پرنیان خیال (ادبی اجتماعی)
300 subscribers
31.9K photos
10.7K videos
7.34K files
8.92K links
پرنیان خیال با مطالب ادبی ،شعر،مقاله ،کتاب ومتنهای اجتماعی تاریخی تلاش برای گسترش فرهنگ کتاب خوانی دارد.
Download Telegram
پرنیان خیال (ادبی اجتماعی)
Photo
اگر گویا را با دیه گو ولاسکویز مقایسه کنیم میبینیم که ولاسکویز در سن بیست سالگی با دختر خانواده‌ای مشهور ازدواج کرده بود. هنگامیکه گویا به ساراگوسا بازگشت و نخستین سفارش‌های نقاشی جدی خود را به انجام رساند سی سال از عمرش می‌گذشت که با جوزفا بایو یا زوزفا خواهر و پرستار فرانسیسکو بایو اظهار عشق کرد. روشن است زوزفا شکی نداشت که گویا به خاطر اینکه به خانوادهٔ بایو درآید با او ازدواج کرده‌است و خود بایو خوب می‌دانست که اگر زوزفا خواهر او نبود گویا هرگز با او ازدواج نمی‌کرد. اما همسرش زوزفا در سال‌های جنگ در ماه ژوئن ۱۸۱۲ از دنیا رفت. این مسئله آخرین حلقه‌ای را که با سال‌های جوانی اش مرتبط بود به حرکت درآورد و او را وادار کرد به خود فکر کند.

درست است که گویا به ویزه در مجموعهٔ کاپریس خود از دوشس آلبا انتقادات و خرده گیری‌هایی کرده‌است ولی با اینهمه مسلم است که گویا علی‌رغم حسادت‌ها و بد خلقی‌هایش به دوشس آلبا با چشمی فوق یک مشتری و حامی به او می‌نگریست. خرده گیری‌هایش ناشی از نام بزرگ او بود و احساسش در اثر زیبایی او تحریک می‌شد؛ ولی هم چنین او از اینکه می‌دید دوشس نموداری از جوانی بود و از دست رفتن جوانی با بی رحمی هر چه تمام تر با گذشت زمان اورا می‌آزرد دچار شعفی توأم با تلخی و شیرینی می‌شد. وقار و بزرگی و خانمی و حالات دخترانه هر دو با هم در او وجود داشت و این درآمیختگی او را تنها زنی کرده بود که توانست برای این مرد حساس که عشقی بی‌ریا نسبت به همه چیز در دل داشت منبع الهام شود. به عمق پیوند او به دوشس می‌توان از روی رفتار او پس از ۲۸ ژوئیه ۱۸۰۲ یعنی روز غم‌انگیز مرگ دوشس پی برد. کارگاه خود را ترک گفت و بی هدف در خیابان‌ها به قدم زدن پرداخت و خود را در انزوای ناشی از ناشنوایی خویش فرو برد. این دلتنگی و ناامیدی دیگر برای همیشه در او باقی‌ماند.
این تغییر مسیر تاریکی و غم‌انگیزی روان او را منعکس می‌کند. فیزیکدانان و پزشکان مدرن بر این گمان اند که استفاده از پیگمنت‌های رنگ‌های نقاشی او را مسموم کرده و باعث نا شنوایی او شده‌است. گویا خانواده‌های سلطنتی اسپانیا را نقاشی می‌کرد که شامل چارلز چهارم و فردیناند هفتم می‌شد. گویا در اواخر زندگی گوشه گیر شد و نقا شی‌هایی ترسناک و نا مفهوم با موضوعاتی دیوانه وار و جنون آمیز و فانتزی آفرید؛ که حالت نقاشی‌های سیاه نقش خوبی را در این مورد بازی می‌کند. موضوع کارهای او از جشن‌ها و سرورها یی که طرح روی آویزها بوده و کارتون‌ها گرفته تا صحنه‌های جنگ و پستی‌های انسانی.
در سال ۱۸۱۰ یعنی دو سال پس از ماجرای سوم ماه مه و در کشوری که هنوز توسط سربازان خارجی به ویرانی کشیده می‌شد گویا کار خود را روی نخستین سیاه قلم‌های مجموعهٔ فجایع جنگ آغاز کرد.

