انسان براي برقراري ارتباط با هستي نيازمند قلبي پاك است. و قلب زماني پاك و خالص مي شود كه ذهن بر آن غالب نباشد. اگر ذهن بر قلب غالب باشد، قلب ناپاك مي ماند. ذهن، همچون گرد و غباري كه آيينه را فرامي گيرد قلب را فرا مي گيرد. ذهن چيزي نيست مگر گرد و غبار افكار. هر فكري گرد و غبار است نه چيزي ديگر. تو بايد تمام افكار را گردگيري كني تا به پاكي و خلوص برسي. پاكي و خلوص هيچ ارتباطي با اخلاق ندارد. البته، قلب پاك و خالص اخلاقي هست ولي يك شخص بااخلاق لزومي به پاك و خالص بودن نمي بيند. يك شخص بااخلاق همچنان در سر زندگي مي كند. اخلاق گرايي او نشاني از غلبه سر بر زندگي اوست. او پاكي و خلوص را نمي شناسد، زيرا بي آلايش نيست. پس به ياد داشته باش كه اخلاق به پاكي و خلوص نمي انجامد. عكس اين قضيه صادق است. پاكي و خلوص به اخلاق مي انجامد. اما نخست پاكي و خلوص ظاهر مي شود و سپس اخلاق از پي آن مي آيد.
#ذهن#قلب_پاک#اخلاق#خلوص#تعالیم_معنوی#راهی_بسوی_خدا
@pathwaystogod
#ذهن#قلب_پاک#اخلاق#خلوص#تعالیم_معنوی#راهی_بسوی_خدا
@pathwaystogod
🌲❄️✨🔮✨❄️🌲
✨✨🍥 آسیب شناسی حملات ماورایی (انواع حملات روحی -روانی) 🍥✨✨
💥قسمت هشتم
ادامه تسخير روحی:
اغلب ، روح وابسته، حال غریقی را تداعی می کند که به نجات دهنده ی خود می آویزد و او را نیز با خود به زیر می کشاند. موجودی که مشکل ساز است، ممکن است خود روحی باشد سرگردان که در عالم برزخ گرفتار آمده و از عواقب کار خود و آسیبی که در اثر وابستگی تنگاتنگ به فردی زنده به او وارد می آید، بی خبر باشد.
(از همین روست که ترویج گستره ی تعالیم روحانی ، بسیار ارزشمند است. زیرا این تعالیم موجب می شود تا تنش های میان این دنیا و و دنیای آخرت کاهش یابد).
در این نوع تسخیر روحی ، بدنهادی و غرض ورزی کم تر دخالت دارند. به هر حال وابستگی حریصانه ی ارواح به زندگان ، پدیده چندان نادری نیست و خود ، علت و مصایب بسیار ناخوشایندی را که یکی از جفت ها پس از مرگ زوج خود بدان مبتلا می شود ، توضیح می دهد. مواردی نیز پیش می آید که روح تا حدی با علوم غیبی آشنایی دارد و در چنین حالی شدیدا بعلت امیال و علایق دنیوی ، به جهان خاکی وابسته است و این علایق باعث می شود تا از طریق برقراری روابط عجیب و غریب از جسم مادی شریک جفت خود برای ارضاء آرزوهای خویش استفاده کند.
در ادبیات روحانی و علوم ماورایی نمونه های بسیار زیادی از این دو نوع حلول سماوی [اثیری] وجود دارد.
زنی ، شوهر خود را پس از یک بیماری طولانی از دست داد. این زن به همسر خود بسیار وابسته و علاقمند بود. آن مرد دایم الخمر بود که پس از سال ها اعتیاد به الکل و استفاده از مرفین از دنیا رفت. او مردی خبیث بود و بدون توبه و انابه از دنیا رفت. با اینحال در زمان بیماری و زمین گیر شدن نمی توانست به همسرش آزار برساند. طی این دوران زن از شوهر خود بتی ساخت و به محض از دنیا رفتنش ، او را در ذهن خود به مقام قدیسی رساند. این زن مراقبه گر بود و به علوم غیبی آشنایی داشت و با پیران معنوی ارتباط داشت. اما علی رغم توصیه هایی که به او شد ، تصمیم گرفت با شوهرش ارتباط روحی برقرار کند. و از او بعنوان راهنما و مقتدای خود همت و مساعدت بطلبد. متاسفانه شوهر آن زن بخاطر نفس پرستی و دنیادوستی ، با چنگ و دندان به زندگی خاکی چسبیده بود و در مرحله «آرتیسیولومورتیس» مانده بود. خوشبختانه اساتید زن را قانع کردند تا جسد شوهر را بسوزاند، اما علیرغم همه توصیه ها ، هرچه را متعلق به همسرش بود از بیمارستان به خانه آورد ، و در اطاق خواب خود گذاشت و در اطراف عکس او محرابی برای مراقبه و تمرکز خود ساخت.
از آن پس این زن هفته های مداوم در اضطراب دایم بسر می برد، ولی این اضطراب هیچ نوع عارضه جسمی به همراه نداشت. کم کم آن زن مهربان و دوست داشتنی و معنوی ، به موجودی شبیه به شوهر خود تبدیل شد. و حتی از نظر چهره نیز به هیئت شوهرش درآمد. شوهر این زن، در اثر ابتلا به التهاب ستون فقرات از دنیا رفته بود. فرد مبتلا به این نوع بیماری بجای اینکه در ناحیه ملتهب احساس درد کند، در اعصاب منشعب از ستون فقرات دچار درد می شود. این درد در نواحی خاصی مثل دست ، بازو و غیره منتشر می شود. بطوریکه گاه یکطرف بدن بیش از طرف دیگر دردناک می گردد. زن بیچاره پس از چندی در دستانش التهاب عصبی شدیدی را تجربه می کرد که دقیقا همانند درد شوهرش بود.
یا در مواردی دیگر ، بعضی از اوقات یکی از زوجین که از دنیا می روند ، روح شخص متوفی ، در شب هنگام برای همسر خود شرایطی را مهیا می کند که در خواب های مغناطیسی عجیب فرو رود و برایش فرافکنی اثیری بوجود می آورد. پس از گذراندن و دیدن خاطرات خوب و معنوی و ارتباط با روح هایی که متعالی هستند و حرف های زیبا بزبان می آورند ، برایش احساس تعلق به دنیای اثیری را القاء می کنند و روح همسر از دنیا رفته ، سعی به ایجاد مانع از برگشت همسرش به کالبد زمینی می گردد و دوست دارد او را با خود از دنیا ببرد. و یا در مواردی این روح سعی در قرار گرفتن در جسم و روان همسر خویش می کرد و دوست داشت از طریق جسم فیزیکی همسر خود زندگی کند و در او تجسد پیدا می کرد ، این موضوع خستگی و فرسودگی و اختلالات مختلف روحی -روانی -جسمی بخصوصی را در همسر مورد حمله قرار گرفته ، بوجود می آورد. . «بایستی روح فرد متوفی و روان رنجوری که سعی در ایجاد مرگ القایی به همسر خویش را دارد ، از مکافات عمل خود آگاه کرد و او را از این برزخ نجات داد تا بسوی منطقه ای که به آن تعلق دارد کوچ کند و دست از سر همسر خود در زندگی زمینی بردارد.
🌲❄️✨🔮✨❄️🌲
#حملات_ماورایی #حملات_روحی_روانی #سایکیک #فراروانشناسی #تسخیر #متافیزیک #راهی_بسوی_خدا
@pathwaystogod
@mazeye_malakoot
✨✨🍥 آسیب شناسی حملات ماورایی (انواع حملات روحی -روانی) 🍥✨✨
💥قسمت هشتم
ادامه تسخير روحی:
اغلب ، روح وابسته، حال غریقی را تداعی می کند که به نجات دهنده ی خود می آویزد و او را نیز با خود به زیر می کشاند. موجودی که مشکل ساز است، ممکن است خود روحی باشد سرگردان که در عالم برزخ گرفتار آمده و از عواقب کار خود و آسیبی که در اثر وابستگی تنگاتنگ به فردی زنده به او وارد می آید، بی خبر باشد.
