كل ثروت ﺩﻧﻴﺎ ﭼﻪ ﻣﻘﺪاﺭ اﺳﺖ و ﺳﻬﻢ ايران و كانادا ﭼﻘﺪر؟
اﺯ ﺳﺎﻝ 2010 ﻫﺮ ﺳﺎﻟﻪ ﻣﻮﺳﺴﻪ ﻣﻌﺘﺒﺮ credit suisse ﮔﺰاﺭﺵ ﺟﺎﻣﻌﻲ ﺭا ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﻣﻴﺰاﻥ ﺛﺮﻭﺕ ﺟﻬﺎﻧﻲ ﻳﺎ Global Wealth و ﺳﻬﻢ ﻣﻨﺎﻃﻖ و ﻛﺸﻮﺭﻫﺎﻱ ﻣﺨﺘﻠﻒ ﺩﻧﻴﺎ ﺭا اﺯ اﻳﻦ ﺛﺮﻭﺕ ﻣﻨﺘﺸﺮ ﻣﻴﻜﻨﺪ. ﺑﺮ ﻃﺒﻖ ﮔﺰاﺭﺵ اﻛﺘﺒﺮ 2015 اﻳﻦ ﻣﻮﺳﺴﻪ ﺗﺤﻘﻴﻘﺎﺗﻲ ﻛﻞ ﺛﺮﻭﺕ ﻣﻮﺟﻮﺩ ﺩﺭ ﺟﻬﺎﻥ ﺷﺎﻣﻞ ﺗﻤﺎﻡ ﺩاﺭاﻳﻬﺎﻱ ﻣﺎﻟﻲ ( ﺷﺎﻣﻞ ﭘﻮﻝ ﻧﻘﺪ, ﻓﻠﺰاﺕ ﮔﺮاﻧﺒﻬﺎ, ﺳﻬﺎﻡ ﺑﻮﺭﺱ) و اﻣﻮاﻝ ﻏﻴﺮ ﻣﺎﻟﻲ ( ﺷﺎﻣﻞ ﻣﻨﺎﺯﻝ ﻣﺴﻜﻮﻧﻲ و ﺗﺠﺎﺭﻱ و ﺯﻣﻴﻦ, ﻣﺎﺷﻴﻦ اﻻﺕ و ﻫﺮ اﻧﭽﻪ ﻛﻪ ﺑﺘﻮاﻥ ﺑﺮ ﺭﻭﻱ اﻥ ﻗﻴﻤﺖ ﮔﺬاﺷﺖ) ﺣﺪﻭﺩ 250 ﺗﺮﻳﻠﻴﻮﻥ ﺩﻻﺭ ﻣﻴﺒﺎﺷﺪ.
اﺯ ﻛﻞ ﺛﺮﻭﺕ ﺟﻬﺎﻥ ﺣﺪﻭﺩ 86 ﺗﺮﻳﻠﻴﻮﻥ اﻥ ﻳﻌﻨﻲ ﻣﻌﺎﺩﻝ 34.3 ﺩﺭﺻﺪ اﻥ ﻓﻘﻄ ﺩﺭ ﻛﺸﻮﺭ اﻣﺮﻳﻜﺎ ﻣﻴﺒﺎﺷﺪ
ﺑﻌﺪ اﺯ اﻥ ﻛﺸﻮﺭ ﭼﻴﻦ ﺑﺎ ﺣﺪﻭﺩ 23 ﺗﺮﻳﻠﻴﻮﻥ ﺩﻻﺭ ﻳﻌﻨﻲ ﺣﺪﻭﺩ 9% ﺩﺭ ﺟﺎﻳﮕﺎﻩ ﺩﻭﻡ ﻗﺮاﺭ ﺩاﺭﺩ
ﮊاﭘﻦ ﺑﺎ 20 ﺗﺮﻳﻠﻴﻮﻥ ﺛﺮﻭﺕ ﺩﺭ ﺭﺩﻳﻒ ﺳﻮﻡ
ﺑﻌﺪ اﺯ اﻥ اﻧﮕﻠﻴﺲ ﺑﺎ 15.6 ﺗﺮﻳﻠﻴﻮﻥ ﺩﻻﺭ
ﻓﺮاﻧﺴﻪ ﺑﺎ 12.6
اﻟﻤﺎﻥ ﺑﺎ 12
اﻳﺘﺎﻟﻴﺎ ﺑﺎ 10
ﻛﺎﻧﺎﺩا ﺑﺎ 7
اﺳﺘﺮاﻟﻴﺎ ﺑﺎ 6
اﺳﭙﺎﻧﻴﺎ ﺑﺎ 4
ﺗﺎﻳﻮان ﺑﺎ 3.5
و ﻛﺮﻩ ﺟﻨﻮﺑﻲ ﻧﻴﺰ ﺑﺎ 3.5 ﺗﺮﻳﻠﻴﻮﻥ ﺩﻻﺭ
ﺛﺮﻭﺕ ﻣﻠﻲ ﺩﺭ ﺟﺎﻳﮕﺎﻫﺎﻱ ﺑﻌﺪﻱ ﻗﺮاﺭ ﺩاﺭﻧﺪ.
ﺑﺎ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ اﻳﻦ ﮔﺰاﺭﺵ ﺑﻴﺶ اﺯ 90% ﻛﻞ ﺛﺮﻭﺕ ﺩﻧﻴﺎ ﺑﻪ 30 ﻛﺸﻮﺭ اﻭﻝ اﻳﻦ ﻟﻴﺴﺖ ﺗﻌﻠﻖ ﺩاﺭﺩ و ﺑﻘﻴﻪ ﻛﺸﻮﺭﻫﺎﻱ ﺩﻧﻴﺎ ﺩﺭ ﻣﺠﻤﻮﻉ ﻛﻤﺘﺮ اﺯ 10 ﺩﺭﺻﺪ اﺯ ﺛﺮﻭﺕ ﺟﻬﺎﻥ ﺭا ﺩﺭ اﺧﺘﻴﺎﺭ ﺩاﺭﻧﺪ.
