This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
💗भूर्भुवः स्वः.तत्सवितुर्वरेण्यंभर्गो देवस्यधीमहि.धियो यो नफ प्रचोदयात्.💗
@pathwaystogod
@pathwaystogod
💗भूर्भुवः स्वः.तत्सवितुर्वरेण्यंभर्गो देवस्यधीमहि.धियो यो नफ प्रचोदयात्.💗 💜 oṃ bhūr bhuvah svaḥtatsaviturvareṇyaṃbhargo devasyadhīmahidhiyo yo naḥ pracodayāt.💜
💚ستایش پروردگاری را که آفریننده ی جهان است و شایسته ی بندگی.
پروردگاری که سر چشمه ی دانش و روشنی نیز از میان برنده ی گناهان و نادانی است.
باشد که بزرگی او رهنمود روشن بینی و رهایی ما گردد.💚
#gayatrimantra #pathways_to_god
#گایاتری_مانترا
@pathwaystogod
💚ستایش پروردگاری را که آفریننده ی جهان است و شایسته ی بندگی.
پروردگاری که سر چشمه ی دانش و روشنی نیز از میان برنده ی گناهان و نادانی است.
باشد که بزرگی او رهنمود روشن بینی و رهایی ما گردد.💚
#gayatrimantra #pathways_to_god
#گایاتری_مانترا
@pathwaystogod
🌱🌸✨🔮✨🌸🌱
✨✨🍥 کاش همدیگر را نا آگاهانه نیازاریم !!!.... 🍥✨✨
باور کنید تک تک آدم ها زخمیاند....
هرکس درد خودش را دارد
دغدغهی خودش را دارد
مشغلهی خودش دارد
باور کنید...
ذهنها خستهاند
قلبها زخمیاند
زبانها بستهاند
برای دیگران آرزو کنیم
بهترینها را....
راحتی را....
همه گم شدهایم
یاری کنیم همدیگر را
تا زندگی برایمان لذتبخش شود..
آدم ها آرام آرام پیر نمی شوند..
آدمها در یک لحظه …
با یک تلفن...
با یک جمله …
با یک نگاه ... با یک اتفاق....
با یک نیامدن..
بایک دیر رسیدن.
با یک "باید برویم"..
و با یک "تمام کنیم" پیر می شوند
آدمها را لحظه ها پیر نمی کنند..
آدم را آدم ها پیر می کنند.
سعي کنیم هواي دل همدیگر را بیشٺر داشته باشیم.
همدیگر را پیر نکنیم.
🌱🌸✨🔮✨🌸🌱
#نیازاری #کاش_همدیگر_را_نمی_رنجاندیم #راهی_بسوی_خدا
@pathwaystogod
@mazeye_malakoot
✨✨🍥 کاش همدیگر را نا آگاهانه نیازاریم !!!.... 🍥✨✨
باور کنید تک تک آدم ها زخمیاند....
هرکس درد خودش را دارد
دغدغهی خودش را دارد
مشغلهی خودش دارد
باور کنید...
ذهنها خستهاند
قلبها زخمیاند
زبانها بستهاند
برای دیگران آرزو کنیم
بهترینها را....
راحتی را....
همه گم شدهایم
یاری کنیم همدیگر را
تا زندگی برایمان لذتبخش شود..
آدم ها آرام آرام پیر نمی شوند..
آدمها در یک لحظه …
با یک تلفن...
با یک جمله …
با یک نگاه ... با یک اتفاق....
با یک نیامدن..
بایک دیر رسیدن.
با یک "باید برویم"..
و با یک "تمام کنیم" پیر می شوند
آدمها را لحظه ها پیر نمی کنند..
آدم را آدم ها پیر می کنند.
سعي کنیم هواي دل همدیگر را بیشٺر داشته باشیم.
همدیگر را پیر نکنیم.
🌱🌸✨🔮✨🌸🌱
#نیازاری #کاش_همدیگر_را_نمی_رنجاندیم #راهی_بسوی_خدا
@pathwaystogod
@mazeye_malakoot
🌱🌸✨🔮✨🌸🌱
✨✨🍥 نیلوفر مرداب 🍥✨✨
وقتی یک نیلوفر مرداب سر از آب بیرون می آورد
و زیبایی های خود را به معرض نمایش می گذارد
تو هم می توانی …
تو هم میتوانی از حصار تنهایی خویش سر در آوری
و به همگان ثابت کنی که آفرینش تو حقیقتا زیبا بوده ست
سرت را بیرون بیاور و زیبایی هایت را به دیگران نشان بده
زیبایی های تو قرار نیست به دیگران فخری بفروشد
تو قرار ست آن چه که خالقت نزد تو به امانت سپرده شده ست
را احیاء کنی و دیگران را هم به این امر مهم تشویق کنی
خوب من …
آسمان منتظر بیرون آمدن توست....
🌱🌸✨🔮✨🌸🌱
#نیلوفر #زیبایی #راهی_بسوی_خدا
@pathwaystogod
@mazeye_malakoot
✨✨🍥 نیلوفر مرداب 🍥✨✨
وقتی یک نیلوفر مرداب سر از آب بیرون می آورد
و زیبایی های خود را به معرض نمایش می گذارد
تو هم می توانی …
تو هم میتوانی از حصار تنهایی خویش سر در آوری
و به همگان ثابت کنی که آفرینش تو حقیقتا زیبا بوده ست
سرت را بیرون بیاور و زیبایی هایت را به دیگران نشان بده
زیبایی های تو قرار نیست به دیگران فخری بفروشد
تو قرار ست آن چه که خالقت نزد تو به امانت سپرده شده ست
را احیاء کنی و دیگران را هم به این امر مهم تشویق کنی
خوب من …
آسمان منتظر بیرون آمدن توست....
🌱🌸✨🔮✨🌸🌱
#نیلوفر #زیبایی #راهی_بسوی_خدا
@pathwaystogod
@mazeye_malakoot
🌱🌸✨🔮✨🌸🌱
💖 و عشق ..... 💖
آن معجون مقدسی است که خدا انرا از عصاره قلب خویش فراهم کرده و در قلب عاشق می ریزد، از برای معشوق.
هر انکس که این اکسیر را نوشیده است، قلبش از همه چیز عاری شده مگر عشق خالص،
این چنین است که می گویم ان عاشقی که قلبش از عشق سرشار شده، مست وجود خداست.
لحظه هایت را زندگی کن و تمامی عشق و تمامی درد را از ان برگیر.
بگذار تا این فهم تو از روح الهی باشد.
جام خویش را با معشوقت سهیم شو و هرگز از مساعدت نزدیکانت، چه در رنج و چه در درد، غافل مشو.
این باید قانون تو باشد بر خویشتن!
بر انکس افسوس بران که دهانش جز بلعیدن و پر کردن معده اش به کاری نمی اید.
و افسوس بدار بر انکس که زبانش جز به زشتگویی از همسایه اش نمی جنبد.
و بالاخره افسوس بدار بر انکس که دستهایش به کار زخم زدن به مخلوقات خدا در می اید.
همانا، همه زندگی عریان است، پس می باید مراقب باشی و خود را فقط در خالصی ها محجوب کنی،
همان خرقه ای که مظهر حقیقی خداست....
🌱🌸✨🔮✨🌸🌱
#عشق #خدا #راهی_بسوی_خدا
@pathwaystogod
@mazeye_malakoot
💖 و عشق ..... 💖
آن معجون مقدسی است که خدا انرا از عصاره قلب خویش فراهم کرده و در قلب عاشق می ریزد، از برای معشوق.
هر انکس که این اکسیر را نوشیده است، قلبش از همه چیز عاری شده مگر عشق خالص،
این چنین است که می گویم ان عاشقی که قلبش از عشق سرشار شده، مست وجود خداست.
لحظه هایت را زندگی کن و تمامی عشق و تمامی درد را از ان برگیر.
بگذار تا این فهم تو از روح الهی باشد.
جام خویش را با معشوقت سهیم شو و هرگز از مساعدت نزدیکانت، چه در رنج و چه در درد، غافل مشو.
این باید قانون تو باشد بر خویشتن!
بر انکس افسوس بران که دهانش جز بلعیدن و پر کردن معده اش به کاری نمی اید.
و افسوس بدار بر انکس که زبانش جز به زشتگویی از همسایه اش نمی جنبد.
و بالاخره افسوس بدار بر انکس که دستهایش به کار زخم زدن به مخلوقات خدا در می اید.
همانا، همه زندگی عریان است، پس می باید مراقب باشی و خود را فقط در خالصی ها محجوب کنی،
همان خرقه ای که مظهر حقیقی خداست....
