آوای شورانگیز-بادل من
حمیرا
با دل من
بانو حمیرای تکرار نشدنی
این ترانه واقعاً مسحور کننده است
حمیرا از نگاه دیگران
غلامحسین بنان صدای حمیرا را ملکوتی و سحرآمیز توصیف کردهاست و معتقد بود تا یک قرن دیگر هم صدایی همانند صدای حمیرا ظهور نخواهد کرد.
علی تجویدی صدای حمیرا را کمیاب توصیف کردهاست که در محدوده آلتو قرار داشته و قابلیت سوپرانو از زیر تا بم را داراست.
پرویز یاحقی: صدای حمیرا فقط با صدای ام کلثوم در جوانی قابل قیاس است.
جهانبخش پازوکی: حمیرا تک اختری در آسمان هنر ایران است که نورش به همه هنرمندان رسیدهاست.
محمد حیدری: حمیرا به همراه گلپا انقلابی را در موسیقی سنتی ایران به وجود آوردند
اکبر گلپایگانی: حمیرا خورشید آسمان موسیقی ایران است
حسن شماعی زاده: صدای حمیرا فراتر از سطح خاورمیانه است و لرزشها و ویبراسیون صدایش بی نظیر است.
بابک رادمنش: صدای حمیرا مُشکی است که فضای موسیقی ایران را عطر افشانی کردهاست و از صداهای استثنایی است که گاهی قرنها باید بگذرد تا شاهد چنین صدایی باشیم، خوشبختانه این صدا در زمانه ما ظهور کردهاست.
https://t.me/parsomad
بانو حمیرای تکرار نشدنی
این ترانه واقعاً مسحور کننده است
حمیرا از نگاه دیگران
غلامحسین بنان صدای حمیرا را ملکوتی و سحرآمیز توصیف کردهاست و معتقد بود تا یک قرن دیگر هم صدایی همانند صدای حمیرا ظهور نخواهد کرد.
علی تجویدی صدای حمیرا را کمیاب توصیف کردهاست که در محدوده آلتو قرار داشته و قابلیت سوپرانو از زیر تا بم را داراست.
پرویز یاحقی: صدای حمیرا فقط با صدای ام کلثوم در جوانی قابل قیاس است.
جهانبخش پازوکی: حمیرا تک اختری در آسمان هنر ایران است که نورش به همه هنرمندان رسیدهاست.
محمد حیدری: حمیرا به همراه گلپا انقلابی را در موسیقی سنتی ایران به وجود آوردند
اکبر گلپایگانی: حمیرا خورشید آسمان موسیقی ایران است
حسن شماعی زاده: صدای حمیرا فراتر از سطح خاورمیانه است و لرزشها و ویبراسیون صدایش بی نظیر است.
بابک رادمنش: صدای حمیرا مُشکی است که فضای موسیقی ایران را عطر افشانی کردهاست و از صداهای استثنایی است که گاهی قرنها باید بگذرد تا شاهد چنین صدایی باشیم، خوشبختانه این صدا در زمانه ما ظهور کردهاست.
https://t.me/parsomad
Forwarded from گذرگاه تاریخ (ع نفریه)
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
قدیمی ترین صدای ضبط شده از نوحه خوانی و تصاویر مراسم عزاداری در زمان قاجار
چندین صدای ضبط شده به دوره ناصری و مظفرالدین شاه منسوب هستند که نوحه «جبرئیل» هم از آن جمله است. شعر نوحه «جبرئیل» منسوب به ناصرالدین شاه قاجار بوده و خواننده آن نامشخص است
@parsomad
چندین صدای ضبط شده به دوره ناصری و مظفرالدین شاه منسوب هستند که نوحه «جبرئیل» هم از آن جمله است. شعر نوحه «جبرئیل» منسوب به ناصرالدین شاه قاجار بوده و خواننده آن نامشخص است
@parsomad
Forwarded from گذرگاه تاریخ (ع نفریه)
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
آرامگاه شاهزاده هخامنشی ،ساتراپ هخامنشی (استاندار) ، معروف به مرد_پارسی در ازمیر ترکیه
شباهت این بنا با آرامگاه کوروشبزرگ کاملاً واضح است.
http://telegram.me/parsomad
شباهت این بنا با آرامگاه کوروشبزرگ کاملاً واضح است.
http://telegram.me/parsomad
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
تراشیدن موی سر زنان فرانسوی ی متهم به همکاری با آلمان نازی ،
و گرداندن آنها در خیابان های پاریس .
پس از آزاد سازی فرانسه در جنگ جهانی دوم .
مردم پاریس آن سالها از خود شخصیت نشان دادند ، زنانی که با دشمن همکاری داشتند را نگرفتند " تیکه پاره "کنند و------------------------- ؟!
https://t.me/parsomad
و گرداندن آنها در خیابان های پاریس .
پس از آزاد سازی فرانسه در جنگ جهانی دوم .
مردم پاریس آن سالها از خود شخصیت نشان دادند ، زنانی که با دشمن همکاری داشتند را نگرفتند " تیکه پاره "کنند و------------------------- ؟!
https://t.me/parsomad
Forwarded from کوروش
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
دزفول از کهنترین شهرهای جهان است که در استان خوزستان کشورمان قرار گرفته است. این شهر باستانی از فرهنگی غنی، دیدنیهای طبیعی و آثار تاریخی ارزشمندی برخوردار است.
آسیاب های آبی دزفول ، مجموعهای از سازههای آبی در بستر رودخانه دز است که در گذشته بهعنوان بند و آسیاب کاربرد داشته است و عمده قدمت آنها به دوره تاریخی صفویه و قاجاریه برمیگردد. مصالحی نظیر قلوه سنگ رودخانهای، آجر با ملات ساروج در ساخت این آسیابها استفاده شده است. بازمانده این آسیابها در سه بخش از رود دز قرار گرفتهاند. بخش اول در بالادست در پارک ساحلی دز، بخش دوم در کنار پل جدید دزفول و بخش سوم در کنار پل تاریخی دزفول قرار دارند.
