پرنیان خیال (ادبی اجتماعی)
300 subscribers
31.9K photos
10.7K videos
7.34K files
8.92K links
پرنیان خیال با مطالب ادبی ،شعر،مقاله ،کتاب ومتنهای اجتماعی تاریخی تلاش برای گسترش فرهنگ کتاب خوانی دارد.
Download Telegram
Forwarded from 𝓑𝓮𝓱𝓷𝓪𝔃
رمان مزرعه حیوانات (یا در ترجمه های دیگر: قلعه حیوانات) احتمالا نیاز به معرفی چندانی ندارد. اثری هجوگونه که در نقد جامعه طبقاتی روسیه تزاری و اندیشه های استبدادی و مارکسیستی بود و با آن زبان ساده، روان و قابل فهمش بدل به یکی از سبملیک ترین و جنجالی ترین رمان های معاصر شد که به همراه فیلم های اقتباسی از آن، نه فقط جامعه روشنفکر را هدف قرار داد، بلکه حتی به لطف ساخت انیمیشن های جذاب و متعدد، در بازه های زمانی متفاوت طیف های سنی مختلفی را هم درگیر حرف های قلمبه و سلمبه ای کردکه پشت ادا اطوارهای نمکین مرغ و خروس ها، خنگ بازی های الاغ و ریاست طلبی خوک های مزرعه پنهان شده بود
Forwarded from 𝓑𝓮𝓱𝓷𝓪𝔃
برای آنها که نخوانده اند و هیچ کجا ندیده اند

فرض می کنیم اشخاصی باشند که تا به حال سری به رمان مزرعه حیوانات نزده اندو از توطئه مرغ و خروس ها و گاو و گوسفندان آغل نشین، علیه آقای جونز (صاحب مزرعه) چیزی نشنیده اند و حتی در کل فامیل دور و برشان هم بچه ای نبوده که آنها را وادار به نظاره انیمیشن معروف و اقتباسی از آن کتاب کند. این مطلب برای آنهاست که به کل از چند و چون قضایا بی خبرند.

داستان مزرعه از این قرار است که روزی حیوانات مظلوم و ستمدیده مزرعه، در اقدامی از پیش طراحی شده، آقای جونز صاحب مزرعه را سرنگون کرده و خود اداره امور آنجا را برعهده می گیرند. قوانین جدیدی وضع می کنند که مهم ترین شان اینهاست (همه حیوانات با هم برابرند، هیچ حیوانی دیگری را نمی کشد و چهارپا خوب است و دوپا بد). همچنین با توجه به توانایی هایی که دارند، پست های مختلف را میان خود تقسیم می کنند اما پس از آن تنها اندک زمانی آرامش بر مزرعه سایه می اندازد و طولی نمی کشد که آتش اختلاف و زیاده خواهی میان خود آنها هم شعله ور شده و اوضاع بار دیگر به بدی سابق می شود تا جایی که شعارهای فوق الذکر به «همه حیوان ها با هم برابرند اما بعضی برابرترند، هیچ حیوانی بی دلیل دیگری را نمی کشد و چهارپا خوب و دوپا بهتر» تبدیل می شود
Forwarded from 𝓑𝓮𝓱𝓷𝓪𝔃
جورج اورول چه می خواهد بگوید

کتابی که تاکنون به بیش از 70 زبان ترجمه شده و میلیون ها نسخه از آن در دست هوادارانش در گردش است، با نثری ساده و با زبانی نمادین و آغشته به تیغ برنده طنز، حاصل تجربیات نویسنده است که در جامعه به شدت طبقاتی انگلستان رشد کرد و همان موقع هایی که هیتلر بلندپروازی های نژادپرستانه اش را شروع کرده بود، اورول جوان هم یادداشت هایش را از ستم هایی که در این گیرودار به طبقه محروم وارد می شد، کامل می کرد.

این تجربیات و دستنوشته ها نهایتا بدل به کتابی شد که نه تنها تفکرات استالین و هر دیکتاتور دیگری را به نقد کشید، بلکه در عمل با پاک کن هجوآمیزش تارهای قدرت پوشالی که پشت لب های استالین و امثالهم سبز شده بود را محو کرد.

