.
اگر مردم، انصار، #نخبه ها آبرو خرج کرده بودند، مادرتان پهلویش ضربت نمیخورد!
.
آه مادر جان
زینب شبی لبش را دم گوشت نهاد و گفت:
کردم دعا که خوب شوی مادرم نرو
.
دلشان میسوخت برای #دختر پیغمبر اما کمک نکردند.
آن کسی که فدک را گرفت، اوضاع را که اینجوری دید جرأت پیدا کرد.
خطاب به فاطمۀ زهرا(س) گفت: «من که به تنهایی این فدک را نگرفتم، تو با این #مردم مواجه هستی.
من به کمک این #مردم فدک را گرفتم،
هر چه این #مردم بگویند.
وقتی فهمیدند آنجوری که فاطمه از #مردم، #انصار و #نخبهها انتظار دارد،
زمینه اجتماعی نیست و به درخواستش پاسخ نمیدهند،
هیزم برداشتند آمدند درِ #خانه_علی را هم آتش زدند.
آبرودارها آبرو خرج نکردند.
بگذارید یک جمله روضه بخوانم. مادرتان فاطمه بازو خرج کرد؛
آبرودارها آبرو خرج کرده بودند مادرتان پهلویش ضربت نمیخورد.
.
#عزت_و_آبرو #فاطمیه #مادر #استاد_پناهیان #پناهيان #پناهیانی
.
کانال تلگرام پناهیانی
https://telegram.me/panahiani
.
اگر مردم، انصار، #نخبه ها آبرو خرج کرده بودند، مادرتان پهلویش ضربت نمیخورد!
.
آه مادر جان
زینب شبی لبش را دم گوشت نهاد و گفت:
کردم دعا که خوب شوی مادرم نرو
.
دلشان میسوخت برای #دختر پیغمبر اما کمک نکردند.
آن کسی که فدک را گرفت، اوضاع را که اینجوری دید جرأت پیدا کرد.
خطاب به فاطمۀ زهرا(س) گفت: «من که به تنهایی این فدک را نگرفتم، تو با این #مردم مواجه هستی.
من به کمک این #مردم فدک را گرفتم،
هر چه این #مردم بگویند.
وقتی فهمیدند آنجوری که فاطمه از #مردم، #انصار و #نخبهها انتظار دارد،
زمینه اجتماعی نیست و به درخواستش پاسخ نمیدهند،
هیزم برداشتند آمدند درِ #خانه_علی را هم آتش زدند.
آبرودارها آبرو خرج نکردند.
بگذارید یک جمله روضه بخوانم. مادرتان فاطمه بازو خرج کرد؛
آبرودارها آبرو خرج کرده بودند مادرتان پهلویش ضربت نمیخورد.
.
#عزت_و_آبرو #فاطمیه #مادر #استاد_پناهیان #پناهيان #پناهیانی
.
کانال تلگرام پناهیانی
https://telegram.me/panahiani
.
Telegram
Panahiani
تفکرات راهبردی استاد پناهیان
.
من میخوام امشب دل شما رو برای علی ابن ابی طالب(علیه السّلام) بسوزانم، خدا به شما رحم کنه
چون خدا دوست داره هر کسی رو که علی رو دوست داره
مهربونه باهاش
أبوالدرداء یکی از اصحاب امیرالمؤنین (علیه السّلام) میگه شبی دیدم علی داره اطرافیانش رو سر میدواند که برود
برود در نخلستانها
و من هم حضرت رو گم کردم.
