Panahiani
3.22K subscribers
943 photos
443 videos
48 files
720 links
تفکرات راهبردی استاد پناهیان
Download Telegram
.
کشتی نوح نشد منتظر هیچ کسی
این حسین است که با خود همه را خواهد برد
.
كربلا رفتي تا حالا؟
کربلا ديگه سيد شهداست
#آخرشه ديگه
رفت پيش عالم بزرگواردر تهران، آيت الله خوانساري
گفت:آقا برادر من چاقو كش شده،قداره بند شده،عرق خور و ورق باز، نصيحتش كن
فرمود: اينجوري كه شما ميگي اين آدم شدني نيست،ولمون كن.نصيحت بكنيم ضايع بشه براي چي؟نيارش پيش من
-اقا تو رو به خدا ما خانوادگي اينجوري نبوديم
آقا فرمودن:
نخير من صحبت نميكنم با يك همچين ادمي
ليست خيلي بلند بالاست
ما حريف نيستيم
اصراركرد: آقاجون تو رو خدا ما آبرو داريم اين آبرومون رو پاك برده، گول هيكلش رو خورده،چه ميكنه اين ادم
فرمود: يك راه بهت نشون ميدم
-چي كار كنم؟
-برادرت رو ببر #كربلا
گفت:اهل كربلا نيست(سالها قبل انقلاب بود)
فرمود: يك جوري ببرش، بگو بريم سياحت كربلا رو هم ببين كجاست
گفت:خب گيرم ببرم چي كاركنم؟
فرمود: ببين در حرم امام حسين گريه ميكنه يا نه.
اگر گريه كرد بيار نصيحتش كنم
اين يعني نور ببين
حسين كه نيست اونجا ولي نور حسين كه هست
بگم؟
نور بدن پاره پاره حسين كه هست
به خدا برق 220 ولت چيه؟
اصلا برق چيه؟
آهن رو ذوب ميكنه
ميگه بردمش
تا اونجا هم يللي تللي در عالم خودش بود
دم #حرم اباعبدالله الحسين رسيدن
آي اونهايي كه حرم حسين نرفته ايد از دست داده ايد
هي ميري پاي اين منبر
پاي اون دعا
ول كن بيا برو حرم اباعبدالله الحسين
يك شبه عوضت ميكنه
تموم ميكنه اصلا
اونجا خون مظلوم روي زمين ريخته
خون مظلوم نور داره
گوش كردي؟
ميگه بردمش دم حرم حسين
خودم داشتم مي مردم
اين تو اين عالمها نبود
گفتم واستا داداش بايد اذن دخول بخونيم
بي اجازه وارد نشيم
واستاد همين جوري نگاه ميكرد به صحن و سرا
ميگه من ناله ميزدم باران اشك
أادخل يا مولاي
همين جوري اجازه ميگيرم
آقا من وارد شم؟
يك دفعه ديدم داداشم داره دونه هاي اشكش مثل مرواريد مي ريزه
اعتنا نكردم، گفتم بريم داخل؟
وسط حياط يك دفعه صداي ناش بلند شد
رسيديم كنار ضريح اباعبدالله الحسين
مثل يك مادر بچه مرده افتاد رو زمين ضجه ميزد
ببين نوره حسينه همونجا در عالمش بود
قداره رو گرفتم
گفتم:به ارباب قول بده ديگه زندگيت رو عوض كني
برگشتيم محرم علم كش آقا شده بود يكي از دشمناش اومد زير علم چاقو كشيد
پاره كرد شكمش رو
گفتن الان بلند ميشه خون به پا ميكنه
ميگه همه ديدن علم رو كه ازش گرفتن
گفت: برو چي كار كنم كه به اربابم حسين قول دادم برو
#نور_حسين اينجوريه
.
#استاد_پناهیان #پناهیان #پناهیانی
.
عضو کانال تلگرام پناهیانی شوید
https://telegram.me/panahiani
.
کشتی نوح نشد منتظر هیچ کسی
این حسین است که با خود همه را خواهد برد
.
كربلا رفتي تا حالا؟
کربلا ديگه سيد شهداست
#آخرشه ديگه
رفت پيش عالم بزرگواردر تهران، آيت الله خوانساري
گفت:آقا برادر من چاقو كش شده،قداره بند شده،عرق خور و ورق باز،
نصيحتش كن
فرمود: اينجوري كه شما ميگي اين آدم شدني نيست،ولمون كن.نصيحت بكنيم ضايع بشه براي چي؟نيارش پيش من
-اقا تو رو به خدا ما خانوادگي اينجوري نبوديم
آقا فرمودن:
نخير من صحبت نميكنم با يك همچين ادمي
ليست خيلي بلند بالاست
ما حريف نيستيم
اصراركرد: آقاجون تو رو خدا ما آبرو داريم اين آبرومون رو پاك برده، گول هيكلش رو خورده،چه ميكنه اين آدم
فرمود: يك راه بهت نشون ميدم
-چي كار كنم؟
-برادرت رو ببر #كربلا
گفت:اهل كربلا نيست(سالها قبل انقلاب بود)
فرمود: يك جوري ببرش، بگو بريم سياحتی كربلا رو هم ببين كجاست
گفت:خب گيرم ببرم چي كاركنم؟
فرمود: ببين در حرم امام حسين(علیه السلام) گريه ميكنه يا نه؟
اگر گريه كرد بيار نصيحتش كنم
اين يعني #نور ببين
حسين كه نيست اونجا ولي نور حسين كه هست
بگم؟
نور بدن پاره پاره حسين كه هست
به خدا برق 220 ولت چيه؟
اصلا برق چيه؟
آهن رو ذوب ميكنه
ميگه بردمش
تا اونجا هم يللي تللي کرد
در عالم خودش بود