انسان به این فکر می‌افتد که رویداد سوم ماه مه سال ۱۸۰۸ موجب ضربه‌ای روانی بر گویا شده‌است و او را از سستی و رخوتی که پس از مرگ دوشس آلبا در سال ۱۸۰۲ بر او مسلط شده بود بیرون آورده‌است. در این که شوک یا ضربه‌ای او را به خود آورده باسد حرفی نیست ولی اثر آن در او کمی با تأخیر همراه بود.
پرنیان خیال (ادبی اجتماعی)
Photo
از میان تمام کارهای مربوط به دهشت جنگ که گویا ساخته‌است تابلوی سوم ماه مه ۱۸۰۸ از همه کاملتر و شاخص تر است. این تابلو تمام مفاهیم موجود در مجموعه فجایع جنگ در خود دارد.

آندره مالرو می‌نویسد: سوم ماه مه و بعضی از طرح‌های مجموعهٔ فجایع جنگ یادآور داستان‌های بزرگداستایوسکی است.

در تابلوی تیر باران مدافعان مادرید به مرد سیه چرده کوچک اندامی که زانو زده‌است و دست‌هایش را به طرفین باز کرده‌است و در فضا خود را به شکل صلیب درآورده نگاه کنید. او همانند مشعلی فروزان بر تمام صحنهٔ تصویر که او را هدف قرار داده‌اند جسم بی جان به خاک افتادگان و سیمای کسانی را که در انتظار نوبت تیر باران شدن خود هستند با نور خود روشن کرده‌است. چشمانش هم چون دوحفرهٔ سیاه بر دهانهٔ تفنگ‌های جوخهٔ آتش خیره شده‌اند و هراسی ما فوق ترس حاکی از نامفهومی سر سخت و رام نشدنی سرنوشت در آن موج می‌زند و در پیرامون این شعله بی‌نام انسانی نوعی تاریکی حکمفرماست و این تاریکی به خاطر قربانی شدن یک انسان بر روی تپهٔ گولگوتا تمام دنیا را پوشانیده‌است.

بعضی نتیجه‌گیری کرده‌اند که گویا این تابلو را درست پیش از بازگشت فردنیاند هفتم ساخته‌است تا کفاره وضعیت دو پهلو و مشکوک خود را که در خلال جنگ آزادی‌بخش داشت داده باشد. حقیقت این است که اگر گویا قبلاً دویست یا سیصد کار را در همین زمینه‌ها در خلال چهار یا پنج سال جلوتر طراحی و نقاشی نمی‌کرد هرگز نمی‌توانست چنین تابلویی را بسازد. گذشته از این حقیقت باید گفت هیچ فرمی از کفاره دهی (البته اگر مسئله کفاره دهی در کار بوده باشد) نمی‌توانست تا این حد انسانیت را محکوم کند.
گویا اثراتی آشفته اما با شکوه خلق کرده‌است که نمایش صادق او از بشریت در دورهٔ جنگ و تلاطم است.

انتشار احساساتش بر پردهٔ وسیع نقاشی در خانهٔ رنج به گویا این اجازه را می‌داد که اثراتی آشفته اما با شکوه بیافریند.

گویا هیچ مأموریتی برای انجام این کار نداشته بنابراین خود را باید برای پذیرایی هیچ‌کس به غیر خود آماده می‌کرد. این نقاشی‌های خصوصی ما را به نظری اجمالی به چیزی که بازتاب تصویری وضعیت بشر و جهان است می‌توان نامید وادار می‌کند.

این بازتاب به دور از هر گونه خوش‌بینی است. این مشخصه با نگاه به زمینه‌های تاریک در نقاشی‌های سیاه به دست می‌آید.

در اینکه پس زمینهٔ نقاشی‌های سیاه تیره هستند شکی نیست. به علاوه بخش‌های مختلف به وسیلهٔ رنگ قهوه‌ای و سیاه متحد می‌شوند که عمدتاً برای نمایش دلتنگی و افسردگی به کار رفته‌اند. زمینه‌های شب گونه، دهان‌های باز، صورت‌های کج و تحریف شده از شکنجه‌های درونی همگی نشان دهندهٔ وابستگی این تصاویر به انسان اسیر شده در اضطراب را می‌توان دید.

کسان دیگری همانند والریانو بوزل می‌گوید: «تمایل به دیدن نقاشی‌های سیاه یکی به دلیل فرایند عمومیت دادن در راستای سیر تکاملی رویدادهای سیاسی است و دیگری خود هنرمند و وضعیت حرفه‌ای او که هر دو قابل قبول است.»

یک مثال زبده و درجه یک از این زمینه تاریک‌ها ساتورن پسرش را می‌بلعد (۱۸۲۰_۱۸۲۳) است.

