺰ
به ﻛﺸﺘﻦهایی که فردا
از تنگه ها رد ﻣﻲشوند
و آن مایع سیاه را با خود ﻣﻲبرند
سلام باد!
سلام کشتی رونده!
بادﺑﺎﻥهای سرکش و کشتزار سکان!
شاید به رفتن
به گاهی نماندن
به رفت؟
به رفته است؟
فکر ﻣﻲکنیم؟!
به کنج ترﻗﻮﻩهایی که جای دفن شدن بود
به هفت مندیبل و بازو
آن خاک آماﺩﻩی گرم و درازگیسو فکر ﻣﻲکنیم.
که از شکستگاه گیاهی ترق
به استخوان منتظری
ورق ورق از خاکستری جهان
و خاکستر پهن
که انفجار طلوع را بیاورد به نوبراﻧﻪی مجلس قانونﮔﺬار
پایین
صدای نیامده از آن دهان
پایین
نه آمده از اﻳﻦکه بالا بکشی چشم و دهان و گوش
گوش کن
باید به باد فکر کنیم
به نور حاصلخیز
به ﻛﺸﺘﻲهایی که هر روز از ﺗﻨﮕﻪها رد ﺷﺪﻩاند
باید سیاه ﻣﻲکنیم را با چشم و دهان و گوش
سیاهی سنگی که روییده در خودش
تا کار میکند رفتن است
بردن است از این سیاه مایع
بریز و برو
بریز و ببر
به هیچ باد دیگری فکر نکن
که دارد از سکوهای نرفتن نریختن
تمام میشود
تمام ﻣﻲکنیم
🔸دو :
کله نیست
ﺑﻨﻔﺸﻪی مجهولی که قبل از آفتاب
خانه نیست
خشکی ماﻧﺪﻩای که قبل از رعد و برق
آن نوارهای نازک و شاد
پیش از اﻳﻦکه چند نفر بیایند و نیایند، بوﺩﻩاند
این اتاق
با پیشانی کوتاه
که قبل از آمدن هر بار روز
پتوها را ﻣﻲبرد پشت بام و فرش را ﻣﻲفرستد قاﻟﻲشویی؛ نیز بوده است
باز و بسته شدن درﻳﭽﻪهای قلب رئیس جمهور پیشین
عبور و مرور هوای پشت حلق زندانی محکوم به اعدام
انبساط تیرآهن در اﺳﻜﻠﺖهای خانگی
قولنج گرفتن ﻳﺨﭽﺎﻝها در ﻧﻴﻤﻪشب
و رفت و آمد سوﺳﻚهای زرد و ﻗﻬﻮﻩای در آشپزخاﻧﻪها؛ نیز بوﺩﻩاند
مگر صدای رفت و آمد سوﺳﻚها را ﻣﻲشود نوشت؟
این را که از مهدی بپرسم حتما ﻣﻲخندد
و ریش فاصله را ﻣﻲبرد
با اصرار فراوان
از وقتی که باورمان شده برخوردهای تصادفی
امکان به هم خوردن هر چیز غیر مرتبط به هم فراهم شده
و تنها نبوده ﻣﻴﻮﻩی دوکی شکل گیاه خردل
اصلا دلم ﻣﻲخواد به جای خالی ﮔﻨﺠﺸﻚها نگاه کنم
قبل از امروز ﭼﺸﻢهام
قبل از اﻳﻦکه طول موج نور و صوت اختراع شود
ولشون کنین بیچاﺭﻩها رو
دارن ﻣﻲخوابن از استرس
http://uupload.ir/files/feuw_v.s.jpg
☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=1901
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
◾️بخش : #شعر_امروز_ایران
زیر نظر محمد آشور
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrxlRmaavELBeg
🔹دو شعر از #وحیده_سیستانی
🔸یک :
دارم به باد فکر ﻣﻲکنم
به نور حاﺻﻠﺨﻴﺰ
به ﻛﺸﺘﻦهایی که فردا
از تنگه ها رد ﻣﻲشوند
و آن مایع سیاه را با خود ﻣﻲبرند
سلام باد!
سلام کشتی رونده!
بادﺑﺎﻥهای سرکش و کشتزار سکان!
شاید به رفتن
به گاهی نماندن
به رفت؟
به رفته است؟
فکر ﻣﻲکنیم؟!
به کنج ترﻗﻮﻩهایی که جای دفن شدن بود
به هفت مندیبل و بازو
آن خاک آماﺩﻩی گرم و درازگیسو فکر ﻣﻲکنیم.
