Forwarded from ❉্᭄͜͡𝄞𖤓سارگل𖤓𝄞❉্᭄͜͡
.
📘 #غزل_شماره_51
لعلِ سیراب ِ به خون تشنه لب ِ یار ِ من است
وز پیِ دیدنِ او دادنِ جان کار ِ من است
شرم از آن چشم ِ سیه بادش و مژگانِ دراز
هر که دل بردنِ او دید و در انکار ِ من است
ساروان! رخت به دروازه مبَر کان سَر ِ کو
شاهراهیست که منزلگه ِ دلدار ِ من است
بندهی طالعِ خویشم که در این قحط ِ وفا
عشقِ آن لولیِ سرمست خریدار ِ من است
طبلهی عطر ِ گل و زلف ِ عبیرافشانش
فیض ِ یک شَمّه ز بوی خوش ِ عطار ِ من است
باغبان! همچو نسیمم ز در ِ خویش مران
کآب ِ گلزار ِ تو از اشک ِ چو گلنار ِ من است
شربت ِ قند و گلاب از لب ِ یارم فرمود
نرگس ِ او، که طبیب ِ دلِ بیمار ِ من است
آن که در طرز ِ غزل نکته به حافظ آموخت
یار ِ شیرینسخنِ نادرهگفتار ِ من است
🔹#حضرت_حافظ
🔹#سارگل🎙
.
📘 #غزل_شماره_51
لعلِ سیراب ِ به خون تشنه لب ِ یار ِ من است
وز پیِ دیدنِ او دادنِ جان کار ِ من است
شرم از آن چشم ِ سیه بادش و مژگانِ دراز
هر که دل بردنِ او دید و در انکار ِ من است
ساروان! رخت به دروازه مبَر کان سَر ِ کو
شاهراهیست که منزلگه ِ دلدار ِ من است
بندهی طالعِ خویشم که در این قحط ِ وفا
عشقِ آن لولیِ سرمست خریدار ِ من است
طبلهی عطر ِ گل و زلف ِ عبیرافشانش
فیض ِ یک شَمّه ز بوی خوش ِ عطار ِ من است
باغبان! همچو نسیمم ز در ِ خویش مران
کآب ِ گلزار ِ تو از اشک ِ چو گلنار ِ من است
شربت ِ قند و گلاب از لب ِ یارم فرمود
نرگس ِ او، که طبیب ِ دلِ بیمار ِ من است
آن که در طرز ِ غزل نکته به حافظ آموخت
یار ِ شیرینسخنِ نادرهگفتار ِ من است
🔹#حضرت_حافظ
🔹#سارگل🎙
.
✍️🌺درود صبحتان روشن به عشق وشادی روزتان غرق سرور امیدواری وکامیابی.رسالت انسان شاد وخردمندانه زیستن وعشق به طبیعت وهم نوع است.جهل وستیز وجنگ بیدار کردن خوی حیوانی در انسان است.هرگاه کسی شیپور جنگ وخشونت رامی نوازد به انسانیت پشت کرده ولایق همراهی نیست
🖋️🌿تب مرداد و گرما زنگ تفریح
خیالم با تو در باغی به تلمیح
چو می گفتند بامن چشمهایت
از ان راز مگوگاهی به تصریح
🖋️🌿صبح آمد وجام رابه جامت می بست
خورشید نهاده لب به کامت می جست
از نرگس چشم مژد ه می داد به عشق
با آن لب مست چون ز دامت می رست
🖋️🌿چه مردادی هوا تب کرده فرهاد
به پشت زین نشست و کرد فریاد
هوای رازقی خوش بود ومی گفت
گلاب از گل نگیرد هر که افتاد
🖋️🌿تو نیستی ومرداد
چه پنفلوتی می نوازد
در رثای تیری
که بر پاشنه ی آشیل بهار شلیک شد
وبیداد می کند
گرمای تابستان پشت در مردادماه
🖋️🌿مرگ شاه مقصودی
چرخان بر انگشتان
طول آرزوها را
اندازه می گیرد
شاه مقصود:تسبیح
🖋️🌿چشمان هیز دنیا
ردای زهد برتن
انکار می کرد
دنیا را
🖋️🌿چموش وتیز
گربه ای انگشت در خون کبوتران
از خواب بهشت می گفت
و شکار گاههای نقد
#ایرج_جمشیدی_بینا
✍️📒بسیار بخوانید موسیقی گوش دهید و در هستی تامل کنید یادتان باشید سرنوشت هر ملت در دستانش گره خورده است .آسمان هیچ سرنوشتی را نمی نویسد
✍ مادرِ هرزگی شادمانی نیست، بلکه ناشادمانی است.
