#معرفي_كتاب
#توي_آب
#پائولا_هاوكينز(نويسنده)
#سمانه_پرهيزكاري(مترجم)
#ميلكان(ناشر)
توي آب دومین رمان پائولا هاوکینز، دو سال بعد از کتاب بسیار موفق دختری در قطار به بازار روانه شد و نیز به نوبهی خود شروع خوبی را رقم زد و فروش بالایی را به نام خود ثبت کرد که این را مدیون محبوبیت کتاب قبل از خود –دختری در قطار– است. داستان کتاب مجدداً یک داستان مهیج است که به ابعاد روانشناختی شخصیتها توجه ویژهای دارد اما بسیار متفاوت با دختری در قطار نوشته شده است. این رمان بر پاشنهی داستانهایی میچرخد که ما را به گذشتهمان برمیگردانند؛ داستانهایی که قدرت زیادی در نابودیِ زندگیِ اکنونمان دارند.
توي آب دیگر حول چند شخصیت محدود و ماجرای بین آنها نمیگذرد بلکه هاوکینز این بار کل مردم یک شهر را هدف قرار داده است و به جای سه راوی، دست کم با یازده راوی مختلف روبهرو خواهیم شد، برخی به شیوهی اول شخص و برخی به شیوهی سوم شخص.
شهر مورد نظر بکفورد در حومهی نیوکسل است که در آن رودخانهای در جریان است آب این رودخانه قرنهاست که پذیرای پیکر زنانی است که تصمیم به غرق شدن گرفتهاند و یا افرادی دیگر برای خلاص شدن از شر آنها تصمیم گرفتهاند آنها را غرق کنند.
قسمتي از رمان:
او از پانزده سالگی عاشق مرد شده بود؛ آنقدر که از زندگیاش در سالهای قبل از آن چیزی یادش نمیآمد. مرد هجده ساله بود که جنگ شروع شد و نوزده ساله بود که رفت به جنگ و هر بار که برمیگشت بزرگتر شده بود؛ نه چند ماه، بلکه سالها، دههها و قرنها.
با وجود این، اولین بار که به خانه برگشت هنوز خودش بود. شبها گریه میکرد و مثل آدمی تبدار بدنش میلرزید. به آنْ گفت که دیگر نمیتواند برگردد، خیلی میترسید. شب قبل از برگشتن، زن او را کنار رودخانه پیدا کرد و به خانه آوردش. (نباید هرگز چنین کاری میکرد و باید میگذاشت کار خودش را بکند.) این خودخواهی بود که مانعش شد. حالا داشت نتیجهاش را میدید.
@pedrambook
www.pedrambook.com
#توي_آب
#پائولا_هاوكينز(نويسنده)
#سمانه_پرهيزكاري(مترجم)
#ميلكان(ناشر)
توي آب دومین رمان پائولا هاوکینز، دو سال بعد از کتاب بسیار موفق دختری در قطار به بازار روانه شد و نیز به نوبهی خود شروع خوبی را رقم زد و فروش بالایی را به نام خود ثبت کرد که این را مدیون محبوبیت کتاب قبل از خود –دختری در قطار– است. داستان کتاب مجدداً یک داستان مهیج است که به ابعاد روانشناختی شخصیتها توجه ویژهای دارد اما بسیار متفاوت با دختری در قطار نوشته شده است. این رمان بر پاشنهی داستانهایی میچرخد که ما را به گذشتهمان برمیگردانند؛ داستانهایی که قدرت زیادی در نابودیِ زندگیِ اکنونمان دارند.
توي آب دیگر حول چند شخصیت محدود و ماجرای بین آنها نمیگذرد بلکه هاوکینز این بار کل مردم یک شهر را هدف قرار داده است و به جای سه راوی، دست کم با یازده راوی مختلف روبهرو خواهیم شد، برخی به شیوهی اول شخص و برخی به شیوهی سوم شخص.
شهر مورد نظر بکفورد در حومهی نیوکسل است که در آن رودخانهای در جریان است آب این رودخانه قرنهاست که پذیرای پیکر زنانی است که تصمیم به غرق شدن گرفتهاند و یا افرادی دیگر برای خلاص شدن از شر آنها تصمیم گرفتهاند آنها را غرق کنند.
قسمتي از رمان:
او از پانزده سالگی عاشق مرد شده بود؛ آنقدر که از زندگیاش در سالهای قبل از آن چیزی یادش نمیآمد. مرد هجده ساله بود که جنگ شروع شد و نوزده ساله بود که رفت به جنگ و هر بار که برمیگشت بزرگتر شده بود؛ نه چند ماه، بلکه سالها، دههها و قرنها.
با وجود این، اولین بار که به خانه برگشت هنوز خودش بود. شبها گریه میکرد و مثل آدمی تبدار بدنش میلرزید. به آنْ گفت که دیگر نمیتواند برگردد، خیلی میترسید. شب قبل از برگشتن، زن او را کنار رودخانه پیدا کرد و به خانه آوردش. (نباید هرگز چنین کاری میکرد و باید میگذاشت کار خودش را بکند.) این خودخواهی بود که مانعش شد. حالا داشت نتیجهاش را میدید.
@pedrambook
www.pedrambook.com