(از همین روست که ترویج گستره ی تعالیم روحانی ، بسیار ارزشمند است. زیرا این تعالیم موجب می شود تا تنش های میان این دنیا و و دنیای آخرت کاهش یابد).
در این نوع تسخیر روحی ، بدنهادی و غرض ورزی کم تر دخالت دارند. به هر حال وابستگی حریصانه ی ارواح به زندگان ، پدیده چندان نادری نیست و خود ، علت و مصایب بسیار ناخوشایندی را که یکی از جفت ها پس از مرگ زوج خود بدان مبتلا می شود ، توضیح می دهد. مواردی نیز پیش می آید که روح تا حدی با علوم غیبی آشنایی دارد و در چنین حالی شدیدا بعلت امیال و علایق دنیوی ، به جهان خاکی وابسته است و این علایق باعث می شود تا از طریق برقراری روابط عجیب و غریب از جسم مادی شریک جفت خود برای ارضاء آرزوهای خویش استفاده کند.
در ادبیات روحانی و علوم ماورایی نمونه های بسیار زیادی از این دو نوع حلول سماوی [اثیری] وجود دارد.
زنی ، شوهر خود را پس از یک بیماری طولانی از دست داد. این زن به همسر خود بسیار وابسته و علاقمند بود. آن مرد دایم الخمر بود که پس از سال ها اعتیاد به الکل و استفاده از مرفین از دنیا رفت. او مردی خبیث بود و بدون توبه و انابه از دنیا رفت. با اینحال در زمان بیماری و زمین گیر شدن نمی توانست به همسرش آزار برساند. طی این دوران زن از شوهر خود بتی ساخت و به محض از دنیا رفتنش ، او را در ذهن خود به مقام قدیسی رساند. این زن مراقبه گر بود و به علوم غیبی آشنایی داشت و با پیران معنوی ارتباط داشت. اما علی رغم توصیه هایی که به او شد ، تصمیم گرفت با شوهرش ارتباط روحی برقرار کند. و از او بعنوان راهنما و مقتدای خود همت و مساعدت بطلبد. متاسفانه شوهر آن زن بخاطر نفس پرستی و دنیادوستی ، با چنگ و دندان به زندگی خاکی چسبیده بود و در مرحله «آرتیسیولومورتیس» مانده بود. خوشبختانه اساتید زن را قانع کردند تا جسد شوهر را بسوزاند، اما علیرغم همه توصیه ها ، هرچه را متعلق به همسرش بود از بیمارستان به خانه آورد ، و در اطاق خواب خود گذاشت و در اطراف عکس او محرابی برای مراقبه و تمرکز خود ساخت.
از آن پس این زن هفته های مداوم در اضطراب دایم بسر می برد، ولی این اضطراب هیچ نوع عارضه جسمی به همراه نداشت. کم کم آن زن مهربان و دوست داشتنی و معنوی ، به موجودی شبیه به شوهر خود تبدیل شد. و حتی از نظر چهره نیز به هیئت شوهرش درآمد. شوهر این زن، در اثر ابتلا به التهاب ستون فقرات از دنیا رفته بود. فرد مبتلا به این نوع بیماری بجای اینکه در ناحیه ملتهب احساس درد کند، در اعصاب منشعب از ستون فقرات دچار درد می شود. این درد در نواحی خاصی مثل دست ، بازو و غیره منتشر می شود. بطوریکه گاه یکطرف بدن بیش از طرف دیگر دردناک می گردد. زن بیچاره پس از چندی در دستانش التهاب عصبی شدیدی را تجربه می کرد که دقیقا همانند درد شوهرش بود.
یا در مواردی دیگر ، بعضی از اوقات یکی از زوجین که از دنیا می روند ، روح شخص متوفی ، در شب هنگام برای همسر خود شرایطی را مهیا می کند که در خواب های مغناطیسی عجیب فرو رود و برایش فرافکنی اثیری بوجود می آورد. پس از گذراندن و دیدن خاطرات خوب و معنوی و ارتباط با روح هایی که متعالی هستند و حرف های زیبا بزبان می آورند ، برایش احساس تعلق به دنیای اثیری را القاء می کنند و روح همسر از دنیا رفته ، سعی به ایجاد مانع از برگشت همسرش به کالبد زمینی می گردد و دوست دارد او را با خود از دنیا ببرد. و یا در مواردی این روح سعی در قرار گرفتن در جسم و روان همسر خویش می کرد و دوست داشت از طریق جسم فیزیکی همسر خود زندگی کند و در او تجسد پیدا می کرد ، این موضوع خستگی و فرسودگی و اختلالات مختلف روحی -روانی -جسمی بخصوصی را در همسر مورد حمله قرار گرفته ، بوجود می آورد. . «بایستی روح فرد متوفی و روان رنجوری که سعی در ایجاد مرگ القایی به همسر خویش را دارد ، از مکافات عمل خود آگاه کرد و او را از این برزخ نجات داد تا بسوی منطقه ای که به آن تعلق دارد کوچ کند و دست از سر همسر خود در زندگی زمینی بردارد.
🌲❄️✨🔮✨❄️🌲
#حملات_ماورایی #حملات_روحی_روانی #سایکیک #فراروانشناسی #تسخیر #متافیزیک #راهی_بسوی_خدا
@pathwaystogod
@mazeye_malakoot
🌲❄️✨🔮✨❄️🌲
✨✨🕉 دامای بیست ونه : (زنجیرِ عِلّی یا همزایی مشروط) 🕉✨✨
بودا در هر یک از سه پاس شبی که به روشنشدگی میرسد به یک دانش یا شناخت دست مییابد. در پاس میانی شب به شناخت زادن و از میان رفتن موجودات میرسد و در آن به نظاره میپردازد. آنگاه از خود میپرسد کدام علت است که از آن پیری و مرگ برمیخیزد، و پی میبرد که زاییده شدن علت پیری و مرگ است و با دنبال کردن نتیجهگیری در این گونه نسبتهای میان علتها میبیند که زاییده شدن، از وجود برمیخیزد و این هم از رو آوردن به محسوس برای خشنود ساختن حواس، یعنی دلبستگی. این دلبستگی چگونه پیدا میشود؟ از تشنگی؛ و این خود از احساس؛ و این از تماس برمیخیزد؛ و تماس هم از باقیماندهی شش بنیاد حس برمیخیزد؛ و این از باقیماندهی نام و شکل، یعنی منش و شخصیت؛ و باز این نیز از باقیماندهی دانستگی؛ و دانستگی هم از نیروهای مؤثر در نادانی، یعنی از کردارسازها؛ و اینها هم که جوانههای هر گونه وجود را در خود دارند، از نادانی برمیخیزند. بدینسان به شناخت قسمی «زنجیر عَلّی» میرسد. پس وجود ساختهی یک زنجیرِعلّی دوازده حلقهای است.
دوازده حلقهی زنجیرِعِلّی:
الف- نادانی، ندانستن چهار حقیقت جلیل است.
ب- از نادانی، کردارسازها، یا سَنکارَهْ برمیخیزد؛ که مشروط به نادانیاند. مراد از کردارسازها کردارها یا کارماهای ارادی تن و گفتار و اندیشهاند؛ خواه این کردارها نیک باشند خواه بد؛ درست باشند یا نادرست؛ سالم باشند یا ناسالم. نادانی و کردارسازها دو حلقه از زندگی گذشتهاند.