#فردریش_نیچه
📒 #انسانی_بسیار_انسانی
پی نوشت :مردم شاد وامیدوار فاسد نمی شوند
🖋️🌿تب مرداد و گرما زنگ تفریح
خیالم با تو در باغی به تلمیح
چو می گفتند بامن چشمهایت
از ان راز مگوگاهی به تصریح
🖋️🌿صبح آمد وجام رابه جامت می بست
خورشید نهاده لب به کامت می جست
از نرگس چشم مژد ه می داد به عشق
با آن لب مست چون ز دامت می رست
🖋️🌿چه مردادی هوا تب کرده فرهاد
به پشت زین نشست و کرد فریاد
هوای رازقی خوش بود ومی گفت
گلاب از گل نگیرد هر که افتاد
🖋️🌿تو نیستی ومرداد
چه پنفلوتی می نوازد
در رثای تیری
که بر پاشنه ی آشیل بهار شلیک شد
وبیداد می کند
گرمای تابستان پشت در مردادماه
🖋️🌿مرگ شاه مقصودی
چرخان بر انگشتان
طول آرزوها را
اندازه می گیرد
شاه مقصود:تسبیح
🖋️🌿چشمان هیز دنیا
ردای زهد برتن
انکار می کرد
دنیا را
🖋️🌿چموش وتیز
گربه ای انگشت در خون کبوتران
از خواب بهشت می گفت
و شکار گاههای نقد
#ایرج_جمشیدی_بینا
✍️📒بسیار بخوانید موسیقی گوش دهید و در هستی تامل کنید یادتان باشید سرنوشت هر ملت در دستانش گره خورده است .آسمان هیچ سرنوشتی را نمی نویسد
✍ مادرِ هرزگی شادمانی نیست، بلکه ناشادمانی است.
#فردریش_نیچه
📒 #انسانی_بسیار_انسانی
پی نوشت :مردم شاد وامیدوار فاسد نمی شوند
Forwarded from پرنیان خیال (ادبی اجتماعی)
✍️🌺درود صبحتان روشن به عشق وشادی روزتان غرق سرور امیدواری وکامیابی.رسالت انسان شاد وخردمندانه زیستن وعشق به طبیعت وهم نوع است.جهل وستیز وجنگ بیدار کردن خوی حیوانی در انسان است.هرگاه کسی شیپور جنگ وخشونت رامی نوازد به انسانیت پشت کرده ولایق همراهی نیست
🖋️🌿تب مرداد و گرما زنگ تفریح
خیالم با تو در باغی به تلمیح
چو می گفتند بامن چشمهایت
از ان راز مگوگاهی به تصریح
🖋️🌿صبح آمد وجام رابه جامت می بست
خورشید نهاده لب به کامت می جست
از نرگس چشم مژد ه می داد به عشق
با آن لب مست چون ز دامت می رست
🖋️🌿چه مردادی هوا تب کرده فرهاد
به پشت زین نشست و کرد فریاد
هوای رازقی خوش بود ومی گفت
گلاب از گل نگیرد هر که افتاد
🖋️🌿تو نیستی ومرداد
چه پنفلوتی می نوازد
در رثای تیری
که بر پاشنه ی آشیل بهار شلیک شد
وبیداد می کند
گرمای تابستان پشت در مردادماه
🖋️🌿مرگ شاه مقصودی
چرخان بر انگشتان
طول آرزوها را
اندازه می گیرد
شاه مقصود:تسبیح
🖋️🌿چشمان هیز دنیا
ردای زهد برتن
انکار می کرد
دنیا را
🖋️🌿چموش وتیز
گربه ای انگشت در خون کبوتران
از خواب بهشت می گفت
و شکار گاههای نقد
#ایرج_جمشیدی_بینا
✍️📒بسیار بخوانید موسیقی گوش دهید و در هستی تامل کنید یادتان باشید سرنوشت هر ملت در دستانش گره خورده است .آسمان هیچ سرنوشتی را نمی نویسد
✍ مادرِ هرزگی شادمانی نیست، بلکه ناشادمانی است.