آسیاب های آبی دزفول ، مجموعهای از سازههای آبی در بستر رودخانه دز است که در گذشته بهعنوان بند و آسیاب کاربرد داشته است و عمده قدمت آنها به دوره تاریخی صفویه و قاجاریه برمیگردد. مصالحی نظیر قلوه سنگ رودخانهای، آجر با ملات ساروج در ساخت این آسیابها استفاده شده است. بازمانده این آسیابها در سه بخش از رود دز قرار گرفتهاند. بخش اول در بالادست در پارک ساحلی دز، بخش دوم در کنار پل جدید دزفول و بخش سوم در کنار پل تاریخی دزفول قرار دارند.
Forwarded from گذرگاه تاریخ (ع نفریه)
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
♦️احترام عمری طولانیتر از عمر انسانها دارد…
رنج نباید تو را غمگین کند.
این همان جایی است
که اکثر مردم اشتباه میکنند.
رنج قرار است تو را هوشیارتر کند؛
آگاه به اینکه زندگیات نیاز به تغییر دارد.
چرا که انسانها زمانی هشیار میشوند
که زخمی شوند!
رنج نباید بیچارگی را بیشتر کند.
رنجت را تحمل نکن!
رنجت را درک کن!
این فرصتی است برای بیداری!
آن زمان که آگاه شوی،
بیچارگیات به پایان خواهد رسید.
کارل_گوستاو_یونگ
فیلسوف و روانشناس شهیر سوئیسی
https://t.me/parsomad
رنج نباید تو را غمگین کند.
این همان جایی است
که اکثر مردم اشتباه میکنند.
رنج قرار است تو را هوشیارتر کند؛
آگاه به اینکه زندگیات نیاز به تغییر دارد.
چرا که انسانها زمانی هشیار میشوند
که زخمی شوند!
رنج نباید بیچارگی را بیشتر کند.
رنجت را تحمل نکن!
رنجت را درک کن!
این فرصتی است برای بیداری!
آن زمان که آگاه شوی،
بیچارگیات به پایان خواهد رسید.
کارل_گوستاو_یونگ
فیلسوف و روانشناس شهیر سوئیسی
https://t.me/parsomad
Forwarded from گذرگاه تاریخ (ع نفریه)
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
. دژ بابک
بر فراز کوههای کلیبر او را دست نیافتی کرده بود. از فراز دژ انگار جهان زیر پای بابک بود.
بابک در آذرآبادگان و مازیار در مازندران در اتحادی پنهانی در پی برانداختن خلافت بغداد و استقلال ایران بودند تا هر دو را با خیانت توانستند اسیر کنند و در بغداد به دار آویزند.
https://t.me/parsomad
بر فراز کوههای کلیبر او را دست نیافتی کرده بود. از فراز دژ انگار جهان زیر پای بابک بود.
بابک در آذرآبادگان و مازیار در مازندران در اتحادی پنهانی در پی برانداختن خلافت بغداد و استقلال ایران بودند تا هر دو را با خیانت توانستند اسیر کنند و در بغداد به دار آویزند.
https://t.me/parsomad
Forwarded from گذرگاه تاریخ (ع نفریه)
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ما آن چیزی هستیم که تولید می کنیم
ایرانی بودن کافی نیست
استاد بهرام بیضایی از مسوولیت ایرانیان می گوید
https://t.me/parsomad
ایرانی بودن کافی نیست
استاد بهرام بیضایی از مسوولیت ایرانیان می گوید
https://t.me/parsomad
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🟠فیلم سینمایی سعدی شیرازی - ساخت تاجیکستان
🔴این فیلم سینمایی رو باید تمام مردم ایران ببینن! لطفا این فیلم سینمایی رو به تمام گروه ها و دوستان ارسال کنید
https://t.me/parsomad
🔴این فیلم سینمایی رو باید تمام مردم ایران ببینن! لطفا این فیلم سینمایی رو به تمام گروه ها و دوستان ارسال کنید
https://t.me/parsomad
آوای شورانگیز_مح
حمیرا
حمیرا
آوای شورانگیز
اگر گویم من از چشمان او افسانه ای را
حدیث چشم او ریزد به هم میخانه ای را
یکی از قشنگ ترین ترانه های حمیرا
https://t.me/parsomad
آوای شورانگیز
اگر گویم من از چشمان او افسانه ای را
حدیث چشم او ریزد به هم میخانه ای را
یکی از قشنگ ترین ترانه های حمیرا
https://t.me/parsomad
🌺🌺 هرمز چهارم شاهنشاه ساسانی
هرمز چهارم ساسانی فرزند برومند و دادگستر خسروانوشیروان
هرمز چهارم که دست پروردۀ انوشە روان و بزرگمهر بود، همچون پدرش عدالتخواه و مردم دوست بود.طبری می نویسد که:
هرمز مردی تحصیلکرده بود و به ضعیفان و مستمندان توجه بسیار می کرد و بر اشراف و بزرگان سخت می گرفت؛ لذا اینها به او نفرت و دشمنی ورزیدند، و او نیز نسبت به آنها چنین احساسی داشت. او همۀ توانش را در اجرای عدالت در میان رعیتش به کارمی برد، و بر بزرگانی که به رعایایشان زور می گفتند سخت می گرفت
یک بار که هنگام نوبریِ تاکستانها بود هرمز به بلاش آباد در نزدیکی تیسپون می رفت و گذرش در یک منطقۀ تاکستانی بود. افسری وارد یک تاکستانی شد و چند خوشۀ غوره چید و به نوکرش داد و گفت:
»به خانه ببر و خورشت گوشت با آن درست کن که در این روزها خورشت گوشت با غوره مفید است. «
نگهبان تاکستان آمده فریاد برآورد که به تاکستانش تعرض شده است. هرمز مهروزانه با او سخن گفت و از او تقاضای بخشایش کرد و کمربند زرپوشی که بر میان داشت را به او داد و پوزش خواهانه از او دلجویی کرد.