اﻳﺮاﻥ ﺑﺎ ﺩاﺷﺘﻦ ﺣﺪﻭﺩ 1% اﺯ ﺟﻤﻌﻴﺖ ﺟﻬﺎﻥ ﻓﻘﻄ ﺣﺪﻭﺩ ﻳﻚ ﺩﻫﻢ ﺩﺭﺻﺪ اﺯ ﺛﺮﻭﺕ ﺩﻧﻴﺎ ﺭا ﺩﺭ اﺧﺘﻴﺎﺭ ﺩاﺭﺩ و ﺟﺰ ﻛﺸﻮﺭﻫﺎﻱ ﺑﺎ ﺩﺭاﻣﺪ ﻣﺘﻮﺳﻄ ﺭﻭ ﺑﻪ ﭘﺎﻳﻴﻦ ﻣﺤﺴﻮﺏ ﻣﻴﺸﻮﺩ و ﻣﻬﻤﺘﺮﻳﻦ ﻋﻠﺖ اﻳﻦ ﺟﺎﻳﮕﺎﻩ اﻳﻦ اﺳﺖ ﻛﻪ ﻣﺎ ﺩﺭ ﻫﻴﭻ ﺩﻭﺭﻩ اﻱ ﺩﺭ ﺗﺎﺭﻳﺦ ﻃﻮﻻﻧﻲ ﻛﺸﻮﺭ ﺗﻮﻟﻴﺪ ﻛﻨﻨﺪﻩ ﺛﺮﻭﺕ ﻧﺒﻮﺩﻩاﻳﻢ و ﺩﺭ ﺑﻬﺘﺮﻳﻦ ﺩﻭﺭﻩ ﻫﺎﻱ ﻣﺪﻳﺮﻳﺘﻲ ﻛﺸﻮﺭ ﻓﻘﻄ اﺯ ﺛﺮﻭﺕ ﻫﺎﻱ ﺧﺪاﺩاﺩﻱ ﻣﻮﺟﻮﺩ ﺩﺭ ﻛﺸﻮﺭ ﺑﺼﻮﺭﺕ ﺑﻬﻴﻨﻪ اﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﻛﺮﺩﻩ اﻳﻢ. ﻣﺘﺎﺳﻔﺎﻧﻪ ﺷﺎﻫﺪ اﻳﻦ اﺩﻋﺎ اﺯ ﻃﺮﻑ ﮔﺮﻭﻩ ﻫﺎﻱ ﻣﺨﺘﻠﻒ ﺳﻴﺎﺳﻲ ﺩاﺧﻠﻲ و ﺧﺎﺭﺟﻲ ﻫﺴﺘﻴﻢ ﻛﻪ اﻏﻠﺐ ﻓﻜﺮ ﻣﻴﻜﻨﻨﺪ اﻳﺮاﻥ ﻛﺸﻮﺭ ﺛﺮﻭﺗﻤﻨﺪﻱ اﺳﺖ و ﻓﻘﻄ ﻣﺪﻳﺮﻳﺖ ﻣﺎ ﺭا ﻣﻴﺨﻮاﻫﺪ ﺗﺎ آﻥ ﺭا ﻧﺸﺎﻥ ﺩﻫﻴﻢ
اﺯ ﺳﺎﻝ 2010 ﻫﺮ ﺳﺎﻟﻪ ﻣﻮﺳﺴﻪ ﻣﻌﺘﺒﺮ credit suisse ﮔﺰاﺭﺵ ﺟﺎﻣﻌﻲ ﺭا ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﻣﻴﺰاﻥ ﺛﺮﻭﺕ ﺟﻬﺎﻧﻲ ﻳﺎ Global Wealth و ﺳﻬﻢ ﻣﻨﺎﻃﻖ و ﻛﺸﻮﺭﻫﺎﻱ ﻣﺨﺘﻠﻒ ﺩﻧﻴﺎ ﺭا اﺯ اﻳﻦ ﺛﺮﻭﺕ ﻣﻨﺘﺸﺮ ﻣﻴﻜﻨﺪ. ﺑﺮ ﻃﺒﻖ ﮔﺰاﺭﺵ اﻛﺘﺒﺮ 2015 اﻳﻦ ﻣﻮﺳﺴﻪ ﺗﺤﻘﻴﻘﺎﺗﻲ ﻛﻞ ﺛﺮﻭﺕ ﻣﻮﺟﻮﺩ ﺩﺭ ﺟﻬﺎﻥ ﺷﺎﻣﻞ ﺗﻤﺎﻡ ﺩاﺭاﻳﻬﺎﻱ ﻣﺎﻟﻲ ( ﺷﺎﻣﻞ ﭘﻮﻝ ﻧﻘﺪ, ﻓﻠﺰاﺕ ﮔﺮاﻧﺒﻬﺎ, ﺳﻬﺎﻡ ﺑﻮﺭﺱ) و اﻣﻮاﻝ ﻏﻴﺮ ﻣﺎﻟﻲ ( ﺷﺎﻣﻞ ﻣﻨﺎﺯﻝ ﻣﺴﻜﻮﻧﻲ و ﺗﺠﺎﺭﻱ و ﺯﻣﻴﻦ, ﻣﺎﺷﻴﻦ اﻻﺕ و ﻫﺮ اﻧﭽﻪ ﻛﻪ ﺑﺘﻮاﻥ ﺑﺮ ﺭﻭﻱ اﻥ ﻗﻴﻤﺖ ﮔﺬاﺷﺖ) ﺣﺪﻭﺩ 250 ﺗﺮﻳﻠﻴﻮﻥ ﺩﻻﺭ ﻣﻴﺒﺎﺷﺪ.
