لختی سخن پیرامون سروده ای از
استاد #ایرج_جمشیدی_بینا (۱)
#بخش_هشتم
#تاویل_بند_و_وضعیت_روایی_ششم:
هنوز هم کارد نمی برد
رگ از دسته فیروزه ای خود
تا نخود هر آش شوند
آش و لاش انگشتان
حنای خواب رنگی ندارد
وقتی شترش در هر خانه ای می خوابد
و خوابگردها /
بال پروانه های خواب را
به قصه های هزار و یک شب می برند
تا پرواز رویای هرکسی باشد
که خوابی برای تعبیر دارد
و تغییر شرایطی که می نویسند!
#تاویل_بند_ششم:
راوی اینجا کاملا موتیف هایش را داستانی می کند تا لذت عشق را داستانی و با نمودها بیابیم. اینکه خود را در میانه روایت ها حس می کنیم یعنی راوی موفقیت بیانی دارد. پیامدهای این گونه روایت که در همذات پنداری سلوک دارند سبب شده تا با اوی راوی و اوی غائب همراه شده و عشق بازی داشته باشیم به حس های مان. #آرتور_هانیوِل درباره پیرنگ در روایت مدرن می گوید:
- یکی از پیامدهای به کارگیری پیرنگ های مدرن و فنون روایت آن ها اینکه خواننده به نحو بی سابقه ای خود را در وقایع داستان دخیل احساس کند. (۲۱)
چرا چنین دخیل شدن حسی رخ می دهد؟ چون راوی دانای کل نیست بسان گذشته. وقتی هم دانای کل نیست پس وجود ندارد تا بتواند پیچیدگی روایت را توضیح دهد به خواننده. پس وظیفه خواننده هست که رابطه های دلالتی را از حقایق بیانی پدیدارشناسی کند و از همین رو صاحب روایت می شود تا در فردیت اشتراکی فعالانه در ایجاد پیرنگ روایت کمک رسان شود.
#شروع داستان وار این بند: هنوز که هنوز هست ای یار با همه توصیف ها نسبت به وضعیت دیالکتیک تنهایی ام، کارد - چاقو - نمی برد که تعبیر چاقو دسته خود را نمی برد را می توانیم به عنوان یک اصطلاح دریابیم. راوی از گزاره های وضعی کارش را هی بسط می دهد. از کارکرد چاقو به نخود هر آش رفتن یعنی انگشت هایم دور هر کاری برای توصیف تو رفتن. اینکه هستم و در پی تو روان می شود شرایط نخود هر آتش. بعد به خواب نگاهی خاص دارد راوی. #حنای_خواب حنای شب حجله را تعبییر دارد در حالتی و دیگر اینکه حنا رنگی ندارد که خود یک اصطلاح است.
وقتی خواب حنا ندارد بی جا و زمان سرگشته شده پس شتر او - خواب- هرجا می رود یعنی به هرجا بنگرم تو را می بینم پس در پی تو روان و خواب هایم در جستجوی توست.
خوابگرد حالتی نیمه بیدار و رونده است. راوی از وضع بی وضع عاشق به عنوان حالتی خوابگرد سخن دارد تا بی او زیستی را در بود و نبود ببینیم. یک زبانزد لری داریم که می گوید:
ت نیسی وُ ن سر زنده یلُم ن سر مردی یل
#ترجمه: تو نیستی و نه سر زنده ها هستم به بودن و نه سر مرده ها به سرشماری.
راوی از خوابگردهایی هایش می گوید که شده پیوندی به داستان های هزار و یک شب. چون بال پروانه در اوج بودن شان قصه ها دارند. بال پروانه که فقط در شب پیش می آید و روایت پروانگی را زمزمه تا کرم به پروانه برسد. پرواز که رویای همه هست در این تصویر تا قصه ها شده زمزمه ای فرازمند. این مهم را راوی در گزارشی تاریخی مکتوب می کند.
پایان این بخش
پاینده آزادی و جمهوری ایرانی
#آریا_پورفریاد 🍇🦉🍇
استاد #ایرج_جمشیدی_بینا (۱)
#بخش_هشتم
#تاویل_بند_و_وضعیت_روایی_ششم:
هنوز هم کارد نمی برد
رگ از دسته فیروزه ای خود
تا نخود هر آش شوند
آش و لاش انگشتان
حنای خواب رنگی ندارد
وقتی شترش در هر خانه ای می خوابد
و خوابگردها /
بال پروانه های خواب را
به قصه های هزار و یک شب می برند
تا پرواز رویای هرکسی باشد
که خوابی برای تعبیر دارد
و تغییر شرایطی که می نویسند!