🌱🌸✨🔮✨🌸🌱
#عشق #خدا #راهی_بسوی_خدا
@pathwaystogod
@mazeye_malakoot
🌱🌸✨🔮✨🌸🌱
Throughout the day, you are constantly working through the body, and so you become identified with it. But every night God removes from you that imprisoning delusion. Last night, in deep dreamless sleep, were you a woman or a man or an American or Hindu or rich or poor? No. You were pure Spirit....In the semi-superconscious freedom of deep sleep God takes away all your mortal titles and makes you feel that you are apart from the body and all its limitations—pure consciousness, resting in space. That vastness is your real Self.
"Paramahansa Yogananda "
🌱🌸✨🔮✨🌸🌱
#pathways_to_god #yogananda #meditation
@pathwaystogod
@mazeye_malakoot
Throughout the day, you are constantly working through the body, and so you become identified with it. But every night God removes from you that imprisoning delusion. Last night, in deep dreamless sleep, were you a woman or a man or an American or Hindu or rich or poor? No. You were pure Spirit....In the semi-superconscious freedom of deep sleep God takes away all your mortal titles and makes you feel that you are apart from the body and all its limitations—pure consciousness, resting in space. That vastness is your real Self.
"Paramahansa Yogananda "
🌱🌸✨🔮✨🌸🌱
#pathways_to_god #yogananda #meditation
@pathwaystogod
@mazeye_malakoot
🌱🌸✨🔮✨🌸🌱
✨✨💖 GOD 💖✨✨
G=giving
O=oneness
D=destiny
بخشیدن، یکی بودن ، سرنوشت
🌸 بخشیدن:
دادن همان گرفتن است. در مغز بخشی بنام سیستم لیمبیک وجود دارد که نه زمان محور است نه شیء محور. یعنی نمی تواند تفاوت بین خودش و دیگران را بفهمد و هیچ درکی از گذشته و حال وآینده ندارد. این بخش بی زمان و بی شیء همان چیزی را دریافت می کند که ما هدیه می دهیم. چون درک نمی کند که پیام بسوی بیرون و یا درون می آید. آنچه ما برای دیگران ایجاد می کنیم، بدن ما در ابتدا آنرا تجربه می کند. پس زمانی که برای کسانی که دوستشان داریم دعا می کنیم و یا برای ملت ها و اقوام دیگر جهان عشق و آرامش را هدیه می دهیم و می فرستیم، بدن ما در حقیقت این احساسات را نیز خود تجربه می کند. پس نتیجه می گیریم که دادن همان گرفتن است. مغز همیشه همه چیز را بعنوان هدیه ای برای خودش دریافت می کند. (نفس و یا ایگو) حتی اگر به دیگری داده باشد.
🌸 یکی بودن :
همه ما در اصل یکی هستیم و تجسمی از خدا. خدا نیز فقط یکی است. یک اصل فیزیک کوانتوم می گوید یک موجودیت در همه چیز هست و حضور دارد. از طریق تمرین های معنوی، شما پا را فراتر از حوزه ادراک ذهنی و حواس پنجگانه می گذارید. و وارد قلمروی می شوید که دیگر با چشم نمی بینید و بلکه با چشم دل می بینید، که همه چیز بهم متصل است. فیزیکدانان کوانتوم آن را میدان متحد می نامند، میدانی که همیشه بطور کامل همه جا حضور دارد و تقسیم نشده است. یکی بودن و وحدت، اصل بنیادی و سنگ بنای قدرت است. ما با عشق با خدا و با زندگی با هر آنچه که قدرت است، یکی هستیم.
🌸 سرنوشت :
پرده برداری از عمیق ترین امیال و فهمیدن دلیل زندگی. همیشه چیزی درون ماست که می خواهد از خودش آگاه شود و به ما تبدیل شود. خدا یک فهم عمیق از سرنوشت خود، از یکی بودن و وحدت و در آخر بخشیدن است، و اینچنین سفری معنوی در خدا را تجربه می کنیم. نه فقط در واژه ها. ....
🌱🌸✨🔮✨🌸🌱
#خدا #بخشش #یکی_بودن #سرنوشت #راهی_بسوی_خدا
@pathwaystogod
@mazeye_malakoot
✨✨💖 GOD 💖✨✨
G=giving
O=oneness
D=destiny
بخشیدن، یکی بودن ، سرنوشت
🌸 بخشیدن:
دادن همان گرفتن است. در مغز بخشی بنام سیستم لیمبیک وجود دارد که نه زمان محور است نه شیء محور. یعنی نمی تواند تفاوت بین خودش و دیگران را بفهمد و هیچ درکی از گذشته و حال وآینده ندارد. این بخش بی زمان و بی شیء همان چیزی را دریافت می کند که ما هدیه می دهیم. چون درک نمی کند که پیام بسوی بیرون و یا درون می آید. آنچه ما برای دیگران ایجاد می کنیم، بدن ما در ابتدا آنرا تجربه می کند. پس زمانی که برای کسانی که دوستشان داریم دعا می کنیم و یا برای ملت ها و اقوام دیگر جهان عشق و آرامش را هدیه می دهیم و می فرستیم، بدن ما در حقیقت این احساسات را نیز خود تجربه می کند. پس نتیجه می گیریم که دادن همان گرفتن است. مغز همیشه همه چیز را بعنوان هدیه ای برای خودش دریافت می کند. (نفس و یا ایگو) حتی اگر به دیگری داده باشد.
🌸 یکی بودن :
همه ما در اصل یکی هستیم و تجسمی از خدا. خدا نیز فقط یکی است. یک اصل فیزیک کوانتوم می گوید یک موجودیت در همه چیز هست و حضور دارد. از طریق تمرین های معنوی، شما پا را فراتر از حوزه ادراک ذهنی و حواس پنجگانه می گذارید. و وارد قلمروی می شوید که دیگر با چشم نمی بینید و بلکه با چشم دل می بینید، که همه چیز بهم متصل است. فیزیکدانان کوانتوم آن را میدان متحد می نامند، میدانی که همیشه بطور کامل همه جا حضور دارد و تقسیم نشده است. یکی بودن و وحدت، اصل بنیادی و سنگ بنای قدرت است. ما با عشق با خدا و با زندگی با هر آنچه که قدرت است، یکی هستیم.
🌸 سرنوشت :
پرده برداری از عمیق ترین امیال و فهمیدن دلیل زندگی. همیشه چیزی درون ماست که می خواهد از خودش آگاه شود و به ما تبدیل شود. خدا یک فهم عمیق از سرنوشت خود، از یکی بودن و وحدت و در آخر بخشیدن است، و اینچنین سفری معنوی در خدا را تجربه می کنیم. نه فقط در واژه ها. ....
🌱🌸✨🔮✨🌸🌱
#خدا #بخشش #یکی_بودن #سرنوشت #راهی_بسوی_خدا
@pathwaystogod
@mazeye_malakoot
🌱🌸✨🔮✨🌸🌱
✨✨🍥 عالم ذر کجاست ؟ 🍥✨✨
عالم ذر: بدون تردید باید گفت زندگی با بدن مادری، اولین دوران زندگی هر انسانی نیست. هر کس که در این دنیا زندگی میکند، زندگیهای دیگری نیز داشته و خواهد داشت. آنچه همه بدان معتقدیم، زندگی در جهان آخرت است؛ اما بحث فعلی ما در مورد جهان آخرت نیست. بلکه قصد داریم به عوالم قبل از این دنیا نظر کنیم.
عالم ذر چیست؟
همۀ انسانها قبل از ورود به عالم دنیا، حداقل در دو عالم دیگر نیز زندگی کردهاند. این دو عالم عبارتاند از:
عالم ارواح و عالم ذر.
خصوصیت اصلی عالم ذر (یا بهتر بگوییم عوالم ذرّ) این است که روح انسان در آن عالم دارای بدنی ذرّه ای بوده است. به همین دلیل هم هست که به عالم ذرّ معروف شده است. چه شد که به عالم ذر معتقد شدیم؟ شاید بتوان گفت که اعتقاد به عالم ذرّ از ویژگیهای مختص مسلمانان است.