که از شکستگاه گیاهی ترق
به استخوان منتظری
ورق ورق از خاکستری جهان
و خاکستر پهن
که انفجار طلوع را بیاورد به نوبراﻧﻪی مجلس قانونﮔﺬار
پایین
صدای نیامده از آن دهان
پایین
نه آمده از اﻳﻦکه بالا بکشی چشم و دهان و گوش
گوش کن
باید به باد فکر کنیم
به نور حاصلخیز
به ﻛﺸﺘﻲهایی که هر روز از ﺗﻨﮕﻪها رد ﺷﺪﻩاند
باید سیاه ﻣﻲکنیم را با چشم و دهان و گوش
سیاهی سنگی که روییده در خودش
تا کار میکند رفتن است
بردن است از این سیاه مایع
بریز و برو
بریز و ببر
به هیچ باد دیگری فکر نکن
که دارد از سکوهای نرفتن نریختن
تمام میشود
تمام ﻣﻲکنیم
🔸دو :
کله نیست
ﺑﻨﻔﺸﻪی مجهولی که قبل از آفتاب
خانه نیست
خشکی ماﻧﺪﻩای که قبل از رعد و برق
آن نوارهای نازک و شاد
پیش از اﻳﻦکه چند نفر بیایند و نیایند، بوﺩﻩاند
این اتاق
با پیشانی کوتاه
که قبل از آمدن هر بار روز
پتوها را ﻣﻲبرد پشت بام و فرش را ﻣﻲفرستد قاﻟﻲشویی؛ نیز بوده است
باز و بسته شدن درﻳﭽﻪهای قلب رئیس جمهور پیشین
عبور و مرور هوای پشت حلق زندانی محکوم به اعدام
انبساط تیرآهن در اﺳﻜﻠﺖهای خانگی
قولنج گرفتن ﻳﺨﭽﺎﻝها در ﻧﻴﻤﻪشب
و رفت و آمد سوﺳﻚهای زرد و ﻗﻬﻮﻩای در آشپزخاﻧﻪها؛ نیز بوﺩﻩاند
مگر صدای رفت و آمد سوﺳﻚها را ﻣﻲشود نوشت؟
این را که از مهدی بپرسم حتما ﻣﻲخندد
و ریش فاصله را ﻣﻲبرد
با اصرار فراوان
از وقتی که باورمان شده برخوردهای تصادفی
امکان به هم خوردن هر چیز غیر مرتبط به هم فراهم شده
و تنها نبوده ﻣﻴﻮﻩی دوکی شکل گیاه خردل
اصلا دلم ﻣﻲخواد به جای خالی ﮔﻨﺠﺸﻚها نگاه کنم
قبل از امروز ﭼﺸﻢهام
قبل از اﻳﻦکه طول موج نور و صوت اختراع شود
ولشون کنین بیچاﺭﻩها رو
دارن ﻣﻲخوابن از استرس
http://uupload.ir/files/feuw_v.s.jpg
☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=1901
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
◾️بخش : #شعر_امروز_ایران
زیر نظر محمد آشور
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrxlRmaavELBeg
@piaderonews 👈 ڪلیڪ
🔹شعری از #صدیقه_نارویی
در سایهای از صدا
گرفت و ُ
بُرد
و گفت: کوهها وقتِ حرکت عاشقاند
و وقتِ عاشقاند در رنج
از لبهاش حرکتِ شب بی هنگام رویِ دیوار
چِشمهاش مردمانی متحمل انشعاباتِ گوناگون
وَ جرقهای از خاک با ریشه ها وَ تیزیِ برندهای
می زد بیرون
خونهای خوشبخت وُ دلنشین
با حافظههای جریانمند
همراهِ باد میآمدند
وَ همراهِ باد میشدند
گیسهای وحشی
در گونهی جدید وُ ناخوانای یک درخت
زمستان اهلیتِ به خواب شدنت را ندارد
زمان را بی ادامه کن
وَ فرصت را از برداشتنِ بادها بگیر وُ
به کوچ ببر
به کوچِ منقارِ پرندهای در حرکتِ کوه
http://uupload.ir/files/0ud_s.n.jpg
☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=1898
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
◾️بخش : #شعر_امروز_ایران
زیر نظر محمد آشور
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrxlRmaavELBeg
🔹شعری از #صدیقه_نارویی
در سایهای از صدا
گرفت و ُ
بُرد
و گفت: کوهها وقتِ حرکت عاشقاند
و وقتِ عاشقاند در رنج
از لبهاش حرکتِ شب بی هنگام رویِ دیوار
چِشمهاش مردمانی متحمل انشعاباتِ گوناگون
وَ جرقهای از خاک با ریشه ها وَ تیزیِ برندهای
می زد بیرون
خونهای خوشبخت وُ دلنشین
با حافظههای جریانمند
همراهِ باد میآمدند
وَ همراهِ باد میشدند
گیسهای وحشی
در گونهی جدید وُ ناخوانای یک درخت
زمستان اهلیتِ به خواب شدنت را ندارد
زمان را بی ادامه کن
وَ فرصت را از برداشتنِ بادها بگیر وُ
به کوچ ببر
به کوچِ منقارِ پرندهای در حرکتِ کوه
http://uupload.ir/files/0ud_s.n.jpg
☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=1898
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
◾️بخش : #شعر_امروز_ایران
زیر نظر محمد آشور
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrxlRmaavELBeg
@piaderonews 👈 ڪلیڪ
🔸ادبیات به #براهنی مدیون است
🔹 #کاظم_هاشمی
نام رضا براهنی همیشه جنجالبرانگیز بوده است چه در دهۀ چهل و چه در دو سه دهۀ اخیر. داوریها در مورد او نیز هرگز یکسان نبوده است؛ صفر یا یک. سیاه یا سفید. براهنی شخصیتی چندبعدی است؛ رمان مینویسد، شعر میگوید و نقد میداند. از این رو به راحتی نمیتوان در مورد او حکم صادر کرد. ما در اینجا به بررسی بعد سوم او میپردازیم؛ یعنی حوزۀ نقد ادبی. براهنی هر ایرادی که داشته باشد کسی نمیتواند منکر دانش غنی او باشد و تأثیر نقدهای او را در پیشرفت شعر نیمایی نادیده بگیرد. اگرچه به تصریح فریدون آدمیت در کتاب «اندیشههای فتحعلی آخوندزاده»، آخوندزاده اولین کسی است که نقد ادبی علمی را در ایران بنیان مینهد – شفیعی کدکنی هم در کتاب «با چراغ و آینه» همین نظر را دارد. او معتقد است آخوندزاده شروع کنندۀ نقد ادبی به شیوۀ رئالیستی است- اما نقد ادبی به صورت جدی و کاملا علمی و آکادمیک با آثار براهنی در دهۀ چهل شروع میشود ...
