.
#امام_حسین(علیهالسّلام) انسان شریف پیدا کند که یک شرافتی تهِ دلش یک ذرّه موج بزند، به خدا ولش نمیکند!
.
حُر نزدیکیهای کربلا، #اباعبدالله الحسین و لشگریانش را محاصره کرد.
گفت آقا من با تو نمیجنگم، ولی حق نداری بری کوفه.
امام حسین صدا زد عباسم آن خورجین نامهها را بردار بیار. آوردند، ریخت جلوی حُر،
حُر من را دعوت کردن، من خودم نیومدم، من طاغی و یاغی که نیستم که، من مهمانی هستم که از طرف...
گفت آقا من نمیدانم، من چه کاره ام؟ به من گفتن جلوی شما را بگیرم، من هم مأمور هستم و معذور.
آقا امام حسین یک تلنگور زد ببیند این چیه تهاش! ته دلش نوری هست یا نه.
برگشت فرمود مادرت به عزایت بنشیند، چرا بیمنطق داری رفتار میکنی؟ من دارم با تو منطقی صحبت میکنم.
حُر هم به قول خودش یک سرلشگری بود، آمد یک جوابی بدهد، سرش را انداخت پایین.
گفت حسین چی کار بکنم که مادرت #فاطمه است؟ احترام مادرت را دارم جواب نمیدهم.
آقا این خیلی خدمت به امام حسین است؟ بله؟ این خدمت به امام حسین نیست. هنر کرده اسم مادر حسین را بر زبان جاری میکنه؟ خب وظیفه شه.
عوضش آن همه خیانتها را نمیبینی؟امام حسین را محاصره کرد داد دست قاتلین، تکه تکه کردند بچههایش را. همه اش تقصیر حُر بود. خیلی کرده؟
از نظر ما خیلی نکرده،
ولی از نظر حسین خیلی کرده!
محبّت حُر یکدفعهای افتاد در دل حسین، عجب تیکهای هست این! به مادرم فاطمه احترام میگذارد.
شاید حسین(علیهالسّلام) آنجا در دلش رفته باشدحُر، کاش چهار تا مثل تو در #مدینه بودند که وقتی صدای نالة مادرم بلند شد، حداقل حیا میکردند! در مدینه مثل حُر هم نبودکسی!
محبتش افتاد دیگر.
خدایا محبت ما را در دل حسین بیانداز!
من که فکر میکنم آن چیزی که عامل نجات حُر شد، #دل_حسین بود.
در این ده روزه گاهی به سمت حُر یک نگاهی میکرد،
حیف است این آن طرف باشد خدا!
دیدی به #مادرم چه احترامی گذاشت؟
آقا حُر هی داره بیچاره میشه، هی داره بهم میریزه. میگه نمیدونم چرا دلم پیش حسینه!
#صبح_عاشورا پای برهنه، گفت من خجالت میکشم. کفش خودش را به گردنش آویزان کرد، کلاهخود برداشت، به هیئت گداها و افتادهحالها آمد به سمت خیمة آقا،
بنا بر یک نقلی،
میدانی حسین چی کار کرد؟ تا دید حُر دارد میآید، صدا زد
اکبرم برو عمویت را بغل کن! کُشت حُر را! زد داغونش کرد!
حُر آمد، تا آمد عذرخواهی کند، اباعبدالله الحسین فرمود: گذشته گذشته، اصلاً حرفشو نزن.
خب حالا چطوری؟ گفت آقا میخوام برم برات بجنگم. آقا فرمود برو عزیزم.
شاید حسین زود فرستادش بره غریبی حسین رو نبیند! شرمندة اش نباشه.
.
#استاد_پناهيان#پناهیانی
.
#امام_حسین(علیهالسّلام) انسان شریف پیدا کند که یک شرافتی تهِ دلش یک ذرّه موج بزند، به خدا ولش نمیکند!
.
حُر نزدیکیهای کربلا، #اباعبدالله الحسین و لشگریانش را محاصره کرد.
گفت آقا من با تو نمیجنگم، ولی حق نداری بری کوفه.
امام حسین صدا زد عباسم آن خورجین نامهها را بردار بیار. آوردند، ریخت جلوی حُر،
حُر من را دعوت کردن، من خودم نیومدم، من طاغی و یاغی که نیستم که، من مهمانی هستم که از طرف...
گفت آقا من نمیدانم، من چه کاره ام؟ به من گفتن جلوی شما را بگیرم، من هم مأمور هستم و معذور.