ج- دانستگی حلقهی سوم است که مشروط به کردارسازهاست. این دانستگی را دانستگی دوباره زاییده شدن دانستهاند. یعنی نخستین دانستگی است که در لحظهی آبستنی احساس میشود. بودا میگوید «اگر دانستگی به زِهدان مادر نمیرفت آیا نام و شکل (حلقهی چهارم) به وجود میآمد؟... اگر دانستگی پس از رفتن به رحم مادر دوباره از آنجا بیرون میرفت، آیا نام و شکل در این جهان پیدا میشد؟ اگر دانستگی پسری یا دختری را در کودکی رها کند، آیا نام و شکل رشد میکند؟ افزون میشود و به کمال میرسد؟» جنین در زِهدان مادر از ترکیب دانستگی دوباره زاییدهشدن و نطفه به وجود میآید. در این دانستگی همهی تأثیرات صفات، یا ویژگیها، و کششهای جریان زندگی شخص پنهان است. این حلقه، زندگی گذشته را به زندگی کنونی میپیوندد.
د- نام و شکل. مراد از نام سه توده از پنج توده است؛ یعنی احساس، ادراک، و همکارها. مراد از همکارها پنجاه حالت روانی است؛ به جز احساس و ادراک. مراد از شکل همانا کالبد (از پنج توده)، جنسیت، و جایگاه دانستگی است که شارحان آن را دل دانستهاند. اینها نیز همزمان با دانستگیِ دوباره زاییدهشدن پیدا میشوند و مشروط به کارما یعنی کردارهای گذشتهاند.
ه- شش بنیاد حس همانا چشم، گوش، بینی، زبان، تن و دل یا مَنَساند، و شش موضوع آنها، و شش دانستگی که از تماس هر یک از این حسها با موضوع آن پیدا میشود. مثلاً، گوش و صدا و دانستگی گوش یا شنوایی.
و- بساویدن. از چشم و شکلها دانستگی چشم پیدا میشود، بساویدن تماس این سه با هم است. مثل اینکه دو قوچ شاخ های خود را به هم بکوبند. یک قوچ چشم است و قوچ دیگر شکل، و برخورد میان این دو بساویدن چشم است.
ز- احساس. هر گاه یکی از اندامهای حسی با موضوع خود، مثلاً چشم با شکل، تماس پیدا کند احساس پیدا میشود. از اینرو به اعتبار شش حس، شش احساس هست.
ح- تشنگی. از احساس، تشنگی پیدا میشود. تشنگی سه گونه است: تشنگی کام، تشنگی هستی و تشنگی نیستی. نادانی و تشنگی دو حلقهی مهم این زنجیر عِلّیاند. نادانی، که علت گذشتهی وجود است، شرط و علت اکنون به شمار میآید؛ و تشنگی، علت کنونی و شرط و علت آینده است.
ط- از تشنگی، دلبستگی پیدا میشود که همان تشنگی بیش از حد است. تشنگی آرزوی داشتن چیزی است که هنوز به دست نیامده؛ مثل دست دزدی که در تاریکی دنبال چیزی است؛ امّا دلبستگی، دزدی و به دستآوردن آن چیز است؛ همچون دزدیده شدن گنج به دست دزد. دلبستگی چهارگونه است: «دلبستگی به کامها»، «دلبستگی به نظرهای نادرست»، «دلبستگی به آداب و آیینها»، «دلبستگی به عقیدهی خود».
سه حلقهی احساس، تشنگی و دلبستگی ما را به زندگی آینده میبندد.
✨✨🕉 دامای بیست ونه : (زنجیرِ عِلّی یا همزایی مشروط) 🕉✨✨
بودا در هر یک از سه پاس شبی که به روشنشدگی میرسد به یک دانش یا شناخت دست مییابد. در پاس میانی شب به شناخت زادن و از میان رفتن موجودات میرسد و در آن به نظاره میپردازد. آنگاه از خود میپرسد کدام علت است که از آن پیری و مرگ برمیخیزد، و پی میبرد که زاییده شدن علت پیری و مرگ است و با دنبال کردن نتیجهگیری در این گونه نسبتهای میان علتها میبیند که زاییده شدن، از وجود برمیخیزد و این هم از رو آوردن به محسوس برای خشنود ساختن حواس، یعنی دلبستگی. این دلبستگی چگونه پیدا میشود؟ از تشنگی؛ و این خود از احساس؛ و این از تماس برمیخیزد؛ و تماس هم از باقیماندهی شش بنیاد حس برمیخیزد؛ و این از باقیماندهی نام و شکل، یعنی منش و شخصیت؛ و باز این نیز از باقیماندهی دانستگی؛ و دانستگی هم از نیروهای مؤثر در نادانی، یعنی از کردارسازها؛ و اینها هم که جوانههای هر گونه وجود را در خود دارند، از نادانی برمیخیزند. بدینسان به شناخت قسمی «زنجیر عَلّی» میرسد. پس وجود ساختهی یک زنجیرِعلّی دوازده حلقهای است.
دوازده حلقهی زنجیرِعِلّی:
الف- نادانی، ندانستن چهار حقیقت جلیل است.
ب- از نادانی، کردارسازها، یا سَنکارَهْ برمیخیزد؛ که مشروط به نادانیاند. مراد از کردارسازها کردارها یا کارماهای ارادی تن و گفتار و اندیشهاند؛ خواه این کردارها نیک باشند خواه بد؛ درست باشند یا نادرست؛ سالم باشند یا ناسالم. نادانی و کردارسازها دو حلقه از زندگی گذشتهاند.
ج- دانستگی حلقهی سوم است که مشروط به کردارسازهاست. این دانستگی را دانستگی دوباره زاییده شدن دانستهاند. یعنی نخستین دانستگی است که در لحظهی آبستنی احساس میشود. بودا میگوید «اگر دانستگی به زِهدان مادر نمیرفت آیا نام و شکل (حلقهی چهارم) به وجود میآمد؟... اگر دانستگی پس از رفتن به رحم مادر دوباره از آنجا بیرون میرفت، آیا نام و شکل در این جهان پیدا میشد؟ اگر دانستگی پسری یا دختری را در کودکی رها کند، آیا نام و شکل رشد میکند؟ افزون میشود و به کمال میرسد؟» جنین در زِهدان مادر از ترکیب دانستگی دوباره زاییدهشدن و نطفه به وجود میآید. در این دانستگی همهی تأثیرات صفات، یا ویژگیها، و کششهای جریان زندگی شخص پنهان است. این حلقه، زندگی گذشته را به زندگی کنونی میپیوندد.
د- نام و شکل. مراد از نام سه توده از پنج توده است؛ یعنی احساس، ادراک، و همکارها. مراد از همکارها پنجاه حالت روانی است؛ به جز احساس و ادراک. مراد از شکل همانا کالبد (از پنج توده)، جنسیت، و جایگاه دانستگی است که شارحان آن را دل دانستهاند. اینها نیز همزمان با دانستگیِ دوباره زاییدهشدن پیدا میشوند و مشروط به کارما یعنی کردارهای گذشتهاند.
ه- شش بنیاد حس همانا چشم، گوش، بینی، زبان، تن و دل یا مَنَساند، و شش موضوع آنها، و شش دانستگی که از تماس هر یک از این حسها با موضوع آن پیدا میشود. مثلاً، گوش و صدا و دانستگی گوش یا شنوایی.
و- بساویدن. از چشم و شکلها دانستگی چشم پیدا میشود، بساویدن تماس این سه با هم است. مثل اینکه دو قوچ شاخ های خود را به هم بکوبند. یک قوچ چشم است و قوچ دیگر شکل، و برخورد میان این دو بساویدن چشم است.
ز- احساس. هر گاه یکی از اندامهای حسی با موضوع خود، مثلاً چشم با شکل، تماس پیدا کند احساس پیدا میشود. از اینرو به اعتبار شش حس، شش احساس هست.