عالم ذر چه عالمی است ؟
ارواح افراد بشر دو هزار سال قبل از خلقت بدن خاکی حضرت آدم خلق شده و وقتی بدن حضرت آدم خلق شد از صلب او و یا از کتف چپ و راست او ذراتی به شکل این بدن های امروزی و به تعداد کل ارواح انسانها بیرون آمد. این ذرات کاملا مشابه همین بدن خاکی امروز بشر بودند. وقتی حضرت آدم آنها را مشاهده کرد، جمیع خصوصیات ساختمانی آنها را دید و به عبارت دیگر این ذرات ماکت ساختمان بدن دنیایی بشر بودند و حتی رنگ پوست و خصوصیات قیافه و قد و قواره انسان در آن مشخص بوده است و این ارواح به آن ذرات تعلق گرفتند تا اهل این عالم شوند و تعلقی به این عالم پیدا کنند و محل زندگی خود را به این وسیله معلوم نمایند و با بینش کامل با خدا در مقابل آنچه در عالم ارواح تعلیم گرفته اند، در عالم ذر میثاق و پیمان ببندند. و در همین عالم از آنها تعهد گرفته شد که عبادت شیطان را نکنند و علاقه به دنیا نبندند و در آن زهد بورزند. و لذا در حقیقت عالم ارواح، عالم تعلیم گرفتن بود و عالم ذر، عالم تعهد و پیمان بر عمل به آن تعلیمات می باشد.
آیا ارواح در عالم ارواح و عالم ذر می توانسته اند گناه هم بکنند یا مثل ملائکه از گناه و نافرمانی مبرا بوده اند؟
وقتی خدا روح بشر را خلق کرد او را فقط و فقط قوه دراکه بسیار قویی خلق فرمود ولی پس از آنکه در عالم ارواح به مدرسه مخصوص آن عالم رفت دارای عقل شد و به او اختیار دادند تا بتواند ارزش خود را نشان دهد و بتواند با فضیلت و روی اختیار خودش به طرف کمالات حرکت کند و طبیعی است که اگر اختیار به موجودی داده شود هم ممکن است کار خوب کند و هم ممکن است کار بد بکند. لذا جمعی از ارواح که در مدرسه ( منظور از مدرسه مخصوص عالم ارواح مدرسه ای است که در آن تمام مسائل توحیدی و فضایل انسانی در آن مدرسه به همه تعلیم داده شده بود ) به دروس خوب توجه نکرده بودند، در (عالم ذر) نافرمانی کردند، لذا در عالم دنیا و عوالم بعد که جزا خانه آن عالم است به مشقت و زحمت و بدبختی و کم توفیقی و دوری زمانی و مکانی از حقایق و خلاصه محرومیت های مختلف می افتند و باید آن زحمت ها را به جبران نافرمانی های گذشته خود تحمل کنند تا هم عذاب معصیت هایی که در (عالم ذر ) کرده اند را بکشند و هم خود را بهتر در سعادت و یا شقاوت معرفی کنند. یعنی اگر به معصیت ها (در این دنیا) ادامه دادند، بدبخت تر می گردند و اگر جبران گذشته را کردند و خود را به سعادت رساندند بافضیلتر از دیگران خواهند بود (زیرا کسی که در یک محیط گناه آلود به سمت گناه نرود و راه درست را پیش بگیرد مسلما از بقیه کسانی که در آن محیط قرار نگرفته اند برتر است و خدا به کسی ظلم نمی کند ) توضیح بیشتری می دهم تا مطلب را کاملا درک کنید. شما در دنیا می بینید که جمعی از نظر مکانی در دامن پدر و مادری متدین و دانشمند متولد می شوند ، ولی در مقابل جمعی هم در مکان های دور از دین و حق و حقیقت و بلکه در دامن پدر و مادری غیر متدین و یا کافر متولد می گردند. یا جمعی از نظر خلقت کامل و یا حلال زاده و دارای وسائل عبودیت و اقتضائ کارهای خوب و صلاح، از رحم به جهان پا می گذارند ولی در مقابل گروهی ناقص الخلقه و یا ... و دارای وسائط گناه و اقتضائ بدی ها متولد می شوند.
🌱🌸✨🔮✨🌸🌱
#عالم_ذر #عالم_ارواح #متافیزیک_ماوراءالطبیعه #راهی_بسوی_خدا
@pathwaystogod
@mazeye_malakoot
✨✨🍥 عالم ذر کجاست ؟ 🍥✨✨
عالم ذر: بدون تردید باید گفت زندگی با بدن مادری، اولین دوران زندگی هر انسانی نیست. هر کس که در این دنیا زندگی میکند، زندگیهای دیگری نیز داشته و خواهد داشت. آنچه همه بدان معتقدیم، زندگی در جهان آخرت است؛ اما بحث فعلی ما در مورد جهان آخرت نیست. بلکه قصد داریم به عوالم قبل از این دنیا نظر کنیم.
عالم ذر چیست؟
همۀ انسانها قبل از ورود به عالم دنیا، حداقل در دو عالم دیگر نیز زندگی کردهاند. این دو عالم عبارتاند از:
عالم ارواح و عالم ذر.
خصوصیت اصلی عالم ذر (یا بهتر بگوییم عوالم ذرّ) این است که روح انسان در آن عالم دارای بدنی ذرّه ای بوده است. به همین دلیل هم هست که به عالم ذرّ معروف شده است. چه شد که به عالم ذر معتقد شدیم؟ شاید بتوان گفت که اعتقاد به عالم ذرّ از ویژگیهای مختص مسلمانان است.
عالم ذر چه عالمی است ؟
ارواح افراد بشر دو هزار سال قبل از خلقت بدن خاکی حضرت آدم خلق شده و وقتی بدن حضرت آدم خلق شد از صلب او و یا از کتف چپ و راست او ذراتی به شکل این بدن های امروزی و به تعداد کل ارواح انسانها بیرون آمد. این ذرات کاملا مشابه همین بدن خاکی امروز بشر بودند. وقتی حضرت آدم آنها را مشاهده کرد، جمیع خصوصیات ساختمانی آنها را دید و به عبارت دیگر این ذرات ماکت ساختمان بدن دنیایی بشر بودند و حتی رنگ پوست و خصوصیات قیافه و قد و قواره انسان در آن مشخص بوده است و این ارواح به آن ذرات تعلق گرفتند تا اهل این عالم شوند و تعلقی به این عالم پیدا کنند و محل زندگی خود را به این وسیله معلوم نمایند و با بینش کامل با خدا در مقابل آنچه در عالم ارواح تعلیم گرفته اند، در عالم ذر میثاق و پیمان ببندند. و در همین عالم از آنها تعهد گرفته شد که عبادت شیطان را نکنند و علاقه به دنیا نبندند و در آن زهد بورزند. و لذا در حقیقت عالم ارواح، عالم تعلیم گرفتن بود و عالم ذر، عالم تعهد و پیمان بر عمل به آن تعلیمات می باشد.
آیا ارواح در عالم ارواح و عالم ذر می توانسته اند گناه هم بکنند یا مثل ملائکه از گناه و نافرمانی مبرا بوده اند؟
وقتی خدا روح بشر را خلق کرد او را فقط و فقط قوه دراکه بسیار قویی خلق فرمود ولی پس از آنکه در عالم ارواح به مدرسه مخصوص آن عالم رفت دارای عقل شد و به او اختیار دادند تا بتواند ارزش خود را نشان دهد و بتواند با فضیلت و روی اختیار خودش به طرف کمالات حرکت کند و طبیعی است که اگر اختیار به موجودی داده شود هم ممکن است کار خوب کند و هم ممکن است کار بد بکند. لذا جمعی از ارواح که در مدرسه ( منظور از مدرسه مخصوص عالم ارواح مدرسه ای است که در آن تمام مسائل توحیدی و فضایل انسانی در آن مدرسه به همه تعلیم داده شده بود ) به دروس خوب توجه نکرده بودند، در (عالم ذر) نافرمانی کردند، لذا در عالم دنیا و عوالم بعد که جزا خانه آن عالم است به مشقت و زحمت و بدبختی و کم توفیقی و دوری زمانی و مکانی از حقایق و خلاصه محرومیت های مختلف می افتند و باید آن زحمت ها را به جبران نافرمانی های گذشته خود تحمل کنند تا هم عذاب معصیت هایی که در (عالم ذر ) کرده اند را بکشند و هم خود را بهتر در سعادت و یا شقاوت معرفی کنند. یعنی اگر به معصیت ها (در این دنیا) ادامه دادند، بدبخت تر می گردند و اگر جبران گذشته را کردند و خود را به سعادت رساندند بافضیلتر از دیگران خواهند بود (زیرا کسی که در یک محیط گناه آلود به سمت گناه نرود و راه درست را پیش بگیرد مسلما از بقیه کسانی که در آن محیط قرار نگرفته اند برتر است و خدا به کسی ظلم نمی کند ) توضیح بیشتری می دهم تا مطلب را کاملا درک کنید. شما در دنیا می بینید که جمعی از نظر مکانی در دامن پدر و مادری متدین و دانشمند متولد می شوند ، ولی در مقابل جمعی هم در مکان های دور از دین و حق و حقیقت و بلکه در دامن پدر و مادری غیر متدین و یا کافر متولد می گردند. یا جمعی از نظر خلقت کامل و یا حلال زاده و دارای وسائل عبودیت و اقتضائ کارهای خوب و صلاح، از رحم به جهان پا می گذارند ولی در مقابل گروهی ناقص الخلقه و یا ... و دارای وسائط گناه و اقتضائ بدی ها متولد می شوند.
