📌 این تصاویر مفهومی را «مصطفی هروی» با مشارکت هوش مصنوعی با موضوع فرش ایران کار کرده است!
#هوش_مصنوعی
📌 این تصاویر مفهومی را «مصطفی هروی» با مشارکت هوش مصنوعی با موضوع فرش ایران کار کرده است!
#هوش_مصنوعی
#دوستت_دارم
بى هيچ بهانه اى
چونان لبخندى
به وسعت تمام صورتت
درون قاب ايينه
با من تقسيم كن
سهم انگشتانت را
در دستم
سهم چشمانت را
در نگاهم
وبى بهانه جويى
سهمم را از سكوت وتنهايى ،وقتى كه توسن خيال
به چله اسمان كمين دارد
وعاشقانه ترين نجوايت را تكراركن بامن
در كمينگاه لحظه هاى ناب
تنهاييم
بگذار
خصوصيترين بخش وجودم
اين دل
هميشه مال تو باشد
#ایـــــــــرج_جــــــــــمــــــشــــیــــــدی_بـــیـنـا
بى هيچ بهانه اى
چونان لبخندى
به وسعت تمام صورتت
درون قاب ايينه
با من تقسيم كن
سهم انگشتانت را
در دستم
سهم چشمانت را
در نگاهم
وبى بهانه جويى
سهمم را از سكوت وتنهايى ،وقتى كه توسن خيال
به چله اسمان كمين دارد
وعاشقانه ترين نجوايت را تكراركن بامن
در كمينگاه لحظه هاى ناب
تنهاييم
بگذار
خصوصيترين بخش وجودم
اين دل
هميشه مال تو باشد
#ایـــــــــرج_جــــــــــمــــــشــــیــــــدی_بـــیـنـا
روز جهانی #پروفسورمریم_میرزاخانی
اتحادیه بین المللی انجمن های ریاضی جهان ۲۲اردیبهشت (۱۲می ) روز تولد مریم میرزاخانی، روز زنان در ریاضیات نام گرفت.
#مریم_میرزاخانی
اتحادیه بین المللی انجمن های ریاضی جهان ۲۲اردیبهشت (۱۲می ) روز تولد مریم میرزاخانی، روز زنان در ریاضیات نام گرفت.
#مریم_میرزاخانی
« #مدرنیته_ناشناخته»
🖍بهروز مرادی
اولین جلسهی کلاس جامعهشناسی کشورهای اسلامی در یک دانشگاه دولتی در تهران بود. دانشجویان ترم ٧ علوم اجتماعی بودند. بعد از معرفی خودم و معرفی دانشجوها، قبل از اینکه کمی در مورد سرفصلهای درس و جوامع در کشورهای مسلماننشین صحبتهای مقدماتی بکنم، پرسیدم در بارهی کشورهای مسلمان چه میدانند.
کسی پاسخی نداد.
پرسیدم مثلاً در مورد جوامع مسلمان در کشورهای همسایه چه میدانند؟
کسی پاسخی نداد.
پرسیدم مثلاً در مورد جوامع عراق یا ترکیه یا آذربایجان یا افغانستان و پاکستان چه میدانند؟
کسی گفت: "ما در مورد کشورهای مدرن میدونیم و در مورد کشورهای اسلامی چیزی نمیدونیم."
چند نفر در کلاس حرف او را تأیید کردند. لحنشان نزد من در تقبیح کشورهای اسلامی و تکریم کشورهای مدرن بود. گویی کسر شأنشان بود که اطلاعاتی در مورد کشورهای مسلماننشین داشته باشند و نیز مایهی مباهاتشان که خود را آگاه به کشورهای غربی معرفی میکردند.
پرسیدم: "خوب در مورد کشورهای مدرن چه میدونيد؟ مثلاً میتونید کمی در مورد جوامع مدرن از منظر جامعهشناسی صحبت کنید؟"
کسی پاسخی نداد.
ادامه دادم: "میدونید جامعهی مدرن به چه نوع جامعهای گفته میشود؟
کسی پاسخی نداد.
_میتونید مشخصات یک جامعهی مدرن را نام ببرید؟ "
کسی پاسخی نداد.
_میتونید اصلیترین ویژگیهای مدرنیته رو نام ببرید؟"
_کسی پاسخی نداد.