نقاشی ساتورن (زحل) را در وضعیتی قوز کرده نشان می‌دهد که با وحشیگری در حال بلعیدن بچه‌ای است که در پس زمینه‌ای تاریک قرار دارد. این خدا با با چشم‌هایی از حدقه بیرون زده، موهای جنگلی و آشفته و مشت‌های محکم کرده که از آن‌ها خون می‌چکد بسیار بد سگال و شرور به نظر می‌رسد.

با وجود این صحنه نمایان‌گر تعابیر گویا از افسانهٔ قدیمی ساتورن، خدای رومی، خدای کشاورزی، که در اساطیر یونانبه آن کرونوس می‌گفتند، بوده‌است.

افسانهٔ یونانی کرونوس حکایت از سرشت بی رحم پدر کرونوس، اورانوس (خدای آسمان تسبت به مخلوقات زمین و همسرش گایا (الههٔ زمین) دارد.

بیماری سخت او، شکست در عشق، می‌تواند هنرمند را مجبور به چنین انتخابی کند. نکتهٔ قابل توجه این است که کلکسیون نقاشی‌های سیاه تا سال ۱۹۲۸ نام‌گذاری نشده‌بود؛ سال‌ها پس از مرگِ گویا؛ زیرا که نقاشی‌ها مستقیماً روی دیوار خانهٔ شخصی او نقاشی شده‌بود. به نظر می‌رسد که گویا تمایلی به دیده‌شدن آن‌ها توسط عموم نداشته، مگر اعضای خانواده و میهمانان صاحب‌امتیاز، که اگرچه اینها به‌ناچار در طول روز نور می‌دیدند.

بعد از جابه‌جایی در سال ۱۸۷۰ از کواینتادل سوردو در سال ۱۸۷۸ در نمایشگاه پاریس پرده‌برداری شدند. (Glendening 1975)

عدم نام‌گذاری این مجموعه توسط خود گویا می‌توانست منجر به غلط تفسیر شدن آن‌ها شود. از سوی دیگر نمی‌توان نادیده گرفت که نام‌گذاری می‌توانست خُلق و خوی گویا را در آن زمان بیان کند. او دلیل کافی برای عصبانی‌بودن، تلخی، دلسردی و بدگمانی نسبت به بشریت در زمان خود را داشت.
اثری از فرانسیس گویا
پرنیان خیال (ادبی اجتماعی)
اثری از فرانسیس گویا
از میان تمام کارهای مربوط به دهشت جنگ که گویا ساخته‌است تابلوی سوم ماه مه ۱۸۰۸ از همه کاملتر و شاخص تر است. این تابلو تمام مفاهیم موجود در مجموعه فجایع جنگ در خود دارد.

آندره مالرو می‌نویسد: سوم ماه مه و بعضی از طرح‌های مجموعهٔ فجایع جنگ یادآور داستان‌های بزرگداستایوسکی است.

در تابلوی تیر باران مدافعان مادرید به مرد سیه چرده کوچک اندامی که زانو زده‌است و دست‌هایش را به طرفین باز کرده‌است و در فضا خود را به شکل صلیب درآورده نگاه کنید. او همانند مشعلی فروزان بر تمام صحنهٔ تصویر که او را هدف قرار داده‌اند جسم بی جان به خاک افتادگان و سیمای کسانی را که در انتظار نوبت تیر باران شدن خود هستند با نور خود روشن کرده‌است. چشمانش هم چون دوحفرهٔ سیاه بر دهانهٔ تفنگ‌های جوخهٔ آتش خیره شده‌اند و هراسی ما فوق ترس حاکی از نامفهومی سر سخت و رام نشدنی سرنوشت در آن موج می‌زند و در پیرامون این شعله بی‌نام انسانی نوعی تاریکی حکمفرماست و این تاریکی به خاطر قربانی شدن یک انسان بر روی تپهٔ گولگوتا تمام دنیا را پوشانیده‌است.

بعضی نتیجه‌گیری کرده‌اند که گویا این تابلو را درست پیش از بازگشت فردنیاند هفتم ساخته‌است تا کفاره وضعیت دو پهلو و مشکوک خود را که در خلال جنگ آزادی‌بخش داشت داده باشد. حقیقت این است که اگر گویا قبلاً دویست یا سیصد کار را در همین زمینه‌ها در خلال چهار یا پنج سال جلوتر طراحی و نقاشی نمی‌کرد هرگز نمی‌توانست چنین تابلویی را بسازد. گذشته از این حقیقت باید گفت هیچ فرمی از کفاره دهی (البته اگر مسئله کفاره دهی در کار بوده باشد) نمی‌توانست تا این حد انسانیت را محکوم کند.
گویا اثراتی آشفته اما با شکوه خلق کرده‌است که نمایش صادق او از بشریت در دورهٔ جنگ و تلاطم است.

