.
همه اهل بیت اهل محبتند
ولی امام حسین(ع) در #محبت یک چیز دیگه بوده
در دوست داشتن یک چیز دیگه بوده
آخه پیغمبر اکرم(ص) خواستن از خدا
دعا کردن: خدایا رحمتی که در وجود من هست رو بده به حسین
این دعا رو به سفارش حضرت زهرا(س) هدیه داد
#رحمت_للعالمین وصیت کرد
فرمود: برای #حسینم رحمتم رو میگذارم
من مجبورم ببرمت یک جایی
یک سر #مدینه بریم
دیدی اون لحظه ای که حسنین میخواستن با #مادر خداحافظی کنن
امام حسین رفت صورتش رو کف پای مادر گذاشت
رسول خدا داشت جان می داد
امام حسین چسبید به سینه رسول خدا
امیرالمؤمنین میخواست برش داره
صدا زد علی جانم حسینم رو دست نزن
گفت آقا یا رسول الله سینه محتضر باید دکمه هاش باز باشه
فرمود حسینم رو دست نزن
این طاقت نداره از من جدا بشه
وقتی رسول خدا رو امام حسین از دست داد
چشمش به مادرش بود و باباش
وقتی مادرش رو از دست داد چشمش به باباش بود
سی سال بعد پدرش رو که از دست داد
پدرش رو که از دست داد
در همون سالها
حسین همه دوست داشتنی های عمرش رو از دست داده بود
خدا یک پسر به حسین داد
هر موقع نگاه می کرد پیغمبر رو می دید
اونوقت صداش میزد علی
یکجا سه تا عزیزاش رو حسین می دید
یک عمر عشق بازی کرده با #علی_اکبر(ع)
ولی موقع امتحان الهی فرا رسیده
تا گفت بابا برم میدون
گفت برو عزیزم برو
برو علی
علی اکبر میخواست خم بشه دست بابا رو برای آخرین بار ببوسه
خجالت کشید
گفت الآن جیگر بابا آتیش میگیره
علی جلوی ابراز عشقت رو بگیر برو
بروو
رفت هر چی جنگید دید کشته نمیشه
خسته شد
از نا افتاد
برگشت یک نگاه کرد
دید بابا رو پنجه های پا ایستاده هی علی رو نگاه میکنه
صدا زد بابا این زره و تشنگی من رو کشت
یعنی ول کن بگذار برم
دل بکن حسین
یکدفعه متوجه چشمهای بابا شد
گره به دست علی باز میشد
گفت بابا لبام خیلی خشکیدست
حسین هم جوابش رو داد
گفت بیا ببین لبهای من خشکیده تره
انقدر علیش رو بوسید
.
#روضه #شب_جمعه
#شب_جمعست_هوایت_نکنم_میمیرم
#استاد_پناهیان #استاد #پناهيان #پناهیانی
.
عضو کانال تلگرام پناهیانی شوید
https://telegram.me/panahiani
.