ح- تشنگی. از احساس، تشنگی پیدا میشود. تشنگی سه گونه است: تشنگی کام، تشنگی هستی و تشنگی نیستی. نادانی و تشنگی دو حلقهی مهم این زنجیر عِلّیاند. نادانی، که علت گذشتهی وجود است، شرط و علت اکنون به شمار میآید؛ و تشنگی، علت کنونی و شرط و علت آینده است.
ط- از تشنگی، دلبستگی پیدا میشود که همان تشنگی بیش از حد است. تشنگی آرزوی داشتن چیزی است که هنوز به دست نیامده؛ مثل دست دزدی که در تاریکی دنبال چیزی است؛ امّا دلبستگی، دزدی و به دستآوردن آن چیز است؛ همچون دزدیده شدن گنج به دست دزد. دلبستگی چهارگونه است: «دلبستگی به کامها»، «دلبستگی به نظرهای نادرست»، «دلبستگی به آداب و آیینها»، «دلبستگی به عقیدهی خود».
سه حلقهی احساس، تشنگی و دلبستگی ما را به زندگی آینده میبندد.
ی- وجود. دلبستگی شرط وجود است. مراد از وجود جریان فعال درست و نادرست یا سالم و ناسالم کَرْمَهای یا کرداریِ شدن است. وجود دو جنبه دارد، یکی که کننده یعنی فعال است و وجودِ کارما خوانده میشود، یعنی کردارهای خوب و بدی که کارما را میسازند؛ دیگری جنبهی پذیرندهی شدن است، که وجود مجدد یا دوباره زاییده شدن است. وجود مجدد سه سطح دارد، وجود در جهان کام، وجود در جهان شکل یا مادهی لطیف و وجود در جهان بیشکل یا نامادّی.
ک- از وجود، زاییدهشدن پیدا میشود. این زاییدهشدن در واقع همان دوباره زاییده شدن است. یعنی از وجودِ کَرْمَهی سالم و ناسالم وجود مجدد پیدا میشود با نشانههای جسمی و روانی خاص آن.
ل- پیری و مرگ. چون زاییده شدن هست، پیری و مرگ نیز به ناگزیر هستند، و در نتیجه رنج و اندوه نیز خواهد بود.
دربارهی اهمیت این زنجیر علّی همین بس که بودا گفته است: «هر که زنجیر علّی را بفهمد، آیین را میفهمد».
🌲❄️✨🔮✨❄️🌲
#داما #تعالیم_معنوی #زنجیر_علی #راهی_بسوی_خدا
@pathwaystogod
@mazeye_malakoot
ک- از وجود، زاییدهشدن پیدا میشود. این زاییدهشدن در واقع همان دوباره زاییده شدن است. یعنی از وجودِ کَرْمَهی سالم و ناسالم وجود مجدد پیدا میشود با نشانههای جسمی و روانی خاص آن.
ل- پیری و مرگ. چون زاییده شدن هست، پیری و مرگ نیز به ناگزیر هستند، و در نتیجه رنج و اندوه نیز خواهد بود.
دربارهی اهمیت این زنجیر علّی همین بس که بودا گفته است: «هر که زنجیر علّی را بفهمد، آیین را میفهمد».
🌲❄️✨🔮✨❄️🌲
#داما #تعالیم_معنوی #زنجیر_علی #راهی_بسوی_خدا
@pathwaystogod
@mazeye_malakoot
Forwarded from ॐ مزه ملکوت ॐ
🌲❄️✨🔮✨❄️🌲
✨✨🛐 چند نکته اساسی در مورد مراقبه 🛐✨✨
1- "کمترین" میزان مراقبه آنطور که استادان می گویند دو تایم پانزده دقیقه ای در روز است؛ شما می توانید زمان آن را بالا ببرید، دو نیم ساعت یا سه تا یک ربع ، دوتا یک ساعت و...
2- مردم می دانند که جسمشان با ورزش ورزیده می شود اما معمولا از درک اینکه روان آدمی باچه چیز ورزیده می شود و یا اصلا آیا ذهن و روانشان به تقویت نیاز دارد عاجزند، یا اصلا درکی از اینکه روان آدمی نیز می تواند مثل جسم او ورزیده شود بی خبرند. مراقبه همراه با مطالعه پیگیر و روشمند ورزش روح و روان انسان است؛ برای همین است کسانی که مراقبه می کنند از لحاظ عصبی و روحی بسیار قوی تر، ورزیده تر و سالم تر از افرادی هستند که مراقبه نمی کنند. فقط مراقبه کنید . خاموش، بی حرکت، بدون مقایسه، بدون آخربینی یا آخور بینی، بدون توجه، بدون هر آنچه که برایتان مهم است و توجه به آن باعث رنج شما می شود و حساسیت شما را بر می انگیزد .
3- بهترین حالت مراقبه همان لوتوس یا به اصطلاح "بودایی نشستن" است : چهار زانو نشستن و کمر را کاملا صاف کردن. فقط در این حالت است که بدن شما در بهترین شرایط بدنی برای مراقبه است مگر اینکه شما در پا یا کمر دچار عارضه باشید؛ اما حتی در این حالت هم بهتر است ستون مهره های خود مخصوصا کتف های خود را به جایی تکیه ندهید زیرا این شرط ورود به خواب آلودگی و رخوت است. در برمه و کامبوج روش خوبی برای نشستن سالخوردگان و بیماران دارند، بدین ترتیب که فقط اولین و دومین مهره خود را از پایین به جایی تکیه می دهند بدین ترتیب کفل و بالای باسن به متکا یا مانعی برخورد کرده باعث حفظ تعادل مراقبه گر می شود.
4- هنر زندگی شادمان بودن در دنیایی است که درک می کنیم رنج آن از لذتش بیشتر است و عمیقا آگاه بودن در دنیایی که می دانیم جهلش از معرفتش بیشتر است؛ این هنر با مراقبه و مطالعه متون باطنی و انجام سلوک امکان پذیر است .
5- اگر در یک نشست قادر به انجام مراقبه نشدید، یا زمان آن را یک ربع یا نیم یا یک ساعت به تعویق بیندازید. یا اگر هر روز در همان زمان موفق به این کار می شدید طاق باز بیفتید و بیش از 10 بار نفس عمیق بکشید یا به مدت 5 یا ده دقیقه به اندازه دو آهنگ برقصید یا نرمش تند انجام دهید مثل روش ناتاراج .
6- ریلکسیشن اورژانسی : ناگهان یاد عشق ویران شده ی خود می افتید که به خاطرش همه چیزتان را فدا کردید تا به هم برسید اما خوب همه چیز دست به دست هم دادند تا خوشبختانه این اتفاق نیفتد! یا به یاد مرگ عزیزی می افتید یا به یاد فرزندی که همسر سابقتان از شما گرفت؛ حال قبل از اینکه دچار اندوه شوید در این حال مثل یک مرده طاق باز بیفتید چشمانتان را ببندید و جمله "من آرامش کاملم" یا هر جمله ی امتحان شده دیگر را حدود 1 الی 3 قیقه در داخل چشم سوم در حالی که نجوا می کنید یعنی صدای خود را می شنوید با باور و قاطعیت در ذهن تکرار کنید. می توانید ایستاده یا لوتوس هم این کار را بکنید. باور و قاطعیت یعنی اینکه بپذیرید ناراحتی شما با چیزی از جنس خودش از بین می رود، نه داروهای اعصاب و یا گیر آوردن سنگ صبوری برای فرافکنی اندوه خود برای او . باور و قاطعیت به شکل لبخند در چهره شما متجلی می شود . اگر این کار را با باور و اقتدار انجام دهید اندوه رنگ می بازد تا بفهمید دگرگونی حالات ذهنی بدون شرط خارجی دست شماست. اما این را هم بدانید ارزش چنین کاری مقطعی که مانند یک مسکن عمل می کند در مقایسه با کار ریشه ای و عمیق مراقبه در خور توجه نیست.