اﺯ ﻛﻞ ﺛﺮﻭﺕ ﺟﻬﺎﻥ ﺣﺪﻭﺩ 86 ﺗﺮﻳﻠﻴﻮﻥ اﻥ ﻳﻌﻨﻲ ﻣﻌﺎﺩﻝ 34.3 ﺩﺭﺻﺪ اﻥ ﻓﻘﻄ ﺩﺭ ﻛﺸﻮﺭ اﻣﺮﻳﻜﺎ ﻣﻴﺒﺎﺷﺪ
ﺑﻌﺪ اﺯ اﻥ ﻛﺸﻮﺭ ﭼﻴﻦ ﺑﺎ ﺣﺪﻭﺩ 23 ﺗﺮﻳﻠﻴﻮﻥ ﺩﻻﺭ ﻳﻌﻨﻲ ﺣﺪﻭﺩ 9% ﺩﺭ ﺟﺎﻳﮕﺎﻩ ﺩﻭﻡ ﻗﺮاﺭ ﺩاﺭﺩ
ﮊاﭘﻦ ﺑﺎ 20 ﺗﺮﻳﻠﻴﻮﻥ ﺛﺮﻭﺕ ﺩﺭ ﺭﺩﻳﻒ ﺳﻮﻡ
ﺑﻌﺪ اﺯ اﻥ اﻧﮕﻠﻴﺲ ﺑﺎ 15.6 ﺗﺮﻳﻠﻴﻮﻥ ﺩﻻﺭ
ﻓﺮاﻧﺴﻪ ﺑﺎ 12.6
اﻟﻤﺎﻥ ﺑﺎ 12
اﻳﺘﺎﻟﻴﺎ ﺑﺎ 10
ﻛﺎﻧﺎﺩا ﺑﺎ 7
اﺳﺘﺮاﻟﻴﺎ ﺑﺎ 6
اﺳﭙﺎﻧﻴﺎ ﺑﺎ 4
ﺗﺎﻳﻮان ﺑﺎ 3.5
و ﻛﺮﻩ ﺟﻨﻮﺑﻲ ﻧﻴﺰ ﺑﺎ 3.5 ﺗﺮﻳﻠﻴﻮﻥ ﺩﻻﺭ
ﺛﺮﻭﺕ ﻣﻠﻲ ﺩﺭ ﺟﺎﻳﮕﺎﻫﺎﻱ ﺑﻌﺪﻱ ﻗﺮاﺭ ﺩاﺭﻧﺪ.
ﺑﺎ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ اﻳﻦ ﮔﺰاﺭﺵ ﺑﻴﺶ اﺯ 90% ﻛﻞ ﺛﺮﻭﺕ ﺩﻧﻴﺎ ﺑﻪ 30 ﻛﺸﻮﺭ اﻭﻝ اﻳﻦ ﻟﻴﺴﺖ ﺗﻌﻠﻖ ﺩاﺭﺩ و ﺑﻘﻴﻪ ﻛﺸﻮﺭﻫﺎﻱ ﺩﻧﻴﺎ ﺩﺭ ﻣﺠﻤﻮﻉ ﻛﻤﺘﺮ اﺯ 10 ﺩﺭﺻﺪ اﺯ ﺛﺮﻭﺕ ﺟﻬﺎﻥ ﺭا ﺩﺭ اﺧﺘﻴﺎﺭ ﺩاﺭﻧﺪ.
اﻳﺮاﻥ ﺑﺎ ﺩاﺷﺘﻦ ﺣﺪﻭﺩ 1% اﺯ ﺟﻤﻌﻴﺖ ﺟﻬﺎﻥ ﻓﻘﻄ ﺣﺪﻭﺩ ﻳﻚ ﺩﻫﻢ ﺩﺭﺻﺪ اﺯ ﺛﺮﻭﺕ ﺩﻧﻴﺎ ﺭا ﺩﺭ اﺧﺘﻴﺎﺭ ﺩاﺭﺩ و ﺟﺰ ﻛﺸﻮﺭﻫﺎﻱ ﺑﺎ ﺩﺭاﻣﺪ ﻣﺘﻮﺳﻄ ﺭﻭ ﺑﻪ ﭘﺎﻳﻴﻦ ﻣﺤﺴﻮﺏ ﻣﻴﺸﻮﺩ و ﻣﻬﻤﺘﺮﻳﻦ ﻋﻠﺖ اﻳﻦ ﺟﺎﻳﮕﺎﻩ اﻳﻦ اﺳﺖ ﻛﻪ ﻣﺎ ﺩﺭ ﻫﻴﭻ ﺩﻭﺭﻩ اﻱ ﺩﺭ ﺗﺎﺭﻳﺦ ﻃﻮﻻﻧﻲ ﻛﺸﻮﺭ ﺗﻮﻟﻴﺪ ﻛﻨﻨﺪﻩ ﺛﺮﻭﺕ ﻧﺒﻮﺩﻩاﻳﻢ و ﺩﺭ ﺑﻬﺘﺮﻳﻦ ﺩﻭﺭﻩ ﻫﺎﻱ ﻣﺪﻳﺮﻳﺘﻲ ﻛﺸﻮﺭ ﻓﻘﻄ اﺯ ﺛﺮﻭﺕ ﻫﺎﻱ ﺧﺪاﺩاﺩﻱ ﻣﻮﺟﻮﺩ ﺩﺭ ﻛﺸﻮﺭ ﺑﺼﻮﺭﺕ ﺑﻬﻴﻨﻪ اﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﻛﺮﺩﻩ اﻳﻢ. ﻣﺘﺎﺳﻔﺎﻧﻪ ﺷﺎﻫﺪ اﻳﻦ اﺩﻋﺎ اﺯ ﻃﺮﻑ ﮔﺮﻭﻩ ﻫﺎﻱ ﻣﺨﺘﻠﻒ ﺳﻴﺎﺳﻲ ﺩاﺧﻠﻲ و ﺧﺎﺭﺟﻲ ﻫﺴﺘﻴﻢ ﻛﻪ اﻏﻠﺐ ﻓﻜﺮ ﻣﻴﻜﻨﻨﺪ اﻳﺮاﻥ ﻛﺸﻮﺭ ﺛﺮﻭﺗﻤﻨﺪﻱ اﺳﺖ و ﻓﻘﻄ ﻣﺪﻳﺮﻳﺖ ﻣﺎ ﺭا ﻣﻴﺨﻮاﻫﺪ ﺗﺎ آﻥ ﺭا ﻧﺸﺎﻥ ﺩﻫﻴﻢ
Forwarded from عموهادی
باورکنید سنگ و چوب درد دارد؛لطفا به ما نزنید○
سگ تنها حیوان وفا داری است که صاحبش را بیشتر از خودش دوست دارد●
باحیوانات مخصوصا سگها مهربان باشیم.
سگ تنها حیوان وفا داری است که صاحبش را بیشتر از خودش دوست دارد●
باحیوانات مخصوصا سگها مهربان باشیم.
Forwarded from Deleted Account
خبر بسیار تلخ بود، احد احد صمد دو کودک زبالهگرد در آتش سوختند...
goo.gl/CiKfBS
◼️ روایت جمعیت امام علی از وضعیت "احد" و "صمد"
دو برادر ۷ و ۸ ساله که با کار اجباری سهم عمدهای در تامین مایحتاج خانواده بر عهده داشتند؛ اما دیگر در بین ما نیستند. آن ها در حریق گاراژ محل جمع آوری ضایعات که در آن کار می کردند زنده زنده سوختند و فریادشان را کسی توان یاری نبود.