http://uupload.ir/files/ue26_k.h.jpg
🔴لطفاً ادامه ی متن را در مجله ادبی پیاده رو مطالعه بفرمایید :
http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=1902
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
◾️بخش : #اندیشه_و_نقد
زیر نظر سید حمید شریف نیا
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrxlRmaavELBeg
🔸ادبیات به #براهنی مدیون است
🔹 #کاظم_هاشمی
نام رضا براهنی همیشه جنجالبرانگیز بوده است چه در دهۀ چهل و چه در دو سه دهۀ اخیر. داوریها در مورد او نیز هرگز یکسان نبوده است؛ صفر یا یک. سیاه یا سفید. براهنی شخصیتی چندبعدی است؛ رمان مینویسد، شعر میگوید و نقد میداند. از این رو به راحتی نمیتوان در مورد او حکم صادر کرد. ما در اینجا به بررسی بعد سوم او میپردازیم؛ یعنی حوزۀ نقد ادبی. براهنی هر ایرادی که داشته باشد کسی نمیتواند منکر دانش غنی او باشد و تأثیر نقدهای او را در پیشرفت شعر نیمایی نادیده بگیرد. اگرچه به تصریح فریدون آدمیت در کتاب «اندیشههای فتحعلی آخوندزاده»، آخوندزاده اولین کسی است که نقد ادبی علمی را در ایران بنیان مینهد – شفیعی کدکنی هم در کتاب «با چراغ و آینه» همین نظر را دارد. او معتقد است آخوندزاده شروع کنندۀ نقد ادبی به شیوۀ رئالیستی است- اما نقد ادبی به صورت جدی و کاملا علمی و آکادمیک با آثار براهنی در دهۀ چهل شروع میشود ...
http://uupload.ir/files/ue26_k.h.jpg
🔴لطفاً ادامه ی متن را در مجله ادبی پیاده رو مطالعه بفرمایید :
http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=1902
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
◾️بخش : #اندیشه_و_نقد
زیر نظر سید حمید شریف نیا
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrxlRmaavELBeg
@piaderonews 👈 ڪلیڪ
🔹دو شعر از #مسلم_نجفوند_دریکوندی
🔸یک :
یک سال نحس دردزای رو به تحویلم
با درد بیرون می شوم از تنگی پیلَم
اشک از سر و کولم به بالا می جهد هردم
تبخیر دارم می شوم در حال تحلیلم
تاج از سرم افتاد بر تخت تِروا تا
سر نیزه ای رفته درون پای آشیلم
سر از تن طفل درون خویش می بُرم
من حامل دی اِن اِیِ دندان قابیلم
گُنده ترین اندوه عالم را خودم دارم
افتادم از روی دماغ لوله ی فیلَم
یک خار لیسیده کف پاهای لختم را
با دردهای پا پتی عمریست فامیلم
سلولهای خاک را تا جستجو کردم
سنگست هرجایی که دارم می زنم بیلم
از درد دارم میجوم تا استخوانم را
فقری که دَم کرده میان گود پاتیلم
هم دست خالی هم دلم،چشمی که لبریز است
تعبیر یک گم آیه در قرآن و انجیلم
دیو کریه غم به احساسم تجاوز کرد
یک دختر دامن چروک رانده از ایلم
وقتی شکم از هیچ پُر بود و وَرَم کرده
من حامل مُرده جنینی توی زنبیلم
🔸دو :
در حنجره ام انعکاس آه را کشتم
فریاد سر دادم، و عمق چاه را کشتم
افتاد در لیوانِ آبم سر کشیدم تا
در زیر دندان من حلال ماه را کشتم
رویید در زیر قدمهایم علف وقتی
زیر لگدهای صبوری راه را کشتم
وقتی که سرباز و وزیر و شاه خواهانند
با اخمِ بی بیِ دل خود شاه را کشتم
با دردهایی که به روی شانه ام بودند
پهلو گرفتم موج و لنگرگاه را کشتم
لعنت به من قلبم بدون یار جان دارد
با تیشه قلب هرزه ی بدخواه را کشتم
جان می دهم بین حروف این غزل بانو
با سوز شعر مرگ خود مداح را کشتم
همراه من از راه من کج کرد راهش را
بسکه نمی زنگد زدم همراه را کشتم
دنیا که می گرید به روی سنگ قبر او
بین عزاداری زدم تمساح را کشتم
http://uupload.ir/files/bya0_m.n.jpg
☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=1903
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
◾️بخش : #غزل_معاصر_ایران
زیر نظر مریم جعفری آذرمانی
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrxlRmaavELBeg
🔹دو شعر از #مسلم_نجفوند_دریکوندی
🔸یک :
یک سال نحس دردزای رو به تحویلم
با درد بیرون می شوم از تنگی پیلَم
اشک از سر و کولم به بالا می جهد هردم
تبخیر دارم می شوم در حال تحلیلم
تاج از سرم افتاد بر تخت تِروا تا
سر نیزه ای رفته درون پای آشیلم
سر از تن طفل درون خویش می بُرم
من حامل دی اِن اِیِ دندان قابیلم
گُنده ترین اندوه عالم را خودم دارم
افتادم از روی دماغ لوله ی فیلَم
یک خار لیسیده کف پاهای لختم را