#فردریش_نیچه
📒 #انسانی_بسیار_انسانی
پی نوشت :مردم شاد وامیدوار فاسد نمی شوند
🖋️🌿تب مرداد و گرما زنگ تفریح
خیالم با تو در باغی به تلمیح
چو می گفتند بامن چشمهایت
از ان راز مگوگاهی به تصریح
🖋️🌿صبح آمد وجام رابه جامت می بست
خورشید نهاده لب به کامت می جست
از نرگس چشم مژد ه می داد به عشق
با آن لب مست چون ز دامت می رست
🖋️🌿چه مردادی هوا تب کرده فرهاد
به پشت زین نشست و کرد فریاد
هوای رازقی خوش بود ومی گفت
گلاب از گل نگیرد هر که افتاد
🖋️🌿تو نیستی ومرداد
چه پنفلوتی می نوازد
در رثای تیری
که بر پاشنه ی آشیل بهار شلیک شد
وبیداد می کند
گرمای تابستان پشت در مردادماه
🖋️🌿مرگ شاه مقصودی
چرخان بر انگشتان
طول آرزوها را
اندازه می گیرد
شاه مقصود:تسبیح
🖋️🌿چشمان هیز دنیا
ردای زهد برتن
انکار می کرد
دنیا را
🖋️🌿چموش وتیز
گربه ای انگشت در خون کبوتران
از خواب بهشت می گفت
و شکار گاههای نقد
#ایرج_جمشیدی_بینا
✍️📒بسیار بخوانید موسیقی گوش دهید و در هستی تامل کنید یادتان باشید سرنوشت هر ملت در دستانش گره خورده است .آسمان هیچ سرنوشتی را نمی نویسد
✍ مادرِ هرزگی شادمانی نیست، بلکه ناشادمانی است.
#فردریش_نیچه
📒 #انسانی_بسیار_انسانی
پی نوشت :مردم شاد وامیدوار فاسد نمی شوند
۱۰ امرداد زادروز محمود دولتآبادی
(زاده ۱۰ امرداد ۱۳۱۹ سبزوار) نویسنده، نمایشنامهنویس و فیلمنامهنویس
او نویسنده رمان بلند "۱۰ جلدی" کلیدر، است که مشهورترین و با ارزشترین اثر اوست. کلیدر، او را به کسب جایزه نوبل ادبیات بسیار نزدیک کرد.
آثار وی به زبانهای انگلیسی، فرانسوی، ایتالیایی، نروژی، سوئدی، چینی، کردی، عربی، هلندی، عبری و آلمانی ترجمه شدهاست.
وی چندین نمایشنامه و فیلمنامه را به نگارش درآورد و همچنین سابقه بازیگری در تئاتر و سینما را دارد، اقتباس از آثار وی ساخت چند فیلم را به همراه داشته است.
فضای اکثر نوشتههای او در روستاهای خراسان رخ میدهد و رنج و مشقت روستاییان شرق ایران را به تصویر میکشد.