7- دوستی پرسیده وقتی مراقبه می کنم بعضی اوقات تصاویر عجیبی می بینم و یا بعد از مراقبه وقتی دراز می کشم صداهای عجیبی می شنوم موضوع چیست ؟
وقتی شما مراقبه "ذاذن " یا " آناپانا " می کنید، به عمیق ترین لایه های ذهن یا همان ضمیر باطن یا ناخوداگاه وارد شده، الگوهای مخرب و ناشایست یا به قول بودایی ها سانکاراهای ذهن به بالا می آیند و از بین می روند چیزی مثل لایروبی کردن ژرفنای یک رود عمیق یا سوزاندن هیزم که با صدا و نور توام است؛ این تصاویر و صداها همان عکس العمل های نهادینه شده ی ذهن هستند که حساسیت های شما را بالا برده مقاومت های شما را فرو می کاهند و شما را دچار رنج می کنند . به آنها اهمیت ندهید تنها نظاره و دیگر هیچ.
🌲❄️✨🔮✨❄️🌲
#مراقبه #نکات_اساسی #راهی_بسوی_خدا
@pathwaystogod
@mazeye_malakoot
✨✨🛐 چند نکته اساسی در مورد مراقبه 🛐✨✨
1- "کمترین" میزان مراقبه آنطور که استادان می گویند دو تایم پانزده دقیقه ای در روز است؛ شما می توانید زمان آن را بالا ببرید، دو نیم ساعت یا سه تا یک ربع ، دوتا یک ساعت و...
2- مردم می دانند که جسمشان با ورزش ورزیده می شود اما معمولا از درک اینکه روان آدمی باچه چیز ورزیده می شود و یا اصلا آیا ذهن و روانشان به تقویت نیاز دارد عاجزند، یا اصلا درکی از اینکه روان آدمی نیز می تواند مثل جسم او ورزیده شود بی خبرند. مراقبه همراه با مطالعه پیگیر و روشمند ورزش روح و روان انسان است؛ برای همین است کسانی که مراقبه می کنند از لحاظ عصبی و روحی بسیار قوی تر، ورزیده تر و سالم تر از افرادی هستند که مراقبه نمی کنند. فقط مراقبه کنید . خاموش، بی حرکت، بدون مقایسه، بدون آخربینی یا آخور بینی، بدون توجه، بدون هر آنچه که برایتان مهم است و توجه به آن باعث رنج شما می شود و حساسیت شما را بر می انگیزد .
3- بهترین حالت مراقبه همان لوتوس یا به اصطلاح "بودایی نشستن" است : چهار زانو نشستن و کمر را کاملا صاف کردن. فقط در این حالت است که بدن شما در بهترین شرایط بدنی برای مراقبه است مگر اینکه شما در پا یا کمر دچار عارضه باشید؛ اما حتی در این حالت هم بهتر است ستون مهره های خود مخصوصا کتف های خود را به جایی تکیه ندهید زیرا این شرط ورود به خواب آلودگی و رخوت است. در برمه و کامبوج روش خوبی برای نشستن سالخوردگان و بیماران دارند، بدین ترتیب که فقط اولین و دومین مهره خود را از پایین به جایی تکیه می دهند بدین ترتیب کفل و بالای باسن به متکا یا مانعی برخورد کرده باعث حفظ تعادل مراقبه گر می شود.
4- هنر زندگی شادمان بودن در دنیایی است که درک می کنیم رنج آن از لذتش بیشتر است و عمیقا آگاه بودن در دنیایی که می دانیم جهلش از معرفتش بیشتر است؛ این هنر با مراقبه و مطالعه متون باطنی و انجام سلوک امکان پذیر است .
5- اگر در یک نشست قادر به انجام مراقبه نشدید، یا زمان آن را یک ربع یا نیم یا یک ساعت به تعویق بیندازید. یا اگر هر روز در همان زمان موفق به این کار می شدید طاق باز بیفتید و بیش از 10 بار نفس عمیق بکشید یا به مدت 5 یا ده دقیقه به اندازه دو آهنگ برقصید یا نرمش تند انجام دهید مثل روش ناتاراج .
6- ریلکسیشن اورژانسی : ناگهان یاد عشق ویران شده ی خود می افتید که به خاطرش همه چیزتان را فدا کردید تا به هم برسید اما خوب همه چیز دست به دست هم دادند تا خوشبختانه این اتفاق نیفتد! یا به یاد مرگ عزیزی می افتید یا به یاد فرزندی که همسر سابقتان از شما گرفت؛ حال قبل از اینکه دچار اندوه شوید در این حال مثل یک مرده طاق باز بیفتید چشمانتان را ببندید و جمله "من آرامش کاملم" یا هر جمله ی امتحان شده دیگر را حدود 1 الی 3 قیقه در داخل چشم سوم در حالی که نجوا می کنید یعنی صدای خود را می شنوید با باور و قاطعیت در ذهن تکرار کنید. می توانید ایستاده یا لوتوس هم این کار را بکنید. باور و قاطعیت یعنی اینکه بپذیرید ناراحتی شما با چیزی از جنس خودش از بین می رود، نه داروهای اعصاب و یا گیر آوردن سنگ صبوری برای فرافکنی اندوه خود برای او . باور و قاطعیت به شکل لبخند در چهره شما متجلی می شود . اگر این کار را با باور و اقتدار انجام دهید اندوه رنگ می بازد تا بفهمید دگرگونی حالات ذهنی بدون شرط خارجی دست شماست. اما این را هم بدانید ارزش چنین کاری مقطعی که مانند یک مسکن عمل می کند در مقایسه با کار ریشه ای و عمیق مراقبه در خور توجه نیست.
7- دوستی پرسیده وقتی مراقبه می کنم بعضی اوقات تصاویر عجیبی می بینم و یا بعد از مراقبه وقتی دراز می کشم صداهای عجیبی می شنوم موضوع چیست ؟
وقتی شما مراقبه "ذاذن " یا " آناپانا " می کنید، به عمیق ترین لایه های ذهن یا همان ضمیر باطن یا ناخوداگاه وارد شده، الگوهای مخرب و ناشایست یا به قول بودایی ها سانکاراهای ذهن به بالا می آیند و از بین می روند چیزی مثل لایروبی کردن ژرفنای یک رود عمیق یا سوزاندن هیزم که با صدا و نور توام است؛ این تصاویر و صداها همان عکس العمل های نهادینه شده ی ذهن هستند که حساسیت های شما را بالا برده مقاومت های شما را فرو می کاهند و شما را دچار رنج می کنند . به آنها اهمیت ندهید تنها نظاره و دیگر هیچ.
🌲❄️✨🔮✨❄️🌲
#مراقبه #نکات_اساسی #راهی_بسوی_خدا
@pathwaystogod
@mazeye_malakoot
🌲❄️✨🔮✨❄️🌲
✨✨🕉 باز هم خدا هست 🕉✨✨
یادتان باشد امروز هم با تمام سختیها و درسهایش، گذشت. حتی در بدترین شرایط نیز خدا وجود دارد و اوست که توان ادامه راه و زندگی را به ما عطا می فرماید. حتی اگر به یک رشته نخ هم آویزانیم ، شاکر و امیدوار باشیم؛ خدا هنوز با ماست و در لحظه لحظه زندگیمان حضور متبرک دارد. (ناامیدی از رحمت و یاری حق باریتعالی بزرگترین گناه است که می توانید مرتکب شوید).
🌲❄️✨🔮✨❄️🌲
#راهی_بسوی_خدا
@pathwaystogod
@mazeye_malakoot
✨✨🕉 باز هم خدا هست 🕉✨✨
یادتان باشد امروز هم با تمام سختیها و درسهایش، گذشت. حتی در بدترین شرایط نیز خدا وجود دارد و اوست که توان ادامه راه و زندگی را به ما عطا می فرماید. حتی اگر به یک رشته نخ هم آویزانیم ، شاکر و امیدوار باشیم؛ خدا هنوز با ماست و در لحظه لحظه زندگیمان حضور متبرک دارد. (ناامیدی از رحمت و یاری حق باریتعالی بزرگترین گناه است که می توانید مرتکب شوید).