نمی دونستم کجا میخواد بره
یک دفعه دیدم صدای ناله ای از دور میاد
صدای ضجه ای با یک سوز عجیبی
انقدر غیر عادی بوده صدا که یار علی تشخیص نداده که صوت کیه
صدایی که می فرمود:
امیدی جز به خودت ندارم
به هیچ چیزی امیدی ندارم
جز اینکه خدایا تو از من راضی بشی
میگه صدا توجهم رو جلب کرد رفتم دنبالش بگردم
یک دفعه دیدم صوت علی ابن ابی طالبه
گوشه بیابان داره با خدای خودش مناجات میکنه
خیلی از این شدت مناجاتش تعجب کردم
چند رکعت نماز خواند شروع کرد دوباره گریه کردن و مناجات:
آه آه آه روز قیامت نکنه در پرونده اعمالم یک گناه بیاری
که من یادم رفته باشه ازش عذر خواهی کنم
بعد اگه صدا بزنی بگیریدش
هیچ کس نمی تونه به من کمک کنه
بعد مردم یک جوری با ترحم به من نگاه میکنن
آه آه آه از آن آتشی که جگر ها رو می سوزاند
همینجور میفرمود و شروع کرد به گریه
یک دفعه دیدم صدای گریه اش قطع شده و هیچ حرکتی نمی کند
گفتم: مولا خسته شد از بس گریه کرد خوابش برد
بعد نزدیک اذان شد گفتم برم مولا رو بیدار کنم
هر چی حضرت رو حرکت میدادم دیدم مثل چوب خشک شده
پیش خودم گفتم: إِنَّا لِلّهِ وَإِنَّـا إِلَیهِ رَاجِعونَ
وای به خدا علی از دنیارفت
اومدم در#خانه_فاطمه(س)رو زدم
خانم اومد بیرون فرمود: أبوالدرداء چی شده این وقت سحر؟
گفتم: علی جان داد
خانم فرمودن:چی ؟ کجا جان داد؟
گفتم: داشت مناجات میکرد فکر کردم از گریه خوابیده، بدن حضرت رو حرکت دادم دیدم از دنیا رفته
خانم فرمودن: علی عادت داره این جوری از خشیت خدا غش کنه (امالی الصدوق_ ص 108)
این شبها دیگه مردم کوفه راحت شدن از گریه های شبانه امیرالمؤمنین (ع)
بگم؟ باور کنید بچه هاش هم مثل شما گریه کردن
الهی فدات بشم که مثل بچه های علی گریه می کنی
الهی فدای همه ی بچه هاش
من تصورم از#خانه_علی ابن ابی طالب(علیه السّلام) در این شبها اینجوریه
حسنین(ع) همدیگر رو در آغوش گرفتن، گریه می کنن
زینبین(س) همدیگر رو در آغوش گرفتن، گریه می کنن
حسن و حسین دارن زینبین رو آرامش میدن
یک گوشه #عباس(ع) سر به دیوار گذاشته
داد میزنه: خدایا من هم میخوام اینجوری #شهید بشم
بعد هی #ام_البنین(س) باور نکنه چه جور عمود آهن به فرق عباس ابن علی زدن
آخه مادر این آرزوی عباسه
.
#شب_جمعه #استاد_پناهیان #پناهیانی
.
کانال تلگرام پناهیانی
https://telegram.me/panahiani
.
من میخوام امشب دل شما رو برای علی ابن ابی طالب(علیه السّلام) بسوزانم، خدا به شما رحم کنه
چون خدا دوست داره هر کسی رو که علی رو دوست داره
مهربونه باهاش
أبوالدرداء یکی از اصحاب امیرالمؤنین (علیه السّلام) میگه شبی دیدم علی داره اطرافیانش رو سر میدواند که برود
برود در نخلستانها
و من هم حضرت رو گم کردم.
نمی دونستم کجا میخواد بره
یک دفعه دیدم صدای ناله ای از دور میاد
صدای ضجه ای با یک سوز عجیبی
انقدر غیر عادی بوده صدا که یار علی تشخیص نداده که صوت کیه
صدایی که می فرمود:
امیدی جز به خودت ندارم
به هیچ چیزی امیدی ندارم
جز اینکه خدایا تو از من راضی بشی
میگه صدا توجهم رو جلب کرد رفتم دنبالش بگردم
یک دفعه دیدم صوت علی ابن ابی طالبه
گوشه بیابان داره با خدای خودش مناجات میکنه
خیلی از این شدت مناجاتش تعجب کردم
چند رکعت نماز خواند شروع کرد دوباره گریه کردن و مناجات:
آه آه آه روز قیامت نکنه در پرونده اعمالم یک گناه بیاری
که من یادم رفته باشه ازش عذر خواهی کنم
بعد اگه صدا بزنی بگیریدش
هیچ کس نمی تونه به من کمک کنه
بعد مردم یک جوری با ترحم به من نگاه میکنن
آه آه آه از آن آتشی که جگر ها رو می سوزاند
همینجور میفرمود و شروع کرد به گریه
یک دفعه دیدم صدای گریه اش قطع شده و هیچ حرکتی نمی کند
گفتم: مولا خسته شد از بس گریه کرد خوابش برد
بعد نزدیک اذان شد گفتم برم مولا رو بیدار کنم
هر چی حضرت رو حرکت میدادم دیدم مثل چوب خشک شده
پیش خودم گفتم: إِنَّا لِلّهِ وَإِنَّـا إِلَیهِ رَاجِعونَ