جوایز و افتخارات:
نشان شوالیه هنر و ادب فرانسه ۲۰۱۴
برنده جایزه ادبی یانمیخالسکی سویس ۲۰۱۳
ترجمه انگلیسی رمان کُلنل، با ترجمه تام پتردیل، نامزد جایزه بهترین کتاب ترجمه در آمریکا ۲۰۱۳
برنده جایزه ادبی هوشنگ گلشیری برای یک عمر فعالیت ۲۰۱۲
نامزد دریافت جایزه مَن بوکر آسیا در جشنواره کتاب سنگاپور ۲۰۱۱
نامزد دریافت جایزه ادبی آسیایی، برای رمان زوال کلنل ۲۰۱۱
دریافت جایزهٔ ادبیات بینالمللی خانه فرهنگهای جهان برلین ۲۰۰۹
برنده جایزه ادبی واو ۱۳۹۰
دریافت جایزه یک عمر فعالیت فرهنگی، بدر نخستین دوره جایزه ادبی یلدا بههمت انتشارات کاروان و انتشارات اندیشه سازان ۱۳۸۲
برنده لوح زرین بیست سال داستاننویسی بر کلیه آثار، به همراه امین فقیری ۱۳۷۶
تمبر یادبود:
از تمبر یادبود دولتآبادی همزمان با هفتاد و چهارمین تولدش با عنوان "آقای رمان ایران" در زادگاهش سبزوار، رونمایی شد. در این مراسم ضمن چند سخنرانی، برنامه هنری کلیدرخوانی توسط سه نفر از هنرمندان سبزوار برگزار شد.
گزیده آثارش به شرح زیر است.
• جای خالی سلوچ (رمان)
• کلیدر (رمان)
• روزگار سپری شده مردم سالخورده
• تنگنا (نمایشنامه)
• هجرت سلیمان
• از خم چنبر
• مرد
• آهوی بخت من گزل (داستان)
• روز و شب یوسف
• ما نیز مردمی هستیم (گفتوگو)
• سلوک
• لایههای بیابانی
• عقیل، عقیل
• گاوارهبان
• ناگریزی و گزینش هنرمند (مجموعه مقاله)
• سفر (رمان)
• اتوبوس (رمان)
• آن مادیان سرخیال
• کارنامه سپنج (مجموعه داستان و نمایشنامه)
• ققنوس
• باشبیرو (نمایشنامه)
• دیدار بلوچ (سفرنامه)
• ته شب (داستان)
• آوسنه بابا سبحان (داستان بلند)
• موقعیت کلی هنر و ادبیات کنونی
• رد، گفت و گزار سپنج
• روز و شب یوسف
• طریق بسمل شدن
• گلدستهها و سایهها
• زوال کلنل
• نون نوشتن
• میم و آن دیگران
• وزیری امیر حسنک
• تا سر زلف عروسان سخن
• بنیآدم
• این گفت و سخنها
• بیرون در
• اسبها اسبها از کنار یکدیگر
* دودمان
* دُرً یتیم
(زاده ۱۰ امرداد ۱۳۱۹ سبزوار) نویسنده، نمایشنامهنویس و فیلمنامهنویس
او نویسنده رمان بلند "۱۰ جلدی" کلیدر، است که مشهورترین و با ارزشترین اثر اوست. کلیدر، او را به کسب جایزه نوبل ادبیات بسیار نزدیک کرد.
آثار وی به زبانهای انگلیسی، فرانسوی، ایتالیایی، نروژی، سوئدی، چینی، کردی، عربی، هلندی، عبری و آلمانی ترجمه شدهاست.
وی چندین نمایشنامه و فیلمنامه را به نگارش درآورد و همچنین سابقه بازیگری در تئاتر و سینما را دارد، اقتباس از آثار وی ساخت چند فیلم را به همراه داشته است.
فضای اکثر نوشتههای او در روستاهای خراسان رخ میدهد و رنج و مشقت روستاییان شرق ایران را به تصویر میکشد.