▪️"اعتیاد والدین و حضانت احد و صمد"
پدر تجربه پنج بار ترک ناموفق اعتیاد را در دو سال گذشته داشته است و مادر در زمان وقوع حادثه در کمپ ترک اعتیاد است.
علی رغم مشخص شدن اعتیاد والدین و عدم صلاحیت آن ها در نگهداری از بچه ها، بهزیستی احد و صمد را به پدر تحویل می دهد. شاید امروز خود پدر هم فکر میکند که کاش حداقل تا زمانی که بتواند از اعتیادی که زندگی او را به اینجا رسانده جدا شود، بچه ها را به او نمیدادند.
حتما امروز خودش هم راضی نیست که بچه ها را به خاطر انگیزه ی درمان یا کمک خرج پیش خودش در وضعیت خطرناک نگه داشته است.
▪️"نبود اوراق هویت و محرومیت از تحصیل"
هیچ یک از دو کودک شناسنامه، کارت اقامت یا گذرنامه نداشتند. به همین دلیل از تحصیل محروم می مانند. پدر و مادر نیز به دلیل اعتیاد و بسیاری مشکلات دیگر از گرفتن کارت آبی از اداره اتباع برای رفتن آن ها به مدرسه سر باز می زنند. رفتن کودکان به مدرسه، میتوانست به آنها فرصت دهد کودکی کنند، اما ظرفیت مدارس و زمان محدود ارائهی کارت هویت و هزینه های تحصیل باعث شد این حق هم از این کودکان دریغ شود.
▪️"به سوی قربانگاه"
احد و صمد در چهارراه های شهر کرج کار می کردند؛ اما با ورود بهزیستی به زندگی این دو برادر و تهدید آنها به رد مرز کردن، پدر که ازین مساله واهمه داشت محل کار کودکان را تغییر می دهد و آن ها را به یک گاراژ جمع آوری ضایعات که خود نیز در آن جا کار می کند، می برد. به این طریق، کودکان زباله گرد می شوند و این بار در جایی ناامن و به دور از چشم مردم به کار خود ادامه می دهند.
بچه ها پس از یک نوبت کار صبح به اتاقی در گاراژ برمی گردند تا خود را گرم کنند و دوباره به سر کار بروند. کپسول آتش می گیرد، منفجر می شود و کودکان در اتاق حبس می شوند.
نجم الدین (پدر بچهها) با دیدن صحنه به کمک پسرها می شتابد اما خود نیز دچار سوختگی شدید می شود و کاری از او ساخته نیست. تا زمان آمدن ماشین های آتش نشانی هر لحظه بر شدت آتش افزوده می شود... احد و صمد به همراه پدر به بیمارستان یافت آباد منتقل می شوند اما کاری از دست کادر پزشکی بیمارستان هم برنمی آید.
▪️"مشکلات دفن"
به دلیل نداشتن اوراق هویت کودکان، بیمارستان از تحویل پیکر کودکان امتناع می کند. پدر نیز هیچ گونه اوراق هویتی نداشته، ازدواجهای او هیچ جا ثبت نشده است و با توجه به درصد بالای سوختگی توانایی تحویل گرفتن کودکان را نداشته. بنابراین یکی از اقوام احد و صمد پیگیر امور اداری تحویل اجساد می شود و پس ازچند روز اجازه دفن کودکان گرفته می شود. گفته می شود کودکان در امامزاده ای دفن شده اند، اما آن ها با کمال تاسف در بیابانی خارج از محدوده امامزاده و نزدیک به آن در خاک آرام گرفته اند.
احد و صمد رفتند. رفتند تا با رفتنشان ما را از خواب غفلت بیدار کنند. دیگر کار از کار گذشته؛ اما احدها و صمدها بسیارند؛ مانند جاوید، دوست این دو برادر که روز حادثه همراهشان بود اما جدا شدن او از بچه ها برای خرید خوراکی او را از این مهلکه نجات داد. هزاران جاوید و احد و صمد شب و روز در این دیار زباله گردی می کنند و انسانیت همچنان رنگ می بازد.
اعضای جمعیت خیریه دانشجویی امام علی اعلام کردند که برای اطلاعرسانی درباره وضعیت کودکان زبالهگرد و برای استثمار نشدن کودکان برای بازیافت زبالهها؛ بر روی سطلهای زباله محل زندگیمان کاغذی نصب میکنیم و اعلام میکنیم که #زباله_گردی_حق_کودکان_نیست ، و تصویر آن را در صفحات اجتماعی خود با دیگران به اشتراک میگذاریم.
تجربه یکی از اعضای این تشکل مردم نهاد:
ساعت از سه شب گذشته بود. رفتم به سطل زباله کوچهمون کاغذ رو بچسبونم. کارگر شهرداری که داشت در سرما آروم آروم جارو میزد ازم پرسید: داری چیکار میکنی؟ بهش گفتم: دو تا کودک زبالهگرد امروز تو آتیش سوختن! اینو که شنید گفت: بده من کاغذو بچسبونم. اسمشو پرسیدم. جواب داد: علی! علی فقط پونزده سال داشت و از مهاجرای افغان بود. شمع رو برام گرفت که عکس بگیرم؛ در همون حال دوباره به نوشته روی کاغذ خیره شد و با بغضی فروخورده و لحن محکمی گفت: خب راست میگه! #زباله_گردی_حق_کودکان_نیست !
مطالب مرتبط:
کودکان کار، ستمدیدگان بیصدا
http://bit.ly/1nUB4YK
حقوق کودک و نوجوان: از تولد تا هجده سالگی
http://bit.ly/1fGyUup
عدالت برای کودکان و نوجوانان - حسین رییسی
https://goo.gl/MbSQUp
https://telegram.me/joinchat/B5XELjvByQFyPHYQMdMTiQ
goo.gl/CiKfBS
◼️ روایت جمعیت امام علی از وضعیت "احد" و "صمد"
دو برادر ۷ و ۸ ساله که با کار اجباری سهم عمدهای در تامین مایحتاج خانواده بر عهده داشتند؛ اما دیگر در بین ما نیستند. آن ها در حریق گاراژ محل جمع آوری ضایعات که در آن کار می کردند زنده زنده سوختند و فریادشان را کسی توان یاری نبود.