با دردهای پا پتی عمریست فامیلم
سلولهای خاک را تا جستجو کردم
سنگست هرجایی که دارم می زنم بیلم
از درد دارم میجوم تا استخوانم را
فقری که دَم کرده میان گود پاتیلم
هم دست خالی هم دلم،چشمی که لبریز است
تعبیر یک گم آیه در قرآن و انجیلم
دیو کریه غم به احساسم تجاوز کرد
یک دختر دامن چروک رانده از ایلم
وقتی شکم از هیچ پُر بود و وَرَم کرده
من حامل مُرده جنینی توی زنبیلم
🔸دو :
در حنجره ام انعکاس آه را کشتم
فریاد سر دادم، و عمق چاه را کشتم
افتاد در لیوانِ آبم سر کشیدم تا
در زیر دندان من حلال ماه را کشتم
رویید در زیر قدمهایم علف وقتی
زیر لگدهای صبوری راه را کشتم
وقتی که سرباز و وزیر و شاه خواهانند
با اخمِ بی بیِ دل خود شاه را کشتم
با دردهایی که به روی شانه ام بودند
پهلو گرفتم موج و لنگرگاه را کشتم
لعنت به من قلبم بدون یار جان دارد
با تیشه قلب هرزه ی بدخواه را کشتم
جان می دهم بین حروف این غزل بانو
با سوز شعر مرگ خود مداح را کشتم
همراه من از راه من کج کرد راهش را
بسکه نمی زنگد زدم همراه را کشتم
دنیا که می گرید به روی سنگ قبر او
بین عزاداری زدم تمساح را کشتم
http://uupload.ir/files/bya0_m.n.jpg
☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=1903
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
◾️بخش : #غزل_معاصر_ایران
زیر نظر مریم جعفری آذرمانی
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrxlRmaavELBeg
@piaderonews 👈 ڪلیڪ
🔹 شعری از #مهناز_رضائیان
نيم دیگرم را ﻣﻲچسبانم به باد
و انگشتان لرزان درخت
تا گم شود
در رﮔﻪهای صورتی
که از من عبور ﻣﻲکند
تا...
کجای تو ایستاﺩﻩام
که بغض ﻧﻔﺲهایم
در گلوگاه زمین
گیر کرﺩﻩست
و دﺳﺖها
و ﺩﺳﺖها
که بر ﺳﺎﻕهای تو بلند ﻣﻲشوند
تا دﺭﻩهارا ﺑﻪهم پیوند دهد
و ماه را در دهان آسمان بکارد
و شب را به روز
دریا را به خشکی
و آسمان را به زمین
بچسباند
از مرزهای زمین عبور ﻣﻲکنم
و تکه تکه
پاﻣﻲگیرم
در حواس باد
که از موهایم می گریزد
تا جنگلی را
بر ﻧﻴﻤﻪی جغرافیای شرق
بپاشد
http://uupload.ir/files/jut2_m.r.jpg
☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=1904
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
◾️بخش : #شعر_امروز_ایران
زیر نظر محمد آشور
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrxlRmaavELBeg
🔹 شعری از #مهناز_رضائیان
نيم دیگرم را ﻣﻲچسبانم به باد
و انگشتان لرزان درخت
تا گم شود
در رﮔﻪهای صورتی
که از من عبور ﻣﻲکند
تا...
کجای تو ایستاﺩﻩام
که بغض ﻧﻔﺲهایم
در گلوگاه زمین
گیر کرﺩﻩست
و دﺳﺖها
و ﺩﺳﺖها
که بر ﺳﺎﻕهای تو بلند ﻣﻲشوند
تا دﺭﻩهارا ﺑﻪهم پیوند دهد
و ماه را در دهان آسمان بکارد
و شب را به روز
دریا را به خشکی
و آسمان را به زمین
بچسباند
از مرزهای زمین عبور ﻣﻲکنم
و تکه تکه
پاﻣﻲگیرم
در حواس باد
که از موهایم می گریزد
تا جنگلی را
بر ﻧﻴﻤﻪی جغرافیای شرق
بپاشد
http://uupload.ir/files/jut2_m.r.jpg
☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=1904
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
◾️بخش : #شعر_امروز_ایران
زیر نظر محمد آشور
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrxlRmaavELBeg
@piaderonews 👈 ڪلیڪ
🔹شعری از #فخرالدین_سعیدی
در من خانه افلیج بنا نکن
که رنگ پیراﻫﻦام پریده است
این روزها بس که آفتاب دوپهلو تابیده است بر من
حاصلخیز ﺷﺪﻩام
ﻣﻲدانم این دشت به افسانه شبانی و رویای گندم برخواهد گشت
و آب به رﻳﺸﻪهای تو
پس طاقت بیار!
کسانی که نام مرا و تو را از گندمزار ﻣﻲشنوند
و ﺳﺎﻝها بعد از خاک ما گندم ﻣﻲخورند عاﺷﻖترﻳﻦاند
این روزها که مثل ﺟﻤﻠﻪهای معترضه افتاﺩﻩاند بین من و ﺗﻮ ﻧﻤﻲگذارند
ﻧﻤﻲگذارند رویا به رهایی فکر کند
به فرزانگی زردکوه قسم
اگر تو باز هم به من به کلمه به پیراهن آﺑﻲات برگردی
نبض درخت دوباره خواهد زد در سنگ
و زیباﻳﻲات ادامه خواهد یافت
در چشم، ابرو و کلمه
و ﻧﻔﺲهای من خواهند دوید در راﻥهای اسب
پویا اﻧﮕﺸﺖاش را پس خواهد گرفت از این درخت
که در روایت صخره پر ریخته است
و سهند سوت خواهد زد برای پرندگان مهاجر
و ﺑﻲواهمه دست تکان خواهد داد
برای ﺁﻥهمه وفاداری
به ﺳﺎﻝهای هزاروسیصدوچند تا هزاروسیصد وچند
بهار!