🌸بن مایه :
تاریخ طبری ج1 ص 461-462
https://t.me/parsomad
هرمز چهارم ساسانی فرزند برومند و دادگستر خسروانوشیروان
هرمز چهارم که دست پروردۀ انوشە روان و بزرگمهر بود، همچون پدرش عدالتخواه و مردم دوست بود.طبری می نویسد که:
هرمز مردی تحصیلکرده بود و به ضعیفان و مستمندان توجه بسیار می کرد و بر اشراف و بزرگان سخت می گرفت؛ لذا اینها به او نفرت و دشمنی ورزیدند، و او نیز نسبت به آنها چنین احساسی داشت. او همۀ توانش را در اجرای عدالت در میان رعیتش به کارمی برد، و بر بزرگانی که به رعایایشان زور می گفتند سخت می گرفت
یک بار که هنگام نوبریِ تاکستانها بود هرمز به بلاش آباد در نزدیکی تیسپون می رفت و گذرش در یک منطقۀ تاکستانی بود. افسری وارد یک تاکستانی شد و چند خوشۀ غوره چید و به نوکرش داد و گفت:
»به خانه ببر و خورشت گوشت با آن درست کن که در این روزها خورشت گوشت با غوره مفید است. «
نگهبان تاکستان آمده فریاد برآورد که به تاکستانش تعرض شده است. هرمز مهروزانه با او سخن گفت و از او تقاضای بخشایش کرد و کمربند زرپوشی که بر میان داشت را به او داد و پوزش خواهانه از او دلجویی کرد.
🌸بن مایه :
تاریخ طبری ج1 ص 461-462
https://t.me/parsomad
🌺 اعتراف اسکندر مقدونی به بزرگ منشی خشیارشا هخامنشی
درتخت جمشید علاوه برجواهراتِ بی اندازه صدها پیکرۀ زرین از شاهنشاهان و شاهزادگان ایران وجود داشت که سربازان اسکندر پاره پاره کردند تا میان خودشان تقسیم کنند .
وقتی یونانیها با شور و شوق مشغول تاراج کاخهای تخت جمشید واسباب و اثاث آنها بودند و برسر دستیابی به نفایس کاخ شاهنشاهان با یکدیگر جدال می کردند، چشم اسکندر در کاخ تخت جمشید به پیکرۀ زرین و عظیم و شکوهمند خشیارشا افتاد که بر زمین افتاده بود، و چنان بود که انگار زنده است . او رو به پیکره کرده گفت :
»نمی دانم آیا باید بگذارم که همچنین برخاک افتاده باشی و به خاطر اینکه به یونان لشکر کشیدی مجازات شوی ، یا به خاطر روح بزرگ و صفات والایت به تو احترام نهاده از زمین بلندت کنم؟
او لحظات درازی در سکوت و حیرت در کنار پیکره ایستاده به آن نگریست، وآنگاه بدون آنکه سخن دیگری بگوید به راهش ادامه داد.
او از کنار پیکرۀ زرین شاهنشاهی که زمانی خورشید درخشان جهان متمدن بود گذشت تا یونانیها آن را بشکنند و در میان خودشان تقسیم کنند.
بن مایه :
پلوتارک...کتاب اسکندر ...بند51
تاریخ ایران باستان ..پیرنیا ج1 ص 740
https://t.me/parsomad
درتخت جمشید علاوه برجواهراتِ بی اندازه صدها پیکرۀ زرین از شاهنشاهان و شاهزادگان ایران وجود داشت که سربازان اسکندر پاره پاره کردند تا میان خودشان تقسیم کنند .
وقتی یونانیها با شور و شوق مشغول تاراج کاخهای تخت جمشید واسباب و اثاث آنها بودند و برسر دستیابی به نفایس کاخ شاهنشاهان با یکدیگر جدال می کردند، چشم اسکندر در کاخ تخت جمشید به پیکرۀ زرین و عظیم و شکوهمند خشیارشا افتاد که بر زمین افتاده بود، و چنان بود که انگار زنده است . او رو به پیکره کرده گفت :
»نمی دانم آیا باید بگذارم که همچنین برخاک افتاده باشی و به خاطر اینکه به یونان لشکر کشیدی مجازات شوی ، یا به خاطر روح بزرگ و صفات والایت به تو احترام نهاده از زمین بلندت کنم؟
او لحظات درازی در سکوت و حیرت در کنار پیکره ایستاده به آن نگریست، وآنگاه بدون آنکه سخن دیگری بگوید به راهش ادامه داد.
او از کنار پیکرۀ زرین شاهنشاهی که زمانی خورشید درخشان جهان متمدن بود گذشت تا یونانیها آن را بشکنند و در میان خودشان تقسیم کنند.
بن مایه :
پلوتارک...کتاب اسکندر ...بند51
تاریخ ایران باستان ..پیرنیا ج1 ص 740
https://t.me/parsomad
ثبت مثنوی مولانای بلخی ،
مشترکا با ترکیه ، خیانتی آشکار به زبان و ادبیات فارسی و حوزه تمدنی ایران بزرگ فرهنگی است . مثنوی معنوی به ملت هایی تعلق دارد که بتوانند آن را به همان زبانی که سروده شده است بخوانند . یعنی به زبان زیبای پارسی
روز گذشته خبری در رسانه های فارسی زبان منتشر شد . به گفته رئیس سازمان اسناد ملی ایران ، با کشور ترکیه توافق شده است که مثنوی مولانای بلخ را بصورت مشترک میان ایران و ترکیه به ثبت یونسکو برسانند . شگفت آنکه در این خبر ریاست سازمان اسناد ملی ایران مولانا را یکی از نقاط اشتراک ایران با ترکیه دانسته است !