کتابی نمادین که در آن مزرعه مانور نماد روسیه تزاری است، آقای جونز همان تزار روس است، باکسر اسب پیر داستان هم جلوه ای از طبقه کارگر جامعه است، خوک ها هم همان سوسیال دموکرات ها هستند و قس علی هذا. نهایتا بسیاری از نویسندگان اورول را وجدان بیدار نسل خود قلمداد کردند که زبان گویای طبقه محروم شده بود.
Forwarded from 𝓑𝓮𝓱𝓷𝓪𝔃
وصیت تحریف شده

در وصیتنامه اش نوشته بود که نباید هیچ زندگینامه ای از او نوشته و منتشر شود. اصلا از زندگینامه خوشش نمی آمد. یک بار در سال های 1940، وقتی که هنوز زندگی اشرافی داشت، به مستخدمش گفته بود خودش تنها کسی است که می تواند یک زندگینامه خواندنی بنویسد. یک بار هم به یکی از دوستانش گفت که می ترسد زندگینامه اش پر آب و تاب یا «به شکل زننده ای هیجان انگیز» از آب دربیاید. او از هر چیز پر آب و تابی بیزار بود. عجیب اینکه در تمام عمرش کاری جز جذب همین چیزهای پر آب و تاب انجام نداد.

اول شیفته امپراتوری بریتانیا شد و مدتی در شرق به میهنش خدمت کرد (خودش در بنگال به دنیا آمده بود) ولی بعدها از امپراتوری، از اشرافیت و از رودیارد کیپلینگ (شاعر استعمار) بیزار شد. مدتی کمونیست بود. بعدتر از اندیشه اشتراکی و استالین متنفر شد و در «مزرعه حیوانات» حکومت شوروی را به هجو کشید (می گویند حتی دوستان کمونیستش را هم لو داده). بعد عاشق هیتلر و شیوه حکومت او شد، اما با شروع جنگ جهانی از هیتلر هم بیزار شد و این بار «1984» را در هجو فاشیسم نوشت.

زندگی اریک آرتور بلیر (نام واقعی اورول) پر است از همین تصمیمات غیرمنطقی، آنی و جنون آمیز. به جای رفتن به دانشگاه در اداره پلیس برمه مشغول به کار شد. به همراه آنارشیست های ناامید در اسپانیا جنگید ... در فضای ضد کمونیست بعد از جنگ به لندن برگشت... و با اینکه به شدت بیمار بود، در جایی از شهر اقامت کرد که یک نوع خودکشی بود، در حاشیه صنعتی شهر، درست در میان کارگرها.

پزشکش گفته بود باید نوشتن را کنار بگذارد و به مفاصل دستش استراحت بدهد اما اورول دستش را با گرمای شمع نرم می کرد و دست کم هفته ای سه نقد کتاب و یک مقاله برای روزنامه ها می نوشت و به علاوه روی نوشتن «مزرعه حیوانات» و «1984» کار می کرد و با خونسردی مرگ را انتظار می کشید.

در همین دوره بیماری و ممنوعیت نوشتن بود که آن نثر جادویی را پیدا کرد که هنوز هم در زنگ انشای مدارس انگلیس به بچه ها تدریس می شود. خودش البته از این هم متنفر بود. در یادداشتی برای همسرش نوشته بود که دارد از قصد بد می نویسد تا کسی به نوشته هایش به شکل یک متن ادبی نگاه نکند. «وقتی کار نوشتن یک کتاب را شروع می کنم، منظور من آفرینش ادبی نیست. می نویسم چون می خواهم دروغ ها را برملا کنم.»

به یک دوست دیگر وصیت کرد نگذارد «1984» را در بخش ادبیات یا تخیلی کتابخانه ها طبقه بندی کنند. هیچ کدام از وصیت های اورول عملی نشد. حتی اینکه گفته بود روی سنگ قبرش، فقط این یک جمله را از «قلعه حیوانات» بکنند: «همه برابرند اما بعضی ها برابرترند».
دو بداهه
اخرین نبرد را هم تو میبری
وقتی گیسوانت را به دست باد میسپاری
شهری از عطر گیسوانت بی هوشند
#بینا

بزرگترین کشف من ا
فهم این نکته بود که شبها
خورشید جهان را
به چشمان تو می سپارد
تا استراحت کند
#بینا
کاش اسبی بودم
ولی سوارم عاشق بود

کاش آیینه ای بودم
ولی به دیوار اتاق زنی زیبا آویخته بودم

کاش گل سرخی بودم
ولی در روز عشاق به دختری هدیه ام می دادند

کاش قرص نانی بودم
ولی بر سفره ی زنی گرسنه.

کاش رودی بودم
ولی از وطنم کردستان می گذشتم

کاش بی هیچ شرطی
برای آخرین بار
تو را در آغوش می کشیدم وُ
آنگاه جان می سپردم

#شیرکو_بیکس
ترجمه : #بابک_زمانی
❤️امروز تو را دسترس فردا نیست،
و اندیشهٔ فردات به جز سودا نیست،
.ضایع مکن این دم اَر دلت بیدار است،
کاین باقیِ عمر را بقا پیدا نیست!

#خیام_نیشابوری
بزرگترین اشتباه زندگیم اونجا بود که
فکر کردم
اگه کاری با بقیه نداشته باشم
بقیه هم کاری باهام ندارند
مرا در میان بازوانت پنهان کن؛
تنهایک امشب آنگاه که باران
دهان‌های بی‌شمارش را
بر سینه دریا و زمین می‌شکند
گوش کن چگونه باد
چهار‌نعل می‌تازد
برای بردن من...