_شاید بتوان گفت که یک جامعهی مدرن ١٠ ویژگی اساسی و اصلی دارد. میتونید اونا رو نام ببرید؟ "
_سکوت.
_میتونید چندتا از ویژگیهای یک جامعهی مدرن را نام ببرید؟"
_سکوت.
_فقط یکی. فقط یک ویژگی جوامع مدرن رو؟"
_سکوت و سکوت و سکوت.
حدود ٣٠ نفر بودند و ترم ٧ علوم اجتماعی در یک دانشگاه دولتی، اما حتی یکی از ویژگیهای مدرنیته را نمیدانستند.
شاید در ذهن و دلشان این تردیدها میچرخید که آزادی آرایشکردن و روسری نداشتنِ زنان و دختران و سیگارکشیدن و مشروب الکلی نوشیدن و حشیش و گُل کشیدن و دوست دختر و پسر داشتن و سگ را در پارک و خیابان گرداندن و در پارتی شبانه مختلط در هم لولیدن.
بعد روی تخته این ١٠ اصل بنیادین مدرنیته را نوشتم و هر کدام را توضیح مختصری دادم:
علمگرایی، عقلگرایی، قانونگرایی، تفکیک و استقلال قوای حکومتی، آزادی فردی و جمعی، فعالیت جامعهی مدنی، تکثرگرایی، دموکراسی، تفرد و رعایت حقوق فردی، شفافیت و عدالت در روندهای قضایی.
در همان جلسهی اول دیدم که نمایندگان نسل حاضر جامعه در کلاس نشستهاند: کسانی که از پایبندی به هنجارها و ارزشهای "سنت" بریدهاند ولی مدرنیته را نمیشناسند و نظری بسیار انحرافی در مورد آن دارند. امیل دورکیم جامعهشناس این وضعیت را "بیهنجاری" نامیده است و میگوید در چنین وضعیتی جامعه دچار خلأ هنجاری است و هر کاری در آن مجاز شمرده میشود و اعضای دچارشده به آن، به هیچ چارچوب مشخصی برای سازماندهی رفتارشان متعهد نیستند و رابرت مرتون جامعهشناس نیز معتقد است در وضعیت بیهنجاری، اعضای جامعه ازجمله از هر ابزاری برای رسیدن به هدف خود استفاده میکنند، بدون آنکه به مشروع بودن آن هدف اهمیت بدهند.
جامعهی ما از سنت بریده و متعاقباً هیچ درکی از اصول مدرنیته ندارد. بیهنجاری به هزار زبان در سخن است. آنهایی که در این میانه پوک و پوچ قرار گرفتهاند، نه به سنت متعهدند و نه به اصول مدرنیته.
🖍بهروز مرادی
اولین جلسهی کلاس جامعهشناسی کشورهای اسلامی در یک دانشگاه دولتی در تهران بود. دانشجویان ترم ٧ علوم اجتماعی بودند. بعد از معرفی خودم و معرفی دانشجوها، قبل از اینکه کمی در مورد سرفصلهای درس و جوامع در کشورهای مسلماننشین صحبتهای مقدماتی بکنم، پرسیدم در بارهی کشورهای مسلمان چه میدانند.
کسی پاسخی نداد.
پرسیدم مثلاً در مورد جوامع مسلمان در کشورهای همسایه چه میدانند؟
کسی پاسخی نداد.
پرسیدم مثلاً در مورد جوامع عراق یا ترکیه یا آذربایجان یا افغانستان و پاکستان چه میدانند؟
کسی گفت: "ما در مورد کشورهای مدرن میدونیم و در مورد کشورهای اسلامی چیزی نمیدونیم."
چند نفر در کلاس حرف او را تأیید کردند. لحنشان نزد من در تقبیح کشورهای اسلامی و تکریم کشورهای مدرن بود. گویی کسر شأنشان بود که اطلاعاتی در مورد کشورهای مسلماننشین داشته باشند و نیز مایهی مباهاتشان که خود را آگاه به کشورهای غربی معرفی میکردند.
پرسیدم: "خوب در مورد کشورهای مدرن چه میدونيد؟ مثلاً میتونید کمی در مورد جوامع مدرن از منظر جامعهشناسی صحبت کنید؟"
کسی پاسخی نداد.
ادامه دادم: "میدونید جامعهی مدرن به چه نوع جامعهای گفته میشود؟
کسی پاسخی نداد.