پاسخ : نخست آنکه باید به حال زبان و ادبیات فارسی گریست که اثر جاودانه مولانایش را به ثبت کشوری چون ترکیه برسانند که حتی یک اقلیت فارسی زبان ندارد و زبان فارسی امروزه جایگاهی در آن کشور ندارد .
دوم آنکه چگونه می شود که یک شاعر فارسی زبان که در ایران قدیم و در خراسان بزرگ و بلخ دیده به جهان گشوده است ، امروز می شود جزئی از مفاخر کشور ترکیه ؟
یعنی تنها به صرف کوچ به قونیه و مرگ در آنجا ؟!
اصلا چگونه میتوان این اثر را که به زبان فارسی هست ، به ثبت کشوری چون ترکیه رساند ؟
حال آنکه حتی کشور ایران سیاسی امروز هم بعنوان یکی از وراث تمدن ایران بزرگ نمی تواند به تنهایی چنین ادعایی کند . حتی درباره شعرایی چون حافظ و سعدی و خیام و فردوسی و .....
سوم آنکه این جناب ریاست سازمان اسناد ملی ایران از چه درجه سوادی برخوردار هست که مولانا را نقطه اشتراک فرهنگی ایران و ترکیه می داند ؟
بعنوان یک ایرانی می گویم ، کشور من هیچ نقطه اشتراکی با کشور جعلی ترکیه ندارد . کشوری چون ترکیه که تا همین صد سال پیش نامش عثمانی بود و پیش از آن نامش روم و بیزانتیوم بود و حتی درباره هویت ترک در این کشور هم بسی روشن هست که هویتی جعلی و زبانش هم زبانی جعلی و قراردادی
نقطه اشتراک من با برادران فارسی زبانم در خراسان خاوری (افغانستان امروزی) هست . با تاجیک های خراسان و دیگر فارسی زبانان همتبار و همزبانم هست .
نقطه اشتراک من و شمای ایرانی امروز ، با مردم کشوری چون تاجیکستان هست . با رودکی هست .
بر همه ما و همچنین بر بزرگان و استادان زبان فارسی و مدیران ناوگان فرهنگی کشور های ایران و افغانستان واجب هست که جلوی این اشتباه کودکانه را بگیریم ..
https://t.me/parsomad
مشترکا با ترکیه ، خیانتی آشکار به زبان و ادبیات فارسی و حوزه تمدنی ایران بزرگ فرهنگی است . مثنوی معنوی به ملت هایی تعلق دارد که بتوانند آن را به همان زبانی که سروده شده است بخوانند . یعنی به زبان زیبای پارسی
روز گذشته خبری در رسانه های فارسی زبان منتشر شد . به گفته رئیس سازمان اسناد ملی ایران ، با کشور ترکیه توافق شده است که مثنوی مولانای بلخ را بصورت مشترک میان ایران و ترکیه به ثبت یونسکو برسانند . شگفت آنکه در این خبر ریاست سازمان اسناد ملی ایران مولانا را یکی از نقاط اشتراک ایران با ترکیه دانسته است !
پاسخ : نخست آنکه باید به حال زبان و ادبیات فارسی گریست که اثر جاودانه مولانایش را به ثبت کشوری چون ترکیه برسانند که حتی یک اقلیت فارسی زبان ندارد و زبان فارسی امروزه جایگاهی در آن کشور ندارد .
دوم آنکه چگونه می شود که یک شاعر فارسی زبان که در ایران قدیم و در خراسان بزرگ و بلخ دیده به جهان گشوده است ، امروز می شود جزئی از مفاخر کشور ترکیه ؟
یعنی تنها به صرف کوچ به قونیه و مرگ در آنجا ؟!
اصلا چگونه میتوان این اثر را که به زبان فارسی هست ، به ثبت کشوری چون ترکیه رساند ؟
حال آنکه حتی کشور ایران سیاسی امروز هم بعنوان یکی از وراث تمدن ایران بزرگ نمی تواند به تنهایی چنین ادعایی کند . حتی درباره شعرایی چون حافظ و سعدی و خیام و فردوسی و .....
سوم آنکه این جناب ریاست سازمان اسناد ملی ایران از چه درجه سوادی برخوردار هست که مولانا را نقطه اشتراک فرهنگی ایران و ترکیه می داند ؟
بعنوان یک ایرانی می گویم ، کشور من هیچ نقطه اشتراکی با کشور جعلی ترکیه ندارد . کشوری چون ترکیه که تا همین صد سال پیش نامش عثمانی بود و پیش از آن نامش روم و بیزانتیوم بود و حتی درباره هویت ترک در این کشور هم بسی روشن هست که هویتی جعلی و زبانش هم زبانی جعلی و قراردادی
نقطه اشتراک من با برادران فارسی زبانم در خراسان خاوری (افغانستان امروزی) هست . با تاجیک های خراسان و دیگر فارسی زبانان همتبار و همزبانم هست .
نقطه اشتراک من و شمای ایرانی امروز ، با مردم کشوری چون تاجیکستان هست . با رودکی هست .
بر همه ما و همچنین بر بزرگان و استادان زبان فارسی و مدیران ناوگان فرهنگی کشور های ایران و افغانستان واجب هست که جلوی این اشتباه کودکانه را بگیریم ..
https://t.me/parsomad
⏪خیام: درهمآمیزی اندیشهای ژرف و تخیّلی گسترده در افق فرزانش ایرانی
◀️موسی اکرمی
◀️در نکوداشت خیام چونان الگوئی از انسانبودگی
در تاریخ فرهنگ و تمدن ایرانی، چهرههائی حضور دارند که نمیتوان آنان را در قالبِ یک ویژهکاری یا فرنام یگانه گنجاند. آنان، چون آینههائی چندسویه، در هر سویهای پرتوی تازه میافکنند، و فراتر از زمان و زبان، در ساحتهای گوناگون اندیشه و هنر نقش میآفرینند. عمر خیام نیشابوری - با چشمپوشی از ناروشنیهای بسیار در زمانه و زندگی و دانش و اندیشهها و رفتار و گفتار او، از همین گروه است: شخصیتی یگانه میان ریاضیات و فلسفه، میان دانش هیئت و شعر، تجسمبخش معنای «انسانِ جامع».