آقا امام حسین یک تلنگور زد ببیند این چیه تهاش! ته دلش نوری هست یا نه.
برگشت فرمود مادرت به عزایت بنشیند، چرا بیمنطق داری رفتار میکنی؟ من دارم با تو منطقی صحبت میکنم.
حُر هم به قول خودش یک سرلشگری بود، آمد یک جوابی بدهد، سرش را انداخت پایین.
گفت حسین چی کار بکنم که مادرت #فاطمه است؟ احترام مادرت را دارم جواب نمیدهم.
آقا این خیلی خدمت به امام حسین است؟ بله؟ این خدمت به امام حسین نیست. هنر کرده اسم مادر حسین را بر زبان جاری میکنه؟ خب وظیفه شه.
عوضش آن همه خیانتها را نمیبینی؟امام حسین را محاصره کرد داد دست قاتلین، تکه تکه کردند بچههایش را. همه اش تقصیر حُر بود. خیلی کرده؟
از نظر ما خیلی نکرده،
ولی از نظر حسین خیلی کرده!
محبّت حُر یکدفعهای افتاد در دل حسین، عجب تیکهای هست این! به مادرم فاطمه احترام میگذارد.
شاید حسین(علیهالسّلام) آنجا در دلش رفته باشدحُر، کاش چهار تا مثل تو در #مدینه بودند که وقتی صدای نالة مادرم بلند شد، حداقل حیا میکردند! در مدینه مثل حُر هم نبودکسی!
محبتش افتاد دیگر.
خدایا محبت ما را در دل حسین بیانداز!
من که فکر میکنم آن چیزی که عامل نجات حُر شد، #دل_حسین بود.
در این ده روزه گاهی به سمت حُر یک نگاهی میکرد،
حیف است این آن طرف باشد خدا!
دیدی به #مادرم چه احترامی گذاشت؟
آقا حُر هی داره بیچاره میشه، هی داره بهم میریزه. میگه نمیدونم چرا دلم پیش حسینه!
#صبح_عاشورا پای برهنه، گفت من خجالت میکشم. کفش خودش را به گردنش آویزان کرد، کلاهخود برداشت، به هیئت گداها و افتادهحالها آمد به سمت خیمة آقا،
بنا بر یک نقلی،
میدانی حسین چی کار کرد؟ تا دید حُر دارد میآید، صدا زد
اکبرم برو عمویت را بغل کن! کُشت حُر را! زد داغونش کرد!
حُر آمد، تا آمد عذرخواهی کند، اباعبدالله الحسین فرمود: گذشته گذشته، اصلاً حرفشو نزن.
خب حالا چطوری؟ گفت آقا میخوام برم برات بجنگم. آقا فرمود برو عزیزم.
شاید حسین زود فرستادش بره غریبی حسین رو نبیند! شرمندة اش نباشه.
.
#استاد_پناهيان#پناهیانی
.
.
#امام_حسین(علیهالسّلام) انسان شریف پیدا کند که یک شرافتی تهِ دلش یک ذرّه موج بزند، به خدا ولش نمیکند!
.
حُر نزدیکیهای کربلا، #اباعبدالله الحسین و لشگریانش را محاصره کرد
گفت آقا من با تو نمیجنگم، ولی حق نداری بری کوفه.
امام حسین صدا زد عباسم آن خورجین نامهها را بردار بیار. آوردند، ریخت جلوی حُر،
حُر من را دعوت کردن، من خودم نیومدم، من طاغی و یاغی که نیستم که، من مهمانی هستم که از طرف...
گفت آقا من نمیدانم، من چه کاره ام؟ به من گفتن جلوی شما را بگیرم، من هم مأمور هستم و معذور.
آقا امام حسین یک تلنگر زد ببیند این چیه تهاش! ته دلش نوری هست یا نه.
برگشت فرمود مادرت به عزایت بنشیند، چرا بیمنطق داری رفتار میکنی؟ من دارم با تو منطقی صحبت میکنم.
حُر هم به قول خودش یک سرلشگری بود، آمد یک جوابی بدهد، سرش را انداخت پایین.
گفت حسین چی کار بکنم که مادرت #فاطمه است؟ احترام مادرت را دارم جواب نمیدهم.
آقا این خیلی خدمت به امام حسین است؟ بله؟ این خدمت به امام حسین نیست. هنر کرده اسم مادر حسین را بر زبان جاری میکنه؟ خب وظیفه شه.