دم #حرم اباعبدالله الحسين(ع) رسيدن
آي اونهايي كه #حرم_حسين نرفته ايد از دست داده ايد
هي ميري پاي اين منبر
پاي اون دعا
ول كن بيا برو حرم اباعبدالله الحسين(ع)
يك شبه عوضت ميكنه
تموم ميكنه اصلا
اونجا خون مظلوم روي زمين ريخته
#خون_مظلوم نور داره
گوش كردي؟
ميگه بردمش دم حرم حسين
خودم داشتم مي مردم
اين تو اين عالما نبود
گفتم واستا داداش بايد اذن دخول بخونيم
بي اجازه وارد نشيم
واستاد همين جوري نگاه ميكرد به صحن و سرا
ميگه من ناله ميزدم باران اشك
أادخل يا مولاي
همين جوري اجازه ميگيرم
آقا من وارد شم؟
يك دفعه ديدم داداشم داره دونه هاي اشكش مثل مرواريد مي ريزه
اعتنا نكردم، گفتم بريم داخل؟
وسط حياط يك دفعه صداي نالش بلند شد
رسيديم كنار ضريح اباعبدالله الحسين(ع)
مثل يك مادر بچه مرده افتاد رو زمين
ضجه ميزد
ببين نوره حسينه
همونجا در عالمش بود
قداره رو گرفتم
گفتم:به ارباب قول بده ديگه زندگيت رو عوض كني
برگشتيم #محرم علم كش آقا شده بود
يكي از دشمناش اومد زير علم چاقو كشيد
پاره كرد شكمش رو
گفتن الان بلند ميشه خون به پا ميكنه
ميگه همه ديدن علم رو كه ازش گرفتن
گفت: برو چي كار كنم كه به #اربابم_حسين قول دادم برو
#نور_حسين اينجوريه
.
#روضه #شب_جمعه #استاد_پناهیان #پناهیان #پناهیانی
.
عضو کانال تلگرام پناهیانی شوید
https://telegram.me/panahiani
.
.
#کشتی_نوح نشد منتظر هیچ کسی
این حسین است که با خود همه را خواهد برد
.
كربلا رفتي تا حالا؟
کربلا ديگه سيد شهداست
#آخرشه ديگه
رفت پيش عالم بزرگواردر تهران، آيت الله خوانساري
گفت:آقا برادر من چاقو كش شده،قداره بند شده،عرق خور و ورق باز، نصيحتش كن
فرمود: اينجوري كه شما ميگي اين آدم شدني نيست،ولمون كن.نصيحت بكنيم ضايع بشه براي چي؟نيارش پيش من
-اقا تو رو به خدا ما خانوادگي اينجوري نبوديم
آقا فرمودن:
نخير من صحبت نميكنم با يك همچين ادمي
ليست خيلي بلند بالاست
ما حريف نيستيم
اصراركرد: آقاجون تو رو خدا ما آبرو داريم اين آبرومون رو پاك برده، گول هيكلش رو خورده،چه ميكنه اين ادم
فرمود: يك راه بهت نشون ميدم
-چي كار كنم؟
-برادرت رو ببر #كربلا
گفت:اهل كربلا نيست(سالها قبل انقلاب بود)
فرمود: يك جوري ببرش، بگو بريم سياحت كربلا رو هم ببين كجاست
گفت:خب گيرم ببرم چي كاركنم؟
فرمود: ببين در حرم امام حسين گريه ميكنه يا نه.
اگر گريه كرد بيار نصيحتش كنم
اين يعني نور ببين
حسين كه نيست اونجا ولي نور حسين كه هست
بگم؟
نور بدن پاره پاره حسين كه هست
به خدا برق 220 ولت چيه؟
اصلا برق چيه؟
آهن رو ذوب ميكنه
ميگه بردمش
تا اونجا هم يللي تللي در عالم خودش بود
دم #حرم اباعبدالله الحسين رسيدن
آي اونهايي كه حرم حسين نرفته ايد از دست داده ايد
هي ميري پاي اين منبر
پاي اون دعا
ول كن بيا برو حرم اباعبدالله الحسين
يك شبه عوضت ميكنه
تموم ميكنه اصلا
اونجا خون مظلوم روي زمين ريخته
خون مظلوم نور داره
گوش كردي؟
ميگه بردمش دم حرم حسين
خودم داشتم مي مردم
اين تو اين عالمها نبود
گفتم واستا داداش بايد اذن دخول بخونيم
بي اجازه وارد نشيم
واستاد همين جوري نگاه ميكرد به صحن و سرا
ميگه من ناله ميزدم باران اشك
أادخل يا مولاي
همين جوري اجازه ميگيرم
آقا من وارد شم؟
يك دفعه ديدم داداشم داره دونه هاي اشكش مثل مرواريد مي ريزه
اعتنا نكردم، گفتم بريم داخل؟
وسط حياط يك دفعه صداي نالش بلند شد
رسيديم كنار ضريح اباعبدالله الحسين
مثل يك مادر بچه مرده افتاد رو زمين ضجه ميزد
ببين نوره حسينه
همونجا در عالمش بود
قداره رو گرفتم
گفتم:به ارباب قول بده ديگه زندگيت رو عوض كني
برگشتيم محرم علم كش آقا شده بود يكي از دشمناش اومد زير علم چاقو كشيد
پاره كرد شكمش رو
گفتن الان بلند ميشه خون به پا ميكنه
ميگه همه ديدن علم رو كه ازش گرفتن
گفت: برو چي كار كنم كه به اربابم حسين قول دادم برو
#نور_حسين اينجوريه
.
#روضه #شب_جمعه #استاد_پناهیان #پناهیان #پناهیانی
.
عضو کانال تلگرام پناهیانی شوید
https://telegram.me/panahiani
.