▪️"اعتیاد والدین و حضانت احد و صمد"
پدر تجربه پنج بار ترک ناموفق اعتیاد را در دو سال گذشته داشته است و مادر در زمان وقوع حادثه در کمپ ترک اعتیاد است.
علی رغم مشخص شدن اعتیاد والدین و عدم صلاحیت آن ها در نگهداری از بچه ها، بهزیستی احد و صمد را به پدر تحویل می دهد. شاید امروز خود پدر هم فکر میکند که کاش حداقل تا زمانی که بتواند از اعتیادی که زندگی او را به اینجا رسانده جدا شود، بچه ها را به او نمیدادند.
حتما امروز خودش هم راضی نیست که بچه ها را به خاطر انگیزه ی درمان یا کمک خرج پیش خودش در وضعیت خطرناک نگه داشته است.
▪️"نبود اوراق هویت و محرومیت از تحصیل"
هیچ یک از دو کودک شناسنامه، کارت اقامت یا گذرنامه نداشتند. به همین دلیل از تحصیل محروم می مانند. پدر و مادر نیز به دلیل اعتیاد و بسیاری مشکلات دیگر از گرفتن کارت آبی از اداره اتباع برای رفتن آن ها به مدرسه سر باز می زنند. رفتن کودکان به مدرسه، میتوانست به آنها فرصت دهد کودکی کنند، اما ظرفیت مدارس و زمان محدود ارائهی کارت هویت و هزینه های تحصیل باعث شد این حق هم از این کودکان دریغ شود.
▪️"به سوی قربانگاه"
احد و صمد در چهارراه های شهر کرج کار می کردند؛ اما با ورود بهزیستی به زندگی این دو برادر و تهدید آنها به رد مرز کردن، پدر که ازین مساله واهمه داشت محل کار کودکان را تغییر می دهد و آن ها را به یک گاراژ جمع آوری ضایعات که خود نیز در آن جا کار می کند، می برد. به این طریق، کودکان زباله گرد می شوند و این بار در جایی ناامن و به دور از چشم مردم به کار خود ادامه می دهند.
بچه ها پس از یک نوبت کار صبح به اتاقی در گاراژ برمی گردند تا خود را گرم کنند و دوباره به سر کار بروند. کپسول آتش می گیرد، منفجر می شود و کودکان در اتاق حبس می شوند.
نجم الدین (پدر بچهها) با دیدن صحنه به کمک پسرها می شتابد اما خود نیز دچار سوختگی شدید می شود و کاری از او ساخته نیست. تا زمان آمدن ماشین های آتش نشانی هر لحظه بر شدت آتش افزوده می شود... احد و صمد به همراه پدر به بیمارستان یافت آباد منتقل می شوند اما کاری از دست کادر پزشکی بیمارستان هم برنمی آید.
▪️"مشکلات دفن"
به دلیل نداشتن اوراق هویت کودکان، بیمارستان از تحویل پیکر کودکان امتناع می کند. پدر نیز هیچ گونه اوراق هویتی نداشته، ازدواجهای او هیچ جا ثبت نشده است و با توجه به درصد بالای سوختگی توانایی تحویل گرفتن کودکان را نداشته. بنابراین یکی از اقوام احد و صمد پیگیر امور اداری تحویل اجساد می شود و پس ازچند روز اجازه دفن کودکان گرفته می شود. گفته می شود کودکان در امامزاده ای دفن شده اند، اما آن ها با کمال تاسف در بیابانی خارج از محدوده امامزاده و نزدیک به آن در خاک آرام گرفته اند.
احد و صمد رفتند. رفتند تا با رفتنشان ما را از خواب غفلت بیدار کنند. دیگر کار از کار گذشته؛ اما احدها و صمدها بسیارند؛ مانند جاوید، دوست این دو برادر که روز حادثه همراهشان بود اما جدا شدن او از بچه ها برای خرید خوراکی او را از این مهلکه نجات داد. هزاران جاوید و احد و صمد شب و روز در این دیار زباله گردی می کنند و انسانیت همچنان رنگ می بازد.
اعضای جمعیت خیریه دانشجویی امام علی اعلام کردند که برای اطلاعرسانی درباره وضعیت کودکان زبالهگرد و برای استثمار نشدن کودکان برای بازیافت زبالهها؛ بر روی سطلهای زباله محل زندگیمان کاغذی نصب میکنیم و اعلام میکنیم که #زباله_گردی_حق_کودکان_نیست ، و تصویر آن را در صفحات اجتماعی خود با دیگران به اشتراک میگذاریم.
تجربه یکی از اعضای این تشکل مردم نهاد:
ساعت از سه شب گذشته بود. رفتم به سطل زباله کوچهمون کاغذ رو بچسبونم. کارگر شهرداری که داشت در سرما آروم آروم جارو میزد ازم پرسید: داری چیکار میکنی؟ بهش گفتم: دو تا کودک زبالهگرد امروز تو آتیش سوختن! اینو که شنید گفت: بده من کاغذو بچسبونم. اسمشو پرسیدم. جواب داد: علی! علی فقط پونزده سال داشت و از مهاجرای افغان بود. شمع رو برام گرفت که عکس بگیرم؛ در همون حال دوباره به نوشته روی کاغذ خیره شد و با بغضی فروخورده و لحن محکمی گفت: خب راست میگه! #زباله_گردی_حق_کودکان_نیست !
مطالب مرتبط:
کودکان کار، ستمدیدگان بیصدا
http://bit.ly/1nUB4YK
حقوق کودک و نوجوان: از تولد تا هجده سالگی
http://bit.ly/1fGyUup
عدالت برای کودکان و نوجوانان - حسین رییسی
https://goo.gl/MbSQUp
https://telegram.me/joinchat/B5XELjvByQFyPHYQMdMTiQ
Instagram
توانا: آموزشكده جامعه مدنى
. خبر بسیار تلخ بود، احد احد صمد دو کودک زبالهگرد در آتش سوختند... . ◼️ روایت جمعیت امام علی از وضعیت "احد" و "صمد" دو برادر ۷ و ۸ ساله که با کار اجباری سهم عمدهای در تامین مایحتاج خانواده بر عهده داشتند؛ اما دیگر در بین ما نیستند. آن ها در حریق گاراژ…
جامعه شناسی:
🔴 تو را خود غم خویشتن بود و بس !؟
بنی آدم اعضای یک پیکرند
که در آفرینش ز یک گوهرند
🔻به همان میزان که بیت شعر بالا نخ نمای سیاست و عادت شده است ، دغدغه و مسئولیت آن نیز از جامعه رخت بر بسته !