انتشار احساساتش بر پردهٔ وسیع نقاشی در خانهٔ رنج به گویا این اجازه را می‌داد که اثراتی آشفته اما با شکوه بیافریند.

گویا هیچ مأموریتی برای انجام این کار نداشته بنابراین خود را باید برای پذیرایی هیچ‌کس به غیر خود آماده می‌کرد. این نقاشی‌های خصوصی ما را به نظری اجمالی به چیزی که بازتاب تصویری وضعیت بشر و جهان است می‌توان نامید وادار می‌کند.

این بازتاب به دور از هر گونه خوش‌بینی است. این مشخصه با نگاه به زمینه‌های تاریک در نقاشی‌های سیاه به دست می‌آید.

در اینکه پس زمینهٔ نقاشی‌های سیاه تیره هستند شکی نیست. به علاوه بخش‌های مختلف به وسیلهٔ رنگ قهوه‌ای و سیاه متحد می‌شوند که عمدتاً برای نمایش دلتنگی و افسردگی به کار رفته‌اند. زمینه‌های شب گونه، دهان‌های باز، صورت‌های کج و تحریف شده از شکنجه‌های درونی همگی نشان دهندهٔ وابستگی این تصاویر به انسان اسیر شده در اضطراب را می‌توان دید.

کسان دیگری همانند والریانو بوزل می‌گوید: «تمایل به دیدن نقاشی‌های سیاه یکی به دلیل فرایند عمومیت دادن در راستای سیر تکاملی رویدادهای سیاسی است و دیگری خود هنرمند و وضعیت حرفه‌ای او که هر دو قابل قبول است.»

یک مثال زبده و درجه یک از این زمینه تاریک‌ها ساتورن پسرش را می‌بلعد (۱۸۲۰_۱۸۲۳) است.

نقاشی ساتورن (زحل) را در وضعیتی قوز کرده نشان می‌دهد که با وحشیگری در حال بلعیدن بچه‌ای است که در پس زمینه‌ای تاریک قرار دارد. این خدا با با چشم‌هایی از حدقه بیرون زده، موهای جنگلی و آشفته و مشت‌های محکم کرده که از آن‌ها خون می‌چکد بسیار بد سگال و شرور به نظر می‌رسد.

با وجود این صحنه نمایان‌گر تعابیر گویا از افسانهٔ قدیمی ساتورن، خدای رومی، خدای کشاورزی، که در اساطیر یونانبه آن کرونوس می‌گفتند، بوده‌است.

افسانهٔ یونانی کرونوس حکایت از سرشت بی رحم پدر کرونوس، اورانوس (خدای آسمان تسبت به مخلوقات زمین و همسرش گایا (الههٔ زمین) دارد.

بیماری سخت او، شکست در عشق، می‌تواند هنرمند را مجبور به چنین انتخابی کند. نکتهٔ قابل توجه این است که کلکسیون نقاشی‌های سیاه تا سال ۱۹۲۸ نام‌گذاری نشده‌بود؛ سال‌ها پس از مرگِ گویا؛ زیرا که نقاشی‌ها مستقیماً روی دیوار خانهٔ شخصی او نقاشی شده‌بود. به نظر می‌رسد که گویا تمایلی به دیده‌شدن آن‌ها توسط عموم نداشته، مگر اعضای خانواده و میهمانان صاحب‌امتیاز، که اگرچه اینها به‌ناچار در طول روز نور می‌دیدند.