#تاویل_بند_ششم:
راوی اینجا کاملا موتیف هایش را داستانی می کند تا لذت عشق را داستانی و با نمودها بیابیم. اینکه خود را در میانه روایت ها حس می کنیم یعنی راوی موفقیت بیانی دارد. پیامدهای این گونه روایت که در همذات پنداری سلوک دارند سبب شده تا با اوی راوی و اوی غائب همراه شده و عشق بازی داشته باشیم به حس های مان. #آرتور_هانیوِل درباره پیرنگ در روایت مدرن می گوید:
- یکی از پیامدهای به کارگیری پیرنگ های مدرن و فنون روایت آن ها اینکه خواننده به نحو بی سابقه ای خود را در وقایع داستان دخیل احساس کند. (۲۱)
چرا چنین دخیل شدن حسی رخ می دهد؟ چون راوی دانای کل نیست بسان گذشته. وقتی هم دانای کل نیست پس وجود ندارد تا بتواند پیچیدگی روایت را توضیح دهد به خواننده. پس وظیفه خواننده هست که رابطه های دلالتی را از حقایق بیانی پدیدارشناسی کند و از همین رو صاحب روایت می شود تا در فردیت اشتراکی فعالانه در ایجاد پیرنگ روایت کمک رسان شود.
#شروع داستان وار این بند: هنوز که هنوز هست ای یار با همه توصیف ها نسبت به وضعیت دیالکتیک تنهایی ام، کارد - چاقو - نمی برد که تعبیر چاقو دسته خود را نمی برد را می توانیم به عنوان یک اصطلاح دریابیم. راوی از گزاره های وضعی کارش را هی بسط می دهد. از کارکرد چاقو به نخود هر آش رفتن یعنی انگشت هایم دور هر کاری برای توصیف تو رفتن. اینکه هستم و در پی تو روان می شود شرایط نخود هر آتش. بعد به خواب نگاهی خاص دارد راوی. #حنای_خواب حنای شب حجله را تعبییر دارد در حالتی و دیگر اینکه حنا رنگی ندارد که خود یک اصطلاح است.
وقتی خواب حنا ندارد بی جا و زمان سرگشته شده پس شتر او - خواب- هرجا می رود یعنی به هرجا بنگرم تو را می بینم پس در پی تو روان و خواب هایم در جستجوی توست.
خوابگرد حالتی نیمه بیدار و رونده است. راوی از وضع بی وضع عاشق به عنوان حالتی خوابگرد سخن دارد تا بی او زیستی را در بود و نبود ببینیم. یک زبانزد لری داریم که می گوید:
ت نیسی وُ ن سر زنده یلُم ن سر مردی یل
#ترجمه: تو نیستی و نه سر زنده ها هستم به بودن و نه سر مرده ها به سرشماری.
راوی از خوابگردهایی هایش می گوید که شده پیوندی به داستان های هزار و یک شب. چون بال پروانه در اوج بودن شان قصه ها دارند. بال پروانه که فقط در شب پیش می آید و روایت پروانگی را زمزمه تا کرم به پروانه برسد. پرواز که رویای همه هست در این تصویر تا قصه ها شده زمزمه ای فرازمند. این مهم را راوی در گزارشی تاریخی مکتوب می کند.
پایان این بخش
پاینده آزادی و جمهوری ایرانی
#آریا_پورفریاد 🍇🦉🍇
لختی سخن پیرامون سروده ای از
استاد #ایرج_جمشیدی_بینا (۱)
#بخش_نهم و پایانی
پیوست
بن مایه های بررسی این سروده:
۱( این سروده درنگ ورز به جانب روایت های دیالکتیکی در گروه سخن تلگرام انتخاب و بررسی شد.
۲( شب هزار ساله شاعران - گزیده شعر پارسی در هزار سال شاعری - / گردآوری و پژوهش با مقدمه: جهانگیر حزین / تهران. نشر: آواز ۱۳۹۶ / ص ۶۲
۳( همان. ص ۴۰
۴) همان. ص ۹۹
۵( مفلس کیمیافروش - نقد و تحلیل شعر انوری- / انتخاب و توضیح: دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی/ تهران. نشر: سخن ۱۳۷۲/ ص ۲۲۶ غزل ۲۱
۶) نیلوفران سپید - گزیده اشعار آزاد سپیدسرایان استاد کرمانشاه - / به انتخاب و کوشش: کورش همه خانی/ اهواز. نشر: کتاب هرمز ۱۴۰۰ / ص ۱۴۲
۷) و حتا خطی بر خاکستر ققنوس - دفتر سروده سپید در گفتار- / آریا پورفریاد/ مشهد. نشر: شاملو ۱۳۸۸ (سروده های ۱۳۸۳ تا ۱۳۸۶ ) / ص ۷۸
۸) نیلوفران سپید - گزیده اشعار آزاد سپیدسرایان استاد کرمانشاه - / به انتخاب و کوشش: کورش همه خانی/ اهواز. نشر: کتاب هرمز ۱۴۰۰ / ص۱۶۶
۹) بگذار زخم ها آفتاب بخورند - دفتر سروده سپید در گفتار - / مریم حشمت پور/ اهواز. نشر: کتاب هرمز ۱۳۹۷ / ص ۳۴
۱۰) جمهوری آه زاد - دفتر سروده سپید در گفتار - / آریا پورفریاد/ تهران. نشر: کاکتوس ۱۴۰۲ / ص ۲۵
۱۱) زنی که هر روز ربوده می شود - دفتر سروده سپید در گفتار - / پریا شجاعیان / تبریز. نشر: یانار ۱۳۹۴ / ۷۱
۱۲) این سروده از گروه سخن تلگرام انتخاب شده با حضور راوی.