_میتونید مشخصات یک جامعهی مدرن را نام ببرید؟ "
کسی پاسخی نداد.
_میتونید اصلیترین ویژگیهای مدرنیته رو نام ببرید؟"
_کسی پاسخی نداد.
_شاید بتوان گفت که یک جامعهی مدرن ١٠ ویژگی اساسی و اصلی دارد. میتونید اونا رو نام ببرید؟ "
_سکوت.
_میتونید چندتا از ویژگیهای یک جامعهی مدرن را نام ببرید؟"
_سکوت.
_فقط یکی. فقط یک ویژگی جوامع مدرن رو؟"
_سکوت و سکوت و سکوت.
حدود ٣٠ نفر بودند و ترم ٧ علوم اجتماعی در یک دانشگاه دولتی، اما حتی یکی از ویژگیهای مدرنیته را نمیدانستند.
شاید در ذهن و دلشان این تردیدها میچرخید که آزادی آرایشکردن و روسری نداشتنِ زنان و دختران و سیگارکشیدن و مشروب الکلی نوشیدن و حشیش و گُل کشیدن و دوست دختر و پسر داشتن و سگ را در پارک و خیابان گرداندن و در پارتی شبانه مختلط در هم لولیدن.
بعد روی تخته این ١٠ اصل بنیادین مدرنیته را نوشتم و هر کدام را توضیح مختصری دادم:
علمگرایی، عقلگرایی، قانونگرایی، تفکیک و استقلال قوای حکومتی، آزادی فردی و جمعی، فعالیت جامعهی مدنی، تکثرگرایی، دموکراسی، تفرد و رعایت حقوق فردی، شفافیت و عدالت در روندهای قضایی.
در همان جلسهی اول دیدم که نمایندگان نسل حاضر جامعه در کلاس نشستهاند: کسانی که از پایبندی به هنجارها و ارزشهای "سنت" بریدهاند ولی مدرنیته را نمیشناسند و نظری بسیار انحرافی در مورد آن دارند. امیل دورکیم جامعهشناس این وضعیت را "بیهنجاری" نامیده است و میگوید در چنین وضعیتی جامعه دچار خلأ هنجاری است و هر کاری در آن مجاز شمرده میشود و اعضای دچارشده به آن، به هیچ چارچوب مشخصی برای سازماندهی رفتارشان متعهد نیستند و رابرت مرتون جامعهشناس نیز معتقد است در وضعیت بیهنجاری، اعضای جامعه ازجمله از هر ابزاری برای رسیدن به هدف خود استفاده میکنند، بدون آنکه به مشروع بودن آن هدف اهمیت بدهند.
جامعهی ما از سنت بریده و متعاقباً هیچ درکی از اصول مدرنیته ندارد. بیهنجاری به هزار زبان در سخن است. آنهایی که در این میانه پوک و پوچ قرار گرفتهاند، نه به سنت متعهدند و نه به اصول مدرنیته.
#گفتی
بهار آمد
شکوفه باغ اورد
وعشق
در میان بازوان ستبرشادیها
سر براورد
درخت تو را خواند
پرنده برشانه های تو اواز خواند
وتو رسول شادمانی شدی
درفصل رستنها
کدام شعر برلبان تو بود
که خورشید را بر پیشانی داشتی
وماه را دراستین
#ایـــــــــرج_جــــــــــمــــــشــــیــــــدی_بـــیـنـا
درودها دوستان جان شبتان مملو از شادیها وعـــــــــشـــــق❣
#گفتی
بهار آمد
شکوفه باغ اورد
وعشق
در میان بازوان ستبرشادیها
سر براورد
درخت تو را خواند
پرنده برشانه های تو اواز خواند
وتو رسول شادمانی شدی
درفصل رستنها
کدام شعر برلبان تو بود
که خورشید را بر پیشانی داشتی
وماه را دراستین
#ایـــــــــرج_جــــــــــمــــــشــــیــــــدی_بـــیـنـا
درودها دوستان جان شبتان مملو از شادیها وعـــــــــشـــــق❣
#شب_هلهله_و_شادی
روز رقص وپایکوبی باد
بگذار غم بگریزد
وشادمانی در بزند
برتن تو پرنیانی باشد
از رنگهای فریبا
بگذار هر لحظه به فرمی دلخواه در آیی
با جلوه ای فریبا
بگذار تو را لذت افزون شود
ونقشهای زیبا ملال از دل بزداید
بگذار چون طاووسی جلوه کنی
خوش نقش وخوش نگار
دست افشان وپای کوبان
بگذار لذت لحظه ها را دریابی
بگذار بر لبان تو ترنم شادی بنشیند