عوضش آن همه خیانتها را نمیبینی؟امام حسین را محاصره کرد داد دست قاتلین، تکه تکه کردند بچههایش را. همه اش تقصیر حُر بود. خیلی کرده؟
از نظر ما خیلی نکرده،
ولی از نظر حسین خیلی کرده!
محبّت حُر یکدفعهای افتاد در دل حسین، عجب تیکهای هست این! به مادرم فاطمه احترام میگذارد.
شاید حسین(علیهالسّلام) آنجا در دلش رفته باشدحُر، کاش چهار تا مثل تو در #مدینه بودند که وقتی صدای نالة مادرم بلند شد، حداقل حیا میکردند! در مدینه مثل حُر هم نبودکسی!
محبتش افتاد دیگر.
خدایا محبت ما را در دل حسین بیانداز!
من که فکر میکنم آن چیزی که عامل نجات حُر شد، #دل_حسین بود.
در این ده روزه گاهی به سمت حُر یک نگاهی میکرد،
حیف است این آن طرف باشد خدا!
دیدی به #مادرم چه احترامی گذاشت؟
آقا حُر هی داره بیچاره میشه، هی داره بهم میریزه. میگه نمیدونم چرا دلم پیش حسینه!
#صبح_عاشورا پای برهنه، گفت من خجالت میکشم. کفش خودش را به گردنش آویزان کرد، کلاهخود برداشت، به هیئت گداها و افتادهحالها آمد به سمت خیمة آقا،
بنا بر یک نقلی،
میدانی حسین چی کار کرد؟ تا دید حُر دارد میآید، صدا زد
اکبرم برو عمویت را بغل کن! کُشت حُر را! زد داغونش کرد!
حُر آمد، تا آمد عذرخواهی کند، اباعبدالله الحسین فرمود: گذشته گذشته، اصلاً حرفشو نزن.
خب چطوری؟ گفت آقا میخوام برم برات بجنگم. آقا فرمود برو عزیزم.
شاید حسین زود فرستادش بره غریبی حسین رو نبیند! شرمندة اش نباشه.
.
#شب_جمعه #استاد_پناهيان
.
#امام_حسین(علیهالسّلام) انسان شریف پیدا کند که یک شرافتی تهِ دلش یک ذرّه موج بزند، به خدا ولش نمیکند!
.
حُر نزدیکیهای کربلا، #اباعبدالله الحسین و لشگریانش را محاصره کرد
گفت آقا من با تو نمیجنگم، ولی حق نداری بری کوفه.
امام حسین صدا زد عباسم آن خورجین نامهها را بردار بیار. آوردند، ریخت جلوی حُر،
حُر من را دعوت کردن، من خودم نیومدم، من طاغی و یاغی که نیستم که، من مهمانی هستم که از طرف...
گفت آقا من نمیدانم، من چه کاره ام؟ به من گفتن جلوی شما را بگیرم، من هم مأمور هستم و معذور.
آقا امام حسین یک تلنگر زد ببیند این چیه تهاش! ته دلش نوری هست یا نه.
برگشت فرمود مادرت به عزایت بنشیند، چرا بیمنطق داری رفتار میکنی؟ من دارم با تو منطقی صحبت میکنم.
حُر هم به قول خودش یک سرلشگری بود، آمد یک جوابی بدهد، سرش را انداخت پایین.
گفت حسین چی کار بکنم که مادرت #فاطمه است؟ احترام مادرت را دارم جواب نمیدهم.
آقا این خیلی خدمت به امام حسین است؟ بله؟ این خدمت به امام حسین نیست. هنر کرده اسم مادر حسین را بر زبان جاری میکنه؟ خب وظیفه شه.
عوضش آن همه خیانتها را نمیبینی؟امام حسین را محاصره کرد داد دست قاتلین، تکه تکه کردند بچههایش را. همه اش تقصیر حُر بود. خیلی کرده؟
از نظر ما خیلی نکرده،
ولی از نظر حسین خیلی کرده!
محبّت حُر یکدفعهای افتاد در دل حسین، عجب تیکهای هست این! به مادرم فاطمه احترام میگذارد.
شاید حسین(علیهالسّلام) آنجا در دلش رفته باشدحُر، کاش چهار تا مثل تو در #مدینه بودند که وقتی صدای نالة مادرم بلند شد، حداقل حیا میکردند! در مدینه مثل حُر هم نبودکسی!
محبتش افتاد دیگر.
خدایا محبت ما را در دل حسین بیانداز!