بعد از جابه‌جایی در سال ۱۸۷۰ از کواینتادل سوردو در سال ۱۸۷۸ در نمایشگاه پاریس پرده‌برداری شدند. (Glendening 1975)

عدم نام‌گذاری این مجموعه توسط خود گویا می‌توانست منجر به غلط تفسیر شدن آن‌ها شود. از سوی دیگر نمی‌توان نادیده گرفت که نام‌گذاری می‌توانست خُلق و خوی گویا را در آن زمان بیان کند. او دلیل کافی برای عصبانی‌بودن، تلخی، دلسردی و بدگمانی نسبت به بشریت در زمان خود را داشت.
دیگو ولاسکوئز
پرنیان خیال (ادبی اجتماعی)
دیگو ولاسکوئز
دیه‌گو رودریگز دِ سیلوا ای ولاسکوئز (به اسپانیایی:Diego Rodríguez de Silva y Velázquez)‏ (زاده ۶ ژوئن ۱۵۹۹ - درگذشته ۶ اوت ۱۶۶۰) نقاش اسپانیایی محبوب دربار فیلیپ چهارم بود. او به خاطر نقاشی‌های پُرتره‌اش از دودمان سلطنتی اسپانیا، دربار واتیکان و اشراف اروپایی، به شهرت فراوانی دست یافت. در سده ۱۹آثار وی الگوی هنرمندان واقع‌گرا و دریافتگر، به ویژه ادوار مانه، فرانسیسکو گویا، پابلو پیکاسو و سالوادور دالی قرار گرفت.
دیه گو ولاسکز محبوب دربار فیلیپ چهارم بود و سالهای زیادی را در کاخ زندگی کرد. او در سن هجده سالگی به دربار راه یافت و حتی پس از ازدواج چهل سال در آنجا زندگی کرد. به  سبب نقاشی هایی که از لحظه های مهم تاریخی اروپای آن دوران ، نقاشی‌های پُرتره‌ از خانواده  سلطنتی اسپانیا، دربار واتیکان و اشراف اروپای کشیده است،  شهرت فراوانی دارد.

تابلوی «سقای شهر سویل» یکی از کارهای اولیه دیه گو ولاسکز است که پیرمرد سقایی را در خیابان سویل نمایش میدهد. این تابلویی از سنخ نقاشی صحنه های روزمره است که هلندی ها مبتکر آن بوده اند. پیرمرد با چهره تکیده و چروکیده و بالاپوش مندرس، کوزه بزرگ سفالی با شکل مدورش، سطح براق پارچ لعتبدار و انعکاس نور بر جام شیشه ای، همه آنقدر طبیعی کشیده شده اند که احساس می کنیم می توانیم اشیا را لمس کنیم. تصور نمی رود که کسی که در برابر چنین تابلویی بایستد سوالاتی از این قبیل برایش مطرح شود که آیا اشیای بازنمایی شده زشتند یا زیبا، و آیا صحنه ی به تصویر آمده با اهمیت است یا پیش پا افتاده.  نمی توان گفت  که رنگها به تنهایی، زیبایی فوق العاده ای دارند. رنگ مایه های قهوه ای، خاکستری و زیتونی بیشتر به چشم می آیند. با این همه، مجموعه ی عناصر با چنان هماهنگی عمیق و دلنوازی به هم پیوسته اند که هر کس در برابر آن تاملی کند، همچون اثری فراموش نشدنی در خاطره اش باقی خواهد ماند.
ولاسکز  بنا به توصیه روبنس- یکی از نقاشان بنام قرن هفده – برای مشاهده و مطالعه ی آثار نقاشان بزرگ، عازم رم شد. او در سال 1630 به این شهر سفر کرد ولی کوته زمانی بعد به مادرید بازگشت و به استثنای سفر دومی که به ایتالیا داشت، بقیه دوران زندگی خود را به عنوان یکی از اعضای نامدار و معزز دربار فیلیپ، در مادرید به سر برد. کار اصلی او کشیدن پرتره هایی از پادشاه و اعضای خاندان سلطنت بود. بیشتر آنها فاقد چهره هایی جذاب یا حتی جالب نظر بوده اند و به شدت به شان و مقام خود اهمیت میدادند و لباسهایی رسمی و نازیبا به تن می کردند. بدون شک این موضوع چندان خوشایند ولاسکز نبوده است. اما او این پرتره ها را گویی به نحوی جادوگرانه، به جذاب ترین نقاشی هایی که دنیا به خود دیده بدل کرده است.