۱۳) خارپشت - دفتر سروده سپید در گفتار -/ آرزو عایفی / تهران. نشر: نقش بیان ۱۳۸۸ / ص ۶۸
۱۴) سوردار: این اصطلاح ساخته شده حلقه پرهون هست که در فرهنگ آریا - ترکیب سازی ها در توانمندی زبان پاک پارسی - برای چاپ کاغذی آماده شده با توضیحات مفصل.
۱۵) آسیب شناسی متن در سینمای ایران/ علی رضا اکبرپور/ تهران. نشر: نیلوفران ۱۳۹۰/ ص ۳۶
۱۶) کتاب جامع تمرکز فکر / دکتر علی اکبر محمدزاده/ تهران. نشر: درمانگر ۱۳۷۵ چاپ دوم/ ص ۶۴
۱۷)درآمدی به فلسفه/ نویسندگان: جان هرمن رندل - جاستوس باکلر / مترجم: استاد امیرجلاالدین اعلم / تهران نشر سروش ۱۳۶۳ /صفحه ۱۳۳
۱۸) و حتا خطی بر خاکستر ققنوس - دفتر سروده سپید در گفتار- / آریا پورفریاد/ مشهد. نشر: شاملو ۱۳۸۸ (سروده های ۱۳۸۳ تا ۱۳۸۶ ) / ص ۵۹
۱۹)فرصت درویشان - دفتر سروده - / نوذر پرنگ / تهران. نشر: پاژنگ ۱۳۶۵/ ص ۱۶۹
۲۰) دیوان حافظ/ تصحیح علامه قزوینی/ خط: مصطفی اشرفی/ تهران. نشر: پیام محراب/ ص ۱۲۰
۲۱) مدرنیسم و پست مدرنیسم - مجموعه مقالات - / گردآوری و ترجمه: دکتر حسین پاینده/ تهران. نشر: نیلوفر ۱۳۸۳/ ص ۳۱
پایان این تاویل
پاینده آزادی و جمهوری ایرانی
#آریا_پورفریاد 🍇🦉🍇
استاد #ایرج_جمشیدی_بینا (۱)
#بخش_نهم و پایانی
پیوست
بن مایه های بررسی این سروده:
۱( این سروده درنگ ورز به جانب روایت های دیالکتیکی در گروه سخن تلگرام انتخاب و بررسی شد.
۲( شب هزار ساله شاعران - گزیده شعر پارسی در هزار سال شاعری - / گردآوری و پژوهش با مقدمه: جهانگیر حزین / تهران. نشر: آواز ۱۳۹۶ / ص ۶۲
۳( همان. ص ۴۰
۴) همان. ص ۹۹
۵( مفلس کیمیافروش - نقد و تحلیل شعر انوری- / انتخاب و توضیح: دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی/ تهران. نشر: سخن ۱۳۷۲/ ص ۲۲۶ غزل ۲۱
۶) نیلوفران سپید - گزیده اشعار آزاد سپیدسرایان استاد کرمانشاه - / به انتخاب و کوشش: کورش همه خانی/ اهواز. نشر: کتاب هرمز ۱۴۰۰ / ص ۱۴۲
۷) و حتا خطی بر خاکستر ققنوس - دفتر سروده سپید در گفتار- / آریا پورفریاد/ مشهد. نشر: شاملو ۱۳۸۸ (سروده های ۱۳۸۳ تا ۱۳۸۶ ) / ص ۷۸
۸) نیلوفران سپید - گزیده اشعار آزاد سپیدسرایان استاد کرمانشاه - / به انتخاب و کوشش: کورش همه خانی/ اهواز. نشر: کتاب هرمز ۱۴۰۰ / ص۱۶۶
۹) بگذار زخم ها آفتاب بخورند - دفتر سروده سپید در گفتار - / مریم حشمت پور/ اهواز. نشر: کتاب هرمز ۱۳۹۷ / ص ۳۴
۱۰) جمهوری آه زاد - دفتر سروده سپید در گفتار - / آریا پورفریاد/ تهران. نشر: کاکتوس ۱۴۰۲ / ص ۲۵
۱۱) زنی که هر روز ربوده می شود - دفتر سروده سپید در گفتار - / پریا شجاعیان / تبریز. نشر: یانار ۱۳۹۴ / ۷۱
۱۲) این سروده از گروه سخن تلگرام انتخاب شده با حضور راوی.
۱۳) خارپشت - دفتر سروده سپید در گفتار -/ آرزو عایفی / تهران. نشر: نقش بیان ۱۳۸۸ / ص ۶۸
۱۴) سوردار: این اصطلاح ساخته شده حلقه پرهون هست که در فرهنگ آریا - ترکیب سازی ها در توانمندی زبان پاک پارسی - برای چاپ کاغذی آماده شده با توضیحات مفصل.