امروز خبر زنده زنده سوختن دو کودک کار و زباله گرد احد و صمد را در حریق آتش سوزی یک کارگاه زباله همه شنیده ایم ، دو کودکی که شایسته بود به تحصیل و بازی مشغول باشند اما به کار پر خشونت زباله گردی برای گذران زندگی و معاش خویش و خانواده شان مشغول بودند ، کودکانی که با برچسب گدا و ولگرد از سطح شهر توسط ارگان ها و نهادهای حکومتی جمع شدند تا حال به بهای اندکی دستمزد و بدون رعایت هیچ شرایط و ضوابط ایمنی و قانونی برای کارگاه زباله سوزی شهر کار کنند تا امروز زنده زنده در آتش ظلم و جور بسوزند !
🔻مجال آن نیست که از اثبات مسئولیت سیستم حاکمیتی به هر اسمی از شهرداری تا بهزیستی یا راس حکومت سخن گفت که احدها و صمدها در آتش سوزان این جور و جفا در حال سوختن هستند ! کنون روی سخن با خویش کرده ام که در این میانه ی آتش که احد و صمد میسوزند من کجا ایستاده ام !؟
اگر این خبر را میان هزاران خبرهای دیگر که هر روز بر سرم آوار میشود گم کرده و فراموش کرده ام که شب سر آسوده به بالین میگذارم کجای این آتشم ؟
اگر غم فلاکت و بدبختی این زندگی را که دیگر دامن گیر همگان شده ، بهانه کرده تا مجال اندیشیدن یا توجه به این خبر را به من ندهد کجای این حکایتم ؟
و یا اگر در خانه ام به فرزندانم ، برادرانم ، خویشانم نگاه میکنم و خدای را شاکرم که سالم و سلامتند و این آتش در گاراژ زباله گردی افتاده نه در خانه ی من چه !؟ کجای این جهنمم ؟
و اما اگر زنده زنده سوختن دو کودک به هرنام ، به هر شمایل ، به هر رنگ ، به هر دین و به هر ملیت بر شما چنان کرده که گویی فرزند دلبند خویش را در این آتش خشونت و جور دیده اید ! خدای را ! خود به هر آتشی که هست بزنید و نگذارید احد و صمد در این آتش بسوزند .
🔻در شهر هرچه می نگرم غیر درد نیست !
🔻من از این بانگ نا امیدی خسته ام ! از اینکه بشنوم ، ببینم و بخوانم و قطره اشکی شود برای آرام کردن وجدان خواب آلوده ام !
و امروز به خدایی که احد و صمد او را در آن آتش ظلم که هیزم هایش از سکوت و خفقان من انباشت شده بود صدا زده اند ، چنین گفتم که یا گوش و چشم مرا خواب تر از اینکه هست کن تا دیگر نبینم ، نشنوم و نخوانم یا قدمهایم را توان بخش تا خویش از این آتش نجات بخشم !
کانون یاریگری
🔴 تو را خود غم خویشتن بود و بس !؟
بنی آدم اعضای یک پیکرند
که در آفرینش ز یک گوهرند
🔻به همان میزان که بیت شعر بالا نخ نمای سیاست و عادت شده است ، دغدغه و مسئولیت آن نیز از جامعه رخت بر بسته !
امروز خبر زنده زنده سوختن دو کودک کار و زباله گرد احد و صمد را در حریق آتش سوزی یک کارگاه زباله همه شنیده ایم ، دو کودکی که شایسته بود به تحصیل و بازی مشغول باشند اما به کار پر خشونت زباله گردی برای گذران زندگی و معاش خویش و خانواده شان مشغول بودند ، کودکانی که با برچسب گدا و ولگرد از سطح شهر توسط ارگان ها و نهادهای حکومتی جمع شدند تا حال به بهای اندکی دستمزد و بدون رعایت هیچ شرایط و ضوابط ایمنی و قانونی برای کارگاه زباله سوزی شهر کار کنند تا امروز زنده زنده در آتش ظلم و جور بسوزند !
🔻مجال آن نیست که از اثبات مسئولیت سیستم حاکمیتی به هر اسمی از شهرداری تا بهزیستی یا راس حکومت سخن گفت که احدها و صمدها در آتش سوزان این جور و جفا در حال سوختن هستند ! کنون روی سخن با خویش کرده ام که در این میانه ی آتش که احد و صمد میسوزند من کجا ایستاده ام !؟
اگر این خبر را میان هزاران خبرهای دیگر که هر روز بر سرم آوار میشود گم کرده و فراموش کرده ام که شب سر آسوده به بالین میگذارم کجای این آتشم ؟
اگر غم فلاکت و بدبختی این زندگی را که دیگر دامن گیر همگان شده ، بهانه کرده تا مجال اندیشیدن یا توجه به این خبر را به من ندهد کجای این حکایتم ؟
و یا اگر در خانه ام به فرزندانم ، برادرانم ، خویشانم نگاه میکنم و خدای را شاکرم که سالم و سلامتند و این آتش در گاراژ زباله گردی افتاده نه در خانه ی من چه !؟ کجای این جهنمم ؟
و اما اگر زنده زنده سوختن دو کودک به هرنام ، به هر شمایل ، به هر رنگ ، به هر دین و به هر ملیت بر شما چنان کرده که گویی فرزند دلبند خویش را در این آتش خشونت و جور دیده اید ! خدای را ! خود به هر آتشی که هست بزنید و نگذارید احد و صمد در این آتش بسوزند .
🔻در شهر هرچه می نگرم غیر درد نیست !
🔻من از این بانگ نا امیدی خسته ام ! از اینکه بشنوم ، ببینم و بخوانم و قطره اشکی شود برای آرام کردن وجدان خواب آلوده ام !
و امروز به خدایی که احد و صمد او را در آن آتش ظلم که هیزم هایش از سکوت و خفقان من انباشت شده بود صدا زده اند ، چنین گفتم که یا گوش و چشم مرا خواب تر از اینکه هست کن تا دیگر نبینم ، نشنوم و نخوانم یا قدمهایم را توان بخش تا خویش از این آتش نجات بخشم !