وای به خدا علی از دنیارفت
اومدم در#خانه_فاطمه(س)رو زدم
خانم اومد بیرون فرمود: أبوالدرداء چی شده این وقت سحر؟
گفتم: علی جان داد
خانم فرمودن:چی ؟ کجا جان داد؟
گفتم: داشت مناجات میکرد فکر کردم از گریه خوابیده، بدن حضرت رو حرکت دادم دیدم از دنیا رفته
خانم فرمودن: علی عادت داره این جوری از خشیت خدا غش کنه (امالی الصدوق_ ص 108)
این شبها دیگه مردم کوفه راحت شدن از گریه های شبانه امیرالمؤمنین (ع)
بگم؟ باور کنید بچه هاش هم مثل شما گریه کردن
الهی فدات بشم که مثل بچه های علی گریه می کنی
الهی فدای همه ی بچه هاش
من تصورم از#خانه_علی ابن ابی طالب(علیه السّلام) در این شبها اینجوریه
حسنین(ع) همدیگر رو در آغوش گرفتن، گریه می کنن
زینبین(س) همدیگر رو در آغوش گرفتن، گریه می کنن
حسن و حسین دارن زینبین رو آرامش میدن
یک گوشه #عباس(ع) سر به دیوار گذاشته
داد میزنه: خدایا من هم میخوام اینجوری #شهید بشم
بعد هی #ام_البنین(س) باور نکنه چه جور عمود آهن به فرق عباس ابن علی زدن
آخه مادر این آرزوی عباسه
.
#شب_جمعه #استاد_پناهیان #پناهیانی
.
کانال تلگرام پناهیانی
https://telegram.me/panahiani
.
Telegram
Panahiani
تفکرات راهبردی استاد پناهیان
.
من میخوام امشب دل شما رو برای علی ابن ابی طالب(علیه السّلام) بسوزانم، خدا به شما رحم کنه
چون خدا دوست داره هر کسی رو که علی رو دوست داره
مهربونه باهاش
أبوالدرداء یکی از اصحاب امیرالمؤنین (علیه السّلام) میگه شبی دیدم علی داره اطرافیانش رو سر میدواند که برود
برود در نخلستانها
و من هم حضرت رو گم کردم.
نمی دونستم کجا میخواد بره
یک دفعه دیدم صدای ناله ای از دور میاد
صدای ضجه ای با یک سوز عجیبی
انقدر غیر عادی بوده صدا که یار علی تشخیص نداده که صوت کیه
صدایی که می فرمود:
امیدی جز به خودت ندارم
به هیچ چیزی امیدی ندارم
جز اینکه خدایا تو از من راضی بشی
میگه صدا توجهم رو جلب کرد رفتم دنبالش بگردم
یک دفعه دیدم صوت علی ابن ابی طالبه
گوشه بیابان داره با خدای خودش مناجات میکنه
خیلی از این شدت مناجاتش تعجب کردم
چند رکعت نماز خواند شروع کرد دوباره گریه کردن و مناجات:
آه آه آه روز قیامت نکنه در پرونده اعمالم یک گناه بیاری
که من یادم رفته باشه ازش عذر خواهی کنم
بعد اگه صدا بزنی بگیریدش
هیچ کس نمی تونه به من کمک کنه
بعد مردم یک جوری با ترحم به من نگاه میکنن
آه آه آه از آن آتشی که جگر ها رو می سوزاند
همینجور میفرمود و شروع کرد به گریه
یک دفعه دیدم صدای گریه اش قطع شده و هیچ حرکتی نمی کند
گفتم: مولا خسته شد از بس گریه کرد خوابش برد
بعد نزدیک اذان شد گفتم برم مولا رو بیدار کنم
هر چی حضرت رو حرکت میدادم دیدم مثل چوب خشک شده
پیش خودم گفتم: إِنَّا لِلّهِ وَإِنَّـا إِلَیهِ رَاجِعونَ
وای به خدا علی از دنیارفت
اومدم در#خانه_فاطمه(س)رو زدم
خانم اومد بیرون فرمود: أبوالدرداء چی شده این وقت سحر؟
گفتم: علی جان داد
خانم فرمودن:چی ؟ کجا جان داد؟
گفتم: داشت مناجات میکرد فکر کردم از گریه خوابیده، بدن حضرت رو حرکت دادم دیدم از دنیا رفته
خانم فرمودن: علی عادت داره این جوری از خشیت خدا غش کنه (امالی الصدوق_ ص 108)
این شبها دیگه مردم کوفه راحت شدن از گریه های شبانه امیرالمؤمنین (ع)
بگم؟ باور کنید بچه هاش هم مثل شما گریه کردن
الهی فدات بشم که مثل بچه های علی گریه می کنی
الهی فدای همه ی بچه هاش
من تصورم از#خانه_علی ابن ابی طالب(علیه السّلام) در این شبها اینجوریه
حسنین(ع) همدیگر رو در آغوش گرفتن، گریه می کنن
زینبین(س) همدیگر رو در آغوش گرفتن، گریه می کنن
حسن و حسین دارن زینبین رو آرامش میدن
یک گوشه #عباس(ع) سر به دیوار گذاشته
داد میزنه: خدایا من هم میخوام اینجوری #شهید بشم
بعد هی #ام_البنین(س) باور نکنه چه جور عمود آهن به فرق عباس ابن علی زدن
آخه مادر این آرزوی عباسه
.