من که فکر میکنم آن چیزی که عامل نجات حُر شد، #دل_حسین بود.
در این ده روزه گاهی به سمت حُر یک نگاهی میکرد،
حیف است این آن طرف باشد خدا!
دیدی به #مادرم چه احترامی گذاشت؟
آقا حُر هی داره بیچاره میشه، هی داره بهم میریزه. میگه نمیدونم چرا دلم پیش حسینه!
#صبح_عاشورا پای برهنه، گفت من خجالت میکشم. کفش خودش را به گردنش آویزان کرد، کلاهخود برداشت، به هیئت گداها و افتادهحالها آمد به سمت خیمة آقا،
بنا بر یک نقلی،
میدانی حسین چی کار کرد؟ تا دید حُر دارد میآید، صدا زد
اکبرم برو عمویت را بغل کن! کُشت حُر را! زد داغونش کرد!
حُر آمد، تا آمد عذرخواهی کند، اباعبدالله الحسین فرمود: گذشته گذشته، اصلاً حرفشو نزن.
خب چطوری؟ گفت آقا میخوام برم برات بجنگم. آقا فرمود برو عزیزم.
شاید حسین زود فرستادش بره غریبی حسین رو نبیند! شرمندة اش نباشه.
.
#شب_جمعه #استاد_پناهيان
.
.
#امام_حسین(علیهالسّلام) انسان شریف پیدا کند که یک شرافتی تهِ دلش یک ذرّه موج بزند، به خدا ولش نمیکند!
.
حُر نزدیکیهای کربلا، #اباعبدالله الحسین و لشگریانش را محاصره کرد
گفت آقا من با تو نمیجنگم، ولی حق نداری بری کوفه.
امام حسین صدا زد عباسم آن خورجین نامهها را بردار بیار. آوردند، ریخت جلوی حُر،
حُر من را دعوت کردن، من خودم نیومدم، من طاغی و یاغی که نیستم که، من مهمانی هستم که از طرف...
گفت آقا من نمیدانم، من چه کاره ام؟ به من گفتن جلوی شما را بگیرم، من هم مأمور هستم و معذور.
آقا امام حسین یک تلنگر زد ببیند این چیه تهاش! ته دلش نوری هست یا نه.
برگشت فرمود مادرت به عزایت بنشیند، چرا بیمنطق داری رفتار میکنی؟ من دارم با تو منطقی صحبت میکنم.
حُر هم به قول خودش یک سرلشگری بود، آمد یک جوابی بدهد، سرش را انداخت پایین.
گفت حسین چی کار بکنم که مادرت #فاطمه است؟ احترام مادرت را دارم جواب نمیدهم.
آقا این خیلی خدمت به امام حسین است؟ بله؟ این خدمت به امام حسین نیست. هنر کرده اسم مادر حسین را بر زبان جاری میکنه؟ خب وظیفه شه.
عوضش آن همه خیانتها را نمیبینی؟امام حسین را محاصره کرد داد دست قاتلین، تکه تکه کردند بچههایش را. همه اش تقصیر حُر بود. خیلی کرده؟
از نظر ما خیلی نکرده،
ولی از نظر حسین خیلی کرده!
محبّت حُر یکدفعهای افتاد در دل حسین، عجب تیکهای هست این! به مادرم فاطمه احترام میگذارد.
شاید حسین(علیهالسّلام) آنجا در دلش رفته باشدحُر، کاش چهار تا مثل تو در #مدینه بودند که وقتی صدای نالة مادرم بلند شد، حداقل حیا میکردند! در مدینه مثل حُر هم نبودکسی!
محبتش افتاد دیگر.
خدایا محبت ما را در دل حسین بیانداز!
من که فکر میکنم آن چیزی که عامل نجات حُر شد، #دل_حسین بود.
در این ده روزه گاهی به سمت حُر یک نگاهی میکرد،
حیف است این آن طرف باشد خدا!
دیدی به #مادرم چه احترامی گذاشت؟
آقا حُر هی داره بیچاره میشه، هی داره بهم میریزه. میگه نمیدونم چرا دلم پیش حسینه!
#صبح_عاشورا پای برهنه، گفت من خجالت میکشم. کفش خودش را به گردنش آویزان کرد، کلاهخود برداشت، به هیئت گداها و افتادهحالها آمد به سمت خیمة آقا،
بنا بر یک نقلی،
میدانی حسین چی کار کرد؟ تا دید حُر دارد میآید، صدا زد
اکبرم برو عمویت را بغل کن! کُشت حُر را! زد داغونش کرد!