۱.ریاضیدانی فراتر از ریاضیدان رسمی
در سدۀپنجم هجری خورشیدی، که دانش ریاضیات در فرهنگ و تمدن ایران دورۀ اسلامی به اوجهای تازهای دست مییافت، خیام در شمار برجستهترین اندیشهورزان این حوزه بود. او در رسالۀ خویش دربارۀ معادلات درجۀ سوم، با فرنام «رسالة فی البراهین علی المسائل الجبر و المقابله»، نهتنها گامهائی بدیع در پیوند میان هندسه و جبر و حل هندسی این معادلات برداشت، بلکه طبقهبندی سامانمند و علمی آنها را نیز پیریزی کرد. اهمیتی که این اثر در تاریخ جبر بسیار زیاد استدارد، تا بدانجاست که برخی وی را از پیشگامان علم جبر نوین میدانند.
درخشانی روش علمی ریاضیاتی خیام نه تنها کاربست ابزارهای عددی و ایجاد پیوند میان هندسه و جبر، و سخن از تردیدها در اصل پنجم اقلیدس در رسالۀ «شرح ما اشکل من مصادرات کتاب اقلیدس»، بلکه نگاه فلسفی او به ریاضیات بود: جستوجوئی عقلانی در پی نظم پنهان، و کوششی شناختشناختی پیرامون مرزها و تواناییهای ذهن انسانی در فهم ریاضیاتیِ جهان.
۲. فیلسوفی در حاشیۀ رسمیت
گرچه خیام در آثار برجاماندهاش هیچگاه آهنگ مکتبپردازی یا بنیادگذاری دستگاه فلسفی ناهمسان با دستگاه مشائی سینوی نداشته است، با این همه، در برخی از نوشتههای علمی و فلسفی او، چنان که در رباعیات منسوب به او، با رگههای فکری ویژهای روبهرو میشویم که نشان از گونهای شکگرایی شناختشناختی، جبرگرایی هستیشناختی، و رویکردی اگزیستانسیالیستی به زندگی دارند.
این رویکرد، خیام را در جایگاهی متمایز از دیگر اندیشهورزان همروزگار او مینشاند. وی نه همچون فیلسوفان مشائی تمامعیار رسمی در پی تبیین عقلیِ سامانۀ جهان است، و نه همانند عارفان، در پی سلوک عرفانی و کشف اسرار هستی از راه تابش نوری بر دل و دریافتی ناگهانی از درون. او همهنگام با باور به سامانمندی و حساب، بر ناتوانی انسان از درک فرجامین راز هستی پای میفشرد، و این ناتوانی را با زبانی شاعرانه و لحنی بس انسانی بر زبان میآورد.
۳. اخترشماری زمانآگاه
نبوغ خیام در دانش هیئت و گاهشماری نیز زبانزد شماری از تاریخنگاران علم است هر چند این چهرۀ او نیز در پردۀ بسی رازها نهفته است. همچنان شماری از پژوهشگران او را سرآمد رصدکنندگان ملکشاهی برای اصلاح بنیادین گاهشماری ایرانی، و همچنین نویسندۀ راستین «نوروزنامه» میدانند، بی آن که بتوانند مرجع و سند معتبر پذیرفتنیای را در ابن باره به دست دهند، هر چند من نیز میتوانم احتمال نقشپردازی او را، با هر چندی و چونی مناقشهبرانگیز، در پدیدآیی گاهشماریای که به نام «جلالی» آوازه یافته است بپذیرم، گاهشماریای که هر چند سدهها به فراموشی سپرده شد، ولی نشانههای گوناگون وجود آن سخنها از نبوغی شگفتانگیز در پدیدآیی دستگاهی بسیار دقیق برای یافتن کبیسهها و طول سال خورشیدی در قالب فراگیر گاهشماری خورشیدی ایرانی دارند.
[ادامه در فرستۀ پسین👇]
◀️موسی اکرمی
◀️در نکوداشت خیام چونان الگوئی از انسانبودگی
در تاریخ فرهنگ و تمدن ایرانی، چهرههائی حضور دارند که نمیتوان آنان را در قالبِ یک ویژهکاری یا فرنام یگانه گنجاند. آنان، چون آینههائی چندسویه، در هر سویهای پرتوی تازه میافکنند، و فراتر از زمان و زبان، در ساحتهای گوناگون اندیشه و هنر نقش میآفرینند. عمر خیام نیشابوری - با چشمپوشی از ناروشنیهای بسیار در زمانه و زندگی و دانش و اندیشهها و رفتار و گفتار او، از همین گروه است: شخصیتی یگانه میان ریاضیات و فلسفه، میان دانش هیئت و شعر، تجسمبخش معنای «انسانِ جامع».
۱.ریاضیدانی فراتر از ریاضیدان رسمی
در سدۀپنجم هجری خورشیدی، که دانش ریاضیات در فرهنگ و تمدن ایران دورۀ اسلامی به اوجهای تازهای دست مییافت، خیام در شمار برجستهترین اندیشهورزان این حوزه بود. او در رسالۀ خویش دربارۀ معادلات درجۀ سوم، با فرنام «رسالة فی البراهین علی المسائل الجبر و المقابله»، نهتنها گامهائی بدیع در پیوند میان هندسه و جبر و حل هندسی این معادلات برداشت، بلکه طبقهبندی سامانمند و علمی آنها را نیز پیریزی کرد. اهمیتی که این اثر در تاریخ جبر بسیار زیاد استدارد، تا بدانجاست که برخی وی را از پیشگامان علم جبر نوین میدانند.
