یا حسین جان
به حق رقیه خانم قسمت می دم امشب ما رو به #خیمه ی خودت راه بده
.
شب اول برای مسلم گریه کردی
شب دوم برای ورود به کربلا گریه کردی
شب سوم برای رقیه گریه کردی
شب چهارم برای طفلان زینب گریه کردی
شب پنجم برای عبدالله ابن الحسن
شب ششم برای قاسم ابن الحسن
شب هفتم برای علی اصغر
شب هشتم برای علی اکبر
شب نهم برای ابالفضل العباس
شب دهم برای خودت گریه کن
#تو_هم_عزیز_حسینی
مثل اونایی که امشب گریه کردن پیش حسین
و گفتن حسین ما رو بیرون نکن
امشب برای خودت گریه کن
#امشب_شهادت_نامه_عشاق_امضا_میشود
.
یک نفر بود پاش فلج شده بود
خودش رو تقریبا روی زمین می کشید
خبرها از #کربلا بهش رسید
اسب نداشت باید پای پیاده می اومد تا کربلا امام حسین(ع) رو یاری کند
اومد بیاد سپاه دشمن در همه طول راه مأمور گذاشته بود
مجبور بود شبها حرکت کنه
خودش رو روی زمین می کشید
روزها پنهان می شد
بابا نمی رسی!!
اما نصف شب عاشورا رسید به امام حسین(ع)
جانم جانم جانم حسین
یک دفعه ای حسین روح نازنینش خبردار شد
صدا زد اکبرم مهمون اومده برو نگاه کن کسی داره میاد
علی اکبر رفت دید یک آقایی روی زمین داره خودش رو می کشه
بلافاصله پشت سر حضرت علی اکبر خود حسین آمد
نوشته تا حسین بهش رسید چسبوند او را به سینه خودش
گفت: آخه عزیزم تو که توان نداری، جنگ از تو برداشته است
گفت: حسین نگو دیگه، برات تیر می اندازم
جانم جانم حسین جانم حسین
حسین منم فلجم
نمی تونم به سوی خدا قدم از قدم بردارم
اطراف خیمه ی تو ام امشب
اکبرت رو بفرست حسین من
.
#روضه #استاد_پناهیان #پناهیان #پناهیانی
.
عضو کانال تلگرام پناهیانی شوید
https://telegram.me/panahiani
.
به حق رقیه خانم قسمت می دم امشب ما رو به #خیمه ی خودت راه بده
.
شب اول برای مسلم گریه کردی
شب دوم برای ورود به کربلا گریه کردی
شب سوم برای رقیه گریه کردی
شب چهارم برای طفلان زینب گریه کردی
شب پنجم برای عبدالله ابن الحسن
شب ششم برای قاسم ابن الحسن
شب هفتم برای علی اصغر
شب هشتم برای علی اکبر
شب نهم برای ابالفضل العباس
شب دهم برای خودت گریه کن
#تو_هم_عزیز_حسینی
مثل اونایی که امشب گریه کردن پیش حسین
و گفتن حسین ما رو بیرون نکن
امشب برای خودت گریه کن
#امشب_شهادت_نامه_عشاق_امضا_میشود
.
یک نفر بود پاش فلج شده بود
خودش رو تقریبا روی زمین می کشید
خبرها از #کربلا بهش رسید
اسب نداشت باید پای پیاده می اومد تا کربلا امام حسین(ع) رو یاری کند
اومد بیاد سپاه دشمن در همه طول راه مأمور گذاشته بود
مجبور بود شبها حرکت کنه
خودش رو روی زمین می کشید
روزها پنهان می شد
بابا نمی رسی!!
اما نصف شب عاشورا رسید به امام حسین(ع)
جانم جانم جانم حسین
یک دفعه ای حسین روح نازنینش خبردار شد
صدا زد اکبرم مهمون اومده برو نگاه کن کسی داره میاد
علی اکبر رفت دید یک آقایی روی زمین داره خودش رو می کشه
بلافاصله پشت سر حضرت علی اکبر خود حسین آمد
نوشته تا حسین بهش رسید چسبوند او را به سینه خودش
گفت: آخه عزیزم تو که توان نداری، جنگ از تو برداشته است
گفت: حسین نگو دیگه، برات تیر می اندازم
جانم جانم حسین جانم حسین
حسین منم فلجم
نمی تونم به سوی خدا قدم از قدم بردارم
اطراف خیمه ی تو ام امشب
اکبرت رو بفرست حسین من
.
#روضه #استاد_پناهیان #پناهیان #پناهیانی
.
عضو کانال تلگرام پناهیانی شوید
https://telegram.me/panahiani
.
Telegram
Panahiani
تفکرات راهبردی استاد پناهیان