تابلوی ندیمه ها اثر ولاسکوئز:

یکی از معروفترین نقاشی های دیه گو ولاسکز تابلو سه متری «ندیمه ها» است(اولین تصویر این مقاله) در این اثر خود ولاسکز را می بینیم که روی یک تابلوی بزرگ کار می کند  و فضا اتاقی از کاخ سلطنتی مادرید  را به تصویر میکشد.  اگر با دقت بیشتر نگاه کنیم می توانیم در یابیم که موضوع نقاشی چیست. آینه ی دیوار روبرو تصویر پادشاه و ملکه را انعکاس میدهد. علاوه بر این سه نفر، 7 شخص دیگر و یک سگ در نقاشی حضور دارند. مارگاریتا دختر کوچک پادشاه در میان دو ندیمه دیده میشود که یکی از آنها به پادشاه و ملکه ادای احترام میکند و دیگری به مارگاریتا تنقلات تعارف میکند.  در سمت راست شخص کونوله و زشت منظر و پسر بچه ای که با شیطنت به پایش را روی سگ گذاشته است . این دو نقش سرگرم کننده در فضای اتاق دارند. پشت سر این افراد دو شخص بالغ که ناظر بر همه چیز هستند و شخصی که در راه پله قرار دارد دیده میشود. به درستی مشخص نیست که این سه تن چه کسانی بوده اند اما روایت های مختلفی بخصوص برای فردی که در چارچوب در ایستاده است وجود دارد.

کارشناسان و منتقدان این تابلو را همچون عکسی می دانند که با دوربین عکاسی گرفته شده باشد. دیه گو ولاسکز همان عکاس است که با خلق این اثر 183 سال قبل از اختراع دوربین لحظه ای را به ثبت رسانده است.

سبک: باروک

همسر: 
جوآنا پاچکو (ازدواج ۱۶۱۸–۱۶۶۰)

فرزندان:
 Francisca de Silva Velázquez y Pacheco، 
من در رویای خود دنیایی را می‌‌بینم که در آن هیچ انسانی انسان
دیگر را خوار نمی‌‌شمارد
زمین از عشق و دوستی سرشار است
و صلح و آرامش، گذرگاه‌‌هایش را می‌‌آراید.
من در رویای خود دنیایی را می‌‌بینم که در آن
همه‌گان راه گرامی ِ آزادی را می‌‌شناسند
حسد جان را نمی‌‌گزد
و طمع روزگار را بر ما سیاه نمی‌‌کند.

من در رویای خود دنیایی را می‌‌بینم که در آن
سیاه یا سفید
ــ از هر نژادی که هستی ــ
از نعمت‌‌های گستره‌‌ی زمین سهم می‌‌برد.
هر انسانی آزاد است
شوربختی از شرم سر به زیر می‌‌افکند
و شادی همچون مرواریدی گران قیمت
نیازهای تمامی ِ بشریت را برمی‌‌آورد.

چنین است دنیای رویای من!

📙 #دنیای_رویای_من
👤 #لنگستن_هیوز
ترجمه #احمد_شاملو

روز جهانی کارگر بر همه‌ی انسان‌هایی که برای دنیایی نوین و برابر مبارزه می‌کنند،مبارک باد...


🦋💫
Richard Clayderman - Schindlre's List
🕊 @LoveStand
🕊🎧
🎹🥀 #Instrumental

🔘 Track: Schindlre's List
🔘 Composer: John Williams
🎹 Artist: #Richard_Clayderman
🔘 Album: Romantique+3
🔘 Genre: #Sounstrack / #Piano
2⃣0⃣1⃣3⃣
4_6001352803358868499.mp3
10.2 MB
🔘 آغا محمد خان
🔘 آواز: #فرزاد_فتاحی
🔘 ترانه‌سرا: #روزبه_بمانی
🔘 ملودی: فرزاد فتاحی
🔘 تنظیم: فرزاد فتاحی


🔘 Artist: #Farzad_Fattahi
🔘 Album: Single
🔘 Genre: Persian Rock | #Progressive_Rock |
پرنیان خیال (ادبی اجتماعی)
4_6001352803358868499.mp3
🕊🎧

#موسیقی_خوب_بشنویم
#معرفی_هنرمند
#فرزاد_فتاحی


🔘 #فرزاد_فتاحی در دی‌ماه سال ۱۳۵۹ در شهر تهران به دنیا آمد. پدرش ارتشی بود. در کودکی به همراه مادرش برای مدتی در کشور آلمان زندگی می‌کرد و در همانجا به موسیقی علاقه‌مند شد.

