انجمن زیرشیروانی
7.17K subscribers
444 photos
24 videos
22 files
31 links
«ما از همان خمیرۀ رویاهاییم.»
دربارهٔ ادبیات و تمام روزمرگی‌های مربوط به یک دانشجوی ترجمه
Download Telegram
قهوه درست کردم، رفتم توی حیاط به بابونه‌هام آب دادم و به‌مناسبت رها شدن از پروژه دانشگاه قراره تا شب همین‌جا کتاب بخونم. خوشبختی!
عکسبرداری انحصاری از ماگ وفادار با پس‌زمینه الهامات ون‌گوگ.
«چیزهایی هست که تنها در سیاهی شب می‌فهمیم.»
IMG_20240604_204523.jpg
7.3 MB
ترسناکه. (زوم کنید)
همین الآن یادم اومد شب‌ها که توی اتاقم تنهام یا گاهی میام بیرون و می‌رم توی راهرو و اتاق بغلی و آشپزخونه یا دستشویی یه صداهایی می‌شنوم. در و دیوارهای چوبی صدا می‌کنن. گاهی اینقدر زیاد می‌شه که فکر می‌کنم شاید یه نفر داره میاد ولی هیچکس نیست. ولی چوب‌ها صدا می‌دن. انگار خاصیتشونه. از اول این سر و صداشون خیلی من رو به خودش جذب می‌کرد. از بچگی وقتی مامانم توی هال خوابیده بود و من می‌خواستم آروم برم از توی آشپزخونه یه چیزی بیارم و صدا نکنم و یهو یه چوبی صدا می‌داد و مامانم از خواب می‌پرید، من چوب‌ها رو سرزنش می‌کردم. تازه داره براتون آشنا می‌شه؟ بله! رضا قاسمی، هم‌نوایی شبانه ارکستر چوب‌ها. در ادبیات دردآشنا پیدا می‌کنید!
حدقل بستنی باقلوایی دارم. 🍨
Dekalog VI - part 4
Zbigniew Preisner
Magda: Why are you peeping at me?
Tomek: Because I love you. I really do.
Magda: And what do you want?
Tomek: I don't know.
Magda: Do you want to kiss me?
Tomek: No.
Magda: Perhaps you want to make love to me?
Tomek: No.
Magda: Want to go away with me? To the lakes, or to Budapest?
Tomek: No.
Magda: So what do you want?
Tomek: Nothing.
Magda: Nothing?
Tomek: Yes.


— A Short Film about Love 1988, Krzysztof Kieślowski
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
توی مترو فلسفه خوندن و متحیر شدن.
عاشق تپه‌های این فصلم، هنوز سبز.