کانون یاریگری
Forwarded from جامعهشناسی
#صمد_احد زنده زنده سوختند.
در نشست اردیبهشت کانون یاریگری، با حضور معاونت اجتماعی وقت #شهرداری، نسبت به وجود کودکان زباله گرد در دستگاه های شهرداری هشدار داده شد.
اما وی پاسخی نداد.
@IRANSOCIOLOGY
در نشست اردیبهشت کانون یاریگری، با حضور معاونت اجتماعی وقت #شهرداری، نسبت به وجود کودکان زباله گرد در دستگاه های شهرداری هشدار داده شد.
اما وی پاسخی نداد.
@IRANSOCIOLOGY
Forwarded from جامعهشناسی
Toloe Khonin
Fereydon Forooghi
خوش باوران،زحمتکشان در خوابند
شب به دستان،بت پرستان بیدار
ای جانبازان،رزمندگان اکنون کجایید؟
انسانی مرد،انسانی رفت،آزادی کو؟
شب به دستان،بت پرستان بیدار
ای جانبازان،رزمندگان اکنون کجایید؟
انسانی مرد،انسانی رفت،آزادی کو؟
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
📽فیلم ۱۰۰ ثانیه ای اما تاثیر گذار و عمیقِ "مسافر"
برنده ۱۵ جایزه
برنده ۱۵ جایزه
کانال پرنیان خیال
#به_یاد کودکانی که در زباله سوختند
زخمها یکی دوتا نه
سرکه بازمیکنند
حفره های پر زخون
زخمهای کاریند
میبرند تا نهایت استخوان
هرکه درد را شنیده
در سرش هنوز هست
بویی از محبت و وفا
یقین که گریه میکند
به جای اشک خون
چه پرملال ودردناک
بروی گنجها نشسته ای
و ناتوان زلقمه ای
بروی گنجها نشسته ای
و زجر میکشی برای جای خواب خویش
چه تلخ ودردناک میشود حکایت اینچنین
کباب میشوی تو زنده زنده تا زشرم
مردمان کشورت چو شمع قطره قطره اب میشوند.
صدای ضجه شما سرود میشود
رود میشود چه ها کند به انکه
سرنوشت شوم را رقم زده است
#بینا
#به_یاد کودکانی که در زباله سوختند
زخمها یکی دوتا نه
سرکه بازمیکنند
حفره های پر زخون
زخمهای کاریند
میبرند تا نهایت استخوان
هرکه درد را شنیده
در سرش هنوز هست
بویی از محبت و وفا
یقین که گریه میکند
به جای اشک خون
چه پرملال ودردناک
بروی گنجها نشسته ای
و ناتوان زلقمه ای
بروی گنجها نشسته ای
و زجر میکشی برای جای خواب خویش
چه تلخ ودردناک میشود حکایت اینچنین
کباب میشوی تو زنده زنده تا زشرم
مردمان کشورت چو شمع قطره قطره اب میشوند.
صدای ضجه شما سرود میشود
رود میشود چه ها کند به انکه
سرنوشت شوم را رقم زده است
#بینا
Forwarded from اتچ بات
کانال پرنیان خیال
#هوای_پاک
شهر دود شهر سرب
شهر دردهاى کهنه
سرفه های غرق خون
شهر مرگهای بی صدا
میشود دوباره بینمت
هوات صاف وپاک
میشودکه عشق را دوباره
خواند با تو در فضای سبز پارکها
مرگ هردرخت میشود برای تو
مرثیه به روی مرثیه
دستهای غرق خون
کیست پشت پرده ها
شهر را رها کنید
#بینا
#هوای_پاک
شهر دود شهر سرب
شهر دردهاى کهنه
سرفه های غرق خون
شهر مرگهای بی صدا
میشود دوباره بینمت
هوات صاف وپاک
میشودکه عشق را دوباره
خواند با تو در فضای سبز پارکها
مرگ هردرخت میشود برای تو
مرثیه به روی مرثیه
دستهای غرق خون
کیست پشت پرده ها
شهر را رها کنید
#بینا
Telegram
attach 📎
Forwarded from Deleted Account
چه پرسی از کجایم چیستم من؟
به خود پیچیده ام تا زیستم من
درین دریا چو موج بیقرارم
اگر بر خود نپیچم نیستم من
#اقبال_لاهوری
به خود پیچیده ام تا زیستم من
درین دریا چو موج بیقرارم
اگر بر خود نپیچم نیستم من
#اقبال_لاهوری
Forwarded from Deleted Account
کسی کو درد پنهانی ندارد
تنی دارد ولی جانی ندارد
اگر جانی هوس داری طلب کن
تب و تابی که پایانی ندارد
#اقبال_لاهوری
تنی دارد ولی جانی ندارد
اگر جانی هوس داری طلب کن
تب و تابی که پایانی ندارد
#اقبال_لاهوری
🎭یک حکایت از تاریخ معاصر ایران
میگویند وقتی رضا شاه تصمیم گرفت بانک ملّی را تأسیس کند برای بازاری های تهران و اطراف پیغام فرستاد که از بانک ملّی اوراق قرضه بخرند. هیچکدام از تجّار بازار حاضر به این کار نشد. وقتی خبر به خانم فخرالدّوله، مالک بسیار ثروتمند، خواهر مظفّر الدین شاه و مادرمرحوم دکتر امینی رسید به رضاشاه پیغام فرستاد که مگر من مرده ام که می خواهی از بازاریان پول قرض کنی ؟ من حاضرم در بانک ملّی سرمایه گذاری کنم. و به این ترتیب بانک ملّی با پول خانم فخرالدّوله تأسیس شد
یکی از قوانینی که در زمان رضا شاه تصویب شد قانون روزهای تعطیلی مغازه ها و ادارات بود. به این ترتیب هر کس به خواست خود و بدون دلیل موجّهی نمی توانست مغازه اش را ببندد. روزی رضاشاه با اتوموبیلش از خیابانی می گذشت که متوجّه شد مغازه ای بسته است. ناراحت شد و دستور داد که صاحب آن مغازه را پیدا کنند و نزد او بیاورند. کاشف به عمل آمد که صاحب مغازه یک عرق فروش ارمنی است. آن مرد را نزد رضاشاه آوردند. شاه پرسید: پدر سوخته چرا مغازه ات را بسته ای؟ مرد ارمنی جواب داد قربانت گردم،امروز روز قتل(شهادت)حضرت مسلم بن عقیل است و من فکر کردم صلاح نیست دراین روز عرق بفروشم. رضاشاه دستور تحقیق داد و دیدند که حقّ با عرق فروش ارمنی است. آنوقت رضا شاه عرق فروش را مرخص کرد و رو به همراهانش کرد و گفت:
در این مملکت یک مرد واقعی داریم, آنهم خانم فخر الدوله است و یک مسلمان واقعی داریم آنهم قاراپط ارمنی است...!!!