با زمزمه آهنگی
زندگی کوتاه تر ازان است
که به فرجامش بیاندیشی
به کامش شادمانی بریز
و غرق شادی بنوازش
بگذار زندگی را زندگی کنی
انگونه که میخواهی سرخوش
#ایـــــــــرج_جــــــــــمــــــشــــیــــــدی_بـــیـنـا
روز رقص وپایکوبی باد
بگذار غم بگریزد
وشادمانی در بزند
برتن تو پرنیانی باشد
از رنگهای فریبا
بگذار هر لحظه به فرمی دلخواه در آیی
با جلوه ای فریبا
بگذار تو را لذت افزون شود
ونقشهای زیبا ملال از دل بزداید
بگذار چون طاووسی جلوه کنی
خوش نقش وخوش نگار
دست افشان وپای کوبان
بگذار لذت لحظه ها را دریابی
بگذار بر لبان تو ترنم شادی بنشیند
با زمزمه آهنگی
زندگی کوتاه تر ازان است
که به فرجامش بیاندیشی
به کامش شادمانی بریز
و غرق شادی بنوازش
بگذار زندگی را زندگی کنی
انگونه که میخواهی سرخوش
#ایـــــــــرج_جــــــــــمــــــشــــیــــــدی_بـــیـنـا
#آه_اگر_عشق_را_ردایی_نبود
تو را زورقی بود
ومن ملوانی ماهر بودم
اه اگر ماه درخشانتر بود
هوا مه آلود نبود
شرجی چشم انداز را تنگ نمیکرد
بر بستر آرام دریا
وفرصتی برای تکرارآنچه در دل داشتیم
اه اگر تو اندوهگین نبودی
شادی رامجالی بود
وما را فرصت با هم بودن
دل انگیز ترین نغمه ها
صدای تو بود که مرا میخواندی
تااهنگ جاشوها را
که از دور دست میامد
زمزمه میکردیم
اه اگر مارا فرصتی دیگر بود
عشق بی پرده سربرمیداشت
تو اندوهت را به خاک میسپردی
ودستانمان فرصت یکی شدن
اه اگر دوباره متولد میشدیم
در زلال زیبای طلوع مهتاب
بربستر موجهای خیال انگیز
عشقی دوباره 💚❤️
#ایـــــــــرج_جــــــــــمــــــشــــیــــــدی_بـــیـنـا
تو را زورقی بود
ومن ملوانی ماهر بودم
اه اگر ماه درخشانتر بود
هوا مه آلود نبود
شرجی چشم انداز را تنگ نمیکرد
بر بستر آرام دریا
وفرصتی برای تکرارآنچه در دل داشتیم
اه اگر تو اندوهگین نبودی
شادی رامجالی بود
وما را فرصت با هم بودن
دل انگیز ترین نغمه ها
صدای تو بود که مرا میخواندی
تااهنگ جاشوها را
که از دور دست میامد
زمزمه میکردیم
اه اگر مارا فرصتی دیگر بود
عشق بی پرده سربرمیداشت
تو اندوهت را به خاک میسپردی
ودستانمان فرصت یکی شدن
اه اگر دوباره متولد میشدیم
در زلال زیبای طلوع مهتاب
بربستر موجهای خیال انگیز
عشقی دوباره 💚❤️
#ایـــــــــرج_جــــــــــمــــــشــــیــــــدی_بـــیـنـا
#زمان چالاک
صبر را از کاسه میگیرد
ستاره ها از آسمان میگریزند
وعشق به دامن سجاده پناه میبرد
خسته از کشمکشی بیهوده
برای ماندن باید به دژخیمان سرسپرد
وبیهده در بیابان انتظار
گرسنگی را ماغ کشید
وشرمنده خود را
درقفس قناریها به دار کشید
چه نستوه شیراوژن مردی باید بود
وچه صبورانه باید
عشق را چون صلیب
در جل جتا به دوش کشید
چه مهربانانه باید لبیک گفت دوستی را
وساتری را که شولای عشق است
برندرید
باشد که عشق سپید روی وسپید موی بیاید
بربستر تنهایی .وتو ایینه ای از کیف در میا وری
تا جای پای تاریخ را ثبت کنئ
وسهمت را از جهان طلب
#ایـــــــــرج_جــــــــــمــــــشــــیــــــدی_بـــیـنـا
صبر را از کاسه میگیرد
ستاره ها از آسمان میگریزند
وعشق به دامن سجاده پناه میبرد
خسته از کشمکشی بیهوده
برای ماندن باید به دژخیمان سرسپرد
وبیهده در بیابان انتظار
گرسنگی را ماغ کشید
وشرمنده خود را
درقفس قناریها به دار کشید
