اگر روزی خواستی گریه ڪنی
مرا صدا بزن
قول نمی دهم بتوانم بخندانمت
ولی می توانم با تو بگریم
اگر روزی برآن شدی که بگریزی
در این که مرا صدا بزنی
هیچ درنگ مڪن
قول نمی دهم از تو بخواهم ڪه بمانی
ولی می توانم با تو بگریزم
اگر روزی نمی خواستی با ڪسی
سخنی بگویی مرا صدابزن
تا با هم سڪوت ڪنیم.
ولی اگر روزی مرا صدا زدی
و من پاسخت ندادم
به نزد من بشتاب
زیرا قطعاً من به تو نیاز خواهم داشت
#گابریل گارسیا مارڪز
مرا صدا بزن
قول نمی دهم بتوانم بخندانمت
ولی می توانم با تو بگریم
اگر روزی برآن شدی که بگریزی
در این که مرا صدا بزنی
هیچ درنگ مڪن
قول نمی دهم از تو بخواهم ڪه بمانی
ولی می توانم با تو بگریزم
اگر روزی نمی خواستی با ڪسی
سخنی بگویی مرا صدابزن
تا با هم سڪوت ڪنیم.
ولی اگر روزی مرا صدا زدی
و من پاسخت ندادم
به نزد من بشتاب
زیرا قطعاً من به تو نیاز خواهم داشت
#گابریل گارسیا مارڪز
🔴 وقتی هزاران و بلکه میلیونها تن، از مقابله با کسی که به جز ستم و اسارت و بیدادگری بر مردم هیچ چیز دیگری ندارد، خودداری می کنند، این را چه می توان نام نهاد؟ آیا این ترس است؛ همه می دانیم که پلیدی و شرارت حدی دارد که نمی توان از آن فراتر رفت. ممکن است ده نفر از یک نفر بترسند اما وقتی صدها، هزاران و میلیونها نفر در برابر سلطهی یک تن دم برنمیآورند و از خود دفاع نمیکنند، نمیتوانیم آن را ترس بنامیم زیرا ترس ممکن نیست به این اندازه باشد، همانگونه که اگر یک نفر بخواهد در برابر یک ارتش بایستد یا سلطنتی را سرنگون سازد، نشانهی شجاعت او نیست. پس این چه پلیدی هیولاواری است که حتی واژهی ترس را برنمیتابد. پلیدیای که هیچ نامی برای آن وجود ندارد، طبیعت نشانی از آن به ما نمیدهد و زبانهای ما از بیان آن قاصر است؟
📕بردگیاختیاری
✍تین دولابوئتی
📕بردگیاختیاری
✍تین دولابوئتی
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔔 کانال اندیشه و تفکر 🔔
🎧 جایی که کلمات کم می آورند موسیقی
به سخن می آید لحطاتی ناب و رویایی با
"غریبه ها در شب"
🎙 فرانک_سیناترا
Artist #FrankSinatra
Music
Strangers_In_The_Night
عشق بورزید،
وگرنه نابود خواهید شد.
انتخاب دیگری در میان نیست.
✍ جی_پی_واسوانی
🎧 جایی که کلمات کم می آورند موسیقی
به سخن می آید لحطاتی ناب و رویایی با
"غریبه ها در شب"
🎙 فرانک_سیناترا
Artist #FrankSinatra
Music
Strangers_In_The_Night
عشق بورزید،
وگرنه نابود خواهید شد.
انتخاب دیگری در میان نیست.
✍ جی_پی_واسوانی
✍️🌺درود صبح زمستانیتان بخیر وشادی روزتان سرشار از امید وآرامش کامیاب بمانید.تاریخ هر لحظه اش درسی است که باید در آن تامل شود وحاضرین اگر بی توجه به ان باشند آیندگان به نیکی از آنها یاد نخواهد کرد.همه فاجعه های تاریخی که براین ملت رفته است به دلیل عدم درک درست از شرایط وروحیه حساس ایرانی ونیندیشیدن به عواقب رفتار خود در لحظه های تاریخی است.تاریخ ما سراسر پر از این چالش ها وپیامد ناگواری است که براثر عدم دور اندیشی هربار به بار آمده است.عمق فاجعه آنجاست که در این سرزمین حکام هیچ گاه پیامد رفتار خود رابرعده نمی گیرند وهیچ کس خود را در مقابل رفتار خود مسئول نمی داند.اکنون در برهه ای خطیر از تاریخ ایستاده ایم و قدرتهای جهانی در صف ارایی خود جهان رابه سوی فاجعه می برند وتنها حزم ودوراندیشی می تواند از فجایع بعدی جلوگیری کند.