حُر آمد، تا آمد عذرخواهی کند، اباعبدالله الحسین فرمود: گذشته گذشته، اصلاً حرفشو نزن.
خب چطوری؟ گفت آقا میخوام برم برات بجنگم. آقا فرمود برو عزیزم.
شاید حسین زود فرستادش بره غریبی حسین رو نبیند! شرمندة اش نباشه.
.
#شب_جمعه #استاد_پناهيان
.
عضو کانال تلگرام پناهیانی شوید
https://telegram.me/panahiani
.
#امام_حسین(علیهالسّلام) انسان شریف پیدا کند که یک شرافتی تهِ دلش یک ذرّه موج بزند، به خدا ولش نمیکند!
.
حُر نزدیکیهای کربلا، #اباعبدالله الحسین و لشگریانش را محاصره کرد
گفت آقا من با تو نمیجنگم، ولی حق نداری بری کوفه.
امام حسین صدا زد عباسم آن خورجین نامهها را بردار بیار. آوردند، ریخت جلوی حُر،
حُر من را دعوت کردن، من خودم نیومدم، من طاغی و یاغی که نیستم که، من مهمانی هستم که از طرف...
گفت آقا من نمیدانم، من چه کاره ام؟ به من گفتن جلوی شما را بگیرم، من هم مأمور هستم و معذور.
آقا امام حسین یک تلنگر زد ببیند این چیه تهاش! ته دلش نوری هست یا نه.
برگشت فرمود مادرت به عزایت بنشیند، چرا بیمنطق داری رفتار میکنی؟ من دارم با تو منطقی صحبت میکنم.
حُر هم به قول خودش یک سرلشگری بود، آمد یک جوابی بدهد، سرش را انداخت پایین.
گفت حسین چی کار بکنم که مادرت #فاطمه است؟ احترام مادرت را دارم جواب نمیدهم.
آقا این خیلی خدمت به امام حسین است؟ بله؟ این خدمت به امام حسین نیست. هنر کرده اسم مادر حسین را بر زبان جاری میکنه؟ خب وظیفه شه.
عوضش آن همه خیانتها را نمیبینی؟امام حسین را محاصره کرد داد دست قاتلین، تکه تکه کردند بچههایش را. همه اش تقصیر حُر بود. خیلی کرده؟
از نظر ما خیلی نکرده،
ولی از نظر حسین خیلی کرده!
محبّت حُر یکدفعهای افتاد در دل حسین، عجب تیکهای هست این! به مادرم فاطمه احترام میگذارد.
شاید حسین(علیهالسّلام) آنجا در دلش رفته باشدحُر، کاش چهار تا مثل تو در #مدینه بودند که وقتی صدای نالة مادرم بلند شد، حداقل حیا میکردند! در مدینه مثل حُر هم نبودکسی!
محبتش افتاد دیگر.
خدایا محبت ما را در دل حسین بیانداز!
من که فکر میکنم آن چیزی که عامل نجات حُر شد، #دل_حسین بود.
در این ده روزه گاهی به سمت حُر یک نگاهی میکرد،
حیف است این آن طرف باشد خدا!
دیدی به #مادرم چه احترامی گذاشت؟
آقا حُر هی داره بیچاره میشه، هی داره بهم میریزه. میگه نمیدونم چرا دلم پیش حسینه!
#صبح_عاشورا پای برهنه، گفت من خجالت میکشم. کفش خودش را به گردنش آویزان کرد، کلاهخود برداشت، به هیئت گداها و افتادهحالها آمد به سمت خیمة آقا،
بنا بر یک نقلی،
میدانی حسین چی کار کرد؟ تا دید حُر دارد میآید، صدا زد
اکبرم برو عمویت را بغل کن! کُشت حُر را! زد داغونش کرد!
حُر آمد، تا آمد عذرخواهی کند، اباعبدالله الحسین فرمود: گذشته گذشته، اصلاً حرفشو نزن.
خب چطوری؟ گفت آقا میخوام برم برات بجنگم. آقا فرمود برو عزیزم.
شاید حسین زود فرستادش بره غریبی حسین رو نبیند! شرمندة اش نباشه.
.
#شب_جمعه #استاد_پناهيان
.
عضو کانال تلگرام پناهیانی شوید
https://telegram.me/panahiani
.
Telegram
Panahiani
تفکرات راهبردی استاد پناهیان