🌱🌸✨🔮✨🌸🌱
#عالم_ذر #عالم_ارواح #متافیزیک_ماوراءالطبیعه #راهی_بسوی_خدا
@pathwaystogod
@mazeye_malakoot
🌱🌸✨🔮✨🌸🌱
عالم ذر کجاست؟
قسمت دوم :
ولی در مقابل جمعی هم در مکان های دور از دین و حق و حقیقت و بلکه در دامن پدر و مادری غیر متدین و یا کافر متولد می گردند. یا جمعی از نظر خلقت کامل و یا حلال زاده و دارای وسائل عبودیت و اقتضائ کارهای خوب و صلاح، از رحم به جهان پا می گذارند ولی در مقابل گروهی ناقص لخلقه و یا ... و دارای وسائط گناه و اقتضائ بدی ها متولد می شوند، طبیعی است همان گونه که اولی مکلف است و باید پیروی از حق و حقیقت کند، دومی هم باید پیرو حق و حقیقت باشد ولی زحمت و ناراحتی این دو در راه رسیدن به حقیقت مساوی نیست ، اینجا چه شده که او به راحتی به حقیقت برسد ولی این با آن همه زحمت و مشقت باید خود را به حقیقت و دین صحیح برساند ؟ من الان شرح این اختلاف تکوینی سعادت و شقاوت را برای شما می دهم .
اگر یادتان باشد گفتم : خدای تعالی همه ارواح را مساوی خلق فرمود ، سپس در اثر داشتن اختیار ، بعضی از آنها از جهل و شیطان در عالم ذر پیروی کردند و در مدرسه از یاد گرفتن علوم و حقایق تنبلی نمودند که یا مردود شدند و یا نمره کمی آوردند . آنها را خدا به این وسیله تنبیه کرد، یا واضحتر بگویم آنچه لیاقت داشتند به آنها داد یعنی وقتی می خواست آنها را وارد دنیا کند در میان این قالبها و این طینتها و این بدنها که بعضی زمینه سعادت داشتند و بعضی آن زمینه را نداشتند وارد کرد و این علت برای اختلافات گوناگونی افراد بشر گردید.
آیا در عالم ارواح و یا در عالم ذر همه علومی که در دنیا هست به ما تعلیم داده اند و بر آنها از ما پیمان و میثاق گرفته اند ؟ ما آنچه را در دنیا می دانیم در حقیقت به دو بخش تقسیم می شود ، یک دسته علوم استدلالی و عقلی است که آنها را به یاد می آوریم ، اینها همان علومی است که در عالم ارواح یاد گرفته ایم . ولی بعضی از علوم قراردادی است یعنی مردم دنیا برای آنکه بتوانند کارها را آسانتر انجام دهند قراردادهایی بین خود گذاشته اند و آن اصطلاحات را به کار می بنددند ، مثل علوم ریاضی و طب و سایر علوم مادی و هنری که البته اینها در آن عالم نبوده است .
سوال چهارم .آیا فرقی بین غرایزی که در حیوانات وجود دارد با آنچه انسان می داند و در عالم ارواح یاد گرفته ، هست یا خیر ؟ در حیوانات شعوری است که آن را شعور حیوانی می نامیم و آن بدون تعقل است ، یعنی حیوانی که گیاهخوار است و به طرف گیاه می رود ، هیچگاه تعقل نمی کند که آیا این گیاه برای او مفید است یا نه، بلکه ناخود آگاه به این کار مباردت می کند ، هم چنین سایر غرایز که در هر حیوانی وجود دارد .آنها را خدا بدون آنکه خودشان بفهمند این چنین خلق کرده است و آنها هم به سوی همان راهی که خدا برای نظم عالم خلقت قرارشان داده می روند ولی علوم فطری و عقلی که در بشر وجود دارد این چنین نیست یلکه با آگاهی کامل است .مثلا شما با آگاهی کامل می دانید ظلم بد است و بدی ظلم را تعقل می کنید و طبیعی است که هر علمی را معلمی و هر آگاهی را آگاه کننده ای لازم است و لذا می گوییم : غرایزی که در حیوانات است و یا در جنبه حیوانی است مثل غریزه جنسی و سایر غرایز حیوانی که ناخود آگاه و بدون تعقل انسان و یا حیوان به سوی آن می رود بدون معلم بوده، بلکه خدای بزرگ آنها را در وجود انسان برای نظم عالم دنیا خلق کرده و آنها رابه جریان غریزه ای وادار فرموده است .ولی اکثر علوم استدلالی و عقلی که بشر یا آن را فراموش کرده و یا متوجه است از این قبیل نبوده بلکه باید بگوییم که به او تعلیم داده اند .
عالم ذر کجاست؟
قسمت دوم :
ولی در مقابل جمعی هم در مکان های دور از دین و حق و حقیقت و بلکه در دامن پدر و مادری غیر متدین و یا کافر متولد می گردند. یا جمعی از نظر خلقت کامل و یا حلال زاده و دارای وسائل عبودیت و اقتضائ کارهای خوب و صلاح، از رحم به جهان پا می گذارند ولی در مقابل گروهی ناقص لخلقه و یا ... و دارای وسائط گناه و اقتضائ بدی ها متولد می شوند، طبیعی است همان گونه که اولی مکلف است و باید پیروی از حق و حقیقت کند، دومی هم باید پیرو حق و حقیقت باشد ولی زحمت و ناراحتی این دو در راه رسیدن به حقیقت مساوی نیست ، اینجا چه شده که او به راحتی به حقیقت برسد ولی این با آن همه زحمت و مشقت باید خود را به حقیقت و دین صحیح برساند ؟ من الان شرح این اختلاف تکوینی سعادت و شقاوت را برای شما می دهم .
اگر یادتان باشد گفتم : خدای تعالی همه ارواح را مساوی خلق فرمود ، سپس در اثر داشتن اختیار ، بعضی از آنها از جهل و شیطان در عالم ذر پیروی کردند و در مدرسه از یاد گرفتن علوم و حقایق تنبلی نمودند که یا مردود شدند و یا نمره کمی آوردند . آنها را خدا به این وسیله تنبیه کرد، یا واضحتر بگویم آنچه لیاقت داشتند به آنها داد یعنی وقتی می خواست آنها را وارد دنیا کند در میان این قالبها و این طینتها و این بدنها که بعضی زمینه سعادت داشتند و بعضی آن زمینه را نداشتند وارد کرد و این علت برای اختلافات گوناگونی افراد بشر گردید.
آیا در عالم ارواح و یا در عالم ذر همه علومی که در دنیا هست به ما تعلیم داده اند و بر آنها از ما پیمان و میثاق گرفته اند ؟ ما آنچه را در دنیا می دانیم در حقیقت به دو بخش تقسیم می شود ، یک دسته علوم استدلالی و عقلی است که آنها را به یاد می آوریم ، اینها همان علومی است که در عالم ارواح یاد گرفته ایم . ولی بعضی از علوم قراردادی است یعنی مردم دنیا برای آنکه بتوانند کارها را آسانتر انجام دهند قراردادهایی بین خود گذاشته اند و آن اصطلاحات را به کار می بنددند ، مثل علوم ریاضی و طب و سایر علوم مادی و هنری که البته اینها در آن عالم نبوده است .
سوال چهارم .آیا فرقی بین غرایزی که در حیوانات وجود دارد با آنچه انسان می داند و در عالم ارواح یاد گرفته ، هست یا خیر ؟ در حیوانات شعوری است که آن را شعور حیوانی می نامیم و آن بدون تعقل است ، یعنی حیوانی که گیاهخوار است و به طرف گیاه می رود ، هیچگاه تعقل نمی کند که آیا این گیاه برای او مفید است یا نه، بلکه ناخود آگاه به این کار مباردت می کند ، هم چنین سایر غرایز که در هر حیوانی وجود دارد .آنها را خدا بدون آنکه خودشان بفهمند این چنین خلق کرده است و آنها هم به سوی همان راهی که خدا برای نظم عالم خلقت قرارشان داده می روند ولی علوم فطری و عقلی که در بشر وجود دارد این چنین نیست یلکه با آگاهی کامل است .مثلا شما با آگاهی کامل می دانید ظلم بد است و بدی ظلم را تعقل می کنید و طبیعی است که هر علمی را معلمی و هر آگاهی را آگاه کننده ای لازم است و لذا می گوییم : غرایزی که در حیوانات است و یا در جنبه حیوانی است مثل غریزه جنسی و سایر غرایز حیوانی که ناخود آگاه و بدون تعقل انسان و یا حیوان به سوی آن می رود بدون معلم بوده، بلکه خدای بزرگ آنها را در وجود انسان برای نظم عالم دنیا خلق کرده و آنها رابه جریان غریزه ای وادار فرموده است .ولی اکثر علوم استدلالی و عقلی که بشر یا آن را فراموش کرده و یا متوجه است از این قبیل نبوده بلکه باید بگوییم که به او تعلیم داده اند .