🖊️🌿زمستان نوعروسی بیوه می بود
که از رنگ حنا بی بهره می بود
دوچشمان سیاهی برق می زد
غم ودرد وتباهی چیره می بود
🖋️🌿عروس ساکت صبح و سیاهی
چه برقی می زند هر سو تباهی
اگرچه لشکر خورشید در راه
هنوزم دور دور بی پناهی
🖊️🌿گنجشکهای پریشان
آوار درختان شده اند
وباهمهمه هنوز
به عمق فاجعه پی نبرده اند
تبر به ریشه جنگل
هجوم آورده است
وشاخه های نورس را
به نام هرس از ریشه می زند
طوفان هنوز نرسیده است
و صبح انتظار افتابی
که بر نمی آید
مگر خورشید چند دست دارد
که این همه برسرش آوار است
فاجعه
طنابها پیوست فجرند
وگونه های خونین اش
چکمه های شب را می بوسند
این آژیرها در گرگ ومیش صبح
اشاره به سونامی دارند
که خواب را می تکاند
وگنجشکهای بی پناه را
از لانه ها می تاراند
تا فردا نعش که بر سر دست است
وهندسه در نقش تازه اش
چه گورستانی می کشد
از ثلاثه ی قدرت
میان اتش وباد و آب
وخاک این عنصر عزیز
به دست که به تاراج می رود
#ایرج_جمشیدی_بینا
✍️📔مهم ترین چیز در روابط انسان ها گفتگو است، اما مردم دیگر با هم حرف نمی زنند، به هم گوش نمی کنند؛
آنها سینما می روند،
تلویزیون تماشا می کنند،
به رادیو گوش می دهند،
کتاب می خوانند،
پست های روی اینترنت را به روز می کنند،
اما تقریبا هرگز با هم صحبت نمی کنند!
اگر بنا داریم دنیا را تغییر بدهیم، چاره ای جز این نیست که از نو برگردیم به دورانی که جنگجوها دور یک آتش جمع می شدند و برای هم قصه تعریف می کردند...
#پائولو_کوئلیو
🖊️🌿زمستان نوعروسی بیوه می بود
که از رنگ حنا بی بهره می بود
دوچشمان سیاهی برق می زد
غم ودرد وتباهی چیره می بود
🖋️🌿عروس ساکت صبح و سیاهی
چه برقی می زند هر سو تباهی
اگرچه لشکر خورشید در راه
هنوزم دور دور بی پناهی
🖊️🌿گنجشکهای پریشان
آوار درختان شده اند
وباهمهمه هنوز
به عمق فاجعه پی نبرده اند
تبر به ریشه جنگل
هجوم آورده است
وشاخه های نورس را
به نام هرس از ریشه می زند
طوفان هنوز نرسیده است
و صبح انتظار افتابی
که بر نمی آید
مگر خورشید چند دست دارد
که این همه برسرش آوار است
فاجعه
طنابها پیوست فجرند
وگونه های خونین اش
چکمه های شب را می بوسند
این آژیرها در گرگ ومیش صبح
اشاره به سونامی دارند
که خواب را می تکاند
وگنجشکهای بی پناه را
از لانه ها می تاراند
تا فردا نعش که بر سر دست است
وهندسه در نقش تازه اش
چه گورستانی می کشد
از ثلاثه ی قدرت
میان اتش وباد و آب
وخاک این عنصر عزیز
به دست که به تاراج می رود
#ایرج_جمشیدی_بینا
✍️📔مهم ترین چیز در روابط انسان ها گفتگو است، اما مردم دیگر با هم حرف نمی زنند، به هم گوش نمی کنند؛
آنها سینما می روند،
تلویزیون تماشا می کنند،
به رادیو گوش می دهند،
کتاب می خوانند،
پست های روی اینترنت را به روز می کنند،
اما تقریبا هرگز با هم صحبت نمی کنند!
اگر بنا داریم دنیا را تغییر بدهیم، چاره ای جز این نیست که از نو برگردیم به دورانی که جنگجوها دور یک آتش جمع می شدند و برای هم قصه تعریف می کردند...