🌲❄️✨🔮✨❄️🌲
#راهی_بسوی_خدا
@pathwaystogod
@mazeye_malakoot
موج آلفاو تاثیرات آن؛
از وجود انسان همواره چهار نوع انرژی تابشی تراوش می شود .
1-انرژی بتا که مربوط به سطح بالای مغز است و ضعیف است و همان ضمیر خودآگاه است ، مثل حالت های هوشیاری ، بیداری ، تفکر ، فعالیت ها
2- انرژی آلفا مربوط به سطح پایین مغز است ، نیمه آگاه ، آرامش وریلکس و استراحت . انرژی قوی است و آرزوها در این قسمت برآورده و خواسته ها اجرا می شود .
3-انرژی تتا مربوط به سطح پایین ترین مغز است . مربوط به ناخودآگاه ، لحظات اولیه خواب ، وقتی که دارد چرتت می برد و انرژی قوی تری است ولی نمی توانید به آن جهت بدهید .
4-انرژی دلتا مربوط به خواب عمیق است . و از همه ی این انرژی ها قوی تر است . ولی جهت دار نیست .
هیچ انسانی نیست که این چهار انرژی از او تابش نکند و بیش تر از همه انرژی بتا تراوش می شود .
انرژی آلفا باعث موفقیت می شود .
انرژی بتا چون ضعیف است نمی تواند خواسته ها را بر آورده کند .
انرژی تتا و دلتا هر چند قوی ترین است ولی چون شما نمی توانید آن را جهت بدهید ، نمی تواند باعث موفیقیت شود .
شما انرژی می خواهید که هم قوی باشد و هم قابل هدایت باشد ان انرژی همان الفا است.
کافی است پیام را به نا خود آگاه بدهید و آن قدر تکرار کنید که به قدرتمندترین شکل انجام شود .
انرژی الفا هنگامی تراوش می شود که شما در حالت کاملا ارامی قرار داشته باشید تمام ترس ها ،اضطراب هاو تمام چیزهایی که فکر شما را مشغول می کند را باید از خود دور کنید.
برای این منظور روش ساده ای وجود دارد.
ابتدا سعی کنید به چیزی فکر نکنید سپس چشمان خود را ببندید و شروع به تنفس های عمیق کنید البته این کار را انقدر ارام انجام دهید که حتی صدای تنفس خود را نشنوید.(بهتر است تنفس را از بینی انجام دهید)این کار را به مدت پنج دقیقه انجام دهید.ما غالبا 12 تا 18 بار در دقیقه نفس می کشیم ولی اگر نفس های خود را 8 بار یا کمتر کاهش دهید، هم احساس ارامش بیشتری می کنید و هم بر اعصاب خود کنترل بیشتری خواهید داشت با ارامتر شدن تنفس خود الگوهای فکری شما ارامتر خواهد شد احساس سرزندگی می کنید و مغز اماده می شود که به امواج الفا برسد.
بعد از اینکه به الفا رسیدید به خواسته هایتان فکر کنید ارزوها و رویاهایتان، طوری که کاملا به حس واقعی برسید.به این صورت می توانید دقیق تر خواسته هایتان را جذب کنید.
چه کنیم تا از هدر دادن انرژی آلفا جلوگیری کنیم ؟
1-کنترل میل جنسی
میل جنسی به شدت آلفا را از بین می برد و به همین خاطر است که مرتاض ها و یوگا ها کم تر ازدواج می کنند، البته کنترل بهتر از سرکوب است .
چون در میل جنسی فکر و تصور و هیجان بیشتر است .انرژی را از بین می برد و ، جذب مغناطیسی آلفا را کم می کند .
2- کنترل غذا خوردن
هر چه بیش تر می خورید انرژی ذهنی شما کمتر می شود ، اجابت دعا کم تر می شود ، آلفا کم می شود .جذب موهبت ها کم تر می شود و در این راستا هم کم خوردن مهم است و هم غذا های سهل الهضم خوردن .
غذاهای دیر هضم مانند پروتئین هاست.
پنیر و تخم مرغ خیلی انرژی ذهنی را کم می کند .
3-کنترل هیجانات – کنترل خشم و عصبانیت
4-کنترل احساسات
5-کنترل کارهای غیر عادی
مانند پا تکا ن دادن ، کندن موی سر یا صورت یا آدامس جویدن و ... به شدت انرژی آلفا را کم می کند توجه داشته باشید که هر گاه عملی به صورت عادت در آید به قسمت پایین مغز می رود .
6-عدم انقباض عضلات - مثلا در اتو بوس میله ی اتوبوس را به شدت گرفتن ، گوشی تلفن را به شدت گرفتن ...باعث انقباض عضلانی می شود و آلفا را کاهش می دهد .
چه کنیم تا انرژی آلفا را افزایش دهیم ؟
1-آرامش ، هر عاملی که به آرامش ذهنی کمک کند ،انرژی ذهنی را بالا می برد، مثل نرمش، رقص ، حرکات موزون و ...
2- سکوت
3- تبسم ، ریلکس عضلات صورت است و در نتیجه آرامش ایجاد می شود و انرژی آلفا افزایش می یابد .
4 – خواب
وقتی کسی می خوابد در حقیقت از انرژی بتا به آلفا می رود ، هرگز خواب روز مانند خواب شب نمی شود . چون در شب انرژی کائنات زیاد است آرامش و سکوت دارد ، پس انرژی بیش تری می گیرید .
آلفای شما در شب چون در میدان آلفای قوی تری قرار می گیرد ، قوی تر است شنیده اید که می گویند خواب مؤمن عبادت است .
این برای آن است که آلفای او بالاست و کسانی که هم فکر او هستند از آن انرژی کسب فیض می کنند.
⚜#امواج_مغزی#موج_آلفا
@pathwaystogod
از وجود انسان همواره چهار نوع انرژی تابشی تراوش می شود .
1-انرژی بتا که مربوط به سطح بالای مغز است و ضعیف است و همان ضمیر خودآگاه است ، مثل حالت های هوشیاری ، بیداری ، تفکر ، فعالیت ها
2- انرژی آلفا مربوط به سطح پایین مغز است ، نیمه آگاه ، آرامش وریلکس و استراحت . انرژی قوی است و آرزوها در این قسمت برآورده و خواسته ها اجرا می شود .
3-انرژی تتا مربوط به سطح پایین ترین مغز است . مربوط به ناخودآگاه ، لحظات اولیه خواب ، وقتی که دارد چرتت می برد و انرژی قوی تری است ولی نمی توانید به آن جهت بدهید .
4-انرژی دلتا مربوط به خواب عمیق است . و از همه ی این انرژی ها قوی تر است . ولی جهت دار نیست .
هیچ انسانی نیست که این چهار انرژی از او تابش نکند و بیش تر از همه انرژی بتا تراوش می شود .
انرژی آلفا باعث موفقیت می شود .
انرژی بتا چون ضعیف است نمی تواند خواسته ها را بر آورده کند .
انرژی تتا و دلتا هر چند قوی ترین است ولی چون شما نمی توانید آن را جهت بدهید ، نمی تواند باعث موفیقیت شود .
شما انرژی می خواهید که هم قوی باشد و هم قابل هدایت باشد ان انرژی همان الفا است.
کافی است پیام را به نا خود آگاه بدهید و آن قدر تکرار کنید که به قدرتمندترین شکل انجام شود .
انرژی الفا هنگامی تراوش می شود که شما در حالت کاملا ارامی قرار داشته باشید تمام ترس ها ،اضطراب هاو تمام چیزهایی که فکر شما را مشغول می کند را باید از خود دور کنید.