من تو را در جزﻳﺰﻩای متروک ﻣﻲخواهم
زیر ﺑﺮﮒهای سرخس و ساﻳﻪهای سیاه سرد و سکویا
ﺁﻥوقت پرندگان را چشم خواهم بست
خدایان را چشم خواهم بست
و در ﺑﻲزمانی محض
در ابدیت
هزار سال تمام خواهمت بوسید
عریان شو!
ﻣﻲخواهم پیراﻫﻦام را در آفتاب
و بوﺳﻪای طولانی پهن کنم
http://uupload.ir/files/hev0_f.s.jpg
☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=1905
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
◾️بخش : #شعر_امروز_ایران
زیر نظر محمد آشور
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrxlRmaavELBeg
🔹شعری از #فخرالدین_سعیدی
در من خانه افلیج بنا نکن
که رنگ پیراﻫﻦام پریده است
این روزها بس که آفتاب دوپهلو تابیده است بر من
حاصلخیز ﺷﺪﻩام
ﻣﻲدانم این دشت به افسانه شبانی و رویای گندم برخواهد گشت
و آب به رﻳﺸﻪهای تو
پس طاقت بیار!
کسانی که نام مرا و تو را از گندمزار ﻣﻲشنوند
و ﺳﺎﻝها بعد از خاک ما گندم ﻣﻲخورند عاﺷﻖترﻳﻦاند
این روزها که مثل ﺟﻤﻠﻪهای معترضه افتاﺩﻩاند بین من و ﺗﻮ ﻧﻤﻲگذارند
ﻧﻤﻲگذارند رویا به رهایی فکر کند
به فرزانگی زردکوه قسم
اگر تو باز هم به من به کلمه به پیراهن آﺑﻲات برگردی
نبض درخت دوباره خواهد زد در سنگ
و زیباﻳﻲات ادامه خواهد یافت
در چشم، ابرو و کلمه
و ﻧﻔﺲهای من خواهند دوید در راﻥهای اسب
پویا اﻧﮕﺸﺖاش را پس خواهد گرفت از این درخت
که در روایت صخره پر ریخته است
و سهند سوت خواهد زد برای پرندگان مهاجر
و ﺑﻲواهمه دست تکان خواهد داد
برای ﺁﻥهمه وفاداری
به ﺳﺎﻝهای هزاروسیصدوچند تا هزاروسیصد وچند
بهار!
من تو را در جزﻳﺰﻩای متروک ﻣﻲخواهم
زیر ﺑﺮﮒهای سرخس و ساﻳﻪهای سیاه سرد و سکویا
ﺁﻥوقت پرندگان را چشم خواهم بست
خدایان را چشم خواهم بست
و در ﺑﻲزمانی محض
در ابدیت
هزار سال تمام خواهمت بوسید
عریان شو!
ﻣﻲخواهم پیراﻫﻦام را در آفتاب
و بوﺳﻪای طولانی پهن کنم
http://uupload.ir/files/hev0_f.s.jpg
☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=1905
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
◾️بخش : #شعر_امروز_ایران
زیر نظر محمد آشور
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrxlRmaavELBeg
@piaderonews 👈 ڪلیڪ
ﺩﻭ شعر از شاهين شيرزادي:
1
«چرخیدن»
"اگر تراژدی به یک طرفِ صورتت سیلی زد،بگذار کمدی به طرفِ دیگر بزند.ببین"
حتی تو نیست آنکه با اشارهای چرخید
و در کجای تنی بیچشم، نشسته بود و فرو رفت
بالا گرفته بود دستهایش را میانِ تاریکی
می گفت تسلیمام،
و با اشارهای چرخید.
و آنچنان عجیب بود او که ناتوانم از ادا کردن
چنان که جای دیگری انگار، نفس میکشیدی داشت
او که مرا عزیز داشته بود، در آغوشِ نامرئیش
و ناگزیر بود که لَختی بمیرانَدَم به چرخیدن
نوشته آمده بود از من: نچرخ و صبر کن گُلِ من.
خواند و در مقاماتِ این نوشته آرامید
چرخید.
دویده بر اثرش من
فراز داده تن به گِل و رفتن
ترسیمِ آنچه که میترسید، تاری، کهرباییِ کمرنگ
«سفر به خیر!» گفت و حلالم کرد
لالم کرد.
حالا: سربازِ بدونِ جنگ افزار!
بگو خداحافظ ای شیراز
(و من که شیرازم، چنان نگاه کردمت که گذشته شدی)
سرباز مرده به پیکانِ هر گلولهی مشقی، هر جراحتِ سرپایی
سربازِ مرده با ترکشِ موشکهای کاغذی، کودکانه، دبستانی
سربازِ مرده در رُقعتی که مینویسم و نمیخوانی.
سربازِ خارزارهای آنچنان انبوه، آنچنان انبوه
که آویخته از انگشتِ هر خار، دلِ سرباز
اینجاست
نکتهای که سرآمدِ محنتهاست:
حالا که حال دیگر است و قرارِ تو بر چرخیدن
تو اصلاً نیستی که تو باشی.
با اشاره میچرخی، میبینمت
و با دستهای بالا برده توی تاریکی، میچینمت
میبینمت که دست میکشی به من،
به پچپچه میگویی:
تسلیم.
2
"رمیِ پا"
اندامِ کیست این جناﺯﻩی در من درآمده
رمیده در خلجانِ تن ماﻫﻴﭽﻪهای ندانسته از کلمات
دگردیسیِ عضلات،
اندام کیست این
که قد ﻣﻲکشد یکایک و جیغ / پناه برده به ﺳﻠﻮﻝهای لالِ تنم
و بر کشاﻟﻪهای مثله و بازوهاش
ردّ قناره و ناخن دارد، و خالکوبی ِگزلیک.