درخشانی روش علمی ریاضیاتی خیام نه تنها کاربست ابزارهای عددی و ایجاد پیوند میان هندسه و جبر، و سخن از تردیدها در اصل پنجم اقلیدس در رسالۀ «شرح ما اشکل من مصادرات کتاب اقلیدس»، بلکه نگاه فلسفی او به ریاضیات بود: جستوجوئی عقلانی در پی نظم پنهان، و کوششی شناختشناختی پیرامون مرزها و تواناییهای ذهن انسانی در فهم ریاضیاتیِ جهان.
۲. فیلسوفی در حاشیۀ رسمیت
گرچه خیام در آثار برجاماندهاش هیچگاه آهنگ مکتبپردازی یا بنیادگذاری دستگاه فلسفی ناهمسان با دستگاه مشائی سینوی نداشته است، با این همه، در برخی از نوشتههای علمی و فلسفی او، چنان که در رباعیات منسوب به او، با رگههای فکری ویژهای روبهرو میشویم که نشان از گونهای شکگرایی شناختشناختی، جبرگرایی هستیشناختی، و رویکردی اگزیستانسیالیستی به زندگی دارند.
این رویکرد، خیام را در جایگاهی متمایز از دیگر اندیشهورزان همروزگار او مینشاند. وی نه همچون فیلسوفان مشائی تمامعیار رسمی در پی تبیین عقلیِ سامانۀ جهان است، و نه همانند عارفان، در پی سلوک عرفانی و کشف اسرار هستی از راه تابش نوری بر دل و دریافتی ناگهانی از درون. او همهنگام با باور به سامانمندی و حساب، بر ناتوانی انسان از درک فرجامین راز هستی پای میفشرد، و این ناتوانی را با زبانی شاعرانه و لحنی بس انسانی بر زبان میآورد.
۳. اخترشماری زمانآگاه
نبوغ خیام در دانش هیئت و گاهشماری نیز زبانزد شماری از تاریخنگاران علم است هر چند این چهرۀ او نیز در پردۀ بسی رازها نهفته است. همچنان شماری از پژوهشگران او را سرآمد رصدکنندگان ملکشاهی برای اصلاح بنیادین گاهشماری ایرانی، و همچنین نویسندۀ راستین «نوروزنامه» میدانند، بی آن که بتوانند مرجع و سند معتبر پذیرفتنیای را در ابن باره به دست دهند، هر چند من نیز میتوانم احتمال نقشپردازی او را، با هر چندی و چونی مناقشهبرانگیز، در پدیدآیی گاهشماریای که به نام «جلالی» آوازه یافته است بپذیرم، گاهشماریای که هر چند سدهها به فراموشی سپرده شد، ولی نشانههای گوناگون وجود آن سخنها از نبوغی شگفتانگیز در پدیدآیی دستگاهی بسیار دقیق برای یافتن کبیسهها و طول سال خورشیدی در قالب فراگیر گاهشماری خورشیدی ایرانی دارند.
[ادامه در فرستۀ پسین👇]
[ادامهی فرستهی پیشین 👆]
من دو کتاب دربارۀ بنیادهای ریاضیاتی و اخترشناختی گاهشماری ایرانی نوشتهام:
۱) گاهشماری ایرانی (دفتر پژوهشهای فرهنگی)، و
۲) مسئله ی گاهشماری و بهترین روش کبیسه گری در گاهشماری ایرانی (نشر بَرسَم).
دیرگاهی است که من آهنگ آن دارم که در مجالی درخور با خوانش فرامتنی و ترامتنیِ آثار خیام و دیگر کسانی که در شمار اصلاحگران گاهشماری از آنان نام بردهاند در بارۀ نگاه کیهانشناختی-فلسفی دستاندرکاران گاهشماری جلالی به زمان و نگرش ژرفتر آنان به نهاد گذرای هستی نوشتهای پیشکش علاقهمندان کنم.
۴. شاعری آینۀ شکآوری و شورمندی
با همۀ مراتب علمی و فکریای که در خیام سراغ داریم، آنچه نام او را در وجدان عمومی ایرانیان و جهانیان جاودانه ساخته، بیگمان رباعیات منسوب به او است. این سرودههای کوتاه فشرده و موجز، آمیزهای شگفت از ژرفای فلسفی، راستگویی عاطفی، و ایجاز بیانیاند؛ گویا خیام توانسته است در چهار مصرع، دریافتهی پیچیدهای از راز هستی و انسان را به زبان آورد.
در رباعیات منسوب به او، بر بافتار میراث شعر بیهمتای ایرانی، واژههائی چون «می»، «جام»، «کوزه»، «چرخ»، «گردون»، «هستی»، «راز»، و «نیستی»، نهتنها مفهومهائی زیباییشناختی، بلکه کلیدواژههائی فلسفی، فراوردۀ اندیشهای و احساسی بازاندیشی صمیمانۀ انسانی نمایندۀ همۀ انسانها در راز هستی جهان و آدمیاند. آنچه خیام با بیانی ساده و بیپیرایه در زبانی چونان خانۀ هستی و آینۀ «بودن» بر خاطرۀ زمان نگاشته است، رویارویی رهای انسان با هستی خویش است: هستیای آکنده از ابهام، گذرا، و سرشار از پرسش بیپاسخ.
خیام در برابر دریافتی از معناباختگی جهان سلوکی شاعرانه برمیگزیند که نهتنها تسلیم نیست، بلکه رنگی از خِرَد، و حتّا ایستادگی و تابآوری در خود دارد. او با آگاهی از مرگ و روانبودگی به سوی نیستی، به زندگی عشق میورزد، و این عشق را با همۀ کشاکشهای درونیاش، بیهیچ دورویی و نیرنگی به واژهها میسپارد تا باد صبای جاودانه در هر آن به هر سو برد و جان مشتاقی را بنوازد.