#پائولو_کوئلیو
واژه ها و چیزها:
فوکو در 1966 مهمترین کتابش به نام "واژه ها وچیزها" (نظم اشیا)، را منتشر می کند که عنوانی فرعی داشت: "دیرینه شناسی علوم انسانی".
در این کتاب نقادی فوکو متوجه همه علوم انسانی می شود.
به نظر فوکو انسان چهار دوران یا لایه یا سامان معرفتی را طی کرده است:
سامان ماقبل کلاسیک یا نوزایی یا رنسانس که تا اواسط قرن 17 ادامه داشته. سامان کلاسیک تا پایان قرن 18. سامان مدرن تا نیمه دوم قرن 20 و سامان معاصر از دهه 1950 تا کنون.
هر دوره گفتمان خاصی را بر رفتار بشر حاکم کرده است. به نظر فوکو، با تحلیل آثار هنری هر دورانی می توان انگاره حاکم بر آن دوران را کشف کرد.
در عصر روشنگری، زیست شناسی، زبان و اقتصاد، در نسبت با گفتمان های قدرت بازتعریف می شوند. رابطه میان واژه ها و چیزها، بر اساس گفتمان قدرت، علوم انسانی مختلف را به وجود می آورد.
مرگ انسان:
فوکو در پایان کتاب "واژه ها و چیزها"، مر گ انسان را اعلام می کند. انگاره "ابرانسان" محصول دوران معاصر است.
انسان قرن نوزدهم خدایی است در قالب انسان. نیچه مرگ خدا و همزمان مرگ این انسان را اعلام می کند تا به عصر ابرانسان برسیم.
تبارشناسی زندان:
فوکو، در تاریخ زندان، مجازات را با ساختار قدرت توضیح می دهد. در بیمارستان و زندان نیز روش های غیریت سازی، زیرکانه تر و دقیق تر شده اند. تا میانه قرن هجدهم مجازات اعدام در ملأ عام صورت می گرفت تا قدرت پادشاه را تثبیت کند ولی از آن پس به تدریج کیفر روح جایگزین کیفر جسم شد.
فوکو می گوید در دوران پادشاهان، مجازات نوعی اثبات مرکزیت پادشاه بود، لذا اعدام در ملأ عام و شکنجه کردن، مجازات غالب بود. اما در دوران مدرن قدرت مرکزی وجود ندارد، قدرت در هیئت ساختار و قوانین، نامرئی می شود و این مردم هستند که دائماً پیش چشمند و دیده می شوند. ماهیت جسمی کیفر به ماهیت روانی آن نزدیک می شود.
اعمال قدرت، نیاز به اعمال زور و خشونت ندارد و ماهیتی خودکار پیدا می کند.
نقد مارکسیسم و لیبرالیسم:
کتاب"مراقبت و مجازات"، همزمان مورد انتقاد مارکسیست ها و لیبرال ها قرار گرفت. مارکسیست ها از این نظر که فوکو، از خصلت اقتصادی انضباط و قدرت غفلت کرده و لیبرال ها از این نظر که فوکو منکر پیشرفت بشر در دوران مدرن شده بود. نقد فوکو به مارکسیسم این است که قدرت را فقط در حوزه سیاست جستجو می کند و به "میکروفیزیک قدرت" در بطن جامعه توجه ندارد. لذا به نظر فوکو انقلاب راه حل مشکلات انسان نیست و اصلاحات را باید از حوزه های محدود محلی آغاز کرد. استالیینیسم به هیچوجه انحراف از مارکسیسم نیست.
لیبرالیسم نیز به همین توهم دچار است که قدرت در مناسبات سیاسی متمرکز است و اگر نمایندگان مردم حکومت کنند، مشکلات بشر حل می شود. فوکو معتقد بود میان روشهای خشن استالین و دموکراسی غربی تفاوتی وجود ندارد.
تبار شناسی جنسیت:
در 1976 جلد اول کتاب "تاریخ جنسیت" را منتشر می کند که در آن "نظریه سرکوب جنسی" فروید را به چالش می کشد. دو جلد دیگر به تبارشناسی مفهوم جنسیت در یونان و روم می پردازد. اما جلد چهارم به دلیل مرگ فوکو ناتمام ماند.
به نظر فوکو: "جنسیت مقوله ای است که در بستر تاریخ شکل گرفته است."