سوال پنجم ما از کجا بدانیم که آنچه برای ما استدلال می کنند و ما آن را یاد می گیریم ، قبلا آنها را به ما تعلیم داده اند و بعد ما آنها را فراموش کرده ایم ؟ فرق بین یاد گرفتن و یاد آمدن این است که وقتی ما چیزی را یاد می گیریم و هیچ سابقه ذهنی از آن نداریم مثل وقتی که برای اولین بار به خانه ای می رویم و هیچ تصدیق و تکذیبی درباره آن خانه که چگونه ساخته شده است نداریم .ولی وقتی که چیزی به یادمان می آید مثل وقتی است که برای دومین بار به خانه ای که خصوصیاتش را فراموش کرده ایم می رویم به مجردی که چشممان به آن خانه می افتد همه آنچه را که بار اول دیده بودیم به یادمان می آید و درباره آن تصدیق و یا اگر چیزی از آن تغییر کرده باشد تکذیب داریم .این علوم هم که بشر در عالم ارواح یاد گرفته و فراموش کرده مثل وقتی است که چیزی را دیده و فراموش کرده است ، لذا وقتی برای او استدلا ل می کنند و او را ارجاع به عقلش می دهند عینا مثل کسی است که دست او را بگیرند و به اتاقی که خصوصیات آنرا فراموش کرده ببرند . چطور یکدفعه میگوید : هان ، این اتاق را من قبلا دیده بودم ، همان طور این علوم را فورا به یاد می آورد و میگوید : صحیح است ، مطلب از نظر عقلی همین طور است که می گویید . روی همین اصل است که خدای تعالی نام پیامبرش را مذًکر و اسم قرآن را ذکر گذاشته است و می گوید ( انما انت مذکر ) و نیز می گوید (انا نحن نزلنا الذکر).
یکی از آیات پراهمیت و بحث برانگیز قرآن، آیه 172 سوره اعراف است. در این آیه خداوند به اقرار و اعترافی اشاره میکند که گویا در گذشته از همه آدمیان گرفته شده است و همه آنها به وحدانیت پروردگار شهادت دادهاند.
در این آیه میخوانیم:
«وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّکَ مِنْ بَنِی آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلی أَنْفُسِهِمْ أَلَسْتُ بِرَبِّکُمْ قالُوا بَلی شَهِدْنا أَنْ تَقُولُوا یَوْمَ الْقِیامَةِ إِنَّا کُنَّا عَنْ هذا غافِلِینَ.»
«به خاطر بیاور زمانی را که پروردگارت از پشت و صلب فرزندان آدم، ذریه آنها را برگرفت و آنها را گواه بر خویشتن ساخت (و فرمود:) آیا من پروردگار شما نیستم؟! گفتند: آری، گواهی میدهیم. (اما چرا خداوند چنین پیمانی گرفت؟) برای اینکه در روز رستاخیز نگوئید ما از این (توحید) بی خبر بودیم.»
🌱🌸✨🔮✨🌸🌱
#عالم_ذر #متافیزیک_ماوراءالطبیعه #راهی_بسوی_خدا
@pathwaystogod
@mazeye_malakoot
یکی از آیات پراهمیت و بحث برانگیز قرآن، آیه 172 سوره اعراف است. در این آیه خداوند به اقرار و اعترافی اشاره میکند که گویا در گذشته از همه آدمیان گرفته شده است و همه آنها به وحدانیت پروردگار شهادت دادهاند.
در این آیه میخوانیم:
«وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّکَ مِنْ بَنِی آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلی أَنْفُسِهِمْ أَلَسْتُ بِرَبِّکُمْ قالُوا بَلی شَهِدْنا أَنْ تَقُولُوا یَوْمَ الْقِیامَةِ إِنَّا کُنَّا عَنْ هذا غافِلِینَ.»
«به خاطر بیاور زمانی را که پروردگارت از پشت و صلب فرزندان آدم، ذریه آنها را برگرفت و آنها را گواه بر خویشتن ساخت (و فرمود:) آیا من پروردگار شما نیستم؟! گفتند: آری، گواهی میدهیم. (اما چرا خداوند چنین پیمانی گرفت؟) برای اینکه در روز رستاخیز نگوئید ما از این (توحید) بی خبر بودیم.»
🌱🌸✨🔮✨🌸🌱
#عالم_ذر #متافیزیک_ماوراءالطبیعه #راهی_بسوی_خدا
@pathwaystogod
@mazeye_malakoot
Forwarded from ॐ مزه ملکوت ॐ
🌱🌸✨🔮✨🌸🌱
✨✨🍥 رهایی از منِ دروغین (نفس) 🍥✨✨
مادر بُت ها، بُت نفس شماست
زآنکه آن بت مار و این بت اژدهاست
نفس و شیطان هر دویک تن بوده اند
در دو صورت خویش را بنموده اند
دوزخ است این نفس و دوزخ اژدهاست
کو به دریاها نگردد کم و کاست
هفت دریا را در آشامد هنوز
کم نگردد سوزش آن خَلق سوز
نفست اژدرهاست او کی مرده است؟
از غم بی آلتی افسرده است
اژدها را دار در برف فراق
هین مکش او را به خورشید عراق
مولاعلی: ” نفسِ فرمان دهنده و آرایشگر(نفس امّاره)، همانند منافق، چاپلوسی کند و به شیوۀ دوست صمیمی رفتار کند تا آنگاه که فریب دهد و جایگیر شود،
آن وقت است که همانند دشمن مسلّط گردد و با تکبّر تحکّم کُنَد و انسان را به جایگاههای بد در آورد.”
درجهان بینی عارفان و فرزانگان، نفس، من یا خود، ریشۀ بسا رنج ها، درد ها و سر خوردگی ها در انسان است و رهایی نسبی از من و خواهش های نفسانی یعنی رسیدن به موطن اصلی یا گوهر وجود یا حقیقت انسان، که با نیروی آگاهی عاشقانه و کوشش و تلاش مداوم بدست می آید.
نفس یکی از مهم ترین نیروهای روانی یا درونی انسان است که در کنار دیگر نیروهای درونی مانند نیروی خرد (عقل)، نیروی عشق و مهر ورزی، حس متصوّره، قوه خیال و دیگر حس های درون و نهان، نَفَس می کشد و کار و فعالیت می کند و وظیفۀ خود را انجام می دهد. پیامد فعالیتهای مداوم نفس در طول زندگانی انسان، در کنار دیگر نیرو های نهانی، متضمن هستی انسان است و با حضور نفس هستی انسان ساخته می شود. شناخت درست انسان منوط به شناخت نفس و دیگر نیروهای درونی است و با شناخت نفس مان، به شناخت دیگر چیزها می توانیم برسیم. در نتیجه خود شناسی یعنی غیر شناسی و همه چیز شناسی.
نفس را می شود به یک گاو وحشی مقایسه کرد که در کشتزار هستی ما حضور دارد و با افسارگسیختگی، بی بند و باری و وحشیگری، کشتزارمان را لگدمال وویران می کند، ما را گاهی شاخ می زند و برای مان مشکلات و درگیری های جانکاه می آفریند. امّا اگر انسان این گاه وحشی گربُز و لجوج را بشناسد و او را با آگاهی رام و تربیت کند، در هر صورت، از حضور مثبت آن بهره مند شده، همین گاو وحشی تربیت شده در امر بهبودی و شادابی و سرسبزی کشتزار وجود مان، سودمند خواهد بود.
شهد خوشبختی و بختیاری انسان نیز از شناخت درست نفس بوجود می آید و زهر بدبختی در کام جان مان، با عدم شناخت نفس مُیسّر می گردد.
