.
#یااباالفضل_مرا_هم_سیراب_کن!
.
ابالفضل العباس رو در حد و اندازه های #کربلا نبین و نمی بینی
همه شما ابالفضل العباس رو یک یل قهرمان نام آور میدونید
در حالیکه ابالفضل العباس جنگی نکرده زیاد در کربلا
ولی چرا به عنوان یک قهرمان به او نگاه میکنی؟
به خدا قسم نور ابالفضل العباس
معرفت به شجاعت خودش رو به دلهای شما انتقال داده
من یک خاطره ای از جنگ بگم
ما در گردان قبل از جنگ همدیگر رو نمی شناختیم
بعد در خط مقدم شجاعتها رو نشان می دادند
کسی که شجاعتش دیده میشد
همه پروانه ی وجود او میشدند
همرزمشون بودها
می مردن براش
عشق می ورزیدن بهش
هر شجاعی به درصد شجاعتش دل میبرد
همه وابسته او می شدند
تکیه گاه میشد
علم میشد
خیمه وجود همه بهش تکیه میکرد
اگر احیانا اون شجاع شهید میشد همه می مردند
ابالفضل
میخوای میدان بری؟
این بچه ها چی کار کنن بعد تو؟
فکر بچه های حسین رو کردی؟
فکر زینب رو کردی؟
اینها بعد تو بیچاره میشن
فکر اینها رو کردی؟
یک شجاع در میدان جنگ چجوری همه رو به خودش وابسته میکنه
یکدفعه محبت هزار برابر میشه
ابالفضل چی کار داری میکنی؟
عباس همه اینها رو میدونه
می خواست بره میدان
عین همین کلمات رو امام حسین(ع) بهش فرمود
فرمود: عباسم میخوای بری؟
یک حرفی زد انقدر عباس گریه کرد
فرمود: #عباسم دست از #حمایت داداشت برداشتی؟
سیر که گریه کرد
#روضه بعدی رو حسین براش خوند
فرمود: من هیچ چی
زینب بعد تو چی کار باید بکنه؟
انقدر گریه کرد عباس
اومد خیمه خداحافظی کنه
بچه ها یک نگاه بهت زده به عمو کردن
میدونید خداحافظی اونجا یعنی چی؟
خداحافظی یعنی الان بدن تکه تکه اش رو میارن
بنده تصورم اینه
بچه ها به عباس یک نگاه کردن
عمو میخواد خداحافظی کنه
یعنی کار ما تموم شد
یعنی کار عالم به سیاهی رسید
عباس بامعرفت ببین چه طرحی ریخت
آی فدای محبتت بشم عباس
آرام مشک رو برداشت
بچه ها برم آب بیارم
همیچین که میخواست بگه عمو نرو
گفت: آب میارم
همه روی قول عمو حساب میکنن
عمو گفته آب میارم یعنی آب میارم
یعنی آب میاره
بزرگترها کوچکترهایی که تشنه بودن بغل گرفتن، الان عمو آب میاره ناراحت نباش
به هم خبر دادن
مگه ندیدی عباس مشک رو برد
همه دیگه رفع عطش کردن
الان آب در خیمست دیگه
چه تکیه ای به عباس داشتن
حسین که قوی تر از همه بود
گفت: الآن انکسر ظهری
یا عباس تو میخواستی آب رو فقط برای بچه های حسین ببری؟ نه والله
سینه بزرگ تو می گفت: من این آب رو برای همه میخوام ببرم
عباس الآن که دست و بالت بازه،
اینا اومدن روضه تو رو بشنون
همه این بچه ها رو سیراب کن
.
کلیپ صوتی در کانال تلگرام پناهیانی
.
#روضه #شب_جمعه
#استاد_پناهیان #پناهیان #پناهیانی
.
عضو کانال تلگرام پناهیانی شوید
https://telegram.me/panahiani
.

.
#یااباالفضل_مرا_هم_سیراب_کن!
.
ابالفضل العباس رو در حد و اندازه های #کربلا نبین و نمی بینی
همه شما ابالفضل العباس رو یک یل قهرمان نام آور میدونید
در حالیکه ابالفضل العباس جنگی نکرده زیاد در کربلا
ولی چرا به عنوان یک قهرمان به او نگاه میکنی؟
به خدا قسم نور ابالفضل العباس
معرفت به شجاعت خودش رو به دلهای شما انتقال داده
من یک خاطره ای از جنگ بگم
ما در گردان قبل از جنگ همدیگر رو نمی شناختیم
بعد در خط مقدم شجاعتها رو نشان می دادند
کسی که شجاعتش دیده میشد
همه پروانه ی وجود او میشدند
همرزمشون بودها
می مردن براش
عشق می ورزیدن بهش
هر شجاعی به درصد شجاعتش دل میبرد
همه وابسته او می شدند
تکیه گاه میشد
علم میشد
خیمه وجود همه بهش تکیه میکرد
اگر احیانا اون شجاع شهید میشد همه می مردند
ابالفضل
میخوای میدان بری؟
این بچه ها چی کار کنن بعد تو؟
فکر بچه های حسین رو کردی؟
فکر زینب رو کردی؟
اینها بعد تو بیچاره میشن
فکر اینها رو کردی؟
یک شجاع در میدان جنگ چجوری همه رو به خودش وابسته میکنه
یکدفعه محبت هزار برابر میشه
ابالفضل چی کار داری میکنی؟
عباس همه اینها رو میدونه
می خواست بره میدان
عین همین کلمات رو امام حسین(ع) بهش فرمود
فرمود: عباسم میخوای بری؟
یک حرفی زد انقدر عباس گریه کرد
فرمود: #عباسم دست از #حمایت داداشت برداشتی؟
سیر که گریه کرد
#روضه بعدی رو حسین براش خوند
فرمود: من هیچ چی
زینب بعد تو چی کار باید بکنه؟
انقدر گریه کرد عباس
اومد خیمه خداحافظی کنه
بچه ها یک نگاه بهت زده به عمو کردن
میدونید خداحافظی اونجا یعنی چی؟
خداحافظی یعنی الان بدن تکه تکه اش رو میارن
بنده تصورم اینه
بچه ها به عباس یک نگاه کردن
عمو میخواد خداحافظی کنه
یعنی کار ما تموم شد
یعنی کار عالم به سیاهی رسید
عباس بامعرفت ببین چه طرحی ریخت
آی فدای محبتت بشم عباس
آرام مشک رو برداشت
بچه ها برم آب بیارم
همیچین که میخواست بگه عمو نرو
گفت: آب میارم
همه روی قول عمو حساب میکنن
عمو گفته آب میارم یعنی آب میارم
یعنی آب میاره
بزرگترها کوچکترهایی که تشنه بودن بغل گرفتن، الان عمو آب میاره ناراحت نباش
به هم خبر دادن
مگه ندیدی عباس مشک رو برد
همه دیگه رفع عطش کردن
الان آب در خیمست دیگه
چه تکیه ای به عباس داشتن
حسین که قوی تر از همه بود
گفت: الآن انکسر ظهری
یا عباس تو میخواستی آب رو فقط برای بچه های حسین ببری؟ نه والله
سینه بزرگ تو می گفت: من این آب رو برای همه میخوام ببرم
عباس الآن که دست و بالت بازه،
اینا اومدن روضه تو رو بشنون
همه این بچه ها رو سیراب کن
.
کلیپ صوتی در کانال تلگرام پناهیانی
.
#استاد_پناهیان #استاد #پناهيان #پناهيانی
.
عضو کانال تلگرام پناهیانی شوید
https://telegram.me/panahiani
.