۱۵) آسیب شناسی متن در سینمای ایران/ علی رضا اکبرپور/ تهران. نشر: نیلوفران ۱۳۹۰/ ص ۳۶
۱۶) کتاب جامع تمرکز فکر / دکتر علی اکبر محمدزاده/ تهران. نشر: درمانگر ۱۳۷۵ چاپ دوم/ ص ۶۴
۱۷)درآمدی به فلسفه/ نویسندگان: جان هرمن رندل - جاستوس باکلر / مترجم: استاد امیرجلاالدین اعلم / تهران نشر سروش ۱۳۶۳ /صفحه ۱۳۳
۱۸) و حتا خطی بر خاکستر ققنوس - دفتر سروده سپید در گفتار- / آریا پورفریاد/ مشهد. نشر: شاملو ۱۳۸۸ (سروده های ۱۳۸۳ تا ۱۳۸۶ ) / ص ۵۹
۱۹)فرصت درویشان - دفتر سروده - / نوذر پرنگ / تهران. نشر: پاژنگ ۱۳۶۵/ ص ۱۶۹
۲۰) دیوان حافظ/ تصحیح علامه قزوینی/ خط: مصطفی اشرفی/ تهران. نشر: پیام محراب/ ص ۱۲۰
۲۱) مدرنیسم و پست مدرنیسم - مجموعه مقالات - / گردآوری و ترجمه: دکتر حسین پاینده/ تهران. نشر: نیلوفر ۱۳۸۳/ ص ۳۱
پایان این تاویل
پاینده آزادی و جمهوری ایرانی
#آریا_پورفریاد 🍇🦉🍇
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
این خانم معلم رو واقعا حیفه نبینید
آموزش شاهنامه در ۳ دقیقه
خودش یک عبدالحسین زرین کوب و سیاوش کسرایی و شاهرخ مسکوبه...!!
آموزش شاهنامه در ۳ دقیقه
خودش یک عبدالحسین زرین کوب و سیاوش کسرایی و شاهرخ مسکوبه...!!
راستش را بگويم، من با خيلى از مردها بودهام. امّا به نظرم بيشترشان از ترس بود...
مىترسيدم کسى نباشد تا بغلم کند. پس هيچوقت نه نگفتم. همهاش همين. اينجور همخوابىها، هيچ ارزشى ندارد. تنها کارش اين است که هر بار، تکّه ای از معناى زندگى را از بین مىبرد.
#هاروکی_موراکامی
مىترسيدم کسى نباشد تا بغلم کند. پس هيچوقت نه نگفتم. همهاش همين. اينجور همخوابىها، هيچ ارزشى ندارد. تنها کارش اين است که هر بار، تکّه ای از معناى زندگى را از بین مىبرد.
#هاروکی_موراکامی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#فریدون
خواننده: #مونشید
شاعر: #ابوالقاسم_فردوسی
آهنگساز: #شایان_جلیلیان
قسمتی از شاهنامه (داستان ضحاک)
#چکامه
خواننده: #مونشید
شاعر: #ابوالقاسم_فردوسی
آهنگساز: #شایان_جلیلیان
قسمتی از شاهنامه (داستان ضحاک)
#چکامه
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
پرندهها سواد ندارند!😄
🌺چکامه
🌺چکامه
دوستان عزیز برای گرفتن اسنپ نیازی به اینترنت همراه ندارید فقط با گرفتن شماره۱۵۵۱ودادن مبدا و مقصد اسنپ بگیرید.و با شماره ی ۱۶۳۰ تپسی بگیرید.و ۱۸۸۰ هم هست وبجز این کار هر مشکل مربوط به تاسیسات آب و گاز در شبانه روز یا مثلا تو خیابون ماشینت خراب میشه یا به تمیزکار یا به باربری نیاز داشته باشی کافیه با ۱۹۳ تماس بگیرید. لطفا این پیام رو توی گروهاتون به اشتراک بگذارید تا دیگه مردم برای رفع نیازهاشون سردرگم نباشند که با کجا تماس بگیرند!
شماره تلفن ۱۸۸۰ هم تاکسی بانو هستش
شماره تلفن ۱۴۹۰ برای پیدا کردن داروهای کمیاب واقعا مفید و عالیه
اشتراک بذارید شاید کسی احتیاج داشته باشه و مشکلش حل بشه 🌹🌹
شماره تلفن ۱۸۸۰ هم تاکسی بانو هستش
شماره تلفن ۱۴۹۰ برای پیدا کردن داروهای کمیاب واقعا مفید و عالیه
اشتراک بذارید شاید کسی احتیاج داشته باشه و مشکلش حل بشه 🌹🌹
شجاع باش دختر - ریشما سوجانی.zip
9.3 MB
📖 شجاع باش دختر
👤 ریشما سوجانی
✍🏻 پسران آموزش دیدهاند که شجاع باشند، درحالیکه دختران آموزش دیدهاند که بیعیب و نقص باشند.
به دلیل اینکه از سنین کم بابت بیعیب و نقص بودن پاداش گرفتهایم، در بزرگسالی به زنانی تبدیل شدهایم که از شکست خوردن هراس دارند.
در زندگیهای شخصی و حرفهای خود خطر نمیکنیم؛ زیرا میترسیم در صورت خطاکردن قضاوت شویم، خجالت زده و بیاعتبار شویم، وجههٔ عمومیمان افول کند یا اخراج شویم.
به طور خودآگاه یا ناخودآگاه از انجام هرکاری که از موفقیت در آن اطمینان نداریم، خودداری میکنیم تا از ناراحتی و تحقیر احتمالیِ آن اجتناب بورزیم.
👤 ریشما سوجانی
✍🏻 پسران آموزش دیدهاند که شجاع باشند، درحالیکه دختران آموزش دیدهاند که بیعیب و نقص باشند.