چه نستوه شیراوژن مردی باید بود
وچه صبورانه باید
عشق را چون صلیب
در جل جتا به دوش کشید
چه مهربانانه باید لبیک گفت دوستی را
وساتری را که شولای عشق است
برندرید
باشد که عشق سپید روی وسپید موی بیاید
بربستر تنهایی .وتو ایینه ای از کیف در میا وری
تا جای پای تاریخ را ثبت کنئ
وسهمت را از جهان طلب
#ایـــــــــرج_جــــــــــمــــــشــــیــــــدی_بـــیـنـا
خون قبیلهی پدرم عبری است، خط زبان مادریام تازی
از بس که دشنه در جگرم دارم، افتادهام به قافیهپردازی
جسمم به کفر نیچه میاندیشد، روحم به سهروردی و مولانا
یک قسمتم یهودی اتریشی است، یک قسمتم مسیحی قفقازی
دیروز کلب آل علی بودم امروز عبد بیت بهاء الله
من دستپخت مادرم ایرانم مونتاژ کارخانهی دینسازی
اندیشههای من هگلی امّا، واگویههای من فوکویامایی است
انبوهی از غوامض فکری را حل کرده است علم لغتبازی
تلفیق عقل و عرف و ولنگاری، آمیزش شریعت و خوشباشی
درک نبوغ فلسفی خیّام، با فال خواجه حافظ شیرازی
ما سوژههای خندهی دنیاییم، وقتی که یک فقیر گنابادی
با یک دو پاره ذکر و سه تا حقحق، اقدام میکند به براندازی
میترسم از تذَبذَب یارانم، گفتی برادرم شدهای؟ باشد
اثبات کن برادری خود را، باید مرا به چاه بیندازی
علی اکبر یاغی تبار
از بس که دشنه در جگرم دارم، افتادهام به قافیهپردازی
جسمم به کفر نیچه میاندیشد، روحم به سهروردی و مولانا
یک قسمتم یهودی اتریشی است، یک قسمتم مسیحی قفقازی
دیروز کلب آل علی بودم امروز عبد بیت بهاء الله
من دستپخت مادرم ایرانم مونتاژ کارخانهی دینسازی
اندیشههای من هگلی امّا، واگویههای من فوکویامایی است
انبوهی از غوامض فکری را حل کرده است علم لغتبازی
تلفیق عقل و عرف و ولنگاری، آمیزش شریعت و خوشباشی
درک نبوغ فلسفی خیّام، با فال خواجه حافظ شیرازی
ما سوژههای خندهی دنیاییم، وقتی که یک فقیر گنابادی
با یک دو پاره ذکر و سه تا حقحق، اقدام میکند به براندازی
میترسم از تذَبذَب یارانم، گفتی برادرم شدهای؟ باشد
اثبات کن برادری خود را، باید مرا به چاه بیندازی
علی اکبر یاغی تبار
Audio
✍️🌹درود صبحتان روشن ودل انگیز روزتان برمدار شادے وبهروزی.ڪامگارے در سلوڪ وخرد جمعے است وانسانهاے خردمند بہ افق تاریڪ بشر رنگ عشق وشادے مے زنند و در انسانے ترڪردن جهان سهیم اند.ساختن جهان را از جهان درون خود آغاز ڪنیم
🖋️🌿صبح شد روشن بلند است آفتاب زندگانی
اے خوشا با عشق بودن در ڪنار نڪتہ دانی
شاهد دلتنگے این روزهاے پر ملال مام میهن
خوش اگر بارے توان برداشت از آزردہ جانی
🖋️🌿شاید این درخت
ڪولے اے باشد
ڪہ پاے رفتنش جاماندہ است
واین پرندہ عاشقے
ڪہ روزے سنگ شدہ است
هنوز هم مے توان عشق را
در اشڪال گوناگون تصور ڪرد
تنها مرگ بے قوارگے مے آفریند
🖋️🌿پنجرہ بر نگاهت
نماز مے خواند
وعطر تنت
رازقے ها را آب مے داد
تو با ادو پرفیوم
انقلاب مے ڪردی
و پیراهن درختان
بوے تو را مے گرفتند
بہ گلدانهاے در مسیر گفتم
او را بہ یاد دارید
خندیدند،
مگر دستے ڪہ نوازش مے ڪند
فراموش مے شود
وباد گفت:
خاطرہ ها را
در گیسوان پریشانش
پیچاندہ ام
ڪمے صبر ڪنید
ونمے دانستند
رهاشدہ در باد را
باد مے برد
وفراموشے تمام دارایے انسان است
بر بالش نرم خواب
#ایرج_جمشیدی_بینا
اجرا:#ن_نصرالله_زاده
✍️📒رسالت انسان انسانے تر ڪردن جهان براے همزیستے است.