همان گونه که خیام به بزرگی بسا ریاضیدانان و فیلسوفان و اخترشناسان و شاعران نیست، ولی زندگی آموزشی و پژوهشی او از او شخصیتی یگانه پروانده که در هیچ یک از چهار گسترۀ ریاضیات و فلسفه و اخترشماری و شعر محدود نمیشود. او درهمتنیدگی کمیابی از خردورزی و حساسیت، از تخیل و تحلیل، و از باور به جبر و اختیار را در قامت انسانی خود تجسم بخشیده است.
در روز بزرگداشت خیام، آنچه شایستۀ درنگرش ژرف است، نه تنها نکوداشت یک شاعر یا یا فیلسوف یا دانشمند، بلکه بزرگداشت الگوئی از انسانبودگی است که در آن، زیستندگی و بازاندیشی پیوسته، اندیشهورزی و شاعری، شکآوری و ستایشگری، همه در هماهنگیای باشکوه درهم آمیختهاند.
خیام، نه یک دستگاه فکری، بلکه پنجرهای است گشوده به افقی بینهایت.
#خیام
#رباعیات_خیام
#گاهشماری_جلالی
#نوروزنامه
#گاهشماری_ایرانی
#موسی_اکرمی
من دو کتاب دربارۀ بنیادهای ریاضیاتی و اخترشناختی گاهشماری ایرانی نوشتهام:
۱) گاهشماری ایرانی (دفتر پژوهشهای فرهنگی)، و
۲) مسئله ی گاهشماری و بهترین روش کبیسه گری در گاهشماری ایرانی (نشر بَرسَم).
دیرگاهی است که من آهنگ آن دارم که در مجالی درخور با خوانش فرامتنی و ترامتنیِ آثار خیام و دیگر کسانی که در شمار اصلاحگران گاهشماری از آنان نام بردهاند در بارۀ نگاه کیهانشناختی-فلسفی دستاندرکاران گاهشماری جلالی به زمان و نگرش ژرفتر آنان به نهاد گذرای هستی نوشتهای پیشکش علاقهمندان کنم.
۴. شاعری آینۀ شکآوری و شورمندی
با همۀ مراتب علمی و فکریای که در خیام سراغ داریم، آنچه نام او را در وجدان عمومی ایرانیان و جهانیان جاودانه ساخته، بیگمان رباعیات منسوب به او است. این سرودههای کوتاه فشرده و موجز، آمیزهای شگفت از ژرفای فلسفی، راستگویی عاطفی، و ایجاز بیانیاند؛ گویا خیام توانسته است در چهار مصرع، دریافتهی پیچیدهای از راز هستی و انسان را به زبان آورد.
در رباعیات منسوب به او، بر بافتار میراث شعر بیهمتای ایرانی، واژههائی چون «می»، «جام»، «کوزه»، «چرخ»، «گردون»، «هستی»، «راز»، و «نیستی»، نهتنها مفهومهائی زیباییشناختی، بلکه کلیدواژههائی فلسفی، فراوردۀ اندیشهای و احساسی بازاندیشی صمیمانۀ انسانی نمایندۀ همۀ انسانها در راز هستی جهان و آدمیاند. آنچه خیام با بیانی ساده و بیپیرایه در زبانی چونان خانۀ هستی و آینۀ «بودن» بر خاطرۀ زمان نگاشته است، رویارویی رهای انسان با هستی خویش است: هستیای آکنده از ابهام، گذرا، و سرشار از پرسش بیپاسخ.
خیام در برابر دریافتی از معناباختگی جهان سلوکی شاعرانه برمیگزیند که نهتنها تسلیم نیست، بلکه رنگی از خِرَد، و حتّا ایستادگی و تابآوری در خود دارد. او با آگاهی از مرگ و روانبودگی به سوی نیستی، به زندگی عشق میورزد، و این عشق را با همۀ کشاکشهای درونیاش، بیهیچ دورویی و نیرنگی به واژهها میسپارد تا باد صبای جاودانه در هر آن به هر سو برد و جان مشتاقی را بنوازد.
همان گونه که خیام به بزرگی بسا ریاضیدانان و فیلسوفان و اخترشناسان و شاعران نیست، ولی زندگی آموزشی و پژوهشی او از او شخصیتی یگانه پروانده که در هیچ یک از چهار گسترۀ ریاضیات و فلسفه و اخترشماری و شعر محدود نمیشود. او درهمتنیدگی کمیابی از خردورزی و حساسیت، از تخیل و تحلیل، و از باور به جبر و اختیار را در قامت انسانی خود تجسم بخشیده است.
در روز بزرگداشت خیام، آنچه شایستۀ درنگرش ژرف است، نه تنها نکوداشت یک شاعر یا یا فیلسوف یا دانشمند، بلکه بزرگداشت الگوئی از انسانبودگی است که در آن، زیستندگی و بازاندیشی پیوسته، اندیشهورزی و شاعری، شکآوری و ستایشگری، همه در هماهنگیای باشکوه درهم آمیختهاند.
خیام، نه یک دستگاه فکری، بلکه پنجرهای است گشوده به افقی بینهایت.
#خیام
#رباعیات_خیام
#گاهشماری_جلالی
#نوروزنامه
#گاهشماری_ایرانی
#موسی_اکرمی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔻یک برادر و خواهر تبریزی، برای حمایت از #خلیج_فارس به همراه گروه نوازندگانشان، ترانهی خلیج ایرانی از محسن چاووشی را بازخوانی کردند.