صدای جا
صدای ﺑﻪجا ﺷﺪﻩی
صدای ناملفوظ
سیلی سیلابِ خون و لاﻟﻪی گوش
ترسیمِ شدّت و دندان بر قعر و گودیِ پوست
دستی که تعارف ﻣﻲزند هستی آهو را به ﺑﻲقراری سنگ
و این کاﺑﻮﺱهای مکرر: عبورِ انگشتِ هیس
که ﻟﺐهای مقعدت را آهسته خیس
شد آمد مُدام تشنج
و کل کشیدنِ زخم در دﻧﺪﻩهای زنانه
صدای جا
صدای ﺑﻪجا ﺷﺪﻩی / صدای ملفوظ
به زبانی معیار:
ادرار.
اندامِ کیست این جناﺯﻩی در من درآمده
با قندهارِ ﺧﻨﺪﻩی شیرینش
کابُل نگاﺭﻩی کابل بر گُرﺩﻩی غزالِ دو رانش
بر گوﻧﻪها که لخته ﻟﺨﺘﻪی ماه
بر ﻛﺘﻒها، که زهره تَركﻫﺎﻱ ﺑﻲشمار
خرمای کبودی بر نخیلِ تنش
و دستِ نوازشی که لابد:
بُریده و کوتاه
حالا جمرات / جمراتِ صدا
که رم ﻣﻲکنند
سمتِ
پا
پای
به خواب رﻓﺘﻪی
تنها.
http://uupload.ir/files/0zgu_sh.sh.jpg
☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=1906
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
◾️بخش : #شعر_امروز_ایران
زیر نظر محمد آشور
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrxlRmaavELBeg
ﺩﻭ شعر از شاهين شيرزادي:
1
«چرخیدن»
"اگر تراژدی به یک طرفِ صورتت سیلی زد،بگذار کمدی به طرفِ دیگر بزند.ببین"
حتی تو نیست آنکه با اشارهای چرخید
و در کجای تنی بیچشم، نشسته بود و فرو رفت
بالا گرفته بود دستهایش را میانِ تاریکی
می گفت تسلیمام،
و با اشارهای چرخید.
و آنچنان عجیب بود او که ناتوانم از ادا کردن
چنان که جای دیگری انگار، نفس میکشیدی داشت
او که مرا عزیز داشته بود، در آغوشِ نامرئیش
و ناگزیر بود که لَختی بمیرانَدَم به چرخیدن
نوشته آمده بود از من: نچرخ و صبر کن گُلِ من.
خواند و در مقاماتِ این نوشته آرامید
چرخید.
دویده بر اثرش من
فراز داده تن به گِل و رفتن
ترسیمِ آنچه که میترسید، تاری، کهرباییِ کمرنگ
«سفر به خیر!» گفت و حلالم کرد
لالم کرد.
حالا: سربازِ بدونِ جنگ افزار!
بگو خداحافظ ای شیراز
(و من که شیرازم، چنان نگاه کردمت که گذشته شدی)
سرباز مرده به پیکانِ هر گلولهی مشقی، هر جراحتِ سرپایی
سربازِ مرده با ترکشِ موشکهای کاغذی، کودکانه، دبستانی
سربازِ مرده در رُقعتی که مینویسم و نمیخوانی.
سربازِ خارزارهای آنچنان انبوه، آنچنان انبوه
که آویخته از انگشتِ هر خار، دلِ سرباز
اینجاست
نکتهای که سرآمدِ محنتهاست:
حالا که حال دیگر است و قرارِ تو بر چرخیدن
تو اصلاً نیستی که تو باشی.
با اشاره میچرخی، میبینمت
و با دستهای بالا برده توی تاریکی، میچینمت
میبینمت که دست میکشی به من،
به پچپچه میگویی:
تسلیم.
2
"رمیِ پا"
اندامِ کیست این جناﺯﻩی در من درآمده
رمیده در خلجانِ تن ماﻫﻴﭽﻪهای ندانسته از کلمات
دگردیسیِ عضلات،
اندام کیست این
که قد ﻣﻲکشد یکایک و جیغ / پناه برده به ﺳﻠﻮﻝهای لالِ تنم
و بر کشاﻟﻪهای مثله و بازوهاش
ردّ قناره و ناخن دارد، و خالکوبی ِگزلیک.
صدای جا
صدای ﺑﻪجا ﺷﺪﻩی
صدای ناملفوظ
سیلی سیلابِ خون و لاﻟﻪی گوش
ترسیمِ شدّت و دندان بر قعر و گودیِ پوست
دستی که تعارف ﻣﻲزند هستی آهو را به ﺑﻲقراری سنگ
و این کاﺑﻮﺱهای مکرر: عبورِ انگشتِ هیس
که ﻟﺐهای مقعدت را آهسته خیس
شد آمد مُدام تشنج
و کل کشیدنِ زخم در دﻧﺪﻩهای زنانه
صدای جا
صدای ﺑﻪجا ﺷﺪﻩی / صدای ملفوظ
به زبانی معیار:
ادرار.