#پابلو_نرودا
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
سلام صبح
بخير
جهان نگاهتان طرب انگیز

چون بدیدم صبح رویت در زمان برخیستم
گرم در کار آمدم موقوف مطرب نیستم

همچو سایه در طوافم گرد نور آفتاب
گه سجودش میکنم گاهی به سر میایستم


#مولانا
📌هخامنشیان ومقابله با #زلزله


در اواخر دوران حاکمیت مادها ایرانیان به علم مقابله با زلزله رسیدند.
این علم در زمان هخامنشیان توسعه یافته و به تکامل رسید.

ساختمانهای ضد زلزله در عصر هخامنشیان پایه گذاری شده است.بناهای ساخته شده در 2500 سال پیش در مجتمع پاسارگاد تحمل زلزله با شدت 7 ریشتر را دارند.این بناها بر روی 2 پی قرار دارند که پی اول از سنگ و ملات و ساروج بوده و پی دوم فقط از سنگ می باشد که بر روی پی اول می لغزد و به این ترتیب می تواند در برابر زلزله مقاومت کند.

این شیوه جز جدیدترین تکنولوژی سازه می باشد که در دنیا انجام می شود و ایرانیان در زمان هخامنشیان به آن پی برده بودند و چقدر اسفناک هست که پس از 2500 سال در این کشور زلزله 5 ریشتری باعث مرگ 40000 ایرانی می شود. همانطور که آگاه هستید ایران در خط زلزله خیز جهان قرار دارد و بناهای به جا مانده پرسپولیس و پاسارگاد که از 2500 سال پیش تا کنون باقی مانده است گواه این سند است.

موسسه مقابله با حوادث طبیعی سومیتومو ژاپن نیز. ازایرانیان بعنوان اولین مردمان جهان در مقابله با حوادث طبیعی و کنترل آن یاد کرده است.
این تکنولوژی توانسته است بناهای پاسارگاد و پرسپولیس را که در خط زلزله خیز جهان نیز واقع شده اند را در حدود ۲۵ قرن مصون نگه دارد. .
به مناسبت "روز جهانی ایدز"
"با ایدز بجنگیم نه با مبتلایان به ایدز"
■ طبق آخرین آمارها، هم اکنون در جهان حدود 80 میلیون نفر به بیماری "ایدز" مبتلا میباشند.
■مدیر اجرایی "برنامه مشترک سازمان ملل برای ایدز" یا "UNAIDS" در پیامی به مناسبت "روز جهانی ایدز" اعلام کرد: تاکنون حدود 80 میلیون نفر به ویروس اچ. آی. وی (HIV) مبتلا شده‌ و بیش از 35 میلیون نفر نیز جان خود را در اثر بیماری های مرتبط با ایدز از دست داده‌اند.
■ حدود 20 میلیون انسان اکنون تحت درمان با داروهای ضد "اچ. آی. وی" بوده و کشورهای زیادی در مسیر حذف "تقریبا کامل" انتقال اچ. آی. وی از مادر به کودک هستند.
■بیماری "سل" به تنهایی مسئول یک‌سوم موارد مرگ‌ ناشی از ایدز در سال 2015 بوده است.خطر ابتلا به "سرطان دهانه رحم" در میان زنان حامل "اچ. آی. وی" ، چهار تا پنج برابر بیشتر است.
گردآوری و ویرایش:
#دکتر_برهان_ولدبیگی
باغ مرا چه حاجت سرو و صنوبر است
شمشاد خانه پرور ما از که کمتر است
🍂
ای نازنین پسر تو چه مذهب گرفته‌ای
کت خون ما حلالتر از شیر مادر است
🍂
چون نقش غم ز دور ببینی شراب خواه
تشخیص کرده‌ایم و مداوا مقرر است
🍂
از آستان پیر مغان سر چرا کشیم
دولت در آن سرا و گشایش در آن در است
🍂
یک قصه بیش نیست غم عشق وین عجب
کز هر زبان که می‌شنوم نامکرر است
🍂
دی وعده داد وصلم و در سر شراب داشت
امروز تا چه گوید و بازش چه در سر است
🍂
شیراز و آب رکنی و این باد خوش نسیم
عیبش مکن که خال رخ هفت کشور است
🍂
فرق است از آب خضر که ظلمات جای او است
تا آب ما که منبعش الله اکبر است
🍂
ما آبروی فقر و قناعت نمی‌بریم
با پادشه بگوی که روزی مقدر است
🍂
حافظ چه طرفه شاخ نباتیست کلک تو
کش میوه دلپذیرتر از شهد و شکر است

#غزل_شماره39
#حافظ