به دلیل اینکه از سنین کم بابت بیعیب و نقص بودن پاداش گرفتهایم، در بزرگسالی به زنانی تبدیل شدهایم که از شکست خوردن هراس دارند.
در زندگیهای شخصی و حرفهای خود خطر نمیکنیم؛ زیرا میترسیم در صورت خطاکردن قضاوت شویم، خجالت زده و بیاعتبار شویم، وجههٔ عمومیمان افول کند یا اخراج شویم.
به طور خودآگاه یا ناخودآگاه از انجام هرکاری که از موفقیت در آن اطمینان نداریم، خودداری میکنیم تا از ناراحتی و تحقیر احتمالیِ آن اجتناب بورزیم.
لاشه لطیف(@menuketab).pdf
29.5 MB
کتاب گوشت لطیف است (لاشه لطیف)
اثر آگوستینا بازتریکا
ترجمه: سارا موزس
#زبان_اصلی #پادآرمانشهر #اجتماعی
دانلود نسخه زبان اصلی
گوشت لطیف است جامعه ای را به تصویر می کشد که در آن یک ویروس تمام گوشت حیوانات را آلوده کرده است. به دلیل کمبود گوشت حیوانات، آدمخواری قانونی می شود. مارکوس، یک تامین کننده گوشت انسان، با این جامعه جدید درگیر شده و به خاطر ضررهای شخصی خود شکنجه می شود. مارکوس که در کارخانه فرآوری محلی کار میکند، به کشتار انسانها میپردازد، اگرچه دیگر کسی آنها را چنین نمینامد.
همسرش او را ترک کرده است، پدرش در حال غرق شدن در زوال عقل است و مارکوس سعی می کند زیاد به این فکر نکند که او برای امرار معاش باید چه کند.
سپس یک روز به او هدیه داده شد: یک نمونه زنده با بهترین کیفیت.
اثر آگوستینا بازتریکا
ترجمه: سارا موزس
#زبان_اصلی #پادآرمانشهر #اجتماعی
دانلود نسخه زبان اصلی
گوشت لطیف است جامعه ای را به تصویر می کشد که در آن یک ویروس تمام گوشت حیوانات را آلوده کرده است. به دلیل کمبود گوشت حیوانات، آدمخواری قانونی می شود. مارکوس، یک تامین کننده گوشت انسان، با این جامعه جدید درگیر شده و به خاطر ضررهای شخصی خود شکنجه می شود. مارکوس که در کارخانه فرآوری محلی کار میکند، به کشتار انسانها میپردازد، اگرچه دیگر کسی آنها را چنین نمینامد.
همسرش او را ترک کرده است، پدرش در حال غرق شدن در زوال عقل است و مارکوس سعی می کند زیاد به این فکر نکند که او برای امرار معاش باید چه کند.
سپس یک روز به او هدیه داده شد: یک نمونه زنده با بهترین کیفیت.
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
دنیا تا همیشه
مدیون زنانی میماند
که سعی کردهاند
با کارهای کوچک
حال خودشان را خوب کنند
تا محیط اطرافشان آرام بماند
♥️🕊 🕊♥️
مدیون زنانی میماند
که سعی کردهاند
با کارهای کوچک
حال خودشان را خوب کنند
تا محیط اطرافشان آرام بماند
♥️🕊 🕊♥️
#الزایمر
همیشه فکر می کردم
اخردنیا چطور جایی است
اکنون می دانم
جایی که تو نباشی
از نیمکت پارک برمی خیزم
پشتم را میتکانم
این چندمین باری است
که دنیا را پیموده ام
بیاد ندارم
تو که نیستی حافظه هم
سرگیجه می گیرد
اعداد را وارو می شمارم
وفراموش میکنم
امروز چند شنبه است
تا یاد دارم جمعه ها را
بر روی همین نیمکت پارک
با هم بوده ایم
واین دوکفتر جلد را تماشا می کردیم
که دور فواره پارک می چرخیدند
وگلی که یواشکی بو می کردی
اکنون تمام پارک بوی گل می دهد
وتو نیستی
نکند تو هم تصمیم گرفته ای
تنها قدم بزنی
#ایـــــــــرج_جــــــــــمــــشــیدی بــــیـنا
درودها دوستان جان شبتان مملو ازعــــــــــــشــق❣
همیشه فکر می کردم
اخردنیا چطور جایی است
اکنون می دانم
جایی که تو نباشی
از نیمکت پارک برمی خیزم
پشتم را میتکانم
این چندمین باری است
که دنیا را پیموده ام
بیاد ندارم
تو که نیستی حافظه هم
سرگیجه می گیرد
اعداد را وارو می شمارم
وفراموش میکنم
امروز چند شنبه است
تا یاد دارم جمعه ها را
بر روی همین نیمکت پارک
با هم بوده ایم
واین دوکفتر جلد را تماشا می کردیم
که دور فواره پارک می چرخیدند
وگلی که یواشکی بو می کردی
اکنون تمام پارک بوی گل می دهد
وتو نیستی
