.
شهیدی که #قهرمان کُشتی و #اهل_مسابقه در #مروت بود
اگر اهل مسابقه در مروت نباشی، #نامرد میشوی!
.
ادامه متن قبل
.
خوب بودن بدون مسابقه نتیجۀ یک نگاه #حداقلی به انسان است یعنی شبیه خوب بودن اخلاق حیوانات میشود
اخلاق حیوانات هم خوب است دیگر!
آمد خدمت امام صادق(ع) و عرض کرد: آقا جان مروت یعنی چه؟
حضرت فرمود: شما بین خودتان دربارۀ مروت چه میگویید؟
گفت: مروت یعنی
هر وقت نعمتی رسید، شکر کنی
و اگر نرسید، #صبر کنی
حضرت فرمود: خُب #سگهای_مدینه هم همینطوریند! این فضیلت بود که برشمردی؟!
آن شخص بامعرفت عرض کرد:
من میدانستم که شما یک چیز بالاتر خواهید فرمود
حضرت در پاسخ فرمود: ما اهلبیت میگوییم که مروت این است:
اگر نعمت ندادند، #شکر کنی
و اگر نعمت دادند، #ایثار کنی
اینطوری میشود آدم مسابقه را ببَرد
.
در خاطرات یکی از #شهدا میخوندم که در دوران دانشآموزیاش، نفر اول کشتی در تهران بود
حالا ببینید که او چه آدم خوبی از آب در آمد
اگر تو در مروت، اهل مسابقه باشی، آنوقت اگر بروی مسابقۀ کشتی بدهی، اینطوری میشوی
در خاطراتش نوشتهاند که او بررسی میکرد که #نقطه_ضعف حریفش کجاست؟
آیا مچ پای اوست، کمرش است؟
و دیگر از روی نقطهضعفش با او کشتی نمیگرفت
اگر اهل مسابقه در مروت نباشی، آنوقت نامرد میشوی!
وقتی روی تشک #کشتی میروی، نقطهضعف حریف را میگیری
اما در قاموس «#السابقون السابقون» این نامردی است
به او میگفتند: «خُب نقطهضعفش را بگیر! بالاخره کشتی همین است دیگر!»
ولی او میگفت: «نه! نامردی است، من نمیگیرم»
آنوقت این آدم، یک سحر در اوج محاصره در کانال کمیل، یک اذان میگوید
و یک گردان از سمت #دشمن با صدای اذان این مردِ خدا میآید تسلیم میشود
گفتند: فقط بگویید چه کسی داشت اذان میگفت؟
فرماندۀ گردان(عراقیها) میگوید: یک نفر از ما به او تیر زد. میگویند: بله، الان مجروح است و در سنگر است. میگوید: میخواهم او را ببینم
کسی که تیر زده بود میگوید: حاضرم مرا بکُشید که او را تیر زدم
به او گفتند: آقا #ابراهیم، آن کسی که به تو تیر زده، الان اینجاست. گفت: بگذارید بروید.
بعداً تقریباً کلّ آن نیروها با جمهوری اسلامی همراه میشوند و علیه صدام میجنگند و-آنطوری که نوشتهاند- قاطبۀ آنها به #شهادت میرسند
با یک اذان!
بدان که کجا داری مسابقه میدهی؟!
.
#شهید #ابراهیم_هادی #ذهنیت_مسابقه #مسابقه #استاد_پناهیان #پناهیان #پناهیانی
.
کانال تلگرام پناهیانی
https://telegram.me/panahiani
.
شهیدی که #قهرمان کُشتی و #اهل_مسابقه در #مروت بود
اگر اهل مسابقه در مروت نباشی، #نامرد میشوی!
.
ادامه متن قبل
.
خوب بودن بدون مسابقه نتیجۀ یک نگاه #حداقلی به انسان است یعنی شبیه خوب بودن اخلاق حیوانات میشود
اخلاق حیوانات هم خوب است دیگر!
آمد خدمت امام صادق(ع) و عرض کرد: آقا جان مروت یعنی چه؟
حضرت فرمود: شما بین خودتان دربارۀ مروت چه میگویید؟
گفت: مروت یعنی
هر وقت نعمتی رسید، شکر کنی
و اگر نرسید، #صبر کنی
حضرت فرمود: خُب #سگهای_مدینه هم همینطوریند! این فضیلت بود که برشمردی؟!
آن شخص بامعرفت عرض کرد:
من میدانستم که شما یک چیز بالاتر خواهید فرمود
حضرت در پاسخ فرمود: ما اهلبیت میگوییم که مروت این است:
اگر نعمت ندادند، #شکر کنی
و اگر نعمت دادند، #ایثار کنی
اینطوری میشود آدم مسابقه را ببَرد
.