جوایز و افتخارات:
نشان شوالیه هنر و ادب فرانسه ۲۰۱۴
برنده جایزه ادبی یانمیخالسکی سویس ۲۰۱۳
ترجمه انگلیسی رمان کُلنل، با ترجمه تام پتردیل، نامزد جایزه بهترین کتاب ترجمه در آمریکا ۲۰۱۳
برنده جایزه ادبی هوشنگ گلشیری برای یک عمر فعالیت ۲۰۱۲
نامزد دریافت جایزه مَن بوکر آسیا در جشنواره کتاب سنگاپور ۲۰۱۱
نامزد دریافت جایزه ادبی آسیایی، برای رمان زوال کلنل ۲۰۱۱
دریافت جایزهٔ ادبیات بینالمللی خانه فرهنگهای جهان برلین ۲۰۰۹
برنده جایزه ادبی واو ۱۳۹۰
دریافت جایزه یک عمر فعالیت فرهنگی، بدر نخستین دوره جایزه ادبی یلدا بههمت انتشارات کاروان و انتشارات اندیشه سازان ۱۳۸۲
برنده لوح زرین بیست سال داستاننویسی بر کلیه آثار، به همراه امین فقیری ۱۳۷۶
تمبر یادبود:
از تمبر یادبود دولتآبادی همزمان با هفتاد و چهارمین تولدش با عنوان "آقای رمان ایران" در زادگاهش سبزوار، رونمایی شد. در این مراسم ضمن چند سخنرانی، برنامه هنری کلیدرخوانی توسط سه نفر از هنرمندان سبزوار برگزار شد.
گزیده آثارش به شرح زیر است.
• جای خالی سلوچ (رمان)
• کلیدر (رمان)
• روزگار سپری شده مردم سالخورده
• تنگنا (نمایشنامه)
• هجرت سلیمان
• از خم چنبر
• مرد
• آهوی بخت من گزل (داستان)
• روز و شب یوسف
• ما نیز مردمی هستیم (گفتوگو)
• سلوک
• لایههای بیابانی
• عقیل، عقیل
• گاوارهبان
• ناگریزی و گزینش هنرمند (مجموعه مقاله)
• سفر (رمان)
• اتوبوس (رمان)
• آن مادیان سرخیال
• کارنامه سپنج (مجموعه داستان و نمایشنامه)
• ققنوس
• باشبیرو (نمایشنامه)
• دیدار بلوچ (سفرنامه)
• ته شب (داستان)
• آوسنه بابا سبحان (داستان بلند)
• موقعیت کلی هنر و ادبیات کنونی
• رد، گفت و گزار سپنج
• روز و شب یوسف
• طریق بسمل شدن
• گلدستهها و سایهها
• زوال کلنل
• نون نوشتن
• میم و آن دیگران
• وزیری امیر حسنک
• تا سر زلف عروسان سخن
• بنیآدم
• این گفت و سخنها
• بیرون در
• اسبها اسبها از کنار یکدیگر
* دودمان
* دُرً یتیم
کانت زندگی ساده و محقری داشت. میگویند هرگز از زادگاهش کونیگسبرگ یا کالینینگرادِ کنونی، بیرون نرفت. یکی از زندگینامهنویسان همعصرش تعریف میکند که کانت برایِ دیدنِ دوستش فقط یکبار با درشکه چند کیلومتر از حومهی شهر بیرون رفت. اما بازگشتِ دیرهنگامش به خانه، که ناخواسته بود و برنامهی روزانهی او را به هم ریخت، چنان او را پشیمان کرد که قصد کرد دیگر به چنین ماجراجوییهایی دست نزند و وقتِ خود را فقط وقفِ مطالعه کند.
حتی زنان نیز در زندگی او جایی نداشتند. فکر میکرد وقتش را میگیرند و ممکن است او را از کارهایِ اساسیاش منحرف کنند. وقتی علت تجردش را از او میپرسیدند، معمولاً پاسخ میداد: «زن با ازدواج آزاد میشود، مرد اما آزادیاش را از دست میدهد.» بزرگترین لذت کانت همین فکر کردن بود و خود را محق میدانست بیهیچ محدودیتی به دنبال عشق و علاقهی خود برود. کانت را همعصران و نیز متفکران بعد به سبب شیوهی زندگیِ وسواسی و زاهدانهاش مسخره کردهاند.