نکند تو هم تصمیم گرفته ای
تنها قدم بزنی
#ایـــــــــرج_جــــــــــمــــشــیدی بــــیـنا
درودها دوستان جان شبتان مملو ازعــــــــــــشــق❣
✍️🌺درود، بامدادتان به رنگ عشق وشادی.روزتان پر از لبخند وخشنودی.کامیاب و فرهمند باشید.هرگاه جامعه در دستان افراد فرصت طلبی قرار بگیرد که جز به منافع خود نمی اندیشند.بجای برنامه ریزی برای اصلاح وپیشرفت جامعه، گروه های رقیب منفعت طلب بدلیل تعارض منافع جامعه را دچار چالش نموده تا بتوانند حیطه ی قدرت خود را گسترش دهند وتمام نهادهای قدرت عرصه ی موازنه ی قوا به نفع این گروههای مافیایی می گردد چنین جامعه ای نه بصورت دولت، ملت بلکه، بصورت چرخه ای معیوب از الیگارشی قدرت و در سایه ی نوعی از ملوک الطوایفی جدید مرتب دست بدست می شود.وبه نظر می رسد ستون های قوام جامعه توسط موش های
فتنه جویده می شوند، تا آن زمان که فرو بریزند.در چنین هنگامی است که دندان طمع بیگانگان تیز می شود و هرکدام گروهی را از نظر فکری تغذیه می کنند تا در فرصت مناسب منافع آنها را تامین کند وچنین است که هرکدام از این گروه های اجنبی طلب با پیشوند پرو، کاسه ی آز اش داغ ترٕ منافع قدرتهایی می شوند که دل در گرو انها دارند از مشروطیت، گروه های پرو روسی،پرو انگلیسی ،پرو امریکایی وهم اکنون پرو چینی در رقابتی تنگا تنگ نه به منافع ملی که به منافع اربابان خود می اندیشند وتا کوتاهی دست ایادی این اربابان قطار مملکت بر ریل پیشرفت قرار نخواهد گرفت
🖋️🌿هم بر لب تو نهاده لبخند به صبح
هم چشم تورا نهاده پیوند به صبح
یعنی که تو آمدی جهان زیبا شد
رویید گل و نهاده صد بند به صبح
🖋️🌿شب واین خاطر شیرین ولبخند
که داده بر دو چشمان تو پیوند
مرا بی خواب کرد و برد در فکر
تو را در خواب کرد آن بوسه ی قند
🖋️🌿پیکر تراش پیرگفت
این سنگ وتیشه و این قلم
نقشی که می زنم
به یادگار تو جاودانه است
برداشت تیشه را
و تراشید سنگ سخت را
از پیکری که به خاطر سپرده بود
نقش قلم به چشم خمارت
وان پلکهای لطیف
که مژگان ردیف داشت
بر ساحل بلند پیشانی
ابرو کشیده بود
یک لحظه مکث کرد
در حیرت از تو بود
و به چشمان آبیت
دریا کشیده بود
عشق می چکید
از ان ابی بی تاب
وبه قایق نشسته بود
خیالش
به کجاها نرفته بود
تا نقش چهره بگیرد
خیال را
هر بار دل به تیشه
چو فرهاد داده بود
و ان گونه های کال پر از خون
وان گوشواره های زبرجد
تا چانه ای که پر از راز
گاهی دمیده بود جان به لبان
در آرزوی بوسه ای
حس قشنگ ظرافت
در انقیاد سنگی قلبی
که سخت بود
پیکر تراش پیر جهانی داشت
انگار یهوه را
در پیکر ظریف زنی خلق کرده بود
در خاطرش نشسته
فرمانفروا تو بودی
وآنگاه با ملال خویش سخن می گفت
بیرحم چون می تواند باشد
پیکرتراش پیر جهانش را
بر یهوه داده بود و چو یوسف
از خویش می گریخت
وقتی که دید لب به لبش داشت
آن سنگ سرد
که با دست گرم خویش
می افرید
گویی
در بر گرفته پیکر محبوب را
با خود به خنده گفت
این راز افرینش را
تا کشف کرده
کجا ها نمی برد خیال را
#ایرج_جمشیدی_بینا
✍️📒غلیان احساسات جمعی گاهی توهمی خطرناک است.رالف دوبلی به زیبایی ان را تبیین می کند ومی گوید:
🖋️در مسیر یک کنسرت ، سر یک چهارراه با گروهی از آدم ها مواجه می شوی که همه به آسمان خیره شده اند ، بدون این که فکر کنی ، تو هم به بالا زل میزنی. چرا؟ تأيید اجتماعی ...
🖋️وسط کنسرت ، زمانی که تک نواز اوج هنرنمایی اش را به نمایش می گذارد ، یک نفر شروع به کف زدن میکند و ناگهان همه ی حضار با او همراه می شوند. تو هم همینطور ، چرا؟ تأیید اجتماعی.
🖋️بعد از کنسرت به رختکن میروی تا کتت را برداری می بینی مردم چگونه سکه ایی به عنوان انعام در بشقاب می گذارند ، هر چند هزینه ی خدمات در پول بلیت لحاظ شده: چه کار میکنی؟ احتمالا تو هم انعام میدهی.