اندامِ کیست این جناﺯﻩی در من درآمده
با قندهارِ ﺧﻨﺪﻩی شیرینش
کابُل نگاﺭﻩی کابل بر گُرﺩﻩی غزالِ دو رانش
بر گوﻧﻪها که لخته ﻟﺨﺘﻪی ماه
بر ﻛﺘﻒها، که زهره تَركﻫﺎﻱ ﺑﻲشمار
خرمای کبودی بر نخیلِ تنش
و دستِ نوازشی که لابد:
بُریده و کوتاه
حالا جمرات / جمراتِ صدا
که رم ﻣﻲکنند
سمتِ
پا
پای
به خواب رﻓﺘﻪی
تنها.
http://uupload.ir/files/0zgu_sh.sh.jpg
☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=1906
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
◾️بخش : #شعر_امروز_ایران
زیر نظر محمد آشور
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrxlRmaavELBeg
@piaderonews 👈 ڪلیڪ
🔹دو شعر از #هرمز_سعداللهی
🔸یک :
من
روی این آتش ﻣﻲدَوَم
ﻣﻲدَوَم
ﻣﻲدَوَم
آهای
پنجه بزن بر زﺧﻤﻪی این ساز
بدَم در نقاره
بکوب بر دهل
ﭘﻨﺠﺮﻩای ﻣﻲخواهد باز شود
ﻣﻲخواهم بگویم
دوستش دارم
تا بیاید
و با هم رقص آتش را ابداع کنیم.
ما آغاز جنگ تحمیلی دو پیراهن هستیم...
🔸دو :
عصر آغوش ﻛﻬﻨﻪی زنی دلتنگ است
که هیچ مردی
عاشقانه از راﻥهاش تشییع نشده
عصر
شاید همان حصر باشد
عصر شاید
باراﻧﻲست که ﻣﻲخواهد بیاید اما دلش گرفته
ومن
غروب همان عصر دلگیرم
روی تنت خواب رﻓﺘﻪام ﺳﺎﻝهاست
ای وطنم
http://uupload.ir/files/bo2z_h.s.jpg
☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=1907
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
◾️بخش : #شعر_امروز_ایران
زیر نظر محمد آشور
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrxlRmaavELBeg
🔹دو شعر از #هرمز_سعداللهی
🔸یک :
من
روی این آتش ﻣﻲدَوَم
ﻣﻲدَوَم
ﻣﻲدَوَم
آهای
پنجه بزن بر زﺧﻤﻪی این ساز
بدَم در نقاره
بکوب بر دهل
ﭘﻨﺠﺮﻩای ﻣﻲخواهد باز شود
ﻣﻲخواهم بگویم
دوستش دارم
تا بیاید
و با هم رقص آتش را ابداع کنیم.
ما آغاز جنگ تحمیلی دو پیراهن هستیم...
🔸دو :
عصر آغوش ﻛﻬﻨﻪی زنی دلتنگ است
که هیچ مردی
عاشقانه از راﻥهاش تشییع نشده
عصر
شاید همان حصر باشد
عصر شاید
باراﻧﻲست که ﻣﻲخواهد بیاید اما دلش گرفته
ومن
غروب همان عصر دلگیرم
روی تنت خواب رﻓﺘﻪام ﺳﺎﻝهاست
ای وطنم
http://uupload.ir/files/bo2z_h.s.jpg
☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=1907
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
◾️بخش : #شعر_امروز_ایران
زیر نظر محمد آشور
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrxlRmaavELBeg
@piaderonews 👈 ڪلیڪ
🔹انتشار گزینه شعری از #علی_باباچاهی به زبان کردی توسط #بابک_صحرانورد
بابک صحرانورد - شاعر و مترجم زبان کردی ، گزیده ای از شعرهای علی باباچاهی شاعر سرشناس ایرانی را با عنوان کردیِ (لە ڕۆژە ڕووناکەکان) ترجمه کرده و این اثر توسط انتشارات( کانی کتێب) در 108 صفحه و با تیراژ 1000نسخه روانه بازار کتاب شده است . بنا به گفته ناشر قرار است 400نسخه از این کتاب در عراق توزیع شود .
http://uupload.ir/files/nzg_a.b.jpg
☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
بخش : #بازتاب
http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=1908
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrxlRmaavELBeg
🔹انتشار گزینه شعری از #علی_باباچاهی به زبان کردی توسط #بابک_صحرانورد
بابک صحرانورد - شاعر و مترجم زبان کردی ، گزیده ای از شعرهای علی باباچاهی شاعر سرشناس ایرانی را با عنوان کردیِ (لە ڕۆژە ڕووناکەکان) ترجمه کرده و این اثر توسط انتشارات( کانی کتێب) در 108 صفحه و با تیراژ 1000نسخه روانه بازار کتاب شده است . بنا به گفته ناشر قرار است 400نسخه از این کتاب در عراق توزیع شود .
http://uupload.ir/files/nzg_a.b.jpg
☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
بخش : #بازتاب
http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=1908
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrxlRmaavELBeg
◾️به زودی ویژه نوروزی " شعر " و " داستان " پیاده رو منتشر خواد شد . 🌺
🔹ماهنامهی فرهنگی ادبی سخن به تازگی در خوزستان آغاز به کار کرده است. این نشریهی فرهنگی ادبی بخشهای مختلفی دارد و دست اندرکاراناش سعی بر آن دارند که در هر شماره، ویژهنامهیی برای یکی از شاعران معاصر داشته باشند. در چهارمین شمارهی این مجله به تاریخ بهمن ماه 95 ویژهنامهی آفاق شوهانی منتشر شده است. در این ویژهنامه مطالبی از این نویسندگان را میتوان مطالعه کرد:
یاسین نمکچیان/ نعمت مرادی/ محمدرضا شهبازی/ فیض شریفی/ علیرضا شکرریز/ علی جهانگیری/ سریا داوودی حموله/ ثریا کهریزی/ افسانهی نجومی/ ابوالفضل پاشا
به علاوه مصاحبهی فخرالدین سعیدی با آفاق شوهانی در خصوص شعر امروز آخرین بخش این ویژهنامه است.