➕نوازندهها هم عموماً تبریزی و جوان
➕محل اجرا:کوهپایه کوه سهند #تبریز
مبارزه با پان ترکیسم که حتی از زبان ملی و نام خلیج همیشه فارس نفرت دارند !!
https://t.me/parsomad
➕نوازندهها هم عموماً تبریزی و جوان
➕محل اجرا:کوهپایه کوه سهند #تبریز
مبارزه با پان ترکیسم که حتی از زبان ملی و نام خلیج همیشه فارس نفرت دارند !!
https://t.me/parsomad
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 ویتکاف: ایران اجازه حتی یک درصد غنیسازی ندارد
🔸مجری: میتوانید خلاصهای از توافقی که رئیسجمهور ترامپ میخواهد با ایران به آن برسد را بگویید؟
🔸ویتکاف: رئیسجمهور خیلی روشن گفته که میخواهد این مشکل را به صورت دیپلماتیک حل کند. ترامپ نامههایی به رهبر عالی ایران فرستاده و من هم آن ها را منتقل کردم، اما یک خط قرمز داریم: غنیسازی. ما حتی یک درصد از آن را نمیپذیریم. پیشنهادی به ایران دادیم که مسائل را بدون بیاحترامی حل کند، ما میخواهیم به یک راهحل برسیم، اما توافق باید بدون غنیسازی باشد. غنیسازی به تولید سلاح هستهای میرسد و ما اجازه چنین چیزی را نمیدهیم و امیدواریم این مذاکرات در اروپا به نتایج مثبت برسد./ آمریکانا
🔸مجری: میتوانید خلاصهای از توافقی که رئیسجمهور ترامپ میخواهد با ایران به آن برسد را بگویید؟
🔸ویتکاف: رئیسجمهور خیلی روشن گفته که میخواهد این مشکل را به صورت دیپلماتیک حل کند. ترامپ نامههایی به رهبر عالی ایران فرستاده و من هم آن ها را منتقل کردم، اما یک خط قرمز داریم: غنیسازی. ما حتی یک درصد از آن را نمیپذیریم. پیشنهادی به ایران دادیم که مسائل را بدون بیاحترامی حل کند، ما میخواهیم به یک راهحل برسیم، اما توافق باید بدون غنیسازی باشد. غنیسازی به تولید سلاح هستهای میرسد و ما اجازه چنین چیزی را نمیدهیم و امیدواریم این مذاکرات در اروپا به نتایج مثبت برسد./ آمریکانا
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
عبور و اسکورت شاه از خیابانهای تهران 1351 خیابان ولیعصر ( پهلوی سابق )
با اتومبیل روباز در حال پاسخ به مردمی که از او استقبال میکردند
همیشه اینطور در خیابان ها با مردم ارتباط برقرار میکرد
حتی در شهرستان ها
همراه با صدای حمیرا
https://t.me/parsomad
با اتومبیل روباز در حال پاسخ به مردمی که از او استقبال میکردند
همیشه اینطور در خیابان ها با مردم ارتباط برقرار میکرد
حتی در شهرستان ها
همراه با صدای حمیرا
https://t.me/parsomad
Forwarded from گذرگاه تاریخ (ع نفریه)
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
«مصدق و انحلال پارلمان»
یکی از مناقشهبرانگیزترین تصمیمات مصدق انحلال مجلس بود. در این چند دقیقه یکی از وفادارترین یاران مصدق، کریم سنجابی، توضیح میدهد چرا این تصمیم غلط بود. فکر نمیکنم نیازی باشد جایگاه سنجابی را در جبهۀ ملی توضیح دهم.
انتخابات این مجلس (هفدهم) را دولت خود مصدق برگزار کرده بود، اما روزبهروز مخالفتها با او در این مجلس شدیدتر میشد. برخی از همرزمان و یاران قدیمی او در این مجلس به مخالفان سازشناپذیرش تبدیل شدند؛ از جمله حسین مکی و مظفر بقایی که طرح استیضاح دولت را هم در مجلس مطرح کردند. در این زمان بود که مصدق تصمیم گرفت با رفراندوم مجلس را تعطیل کند.
برخی از نزدیکترین یاران مصدق ــ مثل سنجابی که اینجا میشنوید و دکتر غلامحسین صدیقی ــ با این تصمیم او مخالف بودند و به او هشدار دادند این تصمیم غلط است. سنجابی شرح میدهد که برای مصدق توضیح میداده با تعطیلی مجلس زیر پای خود را خالی میکند. اما مصدق به سنجابی میگوید: «چرس کشیدی؟» (یعنی حشیش کشیدی؟).
صحبتهای او گویاست و شرح بیشتری نیاز ندارد.
منبع: تاریخ شفاهی هاروارد، گفتگو با کریم سنجابی، نوار یازدهم
https://t.me/parsomad
یکی از مناقشهبرانگیزترین تصمیمات مصدق انحلال مجلس بود. در این چند دقیقه یکی از وفادارترین یاران مصدق، کریم سنجابی، توضیح میدهد چرا این تصمیم غلط بود. فکر نمیکنم نیازی باشد جایگاه سنجابی را در جبهۀ ملی توضیح دهم.
انتخابات این مجلس (هفدهم) را دولت خود مصدق برگزار کرده بود، اما روزبهروز مخالفتها با او در این مجلس شدیدتر میشد. برخی از همرزمان و یاران قدیمی او در این مجلس به مخالفان سازشناپذیرش تبدیل شدند؛ از جمله حسین مکی و مظفر بقایی که طرح استیضاح دولت را هم در مجلس مطرح کردند. در این زمان بود که مصدق تصمیم گرفت با رفراندوم مجلس را تعطیل کند.
برخی از نزدیکترین یاران مصدق ــ مثل سنجابی که اینجا میشنوید و دکتر غلامحسین صدیقی ــ با این تصمیم او مخالف بودند و به او هشدار دادند این تصمیم غلط است. سنجابی شرح میدهد که برای مصدق توضیح میداده با تعطیلی مجلس زیر پای خود را خالی میکند. اما مصدق به سنجابی میگوید: «چرس کشیدی؟» (یعنی حشیش کشیدی؟).
صحبتهای او گویاست و شرح بیشتری نیاز ندارد.
منبع: تاریخ شفاهی هاروارد، گفتگو با کریم سنجابی، نوار یازدهم
https://t.me/parsomad