🖋️تأیید اجتماعی ، که گاهی سخت گیرانه از آن به عنوان غریزهی جمع گرایی یاد می شود ، تأکید دارد افراد وقتی مثل بقیه عمل می کنند که احساس می کنند رفتارشان درست است. به عبارت دیگر، هرچه تعداد بیشتری از مردم عقیدهی خاصی را دنبال کنند، ما آن عقیده را بهتر (درستتر) می پنداریم.
🖋️تأیید اجتماعی می تواند ، مانند زمانی که اعضای فرقه های مذهبی دست به خودکشی دسته جمعی می زنند، تمامی فرهنگ ها را زمین گیر کند.
🖋️جامعه المان وقتی در میدان راشتاک هیتلر راتحسین می کرد و هم نوا با او مستانه فریاد می کشید هیتلر را منجی ومسیح موعود می دانست وکلیسا او راتحسین می کرد.وصلیب شکسته نمادی بود از توهم نجات جامعه المان وجهان و نمی دانست سرنوشت تلخ خود وجهان را .
کانال پرنیان خیال را بخوانید
فتنه جویده می شوند، تا آن زمان که فرو بریزند.در چنین هنگامی است که دندان طمع بیگانگان تیز می شود و هرکدام گروهی را از نظر فکری تغذیه می کنند تا در فرصت مناسب منافع آنها را تامین کند وچنین است که هرکدام از این گروه های اجنبی طلب با پیشوند پرو، کاسه ی آز اش داغ ترٕ منافع قدرتهایی می شوند که دل در گرو انها دارند از مشروطیت، گروه های پرو روسی،پرو انگلیسی ،پرو امریکایی وهم اکنون پرو چینی در رقابتی تنگا تنگ نه به منافع ملی که به منافع اربابان خود می اندیشند وتا کوتاهی دست ایادی این اربابان قطار مملکت بر ریل پیشرفت قرار نخواهد گرفت
🖋️🌿هم بر لب تو نهاده لبخند به صبح
هم چشم تورا نهاده پیوند به صبح
یعنی که تو آمدی جهان زیبا شد
رویید گل و نهاده صد بند به صبح
🖋️🌿شب واین خاطر شیرین ولبخند
که داده بر دو چشمان تو پیوند
مرا بی خواب کرد و برد در فکر
تو را در خواب کرد آن بوسه ی قند
🖋️🌿پیکر تراش پیرگفت
این سنگ وتیشه و این قلم
نقشی که می زنم
به یادگار تو جاودانه است
برداشت تیشه را
و تراشید سنگ سخت را
از پیکری که به خاطر سپرده بود
نقش قلم به چشم خمارت
وان پلکهای لطیف
که مژگان ردیف داشت
بر ساحل بلند پیشانی
ابرو کشیده بود
یک لحظه مکث کرد
در حیرت از تو بود
و به چشمان آبیت
دریا کشیده بود
عشق می چکید
از ان ابی بی تاب
وبه قایق نشسته بود
خیالش
به کجاها نرفته بود
تا نقش چهره بگیرد
خیال را
هر بار دل به تیشه
چو فرهاد داده بود
و ان گونه های کال پر از خون
وان گوشواره های زبرجد
تا چانه ای که پر از راز
گاهی دمیده بود جان به لبان
در آرزوی بوسه ای
حس قشنگ ظرافت
در انقیاد سنگی قلبی
که سخت بود
پیکر تراش پیر جهانی داشت
انگار یهوه را
در پیکر ظریف زنی خلق کرده بود
در خاطرش نشسته
فرمانفروا تو بودی
وآنگاه با ملال خویش سخن می گفت
بیرحم چون می تواند باشد
پیکرتراش پیر جهانش را
بر یهوه داده بود و چو یوسف
از خویش می گریخت
وقتی که دید لب به لبش داشت
آن سنگ سرد
که با دست گرم خویش
می افرید
گویی
در بر گرفته پیکر محبوب را
با خود به خنده گفت
این راز افرینش را
تا کشف کرده
کجا ها نمی برد خیال را
#ایرج_جمشیدی_بینا
✍️📒غلیان احساسات جمعی گاهی توهمی خطرناک است.رالف دوبلی به زیبایی ان را تبیین می کند ومی گوید:
🖋️در مسیر یک کنسرت ، سر یک چهارراه با گروهی از آدم ها مواجه می شوی که همه به آسمان خیره شده اند ، بدون این که فکر کنی ، تو هم به بالا زل میزنی. چرا؟ تأيید اجتماعی ...
🖋️وسط کنسرت ، زمانی که تک نواز اوج هنرنمایی اش را به نمایش می گذارد ، یک نفر شروع به کف زدن میکند و ناگهان همه ی حضار با او همراه می شوند. تو هم همینطور ، چرا؟ تأیید اجتماعی.
🖋️بعد از کنسرت به رختکن میروی تا کتت را برداری می بینی مردم چگونه سکه ایی به عنوان انعام در بشقاب می گذارند ، هر چند هزینه ی خدمات در پول بلیت لحاظ شده: چه کار میکنی؟ احتمالا تو هم انعام میدهی.
🖋️تأیید اجتماعی ، که گاهی سخت گیرانه از آن به عنوان غریزهی جمع گرایی یاد می شود ، تأکید دارد افراد وقتی مثل بقیه عمل می کنند که احساس می کنند رفتارشان درست است. به عبارت دیگر، هرچه تعداد بیشتری از مردم عقیدهی خاصی را دنبال کنند، ما آن عقیده را بهتر (درستتر) می پنداریم.