همه اهل بیت اهل محبتند
ولی امام حسین(ع) در #محبت یک چیز دیگه بوده
در دوست داشتن یک چیز دیگه بوده
آخه پیغمبر اکرم(ص) خواستن از خدا
دعا کردن: خدایا رحمتی که در وجود من هست رو بده به حسین
این دعا رو به سفارش حضرت زهرا(س) هدیه داد
#رحمت_للعالمین وصیت کرد
فرمود: برای #حسینم رحمتم رو میگذارم
من مجبورم ببرمت یک جایی
یک سر #مدینه بریم
دیدی اون لحظه ای که حسنین میخواستن با #مادر خداحافظی کنن
امام حسین رفت صورتش رو کف پای مادر گذاشت
رسول خدا داشت جان می داد
امام حسین چسبید به سینه رسول خدا
امیرالمؤمنین میخواست برش داره
صدا زد علی جانم حسینم رو دست نزن
گفت آقا یا رسول الله سینه محتضر باید دکمه هاش باز باشه
فرمود حسینم رو دست نزن
این طاقت نداره از من جدا بشه
وقتی رسول خدا رو امام حسین از دست داد
چشمش به مادرش بود و باباش
وقتی مادرش رو از دست داد چشمش به باباش بود
سی سال بعد پدرش رو که از دست داد
پدرش رو که از دست داد
در همون سالها
حسین همه دوست داشتنی های عمرش رو از دست داده بود
خدا یک پسر به حسین داد
هر موقع نگاه می کرد پیغمبر رو می دید
اونوقت صداش میزد علی
یکجا سه تا عزیزاش رو حسین می دید
یک عمر عشق بازی کرده با #علی_اکبر(ع)
ولی موقع امتحان الهی فرا رسیده
تا گفت بابا برم میدون
گفت برو عزیزم برو
برو علی
علی اکبر میخواست خم بشه دست بابا رو برای آخرین بار ببوسه
خجالت کشید
گفت الآن جیگر بابا آتیش میگیره
علی جلوی ابراز عشقت رو بگیر برو
بروو
رفت هر چی جنگید دید کشته نمیشه
خسته شد
از نا افتاد
برگشت یک نگاه کرد
دید بابا رو پنجه های پا ایستاده هی علی رو نگاه میکنه
صدا زد بابا این زره و تشنگی من رو کشت
یعنی ول کن بگذار برم
دل بکن حسین
یکدفعه متوجه چشمهای بابا شد
گره به دست علی باز میشد
گفت بابا لبام خیلی خشکیدست
حسین هم جوابش رو داد
گفت بیا ببین لبهای من خشکیده تره
انقدر علیش رو بوسید
.
#روضه #شب_جمعه
#شب_جمعست_هوایت_نکنم_میمیرم
#استاد_پناهیان #استاد #پناهيان #پناهیانی
.
عضو کانال تلگرام پناهیانی شوید
https://telegram.me/panahiani
.
Telegram
Panahiani
تفکرات راهبردی استاد پناهیان
.
همه اهل بیت اهل محبتند
ولی امام حسین(ع) در #محبت یک چیز دیگه بوده
در دوست داشتن یک چیز دیگه بوده
آخه پیغمبر اکرم(ص) خواستن از خدا
دعا کردن: خدایا رحمتی که در وجود من هست رو بده به حسینم
این دعا رو به سفارش حضرت زهرا(س) هدیه داد
#رحمت_للعالمین وصیت کرد
فرمود: #برای_حسینم رحمتم رو میگذارم
من مجبورم ببرمت یک جایی
یک سر #مدینه بریم
دیدی اون لحظه ای که حسنین میخواستن با #مادر خداحافظی کنن
امام حسین رفت صورتش رو کف پای مادر گذاشت
رسول خدا داشت جان می داد
امام حسین چسبید به سینه رسول خدا
امیرالمؤمنین میخواست برش داره
صدا زد علی جانم حسینم رو دست نزن
گفت آقا یا رسول الله سینه محتضر باید دکمه هاش باز باشه
فرمود #حسینم رو دست نزن
این طاقت نداره از من جدا بشه
وقتی رسول خدا رو امام حسین از دست داد
چشمش به مادرش بود و باباش
وقتی مادرش رو از دست داد چشمش به باباش بود
سی سال بعد پدرش رو که از دست داد
پدرش رو که از دست داد
در همون سالها
حسین همه دوست داشتنی های عمرش رو از دست داده بود
خدا یک پسر به حسین داد
هر موقع نگاه می کرد پیغمبر رو می دید
اونوقت صداش میزد علی
یکجا سه تا عزیزاش رو حسین می دید
یک عمر عشق بازی کرده با #علی_اکبر(ع)
ولی موقع امتحان الهی فرا رسیده
تا گفت بابا برم میدون
گفت برو عزیزم برو
برو علی
علی اکبر میخواست خم بشه دست بابا رو برای آخرین بار ببوسه
خجالت کشید
گفت الآن جیگر بابا آتیش میگیره
علی جلوی ابراز عشقت رو بگیر برو
بروو
رفت هر چی جنگید دید کشته نمیشه
خسته شد
از نا افتاد
برگشت یک نگاه کرد
دید بابا رو پنجه های پا ایستاده هی علی رو نگاه میکنه
صدا زد بابا این زره و تشنگی من رو کشت
یعنی ول کن بگذار برم
دل بکن حسین
یکدفعه متوجه چشمهای بابا شد
گره به دست علی باز میشد
گفت بابا لبام خیلی خشکیدست
حسین هم جوابش رو داد
گفت بیا ببین لبهای من خشکیده تره
انقدر علیش رو بوسید
.