#شب_جمعه #استاد_پناهیان #پناهیانی
.
من میخوام امشب دل شما رو برای علی ابن ابی طالب(علیه السّلام) بسوزانم، خدا به شما رحم کنه
چون خدا دوست داره هر کسی رو که علی رو دوست داره
مهربونه باهاش
أبوالدرداء یکی از اصحاب امیرالمؤنین (علیه السّلام) میگه شبی دیدم علی داره اطرافیانش رو سر میدواند که برود
برود در نخلستانها
و من هم حضرت رو گم کردم.
نمی دونستم کجا میخواد بره
یک دفعه دیدم صدای ناله ای از دور میاد
صدای ضجه ای با یک سوز عجیبی
انقدر غیر عادی بوده صدا که یار علی تشخیص نداده که صوت کیه
صدایی که می فرمود:
امیدی جز به خودت ندارم
به هیچ چیزی امیدی ندارم
جز اینکه خدایا تو از من راضی بشی
میگه صدا توجهم رو جلب کرد رفتم دنبالش بگردم
یک دفعه دیدم صوت علی ابن ابی طالبه
گوشه بیابان داره با خدای خودش مناجات میکنه
خیلی از این شدت مناجاتش تعجب کردم
چند رکعت نماز خواند شروع کرد دوباره گریه کردن و مناجات:
آه آه آه روز قیامت نکنه در پرونده اعمالم یک گناه بیاری
که من یادم رفته باشه ازش عذر خواهی کنم
بعد اگه صدا بزنی بگیریدش
هیچ کس نمی تونه به من کمک کنه
بعد مردم یک جوری با ترحم به من نگاه میکنن
آه آه آه از آن آتشی که جگر ها رو می سوزاند
همینجور میفرمود و شروع کرد به گریه
یک دفعه دیدم صدای گریه اش قطع شده و هیچ حرکتی نمی کند
گفتم: مولا خسته شد از بس گریه کرد خوابش برد
بعد نزدیک اذان شد گفتم برم مولا رو بیدار کنم
هر چی حضرت رو حرکت میدادم دیدم مثل چوب خشک شده
پیش خودم گفتم: إِنَّا لِلّهِ وَإِنَّـا إِلَیهِ رَاجِعونَ
وای به خدا علی از دنیارفت
اومدم در#خانه_فاطمه(س)رو زدم
خانم اومد بیرون فرمود: أبوالدرداء چی شده این وقت سحر؟
گفتم: علی جان داد
خانم فرمودن:چی ؟ کجا جان داد؟
گفتم: داشت مناجات میکرد فکر کردم از گریه خوابیده، بدن حضرت رو حرکت دادم دیدم از دنیا رفته
خانم فرمودن: علی عادت داره این جوری از خشیت خدا غش کنه (امالی الصدوق_ ص 108)
این شبها دیگه مردم کوفه راحت شدن از گریه های شبانه امیرالمؤمنین (ع)
بگم؟ باور کنید بچه هاش هم مثل شما گریه کردن
الهی فدات بشم که مثل بچه های علی گریه می کنی
الهی فدای همه ی بچه هاش
من تصورم از#خانه_علی ابن ابی طالب(علیه السّلام) در این شبها اینجوریه
حسنین(ع) همدیگر رو در آغوش گرفتن، گریه می کنن
زینبین(س) همدیگر رو در آغوش گرفتن، گریه می کنن
حسن و حسین دارن زینبین رو آرامش میدن
یک گوشه #عباس(ع) سر به دیوار گذاشته
داد میزنه: خدایا من هم میخوام اینجوری #شهید بشم
بعد هی #ام_البنین(س) باور نکنه چه جور عمود آهن به فرق عباس ابن علی زدن
آخه مادر این آرزوی عباسه
.
#شب_جمعه #استاد_پناهیان #پناهیانی
.