📚 #کانت
✍ #والتر_تسیگلر 🇩🇪
🔁 #رحمان_افشاری
🫧 #انتشارات_مهراندیش
📄
حتی زنان نیز در زندگی او جایی نداشتند. فکر میکرد وقتش را میگیرند و ممکن است او را از کارهایِ اساسیاش منحرف کنند. وقتی علت تجردش را از او میپرسیدند، معمولاً پاسخ میداد: «زن با ازدواج آزاد میشود، مرد اما آزادیاش را از دست میدهد.» بزرگترین لذت کانت همین فکر کردن بود و خود را محق میدانست بیهیچ محدودیتی به دنبال عشق و علاقهی خود برود. کانت را همعصران و نیز متفکران بعد به سبب شیوهی زندگیِ وسواسی و زاهدانهاش مسخره کردهاند.
📚 #کانت
✍ #والتر_تسیگلر 🇩🇪
🔁 #رحمان_افشاری
🫧 #انتشارات_مهراندیش
📄
.
عشق اگرچہ میسوزاند،
اما جلاے جان نیز هست.
لحظهها را رنگین میڪند؛ سرخ...
خون را داغ میڪند؛ آفتاب است.
فراز و فرود جان...
ڪوهستانے افسانهایست
هموار بہ ناهموار، ناهموار بہ هموار.
ڪشف تازهاے از خود در خود.
ریشههایے تازہ در قلب
بہ جنبش و رویش آغاز میڪنند.
در آن بود غبار باطن، موجینو پدید میآید.
تا ڪے جاے باز ڪند و بروید و بماند،
چیزے ناشناختہ است.
خود را مگر در گمشدگے خود بازیابد.
چگونہ اما عشق میآید؟
من چهمیدانم؟نسیم را مگر ڪہ دیدهاست؟
غرش رعد را چہ ڪسے
پیش از غرش شنیدہ است؟
چشم ڪدام سر،
تاب باز نگاہ آذرخش داشتہ است؟
از ڪجا میروید؟
در ڪجا جان میگیرد؟
در ڪدام راہ پیش میرود؟
رو بہ ڪدام سوے؟ چہ میدانم؟
دیوانہ را مگر مقصدے هست؟
بگذار جهان برآشوبد!
📚 ڪلیدر
✍ #محمود_دولت آبادے
عشق اگرچہ میسوزاند،
اما جلاے جان نیز هست.
لحظهها را رنگین میڪند؛ سرخ...
خون را داغ میڪند؛ آفتاب است.
فراز و فرود جان...
ڪوهستانے افسانهایست
هموار بہ ناهموار، ناهموار بہ هموار.
ڪشف تازهاے از خود در خود.
ریشههایے تازہ در قلب
بہ جنبش و رویش آغاز میڪنند.
در آن بود غبار باطن، موجینو پدید میآید.
تا ڪے جاے باز ڪند و بروید و بماند،
چیزے ناشناختہ است.
خود را مگر در گمشدگے خود بازیابد.
چگونہ اما عشق میآید؟
من چهمیدانم؟نسیم را مگر ڪہ دیدهاست؟
غرش رعد را چہ ڪسے
پیش از غرش شنیدہ است؟
چشم ڪدام سر،
تاب باز نگاہ آذرخش داشتہ است؟
از ڪجا میروید؟
در ڪجا جان میگیرد؟
در ڪدام راہ پیش میرود؟
رو بہ ڪدام سوے؟ چہ میدانم؟
دیوانہ را مگر مقصدے هست؟
بگذار جهان برآشوبد!
📚 ڪلیدر
✍ #محمود_دولت آبادے
۱۰ مرداد ماه که بلند ترین روز سال و چهلمین روز از فصل تابستان است که ایرانیان باستان این روز را جشن می گرفتند و آن را جشن چله تابستان یا چله تموز می نامیدند.🥰
این جشن هم زمان با برداشت محصول برگزار می شده و مردم برای سپاسگزاری به درگاه خداوند این روز را گرامی می داشتند، این رسم همچنان در جنوب خراسان پابرجاست
شاید یکی از درس های که امروزه از نیاکان مان که امروزه به دلیل مشکلات و گرفتاری های زندگی معاصر بیش از هرزمان دیگری به آن نیاز داریم، همین جشن های ملی است.همین بهانه های کوچک برای شادمانه زیستن.