#روضه #شب_جمعه
#شب_جمعست_هوایت_نکنم_میمیرم
#استاد_پناهیان #استاد #پناهيان #پناهیانی
.
عضو کانال تلگرام پناهیانی شوید
https://telegram.me/panahiani
.
همه اهل بیت اهل محبتند
ولی امام حسین(ع) در #محبت یک چیز دیگه بوده
در دوست داشتن یک چیز دیگه بوده
آخه پیغمبر اکرم(ص) خواستن از خدا
دعا کردن: خدایا رحمتی که در وجود من هست رو بده به حسینم
این دعا رو به سفارش حضرت زهرا(س) هدیه داد
#رحمت_للعالمین وصیت کرد
فرمود: #برای_حسینم رحمتم رو میگذارم
من مجبورم ببرمت یک جایی
یک سر #مدینه بریم
دیدی اون لحظه ای که حسنین میخواستن با #مادر خداحافظی کنن
امام حسین رفت صورتش رو کف پای مادر گذاشت
رسول خدا داشت جان می داد
امام حسین چسبید به سینه رسول خدا
امیرالمؤمنین میخواست برش داره
صدا زد علی جانم حسینم رو دست نزن
گفت آقا یا رسول الله سینه محتضر باید دکمه هاش باز باشه
فرمود #حسینم رو دست نزن
این طاقت نداره از من جدا بشه
وقتی رسول خدا رو امام حسین از دست داد
چشمش به مادرش بود و باباش
وقتی مادرش رو از دست داد چشمش به باباش بود
سی سال بعد پدرش رو که از دست داد
پدرش رو که از دست داد
در همون سالها
حسین همه دوست داشتنی های عمرش رو از دست داده بود
خدا یک پسر به حسین داد
هر موقع نگاه می کرد پیغمبر رو می دید
اونوقت صداش میزد علی
یکجا سه تا عزیزاش رو حسین می دید
یک عمر عشق بازی کرده با #علی_اکبر(ع)
ولی موقع امتحان الهی فرا رسیده
تا گفت بابا برم میدون
گفت برو عزیزم برو
برو علی
علی اکبر میخواست خم بشه دست بابا رو برای آخرین بار ببوسه
خجالت کشید
گفت الآن جیگر بابا آتیش میگیره
علی جلوی ابراز عشقت رو بگیر برو
بروو
رفت هر چی جنگید دید کشته نمیشه
خسته شد
از نا افتاد
برگشت یک نگاه کرد
دید بابا رو پنجه های پا ایستاده هی علی رو نگاه میکنه
صدا زد بابا این زره و تشنگی من رو کشت
یعنی ول کن بگذار برم
دل بکن حسین
یکدفعه متوجه چشمهای بابا شد
گره به دست علی باز میشد
گفت بابا لبام خیلی خشکیدست
حسین هم جوابش رو داد
گفت بیا ببین لبهای من خشکیده تره
انقدر علیش رو بوسید
.
#روضه #شب_جمعه
#شب_جمعست_هوایت_نکنم_میمیرم
#استاد_پناهیان #استاد #پناهيان #پناهیانی
.
عضو کانال تلگرام پناهیانی شوید
https://telegram.me/panahiani
.
Telegram
Panahiani
تفکرات راهبردی استاد پناهیان