روابط جنسی در گذشته و در قبایل، تابع نظام عشیره ای بود و یکی از کارکردهای مهم ازدواج، گسترش قدرت هم بود.
در یونان و روم، زهد جنسی وجود نداشت. شاهدبازی و همجنس گرایی تحمل می شد، ولی زنای با محارم تقبیح می شد و اصل اعتدال – که ملهم از ارسطو بود- مبنای زندگی خوب و اخلاقی بود.
اخلاق مسیحی سختگیرتر شد ولی کماکان اصل اعتدال و زنای با محارم را محور قرار می داد.
فوکو می گوید سرکوب جنسیت از نیمه قرن 17 شروع شد و در قرن 19 و عصر ویکتوریایی به اوج رسید.
از انتهای قرن 18 ازدواج به عنوان محور و فصل الخطاب جنسیت، روابط خارج از حوزه زناشویی و همچنین استمنا و انحرافات جنسی را تقبیح می کرد.
فوکو می گوید به خلاف هند و چین و ژاپن که جنسیت به مثابه یک هنر و مهارت زندگی مورد توجه قرار می گرفت، در غرب، تلاش برای تدوین دانش جنسی و طبقه بندی روابط بهنجار و بیمارگونه تداوم داشت و انسان به مثابه یک سوژه جنسی مورد مطالعه قرار گرفت. روانکاوی و اخلاق حاصل همین رویکرد است. روانکاو و کشیش و فیلسوف، مراجعی هستند که فرد را به سوژه جنسی تبدیل می کنند و فرد باید خود را به آنان تسلیم کند.
نقد و بررسی:
فوکو را باید به جهت نگاه متفاوت و ذهن وقاد و نقادش، از نوابغ به شمار آورد. این جور دیگر دیدن و واژگون سازی، باعث کشف زوایای تازه و مغفولی می شود که نگاه متعارف آن ها را نادیده می گیرد. فوکو فیلسوفی مبدع و مبتکر و بنیانگزار است.
تفکر او نظامستیز است.
فوکو در 1966 مهمترین کتابش به نام "واژه ها وچیزها" (نظم اشیا)، را منتشر می کند که عنوانی فرعی داشت: "دیرینه شناسی علوم انسانی".
در این کتاب نقادی فوکو متوجه همه علوم انسانی می شود.
به نظر فوکو انسان چهار دوران یا لایه یا سامان معرفتی را طی کرده است:
سامان ماقبل کلاسیک یا نوزایی یا رنسانس که تا اواسط قرن 17 ادامه داشته. سامان کلاسیک تا پایان قرن 18. سامان مدرن تا نیمه دوم قرن 20 و سامان معاصر از دهه 1950 تا کنون.
هر دوره گفتمان خاصی را بر رفتار بشر حاکم کرده است. به نظر فوکو، با تحلیل آثار هنری هر دورانی می توان انگاره حاکم بر آن دوران را کشف کرد.
در عصر روشنگری، زیست شناسی، زبان و اقتصاد، در نسبت با گفتمان های قدرت بازتعریف می شوند. رابطه میان واژه ها و چیزها، بر اساس گفتمان قدرت، علوم انسانی مختلف را به وجود می آورد.
مرگ انسان:
فوکو در پایان کتاب "واژه ها و چیزها"، مر گ انسان را اعلام می کند. انگاره "ابرانسان" محصول دوران معاصر است.
انسان قرن نوزدهم خدایی است در قالب انسان. نیچه مرگ خدا و همزمان مرگ این انسان را اعلام می کند تا به عصر ابرانسان برسیم.
تبارشناسی زندان:
فوکو، در تاریخ زندان، مجازات را با ساختار قدرت توضیح می دهد. در بیمارستان و زندان نیز روش های غیریت سازی، زیرکانه تر و دقیق تر شده اند. تا میانه قرن هجدهم مجازات اعدام در ملأ عام صورت می گرفت تا قدرت پادشاه را تثبیت کند ولی از آن پس به تدریج کیفر روح جایگزین کیفر جسم شد.
فوکو می گوید در دوران پادشاهان، مجازات نوعی اثبات مرکزیت پادشاه بود، لذا اعدام در ملأ عام و شکنجه کردن، مجازات غالب بود. اما در دوران مدرن قدرت مرکزی وجود ندارد، قدرت در هیئت ساختار و قوانین، نامرئی می شود و این مردم هستند که دائماً پیش چشمند و دیده می شوند. ماهیت جسمی کیفر به ماهیت روانی آن نزدیک می شود.
اعمال قدرت، نیاز به اعمال زور و خشونت ندارد و ماهیتی خودکار پیدا می کند.
نقد مارکسیسم و لیبرالیسم:
کتاب"مراقبت و مجازات"، همزمان مورد انتقاد مارکسیست ها و لیبرال ها قرار گرفت. مارکسیست ها از این نظر که فوکو، از خصلت اقتصادی انضباط و قدرت غفلت کرده و لیبرال ها از این نظر که فوکو منکر پیشرفت بشر در دوران مدرن شده بود. نقد فوکو به مارکسیسم این است که قدرت را فقط در حوزه سیاست جستجو می کند و به "میکروفیزیک قدرت" در بطن جامعه توجه ندارد. لذا به نظر فوکو انقلاب راه حل مشکلات انسان نیست و اصلاحات را باید از حوزه های محدود محلی آغاز کرد. استالیینیسم به هیچوجه انحراف از مارکسیسم نیست.
لیبرالیسم نیز به همین توهم دچار است که قدرت در مناسبات سیاسی متمرکز است و اگر نمایندگان مردم حکومت کنند، مشکلات بشر حل می شود. فوکو معتقد بود میان روشهای خشن استالین و دموکراسی غربی تفاوتی وجود ندارد.
تبار شناسی جنسیت:
در 1976 جلد اول کتاب "تاریخ جنسیت" را منتشر می کند که در آن "نظریه سرکوب جنسی" فروید را به چالش می کشد. دو جلد دیگر به تبارشناسی مفهوم جنسیت در یونان و روم می پردازد. اما جلد چهارم به دلیل مرگ فوکو ناتمام ماند.
به نظر فوکو: "جنسیت مقوله ای است که در بستر تاریخ شکل گرفته است."
روابط جنسی در گذشته و در قبایل، تابع نظام عشیره ای بود و یکی از کارکردهای مهم ازدواج، گسترش قدرت هم بود.
در یونان و روم، زهد جنسی وجود نداشت. شاهدبازی و همجنس گرایی تحمل می شد، ولی زنای با محارم تقبیح می شد و اصل اعتدال – که ملهم از ارسطو بود- مبنای زندگی خوب و اخلاقی بود.
اخلاق مسیحی سختگیرتر شد ولی کماکان اصل اعتدال و زنای با محارم را محور قرار می داد.
فوکو می گوید سرکوب جنسیت از نیمه قرن 17 شروع شد و در قرن 19 و عصر ویکتوریایی به اوج رسید.
از انتهای قرن 18 ازدواج به عنوان محور و فصل الخطاب جنسیت، روابط خارج از حوزه زناشویی و همچنین استمنا و انحرافات جنسی را تقبیح می کرد.
فوکو می گوید به خلاف هند و چین و ژاپن که جنسیت به مثابه یک هنر و مهارت زندگی مورد توجه قرار می گرفت، در غرب، تلاش برای تدوین دانش جنسی و طبقه بندی روابط بهنجار و بیمارگونه تداوم داشت و انسان به مثابه یک سوژه جنسی مورد مطالعه قرار گرفت. روانکاوی و اخلاق حاصل همین رویکرد است. روانکاو و کشیش و فیلسوف، مراجعی هستند که فرد را به سوژه جنسی تبدیل می کنند و فرد باید خود را به آنان تسلیم کند.
نقد و بررسی:
فوکو را باید به جهت نگاه متفاوت و ذهن وقاد و نقادش، از نوابغ به شمار آورد. این جور دیگر دیدن و واژگون سازی، باعث کشف زوایای تازه و مغفولی می شود که نگاه متعارف آن ها را نادیده می گیرد. فوکو فیلسوفی مبدع و مبتکر و بنیانگزار است.
تفکر او نظامستیز است.
اما نقدهایی هم به او وارد است.
یکی این است که در این متفاوت اندیشیدن تا جایی پیش می رود که خود نیز مزیت ها و ارزش های نگاه متعارف را نادیده می گیرد.
مثلاً تحولات مثبت پزشکی و روانپزشکی را نوعی اعمال سلطه مخرب و موذی به حساب می آورد. هنجارشکنی تا جایی مثبت است که امکانات جدیدی به ارمغان بیاورد نه اینک امکانات موجود را نیز به هدر دهد.
رویکرد فوکو در معرض همان نقدهایی است که به همه روش های انقلابی وارد است. "واژگونی" ترجمه فلسفی انقلابی گری است و یحتمل همین نگاه است که او را به انقلاب اسلامی چندان امیدوار می کند که از آن به "روح جهانی بی روح" تعبیر می کند، هر چند در این موضع تجدید نظر کرد.
این دیدگاه افرطی به نظر می رسد و به نوعی نفی هر گونه نظم معقول و مدنی می انجامد. همچنین به نظر می رسد گاهی نقد فوکو به مقوله قدرت، چنان پیش می رود که ظن تمایل او به آنارشیسم را قابل طرح می سازد. این ظن از آن جا تقویت می شود که پدر آنارشیسم یعنی باکونین، در عین نقد لیبرالیسم، ناقد تئوری دولتِ مارکس هم بود.
منابع:
میشل فوکو: دانش و قدرت، محمد ضیمران، نشر هرمس، 1378
فوکو، ژیل دلوز، ترجمه نیکو سرخوش و افشین جهاندیده، نشر نی 1389
چطور میتوان تن به انقیاد نداد؟ دبورا کوک، ترجمۀ میلاد اعظمیمرام
کیهان فرهنگی شماره 219 اصغر سلیمى نوه
یکی این است که در این متفاوت اندیشیدن تا جایی پیش می رود که خود نیز مزیت ها و ارزش های نگاه متعارف را نادیده می گیرد.
مثلاً تحولات مثبت پزشکی و روانپزشکی را نوعی اعمال سلطه مخرب و موذی به حساب می آورد. هنجارشکنی تا جایی مثبت است که امکانات جدیدی به ارمغان بیاورد نه اینک امکانات موجود را نیز به هدر دهد.
رویکرد فوکو در معرض همان نقدهایی است که به همه روش های انقلابی وارد است. "واژگونی" ترجمه فلسفی انقلابی گری است و یحتمل همین نگاه است که او را به انقلاب اسلامی چندان امیدوار می کند که از آن به "روح جهانی بی روح" تعبیر می کند، هر چند در این موضع تجدید نظر کرد.
این دیدگاه افرطی به نظر می رسد و به نوعی نفی هر گونه نظم معقول و مدنی می انجامد. همچنین به نظر می رسد گاهی نقد فوکو به مقوله قدرت، چنان پیش می رود که ظن تمایل او به آنارشیسم را قابل طرح می سازد. این ظن از آن جا تقویت می شود که پدر آنارشیسم یعنی باکونین، در عین نقد لیبرالیسم، ناقد تئوری دولتِ مارکس هم بود.
منابع:
میشل فوکو: دانش و قدرت، محمد ضیمران، نشر هرمس، 1378
فوکو، ژیل دلوز، ترجمه نیکو سرخوش و افشین جهاندیده، نشر نی 1389
چطور میتوان تن به انقیاد نداد؟ دبورا کوک، ترجمۀ میلاد اعظمیمرام
کیهان فرهنگی شماره 219 اصغر سلیمى نوه
Az Man Chera Ranjidei
Homayoun Shajarian @RozMusic.com
ای
#یار ناسامان
من از #من چرا
رنجیده ای...
#سعدی
🎙#همایون_شجریان
#درود روزتون دلپسند
❤️🌺❤️
#یار ناسامان
من از #من چرا
رنجیده ای...
#سعدی
🎙#همایون_شجریان
#درود روزتون دلپسند
❤️🌺❤️
🎼😳😳👌👌👌 این ساز دیجیتال میتونه جایگزین کل گروه مدرسه بشه درامر، ریتم، سولو، بیس و البته آیونیکا 🥰
Telegram
attach 📎
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
درود بر وطن پرستان و اساتید دانشمند که دلشان به ایران بزرگ می تپد، حتما" میدونم دوبار گوش میدی به حرفاش ، ازاین دانشمندها و اساتيد کم نداریم بخدا
۱۱ بهمن زادروز فرانتس شوبرت
(زاده ۱۱ بهمن، ۳۱ ژانویه ۱۷۹۷ -- درگذشته ۱۹ نوامبر ۱۸۲۸) آهنگساز اتریشی
او در زندگی کوتاهش ۹ سمفونی، ۱۴ کوارتت زِهی، ۲ تریوی پیانو و بسیاری آثار زیبای دیگر پدید آورد. اما بدون شک آنچه نام و جایگاه او را بیهمتا نگاه میدارد، لیدهای اوست؛ ۶۰۳ لید یا ترانه در ۳۱ سال زندگیاش نشانگر آن است که هیچوقت از آواز جدا نبودهاست، هنگامی که به آثار مجلسی او نگاه میکنیم، تریوهای پیانو او را بسیار موفق مییابیم چرا که بیش از هر فُرم دیگری به خط آواز نزدیک است، در اغلب آثارش، ویلون و ویلونسل خط آواز را دنبال میکنند و پیانو در حقیقت همراهی کننده است، در میان تمام آهنگسازان، وی بهترین راهنما برای قسمتهایی که قبلاً هرگز کشف نشده بود است. شایان ذکر است که نتهای سازهای بادی او برطبق نظر اغلب متخصصین موسیقی، در واقع منحصر بهفرد هستند. دوازدهمین فرزند در میان چهارده فرزند خانواده شوبرت، فرانتس نخستین درسهای پیانوی خود را از پدرش گرفت، درحالیکه از برادر بزرگترش نواختن ساز آلتو را میآموخت. از ۱۸۰۸ تا ۱۸۱۳ او خواننده گروه کر سلطنتی وین بود و همزمان در همانجا از آنتونیو سالیری درس موسیقی میگرفت. در همین دوره و با وجود مخالفتهای پدرش، که حتی وی را از ورود بهخانه و دیدار مادرِ رو به مرگش باز میداشت، شوبرت شروع به آهنگسازی کرد. در آغاز، نوشتن برای پیانو را آزمود، ولی خیلی زود به نوشتن برای سایر سازها و فرمها نیز مبادرت ورزید؛ ازجمله ۸ چهارنوازی (کوارتت) برای سازهای زهی و به ویژه ترانههای آلمانی (لید: Lieder). او در ۱۸۱۳ (۱۶سالگی) و درحالیکه بسیار زیر تأثیر آهنگسازان بزرگی چون هایدن، موتسارت و بتهوون بود، نخستین سمفونی خود را نوشت و اندکی بعد، در ۱۷سالگی، نخستین اپرا، نخستین مس، و بهویژه نخستین شاهکارِ لیدِ خود، یعنی Gretchen am Spinnrade را آفرید. در سال ۱۸۱۸ به عنوان معلم سرخانه فرزندان کُنت استرهازی در مجارستان مشغول کار شد. او بجز این دوره، بیشترِ زندگیاش را در وین سپری کرد و بهدلیل بیکاری و بیپولی، بیشتر روزها را در منزل دوستانش گذراند و زندگیاش را وقف آهنگسازی کرد. در ۱۸۲۳ به بیماری سیفلیس دچار شد و این بر روی آثار او تأثیر گذاشت و وی هرچه بیشتر به آثار هرچه ژرفتر روی آورد.
شوبرت براثر بیماری تب تیفوئید درگذشت. آرامگاه وی همانگونه که وصیت کرده بود در کنار آرامگاه بتهوون است.
برخی از آثار:
۷ مس
۱۰ سمفونی
۲۲ سونات پیانو
۱۵ چهارنوازی (کوارتت) برای سازهای زهی
حدود ۶۰۰ ترانه (لید)، ازجمله:
آواز قو
سفر زمستانی
دختر زیبای آسیابان
ماهی قزلآلا (پنجنوازی (کوینتت) برای پیانو و سازهای زهی)
۱۱ اپرا ازجمله نامدارترین آنها رزاموند
(زاده ۱۱ بهمن، ۳۱ ژانویه ۱۷۹۷ -- درگذشته ۱۹ نوامبر ۱۸۲۸) آهنگساز اتریشی
او در زندگی کوتاهش ۹ سمفونی، ۱۴ کوارتت زِهی، ۲ تریوی پیانو و بسیاری آثار زیبای دیگر پدید آورد. اما بدون شک آنچه نام و جایگاه او را بیهمتا نگاه میدارد، لیدهای اوست؛ ۶۰۳ لید یا ترانه در ۳۱ سال زندگیاش نشانگر آن است که هیچوقت از آواز جدا نبودهاست، هنگامی که به آثار مجلسی او نگاه میکنیم، تریوهای پیانو او را بسیار موفق مییابیم چرا که بیش از هر فُرم دیگری به خط آواز نزدیک است، در اغلب آثارش، ویلون و ویلونسل خط آواز را دنبال میکنند و پیانو در حقیقت همراهی کننده است، در میان تمام آهنگسازان، وی بهترین راهنما برای قسمتهایی که قبلاً هرگز کشف نشده بود است. شایان ذکر است که نتهای سازهای بادی او برطبق نظر اغلب متخصصین موسیقی، در واقع منحصر بهفرد هستند. دوازدهمین فرزند در میان چهارده فرزند خانواده شوبرت، فرانتس نخستین درسهای پیانوی خود را از پدرش گرفت، درحالیکه از برادر بزرگترش نواختن ساز آلتو را میآموخت. از ۱۸۰۸ تا ۱۸۱۳ او خواننده گروه کر سلطنتی وین بود و همزمان در همانجا از آنتونیو سالیری درس موسیقی میگرفت. در همین دوره و با وجود مخالفتهای پدرش، که حتی وی را از ورود بهخانه و دیدار مادرِ رو به مرگش باز میداشت، شوبرت شروع به آهنگسازی کرد. در آغاز، نوشتن برای پیانو را آزمود، ولی خیلی زود به نوشتن برای سایر سازها و فرمها نیز مبادرت ورزید؛ ازجمله ۸ چهارنوازی (کوارتت) برای سازهای زهی و به ویژه ترانههای آلمانی (لید: Lieder). او در ۱۸۱۳ (۱۶سالگی) و درحالیکه بسیار زیر تأثیر آهنگسازان بزرگی چون هایدن، موتسارت و بتهوون بود، نخستین سمفونی خود را نوشت و اندکی بعد، در ۱۷سالگی، نخستین اپرا، نخستین مس، و بهویژه نخستین شاهکارِ لیدِ خود، یعنی Gretchen am Spinnrade را آفرید. در سال ۱۸۱۸ به عنوان معلم سرخانه فرزندان کُنت استرهازی در مجارستان مشغول کار شد. او بجز این دوره، بیشترِ زندگیاش را در وین سپری کرد و بهدلیل بیکاری و بیپولی، بیشتر روزها را در منزل دوستانش گذراند و زندگیاش را وقف آهنگسازی کرد. در ۱۸۲۳ به بیماری سیفلیس دچار شد و این بر روی آثار او تأثیر گذاشت و وی هرچه بیشتر به آثار هرچه ژرفتر روی آورد.
شوبرت براثر بیماری تب تیفوئید درگذشت. آرامگاه وی همانگونه که وصیت کرده بود در کنار آرامگاه بتهوون است.
برخی از آثار:
۷ مس
۱۰ سمفونی
۲۲ سونات پیانو
۱۵ چهارنوازی (کوارتت) برای سازهای زهی
حدود ۶۰۰ ترانه (لید)، ازجمله:
آواز قو
سفر زمستانی
دختر زیبای آسیابان
ماهی قزلآلا (پنجنوازی (کوینتت) برای پیانو و سازهای زهی)
۱۱ اپرا ازجمله نامدارترین آنها رزاموند
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
سِرِناد نام قطعهٔ چهارم از مجموعهٔ آواز قو اثر فرانتس شوبرت است.اصل قطعه برای پیانو و آواز نوشته شدهاست لیکن به خاطر محبوبیت این قطعه تنظیمهای گوناگونی برای سازهای مختلف ترتیب داده شدهاست
جنگ، رنجهای دنیا را زیادتر میکند. حتی اگر جنگ علیه بدیها هم باشد، دستِآخر دنیا را میآلاید. حتی اگر برای عدالت هم باشد، دستِآخر دنیا را از غم و بیعدالتی پر میکند... من از عدالت هیچ نمیگویم. عدالت در خیلی جاها تلختر و مرگبارتر از بیعدالتی است.
از کتاب 📕آخرین انار دنیا
#بختیار_علی
@kerabdooni✨
از کتاب 📕آخرین انار دنیا
#بختیار_علی
@kerabdooni✨
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
یه دوئل جانانه بین شکیلا و لیلا فروهر ... آدم کیف میکنه ❤️
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
کتابفروشی چنگدو چین