اگر بخواهیم یک نتیجه گیری فشرده و کوتاه از وجود نفس داشته باشیم، این خواهد بود:
نفس مجموعه و زاینده نیروهای منفی در انسان است و با نیروی بیحدّی که دارد، می تواند دیگر نیروهای درونی مان را زیر سلطه خود قرار داده و آنها را از در بدر کند. از دید گاه عرفانی، ایجاد حجابها، پرده ها و سد ها در میان دل انسان، که مرکز دریافت نور عشق و آگاهی است و جان(روح) که از آن فروغ ایزدی ساطع می گردد، بزرگترین وظیفه نفس می باشد.
کِریشنامورتی: ” نفس گاهی یک هدف پاک و مُخلصانه را بکار می بَرد تا خود را از آن طریق فربه کند.” نفس بر مبنای حکمت و دلیلِ خاص در وجود انسان به تعبیه گذاشته شده و رسالت بزرگ سالک راهِ زندگی، شناخت خواستها و نیاز ها، حرکات و سکنات، جنبش و واکنش های نفس می باشد. باری هر قدر شناخت مان از نفس مان بیشتر باشد، به همان اندازه به مرکز هستی خود نزدیک تر خواهیم شد.
مولانا در مثنوی، یک بخش بزرگ را برای گفتگو دربارۀ نفس و شناخت نفس اختصاص داده که در این راستا از داستانها، تمثیل ها و نمونه های نغز و پُر مغز و پُر معنی استفاده کرده. در اینجا به چند بیت از مثنوی که در کیفیت و چگونگی نفس آمده، اکتفا می کنیم:
مردمِ نفس از درونــــم در کمین
از همه مردم بتر در مکر و کین
یک نَفَس حمله کند چون سوسمار
پس به سوراخی گریزد در فرار
جان که اودنبالۀ زاغان پرد
زاغ او را سوی گورستان برد
هین! مدو اندر پی نفس چو زاغ
کو به گورستان برد نه سوی باغ
نفس خود را کُش، جهان را زنده کن
خواجه را کشته ست، او را بنده کن
آری، جان سخن مولانا در این ابیات این است که رهایی انسان از بند های نفسانی، مربوط به شناخت نفس است که این شناخت راه را بسوی باغ سبز عشق که خود در درون انسان است، می گشاید.
با وجود اینکه رهایی از بند های نفسانی کاملاً ممکن نیست و نفس همیشه در صدد در بند انداختن و اسارت انسان با شیوه های گوناگون است، سالک باید همه کوشش خود را انجام داده تا با شناسایی، پذیرش و تبدیل صفات نکوهیدۀ نفس، خود را به رهایی برسا ند. این رهایی با وجود نسبی بودن و مؤقت و ناپایا بودنش برای بسا انسان ها یک تجربه عالی فرا ذهنی و معنوی خواهد بود.
رهایی از بند های نفسانی کاریست دشوار ولی امکان پذیرو رهایی از نفس در سیاق عرفانی به معنای شناخت نفس و تسلط بر نیرو های منفی و آسیب رسان و مُخرب آن است. پیروز و فاتح واقعی در عرفان به کسی اطلاق می شود که بر نیروهای منفی نفس سلطه داشته آنها را مهار کند.
✨✨🍥 رهایی از منِ دروغین (نفس) 🍥✨✨
مادر بُت ها، بُت نفس شماست
زآنکه آن بت مار و این بت اژدهاست
نفس و شیطان هر دویک تن بوده اند
در دو صورت خویش را بنموده اند
دوزخ است این نفس و دوزخ اژدهاست
کو به دریاها نگردد کم و کاست
هفت دریا را در آشامد هنوز
کم نگردد سوزش آن خَلق سوز
نفست اژدرهاست او کی مرده است؟
از غم بی آلتی افسرده است
اژدها را دار در برف فراق
هین مکش او را به خورشید عراق
مولاعلی: ” نفسِ فرمان دهنده و آرایشگر(نفس امّاره)، همانند منافق، چاپلوسی کند و به شیوۀ دوست صمیمی رفتار کند تا آنگاه که فریب دهد و جایگیر شود،
آن وقت است که همانند دشمن مسلّط گردد و با تکبّر تحکّم کُنَد و انسان را به جایگاههای بد در آورد.”
درجهان بینی عارفان و فرزانگان، نفس، من یا خود، ریشۀ بسا رنج ها، درد ها و سر خوردگی ها در انسان است و رهایی نسبی از من و خواهش های نفسانی یعنی رسیدن به موطن اصلی یا گوهر وجود یا حقیقت انسان، که با نیروی آگاهی عاشقانه و کوشش و تلاش مداوم بدست می آید.
نفس یکی از مهم ترین نیروهای روانی یا درونی انسان است که در کنار دیگر نیروهای درونی مانند نیروی خرد (عقل)، نیروی عشق و مهر ورزی، حس متصوّره، قوه خیال و دیگر حس های درون و نهان، نَفَس می کشد و کار و فعالیت می کند و وظیفۀ خود را انجام می دهد. پیامد فعالیتهای مداوم نفس در طول زندگانی انسان، در کنار دیگر نیرو های نهانی، متضمن هستی انسان است و با حضور نفس هستی انسان ساخته می شود. شناخت درست انسان منوط به شناخت نفس و دیگر نیروهای درونی است و با شناخت نفس مان، به شناخت دیگر چیزها می توانیم برسیم. در نتیجه خود شناسی یعنی غیر شناسی و همه چیز شناسی.
نفس را می شود به یک گاو وحشی مقایسه کرد که در کشتزار هستی ما حضور دارد و با افسارگسیختگی، بی بند و باری و وحشیگری، کشتزارمان را لگدمال وویران می کند، ما را گاهی شاخ می زند و برای مان مشکلات و درگیری های جانکاه می آفریند. امّا اگر انسان این گاه وحشی گربُز و لجوج را بشناسد و او را با آگاهی رام و تربیت کند، در هر صورت، از حضور مثبت آن بهره مند شده، همین گاو وحشی تربیت شده در امر بهبودی و شادابی و سرسبزی کشتزار وجود مان، سودمند خواهد بود.
شهد خوشبختی و بختیاری انسان نیز از شناخت درست نفس بوجود می آید و زهر بدبختی در کام جان مان، با عدم شناخت نفس مُیسّر می گردد.
اگر بخواهیم یک نتیجه گیری فشرده و کوتاه از وجود نفس داشته باشیم، این خواهد بود:
نفس مجموعه و زاینده نیروهای منفی در انسان است و با نیروی بیحدّی که دارد، می تواند دیگر نیروهای درونی مان را زیر سلطه خود قرار داده و آنها را از در بدر کند. از دید گاه عرفانی، ایجاد حجابها، پرده ها و سد ها در میان دل انسان، که مرکز دریافت نور عشق و آگاهی است و جان(روح) که از آن فروغ ایزدی ساطع می گردد، بزرگترین وظیفه نفس می باشد.
کِریشنامورتی: ” نفس گاهی یک هدف پاک و مُخلصانه را بکار می بَرد تا خود را از آن طریق فربه کند.” نفس بر مبنای حکمت و دلیلِ خاص در وجود انسان به تعبیه گذاشته شده و رسالت بزرگ سالک راهِ زندگی، شناخت خواستها و نیاز ها، حرکات و سکنات، جنبش و واکنش های نفس می باشد. باری هر قدر شناخت مان از نفس مان بیشتر باشد، به همان اندازه به مرکز هستی خود نزدیک تر خواهیم شد.
مولانا در مثنوی، یک بخش بزرگ را برای گفتگو دربارۀ نفس و شناخت نفس اختصاص داده که در این راستا از داستانها، تمثیل ها و نمونه های نغز و پُر مغز و پُر معنی استفاده کرده. در اینجا به چند بیت از مثنوی که در کیفیت و چگونگی نفس آمده، اکتفا می کنیم:
مردمِ نفس از درونــــم در کمین
از همه مردم بتر در مکر و کین
یک نَفَس حمله کند چون سوسمار
پس به سوراخی گریزد در فرار
جان که اودنبالۀ زاغان پرد
زاغ او را سوی گورستان برد
هین! مدو اندر پی نفس چو زاغ
کو به گورستان برد نه سوی باغ
نفس خود را کُش، جهان را زنده کن
خواجه را کشته ست، او را بنده کن
آری، جان سخن مولانا در این ابیات این است که رهایی انسان از بند های نفسانی، مربوط به شناخت نفس است که این شناخت راه را بسوی باغ سبز عشق که خود در درون انسان است، می گشاید.
با وجود اینکه رهایی از بند های نفسانی کاملاً ممکن نیست و نفس همیشه در صدد در بند انداختن و اسارت انسان با شیوه های گوناگون است، سالک باید همه کوشش خود را انجام داده تا با شناسایی، پذیرش و تبدیل صفات نکوهیدۀ نفس، خود را به رهایی برسا ند. این رهایی با وجود نسبی بودن و مؤقت و ناپایا بودنش برای بسا انسان ها یک تجربه عالی فرا ذهنی و معنوی خواهد بود.