🖋️🌿صبح شد روشن بلند است آفتاب زندگانی
اے خوشا با عشق بودن در ڪنار نڪتہ دانی
شاهد دلتنگے این روزهاے پر ملال مام میهن
خوش اگر بارے توان برداشت از آزردہ جانی
🖋️🌿شاید این درخت
ڪولے اے باشد
ڪہ پاے رفتنش جاماندہ است
واین پرندہ عاشقے
ڪہ روزے سنگ شدہ است
هنوز هم مے توان عشق را
در اشڪال گوناگون تصور ڪرد
تنها مرگ بے قوارگے مے آفریند
🖋️🌿پنجرہ بر نگاهت
نماز مے خواند
وعطر تنت
رازقے ها را آب مے داد
تو با ادو پرفیوم
انقلاب مے ڪردی
و پیراهن درختان
بوے تو را مے گرفتند
بہ گلدانهاے در مسیر گفتم
او را بہ یاد دارید
خندیدند،
مگر دستے ڪہ نوازش مے ڪند
فراموش مے شود
وباد گفت:
خاطرہ ها را
در گیسوان پریشانش
پیچاندہ ام
ڪمے صبر ڪنید
ونمے دانستند
رهاشدہ در باد را
باد مے برد
وفراموشے تمام دارایے انسان است
بر بالش نرم خواب
#ایرج_جمشیدی_بینا
اجرا:#ن_نصرالله_زاده
✍️📒رسالت انسان انسانے تر ڪردن جهان براے همزیستے است.
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#بگذار_چشمان_تو
شعرى باشند
سپيد
كه با لبخندت
مرا به افسون كشانند
بگذار نگاهت از پشت جنگلى سبز برويد
ومرا باخود اشتى دهد مهربانانه
من با تو سرودى هستم جاودان
برلبان هر كس كه گلى را دوست دارد
جاده هاى خاموش با زمزمه سرود ما
جاودانه ميشوند
پژواك نام تو براى هميشه در
بى انتهاى فضا خواهد ماند
بگذار باهم سرودى شويم جارى
دراهنگ جارى اب
در وزش باد
دربارش باران
ودرنسيم صبحگاهى
پرندگان بر شاخساران درختان
اوازشان را براى توخواهند سرود
وباغ يكسر ملودى زيبايى
وقتى نام مرا لبخند ميزنى
#ایرج_جمشیدی_بینا
#درودها دوستان جان صبحتان دلنواز ❣️
شعرى باشند
سپيد
كه با لبخندت
مرا به افسون كشانند
بگذار نگاهت از پشت جنگلى سبز برويد
ومرا باخود اشتى دهد مهربانانه
من با تو سرودى هستم جاودان
برلبان هر كس كه گلى را دوست دارد
جاده هاى خاموش با زمزمه سرود ما
جاودانه ميشوند
پژواك نام تو براى هميشه در
بى انتهاى فضا خواهد ماند
بگذار باهم سرودى شويم جارى
دراهنگ جارى اب
در وزش باد
دربارش باران
ودرنسيم صبحگاهى
پرندگان بر شاخساران درختان
اوازشان را براى توخواهند سرود
وباغ يكسر ملودى زيبايى
وقتى نام مرا لبخند ميزنى
#ایرج_جمشیدی_بینا
#درودها دوستان جان صبحتان دلنواز ❣️