.
هر که به دیدار تو نائل شود
یک شبه حلال مسائل شود
ای نگهت خواستگه آفتاب
بر من ظلمت زده یک شب بتاب
پرده برانداز ز چشم ترم
تا بتوانم به رخت بنگرم
.
مرحوم #خوانساری #عالم بزرگ اصفهان میگفت
یک حمالی در بازار بزرگ اصفهان بود هی می آمد رد بشه بره، به ما سلام می داد.ما پیش خودمان می گفتیم بالاخره ما هم یک مرید پیدا کردیم .آن هم حالا حمال بازار است.ولی عیبی ندارد.کم کم بهش علاقه مند شدیم بعد از یک مدتی یک بار ایستاد.گفت آقا می شود من یک وقتی کاری داشتم مزاحم شما بشوم؟شما برای ما انجام می دهی؟
بله بله باشه چشم
یک روز برگشتم ظهر خانه دیدم خانممان گفتند که یک آقایی آمد در خانه ما گفت به حاج آقا بگید یک سر عصری تونستن به ما بزنن
آدرسو نگاه کردم بغل قبرستانه
اینجا محل سکونت آنچنانی نیست
اومدیم منزلشون دیدم در یک بيغوله ای زندگی میکند
اونجا اصلا خونه نیست جای زندگی نیست
داخل شدم دیدم افتاده در حال بیماریه سخت
گفتم مریض شدی تو چرا اینجوری ای. پاشو ببرمت دکتر
گفت نه دکتر دیگه نمیخواد من رفتنیم
فقط خواستم ازت درخواست کنم بیای من کسی را ندارم فردا بدنم من را به خاک بسپاری
آخه تو از کجا میدونی.مگه تو علم غیب داری که فردا از دنیا میری؟
هی طفره میرفت آخرش گفت
خب آقام بهم گفته
آقات آقات کیه
آقام صاحبم امام زمانم
مگه تو با امام زمان ارتباط داری؟
بله آقا لطف دارن هر هفته به ما سری میزنند. هر هفته تو با آقات ارتباط داری
غرضم اینجای جمله است
چی شد آخه اینجوری شدی تو
من عالم بزرگ این شهر تا حالا خدمت آقا نرسیدم
گفت خب ما جوونیها یک دفعه دلداده آقا شدیم.
دستمون به قدمهای آقا رسید یک بار آقا رو دیدیم.موقع خداحافظی به آقا گفتیم
آقا میشه تا آخر عمر هی ما شما رو ببینیم.این جدایی بین ما ایجاد نشه
آقا برگشت به من یک نگاهی کرد تاملی کرد.فرمود
قول میدی خوب باشی؟قول میدی
گفتم آقا به عشق تو باشه
من قولمو وفا کردم #آقا هم سر حرفش واستاده مدام به ما سری میزند.به عشق آقا دارم یک عمر زندگی میکنم.
.
فایل صوتی در کانال تلگرام پناهیانی
https://telegram.me/panahiani
.
#دلم_هوای_تو_کرده_بگو_چه_چاره_کنم
#استاد_پناهیان #پناهیانی #منتظر_مهدی #ظهور #مهدی_جان_بیا #انتظار #عصر_ظهور
.
هر که به دیدار تو نائل شود
یک شبه حلال مسائل شود
ای نگهت خواستگه آفتاب
بر من ظلمت زده یک شب بتاب
پرده برانداز ز چشم ترم
تا بتوانم به رخت بنگرم
.
مرحوم #خوانساری #عالم بزرگ اصفهان میگفت
یک حمالی در بازار بزرگ اصفهان بود هی می آمد رد بشه بره، به ما سلام می داد.ما پیش خودمان می گفتیم بالاخره ما هم یک مرید پیدا کردیم .آن هم حالا حمال بازار است.ولی عیبی ندارد.کم کم بهش علاقه مند شدیم بعد از یک مدتی یک بار ایستاد.گفت آقا می شود من یک وقتی کاری داشتم مزاحم شما بشوم؟شما برای ما انجام می دهی؟
بله بله باشه چشم
یک روز برگشتم ظهر خانه دیدم خانممان گفتند که یک آقایی آمد در خانه ما گفت به حاج آقا بگید یک سر عصری تونستن به ما بزنن
آدرسو نگاه کردم بغل قبرستانه
اینجا محل سکونت آنچنانی نیست
اومدیم منزلشون دیدم در یک بيغوله ای زندگی میکند
اونجا اصلا خونه نیست جای زندگی نیست
داخل شدم دیدم افتاده در حال بیماریه سخت
گفتم مریض شدی تو چرا اینجوری ای. پاشو ببرمت دکتر
گفت نه دکتر دیگه نمیخواد من رفتنیم
فقط خواستم ازت درخواست کنم بیای من کسی را ندارم فردا بدنم من را به خاک بسپاری
آخه تو از کجا میدونی.مگه تو علم غیب داری که فردا از دنیا میری؟
هی طفره میرفت آخرش گفت
خب آقام بهم گفته
آقات آقات کیه
آقام صاحبم امام زمانم
مگه تو با امام زمان ارتباط داری؟
بله آقا لطف دارن هر هفته به ما سری میزنند. هر هفته تو با آقات ارتباط داری
غرضم اینجای جمله است
چی شد آخه اینجوری شدی تو
من عالم بزرگ این شهر تا حالا خدمت آقا نرسیدم
گفت خب ما جوونیها یک دفعه دلداده آقا شدیم.
دستمون به قدمهای آقا رسید یک بار آقا رو دیدیم.موقع خداحافظی به آقا گفتیم
آقا میشه تا آخر عمر هی ما شما رو ببینیم.این جدایی بین ما ایجاد نشه
آقا برگشت به من یک نگاهی کرد تاملی کرد.فرمود
قول میدی خوب باشی؟قول میدی
گفتم آقا به عشق تو باشه
من قولمو وفا کردم #آقا هم سر حرفش واستاده مدام به ما سری میزند.به عشق آقا دارم یک عمر زندگی میکنم.
.
فایل صوتی در کانال تلگرام پناهیانی
https://telegram.me/panahiani
.
#دلم_هوای_تو_کرده_بگو_چه_چاره_کنم
#استاد_پناهیان #پناهیانی #منتظر_مهدی #ظهور #مهدی_جان_بیا #انتظار #عصر_ظهور
.