رهایی از بند های نفسانی کاریست دشوار ولی امکان پذیرو رهایی از نفس در سیاق عرفانی به معنای شناخت نفس و تسلط بر نیرو های منفی و آسیب رسان و مُخرب آن است. پیروز و فاتح واقعی در عرفان به کسی اطلاق می شود که بر نیروهای منفی نفس سلطه داشته آنها را مهار کند.
Forwarded from ॐ مزه ملکوت ॐ
به قول ابوسعید ابوالخیر: ” کوه را به موی کشیدن آسان تر از آنک از خود به خود بیرون آمدن.” نفس بزرگترین حجاب بین انسان و حقیقت است، که با افتادن و رفع این پرده ، انسان به حقیقت و عشق متصل می گردد، به قول حافظ:
میان عاشق و معشوق هیچ حـــــــایل نیست
تو خود حجاب خودی حافظ از میان بر خیز
و نیز حلاج بر این باور است که فاصله میان انسان و حقیقت، هستی مطلق و یاعشق یک گام است که آن با از خود برون شدن یا ترک خود مُیسر می گردد.
رهایی از من و خواسته های بی پایانش یکی از مهم ترین و بنیادی ترین دست آورد های سلوکی برای انسان می باشد که این در واقع پیام اصلی مولانا در مثنوی است؛ یعنی با نیروی عشق از بند من رها شده و بازگشت به اصل خود یا آن نیستان وجود کردن.
مولانا در سراسر مثنوی با بکار بردن و بیان تمثیل هاو داستان ها انسان را به چگونگی یا کیفیت نفس ، حیله های نفس و شناسایی بند ها و درمان آن متوجه ساخته که این در واقع زنگ هشیاری برای انسانهایی است که تشنۀ آگاهی و بازگشت به سر چشمه و اصل ایزدی و پاک خود هستند.
من یا نفس طوری که پیش ازین گفته شد، مرکز نیروهای منفی در هر انسان است که فقط با شناخت آن می توان به آگاهی و رهایی رسید. نیروی منفی نفس در مقایسه با نیروهای منفی که در بیرون انسان اند به قول مولانا بسان اژدهایی ست که با ماری رودررو است. مولانا نیروی بی پایان و نابود کنندۀ نفس را در داستان آن مارگیرکه اژدهای افسرده را مار پنداشت در دفتر سوم مثنوی، بصورت مُفصّل بیان کرده که در گفتار های دیگر بدان خواهیم پرداخت.
مادر بتها بت نفس شماست
ز آن كه آن بت مار و این بت اژدهاست
🌱🌸✨🔮✨🌸🌱
#رهایی #من_دروغین #نفس #عرفان #تعالیم_معنوی #راهی_بسوی_خدا
@pathwaystogod
@mazeye_malakoot
میان عاشق و معشوق هیچ حـــــــایل نیست
تو خود حجاب خودی حافظ از میان بر خیز
و نیز حلاج بر این باور است که فاصله میان انسان و حقیقت، هستی مطلق و یاعشق یک گام است که آن با از خود برون شدن یا ترک خود مُیسر می گردد.
رهایی از من و خواسته های بی پایانش یکی از مهم ترین و بنیادی ترین دست آورد های سلوکی برای انسان می باشد که این در واقع پیام اصلی مولانا در مثنوی است؛ یعنی با نیروی عشق از بند من رها شده و بازگشت به اصل خود یا آن نیستان وجود کردن.
مولانا در سراسر مثنوی با بکار بردن و بیان تمثیل هاو داستان ها انسان را به چگونگی یا کیفیت نفس ، حیله های نفس و شناسایی بند ها و درمان آن متوجه ساخته که این در واقع زنگ هشیاری برای انسانهایی است که تشنۀ آگاهی و بازگشت به سر چشمه و اصل ایزدی و پاک خود هستند.
من یا نفس طوری که پیش ازین گفته شد، مرکز نیروهای منفی در هر انسان است که فقط با شناخت آن می توان به آگاهی و رهایی رسید. نیروی منفی نفس در مقایسه با نیروهای منفی که در بیرون انسان اند به قول مولانا بسان اژدهایی ست که با ماری رودررو است. مولانا نیروی بی پایان و نابود کنندۀ نفس را در داستان آن مارگیرکه اژدهای افسرده را مار پنداشت در دفتر سوم مثنوی، بصورت مُفصّل بیان کرده که در گفتار های دیگر بدان خواهیم پرداخت.
مادر بتها بت نفس شماست
ز آن كه آن بت مار و این بت اژدهاست
🌱🌸✨🔮✨🌸🌱
#رهایی #من_دروغین #نفس #عرفان #تعالیم_معنوی #راهی_بسوی_خدا
@pathwaystogod
@mazeye_malakoot
Forwarded from ॐ مزه ملکوت ॐ
🌱🌸✨🔮✨🌸🌱
✨✨🍥 رهایی از من دروغین(نفس) 🍥✨✨
💥قسمت دوم:
در قلمرو عرفان و خود شناسی ، شناخت و تبدیل نفس یکی از محوری ترین و مهمترین وظایف و کارهای معنوی و سلوکی مسافر راه می باشد که آن صرفاً با درون پویی و درون نگری و مراقبه، ریاضت ها و تمرین های پی در پی ، کوشش های مداوم، پشتکار و ارادۀ قوی، زیر نظر آموزگار و پیر آگاه و مُشفق بدست می آید که ما در جایش به این خواهیم پرداخت.
با شناسایی نیروهای منفی نفس و تبدیل و دگردیسی آنها که این در واقع برای برخی ها، فرایند بلند و زمان گیر است ، تمام هستی در دیده ی سالکِ راه تبدیل خواهد شد، زیرا که سالک از هستی و جامعه جدا نیست.
نفس کشتی باز گشتی ز اعتذار
کس ترا دشمن نماند در دیار
نفس حتی می تواند دیگر نیرو های ذهنی مان را تحت تأثیر قرار داده و باعث بوجود آوردن بسا از زهر های ذهنی گردد، که بروز بسا از کُنش های مذموم و نکوهیده مان در بیرون، از این زهر های ذهنی نشأت می گیرند. به طور نمونه حس رشک و حسادت که در برون می تواند بر رابطه هامان اثر منفی گذاشته به آرامش روان خودمان و اطرافیان مان آسیب برساند، یکی از این زهر های ذهنی است.
گاهی نفس ما را چنان غافلگیر می سازد که متوجه دام و فسون او نبوده، دیگران را مورد آماج نکوهش و ملالت قرار داده تا خود را بی گناه قلمداد کنیم . این هم یک پدافند نفسانی است که توسط خود نفس برنامه ریزی شده تا به خود انسان و دیگران آسیب و ضربه برساند. به عباره دیگر، نفس هیچ گاه بار ملامت را نکشیده همیشه در صدد یافتن قربانیی دیگر است تا خود را از دام ملامت رها کرده باشد، که این جریان ذهنی در روانشناسی فرافکنی نامیده می شود که پیامد های اندوهناک و پرآسیب را در بر خواهد داشت.
او چو فرعون و تنش موسی او
او به بیرون میدود که کو عدو
نفسش اندر خانه تن نازنین
بر دگر کس دست میخاید به کین
تو هم از بیرون بدی با دیگران
واندرون خوش گشته با نفس گران
خود عدوّت اوست قندش می دهی
وز برون تهمت به هر کس می نهی
همچو صاحب نفس کو تن پرورد
بر دگر کس، ظنّ حِقدی می برد
حضور در هستی، درو ن نگری و گوش به زنگ بودن مُوجِد یک زندگی آگاهانه است که به انسان توانایی این را خواهد داد تا زهر های ذهنی را که از نفس زاده می شوند ، بشناسد و به درمان آنها بپردازد. بنا براین کاربرد درو ن نگری را می توان پادزهر نیرومند در مقابل زهر های نفسانی تلقی کرد که پیامدش همان رهایی و وارستگی است. "رهایی از گذشته و آینده و در این دم زیستن است"
صوفی ابن الوقت باشد ای رفیق
نیست فردا گفتن از شرط طریق
تا نمرده ست این چراغِ با گُهَر
هِین فتیلش ساز وروغن، زودتر!