در خاطرات یکی از #شهدا میخوندم که در دوران دانشآموزیاش، نفر اول کشتی در تهران بود
حالا ببینید که او چه آدم خوبی از آب در آمد
اگر تو در مروت، اهل مسابقه باشی، آنوقت اگر بروی مسابقۀ کشتی بدهی، اینطوری میشوی
در خاطراتش نوشتهاند که او بررسی میکرد که #نقطه_ضعف حریفش کجاست؟
آیا مچ پای اوست، کمرش است؟
و دیگر از روی نقطهضعفش با او کشتی نمیگرفت
اگر اهل مسابقه در مروت نباشی، آنوقت نامرد میشوی!
وقتی روی تشک #کشتی میروی، نقطهضعف حریف را میگیری
اما در قاموس «#السابقون السابقون» این نامردی است
به او میگفتند: «خُب نقطهضعفش را بگیر! بالاخره کشتی همین است دیگر!»
ولی او میگفت: «نه! نامردی است، من نمیگیرم»
آنوقت این آدم، یک سحر در اوج محاصره در کانال کمیل، یک اذان میگوید
و یک گردان از سمت #دشمن با صدای اذان این مردِ خدا میآید تسلیم میشود
گفتند: فقط بگویید چه کسی داشت اذان میگفت؟
فرماندۀ گردان(عراقیها) میگوید: یک نفر از ما به او تیر زد. میگویند: بله، الان مجروح است و در سنگر است. میگوید: میخواهم او را ببینم
کسی که تیر زده بود میگوید: حاضرم مرا بکُشید که او را تیر زدم
به او گفتند: آقا #ابراهیم، آن کسی که به تو تیر زده، الان اینجاست. گفت: بگذارید بروید.
بعداً تقریباً کلّ آن نیروها با جمهوری اسلامی همراه میشوند و علیه صدام میجنگند و-آنطوری که نوشتهاند- قاطبۀ آنها به #شهادت میرسند
با یک اذان!
بدان که کجا داری مسابقه میدهی؟!
.
#شهید #ابراهیم_هادی #ذهنیت_مسابقه #مسابقه #استاد_پناهیان #پناهیان #پناهیانی
.
کانال تلگرام پناهیانی
https://telegram.me/panahiani
.
Telegram
Panahiani
تفکرات راهبردی استاد پناهیان
.
#کشتی_نوح نشد منتظر هیچ کسی
این حسین است که با خود همه را خواهد برد
.
كربلا رفتي تا حالا؟
کربلا ديگه سيد شهداست
#آخرشه ديگه
رفت پيش عالم بزرگواردر تهران، آيت الله خوانساري
گفت:آقا برادر من چاقو كش شده،قداره بند شده،عرق خور و ورق باز، نصيحتش كن
فرمود: اينجوري كه شما ميگي اين آدم شدني نيست،ولمون كن.نصيحت بكنيم ضايع بشه براي چي؟نيارش پيش من
-اقا تو رو به خدا ما خانوادگي اينجوري نبوديم
آقا فرمودن:
نخير من صحبت نميكنم با يك همچين ادمي
ليست خيلي بلند بالاست
ما حريف نيستيم
اصراركرد: آقاجون تو رو خدا ما آبرو داريم اين آبرومون رو پاك برده، گول هيكلش رو خورده،چه ميكنه اين ادم
فرمود: يك راه بهت نشون ميدم
-چي كار كنم؟
-برادرت رو ببر #كربلا
گفت:اهل كربلا نيست(سالها قبل انقلاب بود)
فرمود: يك جوري ببرش، بگو بريم سياحت كربلا رو هم ببين كجاست
گفت:خب گيرم ببرم چي كاركنم؟
فرمود: ببين در حرم امام حسين گريه ميكنه يا نه.
اگر گريه كرد بيار نصيحتش كنم
اين يعني نور ببين
حسين كه نيست اونجا ولي نور حسين كه هست
بگم؟
نور بدن پاره پاره حسين كه هست
به خدا برق 220 ولت چيه؟
اصلا برق چيه؟
آهن رو ذوب ميكنه
ميگه بردمش
تا اونجا هم يللي تللي در عالم خودش بود
دم #حرم اباعبدالله الحسين رسيدن
آي اونهايي كه حرم حسين نرفته ايد از دست داده ايد
هي ميري پاي اين منبر
پاي اون دعا
ول كن بيا برو حرم اباعبدالله الحسين
يك شبه عوضت ميكنه
تموم ميكنه اصلا
اونجا خون مظلوم روي زمين ريخته
خون مظلوم نور داره
گوش كردي؟
ميگه بردمش دم حرم حسين
خودم داشتم مي مردم
اين تو اين عالمها نبود
گفتم واستا داداش بايد اذن دخول بخونيم
بي اجازه وارد نشيم
واستاد همين جوري نگاه ميكرد به صحن و سرا
ميگه من ناله ميزدم باران اشك
أادخل يا مولاي
همين جوري اجازه ميگيرم
آقا من وارد شم؟
يك دفعه ديدم داداشم داره دونه هاي اشكش مثل مرواريد مي ريزه
اعتنا نكردم، گفتم بريم داخل؟
وسط حياط يك دفعه صداي نالش بلند شد
رسيديم كنار ضريح اباعبدالله الحسين
مثل يك مادر بچه مرده افتاد رو زمين ضجه ميزد
ببين نوره حسينه
همونجا در عالمش بود
قداره رو گرفتم
گفتم:به ارباب قول بده ديگه زندگيت رو عوض كني
برگشتيم محرم علم كش آقا شده بود يكي از دشمناش اومد زير علم چاقو كشيد
پاره كرد شكمش رو
گفتن الان بلند ميشه خون به پا ميكنه
ميگه همه ديدن علم رو كه ازش گرفتن
گفت: برو چي كار كنم كه به اربابم حسين قول دادم برو
#نور_حسين اينجوريه
.