در شانزده سالگی فعالیت هنری خود را با ساخت یک قطعه موسیقی بی‌کلام برای تیتراژ برنامه‌ای در رادیو تهران آغاز و از سال ۱۳۸۳ با شبکه‌های مختلف سیمای جمهوری اسلامی ایران به عنوان آهنگساز و خواننده همکاری کرد. هم چنین به عنوان مسؤول جلوه‌های ویژه بصری و مشاور هنری در ساخت مجموعه‎های تلویزیونی فعالیت داشته و به مدت دو سال نیز در مجتمع فنی تهران به تدریس صدابرداری و صداگذاری دیجیتال پرداخته است. در زمینه آهنگسازی ترانه، قطعاتی برای خوانندگان مطرح داخل و خارج از ایران ساخته است که از آن میان می‌توان به آهنگسازی و تنظیم قطعه «دیوار» با صدای «داریوش اقبالی و فرامرز اصلانی» اشاره کرد.

او در سال ۱۳۹۵ برای ادامه تحصیل به کشور ایتالیا مهاجرت کرد.

🔘 در ادامه قطعه ی تلفیقی و جذاب به نام آغا محمدخان از این هنرمند - که به #فرهاد_مهراد تقدیم شده - را می شنویم:
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
کلیپ خاطره انگیز و قدیمی از منوچهر سخایی
سی ویژگی یک شهروند مسئولیت شناس

"دکتر محمود سریع القلم"

۱- آینده خود را تابع تلاش و خلاقیت خود می ­داند؛
۲- هر کاری را با مشورت ­های تخصصی انجام می ­دهد؛
۳- از کسانی که برای مدیریت کشور انتخاب کرده در برابر قدرت و اختیاراتی که دارند، مسئولیت مطالبه می ­کند؛
۴- براساس نظریه سیستم­ ها و نگاه درازمدت به زندگی، راستگوست؛
۵- مانع رشد دیگران نمی ­شود: بلکه با آنها رقابت می ­کند؛
۶- حداقل یک ساعت در روز کتاب می­ خواند؛
۷- از شخصی که زیاد دروغ می­ گوید، فاصله می گیرد؛
۸- در انجام کارها، از توان عقلی خود، چندین برابرِ هوش خود بهره می ­گیرد؛
۹- به دلایل حقوقی، به شدت مراقب سخنان خود است؛
۱۰- تا از قضاوتی مطمئن نباشد، مطرح نمی ­کند؛
۱۱- منتظر نمی­ نشیند تا دیگران، گره ­های زندگی او را باز کنند: بلکه با ابتکار و سخت­ کوشی، زندگی خود را مدیریت می­ کند؛
۱۲- رعایت حقوق مردم در جامعه را وظیفه خود می­ داند؛
۱۳- حداقل یک متر با فاصله از شخصی که در حال استفاده از خودپرداز بانک است، می ­ایستد؛
۱۴- وقتی قرار است ساعت ۸ جایی باشد، ساعت ۷:۵۰ دقیقه دَمِ دَر ایستاده است؛
۱۵- در قدرت و سِمَت بیش از ۸ سال نمی­ماند زیرا ۸ سال برای نوآوری حداکثری، کافی است؛
۱۶- حتی سه نصف شب و بدون آنکه دوربینی باشد، پشت چراغ قرمز می­ ایستد؛
۱۷- بسیار سفر می­ کند تا بیاموزد و بلوغ فکری و رفتاری را تجربه کند؛
۱۸- وقتی از یک خیابان فرعی به اصلی می ­رسد، اتومبیل خود را متوقف می­ کند و پس از ایمنی کامل، حرکت می ­کند؛
۱۹- آنقدر Search می­کند تا Fact را ازPropaganda تفکیک کند؛
۲۰- کوله پشتی خود را در اتوبوس و مترو در دست می ­گیرد تا مزاحمتی برای دیگران ایجاد نکند؛
۲۱- به دیگران القاب منتسب نمی­ کند: بلکه انگیزه­ ها و افکار آنان را تحلیل می ­کند؛
۲۲- از شخصی که با رانت ثروتمند شده است، فاصله می ­گیرد؛
۲۳- زندگی خود را مانند لوگوی المپیک در پنج دایره متداخل طراحی می­ کند: رشد فردی، توجه به خانواده، حرفه، افزایش سطح دانش تخصصی و خدمات مدنی؛
۲۴- فقط یک شغل دارد و وظایف آن را به بهترین نحو انجام می ­دهد؛
۲۵- بسیار می­ گوید: من نمی­دانم یا این موضوع را به درستی نمی­فهمم؛
۲۶- آنقدر حوصله به خرج می­ دهد تا موضوعی را دقیق بفهمد بعد واکنش نشان دهد؛
۲۷- دفترچه کوچکی دارد که صفحه اول آن نوشته شده: ضعفهای من و روشهای اصلاح؛
۲۸- خمیرمایه ذهنی او این گونه شکل گرفته: ۲۰ درصد اظهارنظر کردن و ۸۰ درصد سئوال کردن؛
۲۹- برای جلب اعتماد دیگران، سیگنال­ های متناقض نمی­ فرستد؛
۳۰- چون خودشناسی مقدمه توسعه ­یافتگی مدنی است، آنقدر از خود شناخت دارد که ۵۰ صفحه در مورد افکار و روحیات خود می ­تواند بنویسد.
در سال 1313 به دستور رضاخان پهلوی اولین بیمارستان هزار تختی در تهران ساخته شد .این بیمارستان از لحاظ اقدامات درمانی بزرگترین بیمارستان خاورمیانه بود.
حتی اگر پنجاه‌ میلیون نفر هم به یک چیز احمقانه اعتقاد داشته باشند، آن چیز همچنان احمقانه است!