سالهای سال بعد شاعره بزرگ ایران خانم پروین اعتصامی در وصف این ماجرا این چنین سرود:
واعظی پرسید از فرزند خویش
هیچ میدانی مسلمانی به چیست؟
صدق و بی آزاری و خدمت به خلق
هم عبادت،هم کلید زندگیست
گفت: "زین معیار اندر شهرما،
یک مسلمان هست آن هم ارمنیست"!
میگویند وقتی رضا شاه تصمیم گرفت بانک ملّی را تأسیس کند برای بازاری های تهران و اطراف پیغام فرستاد که از بانک ملّی اوراق قرضه بخرند. هیچکدام از تجّار بازار حاضر به این کار نشد. وقتی خبر به خانم فخرالدّوله، مالک بسیار ثروتمند، خواهر مظفّر الدین شاه و مادرمرحوم دکتر امینی رسید به رضاشاه پیغام فرستاد که مگر من مرده ام که می خواهی از بازاریان پول قرض کنی ؟ من حاضرم در بانک ملّی سرمایه گذاری کنم. و به این ترتیب بانک ملّی با پول خانم فخرالدّوله تأسیس شد
یکی از قوانینی که در زمان رضا شاه تصویب شد قانون روزهای تعطیلی مغازه ها و ادارات بود. به این ترتیب هر کس به خواست خود و بدون دلیل موجّهی نمی توانست مغازه اش را ببندد. روزی رضاشاه با اتوموبیلش از خیابانی می گذشت که متوجّه شد مغازه ای بسته است. ناراحت شد و دستور داد که صاحب آن مغازه را پیدا کنند و نزد او بیاورند. کاشف به عمل آمد که صاحب مغازه یک عرق فروش ارمنی است. آن مرد را نزد رضاشاه آوردند. شاه پرسید: پدر سوخته چرا مغازه ات را بسته ای؟ مرد ارمنی جواب داد قربانت گردم،امروز روز قتل(شهادت)حضرت مسلم بن عقیل است و من فکر کردم صلاح نیست دراین روز عرق بفروشم. رضاشاه دستور تحقیق داد و دیدند که حقّ با عرق فروش ارمنی است. آنوقت رضا شاه عرق فروش را مرخص کرد و رو به همراهانش کرد و گفت:
در این مملکت یک مرد واقعی داریم, آنهم خانم فخر الدوله است و یک مسلمان واقعی داریم آنهم قاراپط ارمنی است...!!!
سالهای سال بعد شاعره بزرگ ایران خانم پروین اعتصامی در وصف این ماجرا این چنین سرود:
واعظی پرسید از فرزند خویش
هیچ میدانی مسلمانی به چیست؟
صدق و بی آزاری و خدمت به خلق
هم عبادت،هم کلید زندگیست
گفت: "زین معیار اندر شهرما،
یک مسلمان هست آن هم ارمنیست"!
Forwarded from 𝓑𝓮𝓱𝓷𝓪𝔃
در این شهر سکوت و رنج
در لابه لای برگ گل های پر از پروانه ی مرده
در کوچه پس کوچه های بی مهر ی افکار
در دل این شهر بی عشق بی احساس
چگونه بجویمت ؟
وقتی براحتی در میان سردیها به بهانه گرما شعله ور شدی و سوختی
چگونه بجویمت؟
وقتی نمی دانم
کی و کجا تورا همراه با وجدانم گم کردم
تو رفتی و باردگر
منم و دنیایی از حسرت
کی باز خواهی گشت ؟
که لحظا ت در بودنت جاری شود
باز خواهی گشت ؟
در این شامگاه پررنج
برق نگاهت را دیدم که به آسمان رفت
تا فرود بیاد بصورت خنجری
روی عمق زخمهایم
این فروپاشی تصویر ماست
که همراه با گونه های سوخته تو
دفن شد
خون در رگ هایم می جوشد
وقتی آب در دلها تکان نمی خورد
#بهناز_صاحب_ی
بداهه
در لابه لای برگ گل های پر از پروانه ی مرده
در کوچه پس کوچه های بی مهر ی افکار
در دل این شهر بی عشق بی احساس
چگونه بجویمت ؟
وقتی براحتی در میان سردیها به بهانه گرما شعله ور شدی و سوختی
چگونه بجویمت؟
وقتی نمی دانم
کی و کجا تورا همراه با وجدانم گم کردم
تو رفتی و باردگر
منم و دنیایی از حسرت
کی باز خواهی گشت ؟
که لحظا ت در بودنت جاری شود
باز خواهی گشت ؟
در این شامگاه پررنج
برق نگاهت را دیدم که به آسمان رفت
تا فرود بیاد بصورت خنجری
روی عمق زخمهایم
این فروپاشی تصویر ماست
که همراه با گونه های سوخته تو
دفن شد
خون در رگ هایم می جوشد
وقتی آب در دلها تکان نمی خورد
#بهناز_صاحب_ی
بداهه
Forwarded from Deleted Account
🔴 آدرس مراکز اهدای خون تهران، برای کمک به مصدومان حادثه پلاسکو
@Library_Telegram
دوستان لطفا این پست را فوروارد کنید.
@Library_Telegram
کمک به هم نوع بهترین حس دنیاست
@Library_Telegram
دوستان لطفا این پست را فوروارد کنید.
@Library_Telegram
کمک به هم نوع بهترین حس دنیاست
Forwarded from 𝓑𝓮𝓱𝓷𝓪𝔃
وای از ادمهایی که در کاری که به آنها مربوط نمی شود دخالت دارند 😡
مقايسه تطبيقي ازدحام مردم در محل وقوع حادثه ١١سپتامبر و آوار برج هاي دوقلو با آوار ساختمان پلاسكو!
مقايسه تطبيقي ازدحام مردم در محل وقوع حادثه ١١سپتامبر و آوار برج هاي دوقلو با آوار ساختمان پلاسكو!