- ویژهنامهیی برای هوشنگ گلشیری، کارنامهی داریوش شایگان، کارنامهی ایرج رحمانپور، کارنامهی عباس کیارستمی و شعرهایی از شاعران امروز ار دیگر بخشهای این شمارهی ماهنامهی فرهنگی ادبی سخن است. مخاطبان میتوانند این ماهنامه را از کتابفروشیهای معتبر تهیه کنند.
یاسین نمکچیان/ نعمت مرادی/ محمدرضا شهبازی/ فیض شریفی/ علیرضا شکرریز/ علی جهانگیری/ سریا داوودی حموله/ ثریا کهریزی/ افسانهی نجومی/ ابوالفضل پاشا
به علاوه مصاحبهی فخرالدین سعیدی با آفاق شوهانی در خصوص شعر امروز آخرین بخش این ویژهنامه است.
- ویژهنامهیی برای هوشنگ گلشیری، کارنامهی داریوش شایگان، کارنامهی ایرج رحمانپور، کارنامهی عباس کیارستمی و شعرهایی از شاعران امروز ار دیگر بخشهای این شمارهی ماهنامهی فرهنگی ادبی سخن است. مخاطبان میتوانند این ماهنامه را از کتابفروشیهای معتبر تهیه کنند.
@piaderonews 👈 ڪلیڪ
🔹شعری از #کبری_فدوی
از طبقه بیستم
مشتی آدم، سر ﻣﻲشوند
در آسانسور
چه آهنگی برایت ﻣﻲریزد
ﻃﺒﻘﻪي دهم
ﻃﺒﻘﻪی سوم
ﻫﻢکف
صدای ﻃﺒﻘﻪﺑﻨﺪﻱ ﺷﺪﻩی زن
ﻣﻲتواند بهتر از گلوی دیانا بیرون بیاید
ﺷﺐهای درﺷﺖاندام
از طبقات بالا ﻣﻲروند
از لای انگشتان ظریف
در این سطر
یا سطر بعدی سکوت را ﻣﻲکشد در متن
از اﻳﻦجا به بعد ﻣﻲتوانی تنهایی برقصی یا نمایشناﻣﻪي تاﺯﻩات را مرور کنی
دستت را بالا ﻣﻲبری
فریاد ﻣﻲزنی
مرگ روی زانوهایم خراش ﻣﻲدهد
مرگ روی گلوی مرگ
چه لذتی دارد
دستی که ﻣﻲرسد به راﻥهای گوشتی مرگ
دیانا دستت بگذار روی ﺳﻴﻨﻪی طبقات
چنگ ﻣﻲانداخت در بازوی لخت پرده
نور از پرده سالن به ﻛﻔﺶها
نور مرگ از زیر انگشتان بازیگر دوم لیز ﻣﻲخورد
خون از زهدان پاره
ﻣﻲخراشد کودکان لخت را
ﻣﻲشنوی گشایش یک راز را؟
ﻣﻲشنوی؟
زن
مرد
مرد
مرد
مرد
نوازد
مرد
زن
نطفه
نطفه
نطفه
دهان پر از تارﻳﻜﻲست
دیانا برقصد
مرگ در خاﻧﻪي همسایه جشن ﻣﻲگیرد
ما در طبقه بیستم
با ﻟﺐهای ﻧﻴﻤﻪباز شکل گرﻓﺘﻪایم
http://uupload.ir/files/2rkw_k.f.jpg
☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=1909
◾️بخش : #شعر_امروز_ایران
زیر نظر محمد آشور
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrxlRmaavELBeg
🔹شعری از #کبری_فدوی
از طبقه بیستم
مشتی آدم، سر ﻣﻲشوند
در آسانسور
چه آهنگی برایت ﻣﻲریزد
ﻃﺒﻘﻪي دهم
ﻃﺒﻘﻪی سوم
ﻫﻢکف
صدای ﻃﺒﻘﻪﺑﻨﺪﻱ ﺷﺪﻩی زن
ﻣﻲتواند بهتر از گلوی دیانا بیرون بیاید
ﺷﺐهای درﺷﺖاندام
از طبقات بالا ﻣﻲروند
از لای انگشتان ظریف
در این سطر
یا سطر بعدی سکوت را ﻣﻲکشد در متن
از اﻳﻦجا به بعد ﻣﻲتوانی تنهایی برقصی یا نمایشناﻣﻪي تاﺯﻩات را مرور کنی
دستت را بالا ﻣﻲبری
فریاد ﻣﻲزنی
مرگ روی زانوهایم خراش ﻣﻲدهد
مرگ روی گلوی مرگ
چه لذتی دارد
دستی که ﻣﻲرسد به راﻥهای گوشتی مرگ
دیانا دستت بگذار روی ﺳﻴﻨﻪی طبقات
چنگ ﻣﻲانداخت در بازوی لخت پرده
نور از پرده سالن به ﻛﻔﺶها
نور مرگ از زیر انگشتان بازیگر دوم لیز ﻣﻲخورد
خون از زهدان پاره
ﻣﻲخراشد کودکان لخت را
ﻣﻲشنوی گشایش یک راز را؟
ﻣﻲشنوی؟
زن
مرد
مرد
مرد
مرد
نوازد
مرد
زن
نطفه
نطفه
نطفه
دهان پر از تارﻳﻜﻲست
دیانا برقصد
مرگ در خاﻧﻪي همسایه جشن ﻣﻲگیرد
ما در طبقه بیستم
با ﻟﺐهای ﻧﻴﻤﻪباز شکل گرﻓﺘﻪایم
http://uupload.ir/files/2rkw_k.f.jpg
☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=1909
◾️بخش : #شعر_امروز_ایران
زیر نظر محمد آشور
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrxlRmaavELBeg