کاپو لقب زندانیانی در اردوگاههای کار اجباری آلمان نازی بود که توسط ماموران اساس بهعنوان "سر واحدهای کار" گماشته میشدند.
سیستم عملکردیِ کاپوها که "خودمدیریتی زندانی" نام داشت، به پرسنل نازی در اردوگاه این اجازه را میداد که با هزینه و تعداد نیروی کمتری به مدیریت اردوگاه بپردازند.
کاپوها این کارها را در ازای نپوشیدن لباس زندانیها، غذا، سیگار و چند جرعه الکل انجام میدادند. آنها با تلاش برای بقای خود، به بقای نازیها دامن میزدند. کاپوها در قالبِ نگهبان زندانی، قواعد دراماتیک اردوگاه تشدید میکردند. وظیفه کاپوها حفظ ترس در اردوگاهها بود.
اینگونه بود که نازیها با مسئولیت دهیهای واهی به کاپوها و تزریق حس کاذب مفید بودن یک سیستم خود سلطه در اردوگاهها ساخته بودند.
یک کاپوی مشتاق میتوانست با ابراز ارادت به سیستم، به مدارج بالای اردوگاه برسد، اما او همچنان یک زندانی بود که با کوچکترین خطا، راهی اتاق گاز میشد.
یک فرد از لحظهی کاپو شدن، دیگر با زندانیها نمیخوابید.
یک کاپو باید قساوت به خرج میداد، زیرا میدانست که با اندک اشارهای، دیگر یک کاپو نیست و همان شب کشته میشود.
در این راستا باید همواره با اعمال خشن، ترس را گسترش میدادند.
در چنین سیستمهای خشکی قبول مسئولیت و استفاده از مزایای آن، چیزی جز تبدیل شدن به یک وسیله در دستگاه سرکوب را در پی نداشت.
جنایت کاپوها همردیف با جنایت نازیها شمرده شد. در نهایت و پس از پایان جنگ دوم جهانی، آنها در چند دادگاه با توجه به مسئولیت فردی به اعدام محکوم شدند.
سیستم عملکردیِ کاپوها که "خودمدیریتی زندانی" نام داشت، به پرسنل نازی در اردوگاه این اجازه را میداد که با هزینه و تعداد نیروی کمتری به مدیریت اردوگاه بپردازند.
کاپوها این کارها را در ازای نپوشیدن لباس زندانیها، غذا، سیگار و چند جرعه الکل انجام میدادند. آنها با تلاش برای بقای خود، به بقای نازیها دامن میزدند. کاپوها در قالبِ نگهبان زندانی، قواعد دراماتیک اردوگاه تشدید میکردند. وظیفه کاپوها حفظ ترس در اردوگاهها بود.
اینگونه بود که نازیها با مسئولیت دهیهای واهی به کاپوها و تزریق حس کاذب مفید بودن یک سیستم خود سلطه در اردوگاهها ساخته بودند.
یک کاپوی مشتاق میتوانست با ابراز ارادت به سیستم، به مدارج بالای اردوگاه برسد، اما او همچنان یک زندانی بود که با کوچکترین خطا، راهی اتاق گاز میشد.
یک فرد از لحظهی کاپو شدن، دیگر با زندانیها نمیخوابید.
یک کاپو باید قساوت به خرج میداد، زیرا میدانست که با اندک اشارهای، دیگر یک کاپو نیست و همان شب کشته میشود.
در این راستا باید همواره با اعمال خشن، ترس را گسترش میدادند.
در چنین سیستمهای خشکی قبول مسئولیت و استفاده از مزایای آن، چیزی جز تبدیل شدن به یک وسیله در دستگاه سرکوب را در پی نداشت.
جنایت کاپوها همردیف با جنایت نازیها شمرده شد. در نهایت و پس از پایان جنگ دوم جهانی، آنها در چند دادگاه با توجه به مسئولیت فردی به اعدام محکوم شدند.
من هیچچیز نساختهام. برای اثبات تلاشهایم دنبال سازهام نباش. تمامی این تلاشها تنها برای تخلیهی آوار بودهاند.