#روضه #شب_جمعه #استاد_پناهیان #پناهیان #پناهیانی
.
عضو کانال تلگرام پناهیانی شوید
https://telegram.me/panahiani
.
#کشتی_نوح نشد منتظر هیچ کسی
این حسین است که با خود همه را خواهد برد
.
كربلا رفتي تا حالا؟
کربلا ديگه سيد شهداست
#آخرشه ديگه
رفت پيش عالم بزرگواردر تهران، آيت الله خوانساري
گفت:آقا برادر من چاقو كش شده،قداره بند شده،عرق خور و ورق باز، نصيحتش كن
فرمود: اينجوري كه شما ميگي اين آدم شدني نيست،ولمون كن.نصيحت بكنيم ضايع بشه براي چي؟نيارش پيش من
-اقا تو رو به خدا ما خانوادگي اينجوري نبوديم
آقا فرمودن:
نخير من صحبت نميكنم با يك همچين ادمي
ليست خيلي بلند بالاست
ما حريف نيستيم
اصراركرد: آقاجون تو رو خدا ما آبرو داريم اين آبرومون رو پاك برده، گول هيكلش رو خورده،چه ميكنه اين ادم
فرمود: يك راه بهت نشون ميدم
-چي كار كنم؟
-برادرت رو ببر #كربلا
گفت:اهل كربلا نيست(سالها قبل انقلاب بود)
فرمود: يك جوري ببرش، بگو بريم سياحت كربلا رو هم ببين كجاست
گفت:خب گيرم ببرم چي كاركنم؟
فرمود: ببين در حرم امام حسين گريه ميكنه يا نه.
اگر گريه كرد بيار نصيحتش كنم
اين يعني نور ببين
حسين كه نيست اونجا ولي نور حسين كه هست
بگم؟
نور بدن پاره پاره حسين كه هست
به خدا برق 220 ولت چيه؟
اصلا برق چيه؟
آهن رو ذوب ميكنه
ميگه بردمش
تا اونجا هم يللي تللي در عالم خودش بود
دم #حرم اباعبدالله الحسين رسيدن
آي اونهايي كه حرم حسين نرفته ايد از دست داده ايد
هي ميري پاي اين منبر
پاي اون دعا
ول كن بيا برو حرم اباعبدالله الحسين
يك شبه عوضت ميكنه
تموم ميكنه اصلا
اونجا خون مظلوم روي زمين ريخته
خون مظلوم نور داره
گوش كردي؟
ميگه بردمش دم حرم حسين
خودم داشتم مي مردم
اين تو اين عالمها نبود
گفتم واستا داداش بايد اذن دخول بخونيم
بي اجازه وارد نشيم
واستاد همين جوري نگاه ميكرد به صحن و سرا
ميگه من ناله ميزدم باران اشك
أادخل يا مولاي
همين جوري اجازه ميگيرم
آقا من وارد شم؟
يك دفعه ديدم داداشم داره دونه هاي اشكش مثل مرواريد مي ريزه
اعتنا نكردم، گفتم بريم داخل؟
وسط حياط يك دفعه صداي نالش بلند شد
رسيديم كنار ضريح اباعبدالله الحسين
مثل يك مادر بچه مرده افتاد رو زمين ضجه ميزد
ببين نوره حسينه
همونجا در عالمش بود
قداره رو گرفتم
گفتم:به ارباب قول بده ديگه زندگيت رو عوض كني
برگشتيم محرم علم كش آقا شده بود يكي از دشمناش اومد زير علم چاقو كشيد
پاره كرد شكمش رو
گفتن الان بلند ميشه خون به پا ميكنه
ميگه همه ديدن علم رو كه ازش گرفتن
گفت: برو چي كار كنم كه به اربابم حسين قول دادم برو
#نور_حسين اينجوريه
.
#روضه #شب_جمعه #استاد_پناهیان #پناهیان #پناهیانی
.
عضو کانال تلگرام پناهیانی شوید
https://telegram.me/panahiani
.
Telegram
Panahiani
تفکرات راهبردی استاد پناهیان