🖋️تأیید اجتماعی می تواند ، مانند زمانی که اعضای فرقه های مذهبی دست به خودکشی دسته جمعی می زنند، تمامی فرهنگ ها را زمین گیر کند.
🖋️جامعه المان وقتی در میدان راشتاک هیتلر راتحسین می کرد و هم نوا با او مستانه فریاد می کشید هیتلر را منجی ومسیح موعود می دانست وکلیسا او راتحسین می کرد.وصلیب شکسته نمادی بود از توهم نجات جامعه المان وجهان و نمی دانست سرنوشت تلخ خود وجهان را .
کانال پرنیان خیال را بخوانید
Telegram
attach 📎
درود بر همه ی نازک اندیشان گروه پرنیان اندیشان صبحتان زرین روزتان شاد وایام به کام با آرزوی بهترین ها برای همه ی دوستان
✍️دل در هوای تو تا می تپد به شوق
هرگز رها مکن این بند وصل را
#ایرج_جمشیدی_بینا
کانال پرنیان خیال برای شماست وهرکس که عشق به تعالی فرهنگی ایران دارد
https//:t.me/parnian_khyial
https://t.me/+UBg831d6C-aAMKHp
✍️دل در هوای تو تا می تپد به شوق
هرگز رها مکن این بند وصل را
#ایرج_جمشیدی_بینا
کانال پرنیان خیال برای شماست وهرکس که عشق به تعالی فرهنگی ایران دارد
https//:t.me/parnian_khyial
https://t.me/+UBg831d6C-aAMKHp
#ما_درختهای_فراموشی_را
درجان خود کاشته بودیم
با انکه فصلها
در چرخه جوهری حیات
یادآور نهایت بودن بودند
ما در خودعلیه زیست خویش
به طغیان نشسته بودیم
وعشق واندوه وپریشانی
یا شادمانی وسرخوشی
در نزدمان تعابیری یکسان داشت
وقتی که از ریشه بریده بودیم
وزیستن را اندوهی گران
بر دوش میکشیدیم
ما خاطرات نه
که خود ثمر
فراموشی بودیم
بیهده در انتظار معجزتی
باری جهان انگونه نبود
که دراین چرخه
ما لذت بودن راحس کنیم
یا میل زیستن را
مابر دوش خویش
حس سنگین
مسئولیت را داشتیم
که زندگی را برما آوار کرده بود
#ایـــــــــرج_جــــــــــمــــــشــــیــــــدی_بـــیـنـا
درودها دوستان جان وقت همگی به شادیها❣
درجان خود کاشته بودیم
با انکه فصلها
در چرخه جوهری حیات
یادآور نهایت بودن بودند
ما در خودعلیه زیست خویش
به طغیان نشسته بودیم
وعشق واندوه وپریشانی
یا شادمانی وسرخوشی
در نزدمان تعابیری یکسان داشت
وقتی که از ریشه بریده بودیم
وزیستن را اندوهی گران
بر دوش میکشیدیم
ما خاطرات نه
که خود ثمر
فراموشی بودیم
بیهده در انتظار معجزتی
باری جهان انگونه نبود
که دراین چرخه
ما لذت بودن راحس کنیم
یا میل زیستن را
مابر دوش خویش
حس سنگین
مسئولیت را داشتیم
که زندگی را برما آوار کرده بود
#ایـــــــــرج_جــــــــــمــــــشــــیــــــدی_بـــیـنـا
درودها دوستان جان وقت همگی به شادیها❣
#اینک_از_فراسوی_زمان
تو را میخوانم
بعیدِ فاصله از میان میرود
وتو با غنچه ای از لبخند
وشعری بر لب میرسی
با هودجی قبراق
سر بر فرمان عشق
گویی سلطانی بر اریکه
گام فراپیش مینهی
تو رامیخوانم
گویی بال گشوده ای
وزمین را در زیر پر داری
نگاهت سر هر سخنی است
با هزار زبان
عشق را به تفسیر مینشیند
افرینش
در وجود تو معنی می یابد
سرخوش، پرمعنا
ودرخت عشق
در تو سر برمیدارد
پر از شاخ وبرگ
پر از غنچه های شادمانی❣
#ایـــــــــرج_جــــــــــمــــــشــــیــــــدی_بـــیـنـا
تو را میخوانم
بعیدِ فاصله از میان میرود
وتو با غنچه ای از لبخند
وشعری بر لب میرسی
با هودجی قبراق
سر بر فرمان عشق
گویی سلطانی بر اریکه
گام فراپیش مینهی
تو رامیخوانم
گویی بال گشوده ای
وزمین را در زیر پر داری
نگاهت سر هر سخنی است
با هزار زبان
عشق را به تفسیر مینشیند
افرینش
در وجود تو معنی می یابد
سرخوش، پرمعنا
ودرخت عشق
در تو سر برمیدارد
پر از شاخ وبرگ
پر از غنچه های شادمانی❣
#ایـــــــــرج_جــــــــــمــــــشــــیــــــدی_بـــیـنـا