برای این منظور روش ساده ای وجود دارد.
ابتدا سعی کنید به چیزی فکر نکنید سپس چشمان خود را ببندید و شروع به تنفس های عمیق کنید البته این کار را انقدر ارام انجام دهید که حتی صدای تنفس خود را نشنوید.(بهتر است تنفس را از بینی انجام دهید)این کار را به مدت پنج دقیقه انجام دهید.ما غالبا 12 تا 18 بار در دقیقه نفس می کشیم ولی اگر نفس های خود را 8 بار یا کمتر کاهش دهید، هم احساس ارامش بیشتری می کنید و هم بر اعصاب خود کنترل بیشتری خواهید داشت با ارامتر شدن تنفس خود الگوهای فکری شما ارامتر خواهد شد احساس سرزندگی می کنید و مغز اماده می شود که به امواج الفا برسد.
بعد از اینکه به الفا رسیدید به خواسته هایتان فکر کنید ارزوها و رویاهایتان، طوری که کاملا به حس واقعی برسید.به این صورت می توانید دقیق تر خواسته هایتان را جذب کنید.
چه کنیم تا از هدر دادن انرژی آلفا جلوگیری کنیم ؟
1-کنترل میل جنسی
میل جنسی به شدت آلفا را از بین می برد و به همین خاطر است که مرتاض ها و یوگا ها کم تر ازدواج می کنند، البته کنترل بهتر از سرکوب است .
چون در میل جنسی فکر و تصور و هیجان بیشتر است .انرژی را از بین می برد و ، جذب مغناطیسی آلفا را کم می کند .
2- کنترل غذا خوردن
هر چه بیش تر می خورید انرژی ذهنی شما کمتر می شود ، اجابت دعا کم تر می شود ، آلفا کم می شود .جذب موهبت ها کم تر می شود و در این راستا هم کم خوردن مهم است و هم غذا های سهل الهضم خوردن .
غذاهای دیر هضم مانند پروتئین هاست.
پنیر و تخم مرغ خیلی انرژی ذهنی را کم می کند .
3-کنترل هیجانات – کنترل خشم و عصبانیت
4-کنترل احساسات
5-کنترل کارهای غیر عادی
مانند پا تکا ن دادن ، کندن موی سر یا صورت یا آدامس جویدن و ... به شدت انرژی آلفا را کم می کند توجه داشته باشید که هر گاه عملی به صورت عادت در آید به قسمت پایین مغز می رود .
6-عدم انقباض عضلات - مثلا در اتو بوس میله ی اتوبوس را به شدت گرفتن ، گوشی تلفن را به شدت گرفتن ...باعث انقباض عضلانی می شود و آلفا را کاهش می دهد .
چه کنیم تا انرژی آلفا را افزایش دهیم ؟
1-آرامش ، هر عاملی که به آرامش ذهنی کمک کند ،انرژی ذهنی را بالا می برد، مثل نرمش، رقص ، حرکات موزون و ...
2- سکوت
3- تبسم ، ریلکس عضلات صورت است و در نتیجه آرامش ایجاد می شود و انرژی آلفا افزایش می یابد .
4 – خواب
وقتی کسی می خوابد در حقیقت از انرژی بتا به آلفا می رود ، هرگز خواب روز مانند خواب شب نمی شود . چون در شب انرژی کائنات زیاد است آرامش و سکوت دارد ، پس انرژی بیش تری می گیرید .
آلفای شما در شب چون در میدان آلفای قوی تری قرار می گیرد ، قوی تر است شنیده اید که می گویند خواب مؤمن عبادت است .
این برای آن است که آلفای او بالاست و کسانی که هم فکر او هستند از آن انرژی کسب فیض می کنند.
⚜#امواج_مغزی#موج_آلفا
@pathwaystogod
خدایا؛
در این مسیر پر پیچ و خم
در این راه که گاه موانعی بر سراهم قرار می گیرد
در لحظه هایی که بیقراری دلم را می رباید
در هنگامی که جز تو امیدی ندارم و نمی خواهم قدمی بر خلاف مسیر تو بردارم
در ثانیه های بی تابی که نمی خواهم جز از تو با هیچ چیز دیگری آرام شوم
معجزه ی آرامشت را بر وجودم جاری کن
من تسلیم درگاه تو هستم
و در مسیر تو خواهم بود
و قدمی جز این برنخواهم نداشت
می پزیرم هرچه را که تو برایم خواسته ایی.
خدایا!
به قلبم وسعت ببخش
و مرا از بیهودگیهای دنیا رها ساز
چرا که طعم شیرین آرامش را تنها در پناه تو چشیده ام و بس!!!!
"آمین"
#نیایش#راهی_بسوی_خدا
@pathwaystogod
در این مسیر پر پیچ و خم
در این راه که گاه موانعی بر سراهم قرار می گیرد
در لحظه هایی که بیقراری دلم را می رباید
در هنگامی که جز تو امیدی ندارم و نمی خواهم قدمی بر خلاف مسیر تو بردارم
در ثانیه های بی تابی که نمی خواهم جز از تو با هیچ چیز دیگری آرام شوم
معجزه ی آرامشت را بر وجودم جاری کن
من تسلیم درگاه تو هستم
و در مسیر تو خواهم بود
و قدمی جز این برنخواهم نداشت
می پزیرم هرچه را که تو برایم خواسته ایی.
خدایا!
به قلبم وسعت ببخش
و مرا از بیهودگیهای دنیا رها ساز
چرا که طعم شیرین آرامش را تنها در پناه تو چشیده ام و بس!!!!
"آمین"
#نیایش#راهی_بسوی_خدا
@pathwaystogod
تذکر؛
خواب بیش از 9 ساعت خطر حمله قلبی را افزایش داده، سبب بالا رفتن قند خون و ابتلا به دیابت نوع 2 ،سردرد، کمردرد، افسردگی، استرس و چاقی میشود.
#خواب_زباد#حمله_قلبی
@pathwaystogod
خواب بیش از 9 ساعت خطر حمله قلبی را افزایش داده، سبب بالا رفتن قند خون و ابتلا به دیابت نوع 2 ،سردرد، کمردرد، افسردگی، استرس و چاقی میشود.
#خواب_زباد#حمله_قلبی
@pathwaystogod
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
"زنگ تفریح "
این موش رو نگاه کنید،
درست شبیه ما انسانها داره حمام میکنه!!!! فکر کنم ناقلا قبلا از سوراخ لونه ی خودش توی حمام آدمها رو برانداز میکرده و کاملا یاد گرفته!!!!
@pathwaystogod
این موش رو نگاه کنید،
درست شبیه ما انسانها داره حمام میکنه!!!! فکر کنم ناقلا قبلا از سوراخ لونه ی خودش توی حمام آدمها رو برانداز میکرده و کاملا یاد گرفته!!!!
@pathwaystogod
🌲❄️✨🔮✨❄️🌲
✨✨📜 دزد و عارف 📜✨✨
دزدی وارد کلبه فقیرانه عارفی شد که کلبه در خارج شهر واقع شده بود، عارف بیدار بود او جز یک پتو چیزی نداشت .
اوشب ها نیمی از پتو را زیر خود می انداخت و نیمی دیگر را روی خود می کشید، روزها نیز بدن برهنه خویش را با آن می پوشاند.
عارف پیر، دزد را دید و چشمان خود را بست، مبادا دزد را شرمنده کرده باشد، آن دزد راهی دراز را آمده بود، به امید آنکه چیزی نصیبش شود. او باید در فقری شدید بوده باشد، زیرا به خانه محقرانه این پیر عارف زده بود.