🍉❤️آرزو میکنم
که درطول تمام مراحل زندگیتون
به دلگرمی امروز باشید...❤️🍉و عشقتون مثل امروز گرم گرم🍉🍒🍉🍒🍉
الهی امین
این جشن هم زمان با برداشت محصول برگزار می شده و مردم برای سپاسگزاری به درگاه خداوند این روز را گرامی می داشتند، این رسم همچنان در جنوب خراسان پابرجاست
شاید یکی از درس های که امروزه از نیاکان مان که امروزه به دلیل مشکلات و گرفتاری های زندگی معاصر بیش از هرزمان دیگری به آن نیاز داریم، همین جشن های ملی است.همین بهانه های کوچک برای شادمانه زیستن.
🍉❤️آرزو میکنم
که درطول تمام مراحل زندگیتون
به دلگرمی امروز باشید...❤️🍉و عشقتون مثل امروز گرم گرم🍉🍒🍉🍒🍉
الهی امین
🔻۱۰ مرداد جشن #چله_تابستان یا #چله_تموز است. دهم مرداد، چهلمین روز از فصل تابستان است ڪہ بہ بلندترین روز سال نیز معروف است. ایرانیان باستان این روز را جشن میگرفتند، رسمے ڪہ هنوز در جنوب خراسان پابرجاست.
چلہ تابستون تون مبااارڪ🍇🍉
چلہ تابستون تون مبااارڪ🍇🍉
.
زنها گزینۀ دیگری دارند. میتوانند به جای دلنشین بودن، عاقلتر شوند. میتوانند به جای یار و یاور بودن، تواناتر شوند. میتوانند به جای دلپذیر بودن، قویتر شوند. جاهطلب باشند، نه فقط برای خودشان در رابطه با مردها و بچهها، بلکه برای خودِ خودشان. میتوانند بهطور طبیعی پیر شوند بیآنکه موجبات شرمساری خود را فراهم کنند، و فعالانه در مقابل سنّتهای دستوپاگیرِ این جامعه به پا خیزند و دیگر سر خم نکنند. به جای این که سعی کنند تا حد امکان و به مدتی به طول عمر خود دخترخانم باقی بمانند و بعد با تن دادن به خفت و حقارت به زنانی میانسال تبدیل شوند، میتوانند خیلی زودتر زن بشوند –و در سن بلوغ فعال باقی بمانند و سالهای سال از کار و فعالیت و جنسیّت خود لذت ببرند. زنها بایستی اجازه دهند چهرهشان سالهای زندگیشان را نشان بدهد. زنها بایستی حقیقت را بگویند.
📃 تکهای از جستار بلند «دو گونه پیر شدن»
#سوزان_سانتاگ
📸 تصاویر تعدادی از نویسندگان زن
#ادبی_هنری_موسیقی
.
زنها گزینۀ دیگری دارند. میتوانند به جای دلنشین بودن، عاقلتر شوند. میتوانند به جای یار و یاور بودن، تواناتر شوند. میتوانند به جای دلپذیر بودن، قویتر شوند. جاهطلب باشند، نه فقط برای خودشان در رابطه با مردها و بچهها، بلکه برای خودِ خودشان. میتوانند بهطور طبیعی پیر شوند بیآنکه موجبات شرمساری خود را فراهم کنند، و فعالانه در مقابل سنّتهای دستوپاگیرِ این جامعه به پا خیزند و دیگر سر خم نکنند. به جای این که سعی کنند تا حد امکان و به مدتی به طول عمر خود دخترخانم باقی بمانند و بعد با تن دادن به خفت و حقارت به زنانی میانسال تبدیل شوند، میتوانند خیلی زودتر زن بشوند –و در سن بلوغ فعال باقی بمانند و سالهای سال از کار و فعالیت و جنسیّت خود لذت ببرند. زنها بایستی اجازه دهند چهرهشان سالهای زندگیشان را نشان بدهد. زنها بایستی حقیقت را بگویند.
📃 تکهای از جستار بلند «دو گونه پیر شدن»
#سوزان_سانتاگ
📸 تصاویر تعدادی از نویسندگان زن
#ادبی_هنری_موسیقی
.