#آناتول_فرانس، پادشاه نثر فرانسه
📣 ⚠️ اطلاعیه

با عضویت در کانال @TgProxies روزانه هزاران فیلترشکن بروز برای تلگرام دریافت کنید.

این کانال خارجی هست و مداوم پروکسی های جدید را معرفی میکند که در صورت از کار افتادن هر کدام میتوانید از پرکسی های دیگر استفاده کنید.

برای فعال کردن هر یک از آن ها کافیست بر روی گزینه ی Click to set کلیک کنید.


🔴 مهم : برای استفاده از این پروکسی ها باید تلگرام خود را به آخرین ورژن آپدیت نمایید.
(آخرین ورژن تلگرام ( telegram ) را از "گوگل پلی" یا "اپ استور" دانلود کنید)

لینک آندروید:
https://play.google.com/store/apps/details?id=org.telegram.messenger

لینک آیفون:
https://itunes.apple.com/app/telegram-messenger/id686449807

اطلاع رسانی کنید
پرنیان خیال (ادبی اجتماعی)
Photo
🌐 نخستین روز ماه مه برابر با 11 اردیبهشت روزجهانی كار و كارگر نام دارد.

در سال 1889 میلادی کنگره بین‌المللی کارگران در پاریس، به پیشنهاد نماینده کارگران امریکا، روز اول ماه مه را به عنوان روز جهانی کارگر برگزیدند و درپی آن در بسیاری از کشورهای دنیا، کارگران این روز را گرامی می‌دارند.

در سال 1886 میلادی، پلیس شیکاگو با حمله به تظاهرات گسترده کارگران، که برای 8 ساعت کار درروز و حق تشکیل اتحادیه‌های کارگری برپاشده بود، آنان را به خاک و خون کشیدند. چند روز بعد از این واقعه دادگاه چند تن از رهبران کارگران را محاکمه و به مرگ محکوم کرد.


یکی از رهبران کارگران اعتصابی، پس از اعلام رای، در برابر دادگاه چنین گفت: کارگران این که دریافته‌اند که می‌توانند با اتحاد و همبستگی و مبارزه جمعی مشکلات خود فائق آیند.

آنان می‌دانند که چه قدرت عظیمی در اتحاد ایشان نهفته است، به همین علت است که کارفرمایان با تمام توان می‌کوشند تا اتحاد کارگران را بشکنند، و میتینگ کارگران را به خاک و خون بکشانند، ما کارگران گردهم آمدیم تا اندکی از حقوق خود را باز پس بگیریم، اما اکنون از دادگاه و زندان سرد در آورده‌ایم. آیا این است معنای برابری و عدالت درجامعه ما؟ امروز اگر صدای حق‌طلبانه ما را با گلوله خفه می‌کنید، مطمئن باشید که این صداها از این پس خاموش شدنی نیست، بلکه هر روز طنین آن رساتر خواهد شد.

رهبران کارگران شیکاگو به دست سرمايه داران جان باختند، اما حقانیت گفته‌هایشان به تدریج بر همگان مسلم شد.در سال 1919 بر براساس معاهده ورسای سازمان بین‌المللی کار به عنوان یک نهاد خود مختار و وابسته به مجمع عمومی سازمان ملل متحد برپا شد.
موافقت نامه مربوط به برقراری رابطه بین این سازمان و سازمان ملل متحد در سال 1946 به تصویب رسید.
Forwarded from Du Rove's Channel
Thank you, each and every one of the 12,000+ people who stood up to support the freedom of internet and Telegram today in central Moscow.
https://goo.gl/fEFtQb