هین مگو فردا! که فردا ها گذشت
تا بکُلّی نگذرد ایّام کشت
بودا: “راز بهزیستی تن و روان در ماتم برای گذشته و دلواپسی وپیش بینی گرفتاری ها برای آینده نیست، بلکه این راز زیستن در این دم با آگاهی و راست اندیشی است.” رهایی ذهن از بند گذشته و آینده به معنای زیستن در این دم و حضور در هستی است. ما انسان ها بیشترعمر مان یا وابسته به گذشته هاست و یا در بند حسرت آینده ایست که تا اکنون رخ نداده، که این خود پیامد محروم شدن از حضور در هستی یا بودن در اکنون و دراین دم را در بر دارد واین خود زیانی است حسرت زا.
شهد بهزیستی در این دم ، زمانی به کام انسان می رسد که از بند ها ومشکلات گذشته رها شده باشد؛ ولی این کار آسان نیست و مستلزم خود آگاهی ژرف می باشد.
ما انسان ها حمل کنندگان بار گذشته هاییم که همه عمر مان را بدون اجتناب، صرف این بارکشی می کنیم.
این بار سنگین شامل درد ها، رنج ها ، سرخوردگی ها ، دلشکستگی ها، تردید ها،عقده ها، محرومیت ها و ا ندوهی است که از بدو پیدایش مان و از دم نخستِ گام گذاشتن در این جهان پرغوغا و حتی از چند نسل گذشته در همه سلول های مان جاری است.
ما نه تنها دردها، خوشی ها، رنج ها و شادی زمان گذشته خود را، بلکه آنِ بزرگان و رفتگان و پیشینیانِ چند نسل پیش از خود را نیز در درون خود حمل می کنیم. این سنگین بار بصورت مداوم بر زندگی حال و آینده مان سایه افکنده و بر پندار، گفتار و کردار و کنش های مان اثر ژرف می گذارد که این تاثير گذاری در ساختا ر شخصیت مان امری است اجتناب نا پذیر.
از لحاظ وراثتی، انسان نه تنها در همه سلول های بدنی خود حاملین اندیشه ها ، درد ها ، سر خوردگی ها ، خوبی ها و زشتی ها ی گذشتگان خود است؛ بلکه بسا از درد ها و مشکلات بدنی نسل های گذشته را به ار ث برده و به آینده گان منتقل می سازد. به طور نمونه: حساسیت بدنیی که کودکی را آزار می دهد، بجزسازه ها وعوامل نو محیطی ، ریشه در گذشته و نسل قبلی اش نیز دارد.
🌱🌸✨🔮✨🌸🌱
#رهایی #من_دروغین #نفس #عرفان #تعالیم_معنوی #راهی_بسوی_خدا
@pathwaystogod
@mazeye_malakoot
✨✨🍥 رهایی از من دروغین(نفس) 🍥✨✨
💥قسمت دوم:
در قلمرو عرفان و خود شناسی ، شناخت و تبدیل نفس یکی از محوری ترین و مهمترین وظایف و کارهای معنوی و سلوکی مسافر راه می باشد که آن صرفاً با درون پویی و درون نگری و مراقبه، ریاضت ها و تمرین های پی در پی ، کوشش های مداوم، پشتکار و ارادۀ قوی، زیر نظر آموزگار و پیر آگاه و مُشفق بدست می آید که ما در جایش به این خواهیم پرداخت.
با شناسایی نیروهای منفی نفس و تبدیل و دگردیسی آنها که این در واقع برای برخی ها، فرایند بلند و زمان گیر است ، تمام هستی در دیده ی سالکِ راه تبدیل خواهد شد، زیرا که سالک از هستی و جامعه جدا نیست.
نفس کشتی باز گشتی ز اعتذار
کس ترا دشمن نماند در دیار
نفس حتی می تواند دیگر نیرو های ذهنی مان را تحت تأثیر قرار داده و باعث بوجود آوردن بسا از زهر های ذهنی گردد، که بروز بسا از کُنش های مذموم و نکوهیده مان در بیرون، از این زهر های ذهنی نشأت می گیرند. به طور نمونه حس رشک و حسادت که در برون می تواند بر رابطه هامان اثر منفی گذاشته به آرامش روان خودمان و اطرافیان مان آسیب برساند، یکی از این زهر های ذهنی است.
گاهی نفس ما را چنان غافلگیر می سازد که متوجه دام و فسون او نبوده، دیگران را مورد آماج نکوهش و ملالت قرار داده تا خود را بی گناه قلمداد کنیم . این هم یک پدافند نفسانی است که توسط خود نفس برنامه ریزی شده تا به خود انسان و دیگران آسیب و ضربه برساند. به عباره دیگر، نفس هیچ گاه بار ملامت را نکشیده همیشه در صدد یافتن قربانیی دیگر است تا خود را از دام ملامت رها کرده باشد، که این جریان ذهنی در روانشناسی فرافکنی نامیده می شود که پیامد های اندوهناک و پرآسیب را در بر خواهد داشت.
او چو فرعون و تنش موسی او
او به بیرون میدود که کو عدو
نفسش اندر خانه تن نازنین
بر دگر کس دست میخاید به کین
تو هم از بیرون بدی با دیگران
واندرون خوش گشته با نفس گران
خود عدوّت اوست قندش می دهی
وز برون تهمت به هر کس می نهی
همچو صاحب نفس کو تن پرورد
بر دگر کس، ظنّ حِقدی می برد
حضور در هستی، درو ن نگری و گوش به زنگ بودن مُوجِد یک زندگی آگاهانه است که به انسان توانایی این را خواهد داد تا زهر های ذهنی را که از نفس زاده می شوند ، بشناسد و به درمان آنها بپردازد. بنا براین کاربرد درو ن نگری را می توان پادزهر نیرومند در مقابل زهر های نفسانی تلقی کرد که پیامدش همان رهایی و وارستگی است. "رهایی از گذشته و آینده و در این دم زیستن است"
صوفی ابن الوقت باشد ای رفیق
نیست فردا گفتن از شرط طریق
تا نمرده ست این چراغِ با گُهَر
هِین فتیلش ساز وروغن، زودتر!
هین مگو فردا! که فردا ها گذشت
تا بکُلّی نگذرد ایّام کشت
بودا: “راز بهزیستی تن و روان در ماتم برای گذشته و دلواپسی وپیش بینی گرفتاری ها برای آینده نیست، بلکه این راز زیستن در این دم با آگاهی و راست اندیشی است.” رهایی ذهن از بند گذشته و آینده به معنای زیستن در این دم و حضور در هستی است. ما انسان ها بیشترعمر مان یا وابسته به گذشته هاست و یا در بند حسرت آینده ایست که تا اکنون رخ نداده، که این خود پیامد محروم شدن از حضور در هستی یا بودن در اکنون و دراین دم را در بر دارد واین خود زیانی است حسرت زا.
شهد بهزیستی در این دم ، زمانی به کام انسان می رسد که از بند ها ومشکلات گذشته رها شده باشد؛ ولی این کار آسان نیست و مستلزم خود آگاهی ژرف می باشد.
ما انسان ها حمل کنندگان بار گذشته هاییم که همه عمر مان را بدون اجتناب، صرف این بارکشی می کنیم.
این بار سنگین شامل درد ها، رنج ها ، سرخوردگی ها ، دلشکستگی ها، تردید ها،عقده ها، محرومیت ها و ا ندوهی است که از بدو پیدایش مان و از دم نخستِ گام گذاشتن در این جهان پرغوغا و حتی از چند نسل گذشته در همه سلول های مان جاری است.
ما نه تنها دردها، خوشی ها، رنج ها و شادی زمان گذشته خود را، بلکه آنِ بزرگان و رفتگان و پیشینیانِ چند نسل پیش از خود را نیز در درون خود حمل می کنیم. این سنگین بار بصورت مداوم بر زندگی حال و آینده مان سایه افکنده و بر پندار، گفتار و کردار و کنش های مان اثر ژرف می گذارد که این تاثير گذاری در ساختا ر شخصیت مان امری است اجتناب نا پذیر.
از لحاظ وراثتی، انسان نه تنها در همه سلول های بدنی خود حاملین اندیشه ها ، درد ها ، سر خوردگی ها ، خوبی ها و زشتی ها ی گذشتگان خود است؛ بلکه بسا از درد ها و مشکلات بدنی نسل های گذشته را به ار ث برده و به آینده گان منتقل می سازد. به طور نمونه: حساسیت بدنیی که کودکی را آزار می دهد، بجزسازه ها وعوامل نو محیطی ، ریشه در گذشته و نسل قبلی اش نیز دارد.
🌱🌸✨🔮✨🌸🌱
#رهایی #من_دروغین #نفس #عرفان #تعالیم_معنوی #راهی_بسوی_خدا
@pathwaystogod
@mazeye_malakoot