عارف پتو را برسرکشید و برای حال زار آن دزد و نداری خویش گریست : خدایا چیزی در خانه من نیست و این دزد بینوا با دست خالی و ناامید از این جا خواهد رفت. اگر او دوسه روز پیش مرا از تصمیم خویش باخبر ساخته بود، می رفتم، پولی قرض می گرفتم، و برای این مردک بینوا روی تاقچه می گذاشتم...
آن عارف فرزانه نگران نبود که دزد اموال او راخواهد برد! او نگران بود که چیزی در خور ندارد تا نصیب دزد شود و او را خوشحال کند .
داخل خانه عارف تاریک بود. پیرمرد شمعی روشن کرد تا دزد بتواند در پرتو آن زمین نخورد و خانه را بهتر وارسی کند.
استاد شمع را برد تا روی تاقچه بگذارد که ناگهان با دزد چهره به چهره برخورد کرد، دزد بسیار ترسیده بود. او می دانست که این مرد مورد اعتماد اهالی شهر است، بنابر این اگر به مردم موضوع دزدی او را بگوید همه باور خواهند کرد .
اما آن پیر عارف گفت : نترس آمده ام تا کمکت کنم داخل خانه تاریک است. وانگهی من سی سال است که در این خانه زندگی می کنم و هنوز هیچ چیز در آن پیدا نکرده ام، بیا با هم بگردیم اگر چیزی پیدا کردیم پنجاه پنجاه تقسیمش می کنیم .
البته اگر تو راضی باشی. اگر هم خواستی می توانی همه اش را برداری، زیرا من سالها گشته ام و چیزی پیدا نکرده ام. پس همه آن مال تو. بالاخره یابنده تو بودی .
دل دزد نرم شد. استاد نه او را تحقیر کرد نه سرزنش.
دزد گفت: مرا ببخشید استاد. نمی دانستم که این خانه شماست وگرنه جسارت نمی کردم.
عارف گفت: اما درست نیست که دست خالی از این جابروی. من یک پتو دارم هوا دارد سرد می شود لطف کن و این پتو را از من قبول کن.
استاد پتو را به دزد داد، دزد از اینکه می دید در آن خانه چیزی جز پتو وجود ندارد شگفت زده شد، سعی کرد استاد را متقاعد کند تا پتو را نزد خود نگه دارد .
استادگفت: احساسات مرا بیش از این جریحه دار نکن، دفعه دیگر پیش از این که به من سری بزنی مرا خبر کن .
اگر به چیزی خاص هم نیاز داشتی بگو تا همان را برایت آماده کنم تو مرا غافلگیر و شرمنده کردی، می دانم که این پتوی کهنه ارزشی ندارد اما دلم نمی آید تو را با دست خالی روانه کنم، لطف کن وآن را از من بپذیر. تا ابد ممنون تو خواهم بود .
دزد گیج شده بود او نمی دانست چه کار کند. تا کنون به چنین آدمی برخورد نکرده بود. خم شد پاهای استاد را بوسید پتو را تا کرد و بیرون رفت.
او وزیر و وکیل و فرماندار دیده بود ولی انسان ندیده بود .
پیش از آنکه دزد از خانه بیرون رود استاد صدایش کرد وگفت: فراموش نکن که امشب مرا خوشحال کردی، من همه عمرم را مثل یک گدا زندگی کرده ام. من چون چیزی نداشتم از لذت بخشیدن نیز محروم بوده ام اما امشب تو به من لذت بخشیدن را چشاندی ممنونم...
🌲❄️✨🔮✨❄️🌲
#دزد_و_عارف #حکایتهای_عارفانه #راهی_بسوی_خدا
@pathwaystogod
@mazeye_malakoot
✨✨📜 دزد و عارف 📜✨✨
دزدی وارد کلبه فقیرانه عارفی شد که کلبه در خارج شهر واقع شده بود، عارف بیدار بود او جز یک پتو چیزی نداشت .
اوشب ها نیمی از پتو را زیر خود می انداخت و نیمی دیگر را روی خود می کشید، روزها نیز بدن برهنه خویش را با آن می پوشاند.
عارف پیر، دزد را دید و چشمان خود را بست، مبادا دزد را شرمنده کرده باشد، آن دزد راهی دراز را آمده بود، به امید آنکه چیزی نصیبش شود. او باید در فقری شدید بوده باشد، زیرا به خانه محقرانه این پیر عارف زده بود.
عارف پتو را برسرکشید و برای حال زار آن دزد و نداری خویش گریست : خدایا چیزی در خانه من نیست و این دزد بینوا با دست خالی و ناامید از این جا خواهد رفت. اگر او دوسه روز پیش مرا از تصمیم خویش باخبر ساخته بود، می رفتم، پولی قرض می گرفتم، و برای این مردک بینوا روی تاقچه می گذاشتم...
آن عارف فرزانه نگران نبود که دزد اموال او راخواهد برد! او نگران بود که چیزی در خور ندارد تا نصیب دزد شود و او را خوشحال کند .
داخل خانه عارف تاریک بود. پیرمرد شمعی روشن کرد تا دزد بتواند در پرتو آن زمین نخورد و خانه را بهتر وارسی کند.
استاد شمع را برد تا روی تاقچه بگذارد که ناگهان با دزد چهره به چهره برخورد کرد، دزد بسیار ترسیده بود. او می دانست که این مرد مورد اعتماد اهالی شهر است، بنابر این اگر به مردم موضوع دزدی او را بگوید همه باور خواهند کرد .
اما آن پیر عارف گفت : نترس آمده ام تا کمکت کنم داخل خانه تاریک است. وانگهی من سی سال است که در این خانه زندگی می کنم و هنوز هیچ چیز در آن پیدا نکرده ام، بیا با هم بگردیم اگر چیزی پیدا کردیم پنجاه پنجاه تقسیمش می کنیم .
البته اگر تو راضی باشی. اگر هم خواستی می توانی همه اش را برداری، زیرا من سالها گشته ام و چیزی پیدا نکرده ام. پس همه آن مال تو. بالاخره یابنده تو بودی .
دل دزد نرم شد. استاد نه او را تحقیر کرد نه سرزنش.
دزد گفت: مرا ببخشید استاد. نمی دانستم که این خانه شماست وگرنه جسارت نمی کردم.
عارف گفت: اما درست نیست که دست خالی از این جابروی. من یک پتو دارم هوا دارد سرد می شود لطف کن و این پتو را از من قبول کن.
استاد پتو را به دزد داد، دزد از اینکه می دید در آن خانه چیزی جز پتو وجود ندارد شگفت زده شد، سعی کرد استاد را متقاعد کند تا پتو را نزد خود نگه دارد .
استادگفت: احساسات مرا بیش از این جریحه دار نکن، دفعه دیگر پیش از این که به من سری بزنی مرا خبر کن .
اگر به چیزی خاص هم نیاز داشتی بگو تا همان را برایت آماده کنم تو مرا غافلگیر و شرمنده کردی، می دانم که این پتوی کهنه ارزشی ندارد اما دلم نمی آید تو را با دست خالی روانه کنم، لطف کن وآن را از من بپذیر. تا ابد ممنون تو خواهم بود .
دزد گیج شده بود او نمی دانست چه کار کند. تا کنون به چنین آدمی برخورد نکرده بود. خم شد پاهای استاد را بوسید پتو را تا کرد و بیرون رفت.
او وزیر و وکیل و فرماندار دیده بود ولی انسان ندیده بود .
پیش از آنکه دزد از خانه بیرون رود استاد صدایش کرد وگفت: فراموش نکن که امشب مرا خوشحال کردی، من همه عمرم را مثل یک گدا زندگی کرده ام. من چون چیزی نداشتم از لذت بخشیدن نیز محروم بوده ام اما امشب تو به من لذت بخشیدن را چشاندی ممنونم...
🌲❄️✨🔮✨❄️🌲
#دزد_و_عارف #حکایتهای_عارفانه #راهی_بسوی_خدا
@pathwaystogod
@mazeye_malakoot